پرسش :
چرا خداوند به یک فرد کمال نعمت را مى دهد و به شخص دیگر کمال بدبختى؟ اگر این آزمایش الهى است، آیا آزمایش خدا از لحظه تولد تا آخر عمر در نهایت بدبختى و تنگدستى و ... ظلم نیست؟
پاسخ :
نظام حکیمانه جهان
ما معتقدیم: چون خداوند، عالم، قادر و خیرخواه مطلق است، نظام و جهان هستى را به بهترین وجه خلق کرده است.1 همچنین معتقدیم: خداوند جمال هستى را با یک سرى نظام ها و قوانین ثابت و پایدار ـ که ذاتى جهان است ـ اداره مى کند. به بیان دیگر، خداوند در جهان شیوه هاى معینى دارد که گردش کارها را هرگز بیرون از آن شیوه ها انجام نمى دهد. این قوانین، مانند قوانین موضوعه و از قبیل تعهدات و قراردادهاى اجتماعى و الزامات ذهنى ـ که در میان انسان ها مرسوم است ـ نمى باشد؛ بلکه یک حقیقت تکوینى است که بر اساس چگونگى جهان و موجودات آن انتزاع شده و تبدیل و تغییر براى آن محال است.
عالم ماده به دلیل سنخ و ماهیت مخصوص به خود و با توجّه به مرتبه وجودى اش، در نظام هستى داراى احکام ویژه خود است که اگر این احکام، قوانین و سنن نباشد، عالم ماده دیگر عالم ماده نخواهد بود. در این عالم تزاحم، محدودیت، زوال و بطلان هست. جهان طبیعت مملو از قطع ها و وصل ها، بریدن ها و پیوندزدن ها است؛ آمیخته با نشاط و غم، شادى و رنج، امید و شکست و ... است. تمامى این آثار، لازمه ساختمان مخصوص این عالم است. به هر روى عالم ماده، به دلیل احکام مختص به خود منشأ بلاها، رنج ها، محنت ها، بیمارى ها و ... است که ما از آن به «شرور» یاد مى کنیم. همچنین منشأ خوشوقتى ها، موفقیت ها، شادى ها، پیروزى ها و ... است که ما از آن به «خیرات» نام مى بریم. گاه در این شرور و خیرات، اراده آدمى نیز دخیل است؛ یعنى، انسان با انتخاب، علم و آگاهى خویش ـ که لازمه وجودى او در این عالم مادى است ـ به راه غلط گام مى گذارد و منشأ شرور مى گردد و یا در صراط مستقیم حرکت کرده، سرچشمه خیرات متعددى براى خود و جامعه مى شود. امّا گاه در این شرور و خیرات، اراده آدمى دخیل نیست؛ بلکه علل طبیعى و خارج از حیطه اختیار انسانى ـ که مقتضاى سنن و قوانین عالم مادى است ـ بعضى از شرور را پدید آورده و یا موجب برخى خیرات مى گردد.2
خوشبختى و تیره بختى
با توجّه به حقیقت یاد شده، باید به این مطلب اذعان کرد که خداوند متعال، کمال نعمت را ارزانى یک فرد نکرده است؛ همان گونه که کمال بدبختى را براى یک شخص روا نمى دارد. آیا شما مى توانید در این جهان مادى، انسانى را پیدا کنید که از همه جهات، از نعمت ها و خیرات برخوردار باشد تا بگوییم خداوند کمال نعمت را به وى داده است؟ از سوى دیگر، آیا مى توان در این عالم طبیعى، شخصى را یافت که از همه نظر در بدبختى ها و شرور به سر مى برد تا اذعان کنیم که خداوند متعال، او را در کمال بدبختى فرو برده است!؟ آنچه مى بینیم، این حقیقت است که به اقتضاى سنن و قوانین خاص این عالم، نعمت ها و بدبختى ها در هم آمیخته است و نمى توان شخصى را یافت که در نعمت مطلق یا بدبختى مطلق به سر برد.
بسیارى هستند که از نظر معیشتى در رفاه اند؛ ولى از مشکلات روحى و روانى، جسمى و خانوادگى در امان نیستند. فراوانند افرادى که از زیبایى و استعداد سرشار برخوردارند؛ امّا در گرفتارى هاى اخلاقى، مالى، خانوادگى، جسمى و ... در عذاب اند. بله گروه زیادى در فقر مالى به سر مى برند؛ ولى از سلامت جسمانى و روانى برخوردارند. گروهى نیز در نعمت مادى غرق اند؛ ولى از زیبایى و استعداد تحصیل و تحقیق محروم اند و ... .
آنجا که نعمت یا بدبختى انسان ها، ریشه در عملکرد و در واقع اراده و انتخاب خود آنان دارد، خداوند متعال دخالتى ندارد؛ بلکه این آدمى است که با گزینش صحیح یا غیر صحیح، خود را با خوشبختى یا تیره بختى مواجه مى سازد.3 امّا خیرات و شرورى که از اراده و اختیار انسان نشأت نمى گیرد، بر اساس آموزه هاى دینى براى امتحان و آزمایش او است و این آزمون، نه تنها با عدالت خداوند منافات ندارد؛ بلکه مقتضاى حکمت او است تا در پرتو این امتحان، انسان هاى، از ناشایستان جدا گردند. آیا آزمون آخر سال یا ترم، ظلم به
دانش آموزان است یا کمک به آنان براى ارتقا و تعالى؟ خداوند متعال، نظام مادى را چنان قرار داده و براى آن قوانین خاص نهاده است تا آدمى با قرار گرفتن در آن، مدام در حال آزمایش باشد و بر اساس آن، بتواند خود را محک بزند که آیا فقط و فقط خدا خواه و خداجو است، یا نیات و قصدهاى او، آلوده و مشوب به غیر الهى است؟
از آنجا که توجّه به موضوع ابتلا و آزمون و ابعاد گوناگون آن، انسان را در یافتن پاسخى عمیق تر یارى مى رساند، شمه اى از شعاع هاى این نعمت بزرگ الهى را بر اساس آیات و روایات تحلیل مى کنیم:
1. آزمون الهى
خداوند متعال از آزمون خود، با واژه هایى چون «بلا» و «فتنه» و... یاد کرده است.4 واژه «بلا» در لغت عرب، هم براى نعمت به کار مى رود و هم براى محنت و سختى و هر دو نیز آزمون الهى به شمار مى روند. محنت براى آزمایش «صبر» و نعمت براى آزمودن «شکر» انسان است.5 قرآن نیز «شر و خیر» را به عنوان امتحان تلقى فرموده است.6 بنابراین نباید پنداشت که تنها سختى ها و مشکلات، در قلمرو آزمایش الهى است؛ بلکه نعمت ها و خوشى ها نیز، از آزمون الهى به شمار مى روند.7
2. فلسفه آزمون الهى
آیات و روایات با لحن هاى گوناگون، فلسفه آزمون الهى را شمارش کرده اند که مهم ترین آنها عبارت است از:
2ـ1. بلا و امتحان موجب بیدارى است و کسى که در معرض آزمون قرار مى گیرد، بر غفلت ها، آلودگى ها، انحراف ها آگاهى مى یابد.8
رنج گنج آمد که رحمت ها در اوست
مغز تازه شد چو بخراشید 9
2ـ2. آزمون الهى، آدمى را به یاد خداوند مى اندازد.10
هم از آن سو جو که وقت درد تو
مى شوى در ذکر «یاربى» دو نو
وقت درد و مرگ از آن سو مى نمى
چون که دردت رفت چونى اعجمى؟
وقت محنت گشته اى الله گو
چون که محنت رفت گویى راه کو
این از آن آمد که حق را بى گمان
هر که بشناسد بود دایم بر آن11
2ـ3. ابتلا به نعمت و محنت، موجب شناخت خبیث از پاک و مجاهد و صابر از ظالم و کافر مى شود.12
2ـ4. امتحان روشن مى سازد که آدمى، چه مقدار نیّت خالص دارد.13
گرچه خود را بس شکسته بیند او
آب صافى دان و سرگین زیر جو
چون بشوراند ترا در امتحان
آب سرگین رنگ گردد در زمان
در تگِ جو هست سرگین اى فتى!
گرچه جو صافى نماید مر ترا 14
2ـ5. مواجه گشتن با ابتلا، کیفیت عمل را مشخص مى سازد.15
2ـ6. قرار گرفتن در محنت و سختى، گناهان انسان را پاک مى سازد.16
آن جفا با تو نباشد اى پسر!
بلکه با وصف بدى اندر تو در
بر نمد چوبى که آن را مرد زد
بر نمد آن را نزد بر گرد زد 17
2ـ7. امتحان الهى، تکبّر را از قلب ها زدوده، در جان ها تذلّل و خشوع را حاکم مى کند و ابواب فضل الهى را به سوى بشر مى گشاید.18
2ـ8. با آزمون الهى، فرد مؤمن تجربه مى اندوزد.19
چون جفا آرى فرستد گوشمال
تا ز نقصان واروى سوى کمال20
در یک برآیند کلى، مى توان گفت: ابتلا براى استحکام ایمان و عقیده، التجا به خداوند، فرار کردن از اوهام و رسیدن به توحید افعالى است.
حق تعالى گرم و سرد و رنج و درد
بر تن ما مى نهد اى شیر مرد!
خوف و جوع و نقص اموال و بدن
جمله بهر نقد جان ظاهر شدن
این وعید و وعده ها انگیخته است
بهر این نیک و بدى کامیخته است
چون که حق و باطلى آمیختند
نقد و قلب اندر حرمدان ریختند
پس محک مى بایدش بگزیده اى
در حقایق امتحان ها دیده اى21
3. ایمان و ابتلا
یک سلسله از آیات و روایات، بیانگر این حقیقت است که مؤمنان، به دلیل ایمانشان بیشتر در معرض آزمون هستند. حتى اموال و فرزندان آنان نیز به عنوان ابزارى براى آزمایش ایشان تلقى شده است.22 امتحان مؤمنان، همچون زینتى دانسته شده که فرد مؤمن بدان آراسته مى گردد 23 و مانند شیر مادرى تلقى گشته که فرزند خردسال، با آن سدجوع مى کند؛24 گویا:
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش مى دهند
فرد مؤمن به قدر ایمانش از راه هاى گوناگون و با شدت و ضعف، به وسیله ابتلاى الهى، محک مى خورد و این خود موجب افزایش ایمانش مى گردد؛ زیرا در پرتو این آزمون، ارکان اصلى ایمانش عمق بیشترى مى یابد؛ یعنى، هم معرفتش زیاد مى شود و هم انقیاد، تسلیم و خضوع قلبى اش افزایش مى یابد. در واقع انسان مؤمن، با این آزمایش ها قیمت و ارزش پیدا مى کند.
گندمى را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشه ها بر ساختند
بار دیگر کوفتندش ز آسیا
قیمتش افزود و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتند
گشت عقل و جان و فهم هوشمند
باز آن جان چون که محو عشق گشت
یعجب الزراع آمد بعد کشت 25
به همین دلیل است که پیامبران الهى ـ همچون حضرت آدم،26 ابراهیم،27 یونس،28 ایوب،29 و حضرت رسول صلى الله علیه و آله30 ـ آن همه محنت ها کشیدند و با انواع سختى ها، تنگدستى ها، فقرها، فشارها، آزارها آزمایش شدند.31
خداوند، آزمون الهى را به عنوان سنتى حکیمانه بر جهان جارى ساخته و دنیا را با آرامش و اضطراب، سختى و راحتى و خوشى و ناراحتى در آمیخته است تا انسان هاى وارسته را محک زده و مؤمنان را در طى راه مستقیم و تداوم آن، یارى بخشد.32 این مسئله به قدرى اهمیت دارد که اگر فردى، خود را در معرض آزمون ندید، باید بداند مبغوض درگاه الهى است.33
پس بى جهت نیست که عاشقان، کمال خود را در درد و بلا مى بینند.
بر چنین گلزار دامن مى کشید
جزو جزوش نعره زن «هل من مزید»
گلشنى کز بقل روید یکدم است
گلشنى کز عقل روید خرم است34
به هر روى باید توجّه داشت، تجهیز انسان به اصل «قدرت بر انتخاب بد و نیک»، صبغه آزمون دارد و از این جهت، در تقویم احسن او سهیم است؛ چنان که تجهیز انسان به «انتخاب درجات یا دَرَکات» و تعبیه قدرت مراتب صعود و سقوط نیز جنبه آزمون داشته و از این لحاظ، در حسن قوام انسان سهم به سزایى دارد. وجود نفس ملهمه،35 مسوّله،36 امّاره،37 لوّامه،38 مطمئنه39 و تحولات گوناگون،
آزمون الهى را گوشزد مى کند و اهمیت عنایت به مراتب امتحان را یادآور مى شود.40
پی نوشت:
1. مؤمنون 23، آیه 14؛ تین (95)، آیه 4.
2. عدل الهى، صص 169 ـ 172.
3. شورى 42، آیه 30؛ آل عمران (3)، آیه 165 و 166؛ روم (30)، آیه 41.
4. انبیاء 21، آیه 35؛ بقره (2)، آیه 49؛ بروج (85)، آیه 10؛ توبه (9)، آیه 126؛ مائده (5)، آیه 49؛ هود (1)، آیه 7 و ... .
5. مفردات راغب، ص 61.
6. انبیاء 21، آیه 35.
7. آل عمران 3، آیه 186؛ عنکبوت (29)، آیات 1 ـ 3 و میزان الحکمة، ج 1، ص 478، ح 1886 و ص 479، ح 1888.
8. میزان الحکمة، ج 1، ص 490.
9. مثنوى، دفتر دوم، بیت 3261.
10. اعراف 7، آیه 130؛ توبه (9)، آیه 126 و ... .
11. مثنوى، دفتر سوم، ابیات 1140 ـ 1143.
12. آل عمران 3، آیات 179، 138 و 142.
13. آل عمران 3، آیه 154.
14. مثنوى، دفتر اول، ابیات 3217 ـ 3219.
15. هود 11، آیه 7؛ کهف (18)، آیه 7؛ ملک (67)، آیه 2.
16. میزان الحکمة، ج 1، ص 490.
17. مثنوى، دفتر سوم، ابیات 4011 و 4012.
18. میزان الحکمة، ج 1، ص 481، ح 1895.
19. همان، ح 1897.
20. مثنوى، دفتر سوم، بیت 348.
21. مثنوى، دفتر دوم، ابیات 2963 ـ 2967.
22. انفال 8، آیه 27 و 28؛ تغابن (64)، آیه 14 و 15.
23. میزان الحکمة، ج 1، ص 487، ح 1928.
24. همان، ص 488، ح 1932.
25. مثنوى، دفتر اول، ابیات 3165 ـ 3168.
26. بقره 2، آیات 35 ـ 38؛ اعراف (7)، آیات 19 ـ 25؛ طه (20)، آیات 115 ـ 123.
27. بقره 2، آیه 124؛ صافات (37)، آیات 99 ـ 113.
28. انبیاء 21، آیه 87 و 88؛ صافات (37)، آیه 139 و 148.
29. انبیاء 21، آیه 83 و 84.
30. حجر 15، آیات 6 ـ 8؛ اسراء (17)، آیات 90 ـ 93؛ تکویر (81)، آیات 22 ـ 25.
31. عبداللّه میر غنى، محمدصالح، الابتلاء، بخش دوّم.
32. بقره 2، آیه 214؛ آل عمران (3)، آیه 142؛ نساء (4)، آیه 95 و 96.
33. میزان الحکمة، ج 1، ص 485 و 486.
34. مثنوى، دفتر ششم، ابیات 4648 و 4649.
35. شمس 91، آیه 7 و 8.
36. یوسف 12، آیه 18.
37. همان، آیه 53.
38. قیامت 75، آیه 2.
39. فجر 89، آیه 27 و 28.
40. تفسیر موضوعى قرآن صورت و سیرت انسان در قرآن، ج 13، صص 94 ـ 96.
منبع: www.porseman.org
نظام حکیمانه جهان
ما معتقدیم: چون خداوند، عالم، قادر و خیرخواه مطلق است، نظام و جهان هستى را به بهترین وجه خلق کرده است.1 همچنین معتقدیم: خداوند جمال هستى را با یک سرى نظام ها و قوانین ثابت و پایدار ـ که ذاتى جهان است ـ اداره مى کند. به بیان دیگر، خداوند در جهان شیوه هاى معینى دارد که گردش کارها را هرگز بیرون از آن شیوه ها انجام نمى دهد. این قوانین، مانند قوانین موضوعه و از قبیل تعهدات و قراردادهاى اجتماعى و الزامات ذهنى ـ که در میان انسان ها مرسوم است ـ نمى باشد؛ بلکه یک حقیقت تکوینى است که بر اساس چگونگى جهان و موجودات آن انتزاع شده و تبدیل و تغییر براى آن محال است.
عالم ماده به دلیل سنخ و ماهیت مخصوص به خود و با توجّه به مرتبه وجودى اش، در نظام هستى داراى احکام ویژه خود است که اگر این احکام، قوانین و سنن نباشد، عالم ماده دیگر عالم ماده نخواهد بود. در این عالم تزاحم، محدودیت، زوال و بطلان هست. جهان طبیعت مملو از قطع ها و وصل ها، بریدن ها و پیوندزدن ها است؛ آمیخته با نشاط و غم، شادى و رنج، امید و شکست و ... است. تمامى این آثار، لازمه ساختمان مخصوص این عالم است. به هر روى عالم ماده، به دلیل احکام مختص به خود منشأ بلاها، رنج ها، محنت ها، بیمارى ها و ... است که ما از آن به «شرور» یاد مى کنیم. همچنین منشأ خوشوقتى ها، موفقیت ها، شادى ها، پیروزى ها و ... است که ما از آن به «خیرات» نام مى بریم. گاه در این شرور و خیرات، اراده آدمى نیز دخیل است؛ یعنى، انسان با انتخاب، علم و آگاهى خویش ـ که لازمه وجودى او در این عالم مادى است ـ به راه غلط گام مى گذارد و منشأ شرور مى گردد و یا در صراط مستقیم حرکت کرده، سرچشمه خیرات متعددى براى خود و جامعه مى شود. امّا گاه در این شرور و خیرات، اراده آدمى دخیل نیست؛ بلکه علل طبیعى و خارج از حیطه اختیار انسانى ـ که مقتضاى سنن و قوانین عالم مادى است ـ بعضى از شرور را پدید آورده و یا موجب برخى خیرات مى گردد.2
خوشبختى و تیره بختى
با توجّه به حقیقت یاد شده، باید به این مطلب اذعان کرد که خداوند متعال، کمال نعمت را ارزانى یک فرد نکرده است؛ همان گونه که کمال بدبختى را براى یک شخص روا نمى دارد. آیا شما مى توانید در این جهان مادى، انسانى را پیدا کنید که از همه جهات، از نعمت ها و خیرات برخوردار باشد تا بگوییم خداوند کمال نعمت را به وى داده است؟ از سوى دیگر، آیا مى توان در این عالم طبیعى، شخصى را یافت که از همه نظر در بدبختى ها و شرور به سر مى برد تا اذعان کنیم که خداوند متعال، او را در کمال بدبختى فرو برده است!؟ آنچه مى بینیم، این حقیقت است که به اقتضاى سنن و قوانین خاص این عالم، نعمت ها و بدبختى ها در هم آمیخته است و نمى توان شخصى را یافت که در نعمت مطلق یا بدبختى مطلق به سر برد.
بسیارى هستند که از نظر معیشتى در رفاه اند؛ ولى از مشکلات روحى و روانى، جسمى و خانوادگى در امان نیستند. فراوانند افرادى که از زیبایى و استعداد سرشار برخوردارند؛ امّا در گرفتارى هاى اخلاقى، مالى، خانوادگى، جسمى و ... در عذاب اند. بله گروه زیادى در فقر مالى به سر مى برند؛ ولى از سلامت جسمانى و روانى برخوردارند. گروهى نیز در نعمت مادى غرق اند؛ ولى از زیبایى و استعداد تحصیل و تحقیق محروم اند و ... .
آنجا که نعمت یا بدبختى انسان ها، ریشه در عملکرد و در واقع اراده و انتخاب خود آنان دارد، خداوند متعال دخالتى ندارد؛ بلکه این آدمى است که با گزینش صحیح یا غیر صحیح، خود را با خوشبختى یا تیره بختى مواجه مى سازد.3 امّا خیرات و شرورى که از اراده و اختیار انسان نشأت نمى گیرد، بر اساس آموزه هاى دینى براى امتحان و آزمایش او است و این آزمون، نه تنها با عدالت خداوند منافات ندارد؛ بلکه مقتضاى حکمت او است تا در پرتو این امتحان، انسان هاى، از ناشایستان جدا گردند. آیا آزمون آخر سال یا ترم، ظلم به
دانش آموزان است یا کمک به آنان براى ارتقا و تعالى؟ خداوند متعال، نظام مادى را چنان قرار داده و براى آن قوانین خاص نهاده است تا آدمى با قرار گرفتن در آن، مدام در حال آزمایش باشد و بر اساس آن، بتواند خود را محک بزند که آیا فقط و فقط خدا خواه و خداجو است، یا نیات و قصدهاى او، آلوده و مشوب به غیر الهى است؟
از آنجا که توجّه به موضوع ابتلا و آزمون و ابعاد گوناگون آن، انسان را در یافتن پاسخى عمیق تر یارى مى رساند، شمه اى از شعاع هاى این نعمت بزرگ الهى را بر اساس آیات و روایات تحلیل مى کنیم:
1. آزمون الهى
خداوند متعال از آزمون خود، با واژه هایى چون «بلا» و «فتنه» و... یاد کرده است.4 واژه «بلا» در لغت عرب، هم براى نعمت به کار مى رود و هم براى محنت و سختى و هر دو نیز آزمون الهى به شمار مى روند. محنت براى آزمایش «صبر» و نعمت براى آزمودن «شکر» انسان است.5 قرآن نیز «شر و خیر» را به عنوان امتحان تلقى فرموده است.6 بنابراین نباید پنداشت که تنها سختى ها و مشکلات، در قلمرو آزمایش الهى است؛ بلکه نعمت ها و خوشى ها نیز، از آزمون الهى به شمار مى روند.7
2. فلسفه آزمون الهى
آیات و روایات با لحن هاى گوناگون، فلسفه آزمون الهى را شمارش کرده اند که مهم ترین آنها عبارت است از:
2ـ1. بلا و امتحان موجب بیدارى است و کسى که در معرض آزمون قرار مى گیرد، بر غفلت ها، آلودگى ها، انحراف ها آگاهى مى یابد.8
رنج گنج آمد که رحمت ها در اوست
مغز تازه شد چو بخراشید 9
2ـ2. آزمون الهى، آدمى را به یاد خداوند مى اندازد.10
هم از آن سو جو که وقت درد تو
مى شوى در ذکر «یاربى» دو نو
وقت درد و مرگ از آن سو مى نمى
چون که دردت رفت چونى اعجمى؟
وقت محنت گشته اى الله گو
چون که محنت رفت گویى راه کو
این از آن آمد که حق را بى گمان
هر که بشناسد بود دایم بر آن11
2ـ3. ابتلا به نعمت و محنت، موجب شناخت خبیث از پاک و مجاهد و صابر از ظالم و کافر مى شود.12
2ـ4. امتحان روشن مى سازد که آدمى، چه مقدار نیّت خالص دارد.13
گرچه خود را بس شکسته بیند او
آب صافى دان و سرگین زیر جو
چون بشوراند ترا در امتحان
آب سرگین رنگ گردد در زمان
در تگِ جو هست سرگین اى فتى!
گرچه جو صافى نماید مر ترا 14
2ـ5. مواجه گشتن با ابتلا، کیفیت عمل را مشخص مى سازد.15
2ـ6. قرار گرفتن در محنت و سختى، گناهان انسان را پاک مى سازد.16
آن جفا با تو نباشد اى پسر!
بلکه با وصف بدى اندر تو در
بر نمد چوبى که آن را مرد زد
بر نمد آن را نزد بر گرد زد 17
2ـ7. امتحان الهى، تکبّر را از قلب ها زدوده، در جان ها تذلّل و خشوع را حاکم مى کند و ابواب فضل الهى را به سوى بشر مى گشاید.18
2ـ8. با آزمون الهى، فرد مؤمن تجربه مى اندوزد.19
چون جفا آرى فرستد گوشمال
تا ز نقصان واروى سوى کمال20
در یک برآیند کلى، مى توان گفت: ابتلا براى استحکام ایمان و عقیده، التجا به خداوند، فرار کردن از اوهام و رسیدن به توحید افعالى است.
حق تعالى گرم و سرد و رنج و درد
بر تن ما مى نهد اى شیر مرد!
خوف و جوع و نقص اموال و بدن
جمله بهر نقد جان ظاهر شدن
این وعید و وعده ها انگیخته است
بهر این نیک و بدى کامیخته است
چون که حق و باطلى آمیختند
نقد و قلب اندر حرمدان ریختند
پس محک مى بایدش بگزیده اى
در حقایق امتحان ها دیده اى21
3. ایمان و ابتلا
یک سلسله از آیات و روایات، بیانگر این حقیقت است که مؤمنان، به دلیل ایمانشان بیشتر در معرض آزمون هستند. حتى اموال و فرزندان آنان نیز به عنوان ابزارى براى آزمایش ایشان تلقى شده است.22 امتحان مؤمنان، همچون زینتى دانسته شده که فرد مؤمن بدان آراسته مى گردد 23 و مانند شیر مادرى تلقى گشته که فرزند خردسال، با آن سدجوع مى کند؛24 گویا:
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش مى دهند
فرد مؤمن به قدر ایمانش از راه هاى گوناگون و با شدت و ضعف، به وسیله ابتلاى الهى، محک مى خورد و این خود موجب افزایش ایمانش مى گردد؛ زیرا در پرتو این آزمون، ارکان اصلى ایمانش عمق بیشترى مى یابد؛ یعنى، هم معرفتش زیاد مى شود و هم انقیاد، تسلیم و خضوع قلبى اش افزایش مى یابد. در واقع انسان مؤمن، با این آزمایش ها قیمت و ارزش پیدا مى کند.
گندمى را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشه ها بر ساختند
بار دیگر کوفتندش ز آسیا
قیمتش افزود و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتند
گشت عقل و جان و فهم هوشمند
باز آن جان چون که محو عشق گشت
یعجب الزراع آمد بعد کشت 25
به همین دلیل است که پیامبران الهى ـ همچون حضرت آدم،26 ابراهیم،27 یونس،28 ایوب،29 و حضرت رسول صلى الله علیه و آله30 ـ آن همه محنت ها کشیدند و با انواع سختى ها، تنگدستى ها، فقرها، فشارها، آزارها آزمایش شدند.31
خداوند، آزمون الهى را به عنوان سنتى حکیمانه بر جهان جارى ساخته و دنیا را با آرامش و اضطراب، سختى و راحتى و خوشى و ناراحتى در آمیخته است تا انسان هاى وارسته را محک زده و مؤمنان را در طى راه مستقیم و تداوم آن، یارى بخشد.32 این مسئله به قدرى اهمیت دارد که اگر فردى، خود را در معرض آزمون ندید، باید بداند مبغوض درگاه الهى است.33
پس بى جهت نیست که عاشقان، کمال خود را در درد و بلا مى بینند.
بر چنین گلزار دامن مى کشید
جزو جزوش نعره زن «هل من مزید»
گلشنى کز بقل روید یکدم است
گلشنى کز عقل روید خرم است34
به هر روى باید توجّه داشت، تجهیز انسان به اصل «قدرت بر انتخاب بد و نیک»، صبغه آزمون دارد و از این جهت، در تقویم احسن او سهیم است؛ چنان که تجهیز انسان به «انتخاب درجات یا دَرَکات» و تعبیه قدرت مراتب صعود و سقوط نیز جنبه آزمون داشته و از این لحاظ، در حسن قوام انسان سهم به سزایى دارد. وجود نفس ملهمه،35 مسوّله،36 امّاره،37 لوّامه،38 مطمئنه39 و تحولات گوناگون،
آزمون الهى را گوشزد مى کند و اهمیت عنایت به مراتب امتحان را یادآور مى شود.40
پی نوشت:
1. مؤمنون 23، آیه 14؛ تین (95)، آیه 4.
2. عدل الهى، صص 169 ـ 172.
3. شورى 42، آیه 30؛ آل عمران (3)، آیه 165 و 166؛ روم (30)، آیه 41.
4. انبیاء 21، آیه 35؛ بقره (2)، آیه 49؛ بروج (85)، آیه 10؛ توبه (9)، آیه 126؛ مائده (5)، آیه 49؛ هود (1)، آیه 7 و ... .
5. مفردات راغب، ص 61.
6. انبیاء 21، آیه 35.
7. آل عمران 3، آیه 186؛ عنکبوت (29)، آیات 1 ـ 3 و میزان الحکمة، ج 1، ص 478، ح 1886 و ص 479، ح 1888.
8. میزان الحکمة، ج 1، ص 490.
9. مثنوى، دفتر دوم، بیت 3261.
10. اعراف 7، آیه 130؛ توبه (9)، آیه 126 و ... .
11. مثنوى، دفتر سوم، ابیات 1140 ـ 1143.
12. آل عمران 3، آیات 179، 138 و 142.
13. آل عمران 3، آیه 154.
14. مثنوى، دفتر اول، ابیات 3217 ـ 3219.
15. هود 11، آیه 7؛ کهف (18)، آیه 7؛ ملک (67)، آیه 2.
16. میزان الحکمة، ج 1، ص 490.
17. مثنوى، دفتر سوم، ابیات 4011 و 4012.
18. میزان الحکمة، ج 1، ص 481، ح 1895.
19. همان، ح 1897.
20. مثنوى، دفتر سوم، بیت 348.
21. مثنوى، دفتر دوم، ابیات 2963 ـ 2967.
22. انفال 8، آیه 27 و 28؛ تغابن (64)، آیه 14 و 15.
23. میزان الحکمة، ج 1، ص 487، ح 1928.
24. همان، ص 488، ح 1932.
25. مثنوى، دفتر اول، ابیات 3165 ـ 3168.
26. بقره 2، آیات 35 ـ 38؛ اعراف (7)، آیات 19 ـ 25؛ طه (20)، آیات 115 ـ 123.
27. بقره 2، آیه 124؛ صافات (37)، آیات 99 ـ 113.
28. انبیاء 21، آیه 87 و 88؛ صافات (37)، آیه 139 و 148.
29. انبیاء 21، آیه 83 و 84.
30. حجر 15، آیات 6 ـ 8؛ اسراء (17)، آیات 90 ـ 93؛ تکویر (81)، آیات 22 ـ 25.
31. عبداللّه میر غنى، محمدصالح، الابتلاء، بخش دوّم.
32. بقره 2، آیه 214؛ آل عمران (3)، آیه 142؛ نساء (4)، آیه 95 و 96.
33. میزان الحکمة، ج 1، ص 485 و 486.
34. مثنوى، دفتر ششم، ابیات 4648 و 4649.
35. شمس 91، آیه 7 و 8.
36. یوسف 12، آیه 18.
37. همان، آیه 53.
38. قیامت 75، آیه 2.
39. فجر 89، آیه 27 و 28.
40. تفسیر موضوعى قرآن صورت و سیرت انسان در قرآن، ج 13، صص 94 ـ 96.
منبع: www.porseman.org