پرسش :
علت مخفى بودن مزار على(عليه السلام) چه بوده و قبر آن حضرت تا چه سالى مخفى مانده است؟
پاسخ :
دوران حكومت امام على(عليه السلام) را مى توان پرآشوب ترين دوران تاريخ اسلام نام نهاد و مى توان گفت كه در زمان هيچ يك از خلفاى پيش از آن حضرت و يا پس از ايشان (امويان و عباسيان)، بدان سان كه در زمان ايشان جنگ هاى داخلى صورت گرفته، فتنه و آشوب هاى خانگى برپا نشده است. از آن جا كه در زمان حكومت خلفاى سه گانه، انحرافاتى صورت گرفته بود، حضرت على(عليه السلام) در زمان حكومت خويش در صدد اصلاح امور برآمدند، ولى اين كار باعث شد تا مخالفان، سودجويان و صاحبان زر و زور با آن حضرت دشمنى بورزند و جنگ هاى متعددى به راه اندازند. اين دشمنى ها منحصر به دوران حيات آن حضرت نبود، بلكه پس از شهادت ايشان نيز ادامه يافت. ريشه اصلى اختفاى مزار آن حضرت را بايد در فراوانى و شدت دشمنى ها نسبت به ايشان جست و جو كرد. معاوية بن ابى سفيان دشمنى را با امام على(عليه السلام) به آن مرحله رسانيد كه سب و لعن على(عليه السلام) را بر منابر رايج نمود و در قنوت نماز خود امير مؤمنان على(عليه السلام) را لعن مى كرد! اين دشمنى ها و كينه توزى ها باعث شد تا فرزندان امام على(عليه السلام)از بيم دشمنى هاى بنى اميه مزار ايشان را بنابر وصيت خود آن حضرت مخفى كنند و طى سال هاى متمادى آن را پوشيده نگه دارند.[1]
ابن ابى الحديد شارح نهج البلاغه، رويداد به خاكسپارى امير مؤمنان(عليه السلام) را چنين نقل مى كند: «هنگامى كه على(عليه السلام) به شهادت رسيد، فرزندان ايشان تصميم گرفتند تا قبر ايشان را از بنى اميه پنهان نگه دارند تا مبادا بر ايشان در قبر و يا براى قبر ايشان حادثه اى روى دهد. از اين رو در شب شهادت ايشان دست به انجام كارهايى زدند تا كسى از محل خاكسپارى ايشان آگاه نشود. آنها تابوتى را در حالى كه از آن بوى كافور استشمام مى شد بر شترى بستند و به سوى مدينه بردند; چنان كه گروهى گمان كردند كه امام را به مدينه مى برند تا در كنار قبر حضرت زهرا(عليها السلام) دفن نمايند. از سوى ديگر بر اشترى ديگر جنازه اى پيچيده شده گذاشتند و چنان وانمود كردند كه مى خواهند آن حضرت را در حيره دفن كنند و در آن جا تعدادى قبر در مكان هاى مختلف كندند. در نهايت فرزندان و اصحاب خاص ايشان آن حضرت را در سحرگاه شب بيست و يكم رمضان در نجف به خاك سپردند و از محل خاكسپارى ايشان هيچ كس ديگر آگاه نشد... و محل دفن ايشان پوشيده ماند. بدين سبب بنى اميه شايعات بسيارى ساختند: گروهى ادعا كردند كه جمعى از طايفه طى، شترى را در آن شب يافتند كه بر آن شتر صندوقى قرار داشت كه راه را گم كرده بود و به ايشان گمان دستيابى به مال و ثروت به آن دست يازيدند و هنگامى كه فهميدند در صندوق چه چيز قرار دارد، از بيم آن كه كسى به دنبال آن بيايد، صندوق را با آنچه در آن بود، دفن كردند و شتر را نيز كشتند و خوردند. اين شايعه به مذاق بنى اميه خوش آمد تا جايى كه وليد بن عقبه در يكى از اشعارش به آن اشاره كرده است:
فَإِن يَكُ قَد ضَلَّ البَعيرُ بِحَمْلِهِ *** فَما كانَ مَهديّاً وَ لا كانَ هادِياً
اگر شترى كه او را حمل مى كرده، گم شده است، پس نه او هدايت كننده بوده است و نه هدايت شده.[2]
براى آگاهى بيشتر از اقوال و گفتارهاى موجود درباره خاكسپارى امام على(عليه السلام) مى توانيد به كتاب هايى چون تاريخ خلفا، نوشته سيوطى، ذيل باب ابوالسبطين على ابن ابى طالب(عليه السلام) ص 176 و تاريخ طبرى، ج 4، ص 116، حوادث سنه اربعين، مراجعه كنيد.
به طور خلاصه، عامل اصلى پنهان نمودن مزار امام على(عليه السلام) را مى توان در دشمنى بنى اميه با آن حضرت جستجو كرد; چرا كه هرگونه اطلاع از محل دفن ايشان ممكن بود باعث بى حرمتى و يا حتى نبش قبر آن حضرت شود. بنابر اين امام على(عليه السلام) در وصيت خود دستور داد تا قبر او را مخفى كنند، هم چنان كه قبر همسرش حضرت فاطمه(عليها السلام) دختر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نيز مخفى بود و هست.
مزار آن حضرت تا حدود صد سال هم چنان مخفى بود تا آن كه امام صادق(عليه السلام) محل آن را براى عموم مردم آشكار كرد.[3] سپس به دستور داود بن على عباس صندوقى بر مزار ايشان نهاده شد و در زمان خلافت هارون، خليفه عباسى اتاقى بر روى آن ساخته شد و نخستين بقعه بر مزار ايشان بنا گرديد.[4]
پی نوشتها:
[1]. ر.ك: مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 308، (مؤسسة انتشارات علامه); بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 42، ص 222 ـ 200، ح 1، باب 127، (مؤسسة الوفا، بيروت).
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 4، ص 82 ـ 81، (چاپ كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى).
[3]. ر.ك: مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 308، (انتشارات علامه).
[4]. ر.ك: فرحة الغرى فى تعيين قبر اميرالمؤمنين على(عليه السلام)، سيدعبدالكريم بن طاووس الحسينى، ص 15، (نشر مركز الغدير للدراسات الاسلاميه).
www.mazaheb.ir
دوران حكومت امام على(عليه السلام) را مى توان پرآشوب ترين دوران تاريخ اسلام نام نهاد و مى توان گفت كه در زمان هيچ يك از خلفاى پيش از آن حضرت و يا پس از ايشان (امويان و عباسيان)، بدان سان كه در زمان ايشان جنگ هاى داخلى صورت گرفته، فتنه و آشوب هاى خانگى برپا نشده است. از آن جا كه در زمان حكومت خلفاى سه گانه، انحرافاتى صورت گرفته بود، حضرت على(عليه السلام) در زمان حكومت خويش در صدد اصلاح امور برآمدند، ولى اين كار باعث شد تا مخالفان، سودجويان و صاحبان زر و زور با آن حضرت دشمنى بورزند و جنگ هاى متعددى به راه اندازند. اين دشمنى ها منحصر به دوران حيات آن حضرت نبود، بلكه پس از شهادت ايشان نيز ادامه يافت. ريشه اصلى اختفاى مزار آن حضرت را بايد در فراوانى و شدت دشمنى ها نسبت به ايشان جست و جو كرد. معاوية بن ابى سفيان دشمنى را با امام على(عليه السلام) به آن مرحله رسانيد كه سب و لعن على(عليه السلام) را بر منابر رايج نمود و در قنوت نماز خود امير مؤمنان على(عليه السلام) را لعن مى كرد! اين دشمنى ها و كينه توزى ها باعث شد تا فرزندان امام على(عليه السلام)از بيم دشمنى هاى بنى اميه مزار ايشان را بنابر وصيت خود آن حضرت مخفى كنند و طى سال هاى متمادى آن را پوشيده نگه دارند.[1]
ابن ابى الحديد شارح نهج البلاغه، رويداد به خاكسپارى امير مؤمنان(عليه السلام) را چنين نقل مى كند: «هنگامى كه على(عليه السلام) به شهادت رسيد، فرزندان ايشان تصميم گرفتند تا قبر ايشان را از بنى اميه پنهان نگه دارند تا مبادا بر ايشان در قبر و يا براى قبر ايشان حادثه اى روى دهد. از اين رو در شب شهادت ايشان دست به انجام كارهايى زدند تا كسى از محل خاكسپارى ايشان آگاه نشود. آنها تابوتى را در حالى كه از آن بوى كافور استشمام مى شد بر شترى بستند و به سوى مدينه بردند; چنان كه گروهى گمان كردند كه امام را به مدينه مى برند تا در كنار قبر حضرت زهرا(عليها السلام) دفن نمايند. از سوى ديگر بر اشترى ديگر جنازه اى پيچيده شده گذاشتند و چنان وانمود كردند كه مى خواهند آن حضرت را در حيره دفن كنند و در آن جا تعدادى قبر در مكان هاى مختلف كندند. در نهايت فرزندان و اصحاب خاص ايشان آن حضرت را در سحرگاه شب بيست و يكم رمضان در نجف به خاك سپردند و از محل خاكسپارى ايشان هيچ كس ديگر آگاه نشد... و محل دفن ايشان پوشيده ماند. بدين سبب بنى اميه شايعات بسيارى ساختند: گروهى ادعا كردند كه جمعى از طايفه طى، شترى را در آن شب يافتند كه بر آن شتر صندوقى قرار داشت كه راه را گم كرده بود و به ايشان گمان دستيابى به مال و ثروت به آن دست يازيدند و هنگامى كه فهميدند در صندوق چه چيز قرار دارد، از بيم آن كه كسى به دنبال آن بيايد، صندوق را با آنچه در آن بود، دفن كردند و شتر را نيز كشتند و خوردند. اين شايعه به مذاق بنى اميه خوش آمد تا جايى كه وليد بن عقبه در يكى از اشعارش به آن اشاره كرده است:
فَإِن يَكُ قَد ضَلَّ البَعيرُ بِحَمْلِهِ *** فَما كانَ مَهديّاً وَ لا كانَ هادِياً
اگر شترى كه او را حمل مى كرده، گم شده است، پس نه او هدايت كننده بوده است و نه هدايت شده.[2]
براى آگاهى بيشتر از اقوال و گفتارهاى موجود درباره خاكسپارى امام على(عليه السلام) مى توانيد به كتاب هايى چون تاريخ خلفا، نوشته سيوطى، ذيل باب ابوالسبطين على ابن ابى طالب(عليه السلام) ص 176 و تاريخ طبرى، ج 4، ص 116، حوادث سنه اربعين، مراجعه كنيد.
به طور خلاصه، عامل اصلى پنهان نمودن مزار امام على(عليه السلام) را مى توان در دشمنى بنى اميه با آن حضرت جستجو كرد; چرا كه هرگونه اطلاع از محل دفن ايشان ممكن بود باعث بى حرمتى و يا حتى نبش قبر آن حضرت شود. بنابر اين امام على(عليه السلام) در وصيت خود دستور داد تا قبر او را مخفى كنند، هم چنان كه قبر همسرش حضرت فاطمه(عليها السلام) دختر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نيز مخفى بود و هست.
مزار آن حضرت تا حدود صد سال هم چنان مخفى بود تا آن كه امام صادق(عليه السلام) محل آن را براى عموم مردم آشكار كرد.[3] سپس به دستور داود بن على عباس صندوقى بر مزار ايشان نهاده شد و در زمان خلافت هارون، خليفه عباسى اتاقى بر روى آن ساخته شد و نخستين بقعه بر مزار ايشان بنا گرديد.[4]
پی نوشتها:
[1]. ر.ك: مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 308، (مؤسسة انتشارات علامه); بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 42، ص 222 ـ 200، ح 1، باب 127، (مؤسسة الوفا، بيروت).
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 4، ص 82 ـ 81، (چاپ كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى).
[3]. ر.ك: مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 308، (انتشارات علامه).
[4]. ر.ك: فرحة الغرى فى تعيين قبر اميرالمؤمنين على(عليه السلام)، سيدعبدالكريم بن طاووس الحسينى، ص 15، (نشر مركز الغدير للدراسات الاسلاميه).
www.mazaheb.ir