چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا گرايش به ماديات و ظاهر دنيايى بيشتر و آسان‏تر از گرايش به آخرت و امور معنوى است؟


پاسخ :
همان گونه كه درعالم طبيعت حركت نزولى آسان‏تر از حركت صعودى است، حركت و سير در جريان امور معنوى و اخلاقى نيز اين چنين است. به فرموده‏ى قرآن كريم، حركت صعودى حركتى است همراه با زحمت و رَنج:"يا ايها الانسان انك كادح الى ربك"؛[1] يعنى اى انسان تو در سير به سوى پروردگارت تلاش مى‏كنى (همراه با زحمت و رنج."كدح" در لغت عرب به معناى تلاش است و در مفهوم آن شدّتِ زحمت و سعى نهفته است.[2] براى سقوط و شقاوت كافى است آدمى تابع هوى و هوس باشد؛ چون حركت در مسير تمايلات نفسانى، همانند حركت در فرود و سراشيبى ساده و آسان است، اما حركت بر طبق دستور عقل و مسير شريعت و مخالفت با دنيا و شيطان و تمايلات نفسانى حركت بر فراز و صعود است، همچون بالا رفتن از كوه، دشوار و سخت، اما همراه با احساس سعادتمندى و باور انسانى. از نگاه قرآن كريم، انسان موجودى است كه از يك سو فطرتى الاهى و از سوى ديگر طبيعتى مادى دارد. فطرت، او را به سمت معارف بلند، معنويات و خيرات دعوت مى‏كند و طبيعت، او را به حضيض ماديّت، شهوات و شرور فرا مى‏خواند. حيات انسان، صحنه‏ى مبارزه‏ى دايم بين طبيعت و فطرت اوست. اگر طبيعت انسان بر فطرت غلبه كند و او مسير طبيعت را دنبال نمايد، از نگاه قرآن اين انسان، انسانى است وارونه و منحرف و اگر فطرتش غالب شد و طبيعتش در مسير فطرت قرار گرفت در اين صورت، اين انسان، انسانى است كه در مسير هدايت قرار گرفته و در طريق حق قدم برداشته است.[3]
دنيا در لغت به معناى پستى است و براى دنيا خواهى، كافى است چشم از آسمان تعالى فرو بنديم. اما براى خروج از جاذبه‏ى دنيا و صعود به سوى معنويت، صرف تمايل درونى، ادعا و گفتار كافى نيست، بلكه مخالفت با هوى و هوس، درگيرى با وسوسه‏هاى شيطان، ترك آداب و رسوم و عادات مذموم و قطع هزاران رشته كه هر كدام به نحوى انسان را درگير و اسير روزمرگى نموده، لازم است. لذا بزرگان اخلاق و عرفان عملى، گاهى به صد ميدان، يا هزار منزل، يا در قالب آداب سير و سلوك، حقايق بلند معنوى و طريق صعود از پله‏هاى رشد و كمال را مطرح نموده‏اند تا در نهايت، انسان بتواند از قيد و بند نفسانيّت بدر آمده و بنده‏ى مطيع حضرت حق باشد. سير و سلوك عبد به سوى خدا، سير عمودى است نه افقى و منظور از عمودى در اين جا، عمودى در هندسه‏ى الاهى است، نه در هندسه‏ى طبيعى؛ يعنى به"مكانت برتر" راه يافتن است نه به"مكان برتر" رفتن. از اين رو، زاد و توشه‏اى طلب مى‏كند تا انسان را در سير به مكانت برتر كمك كند. خداوند از سير و سلوك، به عنوان يك سفر صعودى و عمودى ياد مى‏كند و در سوره‏ى مجادله مى‏فرمايد:"خداوند ]رتبه[ كسانى از شما را كه ايمان آورده و كسانى را كه دانشمندند [به حسب] درجات بلند مى‏كند."[4] كسى كه سير صعودى كند مرتفع مى‏شود و ذات اقدس اله از اين سير به"رَفع" ياد مى‏كند. چنان كه در سوره ی فاطر، از اين سير به"صعود" تعبير شده است." كلمات پاكيزه به سوى او بالا مى‏رود و كار شايسته، به آن رفعت مى‏بخشد."[5] بنابراين، از اين دو تعبير"رفع" و"صعود" معلوم مى‏شود كه سير و سلوك، عمودى و مكانت‏طلبى است، نه افقى و مكان‏خواهى؛ چون سير به طرف مكان - گرچه مكان برتر باشد - باز، افقى است، نه عمودى و خدا از رفعت كسانى مانند حضرت ادريس(ع) كه اين سفر را پشت سر گذاشته‏اند، چنين ياد مى‏كند:"ورفعناه مكاناً علياً."[6] كه منظور از آن، مكانت عاليه است نه مكان صورى و ظاهرى. و ذات اقدس خداوند در وصف خود نيز به عنوان كسى كه داراى درجات رفيعه است ياد مى‏كند:"رفيعُ الدّرجات ذوالعرش".[7] بنابراين، سير إلى الله؛ يعنى سير به طرف درجات رفيعه و مؤمنان از درجات رفيعه و عالمان از درجات برتر و بيشترى برخوردارند و كلمه‏ى طيّب به آن سمت صعود مى‏كند.[8] تعابير ديگر دلالت مى‏كنند بر اين كه: خداخواهى، حركت صعودى و رفعت و دنياخواهى، حركت نزولى و ذلت و خوارى است. دنيا، دنيا ناميده شد چون كه پست‏تر از هر چيزى است.[9] دنيا انسان را خوار مى‏كند.[10]
براى نزديك شدن به حق و رفعت به سوى درجات معنوى... اگر دست از اموال و فرزندان بكشيد سزاوار است.[11] از لغزش جوانمردان درگذريد زيرا جوانمردى نمى‏لغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مى‏سازد.[12]
بنابراين، چون كه گرايش به سوى امور معنوى و آخرت، حركت به سمت فطرت الاهى و گرايش به دنيا و مظاهر مادى، حركت بر اساس طبيعت مادى و ابتدايى انسان است، و انسان اُنس بيشترى با ظواهر و عالم ماده دارد و مشغول به آن است:"يعلمون ظاهراً من الحيوة الدنيا و هم عن الاخرة غافلون؛" يعنى از زندگى دنيا، ظاهرى را مى‏شناسد و حال آن كه از آخرت غافلند.[13] و نيز هرآنچه كه منافع و ثمرات آن زودرس و نقد باشد، مراد و مطلوب انسان‏ها است:"كلّا بل تحبون العاجلة، وتذرون الآخرة"، يعنى ولى نه، (شما دنياى) زودگذر را دوست داريد و آخرت را وا مى‏گذاريد.[14] كه بر همين اساس، اميرمؤمنان على(ع) مى‏فرمايد:"آثر واعاجلاً وآخرّوا آجلاً"،[15]]اهل ضلال[ دنيا و زودگذرها را مقدم نموده و آخرت و زمان‏دارها را مؤخر كردند.
در نتيجه، گرايش انسان به ماديات و دنيا، آسان تر به نظر مى‏رسد.
پی نوشتها:
[1] انشقاق، 6.
[2] عسكرى ابوهلال، الفروق فى اللغة، ص 369، انتشارات آستان قدس رضوى.
[3] هادوى تهرانى، مهدى، باورها و پرسش‏ها، ص 84، مؤسسه فرهنگى خانه خرد.
[4] مجادله، 11: «يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتواالعلم درجات».
[5] فاطر، 10: «اليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه.»
[6] مريم، 57.
[7] غافر، 15.
[8] جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن كريم، مراحل اخلاق در قرآن بخش سوم، ص 223، مركز نشر اسراء.
[9] رى شهرى، محمد، (حسينى سيد حميد)، منتخب ميزان الحكمه، روايت شماره 2171، امام(ع).
[10] همان مصدر، روايت شماره 2192، امام(ع).
[11] نهج البلاغه، خطبه 52.
[12] نهج البلاغه، حكمت 20.
[13] روم، 7.
[14] قيامت، 20 و 21.
[15] نهج البلاغه، خطبه‏ى 144.

http://farsi.islamquest.net


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.