پرسش :
چه کسی اسم اعظم را می دانسته و با آن چه کار مهمی انجام داد؟
پاسخ :
در آیات قرآن و روایات اشاراتی به بحث اسم اعظم شده است؛ مثلا با توجه به شأن نزول جریان آصف بن برخیا و... در قرآن، می توان این حادثه را از مصادیق برخورداری افراد، از اسم اعظم دانست. امام عسکری (ع)در روايتی فرموده اند: اسم اعظم مركب از هفتاد و سه حرف است، و آصف بن برخیا از میان همه آنها تنها يكى را مىدانست، و همان يكى را به كار برد و در يك چشم بر هم زدن فاصله سرزمین خود و کشور سبا را در هم نورديد و تخت بلقیس را بدست گرفته و نزد سلیمان حاضر كرد ولى در نزد ما اهل بیت از آن هفتاد و سه حرف، هفتاد و دو حرف است فقط يك حرف نزد ما نيست، و آن هم مخصوص خدا است و خداوند آن را براى علم غيب خود نگهداشته است.[1]
از امام صادق (ع) نیز روايت شده كه فرمود: "خداى عز و جل اسم اعظم خود را مركب از هفتاد و سه حرف كرده و از آن حروف بيست و پنج حرف را به آدم و بيست و پنج حرف را به نوح و هشت حرف را به ابراهیم و چهار حرف را به موسی و دو حرف را به عيسى داد، با همان دو حرف بود كه عيسى مردهها را زنده مىكرد و كور مادر زاد و پيسى را شفا مىداد، ولى به رسول خدا محمد (ص) از آن حروف، هفتاد و دو حرف را آموخت و يكى را در پرده داشت تا كسى به آن چه كه در ذات او است پى نبرد و او به آن چه كه در ذات ديگران است آگاه باشد."[2]
روايات متعددى مشابه اين دو روايت در منابع روایی ما وجود دارد.
نکته قابل دقت آن است که آیا اسم اعظم صرف لفظ است یا حقیقتی ورای لفظ دارد؟
آنچه در اذهان مردم وجود دارد این است كه اسم اعظم یک اسم لفظى از اسماء خداى تعالی است كه اگر خدا را به آن بخوانند دعا مستجاب مىشود، و در هيچ امرى از تاثير باز نمىماند. و چون در ميان اسماء حسناى خدا به چنین اسمى دست نيافته و در اسم جلاله (اللَّه) نيز چنين اثرى نديدهاند معتقد شدهاند كه اسم اعظم مركب از حروفى است كه هر كسی آن حروف و نحوه تركيب آن را نمىداند، ولی اگر كسى به آن دست بيابد همۀ موجودات در برابرش خاضع گشته و به فرمانش در مىآيند.
علا مه طباطبائی ره در این زمینه می فرماید: "به نظر برخی اسم اعظم داراى لفظى است كه به حسب طبع دلالت بر آن مىكند نه به حسب وضع لغوى، چيزى كه هست تركيب حروف آن به حسب اختلاف حوايج و مطالب مختلف مىشود، و براى بدست آوردن آن، طرق مخصوصى است كه نخست حروف آن، به آن طرق استخراج شده و سپس آن را تركيب نموده و با آن دعا مىكنند، و تفصيل آن محتاج به مراجعه به آن فن است."[3]
ایشان در رد این نظر می فرمایند: "اگر چه می توان از بعضى روايات برداشت کرد که اسم اعظم لفظ است، و ليكن با توجه به بحث از علت و معلول و خواص آن باید گفت تاثير حقيقى دائر مدار وجود اشياء و قوت و ضعف وجود آنها و سنخيت بين مؤثر و متاثر است، و محال است كه يك صوتى كه ما آن را از حنجرۀ خود خارج مىكنيم، و يا صورت خياليى كه ما آن را در ذهن خود تصور مىنماييم كارش بجايى برسد كه به وجود خود، وجود هر چيزى را مقهور سازد، و در آنچه كه ما ميل داريم به دلخواه ما تصرف نموده آسمان را زمين و زمين را آسمان كند، دنيا را آخرت و آخرت را دنيا كند، و ... و حال آنكه خود آن صوت معلول اراده ما است و لذا اسماء الاهی- مخصوصا اسم اعظم او- هر چند مؤثر در عالم بوده و اسباب و وسائطى براى نزول فيض از ذات خداى تعالى در اين عالم مشهود بوده باشند، ليكن اين تاثيرشان بخاطر حقايقشان است و معناى تاثير اسماء الهی خصوصا اسم اعظم اين است كه خداى تعالى كه پديد آورنده هر چيزى است، هر چيزى را به يكى از صفات كريمهاش كه مناسب آن چيز است و در قالب اسمى است، ايجاد مىكند، نه اين كه لفظ خشك و خالى اسم و يا معناى مفهوم از آن و يا حقیقت ديگرى غير ذات متعالى خدا چنين تاثيرى داشته باشد."[4]
از روایاتی که بیان کردیم روشن شد که اولا: انبیای الاهی مخصوصا خاتم انبیا (ص) هم چنین ائمه اطهار (ع) این اسم را می دانستند و غیر از این بزرگواران افرادی مانند آصف برخیا نیز در حد بسیار اندک از اسم اعظم بهره داشته و با استفاده از آن کارهایی انجام می دادند.[5]
ثانیا: اسم اعظم صرف یک لفظ نیست که هر کسی آن را گفت اثر کند بلكه حقيقت با ارزشی است که در اثر خود سازی،تهذیب نفس،عبادت و توفیقات الهی در وجود چنین افرادی پیدا می شود و در پرتو اين حالت خداوند چنان قدرت و مقام والايى به آنها داده است.
پی نوشتها:
[1] الكافي ج : 1 ص : 230 حدیث3.
[2] الكافي ج : 1 ص : 230 حدیث2.
[3] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج 8، ص 464، مترجم، موسوی همدانی، سید محمد باقر، چاپ جامعه مدرسین قم، سال 1374 ش.
[4] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان. ص 465 و 466-و ج 15 ص 518، باتلخیص.
[5] همان، ج 15، ص 528 ، ج 18، ص 19؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 31 و 32. با تلخیص.
منبع: http://farsi.islamquest.net
در آیات قرآن و روایات اشاراتی به بحث اسم اعظم شده است؛ مثلا با توجه به شأن نزول جریان آصف بن برخیا و... در قرآن، می توان این حادثه را از مصادیق برخورداری افراد، از اسم اعظم دانست. امام عسکری (ع)در روايتی فرموده اند: اسم اعظم مركب از هفتاد و سه حرف است، و آصف بن برخیا از میان همه آنها تنها يكى را مىدانست، و همان يكى را به كار برد و در يك چشم بر هم زدن فاصله سرزمین خود و کشور سبا را در هم نورديد و تخت بلقیس را بدست گرفته و نزد سلیمان حاضر كرد ولى در نزد ما اهل بیت از آن هفتاد و سه حرف، هفتاد و دو حرف است فقط يك حرف نزد ما نيست، و آن هم مخصوص خدا است و خداوند آن را براى علم غيب خود نگهداشته است.[1]
از امام صادق (ع) نیز روايت شده كه فرمود: "خداى عز و جل اسم اعظم خود را مركب از هفتاد و سه حرف كرده و از آن حروف بيست و پنج حرف را به آدم و بيست و پنج حرف را به نوح و هشت حرف را به ابراهیم و چهار حرف را به موسی و دو حرف را به عيسى داد، با همان دو حرف بود كه عيسى مردهها را زنده مىكرد و كور مادر زاد و پيسى را شفا مىداد، ولى به رسول خدا محمد (ص) از آن حروف، هفتاد و دو حرف را آموخت و يكى را در پرده داشت تا كسى به آن چه كه در ذات او است پى نبرد و او به آن چه كه در ذات ديگران است آگاه باشد."[2]
روايات متعددى مشابه اين دو روايت در منابع روایی ما وجود دارد.
نکته قابل دقت آن است که آیا اسم اعظم صرف لفظ است یا حقیقتی ورای لفظ دارد؟
آنچه در اذهان مردم وجود دارد این است كه اسم اعظم یک اسم لفظى از اسماء خداى تعالی است كه اگر خدا را به آن بخوانند دعا مستجاب مىشود، و در هيچ امرى از تاثير باز نمىماند. و چون در ميان اسماء حسناى خدا به چنین اسمى دست نيافته و در اسم جلاله (اللَّه) نيز چنين اثرى نديدهاند معتقد شدهاند كه اسم اعظم مركب از حروفى است كه هر كسی آن حروف و نحوه تركيب آن را نمىداند، ولی اگر كسى به آن دست بيابد همۀ موجودات در برابرش خاضع گشته و به فرمانش در مىآيند.
علا مه طباطبائی ره در این زمینه می فرماید: "به نظر برخی اسم اعظم داراى لفظى است كه به حسب طبع دلالت بر آن مىكند نه به حسب وضع لغوى، چيزى كه هست تركيب حروف آن به حسب اختلاف حوايج و مطالب مختلف مىشود، و براى بدست آوردن آن، طرق مخصوصى است كه نخست حروف آن، به آن طرق استخراج شده و سپس آن را تركيب نموده و با آن دعا مىكنند، و تفصيل آن محتاج به مراجعه به آن فن است."[3]
ایشان در رد این نظر می فرمایند: "اگر چه می توان از بعضى روايات برداشت کرد که اسم اعظم لفظ است، و ليكن با توجه به بحث از علت و معلول و خواص آن باید گفت تاثير حقيقى دائر مدار وجود اشياء و قوت و ضعف وجود آنها و سنخيت بين مؤثر و متاثر است، و محال است كه يك صوتى كه ما آن را از حنجرۀ خود خارج مىكنيم، و يا صورت خياليى كه ما آن را در ذهن خود تصور مىنماييم كارش بجايى برسد كه به وجود خود، وجود هر چيزى را مقهور سازد، و در آنچه كه ما ميل داريم به دلخواه ما تصرف نموده آسمان را زمين و زمين را آسمان كند، دنيا را آخرت و آخرت را دنيا كند، و ... و حال آنكه خود آن صوت معلول اراده ما است و لذا اسماء الاهی- مخصوصا اسم اعظم او- هر چند مؤثر در عالم بوده و اسباب و وسائطى براى نزول فيض از ذات خداى تعالى در اين عالم مشهود بوده باشند، ليكن اين تاثيرشان بخاطر حقايقشان است و معناى تاثير اسماء الهی خصوصا اسم اعظم اين است كه خداى تعالى كه پديد آورنده هر چيزى است، هر چيزى را به يكى از صفات كريمهاش كه مناسب آن چيز است و در قالب اسمى است، ايجاد مىكند، نه اين كه لفظ خشك و خالى اسم و يا معناى مفهوم از آن و يا حقیقت ديگرى غير ذات متعالى خدا چنين تاثيرى داشته باشد."[4]
از روایاتی که بیان کردیم روشن شد که اولا: انبیای الاهی مخصوصا خاتم انبیا (ص) هم چنین ائمه اطهار (ع) این اسم را می دانستند و غیر از این بزرگواران افرادی مانند آصف برخیا نیز در حد بسیار اندک از اسم اعظم بهره داشته و با استفاده از آن کارهایی انجام می دادند.[5]
ثانیا: اسم اعظم صرف یک لفظ نیست که هر کسی آن را گفت اثر کند بلكه حقيقت با ارزشی است که در اثر خود سازی،تهذیب نفس،عبادت و توفیقات الهی در وجود چنین افرادی پیدا می شود و در پرتو اين حالت خداوند چنان قدرت و مقام والايى به آنها داده است.
پی نوشتها:
[1] الكافي ج : 1 ص : 230 حدیث3.
[2] الكافي ج : 1 ص : 230 حدیث2.
[3] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج 8، ص 464، مترجم، موسوی همدانی، سید محمد باقر، چاپ جامعه مدرسین قم، سال 1374 ش.
[4] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان. ص 465 و 466-و ج 15 ص 518، باتلخیص.
[5] همان، ج 15، ص 528 ، ج 18، ص 19؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 31 و 32. با تلخیص.
منبع: http://farsi.islamquest.net