دوشنبه، 15 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

هدف اخلاق چيست؟


پاسخ :
اخلاق از نظر حكما و فلاسفه به معناي حاكميّت عقل و اراده بر وجود انسان است كه تمام ميل‎هاي فردي و اجتماعي را تدبير نمايد.[1] در پاسخ به اين پرسش كه هدف اخلاقي چيست، با سه نظريه مواجه مي‎شويم:[2]
الف . اين كه بايد باطن و نفس خويش را اصلاح نموده، ملكات نفساني را تعديل كرد تا صفات نيك و اوصاف پسنديده، اوصافي كه مردم و جامعه آن را مي‎ستايند حاصل گردد؛ براي وصول به اين مقام، دو مرحله را بايد سپري كرد: نخست، تلقين علمي و مرحله‎ي بعدي، تكرار عملي است.
ب . نظريه‌ي دوّم، همانند قول اول است؛ ولي در هدف و غايت، با آن تفاوت دارد. از ديدگاه گروه اول، هدف از اصلاح و تهذيب نفس (اخلاقي شدن)، جلب توجه و حمد و ثناي مردم است؛ ولي در نظريه‎ي دوم، هدف را سعادت حقيقي و ايمان واقعي به آيات الهي مي‎داند. اين گروه، سعادت را در خوش‎بين بودن مردم نسبت به كسي نمي‎دانند؛ بلكه سعادت را مرهون ايمان به خدا مي‎دانند. اين دو ديدگاه در اين نكته اتّفاق دارند كه هدف نهايي انسان‌ها، برتري و فضليتشان در مقام عمل است.
ج . نظريه‎ي سوم، در روش، مشابه دو قول مذكور است، ولي در هدف، با آن دو متفاوت است. اين گروه معتقدند كه: غرض از تهذيب اخلاق، صرفاً رضاي الهي است، نه آراستن خويش براي جلب نظر مردم و حمد و ثناي آنان.
علاّمه طباطبايي در بيان تفاوت و تمايز اين سه نظر مي‎فرمايند:
اين سه مسلك به واسطه‎ي غايات و فوايدي كه دارند، مختلف مي‎شوند. در قول سوم، اعتدال اخلاقي يك معنا دارد و در دو مسلك قبلي، معناي ديگر؛ چون وقتي ايمان بنده زياد گردد، قلبش مجذوب تعقّل و تفكّر درباره‎ي پروردگارش مي‎گردد و هميشه دوست دارد كه به ياد او باشد و اسماي حسناي او را در نظر گرفته، صفات جميل او را برشمارد. و اين مراقبت و به ياد محبوب بودن، رو به ترقّي مي‎رود تا آن جا كه در وقت عبادت، احساس مي‎كند او را مي‎بيند و اين موجب شدّت محبّت به خدا مي‎شود؛ چنين كسي در تمامي حركات و سكناتش از خدا و فرستاده‎ي خدا پيروي مي‎كند. در اثر تداوم اين حالت، پيوند و اتصال به محبوب، در او چنان مي‎شود كه هيچ كسي را جز پروردگارش دوست نمي‎دارد و دلش جز براي او خاضع و خاشع نمي‎شود. اين جا است كه به كلّي نحوه‎ي ادراك و طرز تفكّر او و نيز برخورد و رفتارش عوض مي‎شود؛ يعني هيچ چيزي را نمي‎بيند، مگر آن كه خداي سبحان را قبل از آن و با آن مي‎بيند؛ بنابراين طرز فكر و رفتارش غير از ديگران است، همه‎ي برخوردهاي او براي خداست، اهداف او با اهداف ديگران متفاوت است؛ چون او تا به حال همانند ديگران، هرچه مي‎كرد به منظور كمال خود مي‎كرد؛ ولي حالا هر كاري مي‌كند بدان جهت است كه محبوبش دوست مي‌دارد. پس آنچه كه در نظر ديگران فضيلت شمرده شده، شايد در اين نظر رذيلت شمرده شود و بالعكس.[3]
بنابراين، تمايز اقوال سه گانه در اين است كه طبق نظريه‌ي اوّل، متّصف شدن به اوصاف اخلاقي، صرفاً براي جلب توجّه ديگران و وصل به مقامي است كه مردم آن را بستايند؛ ولي در نظريه‌ي دوم، ‌هدف متّصف شدن به صفات اخلاقي،‌ حمد و ثناي ديگران نيست؛ بلكه به خاطر ايمان به تعاليم و دستورهاي الهي است و اگر اين روحيّه‌ي تعبّدپذيري نبود، به آداب و اخلاق ديني در زندگي خود چندان توجه نداشت و تفاوت اين قول با قول سوم كه مرحله‌ي كامل‌تري از آن مي‌باشد، در اين است كه مطابق نظريه‌ي سوم، فرد صرفاً رضاي الهي را در نظر دارد؛ يعني در اثر تقويت ايمان به مرحله‌اي از كمال دست مي‎يابد كه خدا را در همه‌ي حركات و سكنات شاهد و ناظر مي‌بيند كه اين عالي‌ترين مرحله‌ي كمال انسان در مقام عمل و نظر است.
نظراتي كه بيان شد، مسلك‌هاي سه گانه‌اي بود كه فلاسفه در باب هدف اخلاق تبيين كرده‌اند؛ البته قول ديگري هم وجود دارد كه مربوط به نسبيت اخلاق است كه در بخش‌هاي بعدي بدان خواهيم پرداخت.
پی نوشتها:
1. مرتضي مطهري، فلسفه‎ي اخلاق، ص 53.
2. الميزان، ج 1، ص 351 به بعد.
3. الميزان، ج1، ص 355 به بعد.
منبع: جوانان و پرسش‌هاي اخلاقي، مصطفي خليلي، ناشر: مركز مطالعات و پژوهش‌‌هاي فرهنگي حوزه‌ علميه(بهار 1381)


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.