پنجشنبه، 26 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا کسی که علم فقه آموخته است، باید حقّ ولایت داشته باشد؟


پاسخ :
شرح پرسش:
دو نفر درس می‌خوانند و در رشته خودشان عالم می‌شوند؛ یعنی مثلاً یکی در ریاضیات و دیگری در علوم فقهی. چه دلیلی دارد آن فردی که در علوم دینی عالم شد به ما حق ولایت داشته باشد؟

پاسخ اجمالی:
ولایت فقیه در حقیقت ولایت فقه و دانش الهی بر انسان‌ها از سوی خدای تعالی به واسطه ائمه اطهار(ع) است نه ولایت شخص. همان‌طوری که یک مریض –حتی دانشمندانی که علم پزشکی نخوانده‌اند- هنگام بیماری، تمام بدن خود را در اختیار یک پزشک متخصص قرار می دهد، انسان‌ها نیز برای مشکلات روحی و برآورده کردن نیازهای معنوی لازم است خود را در اختیار کسی بگذارند که متخصص در این امور بوده و آگاهی به قرآن و سنّت الهی داشته باشد.
گرچه علومی مانند ریاضیات به نوبه خود دارای فایده بوده و جزو علومی محسوب می‌شود که بخشی از نیازهای انسان‌ها را برآورده می‌کند، اما این حقیقت را هم باید پذیرفت که علم دارای مراتب بوده و طبق مراتب و نیازهای اصلی بشریت ارزش‌گذاری می‌شود.

پاسخ تفصیلی:
ولایت فقیه؛ نظریه‌ای در فقه شیعه است که نظام سیاسی مشروع در دوران غیبت امام مهدی(عج) را بیان می‌کند. این ولایت در زمان غیبت از سوی خدای تعالی به وسیله امام معصوم(ع) به فقیه جامع شرایط سپرده شده است.[1]
با توجه به نکات زیر؛ تفاوت میان ولی فقیه و ولایت او با دانشمندان دیگر علوم اسلامی (مانند ریاضیات) روشن می‌شود:
1. فقیه با علمی به نام «فقه» سر و کار دارد که آیین‌نامه و روش زندگى انسان‌ها را در ابعاد مختلف شخصى، اجتماعى و سیاسى به او می‌آموزد. علم فقه[2] یکى از گسترده‌ترین علوم اسلامى است که تاریخ آن از دیگر علوم اسلامى قدیمی‌تر می‌باشد و در همه زمان‌ها تحصیل و تدریس می‌شده است. کار فقیه پس از سپری کردن دروس لازم و مقدّماتی؛ با استنباط از منابع شرعی به طور مستدل حکم الهی را در عرصه‌های مختلفِ عبادی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی، نظامی – امنیتی و غیره بیان می‌کند. از سوی دیگر؛ انسان در نوع زندگى فردی و اجتماعى خود، کسب و کار و مالکیت، ازدواج و روابط خانوادگى، و اداره جامعه، احتیاج به قوانین جامع و متناسب با فطرت انسانی دارد. که عمل به این قوانین او را در دنیا و آخرت سعادتمند می‌کند؛ قانون‌گذار آن، آفریدگار جهان است، که به اسرار جسم و روح انسان آگاه بوده و نیازهاى مختلف و متنوع او را می‌داند، لذا این احکام و قوانین لازم را جعل و به وسیله پیامبران و امامان معصوم(ع) فرستاده است. این مجموعه به صورت تکالیف یا بیان وظیفه در اختیار بشر قرار گرفته است. و در زمان غیبت امام معصوم(ع)؛ فقیه عهده‌دار استخراج این احکام از منابع معیّن است. و تمامی مکلّفین اعم از افراد، گروه‌ها، مؤسسات، حاکمیت‌ها و کارگزاران و به طور کلی همه اشخاص حقیقی و حقوقی موظف به پیروی از آن احکام می‌باشند.
2. ولایت فقیه در واقع؛ مربوط به ساختار جامعه اسلامی با تمسک از قرآن و سنّت است. و تنها کسی صلاحیّت این را دارد که بتواند از طریق قرآن و سنّت احکام الهی را در موضوعات مختلف استنباط و عرضه کند و تنها علمی که عهده‌دار این است علم فقه است که البته احتیاج دارد به یک رشته علوم و معارف ابتدایى از قبیل ادبیات، لغت، منطق، تفسیر، حدیث، اصول و ... و «مجتهد» به کسى گفته می‌شود که این علوم را داشته باشد. لذا گروهی از انسان‌ها بر اساس علاقه خود به سمت آموختن این علوم می‌روند و می‌خواهند هدف انبیا و امامان(ع) را دنبال می‌کنند، به همین جهت؛ تفقه در دین به معنای گسترده‌ی آن بر دیگر علوم ولایت دارد.
3. براى دستیابى به جامعه آرمانى و مقدسى که در اندیشه سیاسى اسلام ناب ترسیم شده، و نیز براى استقرار حکومت الهى در زمین از راه اجراى فرامین حیات‌بخش او، و همچنین براى گسترش عدل و داد و فراهم کردن زمینه‌هاى رشد و شکوفایى استعدادهاى انسان‌ها در سایه قوانین اسلام، باید زمام‌دارى شایسته، مدیر، مدبّر و برخوردار از همه صفات و ویژگی‌هاى لازم براى رهبرى جامعه اسلامى، در رأس حکومت اسلامى قرار گیرد تا بتواند اهداف تعیین شده را تحقق بخشد. مدیریت فقهى و رهبرى دینى؛ نقش و رسالت رهبرى و هدایت و ارشاد مردم را که بر اساس تعالیم آسمانى اسلام ایفا می‏کند، همان رسالتى است که امروزه در اصول مدیریتى جدید نیز از آن به عنصر «رهبرى» تعبیر می‏کنند، که به اعتراف صاحب‏نظران و پژوهش‌گران مسائل مدیریتى در اصول مدیریتى جدید نقشى برجسته و جایگاهى تعیین‏کننده دارد، به‏طورى که هیچ جامعه‌ و هیچ کشورى از چنین مدیریت انسانى از نوع خاص خود بى‏نیاز نیست. عنصر رهبرى و مدیریت انسانی-اسلامى در حکومت دینى چیزى نیست که اختصاص به جامعه اسلامى و مدیریت فقهى داشته باشد، بلکه نیاز مبرم جهان معاصر از کوچک‌ترین مؤسسه تولیدى تا بزرگ‌ترین مجموعه سیاسی-اجتماعى است.
4. ولایت فقیه در حقیقت ولایت فقه و دانش الهی بر انسان‌ها از سوی خدای تعالی به واسطه ائمه اطهار(ع) است نه ولایت شخص. همان‌طوری که یک مریض –حتی دانشمندانی که علم پزشکی نخوانده‌اند- هنگام بیماری، تمام بدن خود را در اختیار یک پزشک متخصص قرار می دهد، انسان‌ها نیز برای مشکلات روحی و برآورده کردن نیازهای معنوی لازم است خود را در اختیار کسی بگذارند که متخصص در این امور بوده و آگاهی به قرآن و سنّت الهی داشته باشد.
5. با توجه به مطالب بالا؛ فرق فقیه با دانشمندی که تنها علومی همچون ریاضیات را آموخته است، روشن می‌شود و علومی همچون ریاضیات چنین هدفی را دنبال نکرده و مسئولیت هدایت و ارشاد مردم را به معنای ویژه آن ندارد.
گفتنی است؛ علم ریاضی[3] به نوبه خود دارای فایده بوده و جزو علومی محسوب می‌شود که بخشی از نیازهای انسان‌ها را برآورده می‌کند و ارزش و بالاتر بودن علم فقه به معنای بی ارزشی علومی مانند ریاضیات نیست، اما این حقیقت را هم باید پذیرفت که علم دارای مراتب بوده[4] و طبق مراتب و نیازهای اصلی بشریت ارزش‌گذاری می‌شود و به گواهی همه ادیان الهی، هیچ انسان و جامعه‌ای از دانش و دانشمندی که نیازهای اصلی و روحی آنها را تأمین کند نیست.

پی نوشتها:
[1]. ر.ک: نمایه‌های «جایگاه ولایت فقیه در شیعه»، سؤال 19؛ «ادله ولایت فقیه»، سؤال 25.
[2]. ر.ک: نمایه‌های «فقه سنتی»، سؤال 5284؛ «جایگاه فقه در حقوق ایران»، سؤال 8167؛ «فقه حکومتی و فردی»، سؤال 9432؛ «ارتباط فقه با اجتماع و اقتصاد»، سؤال 27843.
[3]. ر.ک: نمایه «علوم انسانی و تضاد آنها با ارزش های علوم اسلامی»، سؤال 10693.
[4]. دغیم، سمیح، موسوعة مصطلحات الامام فخر الدین الرازى، ص 701، مکتبة لبنان ناشرون، بیروت، چاپ اول، 2001م.
منبع: www.islamquest.net


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.