چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا خداوند نام ائمه ي معصومين (ع) را در قرآن ذکر نکرده تا موجب اختلاف بين مومنان و شبهه در اذهان نگردد ؟


پاسخ :
شيوه ي قرآن مجيد در رابطه با ائمه ي هدي (ع) ـ به ويژه اميرالمومنين (ع) و خانواده آن حضرت ـ اين است که به معرفي « شخصيت » ممتاز و برجستگي هاي آنان بپردازد ، نه به معرفي « شخص » اين شيوه حکمت هاي متعددي دارد که بعضي از آنها به اختصار بيان خواهد شد . در اينجا دو زمينه براي گفتگو وجود دارد : موارد و چگونگي معرفي شخصيت اهل بيت (ع) و حکمت و سر اين روش .
قرآن مجيد در موارد متعددي پرده از امتيازات و ويژگي هاي رفتاري ائمه ي هدي (ع) به ويژه اميرالمومنين (ع) برداشته است از جمله :
1 ـ ـ ويطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا» ( 1) مفسران بزرگ شيعه و سني آورده اند که اين آيه در شان اميرالمومنين (ع) و خانواده ايشان است و مساله روزه داري حضرت علي (ع) و دادن افطار خود به مسکين ، يتيم و اسير در سه شب متوالي را به طور متواتر نقل کرده اند .
2 ـ « انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا » (2) در خصوص اين آيه مقالات و کتاب هاي متعددي نگاشته شده و در اينکه شامل حضرت علي (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسين (ع) است ، نزد شيعه و سني هيچ اختلافي نيست ، تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پيامبر (ص) است که با ادله ي متعددي علماي شيعه شمول آن را نسبت به همسران پيامبر (ص) رد کرده اند .
3 ـ « انما وليکم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزکاه و هم راکعون » (3) شان نزول اين آيه نيز در تمام تفاسير معتبر شيعه و سني ، اختصاصاً در رابطه با حضرت علي (ع) مي باشد . البته آيات بسيار ديگري نيزوجود دارد که در اينجا به همين سه مورد اکتفا مي کنيم . در آيه اول اوج ايثار در شدت نياز و در آيه دوم طهارت مطلق از هر کژي و کاستي و عيب و گناه و در آيه سوم تلفيق دو عبادت بزرگ با يکديگر همراه با اوج اخلاص و خدادوستي نمايان شده است . البته در آيه سوم نکته ديگري وجود دارد که در قسمت بعد به آن اشاره خواهيم کرد.
شيوه ي ذکر شده حکمت هاي متعددي دارد از جمله :
1 ـ انگشت گذاشتن روي اشخاص در مواردي ، چندان نقشي در روشنگري ندارد بلکه نهايتاً به نوعي تبعيت و پيروي کورکورانه مي کشاند و البته اين مانع آن نيست که در مورد لزوم ، افراد نيزمعرفي شوند ولي اساساً معرفي شخصيت ، معرفي الگوها است و در نتيجه جامعه را به جاي گرايش هاي تعصب آميز جاهلانه ، به سمت تعقل ژرف انديشي و توجه به ملاک ها ، فضايل و امتيازات واقعي سوق مي دهد .
2 ـ معرفي شخصيت ، زمينه ساز پذيرش معقول است ، در حالي که معرفي شخص ، در مواردي موجب دافعه مي شود . اين روش به ويژه در شرايطي که شخص از جهاتي تحت تبليغات سوء قرار گرفته باشد يا جامعه به هر دليلي آمادگي پذيرش وي را نداشته باشد ، بهترين روش است . اين مساله دقيقاً در مورد امير المومنين (ع) و اهل بيت (ع) وجود داشته است .
براي شناخت درست اين مساله لازم است ابتدا شرايط و ويژگي هاي جامعه اسلامي زمان نزول قرآن را در نظر بگيريم تا در پرتو جامعه شناسي آن زمان و روان شناسي اجتماعي خاص آن جامعه ، بتوانيم به درک صحيحي از مساله نايل آييم . واقعيت آن است به استثناي اندکي از مومنان برجسته ، اکثريت جامعه صدراسلام نسبت به اهل بيت (ع) به ويژه اميرالمومنين (ع) پذيرش نداشتند و پيامبر (ص) نيز در مقاطع مختلف با دشواري هاي زيادي آن حضرت را مطرح مي ساختند و در هر مورد با نوعي واکنش منفي و مقاومت رو به رو مي شدند ، دلايل اين امر متعدد است از جمله :
الف ) بسياري از آنان کساني بودند که تا چند صباحي قبل در صف معاندين اسلام قرار داشتند و روياروي خود شمشير علي (ع) را ديده و از همان جا کينه وي را به دل گرفته بودند ، چنان که حضرت فاطمه زهرا (س) نيز يکي از علل روي گرداني مردم از آن حضرت را همين نکته بيان فرمودند .
ب ) تفکرات و سنن غلط جاهلي هنوز بر انديشه ي مردم حاکم بود و اموري مانند سن را در امور سياسي دخيل مي دانستند و لذا به جهت جوان بودن حضرت علي (ع) ، وي را چندان شايسته براي رهبري جامعه نمي دانستند .
ج ) اين تفکر خطرناک در سطح جامعه رايج بود و از سوي عده اي تبليغ مي شد که پيامبر (ص) درصدد آن است که خويشان خود را براي هميشه بر مسند قدرت و حکومت بنشاند و در اين راستا خدمات ارزنده پيامبر را نيز نوعي بازي سياسي تفسير مي کردند که براي چنگ اندازي به حکومت براي خود و اهل بيتش انجام داده است . اين مساله چنان بالا گرفته بود که روز غدير ، پس از معرفي اميرالمومنين (ع) يکي از حاضران صدا زد : « خدايا ما را گفت که از سوي خدا آمده و کتاب الهي آورده ام و ما پذيرفتيم و اکنون مي خواهد داماد و پسر عمش را بر ما حاکم و مستولي سازد ، اگر او راست مي گويد ، سنگي از آسمان ببار و مرا بکش » اکنون اين سوال پديد مي آيد که آيا در چنين وضعيتي تا چه اندازه صلاح بوده است ، نام آن حضرت و يا ائمه ي (ع) بعد از ايشان در قرآن به صراحت ذکر شود ؟ ممکن است کسي با خود بينديشد که اگر چنين شده بود ، ريشه اختلافات از بن کنده مي شد و امت اسلامي يکپارچه و هم آوا مي شدند و راه هدايت را پيشه مي ساختند زيرا قرآن مورد قبول همه است و بر آن اختلافي نيست . اما آيا واقعيت چنين است ؟ خير زيرا اين خطر به طور جدي وجود داشت که بر سر مساله اميرالمومنين (ع) ، حتي اساس اسلام و قرآن به خطر افتد و اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن مي آمد ، اين مشکل وجود داشت که طيف عظيمي که در جامعه ، پايگاه تبليغاتي وسيعي داشتند و در صدر اطرافيان پيامبر (ص) نيز بودند ، اساساً رسالت آن حضرت و قرآن و را يکسره نفي و انکار کنند و خطر جدي براي اساس اسلام و قرآن بيافرينند .
پی نوشتها:
1 ـ انسان /76 ، آيه ي 9 .
2 ـ احزاب / 33 ، آيه ي 33.
3 ـ مائده / 5 ، آيه ي 55 .
منبع:نشريه راه قرآن ،شماره 19.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.