دوشنبه، 15 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

علت اين كه عبدالرحمان بن ملجم مرادى حضرت على(عليه السلام) را به شهادت رسانيد چه بود؟


پاسخ :
عبدالرحمان بن ملجم يكى از فراريان گروه خوارج بود كه پس از جنگ نهروان به مكه رفت و در آن جا بر ضد حكومت حضرت على(عليه السلام) فعاليت مى كرد. خوارج در جنگ صفين جزو لشكريان حضرت على(عليه السلام)بودند و با معاويه مى جنگيدند آنها كم كم مخالفتشان را با جنگ نشان دادند مسأله حكميت را پديد آوردند. خوارج با اين كه طرفدار پايان جنگ بودند و خود عامل به وجود آمدن صلح با معاويه محسوب مى شدند، اما پس از حكميت و تعيين معاويه از طرف حكميت (عمر و عاص و ابوموسى اشعرى) به عنوان خليفه با آن مخالفت كردند. آنان از حضرت على(عليه السلام) خواستند كه دوباره با معاويه وارد جنگ شود; اما حضرت على(عليه السلام)به پيمانى كه داده بود وفادار ماند و پيشنهاد خوارج را نپذيرفت. از اين جا بود كه خوارج به عنوان يك گروه معترض در برابر حكومت حضرت على(عليه السلام)قرار گرفتند و جنگ نهروان را به وجود آوردند. در جنگ نهروان اغلب خوارج كشته شدند به جز تعداد اندكى ـ از جمله عبدالرحمان ـ كه به مكه فرار كردند. اين گروه به مرور زمان گسترش پيدا كرد و داراى مذهب فكرى و اعتقادى شد[1].
عامل عمده اى كه ابن ملجم را وادار به شهادت حضرت على(عليه السلام)كرد، انحراف فكرى و اعتقادى او بود. چون خوارج، حضرت على(عليه السلام)را عامل نابسامانى هاى مسلمانان، جايز القتل مى دانستند كه ابن ملجم جزو اين گروه بود از اين رو به عبدالرحمان در مكه تصميم به كشتن حضرت على(عليه السلام) گرفت و به همين منظور روانه كوفه، مركز حكومت على(عليه السلام) گرديد. آنچه علاوه بر نا آگاهى و انحراف فكرى ابن ملجم، او را به اجراى اين تصميم تشويق و ترغيب نمود، پيشنهادات و تحريكات قطام بود. قطام كه دختر جوان و زيبايى بود، با خوارج همفكر بود. وى با ابن ملجم به خاطر عقيده باطل و تفكر خارجى گرى و در اثر تحريك قطام، حضرت على(عليه السلام)را به شهادت رساند. شخصى را به قتل رساند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بارها درباره اش فرمود: «علىّ مع الحق و الحق مع على و لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض يوم القيامه»[2]يعنى على با حق است و حق با على است و اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا اين كه در روز قيامت در كنار حوض كوثر با من ملاقات كنند.
پی نوشتها:
[1]. ر. ك: جعفر سبحانى، فروغ ولايت، (قم: صحيفه، 1368)، ص 585 ـ 599.
[2]. خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، ج 14، ص 321.
www.mazaheb.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.