سه‌شنبه، 16 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

نقش دين در اخلاق چيست؟ و اساساً جداى از دين، آيا انسان مى تواند يک اخلاقى تمام عيار باشد يا خير؟ وجدان اخلاقى انسان را به سعادت و كمال ره نمون كرده است يا خير؟


پاسخ :
در پاسخ بايد بگوييم، انسان بدون دين و رهبرى انبياى عظام نمى تواند از وجدان اخلاقى كمال استفاده را بنمايد. اخلاق منهاى دين، ناقص است و وجدان اخلاقى بدون دين و عقيده ى به خدا، رسول، قيامت و جزا ضامن اجرا ندارد، و مانند قانونى است كه مجرى ندارد و از چند جهت در رساندن بشر به سعادت كم رنگ و ناقص خواهد بود:
الف) بسيارى از مفاهيم اخلاقى، بدون دين و ايمان غير معقول اند. مانند توكل به خدا، رضا، شكر، تسليم، خوف و رجاء، ذكر الله، و امثال اين ها كه متفرع بر عقيده به خداى متعال است و از دين ريشه مى گيرد؛ در حقيقت اين گونه ارزش هاى اخلاقى، مولود دين و ايمان اند.
ب) وجدان اخلاقى بدون ايمان، حريف نفس سركش انسانى نيست و انسان به خاطر حب ذات، در هر جا كه منافعش به خطر افتد، و يا در ضرر سنگين جانى و مالى قرار گيرد، وجدان اخلاقى اش سركوب و به فراموشى سپرده مى شود و انسان در حالى كه مى داند مثلا ظلم قبيح است، ولى به جهت رسيدن به منافع شخصى آن را انجام مى دهد، حتى حاضر به آدم كشى شده و از تمام شعارهاى خوب دست برمى دارد.
آرى فقط دين است كه انسان را تا سر حد از دست دادن جان و مال و تمام خواسته هاى نفسانى و اميال شخصى ثابت و پايدار نگاه مى دارد. افراد بى دين با اندك سختى همه ى خوبى ها را فراموش، و وجدان اخلاقى را زير پا گذاشته، از ارتكاب هيچ گناهى باك ندارند؛ برخلاف افراد متدين كه در تمام سختى ها و كشاكش دهر، مثل كوه پا برجايند، و حاضر به انجام كوچك ترين خلافى نيستند؛ لذا اميرالمؤمنين(عليه السلام)مى فرمايد:
به خدا سوگند، اگر هفت اقليم عالم را به من بدهند كه نافرمانى خدا كنم، به اندازه ى اين كه پوست جوى را به ناحق از دهان مورچه اى بگيرم، چنين نخواهم كرد[1].
و در نقطه ى مقابل عمر سعد در آن اشعارش مى گويد: گر چه مى دانم كشتن حسين بن على، پسر دختر پيغمبر، بسيار بد است، ولى چشم من به حكومت رى روشن مى گردد و شانس، يك مرتبه در خانه ى انسان را مى زند؛ حسين بن عمّى و الحوادث جُمّة وَلِى فى الرى قرّة عينى.
ج) وجدان اخلاقى همانند آينه اى است كه انسان بينا در برابر آن قرار گرفته است، اگر آن آينه زنگ و غبار نگرفته باشد، خوبى ها و بدى ها را مى توان در آن مشاهده كرد، ولى اگر آلوده به غبار معصيت و شهوت و غضب و خودخواهى باشد، چيزى را نشان نمى دهد، و تنها دستورات دينى و مقررات شرعى است كه زنگ و غبار آن را بر طرف مى كند.
بسيارى از افراد وقتى به ثروت و شهوت و مقام برسند خوبى ها و زشتى ها را دگرگون و وارونه مى بينند. پس دين، نقش رهبرى و هدايت دارد، و وجدان اخلاقى منهاى دين، كاربرد و بازدهى ندارد.
پی نوشت:
[1]. والله لو اعطيت الاقاليم السبعة بما تحت افلاكها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت ما لِعلىّ و لنعيم يفنى و لذّة لاتبقى: نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج2 ص705؛ نهج البلاغه، محمد عبده، ج1، ص453.
منبع: سيد محمد على جزايرى (آل غفور)،دروس اخلاق اسلامى، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.