مرداد سالروز شهادت آیت الله شیخ فضل الله نورى است و 14 مرداد، روز صدور فرمان مشروطیت. تاکنون در باب نهضت مشروطه و علل مخالفت شیخ شهید با حکومت مشروطه سخنان بسیارى گفته شده و تحلیلهاى متفاوتى ارائه شده است. آنچه مى خوانید مرورى دوباره است به این موضوع که به مناسبت تاریخى آن تقدیم مى شود.
تاریخ معاصر ایران با حرکتها و نهضتهاى متعدد مردمى در ابعاد اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و آثار متفاوتى که به همراه داشته، رقم خورده است. یکى از جنبشهاى بارز در این مقطع تاریخى، نهضت و جنبش مشروطیت است که با حضور و دخالت علماء اسلامى و مبدأیت و نقش آفرینى آنان در صحنه اجتماعى ـ سیاسى و نقش بارز و آشکار مردم به پیروى از علما آغاز گردید.
- شیخ، تئوریسین و جلودار «مشروطه»
روزنامه شیخ فضل الله نورى، در دوران اعتصاب حضرت عبدالعظیم علیه خط انحراف، بوضوح بر مواضع مترقى ضد استبدادى شیخ و نهضت مقاومت او تاکید کرده و آن را چنین توضیح مىدهد:
«بر عموم اهل اسلام، اعلام مىدارد که مجلس شوراى ملى، هیچ منکر ندارد. نه از سلسله مجتهدین و نه از سایر طبقات. اینکه ارباب حسد و اصحاب غرض مىگویند، مىنویسند و تبلیغ مىکنند که جناب آقاى حاجىشیخ فضلالله سلمهاللهتعالى، منکر مجلس شوراى ملى مىباشد، دروغ است، دروغ. مکرر در همین توقف زاویه مقدسه، مطلب خودشان را بر منبر و در محضر، اظهار نمودند و در حضور گروهى انبوه از عالم و عامى، قرآن بیرون آورده و قسمهاى غلاظ و شداد یاد کردند و مخصوصا جمعه گذشته به این شرح، نطق فرمودند که: ایها الناس بهیچوجه منکر مجلس شوراى ملى نیستم. بلکه من نقش خود را در تاسیس این اساس بیش از همه کس مىدانم. زیرا که علماء بزرگ ما که مجاور عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچیک همراه مشروطه نبودند و همه را من بودم که با اقامه دلایل و براهین، با مشروطه، همراه کردم. از خود آن آقایان عظام مىتوانید این مطلب را جویا شوید. الآن هم من همان هستم که بودم. تغییرى در مقصد، و تجددى در راى من بهم نرسیده است. صریحا مىگویم همه بشنوند، و بغائبین هم برسانند که من آن مجلس شوراى ملى را مىخواهم که عموم مسلمانان آن را مىخواهند، مجلسى که اساسش براسلامیت باشد و برخلاف قرآن و برخلاف شریعت محمدى(ص) و برخلاف مذهب مقدس جعفرى، قانونى نگذارد. من چنین مجلسى مىخواهم. پس من و عموم مسلمین، بر یک راى هستیم. اختلاف میانه ما و لامذهبهاست که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیف هستند. چه بابیه مزدکى مذهب و چه طبیعیه فرنگى مشرب. طرف من و کافه مسلمین، اینها واقع شدهاند. شب و روز در تلاش و تک و دو هستند که بر مسلمانها این فقره را مشتبه کنند و نگذارند که مردم، ملتفت و متنبه شوند که من و آنها همگى، همراى هستیم واختلافى نداریم. آیا براىالعین مشاهده نمىکنید، اى برادران دینى من، که از تاریخ انعقاد این مجلس کنونى، هر چه طبیعى مشرب و بابى مذهب استیک دفعه از پشت پرده بیرون آمدهاند و به دستهبندى و هرزگى و راهزنى شروع کردهاند؟ بگوئید ببینم این چه اختصاص و خویشاوندى است میانه این سنخ مردم و مجلس معقود در بهارستان؟ خداى تعالى راضى مباد از کسى که درباره مجلس شوراى ملى، غیر از تصحیح و تکمیل آن، خیالى داشته باشد و بر سخط و غضب الهى گرفتار باشند کسانى که مطلب مرا برخلاف واقع انتشار مىدهند و بر مسلمانها تدلیس و اشتباه مىکنند، و راه رفع شبهه را از هر جهت، مسدود مىسازند تا سخن ما بگوش مسلمانان نرسد و بهخرج مردم بدهند که فلانى و سایر مهاجرین، منکر اصل مجلس شوراى ملى شدهاند».
23- منکر مجلس، ما هستیم یا شما؟!
در آن روزها گاه استفتائات و تلگرافاتى به مراجع نجف مىشد و شکل سؤال بهگونهاى بود که گویى مشروطه و مجلس، صرفا بهمعنى رفع ظلم و استبداد و تامین آزادى شرعى و عدالت اسلامى است و همه منتقدان، طرفدار استبدادند، طبیعى بود که پاسخ فقهاء و مراجع، اظهار برائت از ظالمان و مخالفان مجلس و نافیان مشروطه بود. شیخ توضیح مىداد که موضع فقهى وى نیز همان موضع فقهى مراجع و علماء مذکور است ولى مصداقا آنچه در شرف وقوع است، نه رفع ظلم و استبداد و اجراء عدالت، بلکه نوعى سکولاریزاسیون قوانین اجتماعى تحت تاثیر فرهنگ استعمارى انگلیس است که به تامین منافع آنان مىانجامد و دعوى، دعواى عمال روس و عمال انگلیس است نه طرفداران مشروطه و طرفداران استبداد. در این میان، شیخ کهنه طرفدار استبداد و نه مشروطه انگلیسى استبلکه از "مشروطه مشروعه"، دفاع مىکند و در صحنه مبارزات تهران، دور از نجف، تنها مانده، بارها اعلام مىکند که علماء نجف چون نائینى و آخوندخراسانى و...، حکما همان نظر او را دارند گرچه مصداقا بعلت دورى ازتهران، ممکن است که از همه اتفاقات تهران، باخبر نباشند. شیخ مىگوید:
«ایهاالمؤمنون، تلگرافى که این چند روزه (12 جمادى الثانى 1326) به اسم حجج الاسلام والمسلمین آقاى حاجى و آقاى آخوند و آقاى شیخ عبدالله دامتبرکاتهم، طبع و انتشار دادهاند و خواستهاند برخلاف تقریر ما شهرتى داده باشند، همان تلگراف را خواه سند انتسابش به حضرات آقایان معظم دامتبرکاتهم محقق و معلوم باشند، خواه مثل بعضى دیگر، مجعول و موهوم باشد، ما مهاجرین، آن تلگراف را قبول داریم. مقصد ما هم همان است که در تلگراف - منسوب به آقایان - مندرج است. کسانى که ازروى قوانین خارجه، نظامنامه اساسى براى مجلس شوراى ملى تدوین مىکنند اگر نگارشات خود رابرطبق همان صورت تلگراف قرار بدهند، دیگر دعاگویان را هیچ شکایت و موجب مهاجرت نخواهند ماند و معلوم خواهد شد که منکر مجلس و مخرب مجلس، ما هستیم یادیگران؟»
24- حمایت زبانى از «اسلام» و مبارزه قانونى با آن
شیخ همچنین در ذیل مرقومه آیتالله سیدکاظم یزدى ازنجف به آیتالله آخوند ملاعلى آملى که در آن از بعضى روزنامهجات که به نام "آزادى"، محکمات اسلام را نشانه گرفته بودند، اظهار گلایه کرده و مىنویسد:
«دشمنان دین و بدخواهان مسلمین، به اسم نشر بساط عدل و احسان و قطع دابراهل بغى و عدوان، اسلام را هدف حوادث و آماج سوانح ساختهاند و در کمال گرمى و نرمى، ابتداء غمخوارى اسلام و هوادارى شریعت را عنوان کردند و هنوز هم عنداللزوم اظهار مىدارند ولى به هیچ وجه حاضر نیستند که حتى چند فقره قانونى دایر به حفظ حدود اسلامیة و حراست از حماى شریعت، در قانوننامه اساسى مجلس شوراى ملى مندرج شود».
در واقع، شیخ، نفاق "خط انحراف" را افشا مىکند که چگونه در ظاهر، موضع نرم و غمخوار با اسلام گرفته و حتى خود را هوادار شریعت مىنامند اما حتى حاضر نیستند چند ماده قانونى براى تضمین اسلامیت قوانین مدنى را در قانون اساسى واردکنند و بههمین دلیل باامثال شیخ درافتادهاند.
25- چرا پسوند «اسلامى» را از عنوان «مجلس» حذف مىکنید؟!
روزنامه شیخ، سیر پیشرفت کار مشروطه با موافقت مراجع و علماء و سپس آغاز خط انحراف و اغواء مسلمین را چنین توصیف مىکند:
«شرح مقاصد حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقاى حاجى شیخ فضل الله سلمهالله و سایر مهاجرین زاویه مقدسه از علماء عظام و غیرهم آن است که سال گذشته، سخنى به مملکت ما سرایت کرد و آن این بود که دولتى که پادشاه و وزراء و حکامش به دلخواه خود با رعیت رفتار مىکنند و مملکتى که ابواب ظلم و تطاول درآن مفتوح باشد علاجش اینست که از شاه بخواهند در تکالیف دولتى و دربارى، قرارى بگذارند که پادشاه ازآن تخطى نکند و نام این حکمرانى قراردادى، «سلطنت مشروطه» است و قرارداد دهندگان، «وکلاء» مىباشند و نام مرکز مذاکرات آنها، «مجلس شوراى ملى» و نام قراردادهاى آنها، "قانون"و نام کتابچهاى که آن قراردادها را در آن مىنویسند، «نظامنامه» است. سلسله علماء عظام و حجج الاسلام، چون از این تقریر و این ترتیب، استحضار تام بهم رسانیدند با یکدیگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصدیق فرمودند که این خرابیها در مملکت ایران از بىقانونى و ناحسابى دولت و دربار است و باید از دولت، طلب " مجلس شوراى ملى" کرد که تکالیف دوایر دولتى رامعین و تصرفاتشان را محدود نماید تا آنکه بحمدالله تعالى پادشاه تسلیم شد و مساعى علماء عظام، مشکور و مجلس دارالشوراى کبراى اسلامى تشکیل شد. پس مبدا مذاکرات، بىقانونى دوایر دولت و حاجت مردم ایران بود که علماء، حمایت محکم کردند و عنوان بحث هم به وضع اصول و قوانین در وظایف دربارى و معاملات دیوانى، انحصار داشت. بعد همینکه مذاکرات مجلس شروع شد ناگهان از اثناء نطقها و لوائح و جرائد، امورى غریب بظهور رسید که هیچکس منتظر نبود و زائد الوصف مایه حیرت متدینین شد. از آنجمله در عنوان "مجلس شوراى ملى اسلامى"، لفظ "اسلامى" گم شد و رفت که رفت. و دیگر در موقع اصدار دستخط مشروطیت از شاهنشاه در مجلس در حضور هزار نفر بلکه بیشتر، صریحا گفتند که ما "مشروعه" نمىخواهیم.
26- ماتریالیستهاى متظاهر به دین
شیخ از جریانهاى ماتریالیستى که زیر لواء احترام به دین، به دینزدائى از مجلس و نظام سیاسى کشور مشغولند، شدیدا احساس خطر کرده و مى گوید:
براى العین همه دیدیم و مىبینیم که از بدو افتتاح مجلس، جماعت لاقید لاابالى لامذهب از کسانى که سابقا معروف ببابى بودهاند و کسانى که منکر شریعت و معتقد بطبیعت (ماتریالیزم) هستند، همه بچرخ افتادهاند و سنگها بسینه مىزنند و جنگها با خلق خدا مىکنند.
27- هتک «احکام و معارف اسلام»، بنام آزادى قلم و مطبوعات
خط فکرى شیخ شهید بسرعت نسبتبه جریان توطئه استعمارى مبارزه با اسلام و شکستن حرمت دین خدا، هوشیارى یافته و به افکار عمومى اخطار مىکند که این آزادى، آزادى خیانت و جسارت و توطئه، مقبول شرع و عقل نیست و در ذیل این عناوین، فاجعه سازمان یافتهاى علیه اسلام و استقلال ملت، در شرف تکوین است روزنامه شیخ مىنویسد:
روزنامهها و شبنامههائى پیدا شد اکثرا مشتمل بر سب علماء اعلام و طعن در احکام اسلام و اینکه باید در این شریعت، تصرفات کرد و آن را تغییر داد و تبدیل با حسن!! نمود و قوانینى که بمقتضاى یکهزار و سیصد سال پیش قرار داده شده، باید همه را با اوضاع و احوال امروز مطابق ساخت از قبیل اباحه مسکرات و اشاعه فاحشهخانهها و صرف وجوه روضهخوانى و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد شوارع براى استجلاب صنایع فرنگ و از قبیل استهزاء مسلمانها در حواله دادن شمشیر حضرت ابوالفضل و یا بسر پل صراط، و اینکه افکار و گفتار رسول مختار صلىالله علیه و آله و سلم، العیاذبالله از روى بخار خوراکهاى اعراب بوده است مثل شیر شتر و گوشتسوسمار و اینکه امروز در فرنگستان، فیلسوفها هستند که خیلى از انبیاء و مرسلین، آگاهتر و داناتر و بزرگترند و نستجیر بالله، حضرت حجةبنالحسن عجلالله تعالى فرجه را امام موهوم خواندن، و اوراق قرآن مجید را در مقواهاى ادوات قمار، بکار بردن و صفحات مشتمل براسم جلاله و آیات سماویه را در صحن مجلس شورى دریدن و پاشیدن و نگارش اینکه مردم بىتربیت ایران، سالى بیست کرور تومان میبرند و قدرى آب مىآورند که زمزم است و قدرى خاک که تربت است و اینکه اگر این مردم وحشى و بربرى نبودند، اینهمه گوسفند و گاو و شتر در عید قربان نمىکشتند و قیمت آن را صرف پلسازى مىکردند و اینکه ذمى و مسلم، خونشان متکافؤ باشد و با همدیگر درآمیزند و بیکدیگر زن بدهند و زن بگیرند (زنده باد مساوات) و نمونه دیگر، ظهور هرج و مرج در اطراف ممالک و سلب امنیت و نظم و شیوع خونریزى و تاخت و تاز و اثاره فتن و مفاسد در هر ناحیه و رواج رقابت و خصومت درمیان اهالى شهرهاى بزرگ خصوصا حوادث و سوانحى که در صفحه آذربایجان و سرحدات آن اتفاق افتاده و کشتارها که در کرمانشهان و فارس و حدود نهاوند و غیرها واقع شده است و نیز تجرى عدهاى در فسق و فجور و منکرات است. چون ما و شماها همگى در طهران هستیم فقط طهران را از شما میپرسیم آیا از وقتى که اسم این گونه آزادى، شایع شده، درجه هرزگیها و بیباکیها از کجا بکجا رسیده است؟ هیچوقتشنیده بودید که یهودى با بچه مسلمان لواط کرده باشد؟ از گذر لوطى صالح بپرسید. هیچوقت دیده بودید که یهودى در ملاء عام، دختر مسلمان را کشیده باشد؟ امسال همگى دیدید یا مستحضر شدید. آیا هیچ انتظار داشتید و هیچ شنیده بودید تا این تاریخ که گفته و یا نوشته باشند که «الوهیتخدا» هم مشروطه است؟ و هیچ شنیده بودید که در این یکهزارو سیصدو چند سالى که از عمر اسلام ایدالله انصاره گذشته است صورت یکى از مجددین دین را که در عداد "کلینى و علمالهدى و محقق و شهیدین" شمرده شود، بشکل حیوانى بارکش کشیده و تشهیر کرده باشند. نمونه دیگر، افتتاح رسوم معموله بلاد کفر در قبةالاسلام است. تاریخ هجرى هیچ خبر نمىدهد که در ممالک اسلامیه، مجلس ترحیم و ختم قرآن را بدستور فرنگستان تشکیل داده باشند. مسجد جامع پاى تخت اسلام فاتحه و زارى صدیقه طاهره سلامالله علیها بسیره خاصه فرنگان، گلریزى کردن و دستمالهاى مشکى بر بازوى دستجات اطفال مسلمین بستن و جماعات زردشتیها را در خانه خدا وارد ساختن و در مجلس فاتحه مخصوصا آلافرنگها و پاریس پرستها و مستخدم قراردادن ارباب عمایم و بزرگان شریعت را طوعا یا کرها بآن محضر مطهر کشیدن. اى پیروان دین اسلام، هیچ ختمى باین شکل دیده و یا شنیده بودید و هیچ دیده و شنیده بودید که رؤساء روحانى شما را عنفا در مجلس در قطار مادامهاى فرنگان کشیده و در ازدحامى که سراپا علىرغم اسلام و اسلامیان است احضار داشته باشند؟ آن بازار شام، آن آتشبازیها، آن ورود سفراء و آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدنها و کتیبههاى زندهباد زندهباد و (زندهباد مساوات). مىخواستند یکى را بنویسید (زنده باد شریعت) (زندهباد قرآن) (زنده باد اسلام). چشم خاتم انبیاء، روشن و خاطر خاتم اوصیاء، خرسند. شما را اى مسلمانها، اى اهل طهران بقرآن مجید، بامیرالمؤمنین، بسیدالشهداء، بامام زمان ارواحنالهم الفداء قسم مىدهیم که اگر پیغمبر شما حاضر بود و آن هنگامه جلو نگارستان را میدید، چه مىفرمود؟!
28- ناتورالیستها، نیهیلیستها، سوسیالیستها، امان از این «ایسمها»
روزنامه شیخ، بصراحت اعلام مىدارد که نهضت مقاومت، طرفدار مجلس و مشروطه و آزادى، اما در حیطه معارف و احکام اسلام است و آخوندهاى سادهلوح و زودباور نباید فریب الفاظ را خورده و حجاب ظاهر، سیاهى باطن «ایسم»هاى غربى و شرقى را بر آنان پوشیده دارد و اینان بالمرة منکر حقوق و حدود شرعى و ایان الاهىاند و چند صباحى ظاهر به دیندارى، براى پیشبردن اهداف پنهان است. خط مقاومت، چنین مىنویسد:
الها که نعمت مجلس شوراى ملى اسلامى، خصم لامذهبان باد. از طرف هیئت مهاجرین الىالله اعلان مىشود که اگر هزار از این حقهها بزنید و ساعى صد سحر بابلى بکنید بهیچ نتیجه نایل نخواهید شد و سحر بامعجزه پهلو نخواهد زد و ما تن بتضعیف اسلام و تحریف احکام نخواهیم داد. و دیگرهاى دیگر هم هستبلکه بسیار است زیرا که این طفل یکساله ره صدساله پیموده است ولى از تذکار و تعداد آنها میترسم برخى از صنادید عظماء علماء عصر و فقهمالله لما یحب و یرضى آزرده شوند ورنه سخن بسیار است. قومى هم قتلوا امیم اخىفاذا رمیتیصیبنى سهمى از برادران پاکیزه نهاد و همکیشان ایرانى نژاد سؤال مىکنیم که آیا این فتنههاى عجیب و مفسدههاى عظیم در این مملکت واقع شده استیا نه؟ فرمودند چون بدعتها ظاهر بشود بر عالم است که اطلاع خود را اظهار کند. برادران، در این عصر ما فرقهها پیدا شدهاند که بالمره منکر ادیان و حقوق و حدود هستند. این فرق مستحدثه را بر حسب تقاوت اغراض، اسمهاى مختلف است (آنارشیست) (نیهلیست) (سوسیالیست) (ناطورالیست) (بابیست) و اینها تردستى در اثاره فتنه و فساد دارند و بواسطه ورزشى که در این کارها کردهاند، هر جا که هستند آنجا را آشفته و پریشان مىکنند.
29- مجلس شوراى، پارلمنت پاریس نیست
روزنامه مقاومت، نسبتبه نفوذ منحرفین در مجلس و تبدیل آن به یک مجلس غربى، وابسته و لائیک، هشدار مىدهد که:
سالهاست که دو دسته اخیر از اینها در ایران پیدا شده و مثل شیطان، مشغول وسوسه و راهزنى و فریبندگى عوام اضل منالانعام هستند. یکى فرقه بابیه است و دیگرى فرقه طبیعیه. این دو فرقه لفظا مختلف ولبامتفق هستند. این دو فرقه از سوءالقضاء، هر دو در جهات مجلس شوراى ملى ما مسلمانها وارد و متصرف شدهاند و جدا جلوگیرى از اسلامیت دارلشوراى ایران مىکنند و مىخواهند مجلس شوراى ایران را پارلمنت پاریس بسازند. و اینکه حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقاى حاجى شیخفضلالله ایدهالله طرف بىارادتى این جماعت، واقع شده و مستوجب چندین ناسزا و سب و تهمت در روزنامهها و شبنامهها و لوایح و منابر گریدهاند و سگهاى جهنم بر او بانگ مىزنند و بابىها مسلم از و سخت میرمند، براى آن است که ایشان، بیدار این دو دسته دزد شدهاند و در تنزیه مجلس شورى از این دو فرقه پلید، جدا ایستادهاند و بتوفیق الهى، تقصیر نخواهند فرمود و از جان و مال دریغ نخواهند داشت تا بجمیع علماء مذهب جعفرى از عرب و عجم، جمیع این مطالب را محقق و مسلم بکنند و تکالیف الهیه این مقام را بروجه اکمل بپردازند. تهدید آن حضرت بغوغاى سفله و اراذل از این جهت است و شایعه گرفتن مبلغ گزاف از سفارت یا دولتیا دیگرى، از این بابت است والا همه کس مىداند که خراسان، بزرگتر از قاین است و وزارت جنگ، مهمتر از حکومتسیستان است و وکلاء مجلس هم امناء ملت هستند و آن تلگرافى که یک لخت کذب صریح و جعل قبیح است از امناء ملت، شایسته نبود و چنین خلاف با قسم و خیانتبر موکلین، موجب انعزال از وکالت است، مگر کسانى که هیچ مستحضر نبودهاند و همالاکثرون.
30- «مشروط کردن سلطنت»، آرى، «حذف شریعت»، هرگز
خط مقاومت اعلام مىدارد که شیخ بدنبال آن مشروطیت و مجلسى است که قدرت شاه و سلطنت استبدادى را محدود و کنترل کند و فقهاء شیعه، این سلاطین را «حکام جور» و نامشروع مىدانند. ولى خط انحراف، بجاى محدود کردن شاه و مهار سلطان، مشغول مبارزه با اسلام و احکام شرع بنفع منافع استعمارى غرب و تقلید مو بمو از قوانین پارلمنت فرنگ شدهاند. روزنامه شیخ ادامه مىدهد:
تمام مفاسد ملکى و مخاطرات دینى از اینجا ظهور کرد که قرار بود مجلس شورى براى محدود کردن کارهاى دولتى و دیوانى و دربارى که بدلخواه حاکمان اداره مىشد، قوانینى قرار بدهد که پادشاه و هیئتسلطنت را محدود کند و راه ظلم و تعدى و تطاول آنان را مسدود نماید اما امروز مىبینم که در مجلس شورى، کار دیگرى مىکنند یعنى کتب قانونى پارلمنت فرنگ را آورده و در دائره احتیاج بقانون، توسعه قائل شدهاند غافل از اینکه ملل اروپا از ابتداء، شریعت مدونه نداشتهاند لهذا اجبارا براى هر عنوان، نظامنامه نگاشتهاند و در موقع اجراء گذاشتهاند اما ما اهل اسلام، شریعتى داریم آسمانى و جاودانى که از بس متین و صحیح و کامل و مستحکم است، نسخ برنمىدارد. آن شریعت در هر موضوع، حکمى و براى هر موقع، تکلیفى مقرر فرموده است پس حاجت ما مردم ایران بوضع قانون، منحصر است در کارهاى سلطنتى که برحسب حوادث سوء و اتفاقات عالم، از رشته شریعتى و دینى، جدا شده و در اصطلاح فقهاء، این دولت، جائره است و در عرف سیاسیین، دولت مستبده گردیده است.
31- چرا با «مشروطه مشروعه» مخالفت مى کنند؟!
روزنامه شیخ در افشاء خط خیانت، مىپرسد که چرا با پسوند «مشروعه» براى مشروطه، مخالفت مىشود؟! اگر مشروطیتبا قواعد اساسى، مد نظر است پس باید از این پیشنهاد، استقبال کنند ولى چرا نمىکنند؟! چرا با شرط نظارت مجتهدان بر قانونگذارى، مبارزه مى شود؟! آیا اینها خود حکایت از عزم برنامهریزى شدهاى براى دینزدائى از عرصه قانونگذارى و حاکمیت در کشور نیست؟! روزنامه شیخ مىنویسد:
بارى بعد از بیدار شدن حضرات مؤسسین مجلس از حجج اسلام و سایر مسلمین بظهور این فتن و بروز این مفاسد و اینکه تولد این نتایجسوء از دخالت دو دسته دشمنان دین و دولت که بابیه و طبیعیه هستند، شده است، قرار قاطع بر جلوگیرى ابدى از تصرفات این فرقههاى فاسده مفسده، بنگاشتن و ملحوظ داشتن چند فقره است در نظامنامه اساسى: یکى آنکه در نظامنامه اساسى مجلس، بعد از لفظ "مشروطه"، لفظ "مشروعه" هم نوشته شود. و دیگر آنکه فصل دائربمراعات موافقت قوانین مجلس با شرع مقدس و مراقبت هیئتى از عدول مجتهدین در هر عصر بر مجلس شورى، بهمان عبارت که همگى نوشتهایم، بر فصول نظامنامه افزوده شود و هم مجلس را بهیچوجه حق دخالت در تعیین آن هیئت از عدول مجتهدین نخواهد بود و اختیار انتخاب و تعیین و سایر جهات راجعه بآن هیئت کلیة با علماء هر عصر است و لاغیر و دیگر آنکه محض جلوگیرى از فرق لامذهب، خاصه مرتدین از دین که فرقه بابیه و نحو آن است، حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقاى آخوند ملامحمد کاظم مدظلاله، افزودن فصلى را فرمایش فرمودهاند، حکم ایشان هم معلوم است و باید اطاعتشود و مخصوصا فصلى راجع باجراء احکام شرعیه درباره فرقه بابیه و سایر زنادقه و ملاحده در نظامنامه اساسیه، منظور و مندرج گردد.
32- آزادى مطلق مطبوعات، زمینهسازى براى تهاجم به دین است
روزنامه شیخ مىنویسد که دفاع مقلدانه از آزادى بیان با تقریر غربى و لیبرالى آن، با محکمات و اولیات اسلام و تعهدات اخلاقى سازگار نیست. این قانون که هر کس، هر چه را خواست چاپ کند و احدى هم حق چون و چرا ندارد!!، در واقع، دیکتاتورى صاحبان روزنامههاست که عمدتا از طریق سرمایه سرمایهداران و خط فکرى عمال استعمار بویژه انگلیس اعمال و تعقیب مىگردد و این درى که باز مىشود، بقصد مبارزه با اسلام و علماء اسلام، باز مىشود. روزنامه مقاومتشیخ مىنویسد:
و دیگر آنکه چون نظامنامه اساسى مجلس را از روى قانونهاى خارج مذهب ما نوشتهاند محض ملاحظه مشروعیت و حفظ اسلامیت آن پاره تصرفات در بعضى فصول با حضور همگى فرمودهاند مندرج شود و هیچ تغییر و ترک بعمل نیاید. براى نمونه آن تصرفات و تصحیحات و اصلاحات مثلى بیاوریم تا همه برادرهاى دینى بدانند که بدوا چه بوده است و بعد چه شده است از جمله یک فصل از قانونهاى خارجه که ترجمه کردهاند این است که "مطبوعات، مطلقا آزاد است". (یعنى هر چه را هر کس چاپ کرد احدى را حق چون و چرا نیست) این قانون با شریعت ما نمىسازد و لهذا علماء عظام، تغییر دادند و تصحیح فرمودند زیرا که نشر کتب ضلال و اشاعه فحشاء در دین اسلام، ممنوع است. کسى را شرعا نمىرسد که کتابهاى گمراهکننده مردم را منتشر کند و یا بدگوئى و هرزگى را در حق مسلمانى بنویسد و بمردم برساند پس چاپ کردن کتابهاى ولتر فرانسوى که همه ناسزا با نبیاء علیهمالسلام و کتاب بیان سید علیمحمد باب شیرازى و نوشتجات میرزا حسینعلى تا کرى و برادر و پسرهایش که خدایا پیغمیر یا امام بابیها هستند در روزنامجات و لوایح مشتمل بر کفر و سب علماء اسلام تماما در قانون قرآنى، ممنوع و حرام است و لامذهبها مىخواهند این درباز باشد تا اینکارها را بتوانند کرد».
33- تلگراف مراجع نجف
در ماهها و هفتههائى که شیخ فضلالله و برخى علماء هوشیار تهران به خط انحراف پىبرده و دستبه افشاگرى زده بودند، کسانى با انگیزههاى گوناگون، از مراجع نجف، نظر مىخواستند. در برخى استفتائات، نظر مراجع را در باب طرفداران استبداد و مخالفان مجلس و مشروطه خواستند و طبیعى بود که آنان نظر به کفر طرفداران استبداد و فسق و خیانت ایشان مىدادند اما هرگاه صورت استفتاء، نظر ایشان را در باب مخالفان اجراء شرعالاهى و طرفداران قانون غیردینى مىپرسید، طبیعى بود که ایشان، نظر به کفر و ارتداد آنان نیز مىدادند و این هر دو فتوى، درستبود زیرا.
منطق «استفتاء و افتاء»، همین است و تفاوت «فتوى» با «حکم»، یکى همین است که در فتوى، بدون نظر به مصادیق و وضعیت واقعى در خارج، حکم کلى را بیان مىکند. اما «حکم»، ناظر به مسئله خاص و مصداق خارجى دارد و صرفا بیان تئوریک یک حکم کلى نیست. بنابراین اگر در مواردى، اختلاف نظر میان برخى فقهاء در باب وقایع مشروطه پیشآمده، نه در فتوى و حکم شرعى و نظر فقهى، بلکه در تحلیل اتفاقات جارى و اوضاع سیاسى و شناخت جناحها و جریانهاى فعال در تهران و اختلاف موضوعى و مصداقى بود. شیخ به برخى مجتهدین که بعلت دورى و بیخبرى از اوضاع، گاه اظهار نظرهایشان مورد سوء استفاده جریانات غیردینى و خط انحراف قرار مىگرفت، احترام گذارده و تاکید مىکرد که نظر شرعى همه ما یکى است اما البته اینکه الآن در تهران چه خبر است، از مقوله "موضوع" مىباشد نه "فتواى شرعى". و در این باب، باید اوضاع سیاسى کشور را دقیقا شناخت و اینجا جاى تقلید نیست. شیخ همواره از فتاواى سایر علماء، با احترام یاد کرده و آنها را تمجید مىکرد و در عین حال نشان مىداد که اگر صورت استفتاء به درستى و واقعبینانه طرح گردد، فتواى همه آنان، همین فتواى شیخ شهید استبعنوان نمونه در باب متن تلگراف حضرات آخوند خراسانى، میرزا حسین تهرانى و شیخ عبدالله مازندرانى، در "روزنامه دوران تحصن"، بتاریخ 23 جمادىالثانى 1325 متن تلگراف علماى نجف به مجلس شورى را آورده و در ذیل آن توضیحات بسیار دقیقى ذکر مىکند.
بخشى از تلگراف مذکور چنین است:
«مجلس محترم شوراى ملى رفعالله قواعده، تلگراف موحش انجمن شریف، و اصل و از مخالفت مخالفین با مجلس محترم ملى اسلامى، خاطر قاطبه اهل اسلام، ملول گشته و عموم اهل علم و کافه منتحلین شریعت مطهره حضرت ختمى مرتبت صلىالله علیه و آله و سلم را اعلام مىدارد که خداوند متعال گواه است ما بابعددار، غرضى جز تقویت اسلام و حفظ دماء مسلمین و اصلاح امور عامه نداریم علیهذا مجلسى که تاسیس آن براى رفع ظلم و اغاثه مظلوم و نهى از منکر و تقویت ملت و دولت و رفاه حال رعیت و حفظ بیضه اسلام است، قطعا (عقلا، شرعا و عرفا) راجح بلکه واجب است و مخالف و معاند آن مخالف شرع انور و مجادل با صاحب شریعت است. رجاء واثق داریم که تا کنون انشاءالله تعالى کسى مخالفت نکرده و نخواهد کرد و هرگاه برخلاف این مضمون کتبا و تلگرافا نسبتى بما داده شود، کذب محض است، مهمات را اطلاع دهید».
این تلگراف در پاسخ تلگرافى از سوى هیئت رئیسه مجلس بود که بقصد ایجاد اختلاف میان مراجع و علماء ودر مضیقه قراردادن شیخ، به عنوان استفتاء به نجف ارسال شده بود. اما روزنامه شیخ در تحصن، بلافاصله متن این تلگراف را خود نیز منتشر کرده و در ذیل آن چنین آورد که:
«بعد از ورود حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقاى حاجى شیخفضلالله دامتبرکاته بزاویه مقدسه، اشخاصى که باشتباه کارى و فتنهانگیزى و شهر آشوبى مىخواهند حقیقتحال را بر مسلمانان بپوشانند و نگذارند که مقاصد و فرمایشات آقاى حاجى شیخ بر مردم معلوم بشود و بخرج خلایق بدهند که این بزرگواران، منکر "مجلس شورى" شدهاند، تلگرافى بحضور حججالاسلام و المسلمین، عاکفان آستان امیرالمؤمنین عرضه داشتند بمضامینى که جوابش مساعد خیالات آنها صادر شود ولى از آنجا که حضرات حججاسلامیه نجف اشرف بحمدالله همگى مسدد و من عندالله، مؤید هستند جواب فوق را صادر فرمودهاند که اصل مقصود و منظور مهاجرین زاویه مقدسه، هم عینا همان است و غیر از مضمون همین تلگراف، هیچ مقصود و منظورى نداشته و ندارند. برادران دینى ما همه مىدانند که آقاى حاجى شیخ و ... همگى همین مجلس را مىخواهند که حضرات حجج اسلام و مسلمین (علماى نجف) تعیین فرموده و دراین تلگراف، اوصاف آن مجلس را یکایک شمردهاند و ازجمله فرمودهاند که غرض آنان، تقویت اسلام و حفظ دماء مسلمین و اصلاح امور عامه است، پس مجلسى که این بزرگواران مىخواهند، باید مجلسى باشد که تقویت اسلام بکند. این حضرات مهاجرین هم مىگویند باید مجلس مسلمانها مجلسى باشد که تقویت اسلام بکند نه ترویج کفر. پس دسته بابیها و دسته طبیعیها و دسته مستضعفین در دین، که مروج کفرند باید بالکیه خارج شوند چه از متن مجلس و چه از حواشى مجلس. اى برادران دینى ما که در طهران، حاضر هستید و بمتن مجلس و حاشیه آن ناظر هستید، آیا بابیها را و طبیعیها را با آن دو چشم روشن که از غایتشهرت، مستغنى از تعریف است مىبینید یا نه؟ اگر مىبینید که اینها بر مجلس ما مسلمانان غلبه کرداند و بکیف خود خیالاتى را که دارند میرانند دیگر چه انتظارى دارید در اقدام عام بر تصحیح و اصلاح مجلس و تکمیل مجلس؟ قسم به آن حقوقى که میانه ما و شما مشترک است که حاج شیخ و این حضرات مهاجرین، مقصدى جز اصلاح و تکمیل مجلس ندارند و از این مفاسد و شرور و فتنهها که بروز کرد، متنبه شدند که باید از منکرین اسلام و بدخواهان شما جلوگیرى بکنند و راه و رخنه تصرفات اینها را در مجلس شوراى مسلمین، مسدود بفرمایند و دارالشوراى کبراى ملى اسلامى را از پارلمنتهاى فرنگ، فرق بگذارند. مملکت ایران از هزارو سیصدو چند سال قبل که از آئین زردشتى بدینمبین محمدى صلىالله علیه و آله شرف انتقال پذیرفته است مجلس دارالشوراى قائم دایم، که امور جمهور اهالى را همواره اداره بکند، نداشته است. امروز که این تاسیس را اقتباس کرده بهمین جهت که اقتباس از فرنگستان استباید علماء اسلام که عندالله و عندرسوله، مسئول حفظ عقاید و مصالح این ملت هستند، نظرى مخصوص در موضوعات و مقررات آن داشته باشند که امرى برخلاف بصدور نرسد. مردم ایران مثل اهالى فرنگستان، بىقید در دین و بىباک در فحشاء و منکر و بىبهره از الهیات و روحانیات واقع نیستند این ملاحظه و مراقبه، حسبالتکلیفالشرعى هم حالا که قوانین اساسى مجلس را از روى کتب قانون اروپا مىنویسند لازم است و هم در جمیع قرنهاى آینده الىیوم یقوم القائم عجلالله تعالى فرجه. اقدام بر این استحکامات و اهتمام در حفظ این حدود الهیه است که اشرار و اراذل و اوباش این شهر را بر اعراض از آستان حضرت حجةالاسلام نایبالامام آقاى شیخ بجاهاى دیگر واداشته است و بناسزا گفتن و هرزگیها کردن و کفریات نوشتن، ناچار و بىاختیار کرده است. تلگرافهاى ناشایسته وزارت داخله بهمهجا و همهکس و تهمتهاى روزنامهها و شبنامهها و شطاحیهاى خنازیر تماما بهمین یک نقطه دایر است والااحدى از مهاجرین زاویه مقدسه، نه ضد مجلس است و نه مزاحم عدالت. اگر دنیا و مافیها را بشخص عالم عاقل بدهند که در یک امر مباح، برخلاف میل تمام طبقات خلق، اقدامى بکند، البته نخواهد کرد پس چگونه در امرى که مندوب و مرغوب است؟! اى عقلاء عصر، اى معتقدین با سلام، اى مردم بىغرض، تمام اهتمام حضرت حجةالاسلام بر آن است که رفع شبهات این شیاطین از شما بشود. والا بر سفیهان و سفلگان و جهال که در حکم حشراتالارض هستند چه تعلق و تقیدى خواهد بود»؟!
34- یک استبداد، تبدیل به هزار استبداد شد
انقلابیون طرفداران "مشروطه مشروعه"، با هوشیارى تمام، به تائید و تفسیر تلگراف علماء نجف مىپردازند و توضیح مىدهند که مجلسى که حضرات مىخواهند، دقیقا همان است که حاجشیخ بدنبال آن است اما آنچه در صحنه سیاسى تهران، در شرف تکوین است، در جهت دیگرى پیش مىرود و بدنبال مجلس دیگرى به سبک غربى است:
«از اوصاف و شرایط مجلسى که حججالاسلام و المسلمین آقایان نجف اشرف در این تلگراف تعیین فرمودهاند، آن است که باید رفع ظلم و اغاثه مظلوم کند. آقایان مهاجرین زاویه مقدسه هم فرمایشى که دارند، همین استبدون هیچ اختلاف در هیچیک از این شرایط و اوصاف، ولى مىفرمایند یا اهلالاسلام، یا اصحاب بیعةالشجرة، بنگرید که در این مملکت در ظرف این یکسال کار ظلم از کجابکجا کشیده است؟ چهقدر خونها بناحق ریخته شده و مالهاى مردم بتاراج رفته و رعیت و کاسب از کار افتاده و فقراء و ضعفاء و مساکین تلف شده و اطفال، یتیم و زنها بىشوهر و خانوادهها بىسرپرست مانده است؟ روزى نیست که بتوسط تلگراف یا اداره پست، یک بغل پاکتهاى تظلمات از اطراف و اکناف نرسد. همه، محرق القلوب. همه، طوفان البکاء. در هر شهر و هر روستا جماعتى در غایت قساوت و استبداد، مشغول خودکامى و بیداد هستند. همان رفتارى را که سابقا حکام و ظلام، با رعایاى سوخته فرسوده ولایات مىکردند، الحال آحاد این انجمنها و بستگان آنها مىکنند. فىالحقیقه، یک استبداد را تبدیل به صدهزار استبداد ساختهاند و با صدهزار حاکم ظالم بر این مملکت و رعیت جوکار جورکش آن تاختهاند. گرفتارى آن طبقات از رعایا که همیشه زیر پا مىرفتند و اسیر دست غارتگران و چپاولچیان بودند، افزوده است. اى واى که به نشد بترشد.
35- «آزادى» یا دعواى حیدرى و نعمتى؟!
روزنامه شیخ مىنویسد:
بار خدایا، یا این چه سال پرملال بود که بر ایران گذشت و صفحات تاریخ این مملکت را خونآلود ساخت و سینههاى اهالى را پر از شعله و دود کرد و ظلمهاى عهد ضحاک و کشتارهاى چنگیز سفاک را بیاد آورد؟ اى مجلس مقدس که بچندین آرزو و هوس، تو را آقایان ما و پیشوایان ما تاسیس فرمودند و بموجب حسنظنى که با این صنع شریف خود داشتند بما پیروان مذهب جعفرى، چه نویدهاى بزرگ و امیدواریهاى کلان دادند، ولى لامذهبهاى روزگار چندان امان نداند که علماء مؤسسین عظام این مجلس، شب را سحر کنند چون با وسایل مادى و معنوى ریختند و اتفاق و اتحاد را بر هم زدند و سنگ تفرقه، انداخته و عادت دیرینه "حیدرى - نعمتى" را بایران عودت دادند.
36- خریدن کله سیاسى و ترجمه پتى ژرنال!!
روزنامه مقاومت در باب تقلیدهاى تهوعآور از ژورنالیزم غربى و موج مبارزات ضد ارزشى که تحت نام آزادى، طراحى و تعقیب مىشد و متاسفانه اقلیتى از آخوندهاى ساده لوح یا نان به نرخ روز خور و بى تقوى نیز در کنار این جریان عظیم استعمارى قرار گرفتهاند، چنین مىنویسد:
قسمتى از علما را در شهر بانواع چاپلوسیها و خوشآمدگوئیها و مشتقات دیگر تسخیر کرده و در مزاجهاى مبارکشان، هر نحو که مىخواهند تصرف مىکنند کتصرف الملاک فى املاکهم و ذوىالحقوق فىحقوقهم و اگر احیانا در موضوعى احساس نامساعدى بکنند، فقره ریختن مجسمه محترمه تجدید مىشود و از خریدارى کله سیاسى سخن مىرود و ترجمهى پتى ژرنال بشهادت مىگذرد و قسمت دیگر از علماء را در زوایه مقدسه حضرت عبدالعظیم علیهالسلام، هدف تیر تهمت و طعن روز نامچیهاى مکشوف الحال که از غایت فرومایگى و تهىدستى، بکالاى هتاکى و بیحیائى، معاش مىگذرانند، قرارداده و بر شق عصا و تفریق کلمه مىافزایند و خود در سایه این رقابت، با فراغتخاطر نشسته و نقشهها مىکشند و نقشها مىزنند. روزى نیست که گربه نرقصانند و معرکه مارگیرى نگیرند و بساط حقهبازى نچینند. از اینجاست که مجلس ما مسلمانها را خاصه خود مىخوانند و مىدانند. بلى اى مجلس ملى ما، بر این وضع حالیه که کارخانه خیال بافى بابیه شدهاى، گربمانى، سال دیگر قصب دین حیدر شوى.
37- «استبداد لامذهبان» و جنگروانى علیه شیخ شهید
روزنامه مىنویسد:
و از شرایط و اوصاف مجلس که در تلگراف مسطور، منظور فرمودهاند، آن است که مجلس باید مجلس امربمعروف و نهى از منکر بوده باشد. علماء مهاجرین زاویه مقدسه هم همین مجلس را مىخواهند نه آنکه مجلس نمىخواهند. لعنتخدا بر کسانى که این نسبت را بایشان مىدهند و بر مردم، مقصد مهاجرین را مشتبه مىکنند. اینک از کسانى که حقیقة بوجود صانع، قائلاند و بکتاب مجید، معتقدند و بدین حنیف، مقید هستند، سؤال مىکنیم که این مجلسى که الآن در تحت استیلاء و استبداد لامذهبان واقع شده است و مجارى احوال و اوضاع آن را مستقیما بر سیاق پارلمنتهاى اروپا اداره مىکنند آیا مجلس امربمعروف و نهىاز منکر استیا مجلس نهى از معروف و امر بمنکر است؟ آیا بواسطه نشر دادن مزدکیان عصر، کلمه آزادى را در این مملکت تجریات و تهتکات تا چه اندازه افزوده است و فنون فحشاء و فسوق و فجور تا کجا شایع شده؟ آیا زنها لباس مردانه نمىپوشند و بکوچه و بازار راه نمىافتند؟ آیا در خرابات شب جشن چقدر از این بىناموسى نوظهور مشاهده شد؟ و شربالیهود فاش فاحش بنظرها رسید؟ آیا فرقههاى فاسده مفسده، بر لفظ امر به معروف و سایر عناوین شریعتى، سخریه نمىکنند و آشکارا بر نوامیس الهیه، استخفاف نمىآورند؟ اینان فاندیک و گالیله و نیوتن و کپلر و هوگو و روسو را از علماء امت و انبیاء بنىاسرائیل، افضل مىشمارند و در مکاتب اطفال ما همکیشهاى خویش را مستخدم مىسازند و بتبدیل فطرت نونهالان ما مىپردازند و تالار آئینه میرزا حسینخان سپهسالار را با قواعد خانه خدا که ابراهیم و اسمعیل برآورده است، همرتبه مىشناسند و بسرمایه آن فتنه روز کار برآید بسیار ایجاد و بزبان آنها ناموس شریعت و اهلش را بر باد مىکنند. اینهاست نو بر "امر به معروفات و نهى از منکراتى" که فرقه ضاله براى ما فرستادهاند و وعده دادهاند که هر دم از این باغ، برى برسانند تا رفته رفته آزادى عهد قباد!! را رواج بدهند و هرکس منکر و مزاحم بشود و بجلوگیرى، اهتمام بکند، او را بمغلطه حب استبداد و تهمت تخریب مجلس و گرفتن وجوهات و حکومت قاینات و امثال ذلک، تحقیر کنند و استخفاف بدهند و روزنامچیهاى وقیح خود را بر او تهریش بکنند و یک مشتخس و خاشاک و معدودى بىپدرهاى ناپاک را ملت غیور نامیده او را بهجوم آنها تهدید بنمایند و اگر بخواهد مسلمانها را بیدار کرده و دزدهاى دین و دغلهاى دنیا را بایشان نشان بدهد از خوف، چادر بخوابانند و منبر بسوزانند و هلهله بکشند و مغلطه بیندازند غافل از آنکه بهیچ حیله و بهیچ وسیله، حق، زاهق نخواهد شد و باطل، فایق نخواهد آمد: الاسلام یعلو و لایعلى علیه و همچنین سایر اوصاف و شرایط و قیود و حدودى که حججاسلام نجف اشرف براى مجلس شوراى ملى در تلگراف خودشان تصریح فرمودهاند پس صاحبان این تلگراف شریف و مهاجرین زاویه مقدسه و مسلمانهاى ممالک محروسه تماما بر یک قول و یک عقیده و یک راى هستند و مخالف و معاند ایشان، تبعه باب و فرق بفرنگى مآب است که مىگویند ما مجلسى مىخواهیم که مثل پارلمان آلمان بوده باشد و نظرى بتقویت اسلام و حفظ دماء مسلمین و امر بمعروف و نهى از منکر و سایر اوصاف و ملاحظاتى که در این تلگراف ماخوذ است نداشته باشد. پس ما مردم ایران اگر چه هنوز از آراء یکدیگر، اطلاع کامل حاصل نکردهایم ولى در نفسالامر، سواى آن دو فرقه، تماما متحد هستیم و تنها راى گرگان و سگان از ماجد است».
38- مبارزه با اسلام، با شعار دروغین «توسعه»
مشروطه خواهان مشروعه طلب، در روزنامه خود، " خط انحراف و وابستگى" را چنین ترسیم کردهاند که ابتدا باشعار توسعه و آبادى و رفاه و کشیدن جاده و پل و خط آهن جلو آمده و شعار عدالت و حریتسر دادند اما سپس معلوم شد بجاى همه این وعدهها، تنها بدنبال اسلام زدائى و نشر آزادیهاى لیبرالى و وابستهسازى کشور به استعمارگران است:
«در بادى نظر جلوهها دادند و دامها نهادند که حریت و مساوات، موجب امنیت و امنیت، مورث آبادى و ثروت مملکت از دایر شدن تجارتخانهها و کشیدن راهها و بستن پلها و اتصال شوراع و ازدیاد مزارع مىشود، خاصه در مسئله مساوات و برابرى که در تشویقات و ترغیبات و محسنات آن چندان گفتند که شناعت و قباحت آنرا یکسره از انظار پوشیدند. همواره در السنه و افواه عوام انداختند و کارشان ساختند که امروز مغایرت با تبعه دول همجوار در امور سیاسیه، خلاف صلاح وقت و قانون مشروطیتشده است!!»
39- پدران احمق شما مردم!!
بعبارت دیگر، جناح غربگرا با شعار مساوات و برابرى و رشد اقتصادى و توسعه، آغاز کردند اما نهایتا به نفى کامل احکام و ارزشهاى اسلامى و دعوت به سازش با قدرتهاى استعمارى همجوار رسیدند و براى توجیه شرعى این انحراف و خیانت، گروهى آخوند نماى فاسد و بىسواد و وابسته را نیز بر منبرها کردند تا اوضاع را توجیه کنند. روزنامه شیخ مىنویسد:
«اى کاش بهمین لطایف و وظایف، اقتصار مىنمودند. چه واعظین و ناصحین که بفساد عقیده و خبثسرائر و سوء نیت، معروف و از ساحت علماى اعلام، مطرود و مردود بودند ولى بحسن ظاهر و کسوت اسلام، جلوه مىنمودند در مساجد و منابر برآمدند و بکلمات چرب و شیرین و بیانات دلنشین، با زبانهاى شیرینتر از عسل و قلبهائى تلختر از حنظل، پیوسته بذکر مدایح افکار کذائى، سخنها راندند و مثلها گفتند که اى افسوس، روزگار ما مردم بجهالت و عمرها بغفلت و نادانى گذشت، پدران احمق ما برنخوردند اساس همچو مجلس مغتنمى دیرنهادیم و مدارس تحصیل زبان و سیاست و قواعد ثروت، دیر گشودیم و زنان و دختران را از کسب علوم و صنایع، محجور داشتیم و بتعقیبات نماز صبح و دعاى کمیل پرداختیم و بازگفتند اى مردم، امروز اهم و اولى از قرائت قرآن، مرور بروزنامجات و نظر تامل در آنهاست که راه کسب ثروت نماید و... اى عجب اوراد خوب آوردهاندلیک سوراخ دعا گم کردهاند.
این قانون مشروطه با این مضامین، لباسى استبه قامت فرنگستان دوخته که اغلب خارج از قانونالاهى و کتاب آسمانى و طبیعى مذهب هستند و ناگزیر از جعل قوانین اینگونه بوده و مجبور از اینچنین مشروطیتخواهند بود.
اما میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است
40- اینجا تهران است نه لندن و پاریس
روزنامه مقاومت مىپرسد:
ما اسلامیان چگونه مىتوانیم به متابعت فرنگان خسیس و مشروطهطلبان پاریس و انگلیس نمائیم و دین بدنیا فروشیم و در تحریف کتاب خدا بکوشیم (فرمان توکردنى است دانم اما چکنم نمىتوانم). آخر نه خدایتان فرمود "و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فىالاخرة منالخاسرین"؟ در این ایام که حضرت مستطاب حجةالاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ فضلالله ایدالله انصاره، بالهام حضرت بارى در معیت جماعتى از سران امت و وجوه علماى اسلام و بسیارى از طبقات خداپرستان در حضرت عبدالعظیم متوقفاند و استمداد از صاحب دین در پاس آئین مبین و تصحیح و تسویه مجلس ملى همىکنند که مشروطه مقرون به مشروعه و فصول نظامنامه اساسى مهذب از مضار و نقایص گردد. بعضى از مردم مشروطه طلب و هاشمىنسب که قرین دانش و ادب بودند، سخنان بیشمار در فضیلت مجلس، آغاز نمودند که هواخواهان دولت و مستبدان سراپا شهوت که مال ضعفا بیغما مىبرندو حلال از حرام نشناخته مىخورند آتشها افروختند و مالها اندوختند پارکها ساختند مبلها آراستند اینک از فواید مجلس است که بجاى خود نشسته و بقوه قهریه زبان تعنت و دست تعرض فرو بسته، گفتم حفظتشیا و غابت عنک اشیاء، بلى مستبد و مشروطهطلب در این مرحله، سهیم و شریکند ولى مسئله از راه دیگر دقیق و باریکست و آن اینست از روز اول که آتش جور بالاگرفت و مردم بیچاره در اطراف و اکناف بجان آمده بودند تمام علماى اعلام و حجج اسلام و بزرگان از هر طبقه و مقام زحمتها کشیدند و همگى مجلس معدلت از دولت همگى خواستند که بساط عدل و انصاف گسترانند و اجراى قوانین شرع نمایند، دیگر این مشروطه - به سبک لندن و پاریس کسى نشنیده بود تا داستان سفارت و آن ترتیبات مضادیه پیشآمد و مجلس مزبور ناچار از دولت موقع قبول یافت ولى بقید شرع محمدى صلىالله علیه و آله و سلم تا امتیاز وکلا را دادند و فصول نظامنامه پیش نهادند همه جا حضرت شیخ، حاضر و ناظر و مساعد و ناصر بودند و گمان قوت اسلام را مىنمودند.»
41- چه کسانى طرفدار واقعى مجلساند؟! ما یا شما؟!
روزنامه شیخ، همچنان به جهاد فرهنگى و مقاومت و افشاگرى علیه غربگرایان ادامه مىداد و دو ماه پس از شروع تحصن انقلابى در حضرت عبدالعظیم، همچنان در برابر جنگ روانى "خط انحراف" که در مجلس و مطبوعات نیز نفوذ کرده بود، توضیح مىداد که ما نه با مشروطیت و عدالت و نه با آزادى و مجلس، مخالف نیستیم بلکه با جریان وابستگى به غرب و انگلیس و خط اسلامزدائى و استقلالزدائى، مخالف هستیم. روزنامه مقاومت، در پیشانى خود مىنوشت که: "این لایحه (روزنامه) مطلقا از التزام به عبارتپردازى و رعایت قافیه، آزاد است و تنها متوجه رفع شبهات و پاسخ به افترائات است".
پس از دو ماه از تحصن گذشته، روزنامه مقاومت، مجبور است همچنان بنویسد:
«تا حال، دو ماه تمام است که جماعتى از علماء اعلام و حجج اسلام و مجتهدین اهل تقوى و عدالت و ورع در حضرت عبدالعظیم(ع) مجتمعند و بانحاء مختلفه از محضر و منبر و لوایح مطبوعه و غیر مطبوعه، مطالب خود را مىگویند و مىنویسند اما هنوز شنیده مىشود که خلط مبحث مىشود و مىگویند این جماعت که از اجله علماء و اهل علم و تقوى مىباشند، ضد مجلسند و مىخواهند مجلس نباشد. اولا معلوم برادران دینى باشد که این مجلس مگر از اصول عقاید یا از فروع دین است که گفته شود ضد آن، منحرف از دین یا فاسق است؟ این مجلس عبارتست از دربار دولتى که سابقا امور در آن بدون مشورت واقع مىشد محض تخفیف ظلم، مجلسى برپا شد دربارى که امور دولت و اصلاحات مملکت در آن بشورى بشود و ظلم کمتر گردد در این صورت اگر احیانا کسى مجلس را نخواهد سخیفالعقل است و یا آنکه ظلم زیاد را دوست دارد. مکرر در لوایح نوشته و طبع شد که این مهاجرین، مجلس خواهترند از دیگران. چه آنکه اهل تقوى هستند و بتخفیف ظلم، راضىترند بعلاوه بمقاصد حقهایشان، اساس مجلس محکم مىشود و مجلس انشاءالله ابدى خواهد بود. اینها هستند مجلس خواه نه آن اشخاص که در صددند پایه آن بر اسلام نباشد.
42- شما بدنبال تغییر دین هستید
روزنامه مقاومتبوضوح مشت عمال اجانب را باز کرده و مىنویسد:
اى بىانصافها، دست از جان مسلمانان بردارید و بگذارید اتفاق کلمه باشد و بمعاونت این مجلس، مفاسد کارها و پریشانى ملت، اصلاح شود. اگر تا حال غرض دنیوى داشتید، بس است آنچه را که تحصیل کردید و اگر دینى بود، مایوس باشید که حافظ دین، خداوند است و حالا نمىشود تغییرى داد. والحاصل بر برادران دینى، مکشوف باشد که تمام مهاجرین مىخواهند ناتمامى مجلس، تمام شود و کارکند. متجاوز از یکسال است این همه زحمات کشیده شد و شماها منحرفین هر روزى، بیک بهانه نگذاشتید مجلس بیچاره، بآسودهگى بتکالیف خود عمل نماید، هر روز ببهانهاى او را مبتلا کردید ببلائى والا مقاصد مهاجرین، همان مطالبى است که در خود مجلس با اجتماع وکلاء گذشت و مورد اجماع شد. مانعى از اجراء نبود مگر شارلاطانى و خدعهاى منحرفین از دین که دیدند امر نزدیکستبگذرد و دیگر دست آنها بجائى بند نباشد لذا خلط مبحث و القاء نفاق نمودند. مطلب دیگر که لازم استبرادران بدانند و از اشتباه کارى خصم بیمروت بىدین، تحرز نمایند، این است که چنین ارائه مىدهند که علماء، دو فرقه شدند و با هم حرف دینى دارند و باین اشتباه کارى، عوام بیچاره را فریب مىدهند که بابا یکفرقه از علماء، مجلس خواه و دشمن استبدادند و یکدسته هم ضد مجلس و دوست استبدادند. لابد عوام بیچاره مىگوید حق هم با آنها است که ظلم و استبداد را نمىخواهند. افسوس افسوس که این اشتباه را بهر زبان و بهر بیان مىخواهیم رفع شود خصم بىانصاف نمىگذارد. درباب مجلس خواهى هیچ خلافى نیست».
43- چرا بیدار نمىشوید؟! چرا مردهاید؟!
هواداران شیخ شهید سپس توضیح مىدهند که میان فقهاء اسلام، هیچ اختلافى نیست و مبنا و اهداف دینى همه، یکى است گرچه گاه در مصادیق، اختلاف شود:
«در امر دینى، همه علماء بدون استثناء مىگویند که این مجلس مخالف اسلام نباشد باید آمر بمعروف، ناهى از منکر و حافظ بیضه اسلام باشد. اى مسلمانان، کدام عالم است که بگوید مجلسى که تخفیف ظلم نماید و اجراء احکام اسلام کند، بد است و نباید باشد؟ تمام بحث راجع استبچند نفر که احکام شریعت، قیدى استبراى آنها و مىخواهند نگذارند که رسما این مجلس مقید شود باحکام اسلام و اجراء آن هر روز ببهانه القاء شبهات مىنمایند. اى برادر عوام بیچاره، درست تامل کن و بفهم. ببین خصم چه مىکند. بشبهات تمام، مسلمین را بهم انداخته و القاء عداوت نموده، با هم سب و لعن مىکنند، بلکه در مقام اهانت و جنایات هستند و از همه کار و کسب بازماندند و خوف آنست که بالاخره امر آنها مثل بنىاسرائیل بمقاتله فیمابین بکشد. محبتها از میانشان رفته، پدر، اسم خود را سیاسى گذارده و پسر، اسم خود را مسلمان و متشرع، از یکدیگر بد گوئى مىکنند و احترامات، بالمره از میان رفته و باسم لفظ "آزادى"، منکرات شایع مىکنند. چرا بیدار نمىشوید و در غفلت هستید؟ این انجمن بازى به چه قصد است؟ بپرسید در تمام دول مشروطه، غیر از مجلس اعظم، انجمنى و مجلسى نیست مگر دوایر مقرره مثل عدلیه و بلدیه و غیرهما. ما مسلمانان که جهت جامعهمان اسلام است، انجمن ما مساجد ما بود که باید جمع شویم در مساجد و درآن فوایدى بود که یکى از آنها همین فائده انجمن است که تصور مىشود. و مطلب ثالث که آن هم از مهماتست و باید برادران ملتفتشوند این است که حالا که فهمیدید کسى، ضد مجلس نیست و علماء هم اختلافى ندارند که مجلس باید بر اساس اسلام باشد، دیگر تعطیل در نظامنامه موافق با قانون اسلام براى چیست و امروز تمام هرج و مرج و گرفتاریهاى ممالک ایران براى توقیف این نظامنامه اساسى است. والله اگر نظامنامه و قانون را مطابق اسلام بدهند دیگر نزاعى نیست و روزبروز تمام کارها درست و احکام اسلامیه، اجرا شده و مفاسد مملکتى، مبدل بمصالح و الفتخواهد شد و بدستیارى یکدیگر اصلاحات کلیه خواهد شد. چشم بازکن که مانع کیست و چه غرض دارد؟ عقل مات مىشود در روز هشتم شهر رجب در مجلس مطابق نمره 159 روزنامه صفحه دوم ستون اول که یکى از محترمین، بدروغ مذکور داشته که حضرت مستطاب حجةالاسلام و المسلمین آیتالله شیخفضلالله در شب شنبه رفتهاند بصاحبقرانیه حضور اعلیحضرت و همان شب برگشته و این مطلب را با شاخ و برگ دلیل مقاصد باطله خود قرار دادند. این نویسنده متعهد است که تمام مطالب، مصالحه شود بتحقیق در این مطلب. اگر واقع است گوش بحرف ما ندهند والا مجازاتى معین شود که در مجلس تحقیقات مربوط به کذب بین معلوم مىشود همه مطالب بغرض شخصى منتهى مىشود. آنوقت اى برادر فکر خودباش و بدان بر سر تو چه مىآورند. وقس على هذا ماسواه واقعا خیلى جاى خجالت است در دروغ باین بزرگى. از اینجا حال سایر کلمات معلوم مىشود.افسوس که دشمنان ما مسلمانها از این اکاذیب شاد مىشوند و مىگویند همه کلمات آنها از این قبیل است. دیگر تامل و تفکر نمىکنند که هر قدر امورات مسلمین را تعویقانداخت و روز بروز برپریشانى ماافزود همینگونه حرفهاى غرضآمیز بود که بدون رویه، زده مىشود.»