دوشنبه، 15 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

نظر اسلام درباره‎ي اخلاق جنسي دختران و پسران چيست؟


پاسخ :
اسلام برخلاف ساير اديان و مكاتب، چون به كمال و سعادت تمام افراد جامعه و به تبع آن به تكامل و رشد اجتماعي نظر دارد، همه‎ي احكام و تعاليم آن بر پايه و اساسي تدوين يافته است كه بتواند همان هدف را تأمين نمايد؛ بنابراين هيچ حكمي از احكام و تعليمات در شرع مقدس اسلام، بدون حكمت و مصلحت نيست. كمال دين اسلام در دقيق بودن اصول و پايه‎هاي آن است؛ يعني اگر با دقت هر چه بيش‎تر در تعاليم و احكام اسلام تحقيق شود كم‌ترين نقص را در آن نمي‎توان يافت.
با توجه به اين كه اسلام بر روابط خانوادگي ميان اعضاي خانواده بسيار تأكيد دارد؛ بنابراين به شدت پيروان خود را از روابط ميان دو جنس مخالف (پسر و دختر) برحذر داشته و فقط آن را در قلمرو شرع تجويز نموده است. شايد حكمت اين مسئله آن باشد كه اسلام، ازدواج و تشكيل خانواده را عامل اصلي پيدايش جامعه و بقاي اجتماع بشري تشخيص مي‎دهد، نه اين كه نوعي محدوديت و سلب آزادي اجتماعي را قائل شده باشد.
روابط عاشقانه اعم از آميزش يا مقدمات آن، در غير محيط ازدواج در اسلام ممنوع و حرام است و اصولاً بايد دانست كه حكمت تحريم در اسلام، مسئله‎ي سلب آزادي طبقات يا مزاحمت و تعدي به حقوق ديگران نيست تا طرفين با رغبت خود و بدون مزاحمت و تعدي به حقوق ديگران بتوانند آزادانه به عمل اقدام كنند؛ بلكه به خاطر محاسبه‎اي است كه اسلام براي حفظ خانواده و اجتماع مد نظر داشته است.[1]
اگر ميل غريزي ميان دو جنس مخالف، محدود به ازدواج شرعي نشود و جوانان تا مي‎توانند شهوات جنسي و اميال غريزي خود را از طريق غير رسمي اقناع نمايند، هرگز كسي زير بار رنج و سختي تشكيل خانواده نخواهد رفت و در نتيجه، پايه‎ي زندگي خانوادگي سست و متزلزل شده، عواطف انساني رو به ضعف خواهد رفت، علاوه بر اين رواج و شيوع روابط نامشروع، مفاسد اجتماعي، بهداشتي و اخلاقيِ بسياري را دربرخواهد داشت؛ چنانچه امروزه در غرب اين امر مشهود است.
گزارش اين گونه از مسائل در غرب بسيار وحشتناك است. بنابر نقل جرايد و مطبوعات، سالانه در امريكا در اثر آميزش زن و مرد به طور توافق، سيصد هزار نوزاد بي پدر متولد مي‎شود و بدين ترتيب تكليف جامعه‎ي بشري در صد سال ديگر روشن است. از اين نظر، اسلام آميزش زن و مرد را بدون ازدواج به كلي ممنوع كرده و هزينه‎ي زندگي بچه را به عهده‎ي پدر گذاشته، او را مسئول زندگي فرزند شناخته است.[2]
پاسخ به يك شبهه
برخي شبهه كرده‎اند كه چرا اسلام اين محدوديت را ايجاد كرده است؛ در حالي كه از طريق روابط جنسي و عاشقانه مي‎توان به خدا نزديك شد، يا از طريق فوق بهتر مي‎توان خدا را شناخت؟ به عبارت ديگر، اگر بخواهيم به عشق حقيقي برسيم، بايد از طريق عشق مجازي وارد شويم و بدون عشق مجازي، وصول به عشق حقيقي محال است.
پاسخ شبهه اين است كه مفهوم عشق در فرهنگ اسلام، از هواپرستي و ارضاي غرايز حيواني انسان كاملاً جداست. براي نسل جوان جامعه‎ي اسلامي بايد اين مسئله روشن و معرفت به اين نكته حاصل باشد كه عشق در فرهنگ دين، يك اصطلاح عرفاني است كه بار معرفتي زيادي بر آن مترتب است و هرگز اديبان و عارفان و حكيمان مسلمان، اين واژه را در بُعد حيواني و غرايز شهواني انسان، محدود نكرده‎اند و با دقت و توجه در آثار منثور و منظوم ادباي مسلمان، اين نكته به دست مي‎آيد كه آنان هرگز ميل به شهوات و هواهاي نفساني و زن‌بارگي را تعبير به عشق نكرده‎اند؛ البته گروهي شاعرنما عباراتي را تحت عنوان شعر در اين زمينه رديف كرده‎اند كه آن دسته، نه شأن و شخصيت شاعري داشته‎اند و نه بار معرفتي.
البته برخي از ايشان به تبعيت از شاعران اعراب جاهلي، معناي عشق را در روابط جنسي و بُعد حيواني محدود نموده‎اند؛ چنان كه يكي از مورخان مي‎گويد: عشق عرب جاهلي در سه چيز خلاصه مي‎شد: شعر و شراب و جنگ.[3]
براي روشن شدن مطلب و رفع هرگونه ابهام در اين كه عشق مجازي به معناي هوس‎راني نبوده و آنچه كه در آثار و عبارات حكما و ادبا و عرفا آمده، غير از آن چيزي است كه برخي از منحرفان براي اغواي جوانان مطرح مي‎نمايند، به نمونه‎هايي از نثر و نظم آن بزرگان به طور اجمال اشاره مي‎شود:
عشق، ميل مفرط و شدت در دوستي را گويند. اين لفظ مشتق از (عشقه) است كه در ميان عرب، گياهي را گويند كه به دور درخت مي‎پيچد و آب آن را مي‎خورد و رنگ آن را زرد مي‎كند و برگ آن مي‎ريزد و بعد از مدتي درخت خشك مي‎گردد. عشق هم، چون به كمال برسد، قواي انساني را ساقط كند و حواس را از كار بيندازد و طبع را از غذا باز دارد و عاشق از صحبت غير دوست ملول و رنجيده شود.[4]
چنان كه قرآن اين حالت را وصف مؤمنان واقعي قرار داده و مي‎فرمايد:
وَالَّذينَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلّهِ؛ و آنان كه ايمان به خدا آورده‎اند عشق و علاقه‎ي بيش‎تري به او دارند.
چون كه مي‎دانند جز ذات پاك او هيچ منبعي براي كمال وجود ندارد، بنابراين غير او را لايق عشق و محبت نمي‎دانند.[5] نظامي در تأييد همين معنا مي‎گويد:
عشق آيينه‎ي بلند نور است شهوت‌‌زحساب‌عشق دور است.
مولوي در بيتي بسيار زيبا چنين سروده است:
يعني هيچ چيز جز حب به ذات الهي را عشق نمي‎نامند.
و يا در جايي ديگر گفته است:
عاشقي پيدا است در زاري دل
نيست بـــيماري چو بيماري دل
علت عاشق زعلت‎ها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خدا است
عطار گويد:
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشكنم پيمان عشق
تا حديث عاشقي و عشق باشد در جهان
نام من بادا نوشته بر سر ديوان عشق
حافظ مي‎گويد:
زعشق ناتمام ما جمال يار مستغني است
به آب و رنگ و خط چه حاجت روي زيبا را؟
ملا احمد جامي مي‎گويد:
عشق بازي كار هر ديوانه نيست
شمع سوزي كار هر پروانه نيست
امام خميني مي‎فرمايند:
عاشقم عاشق و جز وصل تو درمانش نيست
كيست زين آتش افروخته در جانش نيست
جز تو در محفل دل‎سوختگان ذكري نيست
اين حديثي است كه آغازش و پايانش نيست
و در جاي ديگر چنين سروده‎اند:
عاشق روي توام دست بدار از دل من
به خدا جز رُخ تو حل نكند مشكل من.[6]
ملا عبد الرزاق كاشاني در شرح منازل السائرين خواجه عبد الله انصاري گويد:
سرّ تفاوت ظاهري كلام حكما و عرفا در مدح يا ذم عشقِ صوريِ ظاهري در اين است كه عشق صوري، گاه، منبعث از شهوت و گاه، توأم با عفت و پاك‎دامني است.[7]
آنچه از عبارات و بيانات عرفا و حكما مي‎توان به دست آورد، اين است كه آنها هرگز از مفهوم عشق، معناي هوسراني و شهوتراني را منظور نداشته‎اند و مقصودشان از عشق زميني و مجازي كه پلي است براي دست يافتن به حقيقت اين معنا نمي‎باشد؛ بلكه مرادشان از عشق مجازي و زميني، عشق و حب به انبيا و اوليا و اهل بيت(ع) است كه مَعبري است براي عشق حقيقي كه عشق به ذات ربوبي است؛ چنان كه آن عارف وارسته فرموده‎اند:
عشق دلدار چنان كرد كه منصور منش
از ديارم به در آورد و سر دارم كرد.[8]
پی نوشتها:
[1]. علامه طباطبايي، پرسش و پاسخ، ص 28.
[2]. علامه‎ طباطبايي، پرسش و پاسخ، ص 12، (اين آمار مربوط به چندين سال قبل از انقلاب است).
[3]. تفسير نمونه، ج 5، ص 70.
[4]. دكتر سجادي، فرهنگ معارف اسلامي، ص 1258.
[5]. براي بحث ذيل از كتب فرهنگ معارف، آشنايي با مولوي (دكتر سليم) و فلسفه و عرفان (دكتر يثربي) استفاده شد.
[6]. ديوان امام خميني، ص 174.
[7]. كاشاني، شرح منازل السائرين، ص 171.
[8]. ديوان امام خميني، ص 82.
منبع: جوانان و پرسش‌هاي اخلاقي، مصطفي خليلي، ناشر: مركز مطالعات و پژوهش‌‌هاي فرهنگي حوزه‌ علميه(بهار 1381)


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.