پرسش :
تفسير آيه 11 سورة رعد را بنويسيد.
پاسخ :
(ان الله لايغيرمابقوم حتي يغيروامابانفسهم واذاارادالله بقوم سوئ فلامردله ومالهم من دونه من وال)
ترجمه:خداوندحال هيچ قومي را دگرگون نخواهدکرد تازماني که خود آن قوم حالشان راتغييردهند وهرگاه خدااراده کندکه قومي را عقاب کند هيچ راه دفاعي نداشته وهيچ کس راجز خداياريگرنيست.
پاسخ:
براي اين آيه دو نوع تفسير شده است; يك تفسير خاص و يك تفسير عام. در تفسير خاص، نعمتهاي پروردگار از لطف او سرچشمه ميگيرد و نه از حركت مردم و در تفسير عام، نزول نعمت و يا نغمت بسته به حركت و تلاش مردم است و اين تفسير به ظاهر نادرست مينمايد. البته تفسير خاص، همة نعمتهاي الهي را شامل نميشود و اجمالاً نعمتها را از سوي خدا و بدون دخالت رفتار مردم ميداند و اين تخصيص از آيات و روايات استفاده ميشود و نكته مهم اين كه محل تفسير عام بر تفكر اومانيستي و مادي بدين جهت است كه حركت مردم در نعمتها دخالت دارد، ولي بايد توجه داشت كه اين دخالت به ارادة الهي است; بنابراين، براساس تفسير عام نيز به سوي تفكرهاي غير ديني سوق نمييابد.
علاّمة طباطبائي; در تفسير اين آيه مينويسد: "و اين جمله، يعني جملة "إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْم..."، چكيدهاش اين است كه خداوند چنين حكم كرده و آن را حتمي نموده كه نعمتها و موهبتهايي كه به انسان ميدهد، مربوط به حالات نفساني خود انسان باشد كه اگر آن حالات موافق با فطرتش جريان يافت، آن نعمتها و موهبتها هم جريان داشته باشد; مثلاً اگر مردمي به خاطر استقامت فطرتشان به خدا ايمان آورده و عمل صالح كردند، به دنبال آن نعمتهاي دنيا و آخرت به سويشان سرازير شود; هم چنان كه فرمود: "وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَيََّ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَـَتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْ رْضِ وَلَـَكِن كَذَّبُوا"(اعراف،96)، و مادام كه آن حالت در دلهاي ايشان دوام داشته باشد، اين وضع هم از ناحية خدا دوام يابد، و هر وقت كه ايشان حال خود را تغيير دادند، خداوند هم وضع رفتار خود را عوض كند و نعمت را به نغمت مبدّل سازد.(اين بيان را آقاي خرمشاهي به اختصار (صفحة 125) بيان كرده است.)
ممكن هم هست كه از آيه، عموميّت هم استفاده شود; يعني نعمت را هم شامل شده، چنين افاده كند كه: ميان تمامي حالات انسان و اوضاع خارجي ـ چه در جانب خير و چه در جانب شر ـ نوعي تلازم است; پس اگر مردمي داراي ايمان و اطاعت و شكر باشند، خداوند هم نعمتهاي ظاهري و باطنيش را به ايشان ارزاني بدارد و همين كه ايشان وضع خود را تغيير دادند و كفر و فسق ورزيدند، خدا هم نعمت خود را به نغمت مبدل كند و همين طور دچار نغمت باشند تا باز خود را تغيير دهند. همين كه تغيير دادند و به اطاعت و شكر بازگشتند، باز هم نغمتشان به نعمت مبدل شود و نيز...
وليكن سياق با اين عموميّت مساعد نيست، مخصوصاً دنبالة آن دارد كه: "وَ إِذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوَّءًا فَلاَ مَرَدَّ لَه" زيرا اين دنباله بهترين شاهد است بر اين كه مقصود از "ما بقومٍ" قبلي ايشان است نه اعم از نعمت و نغمت، چون جملة مذكور را توصيف ميكند و از اين كه در توصيف معناي آن ميفرمايد: وضعشان را به عذاب و بدبختي تغيير ميدهيم، فهميده ميشود كه مقصود از وضع قبليشان نعمت و خوشي ايشان است."(ترجمة تفسير الميزان، علامه طباطبائي; ترجمة محمد باقر موسوي همداني، ج 11، ص 423ـ424، دفتر انتشارات اسلامي.)
ايشان در ادامه در توضيحات ديگري ميفرمايد: "از قضاياي حتمي و سنّت جاري الهي، يكي اين است كه همواره ميان احسان و تقوا و شكر خدا و ميان توارد نعمتها و تضاعف بركات ظاهري و باطني و نزول و ريزش آن از ناحية خدا ملازمه بوده و هر قومي كه احسان، تقوا و شكر داشتهاند، خداوند نعمت را بر ايشان باقي داشته، و تا مردم وضع خود را تغيير ندادهاند، روز به روز بيشتر كرده است... و اما اين كه اگر فساد در قومي شايع شود و يا از بعضي از ايشان سر بزند، نغمت و عذاب هم بر ايشان نازل ميشود، آية شريفه از تلازم ميان آنها ساكت است...."(براي آگاهي بيشتر ر.ك: همان، ص 426ـ427.)
eporsesh.com
(ان الله لايغيرمابقوم حتي يغيروامابانفسهم واذاارادالله بقوم سوئ فلامردله ومالهم من دونه من وال)
ترجمه:خداوندحال هيچ قومي را دگرگون نخواهدکرد تازماني که خود آن قوم حالشان راتغييردهند وهرگاه خدااراده کندکه قومي را عقاب کند هيچ راه دفاعي نداشته وهيچ کس راجز خداياريگرنيست.
پاسخ:
براي اين آيه دو نوع تفسير شده است; يك تفسير خاص و يك تفسير عام. در تفسير خاص، نعمتهاي پروردگار از لطف او سرچشمه ميگيرد و نه از حركت مردم و در تفسير عام، نزول نعمت و يا نغمت بسته به حركت و تلاش مردم است و اين تفسير به ظاهر نادرست مينمايد. البته تفسير خاص، همة نعمتهاي الهي را شامل نميشود و اجمالاً نعمتها را از سوي خدا و بدون دخالت رفتار مردم ميداند و اين تخصيص از آيات و روايات استفاده ميشود و نكته مهم اين كه محل تفسير عام بر تفكر اومانيستي و مادي بدين جهت است كه حركت مردم در نعمتها دخالت دارد، ولي بايد توجه داشت كه اين دخالت به ارادة الهي است; بنابراين، براساس تفسير عام نيز به سوي تفكرهاي غير ديني سوق نمييابد.
علاّمة طباطبائي; در تفسير اين آيه مينويسد: "و اين جمله، يعني جملة "إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْم..."، چكيدهاش اين است كه خداوند چنين حكم كرده و آن را حتمي نموده كه نعمتها و موهبتهايي كه به انسان ميدهد، مربوط به حالات نفساني خود انسان باشد كه اگر آن حالات موافق با فطرتش جريان يافت، آن نعمتها و موهبتها هم جريان داشته باشد; مثلاً اگر مردمي به خاطر استقامت فطرتشان به خدا ايمان آورده و عمل صالح كردند، به دنبال آن نعمتهاي دنيا و آخرت به سويشان سرازير شود; هم چنان كه فرمود: "وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَيََّ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَـَتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْ رْضِ وَلَـَكِن كَذَّبُوا"(اعراف،96)، و مادام كه آن حالت در دلهاي ايشان دوام داشته باشد، اين وضع هم از ناحية خدا دوام يابد، و هر وقت كه ايشان حال خود را تغيير دادند، خداوند هم وضع رفتار خود را عوض كند و نعمت را به نغمت مبدّل سازد.(اين بيان را آقاي خرمشاهي به اختصار (صفحة 125) بيان كرده است.)
ممكن هم هست كه از آيه، عموميّت هم استفاده شود; يعني نعمت را هم شامل شده، چنين افاده كند كه: ميان تمامي حالات انسان و اوضاع خارجي ـ چه در جانب خير و چه در جانب شر ـ نوعي تلازم است; پس اگر مردمي داراي ايمان و اطاعت و شكر باشند، خداوند هم نعمتهاي ظاهري و باطنيش را به ايشان ارزاني بدارد و همين كه ايشان وضع خود را تغيير دادند و كفر و فسق ورزيدند، خدا هم نعمت خود را به نغمت مبدل كند و همين طور دچار نغمت باشند تا باز خود را تغيير دهند. همين كه تغيير دادند و به اطاعت و شكر بازگشتند، باز هم نغمتشان به نعمت مبدل شود و نيز...
وليكن سياق با اين عموميّت مساعد نيست، مخصوصاً دنبالة آن دارد كه: "وَ إِذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوَّءًا فَلاَ مَرَدَّ لَه" زيرا اين دنباله بهترين شاهد است بر اين كه مقصود از "ما بقومٍ" قبلي ايشان است نه اعم از نعمت و نغمت، چون جملة مذكور را توصيف ميكند و از اين كه در توصيف معناي آن ميفرمايد: وضعشان را به عذاب و بدبختي تغيير ميدهيم، فهميده ميشود كه مقصود از وضع قبليشان نعمت و خوشي ايشان است."(ترجمة تفسير الميزان، علامه طباطبائي; ترجمة محمد باقر موسوي همداني، ج 11، ص 423ـ424، دفتر انتشارات اسلامي.)
ايشان در ادامه در توضيحات ديگري ميفرمايد: "از قضاياي حتمي و سنّت جاري الهي، يكي اين است كه همواره ميان احسان و تقوا و شكر خدا و ميان توارد نعمتها و تضاعف بركات ظاهري و باطني و نزول و ريزش آن از ناحية خدا ملازمه بوده و هر قومي كه احسان، تقوا و شكر داشتهاند، خداوند نعمت را بر ايشان باقي داشته، و تا مردم وضع خود را تغيير ندادهاند، روز به روز بيشتر كرده است... و اما اين كه اگر فساد در قومي شايع شود و يا از بعضي از ايشان سر بزند، نغمت و عذاب هم بر ايشان نازل ميشود، آية شريفه از تلازم ميان آنها ساكت است...."(براي آگاهي بيشتر ر.ك: همان، ص 426ـ427.)
eporsesh.com