0

مقالات تخصصي ايثار و شهادت

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : فرهنگ ايثار بعنوان نوعي سرمايه ارتباطي در اجتماع
نويسنده : جمال ادهمي , جلال جعفر پور
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
جمال ادهمي (دانشجوي دكتري جامعه شناسي وعضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد سنندج)
جلال جعفر پور (كارشناسي ارشد مردم شناسي . مدرس دانشگاه )
چكيده
موضوع مقاله حاضر ايثاربه مثابه گرانبهاترين سرمايه ارتباطي است. ايثار، از خود گذشتگي و نوع دوستي همواره از ديرباز مورد توجه متفكران در حوزه هاي مختلف بوده است. غايت ارتباط مبتني بر ايثار، اقناع و رضايت مردم در جهت رضايت خداوند است و تعالي و ترقي و امنيت يك جامعه از طريق مشاركت ايثارگرايانه و كنش نوع دوستانه درجهت منافع و مصالح همگا ني تضمين مي گردد و براي نيل به اين مقصود لازم است فرهنگ ايثارو شهادت از طريق نهادها و كارگزاران جامعه پذيري با الهام و الگوسازي ازايثارگري ها درطول تاريخ و با رجوع به حافظه جمعي در شخصيت افراد دروني گردد. بنابر اين مقاله حاضر با روش اسنادي و كتابخانه اي در پي تحليل و تفسير نقش واهميت فرهنگ ايثار وشناخت مكانيزم هاي نهادينه سازي، تعميق و تقويت آن در جامعه مي باشد.
كلمات كليدي: ايثار، فرهنگ ايثار، نوع دوستي، سرمايه ارتباطي
مقدمه
وقتي صحبت از مقوله فرهنگ ايثار و شهادت مي شود، در آموزه هاي زرتشت، بودا، اهورامزدا وكنفوسيوس و ... مكرر از ارزش ايثار سخن رفته است و بر مقوله كمك به ديگري، همنوع دوستي وخيرخواهي تاكيد و توجه زيادي گرديده است و احسان وگذشت و نيكي از عناصركليدي آنها به شمار مي رود. درساير اديان نيز يكي از توصيه هاي جدي معطوف به همين ارزش مي باشد. در اديان يهود، مسيحيت و اسلام، گذشت و ايثار از ارزشهاي مهم و اساسي برشمرده شده است و محتواي انجيل، تورات و قرآن شواهدي بر اين داعيه قلمداد مي گردد. ايثار نمود و نماد ديگرخواهي آدميان است و روح همنوع دوستي آنها را به معرض نمايش مي گذارد وگاه تا جايي پيش مي رود كه فردي يا حتي جمع كثيري جان خويش را در راه ديگري و ديگران از دست مي دهند تا كمال و تمام ايثار و از خود گذشتگي را برجاي آورند و از اين ر و است كه چنين افرادي در نگاه ملتها و مردمان هر جامعه اي به سمبل هايي فراموش نشدني تبديل مي گردند. در نتيجه ارزشها و آرمانهاي حاكم بر جامعه بايد توسط نهادهاي اجتماعي آن جامعه نهادينه و دروني شود.
مقصود وغايت ايثار بسط ارتباط و تعامل اجتماعي است ايثارگر، بيگانه و دوست را مد نظر ندارد بلكه در پي نيل به اقناع و رضايت خدا و خلق اوست. ايثاربعنوان سرمايه ارتباطي بايد ابتدا در خانواده رشد و تكوين يابد سپس در اجتماع تقويت و تكميل گردد. بنابراين ايثار در بطن يك رابطه ناب و اصيل انساني شكل مي گيرد كه با شكل گيري و غلبه اين نوع تمايل دامنه و تداوم روابط دگرخواهي ونوع دوستي در وراي اجتماعات طبيعي )خانواده، دوستان و نزديكان(بيشتر مي شود و توسعه اين روابط به ارتباطات بين فردي و زندگي اجتماعي قوام مي بخشد. حيات اجتماعي محصول تعامل كنشگراني است كه زند گي و وجود انساني آنان در بستر زندگي اجتماعي تبلور مي يابد و تمام وجودشان معطوف به ديگران مي گردد. رواج ايثاردر سطح جامعه باعث خروج انسانها از انزوا وخلوت محض مي شود و با افزايش دامنه جذب و و رواج ارزش هاي عام، نوعي وحدت و مدارا به همراه مي آورد كه دردرون آن موجوديت انسانها و گروه هاي متفاوت حفظ مي گردد. رفتارهاي ايثارگرايانه در زمره رفتارهاي دگردوستانه واخلاقي قرار مي گيرند كه در هر جامعه يكپارچگي بين اجزاء مختلف جامعه را فراهم مي نمايند و مهم ترين عامل در پيوند اجتماعي، روابط بين شخصي و و مقوم حيات اجتماعي هستند. در مقاله حاضر با روش اسنادي و كتابخانه اي به تحليل و تفسيرنقش واهميت فرهنگ ايثار وشناخت مكانيزم هاي نهادينه سازي، تعميق و تقويت آن در جامعه پرداخته مي شود.
مباني نظري
ايثار از آن مفاهيمي است كه ابعاد گسترده اي را در بر مي گيرد. اين خصيصه والاي انساني درهمه بخش هاي زندگي انسان حضور و بروز دارد. در ابعاد فر دي و اجتماعي و بخشهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، علمي، و... نمونه هاي آن را فراوان مي توان يافت.
ايثار در لغت چنين آمده است: « ايثار، برگزيدن غرض ديگران را برغرض خويش مقدم داشتن، منفعت غير را برمصلحت خود مقدم داشتن، و اين كمال درجه سخاوت است.كرامت كردن، ايثارگري آن است كه ايثار ميكند يا آماده ايثاراست» (دهخدا 1385 ،383) «ايثاربرگزيدن واختياركردن، اكرام نمودن و دراصطلاح اختياركردن غيراست برخود از روي قصد ونيت » ( سجادي 1379،356 )
« دراصطلاح دانش اخلاق، ايثارجلوه اي از سخا مي باشد. مراد از سخا آن است » كه انسان ازآنچه خود بدان نياز دارد، جوانمردانه درگذرد و آن را به ديگري كه بدان نياز دارد ببخشد و اين گذشتن وبخشيدن كه همانا ديگري را برخود برگزيدن است ملكه نفس آدمي مي گردد » (روشه،1370 :92) بروم ايثار و دگر دوستي را عملي مي داند كه فرد از آرامش و آسايش خود مي كاهد تا رفاه و آرامش ديگران را افزايش دهد. ( بروم، 2:2006 )
ايثار زماني مفهوم پيدا مي كند كه انسان ازآنچه كه خود نيازمند آن است گذشت كند و به ديگري ببخشد وازحق خود گذشت نمايد تا ديگران درآسايش باشند و راحتي خود را ناديده مي گيرد.
ايثار به معني عطاكردن و ديگران را برخود ترجيح دادن است و دراصطلاح اين است كه انسان از آنچه خود بدان نياز دارد جوانمردانه بگذرد وآن را به ديگري كه بدان نيازمند است، ببخشد يعني خود را نديدن و به حساب نياوردن ( مطهري 213:1364 ) بطورخلاصه مي توان در يك كلام گفت كه ايثارگران كساني هستند كه بيشترين منفعت وسود دهي را داشته باشند وخود ازكمترين امكانات بهره مند باشند چون جهت رضاي خداوند عمل مي كنند، بنابر اين انتظاري ازكس يا جامعه ندارند . (خميني(ره) 1357 :71)
كنش و رفتار مبتني بر ايثار بيانگرارزشگذاري اصول اخلاقي همچون عدالت، برابري و خيرخواهي براي افراد و گروه هاي ديگراست و از اين رو در مقايسه با ساير انواع كنش ها وافعال انساني، جايگاه برتري به خود اختصاص مي دهد. بنابر اين ايثاربعنوان نوعي رفتار نوع دوستانه داراي دو بعد وابستگي عاطفي عام وتعهد عام است. وابستگي عاطفي عام اشاره به هويت جمعي و انسانيت انسان دارد و اگر اين ميل در نظام شخصيتي فرد رشد كند آن گاه او همه انسانها را از خود مي داند و درقبال همه احساس تعهد و تكليف مي كند و همه افراد در تعريف او از دوستي جاي مي گيرند. تعهد عام نوعي تعهد با گسترش دامنه شمول است كه براساس آن فرد در كار خود نسبت به همه اعضاي اجتماع احساس مسئوليت مي كند(چلبي، 78:1376 )
ايثار و نوع دوستي به مثابه مفهومي اخلاقي از دير باز مورد توجه مصلحان، پيامبران، عالمان دين، فلاسفه و جامعه شناسان بوده است. درمكتب اسلام ايثار داراي دامنه گسترده اي است كه از نفسانيت خويش در پيشگاه خداوند تا جنبه هاي توحيدي وسياسي را در بر مي گيرد دراسلام ايثار نه تنها بستري جهت طي طريق و نيل به درجات عالي براي انسان فراهم مي سازد، بلكه زمينه ساز دفاع ازآرمانه اي متعالي اسلام كه درفرد واجتماع حلول يافته است.
خداوند درقرآن كريم راجع به انسان هاي دنيا طلب كه تمام هم وغم خود را مصروف دنيا مي كنند و به هيچ وجه به عاقبت وآخرت وآثار اخروي ونتايج آن جها ني اعمال خود نظرنمي كنند فرموده:
« واثرالحياة الدنيا فان الجحيم هي المأوي واما من خاف مقام ربه ونهي النفس عن الهوي فان هي المأوي » ( 41- سوره نازعات ،آيات 38 )
«هركس زند گي دنيا را برگزيد دوزخ جايگاه اواست وهركس ازهواي نفس دوري جست بهشت منزلگاه اواست » يكي ازمهمترين عوامل بقا و دوام يك جامعه وجود .« روحيه ازخودگذشتگي است. اسلام ديني است كه درآن جنبش وجهاد و ايثار براي تحقق بخشيدن به قوانين الهي ستوده شده است. به همين خاطر در طول تا ريخ اسلام شاهد حركت هاي اصلا حي و ايثارگرايانه بيشماري بوده ايم. حركت هايي كه يك نمونه بارز آن ايثار جان و مال مهاجرين در صدر اسلام، امام حسين(ع) در جريان واقعه كربلا و ايثار رزمندگان در جريان جنگ تحميلي است.
درفرهنگ اسلامي درتمام زواياي جامعه مسلمانان ايثار و ازخودگذشتگي درمقابل ديگران بقدري فراوان رايج است كه مي توان گفت: ايثار تار و پود اصلي جامعه اسلا مي را تشكيل مي دهد. بنابراين در دين اسلام ايثار عملي خدا محور ودر جهت رضايت و قرب حق تعالي است، بطوريكه خداوند در قرآن مي فرمايد:
« ويتخذماينفق قربات عندالله وصلوات الرسول »( سوره توبه،آيه 99 )
«آنچه را انفاق و ايثارمي كنيد وسيله اي براي تقرب درنزد خدا ودعاي پيامبرقرارمي دهيد ».
نكته قابل ذكر در اين مفهوم داشتن قصد و نيت است كه بايد في سبيل الله باشد و براي خدا صورت گيرد. چون اگر در مقابل انگيزه يا هدف خاصي غير ازخداوند صورت گيرد ايثارنمي باشد، بنابراين قصد ونيت يكي ازمهمترين عناصر ايثار است.
در حوزه فلسفه، فيلسوفان عصر روشنگري (هابز، لاك، روسو، كانت) به اين موضوع توجه كرده اند. هابز در كتاب لوياتان از نوزده قانون طبيعي ياد مي كند كه اهم آنها احترام به حقوق ديگران و تلاش براي پيشبرد منافع ديگران حتي به قيمت .( گذشتن از حقوق خويشن است(هابز 161:1380)
لاك انسان را اساساً موجودي نوع دوست مي دا ند كه از نظر اخلاقي با ديگرافراد برابراست، چون انسان به دليل انسان بودنش از حقوقي برخوردار است كه لزوماً به دليل برتري قدرت، ثروت و يا موقعيت او ني ست(جونز ، 204:1370 ) روسو با طرح انديشه قرار داد اجتماعي به لزوم رابطه اخلاقي ميان انسانها اشاره مي كند مقصود وي از قراداد اجتماعي شركت در اراده عمومي براي رسيدن به خير جمعي و مشترك است (روسو، 129:1379 ) كانت ايثار و نوع دوستي را نقطه مقابل خودخواهي قرار مي دهد و معتقد است اين دو عامل در درون انسان در حال ستيز و نزاع با يكديگرند. اگر انسان خودخواه نباشد، ديگران را دوست دارد و نگران سعادت آنهاست وچنانچه از روي انسان دوستي زمينه خوشبختي ديگران را فراهم كند عمل او از ارزش اخلاقي برخوردار است(كانت 272:1384 )
كانت نيز نگاه اخلاقي به نوع دوستي و ايثاردارد. بطوريكه مي گويد از داشتن نگاه ابزاري به ديگران بپرهيز. وي همچنين برتكليف انسان نسبت به خودش و نسبت به ديگران از جهت خير خواهي و علاقه مندي به ديگران وپذيرش مسئوليت و داشتن عدالت در روابط اجتماعي تأكيد مي كند(كانت، 260:1384 )
دوركيم نيز معتقد بود اخلاق اساس يكپارچگي اجتماعي است و اخلاق ديني و سنتي را اساس همبستگي مكانيكي و اخلاق اجتماعي و مدني را اساس همبستگي ارگانيك مي داند. فرض اساس وي در بحث هاي اخلاقي اين بود كه جوامع گوناگون داراي رفتارهاي اخلاقي متفاوتند و شرايط اجتماعي منش هاي اخلاقي متفاوتي ايجاب مي كند. در گذشته امور اخلاقي ريشه جمعي داشت و هر آنچه روح جمع ي را خدشه دارمي كرد جرم و عملي غير اخلاقي تلقي مي شد اما امروزه معناي جرم تغيير كرده وهرآنچه وجدان فردي را خدشه دار كند وبه حقوق انساني لطمه بزند غير اخلاقي است. وي به اين نتيجه رسيد كه ريشه اخلاق در دين است زيرا دين از يكسو در مؤمنين ترس و احترام را بر مي انگيزاند و ازسوي ديگربه فداكاري و ايثار امر مي كند. وي همچنين مي گويد يك عمل مي تواند دو هدف داشته باشد 1. فردي(من هستم) 2. جمعي (ديگراني غير از من هستند). او معتقد است هر عملي كه در راستاي صيانت آشكار فرد باشدعملي اخلاقي تلقي نمي گردد. اما اگر اعمالي كه در راستاي گسترش و تكامل وجود فرد هستند، تأثيرات سودمندي براي كسان ديگري غيراز خود فرد داشته باشند، اخلاقي محسوب مي شوند.(دوركيم، 69:1360 )
دوركيم دو نوع فردگرايي اخلا قي و خودخواهانه را ازيكديگر تفكيك مي كند. در فردگرايي اخلاقي فرد در پيوند با جامعه و نظم اخلا قي آن شناخت ه م ي شود و اين نوع فرد گرايي به معناي مسئول بودن فرد در قبال افراد ديگر، جامعه و اخلاق مدني است و بر پايه احساس همدردي يا رنج بشري و آرزوي برابري و عدالت استوار است اما فردگرايي خودخواهانه صرفاً مبتني بر تقدم منافع شخصي است(همان : 110 )
هابرماس نيز در نظريه كنش ارتباطي بر تفاهم و گفتگو مبتني بر اجماع و توافق تأكيد مي كند ومعتقد است كنش ارتبا طي مبتني برسرمايه ارتباطي است نه زر، زور وتزوير. يعني كنش افراد بر اساس منافع مادي و ابزاري شخصي نيست بلكه مبتني بر اخلاق است و همين اخلاق وكنش اخلاقي مبتني بر رعايت انصاف، عدالت، آزادي و نفع مشترك وصرف نظر كردن از نفع شخصي براي نفع ومصلحت همگا ني است بطوريكه اين كنش عامل مهار منازعات و استحكام بخش اجتماع است هابرماس، (242:1384 )
پيشينه تحقيق:
« بررسي مفهوم ايثار و شهادت و چگونگي انتقال آن از طريق تلويزيون در بين خانواده هاي شهر تهران » عنوان پژوهش اكرم السادات مير حسيني است. وي به اين نتيجه دست يافت كه برنامه هاي مستند دفاع مقدس بيش از بقيه برنامه ها در گسترش فرهنگ ايثار و شهادت موثر بوده اند(ميرحسيني 1388 )
« بررسي و مقايسه تأ ثيرپذيري جامعه از فرهنگ شهادت با نمود عيني دراقشار اجتماعي: مطالعه موردي مدارس متوسطه استان گيلان» عنوان تحقيق اكبر پور فلاح است وي معتقد است فرهنگ شهادت در بين اقشار مختلف به صورت هاي گوناگون اثر مي گذارد و نتايج تحقيق او حا كي از آن است كه مي زان تأ ثيرپذيري از فرهنگ شهادت در بين والدين دانش آموزان (بويژه والدين بي سواد) بيشتر از فرزندان شان است، همچنين دختران بيش از پسران، دانش آموزان تجربي و انساني بيش از دانش آموزان رياضي، روستائيان بيش از شهرنشينان و همچنين افرادي كه در جبهه حضور داشته اند از فرهنگ شهادت تأثيرپذيرفته اند(پورفلاح 1381 )
« بررسي عوامل و موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه از منظر شهروندان قزويني » عنوان پژوهش محمد فلاح صفوي و ناصر فريبرز محرمخاني است. آنها در پاسخ به اين سوال كه چه عاملي باعث كم رنگ شدن فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه مي شود و موانع موجود در اين مسير كدامند؟ به اين نتايج دست يافتند كه از نگاه شهروندان قزويني در طول 17 سال پس از پايان جنگ تحميلي و دفاع مقدس، فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه روز به روز به دليل ضعف ايمان واعتقادات مذهبي، شكاف طبقاتي، روحيه دنيا پرستي و فاصله گرفتن از ارزش هاي معنوي، شعف عملكرد مسئولين دولتي، گسترش فرهنگ بيگانه و بيگانگي نسبت به فرهنگ خودي، بيگانگي نسل جديد با فرهنگ ايثارو شهادت، عدم شناخت كافي افراد نسبت به فرهنگ ايثار وشهادت و عدم تربيت درست ديني آنها، كم رنگ تر شده است بنابر اين تقويت دينداري، كاهش مشكلات اقتصا دي، شناساندن صحيح فرهنگ ايثار و شهادت، گنجاندن نمونه هايي از رفتار ايثارگونه در كتابهاي درسي در قالب داستانها، شناسايي نمونه هاي زنده ايثارگري و برجسته نمودن ارزش كمك به ديگران با استفاده از ابزارهاي فرهنگي به تقويت و ترويج فرهنگ ايثار و شهات كمك مي كند(فلاح صفوي و فريبرز محرمخاني 1385 )
«بررسي و شناسايي موانع رشد و توسعه ارزشهاي منبعث از فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه و ارائه راه هاي مقابله اصولي با آنها »عنوان پژوهش رضا شريفي است وي به عوامل خانواد گي، گروهي و اجتماعي در گرايش نسل جوان به سوي ارزش هاي منبعث از فرهنگ ايثار و شهادت توجه نموده است و ترويج ارزش هاي منبعث از فرهنگ ايثار و شهادت را مستلزم توسعه عدالت در جامعه، توسعه رفاه و كاهش مشكلات اقتصادي مردم، بهبود رابطه با مسئولين، اعتماد اجتماعي، افزايش كارآمدي دولت اسلامي در اداره امور كشور، پذيرش صادقانه نسل جوان و تأمين فرصت هاي مورد نياز آنها براي رشد در جامعه، پاسخ به شبهات جوانان، افزايش كارآمدي آموزش و پرورش در تربيت نسل جوان مي داند(شريفي 1382 )
»بررسي روش هاي مختلف تر ويج فرهنگ ايثار وشهادت و زنده نگهداشتن ياد وخاطره شهدا و ايثارگران از سوي دستگاه هاي مختلف «عنوان تحقيق نورعلي عباسپور مي باشد وي در نتايج تحقيق خود بيان مي دارد كه ساختار، برنامه، بودجه و نيروي انساني سازمان ها، روش مورد استفاده آنها بر ترويج فرهنگ ايثار وشهات تأثير مي گذارد بطوريكه سازمان هايي كه از ساختار كامل برنامه و بودجه مصوب، تعداد نيروي انساني بيشتري در حوزه ايثار و شهادت برخوردارند فراواني فعاليت آنها در محورهاي ترويج، تجليل و تسهيلات نيز بيشتر است. بنابر اين سازمانه اي متولي ايثارگري بايد با جامع نگري و بسيج امكانات و توانمندي هاي خود بتوانند بطور هدفمند و با اتخاذ روش هاي موثر كارشناسي و تخصصي در جهت ترويج و گسترش فرهنگ ايثار و شهادت عمل نمايند(عباسپور1383)
نقش رسانه ها در گسترش فرهنگ ايثار و شهادت، پژوهش صادق برقياست وي انسان را موجودي هدفدار و آرمانگرا مي داند، هدفداري مقدمه آرمانگرايي است. وقتي در زندگي روزمره خود به دنبال هدف باشد، براي آن تقدس ويژه اي قايل است. در دين و فرهنگ ما حوادث و حماسه كربلا و... از طريق فرهنگ شفاهي و سپس مكتوب به نسلهاي امروزي منتقل داده شد. و مفهوم ايثار و شهادت طلبي از نگاهي در مفهوم ايثار مورد تقدس و ارزش براي افراد جامعه قرار گرفته است.
عزيز عسگري نيز در مقاله اي تحت عنوان الگو سازي و الگو پذيري از منظر فرهنگ ايثار و شهادت به بررسي و الگوپذيري در مكتب اهل بيت عصمت و طهارت و پيروي از پيامبر و عترتش به عنوان اسوه هاي حسنه براي ارزشي شدن جامعه و الگوسازي و الگو پذيري فرهنگ شهادت و ايثار در ميان جامعه توجه نموده است (www.farhangeisar.com،www.navideshahed.com
( www.sajed.ir
در ادامه بطور مفصل به ماهيت و مصاديق، ابعاد، اهميت وجايگاه، نقش و پيامدهاي ايثار درجامعه وكارگزاران آن پرداخته مي شود.
مصاديق ايثار:
بطوركلي چون ايثارامري است كه درتمام زواياي زندگي انسان ودرتمام ابعاد آن امكان بروز وظهوردارد، به همين ترتيب نيز مصاديق آن نيز بي حد وحصراست. ايثار مي تواند حتي در زوايا و نيات افراد هم صورت گيرد، چرا كه قصد كار خير و بخشش و ايثارهم بخشي ازاين عمل به حساب مي آيد.
« ومن الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله والله رئوف بالعباد » (سوره بقره،آيه 207 )
بعضي مردانند كه براي طلب رضايت خداوند تعالي ازنفس خود مي گذرند وازجان خود مايه مي گذارند، پروردگار تعالي به چنين بندگاني مهربان و رئوف است، يعني در راه عقيده ودين بايد بذل مال وجان كرد.
ايثارمي تواند صورت هاي مختلفي داشته باشد، گاه با دادن جان وگاه با دادن مال و زماني هم با هزينه كردن آبرو واعتبار و بعضي مواقع هم تركيبي از اينها مي باشد كه منتهاي درجه ايثاراست.
اهميت وضرورت ايثار
همانطور كه اشاره شد اگرايثار بعنوان والاترين سرمايه ارتباطي در يك جامعه تعميق و تقويت شود و در جامعه بصورت فرهنگ وبخشي ازشخصيت تك تك افراد درآيد آثار و فوايد آن در تمام ابعاد و سطوح جامعه پديدار خواهد شد. بنابراين ايثار وازخود گذشتگي كه دو كلمه مترادف هستند تنها به اين مورد كه بيشتر درجنگ وجهاد ودفاع معنا پيدا مي كند خلاصه نمي شود، بطوركلي دين ما ازآنجا كه يك دين همه جانبه است وتعاليم عاليه آن درتمام ابعاد زند گي مادي ومعنوي انسان بروز دارد تمام ابعاد اقتصادي واجتماعي و سياسي را در بر ميگيرد. ايثار موجب مشاركت داوطلبانه افراد يك جامعه در بر چيدن آثار و پيامدهاي فقر، توسعه نيافتگي، نابرابري هاي اجتماعي، فساد و تبعيض، ظلم و تيره روزي، تضاد و دشمني، عقده و كينه وغيره مي شود زيرا جوهر ايثار مبتني بر محبت و گذشت خالصانه از مصلحت و منفعت شخصي جهت جلب رضاي خدا و خلق خداست.
نقش ايثار و شهادت در اصلاح جامعه
ايثار بعنوان يك فضيلت صرفاً دار اي ارزش هاي قائم به ذات نيست بلكه در ارتباط با جامعه و تكاپو براي تحقق اهداف و آرمان هاي آن معناو مفهوم پيدا مي كند و اين خصيصه در مسير ترقي و تعالي جامعه از طريق اصلاح و تعديل ناسازگاري ها و بي نظمي هاي اجتما عي نقش تعيين كننده اي دارد بطوريكه در دين اسلام به رابطه ايثار و اصلاح اشاره شده است:
«دراصطلاح قرآني اصلاحات اجتماعي به كوشش براي تحقق آموزه ها ودستورهاي اجتماعي اسلام اطلاق مي شود و مصلح به كسي گفته مي شود كه در راه تحقق شريعت الهي بكوشد از اين رو پيامبران درقرآن مصلح ناميده شده اند»( رشاد 1387: 450) بطوريكه افراد مصلح و منجي در طول تاريخ با شهادت و نثارجان خود به تحقق اهداف ارزشمند اجتماعي در راه خدا اهتمام ورزيده اند.
بنابراين جهاد، ايثار وشهادت به عنوان يكي ازآموزه ها و دستورات ديني ازجمله مفاهيمي هستند كه بيشتردر رابطه با اصلاح جامعه مصداق پيدا مي كنند. اين اصلاح داراي اقسام مختلفي است كه عبارتنداز:
1.اصلاح خانواده
خانواده به عنوان هسته مركزي تشكيل جوامع انساني داراي نقش وآثار و پيامدهاي فراوان درسطح فر دي واجتماعي است. به همين علت قبل ازجامعه بايد خانواده اصلاح شود، زيرا خانواده يك نهاد اجتماعي و درارتباط مستقيم و تأثيرگذار با جامعه است ازعوامل اصلاح درخانواده گذشت و ايثار اعضاء در برابر يكديگراست.
اگر اعضاي خانواده حاضر نباشند، بنا بر مصلحت هاي خود نسبت به هم گذشت وايثارنمايند منجر به اختلاف واغتشاش درمنزل خواهد شد و ليكن با ايثار وگذشت ازحقوق حقه خود مي توانند محيطي آرام و لذت بخش براي همديگرايجاد كنند.
2.اصلاح اجتماعي
غرض از«اصلاح اجتماعي تنظيم روابط اجتماعي است به گونه اي كه جامعه درمسيركمال مطلوب وهدف نهايي حركت كند، بنابراين اقامه عدل وقسط در مفهوم گسترده اش با انجام اصلاحات يكي خواهد بود( 330 امين 1370). بنابر اين اصلاح اجتماعي اگر مبتني بر ايثار باشد همگان ازنتايج حاصل از آن برخوردار خواهند شد و اما اگر اصلاح اجتماعي مبتني بر نفع فردي و يا گروهي باشد همگان بطور يكسان از نتايج اصلاحات اجتماعي بهره مند نگرديده و در نتيجه بي عدالتي و نابرابري اجتماعي در ابعاد اجتماعي، حقوقي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... بوجود خواهد آمد.
نقش ايثار و شهادت در تكامل جامعه
امام علي (ع): يا نوف ! ... {المومنين و المومنات} في اموالهم يتواسون وفي الله يتباذلون يانوف! درهم ودرهم وتوب وتوب والافلا (مجلسي،ج 68- 1340 : 191)
امام علي (ع) : اي نوف !.. مومنين دراموال خود مواسات مي كنند وآن را در راه خدا به يكديگرمي بخشند.اي نوف !درهمي و درهمي و جامه اي وجامه اي وگرنه، نه.
يعني ازآنچه داري درهمي ازآن تو و ازآن برادرديني ات وجامه اي ازتووجامه اي از برادرديني ات. اين است مومن راستين، بهترين افراد دراجتماع كسي است كه به ايثار مايلتر و به برگزيدن ديگران برخود حريص ترهستند و ديگران را برخويشتن مقدم مي دارند.
فرهنگ ايثار و شهادت
فرهنگ ايثار وشهادت هم مقوله اي است كه جامعه با دارا بودن آن مي تواند اصل الهي خود را روي زمين ثابت نگه دارد وجامعه را به مفاهيم آسماني مربوط سازد، چرا كه در اين فرهنگ كه رسيدن به مقصد آسماني است، شرايط بر اي رشد وشكوفايي انسان مهياء مي گردد.
اگرافراد يك جامعه به دنبال زند گي جاويدان هستند بايد به شهادت به عنوان يك ارزش وهدف غايي بنگرند كه آنها را به سرمنزل مقصود مي رساند. شهادت سرخ، روح انسان براي رسيدن به كمال روحاني و فيوضات رحماني است.
فرهنگي كه پايه هاي محكمي داشته باشد اين قدرت را دارد كه خود را درمقابل عوامل ضد فرهنگي وآفاتي كه يك فرهنگ ازآن لطمه مي بيند مصون نگه دارد ودستاوردهايي شامل شهادت فردي واجتماعي را به ارمغان آورد.
فرهنگ ايثار وشهادت نيز كه يك فرهنگ سالم و پوياست تا زماني كه صبغه الهي دارد، همچون ام ي بديهي ولازم وضروري براي جامعه است واستمرار و حيات دارد.
« واما ينفع الناس فيكمث في الارض »( سوره رعد،آيه 16 )
« وآنچه براي مردم مفيداست درزمين مي ماند »
ماهيت فرهنگ ايثار وشهادت به علت اينكه منبعث از دين اسلام وسيره معصومين است چون حق است زوال ناپذير نيز مي باشد. دين ريشه درفطرت دارد وفرهنگ نيز ريشه در دين اسلام دارد، پس آنچه ريشه درمباني محكم واستواري چون دين وفطرت خدادادي دارد پايدار مي ماند. اين مسأله برصحت ودرستي آن نيزگواهي مي دهد.
نقش فرهنگ ايثاروشهادت در قدرت امنيت ملي
فرهنگ ايثاروشهادت اين توانايي را داردكه همانند دژ تسخيرناپذيري درمقابل دشمنان وانواع فرهنگ هاي بيگانه كه دار اي پيامدهاي منفي مي باشند ايستادگي كند وتجربه نيزنشان داده كه همه ترس دشمنان و بدخواهان اسلام ناشي ازهمين بعد فرهنگ اسلامي يعني ايثار وشهادت است.
همچنين فرهنگ ايثار وشهادت مسيري نورا ني بر اي رسيدن به كمال مطلوب انساني كه عبارت است از بندگي خالص خدا كه دراثرمعرفت وشناخت او نصيب انسان مي شود.
بدون شك عزم و اراده مردان و زنان وانسان هاي ازجان گذشته وشهادت طلب دردفاع ازتماميت ارضي وتأ مين آزادي هاي اساسي ومقابله با تهديدهاي دشمنان مهم ترين و مؤثرترين مؤلفه هاي قدرت وامنيت كشوراست. بدون شك ايثارگري يكي ازمؤثرترين راه ها درتامين امنيت داخلي بوده و بايد درتدوين طرح مذكورافراد شهادت طلب مشاركت يابند. (كاتوزيان، 1381،8 )
بنابراين ايثار بعنوان والاترين سرمايه ارتباطي مستلزم آن است كه در شخصيت عجين و دروني شود تا در اجتماع نهادينه گرد د. بنابراين بايد ايثار، همگرايي و نوع دوستي از طريق نهاد ها و كارگزاران اجتماعي همچون خانواده، همسالان، مدرسه، رسانه هاي جمعي، محيط كار بطور عام و نهاد دين بطورخاص در شخصيت افراد دروني شود. البته اين مسأله در جوامع مادي گرا و معنويت گرا متفاوت است. يعني در جوامع ما دي گرا بيشترارزشهاي مادي گرايانه و محاسبه عقلاني سود و زيان شخصي در اولويت است از اين رو گذشت مبتني برچشمداشت و بصورت داد وستد مادي ودنيوي است. درجوامع ما دي گرا اگر فرد كاري براي ديگران انجام دهد، براي اين است كه به آنان نيازداشته وتوقع جبران و تأمين خواسته هاي خويش را دارد. اما درجوامع خدا محوروالهي، ارزش هاي معنويت گرايانه ونو ع دوستانه بيشتر در رأس امور مي باشد و فرد در چنين جامعه اي با خداي خود معامله مي كند و چشمداشتي ازديگران ندار د. اگركاري مي كند، اگرگذشتي انجام مي دهد، خالص براي اطاعت ازامرخدا است، يعني فرد به دنبال نفع شخصي نبوده بلكه منافع و مصالح همگاني را آن هم در راه انسانيت و في سبيل الله در نظر مي گيرد.
بنابراين تعميق و تقويت فرهنگ ايثاروشهادت در جامعه مستلزم آن است كه نقاط عطف تاريخ ايثار و شهادت به درستي شناسايي وشناسانده شود ووجدان جمعي را نسبت به جان فشاني ها و ايثارگري هاي افراد بيدار نمود ودرحافظه جمعي، فرهنگ و ارزش هاي دفاع مقدس و ايثارگري شهيدان و رزمندگان سلحشور ايران اسلامي بعد از پيروزي انقلاب را كه تاكنون حاوي بهترين درسهاي فداكاري و شجاعت و دلاورمردي در راه دفاع از سرحدات كشور و آرمانهاي انقلابي و اسلامي است ياد آوري نمود و اين و ظيفه خطيرخانواده، مدرسه، دانشگاه، رسانه هاي جمعي و نهادها وسازمانها بعنوان محيط كاراست كه فرهنگ ايثار و شهادت نسل هاي قبلي(نسل انقلاب و جنگ تحميلي) را به نسل هاي بعدي منتقل نمايند. يعني بايد فرهنگ سازي ايثار و شهادت همچون بسياري از مهارت هاي زندگي ديگر از خانواده بعنوان سلول اجتماع شروع شود و نهادهاي ديگر آن را در جامعه تكميل و تقويت نمايند. زيرا زنان در اداره امورخانواده و جامعه نقش بسيار تعيين كننده اي دارند و مي توانند براي تسريع روند تغيير و اصلاح امور و تحقق هدف هاي جامعه مسئوليت بسيار جدي ومهمي را برعهده بگيرند و فرزندان را با هنجارهاي رفتاري و نگرشي ايثارگرايانه رزمندگان در راه عزت، شرف و استقلال ميهن آشنا سازند. ووالدين با گذشت و ايثارنسبت به يكديگر در مسائل خانواده وكار اين جوهرو سرمايه ارتباطي را درفرزندان دروني وغني سازند. سپس مربيان در مدارس با ياد آوري نمونه هاي ايثارو فداكاري در تا ريخ و آموزش گذشت وايثار به دانش آموزان آنها را براي آينده آماده سازند ودر دانشگاه نيزاساتيد و مسئولان فرهنگي دانشگاه بايد با برگزاري كارگاه ها، نمايشگاه، ومراسم تج ليل از آثارو جلوه هاي ايثارو ايثارگران در جهت ترويج فرهنگ ايثارعمل نمايند و در كنار برنامه درسي رسمي، ايثاررا بعنوان سرمايه اي والا ومهارت زندگي و ارتباط دراجتماع آموزش دهند مساجد و حسينيه ها نيز مي تواند در گردهمايي مردم در هنگام مراسم مذهبي وملي در راه فرهنگسازي ايثارنقش تعيين كننده اي داشته باشند. و سپس رسانه هاي جمعي نيز در كنار خانواده و مدرسه ودانشگاه اين ويژگي را از طريق نمايش فيلم، برنامه هاي مستند و تاريخ شفاهي(نقل ايثار وفداكاري رزمندگان توسط خودشان و ياافرادي كه درآن شرايط شاهد مستقيم يا غيرمستقيم ايثار بوده اند) و برنامه هاي كودكان درجهت گسترش فرهنگ ايثار عمل نمايد وسرانجام درمحيط كار، مديران ومسئولان سازمانها بايد با گراميداشت خاطره هاي ايثار، فداكاري و شهادت در جهت ارتقاء سطح آگاهي و مسئوليت پذيري اقشار جامعه در ترويج فرهنگ ايثارو اداي دين به رزمندگان و ايثارگران تلاش نمايند.
بطورخلاصه مي توان گفت فرهنگ سازي و ترويج فرهنگ و روحيه ايثار و ارزش هاي دفاع مقدس بعنوان يك الگوي عيني و آشنايي مردم و بخصوص جوانان و نوجوانان با ايثارگري ها ورشادت هاي شهيدان و رزمندگان در اين دوران پرافتخار بايد به عنوان يك اصل مهم مد نظر آحاد مردم و مسوولان و بويژه مسئولان فرهنگي قرار گيرد .
نتيجه
فرهنگ آينه تمام نماي جامعه و بازتابي از اعتقادات وآداب و رسوم و سنت و شعائر جامعه است ويژگي هاي آن اينكه هويت دهنده ، مصونيت آور ، درون جوش وداراي ضمانت اجرائي است. فرهنگ ايثار وشهادت مانند هاله اي مقدس است كه اگر جامعه اي را در برگيرد امنيت و آرامش اولين ارمغان آن خواهد بود.
معاني و مصاديق شهيد و شهادت در اسلام به معناي گواه و گواهان است، يعني شاهدان گفتار وكردار و پندارانسان. شهادت اوج پرواز يك انسان با ايمان و آرزوي ديرين جامعه مومنين و كمال بلوغ زندگي يك انسان پاك و نيل به والاترين درجات قرب الهي است. شهيد در انتخاب مسيرشهادت منطق وطرزتفكر ويژه اي دارد كه شناخت اين طرزتفكر و پايه هاي ايدئولوژيكي و انديشه شهيد به هم جهت وهم هدف شدن با او كمك مي كند. و ايثارعبارت است ازاعتقادات ديني و علائق ملي و ميهني؛ همچنين آثارجاودانه ايثار محفوظ درحساب خدا ، و بخشش به لطف خدا، و توشه آخرت است. اگرافراد يك جامعه حاضر باشند نسبت به هم گذشت و ايثار نمايند، منجر به اصلاح در تمام زمينه ها خواهد شد.
ايثار و ازخودگذشتگي به عنوان يك عامل موثر درانسجام جامعه تمام ابعاد يك جامعه ر ا دربر مي گيرد وخاصيتي است كه مي تواند درتمام تار و پود يك جامعه تنيده شود. بيان اين كه فرد ايثارگر با جهت گيري الهي، با خود و محيط و اطرافيان خود اعم از خانواده، مدرسه، وجامعه درعرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي فرهنگي، اخلاقي، اقتصا دي، تا ريخي و....خود را مسئول مي داند و همچنين درارتباط با خالق خود نيز احساس مسئوليت ميكند.
در نتيجه هدف نهايي از آفرينش انسان همانا تكامل افراد و جامعه است. ايثار وشهادت حركتي مقتضي كمال است. وجود فرهنگ ايثار و شهادت منشاء احساس امنيت وآرامش داخلي وخارجي در تمام ابعاد سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، در جامعه است وخود زمينه ي رشد وتعالي و شكوفائي جامعه و افراد آن را فراهم مي كند. بنابراين تعميق و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه مستلزم شناسايي وبازخواني نقاط عطف تاريخ ايثار و شهادت و آگاه سا زي وجدان جمعي نسبت به جانفشاني ها و ايثارگري هاي افراد در طول تاريخ اسلام و به ويژه جريان جنگ تحميلي و درونيسازي و نهادينه سازي آن از طريق نهادها و كارگزارن جامعه پذيري مي باشد.
منابع و ماخذ
امين سيدمهدي ( 1370 ) معارف قرآن درالميزان،ناشرمركزچاپ ونشرسازمان تبليغات اسلامي، چاپ وصحافي علامه طباطبائي، نوبت چاپ اول.
پور فلاح، اكبر( 1381 ) بررسي و مقايسه تأثير پذيري جامعه از فرهنگ شهادت با نمود عيني در اقشار اجتماعي: مطالعه موردي مدارس متوسطه استان گيلان، اداره كل بنياد شهيد انقلاب اسلامي استان گيلان.
جونز، وت( 1370 )خداوندان انديشه سياسي(جلد دو م)ترجمه علي رامين، تهران: انتشارات اميركبير.
چلبي ، مسعود( 1376 )، تعهد كار، نامه پژوهش، سال دوم، شمار ه 5 فصلنامه تحقيقات فرهنگي، ويژه فرهنگ و اخلاق كار.
خميني (ره) روح الله( 1375 ) ايثار و شهادت در مكتب امام خميني (ره)، موسسه تنظيم و نشر آثارامام خميني (ره)
دوركيم، اميل( 1369 )درباره تقسيم كاراجتماعي، ترجمه باقر پرهام، پايل نقش جهان.
دهخدا علي اكبر، زير نظر سيد جعفر شهيدي( 1385 )فرهنگ متوسط دهخدا، چاپ اول نشر چاپ دانشگاه تهران.
رشاد، علي اكبر ، ( 1387 )دانشنامه امام علي (ع)، نشرسازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامي
روسو، ژان ژاك( 1379 )قرار داد اجتماعي، ترجمه مرتضي كلانتريان، تهران انتشارات آگاه.
روشه، گي ( 1370 )كنش اجتماعي، ترجمه، هما زنجاني نژاد، دانشگاه مشهد،
سجادي، سيد جعفر( 1379 )فرهنگ معارف اسلامي ،جلداول،انتشارات كومش .
شريفي، رضا( 1382 ) بررسي و شناسايي موانع رشد و توسعه ارزشهاي منبعث از فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه و ارائه راههاي مقابله اصولي با آنها، معاونت پژوهش و تبليغات بنياد شهيد انقلاب اسلامي، اداره كل مطالعات وتحقيقات.
شيرازي ، آيت اله مكارم( 1378 ) قرآن كريم، ترجمه مركز و نشر آثار آيت اله مكارم شيرازي، چاپخانه اسوه قم
ضيائي،سيدعبدالحميد ( 1384 ) مباني نظري، بنيادشهيد وامورايثارگران، دفترمطالعات بنياد شهيد و امور ايثارگران
عباسپور، نورعلي( 1383 ) بررسي روش هاي مختلف تر ويج فرهنگ ايثار وشهادت و زنده نگهداشتن ياد وخاطره شهدا و ايثارگران از سوي دستگاه هاي مختلف، بنياد شهيد و امورايثارگران، معاونت پژوهش و ارتباطات، اداره كل مطالعات و تحقيقات.
فلاح صفوي محمد، فريبرز محرمخاني ناصر( 1385 ) بررسي عوامل و موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه از منظر شهروندان قزويني، سازمان بنياد شهيد و امور ايثارگران استان قزوين، معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي.
كاتوزيان،ناصر ( 1381 ) اهميت ذاتي قانون و فنون قانون گذاري ، معماي حاكميت قانون درايران، اسماعيل خليلي (تدوين)،تهران،طرح نو.
كانت، ايمانوئل( 1384 )درس هاي فلسفه اخلاق، ترجمه صانعي دره بيدي، تهران: انتشارات نقش و نگار.


مجلسي محمد باقر،بحارالانوار، نشرموسسه الوفاء، 1403مطهري ،مرتضي( 1366 ) حماسه حسيني ، تهران انتشارات صدرا.

مير حسيني، اكرم السادات( 1388 ) بررسي مفهوم ايثار و شهادت و چگونگي انتقال آن از طريق تلويزيون در بين خانواده هاي شهر تهران، پايان نامه كارشناسي ارشد علوم اجتماعي گرايش ارتباطات، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم وتحقيقات.
هابرماس، يورگن( 1384 )كنش ارتباطي، ترجمه كمال پولادي، تهران: انتشارات موسسه ايران.
هابز، توماس( 1380 )لوياتان، ترجمه جسين بشيريه، تهران نشر مركز.
هاديان سياسي، ( 1380 )/ ماهنامه هدايت نشريه تحليلي، سال اول شماره 5

www.navideshahed.com
www.farhangeisar.com
www.sajed.ir


یک شنبه 26 دی 1389  12:27 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : مباني ديني فرهنگ ايثار و شهادت
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
جايگاه ايثار در قاموس دين
فرهنگ اسلام سرشار از درسهاي آموزنده، براي هدايت وتعالي انسانها، بويژه در ايجاد روحيه صلابت و دفاع از ارزشهاي ديني است. اگرچه فداكاري و گذشت، نزد همه ملت ها و فرهنگ ها وجود داشته، و الگوهاي فداكاري را ارج مي نهند، اما در فرهنگ اسلامي، ايثار، جوشش پايدار و حماسه اي ماندگار برآمده از ايمان و عشق و اخلاص و معرفت و بصيرت فراسوي اميد و روشني، و افق هاي دور وفاداري و پايداري است.
در مكتب قرآن، ايثار آن است كه انسان از آنچه خود بدان نياز دارد، جوانمردانه بگذرد و آن را به ديگري، كه بدان نيازمند است، ببخشد و اين گذشتن و بخشيدن، كه همانا ديگري را بر خود برگزيدن است، ملكه نفس آدمي گردد. و اين گزينش و ترجيح دادن، اگر در مسير پيشبرد مقاصد الهي انجام مي شود. ارزشي ستودني است كه حق تعالي از آن خشنود و چنانچه در راه ضلالت و باطل، صورت گيرد، اثري منفي و ضد ارزشي را پديد مي آورد كه مايه خشم خداي تعالي است چنانچه مي فرمايد: «ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص»
اين چنين بود كه حسين (ع) اسوه همه شهيدان و پيام بر دوش شهادت آن گاه كه حق را دستخوش هوس ها و باطل را يكه تاز ميدان ستم مي بيند مي گويد: «در چنين جوي مؤمن را نمي سزد كه در هواي آلوده اختناق و گناه آميز تنفس كند و سزاوار است كه به لقاي پروردگار شوق ورزد و مشتاقانه به سوي مرگ شتابد و من در چنين شرايطي مرگ را جز سعادت نمي بينم و زندگي با ستمگران را جز رنج و ملال نمي نگرم».
عوامل بازدارنده ايثار
ايثار و بذل جان منزلتي است كه هر كسي را توان رسيدن به آن نيست. راه رسيدن را بايد هموار ساخت، شناخت عوامل بازدارنده و خودسازي و برداشتن موانع، هموار نمودن راه است در كمال انساني و پيمودن سعادت و تداوم ايمان و ايثار، اين عوامل عبارتند از : الف) عوامل فردي 1- كبر و تكبر، حرص، حسد، حب و جاه، شهرت، خودبزرگ بيني، مال دوستي، عدم آرمان خواهي. بديهي است وجود اين نارسايي ها و آفت ها. براي رشد، تقويت، بالندگي معنوي، فداكاري و پايداري و بي آلايشي، مساعد و مناسب نخواهد بود. ب) عوامل اجتماعي: برخي عوامل اجتماعي هستند كه مانع از حفظ و رشد روحيه ايثار و فداكاري در جامعه مي شوند. اين عوامل غالباً در ميان قشرهاي خاصي به وجود مي آيد و از آنان در جامعه رواج مي يابد. شايد بتوان مديران و مسئولان جامعه را بيش از ديگران در اين ميان، مخاطب قرار داد و براي آنان نقش قابل رؤيت تري هم در رشد و اعتلاي روحيه ايثارگري و هم در جنبه هاي منفي، يعني بازدارندگي از فداكاري، قائل شد. كه عبارتند از: 1- حزب گرايي 2- تحفه دانستن مسئوليت 3- اشرافي گرايي 4- فساد 5- فقر و بي عدالتي.
مفهوم شهيد و شهادت
اساساً «شهيد» واژه اي است به معناي حاضر، ناظر، گواه، امين در شهادت، خبردهنده راستين، آنكه از علم او چيزي فوت نشود، جان دادن در راه خدا و «شهادت» مرگ سرخ ومقدسي است كه انسان آزاده با شناخت آنرا در راه عقيده و ايده اي مقدس انتخاب مي كند.
راهكارهاي تقويت ايثار و شهادت
الف)راهكارهاي فردي: 1- اخلاص و الهي كردن مقصد و نيت 2- شب زنده داري 3- تقوي
4- بينش سياسي همراه با تحليل صحيح 5- ولايت پذيري 6- پرهيز از دنياگرايي و تجملات
ب) راهكارهاي اجتماعي: 1- تعميم شجاعت 2- تكليف پذيري 3- دگرسازي 4- دشمن شناسي و ترويج فرهنگ شهادت طلبي همراه با بزرگداشت، زيارت، گريه و تبرك جستن از تربت آن دريادلان حماسه هاي جاويدان.
واژگان كليدي: جايگاه ايثار در قاموس دين، عوامل بازدارنده ايثار، مفهوم شهيد و شهادت، اقسام شهادت، اركان شهادت، راهكارهاي تقويت ايثار و شهادت، آثار و فوائد ايثار و شهادت، وظيفه ما.

نويسنده: زيبا متانت كارشناس علوم اجتماعي

 
 


یک شنبه 26 دی 1389  12:27 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تجلي فرهنگ ايثار و شهادت در آيينه ي ادبيات شعر دفاع مقدس
نويسنده : ناهيد همتي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
ناهيد همتي( عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد سنندج)
چكيده
ادبيات هر ملتي تجلي اعتقادات ديني وفرهنگي و مذهبي آن ملت محسوب مي شود وآيينه ي تمام نماي ادب وفرهنگ آن ملت است و آثار ادبي شاعران و نويسندگان بعد از انقلاب به ويژه دوران دفاع مقدس جلوه هاي بي نظير رشادت و شجاعت جوانان اين مرزوبوم را متجلي ساخت به طو ري كه ادبيات وآموزه هاي تربيتي آنان در اوراق تاريخ وتمدن ايرانيان ثبت شده وبه آيندگان منتقل خواهد شد.
اين مقاله با هدف تأثير فرهنگ ايثار و شهادت در شعر فارسي ادبيات معاصر ايران زمين و تحول شگرف ادبيات (منظوم ومكتوب) در اين زمينه نوشته شده و كار به صورت تحقيق كتابخانه اي انجام گرفته كه در بخش نتيجه گيري به تأسي انقلاب اسلامي از قيام امام حسين(ع) و تعهد و رسالت اخلاقي شاعران و نويسندگان در اين دوره اشاره گرديده كه متضمن عزت سياسي و اجتماعي كشور اسلامي مي باشد و همچنين حمايت دستگاه هاي ذيربط ادبي و فرهنگي از نويسندگان و شاعران مي تواند راهگشاي آنان در پيشرفت هاي بيشتر باشد.
كليد واژه ها: ادبيات، فرهنگ، تعهد، رزمندگان، شهادت، ميهن، دفاع مقدس، انقلاب اسلامي
مقدمه
قدمت ديرينه ي « شهادت » و « شهيد« يعني همان كساني كه درراه عقيده ي خود به جهاد پرداخته ودرخونشان غلطيده اند ، بر هيچ كسي پوشيده نيست وبه عنوان فرهنگي اصيل وماندگار در ادبيات نيز ريشه اي عميق دارد.
شهادت درلغت به معني »گواهي دادن ، كشته شدن در راه خدا وشهيد گرديدن است « و »شهيد« يعني » حاضر و شاهد به علم غيب وكشته شده در راه خدا ودين« مي باشد.
(فرهنگ معين )
اما كتاب آسماني قرآن نيز در آيه شريفه» ولاَ تَحسبنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سبِيلِ اللّهِ أَمواتاً بلْ أَحياء عِند ربهِم يرْزقُونَ« (آل عمران ( 169 / از جهاد كنندگان در راه خدا تجليل نموده و آنان را زندگاني مي داند كه همواره در نزد پروردگارشان روزي مي خورند.شاعر معاصر حسيني، اين كلام را در اشعارش چنين آورده است:
روزي خورسفره ي عشق اند تا ابد
اي زندگان خاك، مگوييد مرده اند
(همصدا با حلق اسماعيل/ص 17 )
ترديدي نيست كه بن مايه ي ادب وفرهنگ وپايداري در كشوراسلامي ما ، متأثر ازتاريخ مذهبي مسلمانان ، علي الخصوص حماسه ي سرخ عاشورا است كه در اين حماسه، شهادت ، جوهره ي ارزشمند خود را يافته وجلوه هاي آن را مي توان در ادبيات مكتوب اين سرزمين نظاره گر بود.
اگر چه اهل قلم ونويسندگان وشاعران در هر دوره اي تلاش هايي را در راستاي زنده نگه داشتن فرهنگ وادبيات ملت انجام مي دهند وگاهي تحت تاثير حكومتها نيز بوده اند، اما ادبيات دوران بعد ازانقلاب اسلامي ما، با تأسي از كتاب آسماني واحاديث پيامبر اعظم (ص) واحساس وظيفه ومسئوليت بر مبناي فرموده خاتم النبيين (ص) رشد نموده وبا تعهد ورسالتي كه بر دوش خود « كلكم راع وكلكم مسئول عن رعيته» احساس نموده اند خدمات شايان وارزشمندي را با خلق آثار گرانبهايشان به ميهن و همنوعان خود را انجام داده اند .
انقلاب اسلامي افق هاي روش وتازه اي را به سوي اقليم ادب وسرزمين عشق ومعرفت گشوده وبستري مناسب را براي شكوه بيشتر شعر وادبيات ايراني فراهم نمو د. شعر وادبي كه از انديشه ي تواناي شاعران وانديشمندان اين مرزوبوم تبلوريافته است.
زبان ادبيات چون زيبا ودلنشين وگيرا است، مي تواند به عنوان بهترين پل ارتباطي بين مردمان يك ملت باشد؛ بويژه وقتي ادبيات، ادبيات معاصرباشدوعلاوه برآن بايد گفت كه ادبيات مكتوب ومعاصر ونمايشي نيز تأثيري زياد در عرصه ي ارزشهاي انساني دارد.
شاعران ونويسندگان ايران اسلامي، چون خود نيز از بطن اين مردم وميهن برخاسته وحوادث مختلف انقلاب را پشت سرگذاشته وجنگ وتوطئه هاي دشمنان را برعليه اين ملت با تمام وجودشان لمس نموده اند، بنابراين متخلق به اخلاق واوصاف حسنه ومعنويتي هستند كه با سرودن اشعارشان درهاي اعتلاء وتكامل روحي ومعنوي را به سوي هموطنان خود مي گشايند.
انقلاب اسلامي تحول خود را در تمامي شئون ومراتب اين ملت ، بويژه پژوهندگان وشاعران ونويسندگان نشان داد وهمين امر موجب گرديد كه آنها احساس تعهد در مقابل ملت وميهن را به باد فراموشي نسپارند، زيرا ادبيات رسالتي سنگين را به عهده دارد و توانايي هاي فراواني دارد. « سيمينون دوبووار » گفته است كه: « فقط به يك طريق مي توان چهره ي مرگ يا احساس درماندگي و وانهادگي يا لذت پيروزي ويا هيجاني كه تازه جواني از ديدن گلهاي ارغوان درمي يابد، به اوج رساند ؛ تنها ادبيات است كه مي تواند حق اين حضور مطلق لحظه ، حق اين ابديتي لحظه را ، كه براي هميشه جاويد خواهد ماند، ادا كند. ( وظيفه ادبيات، ص 168 )
واين ادبيات معاصر چيزي است كه توانست حق لحظه هاي با شكوه وناب تاريخ پرافتخار و زرين انقلاب اسلامي وجوانان وطن وشهادت وايثار وهشت سال دفاع مقدس و... را ادا نموده وبه تصوير قلم بكشد و حتي احياءكننده ي ادبيات فاخر گذشته نيز باشد كه:
كجاييد اي شهيدان خدايي؟
بلاي جويان دشت كربلايي؟
كجاييد اي سبك روحان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوايي
(كليات شمس تبريزي / غزل 2707 )
ادبيات در انقلاب اسلامي ، حماسه پيروزمندانه فرزندان ايران را جاودانگي بخشيد وبين شقاوت وحيوانيت وانسانيت وايثار ، خط سبز معنويت را حايل نمود وتوانست منطق شهادت واز خودگذشتگي و... را به همگان بياموزد وحسيني بودن وحسيني انديشيدن را به آحاد ملت آنگونه آموخت كه وجبي از خاك ايران ، ارزش نثار كردن تمامي وجود را دارد وبايد براي زندگي بخشيدن به همنوعان خون داد ودست از جان شست كه:
سلام اي جنگجويان دلاور/ نهنگاني به خاك و خون شناور
شهادت،برترين معراج عشق است/ گهش پروازي از جبرييل ،برتر
سلام،اي پاسداركعبة عشق / حريم عشق را چون حلقه بردر
(ديوان شهريار)
و اين مطلب مؤيد كلام شاعران بزرگي چون حافظ و سعدي مي باشد كه نيز به زيبايي تمام آن را چنين بيان نموده اند:
«بحري است بحرعشق كه هيچش كناره نيست
آن جا جزآنكه جان سپارند،چاره نيست »
(ديوان حافظ)
« مثال راكب درياست ، كشته ي عشق
به ترك بار گفتند وخويشتن رستند »
(غزليات سعدي)
ادبيات در ايران، جزيي ازفرهنگ نبود، بلكه فرهنگي ملي شد. بطوري كه از عمليات پيروزمندانه رزمندگان ودلاورمردان ميهن عاشورايي ديگر را بازسازي كرد وتاريخ را به تكرار واداشت.آنان كساني بودند كه:
با ذوالجناح نورتا معراج راندند/ تا وعده گاه عشق تا حلاج راندند
(همصدا باحلق اسماعيل /ص 37 )
بايد اذعان داشت كه ادبيات هر ملتي،تجلي اعتقادات ديني ومذهبي آن ملت محسوب مي شود وبه عبارتي ديگر آيينه ي تمام نماي ادب وفرهنگ آن ملت مي باشد ومي تواند گنجينه وميراثي ارزشمند براي مردم باشد.
انقلاب كه به معناي تحول و دگرگوني است، ركود و رخوت ومردگي را حتي از ادبيات نيز زدود و در دل نويسندگان وشاعران ايران زمين بذر عشق وايثار درعلم وعمل را كاشت ونويسنده وشاعران ما امروزبا تأسي از كلام نوراني وحي « ن والقلم وما يسطرون » (قلم/ 10 )را پاس مي دارند. وبه آن وفا دارند .
همان نويسندگان و شاعراني كه شهادت را لقاءالله مي دانند و شهيدان بر اي وصل ثانيه شماري مي كنند:
«اين بيشمار لاله رخان در هواي يار/ به روز وصل ،ثانيه ها را شمرده اند
جوشنده رودي پاك از سرچشمةخلق/ سوي لقاءالله جاري باشتابند »
(همصدا با حلق اسماعيل /ص 11 و 16 )
فراموش نكنيم كه باورهاي ديني، ركني اساسي را در فرهنگ مردم دارا مي باشند ودرهمه حال حق وباطل ونور وظلمت به عنوان دو جنس متضاد در مقابل هم قرار داشته ودارند ونهايتاً اين جدالها به پيروزي نور وحق ختم شده است «جاءالحق و زهق الباطل انا الباطل كان زهوقا » (17/81 ) ودر جدال بين حق و باطل عموماً رزمندگان وجويندگان حق با مبارزه جانفشانانه خود صهباي حكمت مولا علي(ع ) «من صارع الحق الحق صرعه »( حكمت 400 / ص 1277 ) را نوشيده وبه مفهوم واقعي اين كلام و حي يعني «نصرو من الله و فتح القريب » دست مي يابند( 61 / 13 )و با چنين اعتقاداتي ، شاعر ونويسنده متعهد ايراني ، عزت اسلام و استقلال كشورش را با هيچ بهايي معامله نمي كند وتا پاي جان از ارزشها واهداف والاي خود دفاع مي كند وبا استمداد از خرد وآگاهي وهوشياري كوله بار سنگين رسالت وآرمان خواهيش را به دوش كشيده وسرافرازي واستقلال وتسليم نشدن در مقابل خصم دروني وبيروني را در مقاومت و پايداري آگاهانه دانسته ودر سايه سار اين آگاهي وخردورزي، عزت سياسي واجتماعي كشورش را تضمين مي كند .
اي وطن!اي خاك پاكت توتياي چشم ما!
توتياي چشم ما در پرده از اغيار باد
اي جوانان غيور!اي پاسداران وطن
مژده فتح شما با مژدگاني يار باد
(ديوان اميري فيروز كوهي)
فرهنگ دوستان ايراني در راستاي تبيين وتوصيف مسائل ملي و ميهني، از هرچه رنگ وبوي تعلق وتملق داشته، دوري گزيده وبا آزاد انديشي وبلوغ كامل فكري به سرايش نظم وپردازش نثر فاخر پرداخته ومصداق معروف بيت خواجه شيراز هستند كه :
« غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
ز هرچه رنگ تعلق پذيرد آزادم »
(ديوان حافظ)
آنها كلام عشق و شرح پيروزي و ظفر دلاورمردان اسلام را پياله پياله با آثارشان به كام تشنگان معرفت ريخته وحلاوت هنر وفرهنگ وادب ايران را با مژده اين فتوحات تا ابد بر كام مردم ماندگار مي سازند:
مژده آزادي تو ،/ دلنواز خنده پيروزي تو،دلفريب/ فتح تو يك معجزه روشن است/ نصر من الله و فتح قريب
همه مي دانيم كه جنگ ، به عنوان پديده اي نامطبوع در فرهنگ مردمان شناخته شده است، اما آنجايي كه پاي دفاع از حقوق حقه ي ملت ودفع تجاوز بيگانه به ميان مي آيد، هر انسان آزاده اي ، دفاع و مبارزه را در عرصه هاي مختلف علمي، فرهنگي، اجتماعي، نظامي ، سياسي و ادبي بر خود لازم مي داند ورسالت انسان اهل قلم نيز در عرصه معرفي ارزشها وشعر پايداري ومقاومت نمود پيدا مي كند و آنها اشعار ومتوني هستند كه محصول همدلي ونوع دوستي در برابر هرگونه تجاوزبوده ومقاومت در هر عرصه اي نشانه اي از پيروزي بر دشمن محسوب مي شود.
با نگاهي به تاريخ هشت ساله جنگ تحميلي در مي يابيم كه از موثرترين عوامل در مقاومت وپيروزي هشت ساله ايران اسلامي وجود نيروهاي مشتاق وجوانان عاشق وشهادت طلبي بود كه براي دفاع از تماميت ارضي كشور وخاك مقدس ميهن از جان مايه گذاشته ومقاومت تحسين برانگيزشان در برابر دشمنان ، صحنه هاي بي نظيري از ايثار وشهادت وعشق را رقم زده كه باز هم ردپاي آشكار نويسندگان وشاعران واديبان درثبت حماسه ها واز خودگذشتگي ها ، در اين برهه كاملاً مشهود است واهتمام ورزيدن به اين امرضروري بوده و تساهل وتسامح و قصور دراين ضرورت خسراني بس عظيم را در برخواهد داشت.
دوباره عشق مگر خيمه جنون زده است
كه حجم دشت پر از بوي محمل ليلا است
به بوي سرخ شهيدان به هرزه پويه مكن
نشانشان به دل لاله هاي اين صحرا است
(گزيده ادبيات معاصر/ ص 11)
بار ديگ لاله ها از خاك روئيدن گرفت
غنچه پيراهن شكاف انداخت خنديدن گرفت
نغمه داوودي سر دادند مرغان چمن
عطر گل در كوچه هاي شهر پيچيدن گرفت
(شهيدان شاعر / ص 47)
اهل قلم عاشق ميهن، با كمك احساس وقلمش مي تواند ادبياتي زيبا وارزشمند را برآثار ادبي ايران زمين بيفزايد وباري ديگر چون حكيم ابوالقاسم فردوسي به مثنوي سرايي بپردازد وقهرمانانش شهيدان والا مقامي مي باشند كه جانشان را در طبق اخلاص نهاده وعشق نامه ايي را خلق كند كه تمامي واژه هاي آن منقش به خون شهيدان باشد كه تا ابد جاودان وماندگار بماند.
«شبي تا عشق كوچيدند با پرهاي بسياري
از آن فصل حنابندان كبوترهاي بسياري
تمام آسمان سرشار باران و تغزل بود
و خالي گشت از آيينه سنگرهاي بسياري»
(مجموعه اشعار به لهجه باران/ عليرضا قزوه)
او مي تواند از مناجات سحرگاهي رزمندگان وشهيدان گمنامي كه با راز ونيازشان، نماز عشق را بر روي سنگفرش لاله گون جبهه ها اقامه نموده اند، مناجات نامه ايي خلق كند كه اوراق زرينش تا ابد بر تارك تاريخ اين سرزمين بدرخشد. خلق اين آثار حماسي و ملي وديني رقم زنندهي گلستاني عظيم وارزشمند از تاريخ اين ملت است كه جهانيان را بر اعتراف پيروزي فرزندان اين ميهن وادار سازد.
«سحرگاه است و من تصميم دارم
تبسم در بساط دل بكارم
وضو سازم به شبنم هاي شب بو
بخوانم يك زيارتنامه، ياهو
بشويم صورت و دست و سرم را
غباره مانده بر بال و پرم را
بيايد پاي رفتن را بشويم
مدام الله و اكبر را بگويم
دلم همواره سرخ و آتشين است
سزاي عشق و مشتاقي همين است
وصال عاشق و معشوق زيباست
تجلي خانه احساس اينجاست»
(مجموعه اشعار به لهجه باران/سعيدكرامتي تولايي)
شاعران اديب وفرهيخته ي ايران زمين، مي توانند از شرح رشادتهاي تك سواران جبهه هاي ايثار بوستاني را بيارايند كه فهم ودرك انسان هاي زميني از وجود آسماني آنان عاجز ودرمانده باشد،هماناني كه درخشش معنوي وجودشان در تاريخ وافكار مردم متعالي وپايدار خواهد بود. همان هايي كه تبلور افكار خالصانه وصادقانه شان ، مظهر زيباترين جلوه ها خواهد بود.
«كاش مي شد آسماني مي شديم
چون شهيدان جاوداني مي شديم
كاش مي شد مثل دريا بيكران
مثل عطر گل، جهاني مي شديم»
(گزيده ادبيات معاصر / ص 13)
«بس لاله زخون شكفته داريم اي دوست
بس درد درون نهفته داريم اي دوست
در باب شهيد عشق گفتيم و هنوز
اسرار بسي نگفته داريم اي دوست»
(به لهجه باران/ص 162)
در فرهنگ ادبيات، دنياجويي ورفاه طلبي با پايداري ودفاع ومبارزه در راه حق وجهاد في سبيل الله سرسازگاري ندارد، زيرا عموم دلبستگان به فرهنگ وادب و وطن، از منظر كتاب آسماني قرآن كريم به دنيا نگاه مي كنند كه« و ما الْحياةُ الد نْيا إِلَّا متَاع الْغُرُو ر ») حديد/ 20 ) « دنيا جز متاع غرور وفريب چيز ديگري نيست »
وهمين تاثير وتأثر از آيات قرآن است كه وجود آنان را چون جويبارهاي جاري مي كند كه همواره به سوي سرچشمه هاي نور درحركتند.
»زخودگذشتي و سر در ره مراد نهادي/ كه عاشقانه درفش شرف به شانه گرفتي/
به بالِ همت وآزاد گي به اوج رسيدي/ تمام، او شدي و فَرجاودانه گرفتي/ تويي چون
نغمة گلرنگ و در كلام نگنجي/ كه سوزِ عشق شده ي، جاي در ترانه گرفتي
(بهار گل افشان سپيده كاشاني)

فرهنگ ابراهيم و مكتب انسان ساز پيامبر ( ص ) ونداي« هل من ناصرينصرني » قافله سالار عشق امام حسين (ع) درفضاي اشعار وكلمات اديبان ونويسندگان معاصرما متجلي است
«من آن سرباز جانباز حسينم
سرافرازم كه سربازحسينم
من آن قرباني راه خدايم
شهيدي از ديار كربلايم»
(شهيدان شاعر / ص 317)
روح من چون كبوتران حرم / بال وپر مي زند براي شما/ مرهم زخمهاي خورشيد است / بوسه بر خاك كربلاي شما
(مجموعه اشعار حسين اسرافيلي/ ص 42 )
اهل قلم ونويسنده وشاعر معاصر به خوبي دريافته است كه ادبيات منظوم مكتوب مي تواند آراينده ي علم او باشد، بنابراين با توجه به جدايي فتنه انگيز مباحث علمي از مباحث معنوي وميهني وادبي ، كوله بار رسالت سنگين وطن پرستي ونوعدوستي را به دوش مي كشد و با عنايت به كلام نورا ني حضرت رسول(ص)كه : «حب الوطن من الايمان »نقش شاعر واديب فرهنگ دوست، در زمان جنگ كمتر از رزمنده ي جان بركف نبوده، چراكه عاشقان حماسه آفرين كساني بودند كه عاشقانه درجبهه هاي نبرد حق عليه باطل حضورمي يافتند وبا الهام گرفتن از ميراث گرانبهاي اولياي الهي وائمه اين نماز وتهجد وشب زنده داري را در كنار نبرد با خصم از ياد نبرده ودر تنگاتنگ جدال با دشمن بيرون باخصم درون نيز پيش مي رفتند ودر انجام فريضه الهي نماز را با وضوي خون اقامه مي كردند ودر خون خود غلطيده مي شدند وبه شهادت رسيدن آنها، موجبات سرودن اشعار زيبايي را براي شاعران فراهم مي كنند كه بر شاعر متعهد است كه قدرت ، شجاعت وايثار وشهادت اين از جان گذشتگان را به عنوان آموزه ايي تربيتي رقم زده وبه مردم و آيندگان انتقال دهند.

«خاك را مي كاويد/ پوكه هاي فشنگ / قمقمه اي زنگ زده / استخوانهاي بي صدا/و دورتر/ پرچم سرخي را بيرون كشيد / از دل خاك / كهنه اي پو سيده و پاره / كه آرام آرام / با نسيم لرزيد و جان گرفت»
(از شعر خاكستري تا شعر سپيد/ ص 210)

سيمين بهبهاني عشق به وطن را به زيبايي در اشعارش بيان نموده كه :
دوباره مي سازمت وطن اگرچه با خشت جان خويش!
ستون سقف تو مي زنم، اگرچه با استخوان خويش،
دوباره مي بويم از تو گل،به ميل نسل جوان تو،
دوباره مي شويم از تو خون، به سيل اشك روان خويش

(گزيده اشعار سيمين بهبهاني/ص 217)

و م.امين پور كه شعر مقاومت با نامش گره خورده است با سراغ گرفتن از لاله هاي
پرپر و در خون تپيدن آنها،پرواز را به انسان عاشق مي آموزد:
بيا اي دل از اينجا پر بگيريم/ ره كاشانه ديگر بگيريم/ بيا گم كرده ديرين خود را /
سراغ از لاله پرپربگيريم
(گزيده اشعار قيصرامين پور/ص 164)

موجيم وصل ما، از خود بريدن است/ساحل بهانه اي است رفتن رسيدن است/...
ما مرغ بي پريم،از فوج ديگريم/پرواز بال ما در خون تپيدن است
(گزيده اشعار/ص 131 )
ره ما راه حسين است كه با تيشه خون / همه بتهاي زمين در شب روشن شكنيم
(خون نامه خاك /ص 83 )
اين دستاوردهاي عظيم وبي نظير كه شرح غيرت وشكوه وشورديني واخلاص وايثارجوانان ميهن در سالهاي جنگ است، به عنوان حاصل زحمات بي شائبه شاعران ونويسندگان متعهد ومعاصري است كه اگر چه امكان حضور درخطوط مقدم جبهه برايشان ميسر نشده، اما در عرصه فرهنگ وادب حضور جدي وفعال خود را تا ابد به ثبت رسانده اند. و اگر در ميان ما هم نباشند اما همراه با قافله نور و شهيدان همراهند و بذر بيداري را در دل همگان كاشتند:
ببين لاله هايي كه در باغ ماست/خموشند و فريادشان تا خداست...
(همصدا با حلق اسماعيل/ص 42 )
با ما بجز اسرار بيداري نگفتند/ بيدارمان كردند خود در خاك خفتند
(همصدا با حلق اسماعيل/ (38
اينان كساني هستند كه در صحنه هاي غيردفاعي انقلاب به مضاميني چون عدالتخواهي وعشق وعدم دلبستگي به تعلقات دنيوي ومادي وانتقاد از تجمل گرايي وقدرت پرستي واندوه بر جايگزيني ضدارزشها و... مي پردازند:
ادبيات ما امروز كربلا رابه عنوان سرخ ترين كلمه در قاموس عشق معني مي كند وارتباطي زيبا ومعنادار را در ميان حماسه سرخ امام حسين)ع( وحماسه هشت سال دفاع مقدس مي يابد واز خون پاك ومقدس شهيدان اين حماسه ي ملي مركّبي از عشق مي سازد وبهترين كلمات وارزنده ترين واژگان وترانه ها وغزلها را در توصيف حماسه ي تاريخي كربلا مي نگارد وآن خط سرخ را تا ابد سبز وجاودان نگه مي دارد.

«چون گل بشكفت خون اين شهيدان
به گرمي گفت خون اين شهيدان
كه تا چشم زمان بيدار باشد
نخواهد خفت خون اين شهيدان»
(در كوچه آفتاب / ص 96)

اين غزل سرايان ونويسندگان وهنرمندان انقلاب هنرمندانه، با بازسازي تاريخ عاشورا، با زبان شعر تاريخ پرافتخار ايران اسلامي را دنباله رو حركت قافله سالار شهيدان امام حسين (ع) دانسته وقلبشان مالامال ازعشق وايمان به ميهن وشهيد وشهادت بوده وآنها ارزشمندترين واژگاني وكلمات ادبي مي داندكه در تك تك آن انوار طلايي خورشيد موج مي زند واز چشمه سار جوشيده ونردباني براي فرشيان به عرش است:
«آن شاهدان عشق/ هرگز گمان مدار/ كه از ياد رفته اند/ يا چون گل بهار/ ...
بر باد رفته اند/ اين سرخ جامگان/ شفق گون / دشت خون / هر شب به بال خون/
در نشئة شهود/ به معراج مي روند»
(شاهدان عشق / ص 277)

شاعران انقلاب با قلم وآثارشان شور حماسه هاي گلهاي پرپرشده مام ميهن را به درازاي ابديت تاريخ معنا مي كنند ودر توصيف در خاك غلطيدن لاله هاي سرخ عشق چنين مي گويند:
«شهيدان را به نوري ناب شوييم
درون چشمه مهتاب شوييم
شهيدان همچو آب چشمه پاك اند
شگفتا آب را با آب شوييم؟»
(دركوچه آفتاب/ ص 99)

آنها ناله هاي شقايقهاي سوخته را همراهي كرده وبه لبخند سپيده هاي عشق تبسم مي كنند وبا فرياد فرح بخش نيلوفران مي خندند وبه خوشه هاي طلايي نور چشم مي دوزند وعشق را در قالب فرياد زمزمه مي كنند:
«بس لاله زخون شكفته داريم اي دوست
بس درد درون نهفته داريم اي دوست
درباب شهيدعشق گفتيم وهنوز
اسرار بسي نگفته داريم اي دوست»
(مجموعه اشعار به لهجه باران / از سهراب دولتخواه /ص 62)

«جنگ است بيا كه جانفشاني بكنيم
كاري چو حماسه جاوداني بكنيم
آن سان به تن دشمن خود زخم زنيم
كه از روزن زخم ديده باني بكنيم»
(در كوچه آفتاب / ص 63)
انقلاب خونين ايران ، با ادبيات وهنرش،پرورش دهنده بزرگاني چون سيدشهيدان اهل قلم« شهيد آويني » بود كه وقايع جنگ وجبهه وروايت فتح را با خون سرخ خود به قلم تصوير كشيد وبه امضاي حق تعالي رساند ويادش هيچگاه ازفكر وذهن مردمان نخواهد رفت:
»هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جريده ي عالم دوام ما »

(ديوان حافظ غزل 11)
به جاست كه بگوييم هنر با هنر شناخته مي شودوهنرمند را هنرمند توصيف مي كند كه نويسنده وشاعر مذهبي و معاصراست در وصف« عليرضا قزوه« به طو ري كه شهيد آويني چنين مي نويسد:
«اي يكه سوار شرف، اي مردتر از مرد!
بالايي من! روح تن در خاك چه مي كرد؟
اي دست و زبان شهدا، هيچ زباني
چون حنجره ات داغ مرا تازه نمي كرد»
(در شهادت مرتضي آويني / عليرضا قزوه)
اگر منصفانه وبا ديدي ژرف انديشي به تاثير انقلاب اسلامي در ساختار ادبيات معاصر وملي ومذهبي داشته باشيم در مي يابيم كه در اين عصر شعرونثروهنر نويسندگان وهنرمندان وشاعران سرشار ازمعنويت بوده ودر اكثر آنها خمير مايه ي مردمي وانقلابي وارزشي وجود دارد وفريادي عليه ظلم وستم استكبار وايادي آنهاست وتعهدي بسياراخلاقي در مقابل جامعه وخود احساس ميكنند وبر همه اهل هنر وفرهنگ وادب است كه آثار آنها را ارج نهاده زيرا كه آنان گنجينه هاي ادب فارسي معاصرهستند كه مملو از آثار ارزشمندي در راستاي تقديس وبزرگداشت ميهن وشهيد وجنگ تحميلي وشهادت مي باشند .
نتيجه
شهادت و ايثار ازمضامين بسيارمهم شعر در آثار شاعران معاصر به ويژه دوران دفاع مقدس است و با مطالعه و نگا هي ژرف در اشعار شاعران اين دوره درمي يابيم كه انقلاب اسلامي ايران را ادامه انقلاب سرخ امام حسين (ع) مي دانند وهنرمندانه توانسته اند با بياني زيبا و دلنشين آنگونه كه از ادبيات برمي آيد،بااحساس مسئوليت و تعهد خود درمقابل انقلاب وشهيدان و ميهن و ايثارگران، فره نگ شهادت وايثار را در غالب اشعار و كلمات شيوا و روشن به جامعه عرضه نمايند.
شاعران معاصر،راويان راستين و صادق حماسه هاي واقعي قهرمانان جبهه هاي جنگ هستند كه شرح رشادت و غرور جوانان انقلاب را با افتخار بيان مي كنند وبا تمسك به تعهد و رسالت اخلاقي و اجتماعي خود از اين افتخارات خالق آثاري ارزشمند هستند كه نه تنها سرشار از معنويت وآگاهي اند بلكه فرياد بلند لاله هاي خاموش شهيدان وطن را در قالب مختلف ادبي و شعري به گوش همگان رسانده كه آن فريادها احياء كننده ي حماسه سرخ عاشوراي حسين(ع) مي باشند وبه بلنداي تاريخ زنده و ماندگار خواهند ماند. ومتضمن حيات و عزت سياسي و اجتماعي كشورخواهند بود. آنها گاه از بيان هاي قاطع و روشن و گاه بيانات تمثيلي و نمادين و گاه هنرِشاعرانi خود را به كلام نور مي آرايند وتاريخ ايران زمين را بازسازي مي كنند.

وبا خلاقيت شاعرانه و مهارتهاي هنرمندانه خود در قالب هاي غزل و رباعي و مثنوي و... به بيان احساسات عاشقانه و مفا هيم مادي و پوچ دنيوي توجهي آن چنان ندارند، بلكه اصطلاحات جنگ را با مفا هيم حماسي و رزمي به كار مي برند و خالق اشعار حماسي زيبا با زبان مردمي و انديشه اي والا و اهدافي مقدس و بزرگند.
محتواي اشعارشان صهباي زلال عشق به خدا و ميهن است كه در اشعارشان متجلي مي شود.
در خاتمه بر تما مي دستگاههاي ذي ربط است كه با تجلي ل از مقام تمام هنرمندان و ادب دوستان ايراني آن را بيش از پيش در راستاي خلق آثار حماسي و ارزشمند ياري نموده و پاسدار اين گنجينه هاي ادبي باشند تا آنان نيز با دلگرمي بيشتري بتوانند به رسالت خود عمل نمايند و اميد است كه شاعران و فرهيختگان واهل قلم نيز بتوانند در بيان اين رشادتها بيش از پيش به خلق آثار ارزشمند وهنرمندانه خود بپردازند كه دين خود را به جامعه و قلم و ميهن و شهيدان ادا نمايند.زيرا قلم هنرمندان خالق حماسه است و به قول نظامي:

پرده خلوت را چو برانداختند
جلوت اول به سخن ساختند»

(مخزن الاسرار نظامي)

منابع
1- قرآن كريم
2- نهج البلاغه– سيد رضي– تهران– قيصرالسلام- 1379
3-اسرافيلي– حسين– گزيده ادبيات معاصر(مجموعه شعر)- نيستان- تهرا ن– چاپ دوم- 1387
4- اسماعيلي– رضا– گزيده ادبيات معاصر (مجموعه شعر)– نيستان- تهران –چاپ دوم- 1378
5- امين پو ر- قيصر –در كوچه آفتاب - حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي تهران- 1363
6- امين پور- قيصر – گزينه اشعار قيصر امين پور – مرواريد - تهران – 1381
7- بهبهاني – سيمين – گزينه اشعار سيمين بهبهاني – مرواريد - تهران - چاپ
پنجم – 1376
8- حميديان – سعيد – مخزن الاسرار – انتشارات قطره
9- خطيب رهبر- خليل- ديوان حافظ –انتشارات صفي عليشاه – تهران - چاپ
چهلم– 1385
10- داد – سيما فزهنگ اصطلاحات ادبي– تهران – مرواريد – چاپ دوم– 1375
11- رهنما– تورج– از شعر خاكستري تا شعر سپيد – تهران ققنوس– 1385
12- سيد حسيني– حسن همصدا با حلق اسماعيل – تهران – حوزه هنري– 1363
13- شمسيا – سيروس – نقد ادبي – تهران – فردوس– چاپ سوم – 1381
14-غزليات سعدي – انتشارات اقبال
15- فروزانفر- بديع الزما ن– كليات شمس تبريزي– تهران –انتشارات امير كبير-
1367 - چاپ 12
16-كاشاني- سپيده – بهار گل افشان
17-محقق– جواد– شكفتن در آتش– تهران– هنر رسانه ارديبهشت- 1387
18- مرداني – نصرالله زير نظر شهيدان شاعر– تهرا ن– مركز پژوهشهاي فرهنگي
بنياد شهيد– 1374
19-مرداني– نصرالله – خون نامه خاك– تهران– انتشارات كيهان– 1364
20- معين- محمد– فرهنگ فارسي معين- جلد دوم– چاپ هشتم– انتشارات امير
كبير– 1371
21- نجفي– ابو الحسن– وظيفه ادبيات – تهران


یک شنبه 26 دی 1389  12:27 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : گسترش تمدن جامعه بشري امروزي مديون تلاش مترجمان در ترجمه متون از زباني به زبان هايي ديگر است
كلمات كليدي : تمدن، ترجمه، ايثار و شهادت
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
ترجمه يعني شرح و يا تفسير و يا بازگرداندن زباني به زباني ديگر. و به كتابهائي كه به شرح حال و تاريخ شخصيتها مي پردازند به آنها تراجم جمع ترجمه يا شرح حال گفته مي شود. از گذشته هاي دور و بلكه از بدو تاريخ خلقت بشر انسانها زبان واحدي نداشته اند كه خداوند در اين باره فرموده است «و جعلناكم شعوباً و قبائلاً لتعارفوا إن اكرمكم عند الله اتقاكم» يعني ما شما انسانها را ملل و قبائل گوناگوني قرار داده ايم تا با هم آشنا شويد كه نيكو ترين و باكرامت ترين شما پرهيز كارترين شما است. بنابراين يكي از نيازهاي بشر برقراري رابطه با همنوعان خود در ديگر ملل و ديگر اقوام بود كه از طريق اين آشنائي و ارتباطات موجبات همكاري و دوستي و پيشرفت انسانها و انتقال تجربه ها و دانشهايشان فراهم مي شد. و يكي از راههاي اصلي فراهم شدن آگاهي از اوضاع و احوال ديگران و بهره گيري از دستاوردها و تجارب ديگر انسانها چه در گذشته و چه در حال از طريق ترجمه ميسر مي گرديد و مي گردد.
مترجمان پيوسته نقشه مهمي در اين زمينه داشته اند، معمولاً هيچ قومي به تنهائي نمي توانست همه عناصر پيشرفت را داشته باشد بلكه راه و روش پيشرفت با انتقال تجربه ها ميسر مي شد.
امروزه ما شاهد تحقق پيشرفتهاي فراواني در زمينه هاي علوم گوناگون مي باشيم و روزي نيست كه ما خبر تازه اي از اكتشافات و اختراعات دانشمندان نداشته باشيم كه اخبار اين پيشرفتها توسط راديو و تلوزيون و يا نشريات و يا اينترنت به ما مي رسد و مترجمان در اين زمينه راويان اينگونه يشرفتها مي باشند. البته آموزش زبان امروزه يكي از عناصر مهم پيشرفت هر ملتي تلقي مي شود. بدين معني فرزندان هر ملتي كه علاوه بر زبان خود به ديگر زبان هاي زنده دنيا احاطه داشته باشند مي توانند با علوم و فنون و فرهنگ و عادات ديگر ملل آگاهي بيشتري پيدا كنند و علوم آنها را فراگيرند و آن را براي ملت خود به ارمغان بياورند. و ما چنانچه هدف اصلي خود را از آموزش زبان برقراري ارتباط دوستي و خداپسندانه با ديگر اقوام و ملت ها قرار دهيم، در آن صورت موجبات امنيت و آسايش بهتري براي خود و ديگر اقوام را فراهم خواهيم كرد.
نهضت عمده ترجمه ابتدا در پي ظهور اسلام و روي آوردن ملل جهان به دين مبين اسلام و به ويژه ايرانيان براي فهم معاني قرآن كريم شكل گرفت و در دوران خلافت مأمون عباسي يك نهضت علمي ترجمه با گردآوري مترجمان شكل گرفت. مأمون عباسي كه مركز حكومت خود را در ابتدا در خراسان قرار داده بود مترجمان را به ترجمه آثار و كتابهاي ديگر ملل جهان آن روزگار از جمله از زبانهاي فارسي و يوناني و سرياني هندي و غيره تشويق نمود و بدين وسيله مسلمانان از اين تاريخ به بعد با رويدادهاي علمي و دستاوردهاي دانشمندان ديگر ملل و تمدنها آگاهي مي يافتند و اين كتابها را درمدارس و حوزه هاي علميه جهان اسلام در علوم فلسفه و حكمت و طب و هيئت و نجوم و هندسه و رياضيات و غيره تدريس مي كردند و مدارس بغداد و دمشق و مرو و نيشابور و ري و غرناطه و اشبيليه اندلس و غيره معروفترين مراكز علمي جهان براي كسب دانش دانش پژوهان و دانش آموزان ديگر ملل جهان بوده اند. قرن سوم و چهارم هجري شاهد نهضت علمي مسلمانان بوده است به گونه اي كه در اين دوران بغداد شاهد اوج شكوفائي علمي و توليد علم و ترجمه گرديد و فراگيري زبان عربي يك ضرورت اجتناب ناپذير براي فراگيري علوم ديني و غير ديني بود. آثار علمي باقي مانده از اين دوران و شخصيتهاي برجسته علمي در آن دوران ستارگان علم و ادب و فلسفه و فقه همچنان در آسمان فرهنگ و تمدن اسلامي ايران و جهان مي درخشند. دانشمندان بزرگي همچون فارابي و ابن سينا و رازي در فلسفه و حكمت و طب و موسيقي و امام محمد غزالي و شيخ مفيد و شيخ طوسي و سيدين مرتضي و رضي در فقه و كلام و حديث و كسائي و ثعالبي و سيبويه و نفطويه و ابن جني و حامضي در صرف و نحو زبان عربي و دهها بلكه صدها دانشمند عرب و عجم ديگر حاصل اين نهضت علمي و ترجمه بوده اند كه باتهاجم وحشيانه مغولها به ايران و عراق و شامات ضربه هولناكي به اين نهضت و تمدن بديع اسلامي ايران و جهان اسلام مي زند و بساط حكومت عباسيان را در بغداد را هم برمي چيند.
ايران در گذشته دور با اقوام و ملل گوناگون ارتباط بازرگاني و فرهنگي و جهانگردي و سياسي نيرومندي داشته است كه اينگونه ارتباطها بدون حضور مترجمان فراهم نمي شد و معمولاً مترجمان كساني بودند كه در ديگر كشورها به عناوين گوناگوني زندگي داشته و زبان آن مردم را به خوبي ياد گرفته بودند. زماني ايران يعني پيش از ظهور اسلام يكي از دو قدرت اصلي علمي فرهنگي جهان به شمار مي رفت. البته اقتدار كشورها ناشي از قدرت نظامي آنها نيست. قدرت نظامي چنانچه همراه با قدرت فرهنگي و تعهد اخلاقي و دوستي و همكاري و احترام متقابل به ديگر ملتها نباشد اين قدرت ناپايدار خواهد بود. زماني ما مي توانيم مدعي داشتن قدرت باشيم كه قدرت فرهنگي و معنوي داشته باشيم قدرت فرهنگي ما نيز بايد بر پايه اخلاق نيكو استوار باشد و به اين گفته پيامبر دربارۀ اهميت اخلاق عمل كنيم: «انـّما بُـعثت لاتمم مكارم الاخلاق» اصل فرستاده شدن من براي اين مطلب بوده كه فضايل اخلاقي انسانها را به تماميت برسانم. زماني كه ما توان ادارۀ كشور خود را در سايه عدالت و بهره گيري صحيح از توان و استعداد انسانهاي خود را داشته باشيم بدون ترديد مورد احترام و همكاري ديگر ملل جهان هم قرار خواهيم گرفت. و چنانچه ما نتوانيم اين عدالت را در ميان مردم خودمان فراهم كنيم در آن صورت از راه اعتدال بيرون رفته و از همكاري و دوستي ديگر ملل جهان هم محروم خواهيم ماند و تمدن ما در انزوا قرار خواهد گرفت و نمي توانيم روابط دوستي و مودت آميزي با ديگران داشته باشيم.
امروزه هيچ چيزي در دنيا پوشيده نمي ماند و خبرها با اطلاع رساني گوناگوني به گوش همه مردم جهان
مي رسد. مترجمان همه روزه خبرهاي ما را براي ديگر ملل جهان ترجمه مي كنند به هر ميزان كه اين خبرها مثبت باشد موجبات خوشبختي و پيشرفت ما را فراهم خواهند كرد. خداوند متعال هم دوست و ياور خوبان است. راه نجات ما كار خداپسندانه ما است. خلاصه ما اطاله سخن نمي كنيم ما بايد ضمن تقويت باورهاي اخلاقي و الگوگيري از بزرگان ديني خود يعني از پيامبران و امامان و پيشوايان و دانشمندان خداشناس خود تلاشهاي خود را در جهت هرچه بهتر مديريت جامعه خود براي اعتلاي شأن و منزلت آن بكار گيريم كه در آن صورت كارهاي ما نتيجه خوبي خواهد داشت. و در غير اين صورت ما ناچار خواهيم بود براي فراهم كردن آرامش در جامعۀ خود از روش هايي كه عاقبت خوبي براي ما نخواهد داشت استفاده كنيم.
راهكارهاي پيشرفت نهضت ترجمه: يكي ز اساسي ترين كارهائي كه موجب آموزش هر زبان مي شود آموزش آن زبان از كلاسهاي ابتدائي است. يعني ما بيائيم و آموزش زبانهاي زنده دنيا را همچون زبان انگليس و عربي و يا فرانسه و آلماني كه مورد نياز جامعه امروزي ما است از كلاس اول در چند مدرسه از مدارس آموزش و پرورشمان تعليم دهيم و حتي دايره آموزش يك زبان را محدود به يك درس ننمائم يعني همه مواد درسي را به زبان دوم تعليم دهيم و چنانچه ما يك نسل از دانش آموزان را در يك يا چند آموزشگاه اينگونه تعليم دهيم در آن صورت فارغ التحصيلان اين آموزشگاه ها در آينده مي توانند معلمان خوبي براي گسترش آموزش اين زبان در ديگر مدارس كشور باشند.
يكي ديگر از راههاي آموزش زبان اعزام دانش آموزان خود براي تحصيل آن زبان به ديگر كشورهاي تعليم دهنده آن است.
يك مترجم خوب
يك مترجم خوب مترجمي است كه احاطه كاملي به زبان مقصد داشته باشد. زبان مقصد يعني آن زباني كه مي خواهيم به آن ترجمه كنيم. بهترين مترجم مترجمي است كه زبان مقصد او زبان مادريش باشد. يعني شخصي كه زبان مادريش فارسي باشد اين مترجم توان خوبي براي ترجمه به زمان فارسي خواهد داشت و شك و ترديدي در تسلط او به زبان مادريش وجود ندارد. ولي ترجمه به زبان ديگر كار دشواري است مگر اينكه تسلط مترجم به زبان دوم هم ناشي از ممارست فراوان و اشتغال وي به كار ترجمه و مداومت بر كار ترجمه در آن زبان باشد.
من تا به حال كسي را نديده ام كه زبان مادريش فارسي باشد توان ترجمه به زبان عربي داشته باشد. اين مسأله حتي در سطح بالا از استادان و علما و مجتهداني كه حتي در حوزه هاي علميه خارج از كشور يعني در حوزه علميه نجف هم دهها سال درس خوانده باشند صادق است. يعني امكان دارد چنين افرادي توان مكالمه به آن زبان را پيدا كنند ولي توان لازم را براي نوشتن ويا ترجمه كردن به آن زبان را ندارند. ولي درك آنها از زبان عربي و خواندن كتابهاي عربي بسيار خوب است چون به فارسي ترجمه مي كنند.
و سرانجام سطح آگاهي و علمي مترجمان نقش عمده اي در انتقال بهتر مفاهيم و علوم و ارزشها و موجب آگاهي در جامعه بشري نسبت به رويدادهاي گوناگون جهان مي شود. بنابراين مترجمان خوب را بايد از طبقه فرهيختگان جامعه جويا شد.

ترجمه در حيطه ايثار و شهادت
ايثار و شهادت در راه خدا شيوه انبيا و امامان و بزرگان دين ما است. چرا كه اگر در جامعه اي ايثار و جانفشاني در راه حق و دفاع از دين و وطن و ناموس نباشد كشور استقلال خود را از دست خواهد داد. از دست دادن استقلال يعني از دست دادن آزادي و اختيار مملكت و فراهم شدن زمينه براي اضمحلال و نابودي هويت آن است. بنابر اين ما نياز مبرمي به تقويت فرهنگ فداكاري در راه دفاع از وطن و ارزشهاي مقدس الهي خودمان داريم. جامعه اي كه در آن فرهنگ خداشناسي و ايمان به خدا و روز حساب و كتاب و رستاخيز باشد، در آن امر به معروف و نهي از منكر هم حاكم مي شود. امر به معروف يعني دستور به خوبيها و نهي از منكر هم به معناي فرمان به دست برداشتن از كجيها و بديهاست. ما نه تنها در برابر متجاوزان مقاومت مي كنيم و از حيثيت و از ستقلال خود دفاع مي كنيم وظيفه داريم تا در ميان جامعه خود با عوامل تضعيف كننده جامعه و خدا نشناسي در كليه بخش هاي زندگي خود امر به معروف كنيم و نهي از منكر نمائيم كه عمل به اين وظيفه نجات بخش ، جامعه را از بديها و انحراف و بدبختيها نجات خواهد داد.
بنابراين ترجمه در حيطه ايثار و شهادت مي تواند موجب نشر خاطرات رزمندگان از رشادتها و جانفشانيها و مقاومتهاي ايثارگران و شهيدان براي مردم باشد تا از اين طريق روحيه شهادت طلبي و ايثارگري در راه حق طلبي و ايستادگي در برابر تجاوز گري و زياده خواهي ستمگران و متجاوزان به آب و خاك و خانه و كاشانه آنها تقويت شود و كشور و مردم خود را با جان و دل حراست نمايند كه مملكت بدون نگهبان در معرض خطر باقي خواهند ماند.
و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلاة و يؤتون الزكات و يطيعون الله و رسوله و اولئك سيرحمهم الله إن الله عزيزحكيم. / توبه/71 . مردان و زنان مؤمن ياوران هستند كه يكديگر را به كار نيكو امر و از كار زشت نهي مي كنند و نماز به پا مي دارند و زكات مي دهند و خدا و رسولش را اطاعت مي كنند همانهايند كه خدا بزودي آنها را مورد رحمت خود قرار مي دهد كه خدا عزيز و حكيم است.

نويسنده: علي زنجاني (مترجم متون عربي)


یک شنبه 26 دی 1389  12:28 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : توانمندي شيميايي رژيم بعثي عراق مديون چه كساني بود؟
منابع : سايت قربانيان شيميايي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

پس از جنگ جهاني اول، وسيع ترين حملات شيميايي، در طول جنگ 8 ساله عراق عليه ايران رخ داده است.

 اولين گزارش استفاده از سلاح شيميايي در جنگ ايران و عراق به تاريخ 23 آبان 1359 در منطقه هلاله و ني خزر

(حوالي ميمک) مربوط مي شود که در جريان اين حمله رژيم عراق از گاز تهوع آور استفاده کرد.

 پس از آن در مرداد 1362 در منطقه عملياتي والفجر 2 (پيرانشهر و حاج عمران) و در آبان همين سال در منطقه عملياتي والفجر 4 (پنجوين) رژيم عراق از سلاح هاي شيميايي استفاده کرد.

اولين حملات گسترده شيميايي رژيم عراق در اسفندماه 1362 در منطقه عملياتي خيبر و جزيره مجنون با استفاده از گاز خردل و عوامل اعصاب انجام شد. پس از آن در اسفند 1363 در منطقه عملياتي بدر حملات وسيع شيميايي دشمن منجر به تلفات وسيع رزمندگان ايراني گرديد. در عمليات هاي والفجر 8 در سال 1364 (فاو)، کربلاي 4 و 5 در زمستان 1365(شلمچه – آبادان)، کردستان عراقي (بهار 1366)، در جريان بازپسگيري فاو (در فروردين 1367) در جريان حملات عراق در پايان جنگ در خرداد و تيرماه 1367(جبهه اي مياني و جنوبي) رژيم بعث عراق حملات وسيع شيميايي انجام داد.

در طول جنگ تحميلي، رژيم عراق نه تنها عليه اهداف نظامي و رزمندگان اسلام از سلاح شيميايي استفاده کرد، بلکه بارها اقدام به استفاده از سلاح شيمياي عليه مناطق مسکوني و اهداف غيرنظامي در شهرها و روستاهاي مرزي ايران نمود. در مجموع بيش از مورد بيش از 30 مورد حمله شيميايي به مناطق مسکوني ايران و برخي مناطق کردنشين شمال عراق در طول جنگ تحميلي رخ داد که عمده ترين آنها عبارتند از: فاجعه بمباران شيميايي سردشت با استفاده از گاز خردل، فاجعه بمباران شيميايي روستاهاي اطراف سرپل ذهاب و گيلانغرب و شهر اشنويه.

براساس اطلاعات استخراج شده از ليست هاي تخليه مجروحين و مراکز درماني، در طول جنگ تحميلي، حدود 100 هزار نفر از افراد نظامي و غيرنظامي ايراني در معرض عوامل شيميايي قرار گرفته اند.

در طول جنگ 8 ساله عراق عليه ايران عوامل شيميايي مختلفي مورد استفاده قرار گرفت. براساس گزارش هايي مستند، بيشترين عوامل شيميايي استفاده شده در طول جنگ تحميلي، عوامل اعصاب (سارين، سومان و تابون) بود و پس از آن گاز خردل (تاول زا).

سارين، گاز اعصاب بي رنگ و بو است که در آمريکا، روسيه و عراق توليد شده و به راحتي حل نمي شود. بسيار بي ثبات است و از سمي ترين نوع تسليحات شيميايي است. گاز سومان نيز از ترکيب سارين و ماده شيميايي ديگري به نام LEWISITE، تهيه مي شود که ماده اي تاول زا است و در روسيه ساخته شده است.

تابون که سازنده آن يک شيميدان آلماني به نام «گرهاردشردر» است ساختاري فسفاتي دارد و جزو دسته آسان ترين گازهاي اعصاب از نظر توليد است.

گاز خردل نيز باعث سخت شدن چشم و مشکلات ريوي مي شود. تاول زا است و بويي شبيه پياز دارد و آمريکا، آلمان، روسيه و عراق در قرن 20 آن را توليد کرده اند. در طل سال هاي جنگ کشورهاي متعددي براي تجهيز ماشين جنگي صدام به ياري او شتافتند و براساس تحقيقات به عمل آمده 445 شرکت غربي در زمينه هاي مختلف به ويژه سلاح هاي شيميايي نقش داشته اند.

نکته مهمي که در اين ميان وجود دارد آن است که برخي از شرکت هاي ياري کننده صدام جنبه صوري داشته و بعد از اجراي اهداف مورد نظر خود از ميان رفته اند. بعضاً نيز دولت هاي شرکت هاي تابعه از فعاليت آنها اطلاع نداشته و پس از کسب آگاهي از کمک هاي اين شرکت ها به رژيم مخلوع صدام، آنها را تحت پيگرد قرار داده و يا از کنار اين مسئله گذشته اند.

يک سوم از مجموع 445 شرکت غربي را شرکت هاي آلماني تشکيل مي دهند در گزارش 12 هزار صفحه اي عراق درباره تسليحات اين کشور، به تفصيل بيان شده که بين شرکت هاي نظامي آلمان و عراق چه معاملاتي در زمينه تسليحات انجام شده است.

يک روزنامه وابسته به جناح چپ برلين به نام «تاگس زايتونگ» در ماه دسامبر 2002 به انتشار بخش هايي از گزارش 12 هزار صفحه اي عراق به سازمان ملل درباره برنامه تسليحاتي اش پرداخت.

در اين گزارش محرمانه ترين قسمت ها به چاپ رسيد که از آلمان به عنوان تجهيز کننده درجه اول انبارهاي تسليحاتي صدام نام برده شده است. البته نام 80 شرکت آلماني موجود در گزارش 12 هزار صفحه اي عراق به سازمان ملل از اين گزارش حذف شده است اما در ميان نام شرکت هاي باقيمانده مي توان نام شرکت هاي معروفي همچون «زيمنس» و «بنز» را مشاهده کرد.

در اين گزارش 12 هزار صفحه اي، عليرغم اينکه نام شرکت هاي غربي در آن درج شده بود، شوراي امنيت سازمان ملل در آن زمان 800 صفحه از جمله بخش هايي از نام مراکز تجاري غرب را که به برنامه تسليحات کشتار جمعي عراق کمک کرده بودند، سانسور کرد. در ميان اسناد باقيمانده نام 24 شرکت انگليسي را که در تجهيز صدام به تکنولوژي هسته اي و شيميايي نقش داشته اند، مي توان يافت. بيش از 17 شرکت آمريکايي نيز که بعضاً در تعامل با شرکت هاي انگليسي بودند، به ارسال تسليحات لازم به عراق شرکت داشتند.

براساس گزارش کميته سناي آمريکا در 25 مه و 7 اکتبر سال 1994 با عنوان «صادرات دو منظوره ادوات جنگي و شيميايي آمريکا و تأثير آنها بر پيامدهاي سلامتي جگ خليج فارس»، از سال 1985 تا 1989 محموله هاي بسياري از مواد ميکروبي را شرکت هاي آمريکايي مخفيانه به درخواست و بيمه نامه اداره بازرگاني آمريکا به عراق ارسال کرده اند.

روزنامه آمريکايي واشنگتن پست در 30 دسامبر 2002 اعلام کرد اسناد پراکنده بيانگر آن است که دونالد رامسفلد، وزير دفاع کنوني آمريکا، زماني که عراق عليرغم کنوانسيون هاي بين المللي، تقريباً هر روزه، از سلاح هاي شيميايي استفاده مي کرد، به عنوان مأمور سياسي به بغداد سفر کرد. در ادامه اين گزارش تصريح شده است ارتباط آمريکا با صدام در طول سال هاي قبل از حمله اش به کويت در سال 1990 شامل تبادل اطلاعات در سطح وسيع، فراهم کردن بمب هاي خوشه اي از طريق يک شرکت قديمي به نام «چي لين» و سهولت دستيابي عراق به مواد شيميايي و ميکروبي از سياست هاي سري آمريکاست.

تعداد قابل توجهي از شرکت هاي ژاپني، هلندي، سوئدي، بلژيکي، اسپانيايي و فرانسوي سهم عمده اي در توانايي تسليحاتي رژيم بعث به ويژه سلاح هاي شيميايي داشته اند.

پايان

نويسنده: محمد مهدي پرستار- سوم اسفند ماه 1385.

منابع:

1ـ كلودآلبرد كلبيار، نهادهاي روابط بين الملل، ترجمه دكتر هدايت الله فلسفي، تهران نشر نو، 1368، صفحه 86.

 

2ـ بهمن آقايي، حقوق بين الملل و سلاح‌هاي شيميايي، شماره 3، صفحه 412.

3- Raberts Adam Document on the law of War op. cit, p. 36.

منبع: سایت قربانیان شیمیایی


یک شنبه 26 دی 1389  12:28 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تاريخچه توليد تسليحات ميكروبي در آمريكا و آزمايش آنها بر روي انسان
منابع : irnon.com
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

گزارش ذيل كه از آرشيو امنيت ملي آمريكا اقتباس شده، مروري است بر فعاليت‌هاي دولت اين كشور در زمينه توليد تسليحات ميكروبي و استفاده از انسان براي آزمايش تاثيرگذاري آنها. آرشيو امنيت ملي مؤسسه‌اي تحقيقاتي درباره مسايل بين‌المللي است و آرشيوي از اسنادي كه دولت آمريكا از حالت محرمانه خارج كرده است در اختيار دارد.

گزارش ذيل كه از آرشيو امنيت ملي آمريكا اقتباس شده، مروري است بر فعاليت‌هاي دولت اين كشور در زمينه توليد تسليحات ميكروبي و استفاده از انسان براي آزمايش تاثيرگذاري آنها. آرشيو امنيت ملي مؤسسه‌اي تحقيقاتي درباره مسايل بين‌المللي است و آرشيوي از اسنادي كه دولت آمريكا از حالت محرمانه خارج كرده است در اختيار دارد. اين مؤسسه در سال 1985 با همت تعدادي از روزنامه‌نگاران و دانشمنداني كه اسنادي دولتي را به دست آورده بودند و در پي تشكيل منبعي جامع از اطلاعات مزبور بودند، تاسيس شد.
آرشيو مؤسسه حاوي بيش از دو ميليون صفحه سند مي‌باشد شامل: اسنادي درباره سوءاستفاده‌هاي ديك چني، معاون رييس جمهور آمريكا در بخش انرژي، دلايل مخالفت رامسفلد و چني با لايجه «دولت باز» سال 1974، اسناد سّري مربوط به روابط آمريكا و عراق و فعاليت‌هاي پنتاگون براي سانسور اخبار و وقايع زندان ابوقريب عراق.

در سال 1931 دكتر كورنليوس رودز، با حمايت مؤسسه تحقيقات پزشكي راكفلر، اقدام به تزريق سلول‌هاي سرطاني به انسان نمود. او بعداً تاسيسات تسليحات ميكروبي ارتش آمريكا را در يوتا، پاناما تاسيس كرد و به عضويت كميسيون انرژي آمريكا درآمد. رودز در خلال فعاليت در اين كميسيون آزمايشات راديواكتيو روي سربازان و بيماران بيمارستان‌هاي آمريكايي انجام داد.

در سال 1932 تحقيقات روي بيماري سيفليس آغاز شد. به دويست مرد سياهپوست مبتلا به اين بيماري گفته نشد كه چنين بيماري دارندو درمان نيز نشدند. از اين افراد به عنوان موش آزمايشگاهي استفاده شد تا روند پيشرفت و نشانه‌هاي بيماري مورد بررسي قرار گيرند. تمامي آنها از سيفليس مردند و هيچگاه به خانواده‌هايشان گفته نشد كه روي آنها آزمايش انجام شده بود.

سال 1935 فاجعه پلاگر. پس از مرگ ميليون‌ها نفر در اثر بيماري پلاگر طي دو دهه، سازمان بهداشت عمومي آمريكا سرانجام تصميم گرفت جلوي اين بيماري را بگيرد. رييس اين سازمان اعتراف كرد كه بيش از بيست سال است مي‌دانند كه بيماري پلاگر در نتيجه كمبود نياسين (يكي از انواع ويتامين
B) ايجاد مي‌شود اما به دليل اين كه اغلب قربانيان آن فقراي سياهپوست بوده‌اند، اقدامي براي پيشگيري از آن انجام نشده است.

در سال 1940 چهارصد زنداني در شيكاگو را آلوده به بيماري مالاريا مي‌كنند تا اثرات داروهاي جديد عليه اين بيماري روي اين افراد مورد آزمايش قرار گيرد. پزشكان نازي بعدها در جلسات محاكمه خود در نورمبرگ براي دفاع از اعمال آدم‌سوزي‌هايشان به اين آزمايشات استناد كردند.

در سال 1942 سرويس تسليحات شيميايي ارتش شروع به آزمايش گاز خردل روي تقريباً چهارهزار نفر از نيروهاي نظامي نمود. اين آزمايشات تا سال 1945 ادامه يافت و روي اعضاي «آدونتيست» كه ترجيح مي‌دادند به جاي رفتن به ميدان جنگ، همچون موش آزمايشگاهي مورد استفاده قرار گيرند، آزمايش شد.

در سال 1943 آمريكا در واكنش به برنامه تسليحات ميكروبي ژاپن، تحقيقات روي اين نوع جنگ‌افزار را در پايگاه فورت دتريك آغاز كرد.

در سال 1944 نيروي دريايي آمريكا از نمونه‌هاي انساني براي آزمايش ماسك و لباس‌هاي ضدگاز استفاده كرد. اين افراد در يك اتاق گاز محبوس شدند و در معرض گاز خردل قرار گرفتند.

در سال 1945 پروژه كليپس آغاز شد. وزارت امور خارجه، سازمان اطلاعاتي ارتش و سيا اقدام به استخدام دانشمندان نازي كردند و در ازاي كار روي پروژه‌هاي فوق سّري دولت آمريكا، وعده برخورداري از مصونيت و هويت مخفي به آنان داده شد.
در همين سال «برنامه
F» از سوي كميسيون انرژي اتمي آمريكا به اجرا گذاشته شد. اين برنامه طولاني‌ترين تحقيق درباره تاثيرات فلورايد بر سلامتي انسان بود كه عنصر شيميايي اصلي در توليد بمب اتمي محسوب مي‌شود. فلورايد يكي از سمي‌ترين مواد شيميايي شناخته شده است كه موجب بروز اثرات زيانباري بر سيستم اعصاب مركزي مي‌شود اما بخش اعظم اين اطلاعات به بهانه امنيت ملي پنهان نگه‌داشته شد زيرا بيم آن مي‌رفت كه شكايات قربانيان عليه اين برنامه روند توليد بمب اتمي را مختل كند.

در سال 1946 بيماران بيمارستان
VAهمچون موش‌هاي آزمايشگاهي مورد آزمايش‌هاي پزشكي قرار گرفتند. به منظور رفع سوءظن‌ها دستور داده شده بود كه هرگاه آزمايشات پزشكي در بيمارستان‌هاي ارتش انجام مي‌شد در اسناد مربوطه كلمه «آزمايش» به «تحقيق» يا «معاينه» تبديل شود.
در سال 1947 سرهنگ كرك پاتريك از كميسيون انرژي اتمي آمريكا سندي محرمانه صادر كرد كه در آن از آغاز تزريق وريدي مواد راديواكتيو به انسان توسط اين سازمان خبر داده شده بود. در همين سال سي‌آي‌اي تحقيق روي
LSD را به عنوان سلاحي بالقوه براي عمليات اطلاعاتي آغاز كرد. به افرادي كه تحت اين آزمايشات قرار گرفتند (چه نظامي و چه غيرنظامي) اطلاعي داده نشد.

در سال 1950 وزارت دفاع آمريكا برنامه انفجارهاي اتمي آزمايشي در مناطق كويري و بررسي تاثيرات آن بر ساكنان محلي اطراف را از لحاظ سلامتي و نرخ مرگ‌ومير آغاز كرد. در همين سال نيروي دريايي به منظور بررسي آسيب‌پذيري شهرهاي آمريكا در برابر حملات با تسليحات ميكروبي، اقدام به پخش ابري از باكتري بر فراز سانفرانسيسكو نمود. دستگاه‌هاي رديابي در تمام شهر نصب شده بود تا ميزان آلودگي نقاط مختلف شهر اندازه‌گيري شود. پس از اين آزمايش در تعداد زيادي از مردم نشانه‌هاي بيماري ذات‌الريه مشاهده شد.

در سال 1951 وزارت دفاع انجام آزمايشاتي را در فضاي باز با استفاده از باكتري‌ها و ويروس‌هاي بيماري‌زا آغاز كرد. اين آزمايشات تا سال 1969 ادامه يافت و احتمالاً ساكنان مناطق اطراف در معرض آن قرار گرفتند.

در سال 1953 ارتش آمريكا ابري از گاز سولفيد روي كادميم را بر فراز شهرهاي مريلند و ويرجينيا پراكند. هدف از اين آزمايش بررسي نحوه انتشار موفقيت‌آميز عوامل شيميايي بود.
در همين سال آزمايشات مشترك نيروي دريايي ارتش و سيا انجام شد كه در آنها ده‌ها هزار نفر از مردم نيويورك و سانفرانسيسكو در معرض ميكروب‌هاي سراتيا و گلوجي‌جي قرار گرفتند. همچنين سيا پروژه
MKULTRA را آغاز كرد. اين پروژه، برنامه‌اي يازده ساله بود كه به منظور توليد و آزمايش داروها و عوامل ميكروبي مورد استفاده براي كنترل فكر و اصلاح رفتار انسان انجام شد. در شش پروژه جانبي اين برنامه، عوامل ميكروبي روي افرادي كه هيچ اطلاعي از آن نداشتند، آزمايش شد.

در سال 1955 سي‌آي‌اي طي آزمايشي براي ارزيابي توانايي خود در آلوده كردن جمعيت به عوامل ميكروبي، اقدام به انتشار نوعي باكتري كه در زرادخانه جنگ‌افزارهاي ميكروبي ارتش توليد شده بود، در منطقه خليچ تامپاي فلوريدا نمود.
در همين سال واحد عمليات شيميايي ارتش به تحقيقات خود روي
LSD و قابليت استفاده از اين نوع جنگ‌افزارها به عنوان عوامل ناتوان‌كننده ادامه دادند. بيش از يك‌هزار نفر از آمريكاييان در اين تحقيق كه تا سال 1958 ادامه پيدا كرد، مشاركت داشتند.

در سال 1956 ارتش آمريكا اقدام به پخش پشه‌هاي آلوده به عامل بيماري تب زرد در سه شهر ايالت فلوريدا نمود. متعاقب هر آزمايش، ماموران ارتش به نام پرسنل درماني اقدام به آزمايش و بررسي تاثيرات بيماري بر قربانيان مي‌كردند.
در سال 1958 روي 95 نفر داوطلب در آزمايشگاه‌هاي تسليحات شيميايي ارتش آزمايش تاثير
LSD بر هوش و ادراك افراد انجام گرفت.

در سال 1960 معاونت اطلاعات ارتش آمريكا دستور انجام آزمايش
LSD را در اروپا و خاور دور صادر كرد. آزمايشات در اروپا با نام پروژه «فرصت سوم» و در آسيا زير عنوان «كلاه دربي» انجام شد.

در سال 1965 سيا و وزارت دفاع پروژه
MKSEARCH را آغاز كردند. اين پروژه برنامه‌اي براي افزايش قابليت تغيير دادن رفتارهاي انسان با استفاده از داروهاي روانگردان بود. در همين سال زندانيان زندان ايالتي هولمزبرگ فيلادلفيا در معرض دي اكسين قرار گرفتند، ماده شيميايي بسيار سمي عامل نارنجي كه در جنگ ويتنام مورد استفاده قرار گرفت. افراد مورد آزمايش بعداً براي بررسي نحوه پيشرفت سرطان حاصله مورد آزمايش قرار گرفتند كه نشان مي‌دهد عامل نارنجي ماده‌اي سرطان‌زا بوده است.

در سال 1966 سي‌آي‌اي پروژه
MKOFTEN را آغاز كرد. اين پروژه برنامه‌اي براي آزمايش تاثيرات سم‌شناسي برخي داروها بر انسان و حيوانات بود.
در همين سال ارتش اقدام به انتشار نوعي باكتري در سطح متروي شهر نيويورك كرد. با پخش باكتري‌ها از طريق سيستم تهويه تونل‌ها ميليون‌ها نفر در معرض آن قرار گرفتند.

در سال 1967 سي‌آي‌اي و وزارت دفاع به دنبال پروژه
MKULTRA پروژه MKNAOMI را به اجرا گذاشتند كه هدف از آن حفظ، ذخيره و آزمايش جنگ‌افزارهاي ميكروبي و شيميايي بود.

در سال 1968 دكتر رابرت مك ماهان از وزارت دفاع خواستار ده ميليون دلار بودجه از مجلس آمريكا براي توسعه نوعي جنگ‌افزارهاي ميكروبي طي پنج تا ده سال شد كه براي مقابله با آنها هيچ نوع ماده طبيعي ايمني وجود نداشت.

در سال 1970 بودجه لازم براي توليد عوامل ميكروبي تامين شد. اين پروژه كه با نظارت سيا انجام مي‌شد، توسط لشكر عمليات ويژه در فورت دتريك كه سري‌ترين تاسيسات تسليحات ميكروبي ارتش بود، اجرا مي‌شد. گمان مي‌رود طي همين پروژه از فناوري مولكولي ميكروبي براي توليد ويروس‌هايي شبيه ايدز استفاده شد.
در همين سال آمريكا توسعه «تسليحات نژادي» را شدت بخشيد. هدف از ساخت اين نوع تسليحات هدف قرار دادن گزينشي و از بين بردن گروه‌هاي نژادي بود كه به دليل تفاوت‌هاي ژنتيك در برابر آن نوع تسليحات حساس بودند.

در سال 1975 بخش ويروس‌شناسي مركز تحقيقات تسليحات ميكروبي فورت دتريك به مركز تحقيقات سرطان فردريك تغيير نام داد و تحت نظارت مؤسسه سرطان ملي قرار گرفت. در همين مركز بود كه پروژه ويژه سرطان از سوي نيروي دريايي آمريكا راه‌اندازي شد كه ظاهراً هدف از آن بررسي ويروس‌هاي سرطان‌زا بود. همچنين توليد ويروسي كه در برابر آن هيچ سيستم ايمني موثر نبود، در همين مركز انجام شد كه بعدها ويروسس لوكمياي سلول‌هاي
T نام گرفت.

در سال 1977 در جلسات سناي آمريكا طي قرائت گزارش تحقيقات علمي و درماني آشكار شد كه 239 منطقه مسكوني در خلال سال‌هاي 1949 تا 1969 آلوده به عوامل ميكروبي بيماري‌زا شدند. بعضي از اين مناطق عبارت بودند از سانفرانسيسكو، واشينگتن، پاناماسيتي، مينياپوليس و سن‌لوييس.

در سال 1978 آزمايش‌هاي توليد واكسن هپاتيت
B در شهرهاي نيويورك، لس‌آنجلس و سانفرانسيسكو از سوي مركز كنترل بيماري‌ها آغاز شد. در آگهي‌هاي فراخوان از مردم بخصوص مردان همجنس باز دعوت به همكاري شده بود.

در سال 1981 نخستين موارد ايدز در بين مردان همچنس باز نيويورك، لس‌آنجلس و سان‌فرانسيسكو گزارش شد كه اين حدس را به اذهان متبادر مي‌كند كه احتمالاً ويروس ايدز از طريق واكسن هپاتيت
B وارد بدن مبتلايان شده بود.

در سال 1985 به نوشته روزنامه ساينس ويروس‌هاي
HTLV و ويسنا، نوعي ويروس كشنده گوسفندي، بسيار به يكديگر شباهت داشتند كه نشان مي‌داد رابطه‌اي ژنتيكي بين آنها وجود دارد.

در سال 1986 طبق اسناد آكادمي ملي علوم، ويروس‌هاي
HIV و ويسنا بسيار شبيه يكديگر بودند و كليه ژن‌هايشان به جز تعدادي اندك كاملاً يكسان بود.
در همين سال طي گزارش به كنگره آمريكا فاش شد كه نسل فعلي تسليحات ميكروبي دولت شامل ويروس‌هاي اصلاح شده، سموم طبيعي و عواملي بود كه از طريق مهندسي ژنتيك قابل تغيير و تبديل به گونه‌هاي مقاوم و علاج‌ناپذير با واكسن‌هاي فعلي بودند.

در سال 1987 وزارت دفاع آمريكا اذعان نمود كه به رغم ممنوعيت تحقيقات و توسعه عوامل ميكروبي، همچنان به اين تحقيقات در 127 مركز و دانشگاه سطح كشور ادامه مي‌دهد.

در سال 1990 به بيش از 1500 نوزاد شش ماهه سياهپوست و رنگين‌پوست در لس‌آنجلس نوعي واكسن آزمايشي سرخك كه در آمريكا ممنوع بوده تزريق شد. بعدها مركز كنترل بيماري‌ها اعتراف كرد كه والدين نوزادان هيچگاه مطلع نشدند كه واكسن تزريقي به كودكانشان آزمايشي و غيرمجاز بود.

در سال 1994 دكتر گرث نيكلسون در مركز تحقيقات سرطان هوستون با استفاده از روشي موسوم به «ردگيري ژن» دريافت كه بسياري از سربازان بازگشته از عمليات توفان صحرا آلوده به نوعي ناشناخته از ميكروب ميكوپلاسما هستند. ميكوپلاسما در توليد تسليحات ميكروبي كاربرد دارد. 40 درصد از ساختار مولكولي اين ميكروب ناشناخته از پوشش پروتئيني
HIV تشكيل شده بود كه نشان مي‌دهد ميكروبي توليد شده توسط انسان است.
در همين سال سناتور جان راكفلر با انتشار گزارشي فاش ساخت كه وزارت دفاع به مدت حداقل پنجاه سال از صدها هزار نفر از نيروهاي نظامي خود در آزمايش‌هاي مختلف و آلودگي عمدي به مواد خطرناك استفاده كرده است. اين مواد شامل گاز خردل و اعصاب ، مواد راديواكتيو يونيزه، مواد روانگردان و توهم‌زا مي‌باشد.

در سال 1995 دولت آمريكا اذعان كرد كه به جنايتكاران جنگي و دانشمندان ژاپني كه تحقيقات پزشكي روي انسان انجام مي‌دادند، در ازاي دريافت اطلاعات در زمينه تسليحات ميكروبي، پيشنهاد دستمزد و مصونيت از پيگرد قضايي را داده است.
در همين سال دكتر نيكلسون فاش ساخت كه عوامل ميكروبي مورد استفاده در جنگ خليج فارس در هوستون تگزاس و فلوريدا ساخته شده و روي زندانيان مركز اصلاح تگزاس آزمايش شده‌اند.

در سال 1996 وزارت دفاع اذعان كرد سربازاني كه در عمليات توفان صحرا شركت داشتند در معرض عوامل شيميايي قرار گرفته‌اند.

در سال 1997 هشتاد و هشت نماينده كنگره آمريكا با امضاي نامه‌اي خواستار انجام تحقيقات در زمينه استفاده از تسليحات ميكروبي و ارتباط آن با سندرم خليج فارس شدند.

شايان ذكر است دسترسي به اطلاعات مربوط به سال 1997 به بعد ميسر نمي باشد.

منبع:irnon.com

 


یک شنبه 26 دی 1389  12:29 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تاريخچه و سير تكاملي درجنگهاي شيميايي دنيا
منابع : سايت قربانيان شيميايي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

 جنگ شيميايي با جنگ جهاني اول در اوايل قرن بيستم آغاز شد و با جنگ شيميايي عراق عليه ايران در اواخر قرن بيستم به اتمام رسيد. اگر چه در تاريخ، تا قبل از شروع جنگ اول جهاني مواردي از بكار گيري اسلحه شيميايي ذكر شده است ولي انجام جدي حملات شيميايي به جنگ اول باز مي گردد. دراين بخش ضمن مروري تاريخي بر سير تكامل گازهاي جنگي، با انواع اين گازها آشنا خواهيم شد.

جنگ جهاني اول و نخستين حملات شيميايي

از اوايل جنگ جهاني گازهاي شيميايي وارد ميدان شدند. دراگوست 1914 فرانسويها گازهاي اشك آور مختلفي ر ااستفاده نمودند. در ژانويه 1915آلمانها در لهستان عليه روسها از گاز كلر استفاده نمودند كه بي نتيجه بود.

 

نخستين حمله موفق آلمانها و تلفات سنگين با گاز كلر

در بعد از ظهر 27 آوريل 1915 آلمانها در نزديكي شهري به نام   YP RES در بلژيك عليه متفقين (كه بيشتر سربازان انگليسي و بلژيكي بودند) گاز كلرين را بكار بردند كه نخستين حمله وسيع گازي در تاريخ دنيا محسوب مي شود. در اين حمله حدود 6000 سيلندر حاوي كلرين مايع را در طول يك خط 6كيلومتري مستقر نموده، 180 تن كلرين را آزاد نمودند كه بخاطر جو مناسب بصورت ابر سبز رنگي خط مقدم متفقين را پوشانيد. چون متفقين هيچگونه آمادگي نداشتند، شديدا آسيب ديدند بطوري كه تلفاتشان به 5000 كشته و 15000 مصدوم رسيد. اين حادثه نقطه عطفي در تاريخ جنگهاي دنيا بشمار رفت زيرا بر تمامي كشورها روشن شد كه اكنون يك عامل جديد وارد ميدان شده است كه محاسبات روشهاي مقابله با آن پرداختند. پس از حمله شميميايي 27 آوريل، در ظرف چند روز هزاران ماسك توسط زنهاي انگليسي ساخته شد و در اختيار سربازان قرار گرفت. اين ماسكها عبارت بودند از يك پدنخي كه با محلولي از هيپوسولفيت سديم، گليسيرين و بياكر بنات سديم آغشته شده بود. در نتيجه در حمله بعد با گاز كلرين كه چند روز بعد در ماه (مي) انجام شد فقط 1200 مصدوم شيميايي از متفقين بجاي ماند. در ماههاي بعد نيز همچنان حملات با گاز كلر توسط آلمانها ادامه يافت. نتيجه تحقيق انگليسها روي گاز هاي جنگي سرانجام در 25 سپتامبر 1915 بصورت نخستين حمله آنها با گاز كلر عليه آلمانها نمايان شد. در اين ميان ارتش آلمان تركيب جديدتري را به نام  Phosgene)) در دسامبر 1915 براي نخستين بار بكار برد كه بعلت آمادگي نسبي سربازان نتيجه مطلوب را عايد آلمانها نكرد. در فوريه 1916 ارتش فرانسه نيز استفاده از گاز شيميايي را شروع كرد و گازفسژن را عليه آلمانها بكار برد. كلر وفسژن هر دو در دماي عادي بصورت بخار مي باشند و اين مطلب مشكلاتي را هم در نقل و انتقال آنها و هم در پايداري در ميدان نبرد بوجود مي آورد، لذا آلمانها گاز Diphosgene)) را تهيه كردند كه در دماي عادي بصورت مايع مي باشد و سرانجام در 7 مي 1916 نخستبن حمله خود ار با اين گاز انجام دادند. در جولاي 1916 آلمانها و متفقين هر دو مجهز به توپخانه گازهاي جنگي شدند و از عوامل مختلف خفه كننده و اشك آور عليه يكديگر استفاده كردند. در اواخر سال 1916 در ارتش انگليس از سلاح جديدي به نام گاز افكن يا  Iuvensproiectors)) بمنظور پرتاب همزمان تعداد زيادي گلوله هاي بزرگ گازي استفاده شد. آنها با استفاده از اين روش قادر بودند غلظت بسيار  بالايي از گاز سمي (غالبا فسژن) را در مدت زمان كوتاهي روي دشمن ايجاد كنند كه چنين عملياتي با توپخانه امكان پذير نبود وآلمانها از اين طريق صدمات زيادي را متحمل شدند.

 

ورود گاز خردل به ميدان جنگ

 

با ورود عامل خردل به صحنه جنگ، كه ايجاد آلودگي پايدار در محيط مي نمود جنگ شيميايي وارد مرحله تازه اي شد. در جولاي 1917 آلمانها براي نخستين باراز گاز خردل يا  Yperie  در شهر Ypres  بلژيك عليه متفقين استفاده كردند كه بسيار موفقيت آميز بود. در همين سال تركيبات آرسنيكي نيز تدريجا وارد ميدان جنگ شد. در اين سال يكي از خطرناكترين سموم آرسنيكي به نام لويزايت Iewisite توسط يك شيميدان آمريكايي به نام دكتر لوئيس سنتز شد شد كه البته درجنگ اول موفق به استفاده از آن نشدند. تا سال 1918 فرانسه و انگليس نيز توپخانه شيميايي خردل را آماده نموده و مورد استفاده قرار دادند، تا آنكه سرانجام در 1918 جنگ جهاني اول خاتمه يافت.

 

آسيب غير نظاميان

 

مصدوم شدن غير نظاميان در جنگ شيميايي نيزحائز توجه است، در سال 1917و1918 حملات شيميايي شديدي (توسط آلمانها) روي شهرها و روستاهاي فرانسوي انجام گرفت كه مهمترين اثرات آن مربوط به گاز خردل بوده و هزاران مصدوم از خود بجاي گذشت. البته آمادگي مردم و كادرهاي درماني باعث شد كه بجز حمله اول، حملات بعدي با موفقيت كمتري توام باشد. ترس از گازهاي شيميايي باعث شده بود كه حتي كودكان دبستاني نيز با ماسك به تحصيل مي پرداختند و آمادگي جهت حملات را داشتند. مردم منازل آلوده (خصوصا در آلودگي خردل) را بسرعت ترك مي كردند و تا اطمينان از پاكسازي آن باز نمي گشتند. همچنين كادر پزشكي ارتش جهت درمان مصدومين شيميايي بخشهاي ويژه اي را اختصاص داده بود.

 

تلفات گازهاي شيميايي در جنگ جهاني اول

 

درجنگ جهاني اول گاز خردل بدون شك از موثرترين عوامل بكار گرفته شده بود. بر طبق يك گزارش از ايستگاههاي رفع آلودگي ارتش انگليس از مجوع 970،160 نفر كل مجروحين شيميايي، 702،124 نفر يا 77% آنانرا مصدومين گاز خردل تشكيل مي داد. طبق گزارش ارتش آمريكا از مجموع 965،36 نفر مصدوم شيميايي 711، 27 نفر يا 75% آنها مربوط به گاز خردل بوده است. اين امر بيانگر نقش ويژه گاز خردل در جنگ مي باشد. عليرغم توقف جنگ جهاني اول كشورها همچنان به تحقيق و توليد پيرامون عوامل شيميايي ادامه دادند تا جا ييكه در سال 1919 توليد گازخردل در كارخانجات آمريكا به رقم 19 تن در روز رسيد. بيشترين آسيب ناشي از سلاحهاي شيميايي در جنگ جهاني اول به سربازان روسي وارد شد كه تلفات آنها بالغ بر 000،50 كشته و 000،50 مصدوم بود. علت اين تلفات، كمي امكانات حفاظتي، ضعف آموزش و محدوديت در تدارك اسلحه شيميايي بود. بطور خلاصه در طول جنگ جهاني اول 000/200،1 تن ماده سمي مصرف شد كه اين سموم شامل 22 نوع عامل شيميايي مختلف بودند و علاوه بر آنها 17 نوع عامل شيميايي ديگر نيز تا خاتمه جنگ مطالعه شد و يا جهت استفاده آماده گرديد. جنگ شيميايي در مجموع منجر به مصدوم شدن 000،200،1 نفر كشته شدن 000،100 نفر گرديد.

 

استفاده ازعوامل شيميايي بين دو جنگ جهاني

 

درسال 1925 در كنفرانس خلغ سلاح ژنو، پروتكلي به امضاء غالب كشورهاي جهان در آمد كه در آن كاربرد سلاح شيميايي وبيو لوژيكي منع شده بود (عراق نيز از امضاء كنندگان آن بود). امضاء كنندگان اين پروتوكل عموما اهميتي براي آن قائل نشدند و توليدات درحد وسيع ادامه يافته و بسياري از كارحانجات توليد كننده مواد شيميايي، در اختيار بخش جنگلهاي شيميايي ارتشها قرار گرفتند. در ادامه تحقيقات محرمانه اي كه هنوز در مورد بالايي از گاز سمي (غالبا فسژن) را در مدت زمان كوتاهي روي دشمن ايجاد كنند كه چنين عملياتي با توپخانه امكان پذير نبود و آلمانها از اين طريق صدمات زيادي را متحمل شدند.

ورود گاز خردل به ميدان جنگ

با ورود عامل خردل به صحنه جنگ، كه ايجاد آلودگي پايدار در محيط مي نمود جنگ شيميايي وارد مرحله تازه اي شد. در جولاي 1917 آلمانها براي نخستين بار از گاز خردل يا   Yperite  در شهر Ypres بلژيك عليه متفقين استفاده كردند كه بسيار موفقيت آميز بود. درهمين سال تركيبات (آرسنيكي) نيز تدريجا وارد ميدان جنگ شد. دراين سال يكي از خطرناكترين سموم آرسنيكي به نام لويزايت Iewisite  توسط يك شميدان آمريكايي به نام دكتر لوئيس سنتز شد كه البته در جنگ جهاني اول موفق به استفاده از آن نشدند. تا سال 1918 فرانسه و انگليس نيز توپخانه شيميايي خردل را آماده نموده و مورد استفاده قرار دادند، تا آنكه سرانجام در 1918 جنگ جهاني اول خاتمه يافت.

 

آسيب غير نظاميان

مصدوم شدن غير نظاميان در جنگ شيميايي نيز حائز توجه است، در سال 1917و1918 حملات شيميايي شديدي (توسط آلمانها) روي شهرها و روستاهاي فرانسوي انجام گرفت كه مهمترين اثرات آن مربوط به گاز خردل بوده و هزاران مصدوم از خود بجاي گذاشت. البته آمادگي مردم و كاردهاي درماني باعث شد كه بجز حمله اول، حملات بعدي با موفقيت كمتري توام باشد. ترس از گازهاي شيميايي باعث شده بود كه حتي كودكان دبستاني نيز با ماسك به تحصيل مي پرداختند و آمادگي جهت حملات را داشتند. مردم منازل آلوده (خصوصا در آلودگي خردل) رابسرعت ترك مي كردند و تا اطمينان از از پاكسازي آن باز نمي گشتند. همچنين كادر پزشكي ارتش جهت درمان مصدمين شيميايي بخشهاي ويژه اي را اختصاص داده بود.

 

تلفات گازهاي شيميايي درجنگ جهاني اول

در جنگ جهاني اول گاز خردل بدون شك از موثرترين عوامل بكار گرفته شده بود. بر طبق يك گزارش ار ايستگاههاي رفع آلودگي ارتش انگليس از مجموع 970،160 نفر كل مجروحين شيميايي، 702،124 نفر يا 77% آنانرا مصدومين گاز خردل تشكيل مي داد. طبق گزارش ارتش آمريكا از مجموع 965،36 نفر مصدوم شيميايي، 711،27 نفر يا 75% آنها مربوط به گاز خردل بوده است. اين امر بيانگر نقش ويژه گاز خردل در جنگ مي باشد. عليرغم توقف جنگ جهاني اول كشورها همچنان به تحقيق و توليد پيرامون عوامل شيميايي ادامه دادند تا جاييكه در سال 1919 توليد گاز خردل در كارخانجات آمريكا به رقم 19 تن در روز رسيد. بيشترين آسيب ناشي از سلاحهاي شيميايي در جنگ جهاني اول به سربازان روسي وارد شد كه تلفات آنها بالغ بر 000،50 كشته و 000،500 مصدوم بود. علت اين تلفات، كمي امكانات حفاظتي، ضعف آموزش و محدوديت در تدارك اسلحه شيميايي بود. بطور خلاصه درطول جنگ جهاني اول 000،250،1 تن ماده سمي مصرف شد كه اين سموم شامل 22 نوع عامل شيميايي مختلف بودند و علاوه بر آنها 17 نوع عامل شيميايي ديگر نيز تا خاتمه جنگ مطالعه شد و ياجهت استفاده آماده گرديد. جنگ شيميايي در مجموع منجر به مصدوم شدن 000،200،1 نفر و كشته شدن 000،100 نفر گرديد.

استفاده از عوامل شيميايي بين دو جنگ جهاني

 

در سال 1925 در كنفرانس خلع سلاح ژنو، پروتكلي به امضا، غالب كشورهاي جهان در آمد كه در آن كاربرد سلاح شيميايي و بيولوژيكي منع شده بود (عراق نيز از امضاء كنندگان آن بود). امضاء كنندگان اين پروتوكل عموما اهميتي براي آنان قائل نشدند و توليدات در حد وسيع ادامه يافته و بسياري از كارخانجات توليد كننده مواد شيميايي، در اختيار بخش جنگهاي شيميايي ارتشها قرار گرفتند. در ادامه تحقيقات محرمانه اي كه هنوز در مورد خردلها ادامه داشت در سال 1935 خردل ازتي (تري كلر و اتيلامين) توسط آلمانها سنتز شد. در سال 1935 موسوليني رهبر ايتاليا به اتيوپي حمله كرد و در سال 1936 آنرا ضميمه خاك خود ساخت، در اين حمله ارتش ايتاليا بطور وسيع از گاز خردل و فسژن بهره جست. در سال 1937 ژاپن عمليات جنگي خود را عليه چين شروع نمود، كه دراوايل اين حمله از گازهاي خردل و لويزايت استفاده كرد.

 

جنگ جهاني دوم و توليد گازهاي اعصاب

از سال 1935 تا 1939 وضعيت ويژه اي بر جهان حاكم بود و درگيريهاي كوچك و بزرگ سرانجام زمينه را براي جنگ جهاني دوم مهيا نمود، بطوري كه با حمله برق آساي آلمان نازي به لهستان در اوايل سپتامبر 1939 و اشغال آن، بتدريج بساري از كشورها وارد جنگ شدند و بدينسان جنگ جهاني دوم آغاز گشت. در جنگ جهاني دوم تحقيق و توليد عوامل شيميايي و بيولوژيك همچنان ادامه يافت و انبارهاي بزرگي از سموم مختلف جنگي در كشورها ذخيره شد. ارتشهاي دنيا از نظر حفاظتي نواقص خود را اصلاح نموده و همه آماده يك جنگ شيميايي بودند. آلمانهاي نيز موفقيت جديدي  در اين زمينه بدست آوردند و آن عبارت از دستيابي به گازهاي اعصاب بود. در سال 1937 زمانيكه دكتر      schrader  سرگرم تحقيق در لا براتوارهاي مربوط به حشره كش بود، موفق به سنتز Tabun شد و بدنبال روشن شدن ارزش نظامي آن، فورا توسط ارتش آلمان بعنوان يك ماده محرمانه طبقه بندي شد. در سال 1939 در حين تحقيق بر روي تركيبات ارگانو فسفره فلوئوره و ظاهرا به منظور توليد حشره كشهاي قويتر سرانجام موفق به سنتز گاز عصبي sarin  شد كه سميت آن 4 برابر بيشتر از تابون بود در سال 1940 كارخانه توليد گاز عصبي تابون در مقياس وسيع در شهرديخرنفورت آلمان بصورت مخفيانه احداث شد. در سال 1945 kuhn  تركيب كشنده سومان را سنتز نمود كه از دو گاز عصبي قلبي خطرناكتر است. شرادر و گروهش تا خاتمه جنگ جهاني دوم حداقل 000،2 تركيب ارگانو فسفره جديد را سنتز نمودند. پس از پيروزي متفقين در جنگ جهاني دوم و اشغال آلمان، مشخص شد كه آلمان داراي سلاح جديد شيميايي مي باشد(فصل هجدهم يادداشت دوم). در يكي از گزارشات متفقين مورخ 14 آوريل 1945 كار شناسان پس از بررسي گلوله هاي شيميايي آلمانها چنين نوشتند:

.... گلوله هاي توپي كه داراي حلقه سفيد رنگ هستند محتوي اسيد سيانيدريك مي باشند، اما گلوله هاي توپي كه داراي حلقه هاي سبز و زرد مي باشند مشابه تركيب انگليسي pf3  هستند... اين تركيب تاول زا نيست ولي آثار سمي جذب مايع آن از راه پوست و چشم بسيار سريع ايجاد مي شود....[1].

در زمان گزارش فوق هنوز هيچ كشوري شناختي از سلاح جديد اعصاب نداشت. مدتي بعد مشخص شد كه محتويات آن گلوله هاي توپ، گاز عصبي Tabun  بوده است، يعني نخستبن گاز اعصابي كه عراق عليه ايران در جبهه جنوبي بكاربرد.

علي رغم اينكه گازهاي اعصاب تا خاتمه جنگ تنها در اختيار ارتش آلمان بود ولي ترس از اين كه ساير كشورها نيز ممكن است اين گازهاي اعصاب استفاده كند. در طول جنگ جهاني دوم عليرغم توليد زياد انواع گازهاي جنگي توسط غالب قدرتهاي بزرگ، موارد استفاده از اين سلاح مشاهده نشد. اگر چه قبل و حين جنگ جهاني دوم در موارد متعددي در سطح وسيع گازهاي شيميايي در ميدان هاي مانوتست شدند.

از امكاناتي كه در جنگ جهاني دوم جهت پخش عوامل شيمياي در نظر گرفته شده بود استفاده از هواپيما بود لذا در ميان تسليحات شيميايي، بمبها(خصوصا بمب خردل) جايگاه ويژه اي داشتند و بميزان فراواني توليد شدند. حجم سلاحهاي شيميايي توليد شده و نقل و انتقال گسترده آنها بقدري بود كه گاه بطور تصادفي منجر به بروز حوادثي مي گرديد كه از جمله حادثه (بندر گاه باري) مي باشد. در اين حادثه كه تنها حادثه شيميايي مهم جنگ جهاني دوم محسوب مي شد آمريكاييها با گاز خردل سات آمريكا كشته و مصدوم شدند (فصل هجدهم يادداشت سوم).

 

پس از جنگ جهاني دوم

عليرغم تاكيدهاي مجدد و امضاء پروتكل هاي مختلف بمنظور عدم توليد گازهاي جنگي، پس از جنگ همچنان تحقيق پيرامون انواع مختلف گازهاي جنگي و روشهاي ديگر توليد آنها ادامه يافت. در سال 1953 (شرادر) در ادامه تحقيقات روي گازهاي عصبي موفق به كشف فرمول عمومي تركيبات ارگانو فسفره شد و توانست توصيف كند كه تركيب ارگانو فسفره براي آنكه خواص حشره كش و آنتي كولينسترازي داشته باشد چه ويژگيهاي را لازم دارد. و در اوايل دهه 1950 گروه شرادر ضمن كار روي استرهاي ديگري از تركيبات ارگانو فسفره، عوامل اعصاب سري را سنتز كردند. در ميان اين سري جديد vx  بعنوان سمي ترين گاز اعصاب مورد توجه قرار گرفت كه تركيبي است از جهت پايداري مشابه خردل و از نظر قدرت كشندگي حتي از سومان هم كشنده تر است لذا شايد از جهاتي بتوان آنرا بهترين گاز جنگي معرفي نمود. در سال 1956 توسط يك شيميدان سوئدي به نام  T hameline  گروه جديد تري از گازهاي عصبي سنتز شد كه يكي از آنها فسفر يل تيوكو لين است اين گروه تركيبات بطور بسيار اختصاصي عمل مي كند و خوشبختانه مواد ناپايداري بوده و نمي توان به راحتي در ميدان جنگ آنها را بكار گرفت. همزمان با تحقيق، توليدات انبوه گازهاي جنگي در كارخانجات شيميايي ويژه ادامه يافت. آمريكا در سال 1954 توليد سارين را آغاز كرد بطوري كه فقط تا سال 1957 ميزان توليد اين گاز عصبي به رقم 000،15 تن رسيده بود. توليد VX  نيز از سال 1960 در آمريكا شروع شد. در دهه 1950 همچنين گروه جديدي از عوامل شيميايي تحت عنوان ناتوان كننده هاي رواني غير كشنده توجه سم شناسان نظامي را بخود جلب نموده و در نتيجه مشتقات مختلف I  ISD  و نيز گاز BZ  وارد صحنه گازهاي جنگي شدند. يك ديگر از پيشرفتها در زمينه گازهاي جنگي متد غليظ و پايدار كردن عوامل فرار خصوصا عوامل عصبي بود كه به كمك مخلوط نمودن آنها با پوليمرها اين كار را انجام مي دادند. علاوه بر توليد و ذخيره سازي گازهاي جنگي، قدرتهاي بزرگ سعي نمودند تشكيلات منسجمي را در ارتش به اين امر اختصاص دهند ودر اين رابطه مانورهاي مختلف شيميايي انجام مي دادند كه در آنها از گازهاي حقيقتي استفاده مي شد. در سال 1986 در يك منطقه تحت آزمايش ارتش آمريكا در ايالت يوتا بدنبال يك كوشش ناموفق در پخش گاز عصبي V X (كه منجر به مسموميت 000،6 راس گوسفند شد) نگرانيهايي در مردم آمريكا بوجود آمد كه منجر به توقف توليد شده صورت گرفت احداث كارخانجات خاصي در كشورهاي مختلف دنيا به اين منظور بود، زيرا پس از مدت زماني اين سموم (بسته به نوع آنها) تجزيه مي شد و يا به علت بروز آسيبهايي كه در جدار مخازن آنها تدريجا بوجود مي آمد خطرناك مي شدند.

سيستمهاي دو گانه توليد گازهاي اعصاب

 

همانطور كه مي دانيم از ديدگاه نظامي يكي از قدرتهاي مهم در جنگ ميزان مهماتي است كه يك كشور انبار نموده است. در مورد مهمات شيميايي در گذشته اين ذخيره سازي نمي توانست از حدي بيشتر شود زيرا ممكن بود خطرات زيادي ر ابراي كشورهايي توليد كننده داشته باشد، لذا اين امر يك عامل محدود كننده بشمار مي رفت. بمنظور حل مشكل، دانشمندان روي اي نتز كار كردند كه بتوانند براي ايجاد يك عامل سمي (ج) آنرا بنجوي سنتز كنند كه قبل از انجام وامكمنش نهايي ژ، دو ماده غير سمي (الف و ب) داشته باشيم.

 يعني ماده (ج) را به صورت (الف + ب) نگاهداري نمائيم و تنها در هنگام نياز دو ماد ه (الف) و(ب) تركيب شده سرانجام ماده سمي (ج ) توليد شود. البته اين كار براي تمامي سموم امكان پذير نيست ولي در مورد سموم عصبي (سارين و و ايكس اين كاربا كمال موفقيت انجام گرفت بطوري كه سيستمهاي دوگانه (Binary) سارين در سال 1977 در آمريكا كه پيشرو اين تكنو لوژي مي باشد آماده توليد و بهره برادي شد. اين روش منجر به آن شد كه مهمات شيميايي همانند مهمات عادي بتواند در مقياس وسيعي ذخيره گردد. از ديگر محاسن روش فوق آن است كه اين مهمات مي تواند بدون حفاظتهاي ويژه حمل شده و نيز با استفاده از توپخانه معمولي شليك شود، زيرا كيلو مترها پس از دور شدن از محل پرتاپ، تركيب دو ماده الف و ب صورت مي گيرد و هرگز خطري براي بكار گيرندگان آن ايجاد نخواهد شد. در ژوئن سال 1985 كنگره آمريكا مبلغ 164 ميليون دلار را (براي سال مالي 1986) جهت توليد سلاحهاي شيميايي (دو گانه) اختصاص داد و سرانجام در سال 1986 مرحله جديدي از توليد وسيع سلاحهاي دو گانه شامل بمبهاي VX و گلو له هاي توپ 155 ميليمتري سارين آغاز شد.

يكي ديگر از پيشرفتهاي مربوط به جنگهاي شيميايي، بدنبال پيشرفت علم بيو تكنو لوژي پيدا شد و آ ن استفاده از توكسينهاي باكتريها گياهان و سپس دستيابي بروشهاي سنتز غير بيولژيك و به مقياس وسيع آنها بود. در اين رابطه مثال برخي از ميكوتوكسينها و نيز انتروتوكسين استافيلو كوك و بوتولينال توكسين سرانجام جزء سموم استاندارد شده نظامي قرار گرفتند كه به مقياس وسيعي توليد شدند.

 

استفاده از سلاح شيميايي پس از جنگ جهاني دوم

 

در سال 1965 مصر در يمن از گاز خردل استفاده كرد كه البته تا سالها پس از آن بطور بين المللي شناخته نشد. (جنگ يمن 67- 1963 ). در جنگ ويتنام (68- 1961 ). آمريكا ييها بطور بسيار گسترده اي از عوامل ضد گياه بمقدار بيش از 000/50 تن استفاده نمودند كه در واقع اولين كاربرد آن در جنگهاي دنيا بشمار مي رفت. اين عوامل كه بر مبناي رنگشان تحت عنوان (عامل نارنجي)، عامل سفيدو و عامل آبي  نامگذاري شده بودند مخلوطهاي مختلفي از عوامل ضد گياه بودند كه بمنظور ريزش برگ درختان، تخريب جنگلها و خشكانيدن مزارع برنج مورد استفاده قرار مي گرفتند. هدف آمريكاييها از اين كار از بين بردن پوشش استتار ويتناميها و نابود نمودن منابع غذايي آنها بود. اين عوامل كه بصورت اسپري از هواپيما پخش مي شد، علاوه بر تاثير بر گياهان، آثار ديررسي هم بر انسانها گذاشت كه هنوز ملت ويتنام از آن رنج مي برد. آمريكا همچنين در سال 1966 چندين مورد بمبهاي حاوي گاز BZ  را بصورت آزمايشي در ويتنام بكار گرفت. علاوه بر اينها در جنگ ويتنام مقادير زيادي از گازهاي اشك آور و خفه كننده استفاده شد شد تا مبارزان ويتنامي مجبور به خروج از تونلهاي زير زميني شده ويا در آنجا از بين بروند. در اواخر دهه 1970 گزارشات حاكي از آن بود كه در برخي نبردهاي كوچك در لائوس، كامبوج، ويتنام و افغانستان بطور محدود از عوامل شيميايي استفاده شده است.

منبع: سایت قربانیان شیمیایی


یک شنبه 26 دی 1389  12:29 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : در ماههاي آخر جنگ عراق از تسليحات شيميايي بسياري استفاده كرد
منابع : سايت قربانيان سلاحهاي شيميايي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

  آنتوني كردزمن: «تحليلگر مركز مطالعات راهبردي و بين المللي»

طي ماههاي آخر قبل از آتش بس ، عراق در حملات خود به مواضع ايران در مهران، جزيره مجنون و تالاب هاي هويزه و دهلران از تسليحات شيميايي بسيار استفاده كرد . چنين به نظر مي رسد كه تا زمان پايان جنگ، استفاده عراق از سلاح هاي شيميايي در حدود 45000 نفر تلفات بر جاي گذاشت .

** سلاح هاي شيميايي / بيولوژيكي و تسليحات پدافندي

عراق در طول جنگ از گازهاي سمّي به دفعات استفاده كرد.  از اينرو پس از استفاد
ه گستردي عراق از اين گازها، روند جنگ از نظر تلفات وارده بر نيروهاي نظامي ايران و تضعيف روحيي مردم تحت تأثير بسيار قرار گرفت.

جزئيات استفاده از سلاح هاي شيميايي در فصول پيشين به بحث گذاشته شد . اما بايد اين نكتي مهم را به خاطر داشت كه بكارگيري سلاحهاي شيميايي در جنگ ايران و عراق اين درس را به ساير كشورها مي دهد كه گسترش تسليحات كشتار جمعي خطرات بسياري را به همراه خواهد داشت .

* استفاده عراق از تسليحات شيميايي و بيولوژيكي

هر دو كشور ايران و عراق پروتكل 1925 ژنو با مضمون منع استفاده از گازهاي سمّي و كنوانسيون 1972 پيرامون جنگ بيولوژيكي در چارچوب ممنوعيت توليد ، تكثير و استقرار سلاحهاي بيولوژيكي را امضا كرده اند . با اين وجود عراق از سال 1960 تلاش براي دستيابي به سلاح هاي بيولوژيكي را آغاز و متعاقب استفاده مصر از تسليحات شيميايي در يمن ، مواد شيميايي مورد نياز را از دو كشور مصر و شوروي سابق خريداري نمود .
هر چند تعيين زمان دقيق دستيابي عراق به تسليحات شيميايي امري محال است ، اما به نظر مي رسد كه عراق اولين آزمايشات خود را در دهي 1960 آغاز و پس از جنگ اكتبر در سال 1973تصميم گرفت كه تأسيسات توليد سلاحهاي شيميايي را در خاك خود احداث كند . شواهد نشان مي دهند كه در همين زمان مقامات اين كشور تعداد محدودي سلاح شيميايي از شوروي سابق خريداري كردند و پيش از امضاي قرارداد كمپ ديويد ، در دستيابي به فن آوري توليد و ذخيري اين تسليحات از كارشناسان مصري نيز كمك گرفتند . مداركي در دست است كه ثابت مي كند بين سالهاي 1973 تا 1975 نظاميان عراق از بمب ها و گلوله هاي حاوي گاز سمي بر ضد كردهاي اين كشور استفاده نمودند .
از قرار معلوم در واكنش به گزارشات واصله از تجهيز نيروهاي اسرائيل و مصر به سلاح شيميايي در جنگ اكتبر و بروز تهديداتي از جانب ايران و شورشيان كرد ، عراق ساخت تاسيسات شيميايي را در اواسط دهه 1970 آغاز كرد . به نظر مي رسد كه مدتها پيش از شروع جنگ ، عراق براي تغذيه خمپاره اندازها و آتشبارهاي خود از گلوله هاي حاوي گاز خردل استفاده مي نمود و گلوله هايي از اين نوع براي خمپاره اندازهاي 120 ميليمتري و آتشبار 130 ميليمتري در اختيار داشت .
يكي از اولين گام هاي عراق در دستيابي به ظرفيت توليد داخلي در مقياس وسيع ، درخواست كمك از شركت
Pfaudler واقع در منطقه روچستر نيويورك جهت احداث مجتمع بزرگ تركيب "مواد ضد آفات نباتي " بود . شركت مزبور يكي از توليد كننده هاي اصلي مواد ضدزنگ - قابل استفاده در شناورهاي فولادي - مي باشد كه اين مواد براي توليد مقدار قابل توجهي ماده شيميايي سمي مناسب است . عراق در سال 1975 با شركت Pfaudler ارتباط برقرار كرد و براي توليد اندك مواد شيميايي خواستار خريد تجهيزات موردنياز از شركت فوق گرديد .
اما زماني كه نمايندگان شركت وارد بغداد شدند ، دريافتند كه عراق در تدارك احداث فوري تاسيسات لازم جهت توليد انبوه مواد شيميايي است . مقامات عراقي نگراني هاي امنيتي كارشناسان شركت
Pfaudler را ناديده گرفته و خواستار طرح هايي شدند كه براساس آنها بتوانند به سرعت نقشه هاي خود را عملي نمايند . همچنين آشكار گرديد كه عراق به دنبال آنست كه براي اهداف كشاورزي سموم آفات كش فسفاته آلي را با مواد نامعلومي "تركيب " نمايد كه عموماً به عنوان "مواد تشكيل دهنده " گاز اعصاب شناخته مي شوند .
اهداف توليد عراق سالانه 600 تن متريك آميتون ، 300 تن متريك دميتون ، 150 تن متريك پاراوكسون و 150 تن متريك پاراتون را شامل مي گرديد . كليه اين عوامل بسيار سمي بودند . آميتون و پاراوكسون از سمي ترين عوامل شيميايي بوده كه به دنبال آن پاراتيون و در نهايت ماده دميتون قرار مي گيرند . حتي در سال 1974 ، استفاده از اين مواد حتي براي اهداف كشاورزي نيز نسبتاً روشي منسوخ شده بود زيرا اين مواد به لحاظ آلايندگي كاملاً غيرقابل استفاده بودند .
طي سالهاي 76-1975 ، شركت
Pfaudler كوشش كرد تا مقامات عراقي را ترغيب نمايد اهداف خود را در چارچوب يك طرح آزمايشي دنبال كنند . عراق سرانجام در اواسط سال 1976 اين روش را كنار گذاشت و مصرانه خواستار احداث يك كارخانه بزرگ گرديد . مذاكره كنندگان عراقي تصميم گرفتند تا به جاي ملاقات با مسئولان وزارت كشاورزي با مقامات وزارت صنايع وارد مذاكره شوند . بن بست هاي حاصله به تدريج عراق را وادار كرد تا مذاكرات را متوقف نمايد .
پس از آن ، عراق با شركت صنايع شيميايي سلطنتي (
ICI) انگلستان ارتباط برقرار كرد و تقريباً همان پيشنهادات را به اين واحد صنعتي ارائه كرد . برخلاف شركت Pfaudler ، شركت فوق با فهرست اقلامي كه دولت بريتانيا صادرات آنها را تحت كنترل خود دارد آشنايي كامل داشت زيرا با اين مواد مي توانستند تسليحات حامل گازهاي سمي توليد نمايند و در اين اثنا‌ متوجه شدند كه عراق درصدد تهيه مواد تشكيل دهنده گاز اعصاب است . شركت ICI به مذاكره با مقامات عراقي تن در نداد .
اما اين عدم تمايل شركت هاي اروپايي ، عراق را دلسرد نكرد بطوريكه مقامات اين كشور براي تحقق خواسته هاي خود مترصد آن شدند كه شركتهاي ديگري در آلمان غربي ، سوئيس ، فرانسه ، هلند ، بلژيك و ايتاليا بيابند و از قرار معلوم در نهايت بيشتر اقلام موردنياز خود را بدست آوردند . در حاليكه منبع دقيق تامين تجهيزات نامشخص است ، اما ظاهراً عراق براي احداث كارخانه توليدكننده "سموم آفات كش " از پشتيباني - واحدي از شركت كارل كولب (
Karl Kolb) - سود جسته است . واحد مزبور از شركت هاي اصلي تامين كننده تجهيزات آزمايشگاهي آلمان غربي است . كارخانه Kolb برخي از تجهيزات موردنياز به استثناي پمپ هاي مخصوص براي تهيه عامل سارين را در اختيار داشت .
عراق همچنان اصرار داشت تا پشتيباني هاي فني خود را از شركت
Fritz Werner آلمان غربي دريافت كند . اين كشور پمپ ها و مواد شيميايي مقاوم را از شركت تجاري مهندسي واتر (Water) در هامبورگ خريداري نمود كه تجهيزات و چندين تن ماده شيميايي از جمله تري كلريد - ماده سازنده گاز اعصاب - را به ارزش 11 ميليون دلار از اين شركت تهيه كرد . عراق همچنين تجهيزاتي نظير حوضچه ها و سانتريفوژهاي مورد نياز راكتور را از شركت Quast و خطوط لوله را از شركت Hastalloy خريداري نمود .
مشخص نيست كه اين اقدامات در ابتداي جنگ تا چه مرحله اي پيش رفته بودند ، هرچند كه طي سالهاي 81-1980حداقل يك كارخانه اصلي توليد سموم آفات توسط "سازمان دولتي توليد سموم آفات كش " راه اندازي شد . بخشي از توليد گاز خردل احتمالآً در شهر سامرا توليد مي گرديد و دو كارخانه كوچك آزمايشي توليد گاز اعصاب نيز در شهر سامرا در حال تكميل شدن بودند كه ظرفيت توليد آنها سالانه در حدود 50-30 تن اعلام شده بود . با اين حال ، دو كارخانه فوق تنها مي توانستند عوامل اعصاب را توليد كنند . بالاخره ، عراق ساير تجهيزات موردنياز براي توليد پلاستيك را تامين كرد كه قادر بود مقادير عظيمي از سيانيد هيدروژن را به عنوان يك محصول فرعي توليد كند . ظاهراً اين تجهيزات براي توليد گاز سيانيد تغيير كاربري داده بودند .
بطور خلاصه ، به نظر نمي رسد كه عراق در ابتداي جنگ زرادخانه بزرگي از چنين تسليحاتي داشته باشد يا در زمان حملات تهاجمي ، استفاده از تسليحات شيميايي براي مقامات اين كشور در اولويت بالايي قرار داشته باشد . عراق در جريان نبرد خود با ايران در حوالي بصره و مندلي در سال 1982 به اندازه كافي گاز
CS و خردل در اختيار داشت اما بديهي است كه مواد لازم و توانايي افزايش ظرفيت توليد براي استفاده از تسليحات حامل گاز در ابعاد گسترده را نداشت .
پس از آنكه عراق مجبور به اتخاذ تدابير دفاعي گرديد و متحمل شكست هاي بسيار گشت ، ظاهراً از گازهاي سمي به عنوان راه حل احتمالي براي رفع مشكلات نظامي خود بهره گرفت . در سال 1982 ، عراق براي دستيابي به فن آوري و كسب مواد موردنياز در خارج از مرزهاي خود بسيار تلاش كرد . براي مثال ، سازمان دولتي توليد سموم آفات كش به واحدي از شركت نفتي فيليپس در منطقه تسندرلو بلژيك مراجعه كرد تا بتواند 500 تن متريك مواد شيميايي تحت عنوان تيوديگليكول تهيه نمايد . تيوديگليكول براي توليد عامل اعصاب مناسب نيست اما پس از تركيب ساده آن با اسيد هيدروكلريك مي توان گاز خردل توليد كرد . براي توليد يك تن گاز خردل در حدود يك تن از اين ماده شيميايي نياز است .
گاز خردل امتيازات نظامي مهمي را نصيب عراق كرد . هرچند كه مرگ آوري گاز خردل در صورت تماس مستقيم 10 تا 100 برابر كمتر از عامل اعصاب است اما توليد و كنترل و بهره گيري از آن در محيط واقعي ساده تر است . زمانيكه گاز خردل عليه نيروهاي پياده نظام يا افراد بدون محافظ در تاسيسات ديگر بكار گرفته شود ، به مراتب موثرتر خواهد بود . اين گاز پايدارتر بوده و افرادي كه آن را استشمام كنند به خدمات پزشكي بسياري نياز پيدا مي كنند . ميزان مرگ آوري گازهاي فوق تنها موضوع مورد بحث نيست . تماس جزئي با گاز خردل مي تواند ظرف 4 تا 6 هفته فرد را كور كرده يا بر روي پوست فرد تاول ايجاد كند . از اينرو ، گاز خردل برتري چشمگيري به عراق عليه نيروهاي پياده نظام ايران مي داد كه بيشتر اوقات خود را در موقعيت هاي ثابت بدون حفاظ سپري مي كردند و از طرفي تجهيزات پزشكي نسبتاً محدودي در خطوط پشت جبهه داشتند .
شركت فيليپس اظهار مي دارد كه به سفارش مزبور وقعي ننهاد زيرا شركت تجاري
KBS Holland B.V. هلندي جايگزين آن شد . پس از آنكه شركت مزبور اولين سفارش را در جولاي 1983 تحويل داد ، شركت فيليپس دريافت كه مشتري اصلي در عراق حضور دارد اما باز هم توجه زيادي به اين مسئله نكرد زيرا به آنها اعلام شده بود كه مشتري اصلي يك سازمان بزرگ "كشاورزي " است . در اوايل سال 1984 زمانيكه سازمان دولتي توليد سموم آفات كش محموله دوم به ميزان 500 تن را سفارش داد ، ظن و ترديد شركت فيليپس بيشتر گرديد و سفارش را فسخ كرد . پس از آن ، شركت فيليپس مراتب را به دولت بلژيك اعلان كرد كه اين امر نيز با لغو گواهينامه توليد مواد شيميايي شركت توسط دولت متبوع همراه بود . تا آن زمان ، عراق براي تقريباً 500 تن گاز به اندازه كافي مواد اوليه در اختيار داشت و بدين ترتيب ساخت پالايشگاه هاي مخصوص و ساير تاسيسات موردنياز براي جدا كردن تيوديگليكول از مواد شيميايي موجود را در دستور كار خود قرار داد . ظواهر امر چنين نشان مي دهد كه تا پيش از آتش بس ، مجتمع صنعتي عراق در فلوجه امكانات لازم براي تهيه تيوديگليكول و ماده سازنده گاز اعصاب را داشت .
ضمناً عراق توانست به تجهيزات و مواد لازم براي تهيه گاز اعصاب دست پيدا كند . اداره گمرك آمريكا به طور كاملاً اتفاقي در فوريه 1984سفارش ديگر عراق به ميزان 74 بشكه پتاسيم فلوريد را متوقف كرد كه يكي از مواد سازنده گاز اعصاب سارين بودند . اين محموله از طرف شركت تجاري الحداد سفارش داده شده بود كه مالك آن شخصي با نام صاحب الحداد يكي از اتباع عراق بود . پس محموله فوق غيرقانوني نبود زيرا تا آن لحظه درون بسته ها مورد بررسي قرار نگرفته بود . ضمن اينكه هيچ شيوه مشخصي براي تعيين حجم ديگر محمولات ارسالي از ايالات متحده آمريكا يا كشورهاي ديگر وجود نداشت . معهذا ، دست كم يك شركت هلندي -
Melchemie Holland B.V. - محكوم به نقض قانون صادرات فسفر اكسي كلريد ، يكي از مواد سازنده گاز اعصاب گرديد . نمايندگان عراقي همچنين ميزان قابل توجهي از تجهيزات خود را از شركتي در آلمان غربي با عنوان Drereich خريداري كرده بودند كه ظاهراً مدعي بودند از اقلام فوق براي تهيه كود آلي فسفاته استفاده خواهند كرد اما از آنها مي توان در تهيه گاز اعصاب نيز بهره برد .
اين تلاشها در مدت زمان كوتاهي بالاخره نتيجه دادند . مركز تحقيقات اصلي عراق براي توليد تسليحات شيميايي در منطقه سلمان پاك تكميل گرديد . تاسيسات موردنياز براي توليد گاز خردل و تابن و عامل اعصاب سارين در مجتمع شيميايي شهر سامرا راه اندازي گرديد كه يكي از كارخانجات توليد حشره كش بوده و مواد اوليه خود را از كشورهاي غربي تهيه مي كرد . تاسيسات سامرا تحت مراقبت امنيتي شديد بوده و در منطقه اي به وسعت 26 كيلومتر مربع در حدود 100 كيلومتري بغداد قرار داشت . اين محل توسط سربازان و موشك هاي
SA-2 دفاع مي گرديد . عراق كارخانه بزرگ ديگري در نزديكي كربلا و حداقل يك مجتمع ديگر براي توليد گازهاي سمي در فلوجه - 65 كيلومتري غرب بغداد - احداث كرد.
تا سال 1983 ، توليد گاز خردل براي تحويل مقادير اندكي از اين ماده به واحد توپخانه ، جنگنده ها و بالگردهاي
Mi-8 كافي بود . دقيقاً مشخص نيست عراق چه زماني بمب هاي حاوي عامل شيميايي را توسعه داد اما ظاهراً براي اين منظور از بمب هاي 250 كيلوگرمي خريداري شده از اسپانيا و براي پرتاب آنها از هواپيماي تهاجمي Fitter بهره مي گرفتند . اين گاز خردل استثنائاً بدون مواد ناخالص بوده كه نشان مي دهد عراق به جاي توليد انبوه گاز خردل ، اين گاز را همچنان تحت شرايط آزمايشگاهي توليد مي كند . از شواهد چنين بر مي آيد كه گاز خردل در كارخانه سلاح هاي شيميايي عراق در شهر سامرا در دست توليد بود .
عراق توليد مقادير قابل توجهي از گاز اعصاب غيرپايدار تابن يا
GA را در سال 1984 آغاز كرده است و گاز سارين يا GB را در سال 1986 وارد چرخه توليد انبوه كرد . تاسيسات اصلي توليد مواد سمي در شهر سامرا واقع شده بود هرچند كه مجتمعي نيز در فلوجه قرار داشت كه گاز واقعي و مواد سازنده آنها را توليد مي كرد . به نظر مي رسد كه عراق موادي نظير سيانيد هيدروژن ، كلريد سيانوژن و لويسيت را آزمايش كرده است .
تا اواخر سال 1985 ، عراق توانست ماهانه حدود 10 تن از انواع گازها را توليد كند . از قرار معلوم ، تا اواخر سال 1986 اين ظرفيت تا بيش از 50 تن در هر ماه قابل افزايش بود . در اوايل سال 1988 ، عراق مي توانست بيش از 70 تن گاز خردل و 6 تن گاز تابن و سارين در ماه توليد نمايد .
تا اواسط سال 1989 ، عراق لااقل 5 تاسيسات بزرگ براي تحقيق و توليد عامل شيميايي احداث كرده بود . ظاهراً ، اين كشور براي توليد سلا حهاي بيولوژيكي و يافتن راهي براي پرتاب سلاح هاي گازي و بيولوژيكي بوسيله موشك هاي سطح به سطح شبانه روز تلاش مي كرد . برخي منابع گمان مي كردند كه كارخانه سلمان پاك علاوه بر توسعه سلاح هاي شيمايي ، مركز توسعه و توليد سلاح هاي بيولوژيكي عراق نيز مي باشد . براي تعيين اينكه عراق در حال توسعه چه سلاح بيولوژيكي است و اينكه آيا اين سلاح ها واقعاً در حال توليد مي باشند هيچ راه قابل اطميناني وجود ندارد . سلاح هاي بيولوژيكي واقعي شامل ماده سمي بوتولين ، آنتراكس ، تولارميا و اكوئين انسفاليتيس بود . از قرائن چنين به نظر مي آيد كه عراق در حال توليد گاز اعصاب پايدار
VX نيز بوده است .

استفاده از تسليحات شيميايي و بيولوژيكي در جنگ ايران - عراق

اگرچه ايران ادعا مي كرد كه عراق طي چند هفته اول جنگ در منطقه سوسنگرد از سلاح هاي شيميايي بهره گرفته است ، اما هيچ مدركي دال بر استفاده گسترده از مواد شيميايي مرگبار و يا عوامل بيولوژيكي در مراحل ابتدايي جنگ خليج وجود ندارد . در اين ادعاي ايران شك و ترديد وجود دارد و ممكن است صرفاً ناشي از تبليغات ايران باشد يا اينكه درصدد بود تا از بكارگيري عوامل شيميايي و بيولوژيكي توسط نيروهاي عراق ممانعت بعمل آورد .
عراق اولين بار زمانيكه در جريان حملات ايران حالت تدافعي به خود گرفت ، اقدام به استفاده گسترده از تسليحات شيميايي عليه نيروهاي ايراني نمود . با آغاز سال 1982 ، عراق از گازهاي اشك آور و عوامل غير كشنده بهره گرفت و در صداي راديو
Masses بغداد در خطاب به ايرانيان اعلام كرد كه "براي هر نوع حشره اي ، يك سم آفت كش " وجود دارد . عراق در جولاي (عمليات والفجر 2) و اكتبر (حمله پنجوين) 1983 تعداد كثيري از سلاح هاي شيميايي خود را عليه نيروهاي ايراني بكار گرفت . عراق براي اولين بار در دسامبر 1982از گاز خردل براي مقابله با نيروي پياده نظام و حملات شبانه آنها استفاده نمود .
عراق در ماه سپتامبر 1983يكبار ديگر به ايران هشدار داد كه عليه نيروهاي اين كشور به استفاده گسترده از گازهاي سمي مبادرت خواهد كرد . فرماندهي عالي عراق بيانيه اي با اين مضمون منتشر ساخت كه : "ما به تسليحات مدرني مجهز شده ايم كه براي اولين بار در اين جنگ از آنها سود خواهيم جست ... كه بنا به دلايل انساني هيچگاه در جنگ هاي پيشين مورد استفاده قرار نگرفتند .... چنانچه از فرامين رژيم آيت ا... خميني تبعيت كنيد ... مرگ شما حتمي است زيرا اين بار از سلاحي بهره مي گيريم كه هر جنبده اي در خط مقدم را نابود خواهد كرد . "
متعاقب اين هشدار ، عراق دست به حملات ديگري زد . نيروهاي اين كشور در ماه جولاي (عمليات والفجر 2) و اكتبر (حملات پنجوين) 1983 از سلاح هاي شيميايي مرگ آوري در مقياس وسيع استفاده كردند . به نظر مي رسد كه جنگ شيميايي در روز 9 اوت در حوالي پيرانشهر به اوج خود رسيد و پس از آن در اطراف پنجوين در اواخر ماه اكتبر و اوايل نوامبر 1983 مورد استفاده گسترده قرار گرفت . در جريان اين حمله ، دو سرباز ايراني بوسيله عامل خردل مجروح شدند كه پس از انتقال به شهر وين براي درمان ، جان خود را از دست دادند . دو تن از سربازان آسيب ديده گروه دوم براي درمان پزشكي به استكهلم انتقال يافتند كه در آنجا فوت كردند .
از ديگر اتهامات ايران عليه عراق ، استفاده اين كشور از تسليحات شيميايي در حمله مارس 1984 بود كه در جريان آن جزيره مجنون به اشغال نيروهاي ايراني در آمد . در اين اتهامات چنين مطرح شده كه عراق در حدود 1700 تن از سربازان ايراني را به قتل رسانده است كه در جريان آن علاوه بر گاز خردل ، از عامل اعصاب
GD و GB نيز بهره گرفته بود . بسياري از ادعاهاي بعدي ايران در مورد استفاده عراق از گازهاي تركيبي مرگ آور مستقيماً به نبرد بر روي جزاير مختلف ارتباط پيدا مي كند .
ظاهراً استفاده گسترده عراق از عوامل شيميايي بين ماه مارس 1984 تا حمله ايران به فاو در اوايل سال 1986 بي پايه و اساس است اما زمانيكه نيروهاي نظامي اين كشور تحت فشار نظامي شديد ايران قرار مي گرفتند ، به طور پراكنده از تسليحات شيميايي سود مي جستند .
ايران تلاش كرد تا با بسيج افكار عمومي اين وضعيت را تحت كنترل خود در آورد . پس از آنكه اعتراضات ايران در برانگيختن واكنش جهاني ناكام ماند ، مجروحان جنگ شيميايي را به لندن اعزام كرد . سپس ، هيئتي از سازمان ملل متحد به ايران رفتند و توانستند در آنجا چندين بمب پيدا كنند كه حروف اسپانيايي بر روي آنها حك شده و براي انتشار عوامل شيميايي بكار گرفته شده بودند . هيئت مزبور متوجه شد كه از اين تسليحات بعدها در راستاي انتشار گاز خردل بهره گرفته شده است . بر مبناي تحقيقات انجام گرفته پس از حملات 1984 ، احتمال بهره گيري عراق از گاز اعصاب موسوم به تابن تاييد شد . اين نتايج در تحقيقات دوم سازمان ملل متحد در سال 1986 دوباره مورد تاييد قرار گرفت و بعدها معلوم گرديد كه عراق عامل گاز كلرين و يك مجتمع توليد سلاح هاي شيميايي در اختيار داشت .
تلاشهاي ايران در تبليغات عليه استفاده عراق از گازهاي شيميايي ، موفقيت نسبي براي اين كشور در پي داشت . عراق بين سالهاي 1984 و حملات جديد ايران به فاو در سال 1986 ، به ميزان اندك از عوامل شيميايي استفاده كرد . با اينحال ، توضيحات ديگري نيز وجود دارد . در حاليكه اين وقفه در استفاده عراق از مواد شيميايي ممكن است به دليل بروز واكنش نامناسب در ميان كشورهاي غربي و جهان سوم بوده باشد اما مي توان فقدان سازماندهي و توزيع كننده هاي لازم براي استفاد مطمئن از اين گازها را دليل ديگر اين اقدام دانست . مداركي در دست است كه نشان مي دهند وزش بادهاي مخالف سبب مرگ نيروهاي عراقي حاضر در حاج عمران در اوت 1983 ، در جزيره مجنون در مارس 1984 و نيز حوالي درياچه ماهي (
Fish Lake) در سال 1987 گرديد . به نظر مي رسد پس از آنكه ايالات متحده آمريكا استفاده عراق از سلاح هاي شيميايي را در مارس 1984 رسماً محكوم كرد ، ايران نيز در اتخاذ تدابير خود محتاط تر شد .
اعمال تغييرات در آموزش يگان تسليحات شيميايي عراق نيز نشان مي دهد كه اين كشور در تلاش بود تا در استفاده از گاز خردل بيشتر به صورت گزينشي عمل كرده و به نيروهاي ايراني مستقر در پشت خطوط مقدم با دقت بيشتري حمله نمايد . به علاوه ، عراق آشكارا نيروهاي خود را ملزم كرد تا از گازهاي اعصاب غيركشنده عليه سربازان مهاجم ايراني يا در حملات خود به مواضع ايرانيان بهره گيرند .
در هر صورت ، عراق جنگ شيميايي را در دفاع از منطقه فاو در سال 1986 به طور گسترده دوباره از سر گرفت و در دفاع از بصره در سال 1987 به نحو موثري از اين گازها استفاده نمود . عراق همچنين دريافت كه گاز خردل و اعصاب براي مقابله با نيروهاي ايراني حاضر در مناطق شمالي در جريان حملات آنها به عراق در 1987 و ماههاي ابتدايي سال 1988 ، كارآيي لازم را داشتند . تسليحات شيميايي راه حل بالقوه اي براي مشكلات موجود در مناطق كوهستاني و زمينهاي ناهموار به نظر مي رسيد و در بسياري از موارد ، به عراق اين امكان را مي داد تا امنيت مناطق كوهستاني را با تعداد اندكي از سربازان خود حفظ كند . عراق به طور اخص آمادگي لازم جهت استفاده از گازهاي شيميايي عليه شهروندان كرد خود را نيز داشت كه به طرفيت ايران با آنها مبارزه مي كردند ، گروهي كه دولت آنها را افرادي خائن به مملكت مي دانست .
عراق در جريان باز پس گيري فاو در اوايل سال 1988 و حملات تهاجمي نيروهاي عراق در راستاي تقويت مواضع خود در بيرون از شهر بصره ، از تسليحات شيميايي در مقياس وسيع سود جست . ايران ادعا كرد تا آوريل سال 1988 كه دور جديدي از حملات آغاز گرديد ، تعداد كل تلفات ناشي از سلاح هاي شيميايي در مقايسه با ابتداي جنگ تا حدود 25600 مجروح و 260 كشته افزايش يافته است . اين ادعاها احتمالاً قانوني خواهد بود . هرچند ايران در حال حاضر تجهيزات پدافندي بسياري در اختيار دارد اما براي استفاده موثر از آنها فاقد سازماندهي مناسب بوده يا نيروهاي نظامي اين كشور آموزش هاي لازم را نديده بودند . براي نمونه ، بسياري از نيروهاي ايراني كشته شدند زيرا كه صورت خود را آنقدر نتراشيده بودند تا آن حد كه اين مسئله مانع قرار دادن كامل ماسك ضدگاز بر روي صورت آنها شده بود .
طي ماههاي آخر قبل از آتش بس ، عراق در حملات خود به مواضع ايران در مهران ، جزيره مجنون و تالاب هاي هويزه و دهلران از تسليحات شيميايي بسيار استفاده كرد . چنين به نظر مي رسد كه تا زمان پايان جنگ ، استفاده عراق از سلاح هاي شيميايي در حدود 45000 نفر تلفات بر جاي گذاشت ، هرچند كه براي محاسبه وخامت صدمات وارده يا تعداد كشته شدگان راهي وجود ندارد .
نكته بحث انگيز آنكه ، كردهاي مخالف دولت عراق مقامات كشور خود را متهم كردند كه در اوايل سال 1987 عليه روستاها و مناطق كردنشين غيرمحارب از گازهاي شيميايي استفاده نموده است . براساس چنين گزارشاتي ، بين 15 آوريل 1987 و 26 فوريه 1988 تعداد پانزده مورد حمله ثبت شده است . سه مورد از اين حملات بيش از 100 يا بيشتر تلفات بر جاي گذاشت : حمله به اربيل ، كاني برد ، زينو ، بالوكوآ ، شيخ وسن ، كوههاي دراشير و منطقه ساوسي واكن در 16 آوريل سال 1987 ، منطقه دهوك / آماديه در 6 مه 1987 و سليمانيه / سرگالو ، يخسمار ، هاله دان ، منطقه گويزيلا در 25 فوريه 1987 .
هرچند كه اين اتهامات را نمي توان تاييد كرد ، اما اسف بارترين نمونه استفاده از گازهاي شيميايي عليه شهروندان غيرنظامي زماني اتفاق افتاد كه ايران و عراق در جريان حمله ايران به شهر كردنشين حلبچه در 26 فوريه 1988 از سلاح هاي شيميايي بهره بردند . در اين نبرد ، بالغ بر 5000 شهروند كرد كشته شدند .
به نظر مي رسد كه عراق پيش از بمباران شهر بوسيله گاز خردل كه ابر سفيدرنگ سوزنده اي را ايجاد مي كند ، نيروهاي خود را از آن منطقه عقب كشيد . برخي از قربانيان اين گازهاي شيميايي ظاهراً‌ به سمت عراق حركت كرده بودند نه مرزهاي ايران كه اين مسئله نيروهاي ايراني را در اين سردرگمي فرو برد كه آنها سربازان عراقي هستند .
عليرغم واكنش خصمانه خارجي عليه حلبچه ، به نظر مي رسد عراق حملات تهاجمي بزرگ و جديدي را عليه شهروندان كردنشين خود در 25 اوت 1988 آغاز كرد و از قرار معلوم براي آنكه مناطق متخاصم را خالي از سكنه كند ، به استفاده از گازهاي شيميايي دست يازيد . با وجوديكه نمي توان دقيقاً ميزان استفاده عراق از گازهاي شيميايي را تعيين نمود ، اما 65000 شهروند كرد به تركيه عزيمت كردند و البته بسياري از پناهندگان گزارشات متقاعدكننده اي مبني بر استفاده عراق از گازهاي شيميايي ارائه نمودند . حملات شيميايي اين كشور پس از موج جديد اعتراضات جهاني متوقف شدند كه خواهان قطع روابط با عراق و اعمال فشار سياسي بيشتر از جانب ايالات متحده آمريكا بر اين كشور بودند .
اگر روند جنگ ايران - عراق دوباره به شرايط قبل بازگردد مشابه با سطح نبردي كه قبل ازآتش بس وجود داشت ، در آن صورت احتمال دارد كه استفاده بيشتري از گازهاي شيميايي و احتمالاً‌ عوامل بيولوژيكي در دستور كار طرفين جنگ قرار گيرد . اما بايد خاطر نشان كرد كه هيچيك از دو كشور هنوز نتوانستند ثابت كنند كه براي انتشار گاز و مواد شيميايي بوسيله موشك توانايي لازم را دارند .
در مورد تأثير كلي سلاحهاي شيميايي در جريان جنگ ، واضح است كه عراق در اين زمينه پيروزي هاي بيشتري را بدست آورده و بيشترين استفادي عراق از اين تسليحات از سال 1987 به بعد بود . تلفات شيميايي 45000 نفر تخمين زده شده كه در مقابل تلفات بيش از يك ميليوني نظامي و غير نظامي در طول جنگ ، بسيار اندك به شمار مي رود اما چنين به نظر مي رسد كه اين تسليحات نقش تعيين كننده اي بر روحيه افراد نظامي و غيرنظامي ايران در ضدحملات عراق و "جنگ شهرها " در سال 1988 داشته است . در حال حاضر قدرت محض كشتار اين نوع تسليحات موضوع موردبحث نيست . كساني كه خود را بي دفاع احساس كنند ، ممكن بود پس از بروز لطمات محدود از ميدان نبرد بگريزند . اذهان عمومي نيز به دليل ترس از حملات شيميايي ، از حمايت هاي خود براي ادامي جنگ دست بر مي داشتند . تمامي اين نكات ، درس هايي هستند كه بسياري از كشورهاي در حال توسعه پيش از اين در مورد استفاده از سلاح هاي شيميايي و بيولوژيكي به خاطر سپرده اند و در آينده نيز احتمال بكارگيري جنگ افزارهاي شيميايي و احتمالاً تسليحات بيولوژيكي در درگيري ها ، محتمل خواهد بود .

*عوامل شيميايي اصلي كه احتمالاً در جنگ ايران - عراق مورد استقاده قرار گرفتند

عوامل كنترل كننده (
control agents) : عواملي هستند كه در صورت تماس با چشم و دستگاه تنفسي به طور موقتي آنها را تحريك كرده يا از كار مي اندازند . استفاده از آنها در فضاي بسته مي تواند سبب بروز بيماري جدي يا مرگ گردد .

*اشك : سبب سرازير شدن اشك و سوزش دستگاه تنفسي فوقاني و پوست مي گردد . مي تواند سبب تهوع و استفراغ شود .
كلروراستوفنون (
CN)
او-كلروبنزيل-مالونونيتريل (
CS)

*استفراغ : سبب سوزش ، سرفه ، سردرد شديد ، گرفتگي قفسه سينه ، تهوع ، استفراغ مي گردد .

*ادامسيت (
DM)

*عوامل ناتوان كننده (
incapacitating) : عواملي هستندكه سبب بروز بيماري كوتاه مدت شده و اثرات رواني شديدي دارند (روان پريشي يا توهمات) . اين عوامل مي توانند از طريق دستگاه تنفسي يا در صورت تماس با سطح پوست جذب بدن گردند .

*
BZ

*عوامل تاول زا (
Blister) : عواملي هستند كه پوست و بافت را از بين مي برند ، در صورت تماس با چشم سبب كوري انسان شده و مي توانند لطمات جبران ناپذيري به دستگاه تنفسي وارد آورند . از طريق سيستم تنفسي يا تماس با سطح پوست مي توانند جذب بدن گردند . برخي از آنها با تاخير و برخي ديگر بايد بلافاصله مداوا گردند :

*خردل سولفور (
H يا HD)
*خردل نيتروژن (
HN)
*لويسيت (
L)
*اكسيم فسژن (
CX)

*عوامل خفه كننده (
Choking) : عواملي هستند كه سبب خونريزي رگهاي خوني در ششها مي شوند بطوريكه اين خونريزي وارد بافت هاي بدن شده تا جائيكه قرباني در خون خود يا خفه شده يا غرق مي گردد . اين عوامل از طريق دستگاه تنفسي جذب مي شوند . برخي از آنها با تاخير و برخي ديگر بايد بلافاصله مداوا گردند :
*فسژن (
CG)

*عوامل خون (
Blood) : سبب اختلال در مصرف اكسيژن سلول هاي بدن مي شود . عامل CK همچنين سبب سوزش ششها و چشمها شده و بايد بلافاصله مداوا گردند :

*سيانيد هيدروژن (
AC)
*كلريد سيانوژن (
CK)

*عوامل اعصاب (
Nerve) : عواملي هستند كه با چسبيدن به آنريمهاي مهم براي عملكرد سيستم عصبي به سرعت اين سيستم را از كار مي اندازند ، سبب تشنج و يا فلج شدن و در اغلب موارد به مرگ منتج مي شوند . اين عوامل از طريق دستگاه تنفسي يا تماس با سطح پوست جذب بدن فرد مي گردند :

*تابن (
GA)
*سارين (
GB) - تقريباً‌ در آب قابل حل بوده و در هوا پخش مي گردد
*سومان (
GD)
*
GF
*
VK - عاملي پايدار كه به سنگيني نفت مي باشد


*نوشته: آنتوني كردزمن
*ترجمه جوادقلوبي

ويژه نامه دفاع مقدس (36)-5

منبع: سایت قربانیان سلاحهای شیمیایی


یک شنبه 26 دی 1389  12:29 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : صدام و "علي شيميايي" تنها متهمان حمله با گازهاي سمي نيستند؛ غربي ها كمك شان كردند
منابع : سايت قربانيان شيميايي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

20 سال پس از حملات عراق با گازهاي سمي عليه ايران كه مورد بي‌اعتنايي قدرت‌هاي جهاني كه آن زمان حامي صدام بودند، قرار گرفت، در كوهستان‌هاي دور افتاده كردستان هنوز هم روستاييان ايراني گرفتار چشم‌ها و ريه‌هاي آسيب ديده‌اند

ساعت چهار بعد از ظهر هفدهم مارس 1988 بود كه هواپيماهاي عراقي هشت بمب محتوي گاز خردل را بر فراز خانه‌هاي سنگي و چوبي "نودشه" كه در آغوش دره سبز نعلي شكلي در نزديكي مرز جاخوش كرده بودند، فروريخت.

دارا مشكاتي كه آن زمان 10 ساله بود مي‌گويد: آن گاز را ديدم و بوي هلو را احساس كردم و بعد چشمانم بسته شد و نتوانستم چيزي را ببينم؛ دو ماه تمام نابينا شدم.

بازرسان سازمان ملل گفتند كه در اين حمله كه تحت‌الشعاع حمله شيميايي صدام در روز قبل قرار گرفت كه پنج هزار كشته در ميان كردهاي حلبچه در 25 كيلومتري مرز غرب ايران بر جاي گذاشت، 13 تن كشته و بيش از 100 تن زخمي شدند.

در آن زمان هيچ جاده آسفالت شده‌اي نودشه را به پاوه كه نزديك‌ترين شهر كوچك بود متصل نمي‌كرد و بنابراين قربانيان مجبور شدند راه پنج ساعته پرفراز و نشيبي را در طول مسيري آلوده در كوهستان طي كنند.

مشكاتي مردي رنگ پريده با چشماني ضعيف، بينايي‌اش را به دست آورد و آن اندازه بهبود يافت كه بتواند در دفتر حسابرسي يك شركت كار كند اما هم‌چنان از مشكلات رواني رنج مي‌برد.

او گلايه مي‌كند كه "هيچ‌كس از ليوان‌هاي من آب نمي‌خورد و مردم فكر مي‌كنند من مشكلي دارم".

اين فقط يكي از نجات يافتگان در نودشه است؛ روستايي كه در سال 1988 برابر با آخرين سال جنگ ويرانگر صدام با ايران، در مدت يك ماه هدف سه بمباران با گازهاي شيميايي قرار گرفت.

رحيم مغروضي، 52 ساله كه يك ماسك جراحي به صورت دارد اين طور گفت: ما براي كمك به زخمي‌ها رفتيم، نمي‌دانستيم كه حملات شيميايي صورت گرفه است؛ پوست من سرخ شده بود؛ سعي كرديم چشمانمان را با آب بشوييم؛ هنوز هم نمي‌توانم به درستي نفس بكشم و كار كنم.

مغروضي مانند بسياري ديگر از ساكنان اين روستاي پنج هزار  نفري در انتظار روزي است كه مقامات عراقي حكم اعدام علي حسن المجيد، از مقامات عالي رتبه صدام كه سال گذشته به دليل نقش وي در درگيري‌هاي خونين عليه كردهاي عراقي در دهه هشتاد صادر شد را اجرا كنند.

مغروضي با اشاره به نام مستعار المجيد گفت: "علي شيميايي" مسوول چيزي است كه به سر من‌ آمد.

رحيم ادامه داد: اميدوارم كه اعدام شود.

المجيد در زندان آمريكا در عراق در انتظار مرگ به سر مي‌برد و سرنوشت او به اختلاف ميان دولت عراق و شوراي رياست جمهوري درباره به پايان رساندن احكام اعدام گروهانش گره خورده است.

صدام خود در سال 2006 با ايراد اتهاماتي اندك درباره اقدامات دولتش عليه كردهاي عراق و ايران كه بسياري از ايراني‌ها آن را فرصتي از دست رفته مي‌بينند، اعدام شد.

شهريار خاطري يك دكتر 37 ساله ايراني كه يك گروه حمايت از نجات يافتگان نظير خودش از حملات شيميايي عراق را اداره مي‌كند نيز گفت: خوشحاليم كه صدام محاكمه شد اما ناراحتيم كه هرگز براي آنچه عليه مردم ايران و كردهاي عراق در استفاده از تسليحات شيميايي مرتكب شد، تحت محاكمه قرار نگرفت.

او افزود كه دولت دست كم نام 55 هزار بازمانده از حملات شيميايي را ثبت كرده است كه هفت هزار تن از آن‌ها غير نظامي‌اند؛ اما رقم واقعي بالاتر است، زيرا بسياري از آن‌هايي كه در معرض سطوح پايين گاز خردل قرار گرفتند سال‌ها بعد نشانه‌هاي بيماري‌شان بروز كرد.

عراق در طول جنگ با ايران بارها از گازهاي خردل و اعصاب استفاده كرد و بخشي از دليل آن مقابله با موج حملات انساني بسيجي‌هاي ايران بود كه اغلب داوطلبان جواني بودند كه براي گذاشتن از جانشان براي ايران و انقلاب اسلامي آيت الله روح الله خميني (ره) آماده بودند.

علي جلالي در سال 1987، 20 ساله بود و در نزديكي مريوان در بسيج خدمت مي‌كرد و اين مصادف با زماني بود كه يك موشك عراقي محتوي گاز خردل نزديكي چادرش به زمين اصابت كرد و به كشتن بيش‌تر هم‌رزمانش منجر شد.

او مي‌گويد: فكر مي‌كردم كه خودم هم مرده‌ام.

جلالي كه همراه با سرفه‌هاي گوش خراش صحبت مي‌كند شايد زندگي‌اش را مديون دكترهاي ژاپني باشد كه چندي بعد به مدت بيش از چهار ماه در توكيو به مداواي چشم، پوست و ريه‌هاي او پرداختند.

وي كه قبل از حملات ازدواج كرده بود و يك فرزند داشت، ديگر نمي‌تواند بچه‌دار شود اما از خدمتي كه انجام داد پشيمان نيست و مي‌گويد: من خودم راهم را انتخاب كرده بودم؛ بايد وظيفه‌ام را در برابر كشورم ادا مي‌كردم؛ گاز خردل معمولا مشكلات تنفسي و التهاب عود كننده ريه، ضايعات چشمي كه مي‌تواند به نابينايي منجر شود و آثار التهاب و زخم همراه با خارش را سسب مي‌شود.

فيك فلاحي مردي 50 ساله كه صورتش پوشيده از محاسن است و عينكي به چشم دارد در اتاق پذيرايي خالي خانه‌اش به همراه يك كپسول اكسيژن و انبوهي از بطري‌هاي دارو، كپسول و قرص نشسته است.

وي به بازديدكنندگان تور از مناطقي كه بمباران شيميايي شده بود، گفت: مثل موش‌هاي آزمايشگاهي شده‌ايم؛ هيچ دارويي برايمان تاثيري ندارد.

فلاحي كه پدر چهار فرزند است قادر به كار كردن نيست و مي‌گويد كه آن حمله شيميايي زندگي‌اش را نابود كرده است.

او گفت: شب‌ها نمي‌توانم بخوابم؛ زندگي ندارم؛ زندگي اجتماعي ندارم و هميشه در خانه هستم.

به گفته حميد سهراب‌پور، متخصص سينه كه مسووليت پاسخگويي پزشكي به حملات شيميايي در دوران جنگ را به عهده داشت مي‌گويد كه براي تاثيراتي كه ريه‌ها دريافت كرده‌اند هيچ درماني وجود ندارد.

وي گفت: به محض آن كه مشخص شد دليل نشانه‌هاي مرموز قربانيان، گاز خردل بوده است، ايران فورا تيم‌هاي پزشكي بيمارستان صحرايي و لباس‌هاي محافظ را ارسال كرد.

او ادامه داد: بدترين تجربه به دو ماه اول مربوط مي‌شود، انبوهي از بيماران مراجعه مي‌كردند و نااميد مي‌رفتند؛ زيرا ما نمي‌دانستيم چطور با اين مشكل برخورد كنيم.

سهراب‌پور و تعداد زيادي از بازماندگان اصرار دارند كه صدام و "علي شيميايي" تنها متهمان در حملات با گازهاي سمي نيستند و به مداركي درباره كمك شركت‌هاي آلماني و ديگر شركت‌هاي خارجي به عراق براي توسعه زرادخانه شيميايي‌اش اشاره مي‌كنند.

خاطري كه مسووليت اين تور را بر عهده داشت گفت: گزارشات مختلف كارشناسان سازمان استفاده رژيم صدام از گازهاي اعصاب و خردل را تاييد كرد ولي متاسفانه جامعه بين‌المللي هيچ واكنشي نشان نداد.

 

منبع: سایت قربانیان شیمیایی

 


یک شنبه 26 دی 1389  12:35 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : جنگ افزارهاي بيولوژيك و شيميايي
منابع : سايت قربانيان شيميايي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

جنگ افزارهای شیمیایی و به کارگیری این مواد به صورتهای گاز، مایع و یا جامد در میدانهای جنگ و یا بیرون از مناطق چون زهر بر روی انسان اثر می گذارند. این جنگ­افزارها علاوه بر انسان بر روی دیگر موجودات زنده و گیاهان آن نواحی نیز، آثار مرگباری دارند. دگرگونیهای حاصل از کاریرد جنگ­افزارهای شیمیایی در جهان موجب شد که در سال 1925 در کنفرانس ژنو با تصویب پروتکل ژنو به کارگیری هرگونه گازهای زهردار و خفه کننده و سایر گازهایی مانند این گازها و یا حتی به صورت مایع را منع کنند. این پیمان نامه در تاریخ مزبور به امضای بیش از 140 نماینده از کشورهای سراسر جهان رسیده است.

چگونگی و تاریخچه بهره گیری از جنگ­افزارهای شیمیایی

بهره گیری از گازهای سمی و کاربرد آنها در جنگ، در دوره­ های پیشین نیز متداول بوده است اما استفاده از آنها به صورت رایج در جهان از جنگ اول جهانی آغاز شده است. طرفین درگیر در جنگ به صورت انفرادی در جنگ­افزارهایی چون توپخانه و یا در گلوله های دیگر آنها را به کار می گرفتند.

در سال 1914 ارتش آلمان با استفاده از ماده کلرین «جسم بسیط سمی که در نمک یافت می شود Chlorine» که آن را در هزاران وسیله استوانه ای شکل جای داده بود، در حمله ای که به طور گسترده در منطقه ای به وسعت 6 کیلومتر در جبهه یپرس در 22 آوریل 1915 انجام داد از سلاح شیمیایی استفاده کرد و اهمیت فاجعه را به نحو روشنتری نشان داد. از آن به بعد طرفین از این گاز استفاده می کردند و در نتیجه بتدریج استفاده از ماسکهای ضد گاز در این جنگها متداول شد. از سوی دیگر نیز برای وارد آوردن تلفات بیشتر از گازهایی با درجه سمی بیشتر استفاده نمودند که از آن جمله گازهای فوس جین «گاز بی رنگ سمی به فرمول COCL2» و دیگر گازهای شیمیایی بود که می توانستند به پوست و چشم آسیب شدید برسانند و بویژه استفاده از گاز خردل «Mustard gas» که آثار بسیار زیانباری را به همراه داشت، بسیار متداول شد.

در خطوط پدافندی با استفاده از ماسکهای ضد گاز و لباسهای مخصوص و با وضع آیین نامه های حفاظتی در برابر گازها تا اندازه ای توانستند آثار شدید آنها را کاهش دهند، ولی بنا به آمارهای موجود تنها در جنگ اول جهانی بیش از 100000 تن از انواع گازهای گوناگون به وسیله طرفین درگیر در جنگ مورد استفاده قرار گرفته و این نوع جنگ­افزار به عنوان بزرگترین و مخربترین سلاح برای خطوط پدافندی به شمار می آمد. در طول جنگ دوم جهانی استفاده از جنگ­افزارهای شیمیایی به صورت انبوه از سوی نیروهای طرفین درگیر در جنگ به سه دلیل زیر در طرحهای ستادی و عملیاتی گنجانیده نشده بود:

اول - نظامیان طرفین بر این باور بودند که استفاده از سلاحهای شیمیایی آثار چندان قابل توجهی چون جنگ­افزارهای معمولی نخواهد داشت.

دوم - آثار این جنگ­افزارها در محیط های انسانی غیر نظامی بیشتر است.

سوم - فرماندهان نظامی بیزاری خود را از به کارگیری این گونه سلاحها به اطلاع همگان می رساندند و از طرفی پروتکل ژنو نیز مخالف استفاده از این گونه جنگ­افزارها بود.

ولی استفاده از جنگ­افزارهای شیمیایی پس از جنگ دوم جهانی به بیش از 200 مورد می رسد.

برای مثال در یمن 1966- 1967 و در جنگ عراق و ایران 1984 - 1988 از جنگ­افزارهای شیمیایی استفاده شده است.

کاربرد مواد شیمیایی در جنگ­افزارها

به کارگیری مواد شیمیایی در جنگ­افزارها که به صورت ارگانوفسفرس «مواد شیمیایی آفت کش فلج کننده سلسله اعصاب» است به طور کلی ارگانیسم مغز و اعصاب را کاملاً بر هم می زند. آلمانی ها در جنگ دوم جهانی در جنگ­افزارهای شیمیایی از مواد حشره کش استفاده می کردند، این مواد شیمیایی برای سلامتی انسان بسیار زیانبار و زهرآگینند.

نخستین عضوی که در معرض آسیب جدی قرار دارد برانشها هستند که به محض تنفس این مواد کار آنها مختل و مخاط درونی آنها و نایژه ها در معرض خطر قرار می گیرند، دومین عضو در بخش بینایی است که زیان می بیند و دید تیره و تار می شود. از زیانهای دیگر آن عدم کنترل بدن همراه با قی و استفراغ و بالاخره تشنج و فلج شدن همیشگی است.

در برخی از مواقع موجب به هم خوردن سیستم تنفسی و ایجاد خفگی شده و به دنبال آن مرگ حتمی است. این رویدادها در مدت چند دقیقه رخ می دهد که همگی از دگرگونیهای عمده در سیستم کار مغز و اعصاب نشان دارد و می توان به آثار و علائم آنها بر روی پوست نیز بروشنی پی برد.

مواد شیمیایی به کار گرفته شده در جنگ­افزارهای شیمیایی ایالات متحده واکنشهایی را با انباشتن بر روی سلولهای دفاعی بدن و ذخیره شدن در بلوک هایی از جمله در بخش مغز و اعصاب انجام می دهند که موجب کاهش و از بین رفتن توانایی رزمی افراد می گردد. برای مثال کاربرد وی ایکس «ماده گازی سمی vx» که مواد شیمیایی گازی است که این حالت را دارد و یا جنگ­افزارهای شیمیایی اتحاد جماهیر شوروی سابق با استفاده از وی ایکس و ماده سومن «این ماده ضد کولین استراز، سمی است و تمامی استرازهای موجود بدن را در بافتها از بین می برد Soman» به بخشهای مغز و اعصاب آسیب و زیان کلی می رسانند و سیستم آن را از بین می برند.

مواد شیمیایی گفته شده در بالا با انجام واکنشهای بسیار تند تمام مایعات موجود در سیستم عصبی را تبخیر کرده و به عنوان عامل بازدارنده اتیل کولین استراز در سلولهای عصبی عمل می کند و با انباشت در آنها سیستم را فلج می کند. بدین ترتیب که اتیل کولین در سیستم عصبی موجب ارسال پیام می شود و آنزیم اتیل کولین استراز موجب حذف پیام می گردد اما با تاثیر مواد فوق آنزیم اتیل کولین استراز انباشته می شود و بدن را فلج می کند. وی ایکس ماده فراری است که در مرحله نخست برخورد محیط اطراف را زهر آگین و فاسد کرده و دستگاه تنفسی را با خطر رو به رو می کند. سومن از جمله مواد فراری است که واکنشهای بین سارین و وی ایکس را انجام می دهد. با توجه به چگونگی سیستم عصبی انسان، کشورهای یاد شده گاز خردل و گاز سی اس «C S» را که سوزش آور است به وسیله نیروهای پلیس مورد استفاده قرار می دهند. این گونه مواد شیمیایی را در جنگ­افزارها نیز به کار برده اند.

روسیه علاوه بر اینها از گاز سمی لوی سیت «نوعی گاز سمی که از ترکیب استیلن و ارسنیک تری کلراید به دست می آید Lewisite» که یک گاز تاول زاست نیز استفاده کرده است.

از سال 1987 در ارتش ایالات متحده با ابداع روش نوینی از دو نوع ماده شیمیایی به نسبت ترکیبی خاصی در گلوله هایی که به وسیله توپخانه تیراندازی می شوند، استفاده می کنند. یکی از این دو ماده به صورت پیشرو با مواد غیر سمی و دیگری دارای مواد شیمیایی سارین است. این مواد در درون گلوله به صورت کانستری آماده برای واکنش ترکیبی قرار داده می شوند و پس از اجرای تیراندازی گلوله، دو ماده شیمیایی با یکدیگر ترکیب شده و واکنش شیمیایی برای تشکیل گاز سمی آغاز می گردد. ممکن است کانسترها به صورت ذخیره کننده و جدا کننده عمل کنند.

این نوع گلوله ها بایستی در انبارهای مهمات و تدارکات جنگی در محل امنی نگهداری شوند و یا ممکن است آنها را در پایگاههای نظامی در امنیت کامل انبار کنند. برای اینکه بتوان از این نوع گلوله ها بموقع استفاده کرد بایستی آنها را طوری ذخیره و انبار کنند که ضمن امنیت کامل قابل دسترس پایگاه و یا آماده حمل و نقل فوری باشند. معمولاً این گلوله های دو گانه را با دیگر گلوله های مواد شیمیایی درخواست می کنند. مقدار و چگونگی استفاده از گلوله های شیمیایی در اجرای ماموریت برای ایجاد حداکثر تاثیر در گستره زیاد بر روی هدف به وضع هوا بستگی دارد.

مقدار مواد شیمیایی درون گلوله شیمیایی (برای نمونه سارین) که بتوان حداکثر بهره گیری از آن را در یک فضای باز 2/5 کیلومتر مربعی (تقریباً 1 مایل مربع) به عمل آورد، در حدود 0/3 - 10 تن مواد شیمیایی است که می تواند فضای مورد بحث را کاملاً آلوده کند و برای به کار بردن یک چنین حجمی از مواد شیمیایی با توپخانه 155 میلیمتری در حدود 100 - 3000 گلوله نیاز است. امروزه گروهی بر این پندارند که سربازان در برابر جنگ­افزارهای شیمیایی به وسایل و تجهیزاتی مجهزند که در برابر آسیبها و زیانهای وارده نسبت به جنگ­افزارهای عادی و متعارفی کمتر زیان می بینند.

پدافند در برابر جنگ­افزارهای شیمیایی

یکی از مهمترین وظایف در خطوط پدافندی حفاظت افراد و تجهیزات مستقر در خط در برابر حملات با جنگ­افزارهای شیمیایی است، بویژه این کار بایستی در برابر پرتوهای حاصل از این مواد نیز انجام شود. برای این منظور می بایست سربازان و یگانهای عمل کننده با ماسک و لباسهای ویژه و با جنگ­افزارها و وسایلی مجهز شوند که از تحرک و قابلیت انعطاف لازم برخوردار باشند و یا از روپوشهای بسیار محکمی استفاده کنند. ماسک ها و لباسهایی که به صورت روپوش پوشیده می شوند دارای فیلترهای محتوی زغال اکتیو و لایه ای از آن هستند که مواد شیمیایی و میکروبی را در بین خود به دام می اندازند و می تواند رطوبت را جذب کند. برای جذب رطوبت از کاغذهای ویژه ای نیز می توان استفاده کرد و اینک از سایر مواد نیز استفاده می شود. ابداع یک نوع فیلتر ویژه از تمرکز و تاثیر مواد شیمیایی و بیولوژیکی و نیز از انجام واکنشهای شیمیایی می توان به مقدار زیادی جلوگیری کرد. در این راستا با بهره گیری از یک پدیده شیمیایی توانسته اند از آثار گازها به حد قابل توجهی بکاهند. افراد یگانها به محض آگهی از به کارگیری مواد شیمیایی توسط دشمن می بایست در کمتر از 10 ثانیه ماسک های حفاظتی را به صورت بزنند و سپس لباس حفاظتی را به تن کنند.

با این لباس و وسایل حفاظتی در برابر مواد شیمیایی می توان مقاومت کرد، استراحت کرد یا خوابید. لباسها و تن پوشهایی که امروزه به وسیله کارخانجات تولید می شوند، طوری طراحی شده و از پودر زغال و سایر مواد جذب کننده کربنی در آن استفاده شده است، که بسیار راحت و تقریباً مثل جامه خود انسان است.

یک لباس کامل یک تکه ویژه حفاظتی دارای وزنی در حدود 2 کیلوگرم بوده و در آن می توان براحتی و به طور طبیعی تنفس کرد و در انواع جدید آن جریان عادی رطوبتی و عرق بدن هم دفع می شود. در شرایط آب و هوای گرم بایستی از اجرای کارهای تقریباً سنگین با این گونه لباسها خودداری کرد و می بایست از قرار گرفتن در تاثیر مستقیم گرما جداً خودداری کرده و حتی الامکان استراحت کرد. می توان با سبک کردن وسایل اضافی قسمتی از ژاکت حفاظتی را نیز باز کرد.

در کشورهای عضو اتحادیه اروپایی برای یگانهای نظامی تمرینات گوناگونی به طور روزمره با لباسهای حفاظتی انجام می گیرد. برای پدافند در برابر عملیات شیمیایی از ابزارهای یابنده و سیستمهای هشدار دهنده بسیار حساس استفاده می کنند. برای جلوگیری از زیانهای وارده به سیستم مغز و اعصاب و نیز مصون ماندن بدن از تاول زدن بایستی دستورات پیشگیری را به مورد اجرا گذاشت و از داروهایی که حاوی پاد زهرند استفاده کرد. برای از بین بردن آلودگی محیط، مناطق و تاسیسات آن مناطق را بایستی به وسیله مواد مخصوص ضد آلودگی پالایش کرد.

تذکر مهم: برای جلوگیری از موثر بودن مواد و جنگ­افزارهای شیمیایی بایستی نیروها را از پیش آماده کرد و برای درگیری در رزم با پوششهای حفاظتی و لوازم و تجهیزات مربوط ضمن انجام احتیاطات تامینی و بررسی و محاسبات لازم آنان را در مسیر رخدادهای عملیاتی قرار داده و هدایت کرد.

جنگ­افزارهای بیولوژیک

در جنگهای بیولوژیک جنگ­افزارها را با میکروبهای امراض واگیر عفونی یا برخی از ویروسها و باکتریها و همچنین از زهر قارچها انباشته و ضد انسانها به کار می گیرند. در نتیجه استفاده از این جنگ­افزارها با انتشار میکروبها به بروز بیماریهای گوناگون عفونی در انسانها و حیوانات و گیاهان منجر می شوند.

از سال 1972 بنا به پیمان نامه کنوانسیون جنگ­افزارهای بیولوژیکی Biological Weapons Convention سازمان ملل متحد که به امضای بیش از 100 نفر از نمایندگان کشورهای مستقل جهان و پنج عضو همیشگی سازمان ملل متحد رسیده است، تولید، گسترش، انبار کردن و به کارگیری هرگونه جنگ­افزارهای بیولوژیکی به هر نحوی از انحا ممنوع اعلام شده است. گرچه امروزه برخی از کشورهای جهان درون بعضی جنگ­افزارهای معمولی نیز از برخی مواد زهرآگین و خطرناک استفاده می کنند، به کارگیری هرگونه جنگ­افزارهای شیمیایی و بیولوژیکی برخلاف مواد پیمان نامه 1925 ژنو است.

در سالهای 1969 و 1970 طی بیانیه هایی که از سوی مشاور عالی رئیس جمهور ایالات متحده امریکا اعلام شد در مورد ویرانگریهای جنگ­افزارهای بیولوژیکی تنها کشور امریکا با انتشار آمارهای رسمی که در اختیار همگان قرار داد از چگونگی و فرمول ساخت و به کارگیری این نوع سلاحهای خطرناک که به صورت پودر، جامد یا مایع و آبکی با استفاده از انواع میکروبهایی چون Tularemia تولارمی، تب کیو «تب کیو که موجب ذات الریه می شودQ fever» و یا انسی فالیتیس Ence Phalitis از نوع ونزوئلایی آن تهیه می شد خبر داد. این نوع میکروب در انسان  و حتی در حیوانات س مدار موجب آماس و تورم مخ می گردد. در این نوع جنگ­افزارها حتی با استفاده از آفات نباتی چون زنگ برنج و زنگ ساقه های گندم ویرانگریهای کشاورزی نیز موجب می گردند.

علاوه بر اینها با استفاده از زهرهای گوناگونی چون زهرهایی که از پوست ماهیان Paralytic Shellfish Poison گرفته می شود و ماده بسیار قوی فلج کننده اعصاب و تشنج زا هستند جنگ­افزارهایی ساخته شده است. جنگ­افزارهای بیولوژیکی را از راه هوا به وسیله ابرها نیز می توان پخش کرد و آنها نیز به بروز امراض گوناگونی چون بیماریهای تب زا منجر می شوند که می توانند به کشتار گروهی انسانها در یک ناحیه گسترده بینجامد و یا حداقل بازدارندگی نیروی کار آنان را سبب گردد.

نويسنده: احمد عقلمند

منبع: سایت قربانیان شیمیایی


یک شنبه 26 دی 1389  12:36 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : سلاح هاي شيميايي عراق در الموتانا Al Muthana (گزارش آژانس اطلاعات مركزي آمريكا (سيا - CIA) به كنگره آمريكا)
منابع : آژانس مركزي اطلاعات ايالات متحده آمريكا - CIA
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

تكامل شكل‌گيري برنامه شيميايي عراق

تاريخ شروع تلاشهاي رژيم عراق براي دستيابي به سلاح شيميايي ميكروبي (CBW) به سال 1960 به زمانيكه اعضاي نيروهاي نظامي عراق به خارج از عراق از جمله آمريكا و انگليس سفر مي كردند برمي گردد كه هدف اين سفرها جستجو براي تعليمات بيولوژيكي شيميايي بوده است.

همراه با تغيير رژيم عراق و روي كار آمدن رژيم بعثي در انقلاب 1968، عراق برنامه اوليه براي هماهنگي تحقيق و توليد در زمينه سلاحهاي ميكروبي شيميايي را آغاز كرد كه به شرح زير مي باشد.

 

1) درجه داران رده دوم در طول دهه 1960 در ايالات متحده آمريكا و روسيه در زمينه سلاحهاي شيميايي تعليم ديدند و براي اولين بار واحد شيميايي ارتش عراق شكل گرفت.

2) شكاف عقيدتي در بين اعضاي رده پايين و رده بالاي واحد شيميايي شكل گرفت. اعضاي رده بالا خواستار يك برنامه دفاعي سلاحهاي شيميايي (CW) بودند. در صورتيكه اعضاي رده پايين اين واحد خواستار يك برنامه دفاعي و تهاجمي بوده اند. اين شكاف عقيده تا سال 1970 ادامه داشت.

3) انقلاب بعثي باعث شكل گرفتن هماهنگي بهتري در بين اعضاي رده پايين و رده بالا واحد شيميايي شد كه نتيجه آن شروع برنامه تهاجمي سلاحهاي شيميايي عراق بود.

تلاشهاي اوليه رژيم عراق براي توليد سلاحهاي شيميايي يك سري شكست و پيشرفتهاي بسيار محدود بود.

 

در طول اوايل دهه 1970 ارتش عراق برنامه «مراكز عالي علمي» را ايجاد كرد.

اگر چه هدف اين برنامه توليد سلاح شيميايي بود اما بعد از 4 سال تحقيق برنامه ريزي شده به اين هدف دست نيافت و پروژه با شكست روبه رو شد.

علاقه مندي به توليد سلاحهاي شيميايي تهاجمي همچنان ادامه داشت و سرانجام پروژه اي با برنامه ريزي بسيار بهتر براي توليد سلاحهاي شيميايي در سال 1974 تحت فرماندهي نيروي نظامي و سازمان اطلاعات عراق (IIS) شكل گرفت. در سال 1975، سازمان الحسن (The Al Hasan Institute)كه اولين آزمايشگاه با هدف توليد سلاحهاي زيستي- شيميايي(CBW) بود و آزمايشگاه اصلي آن در حومه بغداد بنام الرَشاد (Al Rashad) واقع بود آغاز به كار كرد.

1) سازمان الحسن بعنوان هسته مركزي براي توليد و تحقيق در زمينه CW شكل گرفت.

2) الحسن توسط وزارت آموزش عالي(Ministry of Higher Education) عراق شكل گرفت، و ارتش عراق در شكل گيري آن نقشي نداشت.

3) الحسن به طور كامل توسط سازمان اطلاعاتي ارتش حمايت مي شد و اين پروژه فقط يك پروژه واحد شيميايي(Chemical Corps Project) ارتش عراق نبود.

4) 2 عضو اصلي كه در شكل گيري الحسن نقش كليدي داشتند: 1- قاسم ابراهيم(Ghassan Ibrahim) يكي از فرماندهان واحد شيميايي و دستيار او فاعض عبدا... الشاهين (Faiz ‘Abdallah Al Shahin) عضو اداره اطلاعات عراق بود.

مؤسس الحسن برنامه اي در جهت آموزش بهتر دانشمندان تحقيقاتي و درجه داران در داخل و خارج عراق ايجاد كرد.

  

بعضي از معروفترين متخصصان سلاحهاي شيميايي عراق مدارك دكتراي خود را از آكادمي سلاحهاي شيميايي مسكو (Chemical Warfare Academy in Moscow) در طول سالهاي 1973 تا 1979 دريافت كردند. اسامي بعضي از آنها بدين شرح است.

1- دكتر عماد حسين عبدا... الآني(Dr. ‘Imad Husayn ‘Abdallah Al ‘Ani) - توسعه تحقيقات

2- دكتر صلاحدين عبدا...( Dr. Salah-al-Din ‘Abdallah) - متخصص طراحي سلاح و تحقيقات سمي

3- دكتر حماد شاكر(Dr. Hammad Shakir) - متخصص در آماده سازي سلاح

 

برنامه بسيار سازماندهي شده عراق جهت توليد سلاحهاي زيستي- شيميايي بطور ناگهاني بدليل يك جنجال پايان يافته و موسسه الحسن در سال 1978 منحل شد.

• موسسه الحسن و تعدادي از اعضاي آن بدليل فساد مالي محكم به زندان شدند.

• برنامه الحسن اگر چه توانسته بود به پيشرفتهاي قابل ملاحظه اي در زمينه تحقيق در مورد سلاحهاي شيميايي دست يابد قادر به توليد سلاح شيميايي نبود و توقعات را برآورده نكرد.

 

پروژه 75/1 (Project 1/75) از بطن الحسن در سال 1978 تكامل پيدا كرد و در نهايت تبديل به سومين و موفق ترين كوشش عراق جهت دستيابي به يك برنامه موفق توليد سلاحهاي زيستي- شيميايي شد. بودجه اين برنامه از وزارتخانه ديگري تامين مي شد و سرپرستي ان تغيير كرده و منابع به فاصله دورتري از بغداد منتقل شدند.

• پروژه 75/1 كه در يك مجتمع كوچكي در سامرا (Samarra’) در 40 كيلومتري بغداد آغاز شد سرچشمه گرفته از موسسه الحسن بود.

• بودجه آن توسط وزارت دفاع عراق تامين مي شد.

• ژنرال نظر عبدال سلام العطير نوك پيكان آن بود كه در نهايت به بزرگترين پروژه توليد سلاحهاي زيستي- شيميايي كشور عراق تبديل شد.

 

توليد سلاح زيستي- شيميايي در كشور عراق

 

با روي كار آمدن صدام پروژه 75/1 گسترش بسيار يافت و نام آن به پروژه 922 (Project 922) تغيير پيدا كرده و با پيروزيهاي ايران در جنگ ايران- عراق اين پروژه و توليد سلاحهاي زيستي- شيميايي در بالاترين اولويت قرار گرفتند.

× قراردادهاي مختلفي با شركتهاي آلماني جهت توليد مجتمع هايي كه هدف آنها فقط و فقط توليد انبوه بي خطر، همراه با كارآيي بالا سلاحهاي زيستي- شيميايي بود امضا شد.

× بهترين دانشمندان عراق انتخاب شده و گروه‌هاي شكل گرفته به داخل اين مجتمع در نزديكي سامرا منتقل شدند.

جهت سري ماندن پروژه 922 نام آن به سازمان ايالتي توليد سموم آفات (SEPP) تغيير پيدا كرد و اين مجتمع در يك محدوده km2100 مختص توليد سلاحهاي زيستي- شيميايي تبديل شد.

• پروژه 922 به نام كارخانه توليد و انبار سلاحهاي شيميايي سامرا شناخته مي‌شود كه دليل آن نزديكي

آن به شهر سامرا مي‌باشد.

• پروژه 922 در جامعه عراق (غيرنظامي) با نام سازمان ايالتي توليد سموم آفات (SEPP) شناخته شده بود.

• در حال حاضر اين مجتمع با نام مجتمع سلاحهاي شيميايي الموتانه شناخته مي‌شود.

در طول سالهاي (1981-1978)، پروژه 922 از يك هدف فراتر رفته و اولين نسل سلاحهاي شيميايي و گازهاي عصبي، تابون (Tabun) و سارين (Sarin) را توليد كرد. در سال1986، پس از يك برنامه پنج ساله، عراق اولين سلاح بيولوزيكي خود را توليد كرد. در سال 1988 عراق VX را توليد كرد و اين برنامه به بالاترين سطح خود در اواخر 1980 و در طول جنگ ايران و عراق رسيد. در طول سالهاي 1981 تا 1991 عراق بيش از 3875 تن تركيبات سلاح شيميايي توليد كرد.

 

• تحقيقات اوليه برترين شيمي‌دانهاي عراق متمركز بر توليد گاز خردل بود و بطور بسيار سريعي به توليد تابون و سارين (GA (Tabun) and GB (SarinG-Agents) بسط پيدا كرد. سقف توليد اوليه گاز خردل از 10 تن در سال 1981 به حدود تقريباً 100-80 تن در سال 1985 افزايش پيدا كرد و در سال 1985 اين مجتمع 350 تن گاز خردل توليد كرد و در نهايت در سال 1987 عراق تقريباً 900 تن گاز خردل و در سال 1988 اين رقم به 500 تن رسيد.

• عراق در حدود 60 تا 80 تن تابون در سال در سالهاي 1986-1984 توليد كرد.

• نهايتاً عراق تحقيقات در رابطه با توليد سيكلوسارين (Cyclosarin) و VX را هم زمان آغاز كرد. در سال 1984 عراق پنج تن سارين توليد كرد. عراق به طور مستمر افزايش سارين را تجربه كرد و در سالهاي 1987و 1988 به ترتيب 209 و 394 تن سارين توليد كرد.

• عراق علاقه خاصي به توليد سيكلوسارين (Cyclosarin) داشت كه دليل آن سرعت تبخير بسيار آهسته آن و در دسترس بودن تركيب پيش نياز ان سيكلوهگزانول (Cyclohexanol) بصورت تجاري بود. عوامل ذكر شده در بالا به سيكلوسارين مزيت‌هاي متعددي داد كه براي مثال مي‌توان از سادگي كار كردن با آن در محيطهاي گرم، بازدهي بالا، سادگي انبار و ارزان بودن سيكلوهگزانول را نام برد. قابل ذكر است كه به دليل تجاري بودن سيكلوهگزانول كنترل آن توسط تحريم‌هاي مختلف به سختي انجام مي‌شد.

• عراق در سال 1988، 5/2 تن VX توليد كرد و با پايان جنگ ايران - عراق توليد VX نيز متوقف شد.

• توليد سارين، VX و گاز خردل تا سال 1990 ادامه پيدا كرد.

• در طول سالهاي اوليه دانشمندان مصري فناوري و بينش لازم جهت پيشرفت سريع فناوري سلاحهاي شيميايي و جهش آن به فناوري نظامي را بصورت زير در اختيار عراق قرار داده به نفع عراق در جنگ همكاري كردند.

• در سال 1983 مصر تغييرات لازم را در سيستمهاي گراد 122 (Grad122) موشك‌انداز داد كه كلاهك‌هاي اين نوع موشك‌ها را قادر به حمل سلاحهاي شيميايي كرد.

• در سال 1984، مصر پلاستيك‌هاي لازم جهت آبندي موشكهاي گراد122 را كه آنها را قادر به حمل كلاهك شيميايي مي‌كرد را به عراق صادر كرد.

• در اواسط دهه 1980 عراق دانشمندان متخصص سلاحهاي شيميايي مصر را به عراق دعوت كرده و از دانش آنها جهت توليد سلاحهاي شيميايي حامل گاز سارين استفاده كرد.

• پروژه 922 بعد از سال 1986 به الموتانا تغيير نام پيدا كرد.

پروژه 922 در سال 1986 تغيير نام داد و تحت عنوان آل‌موتانا (MSE ) مسئوليت‌هاي عملياتي و توليدي راتحت نظر قرار داد. سري بودن اين پروژه در اواسط دهه 1980 به تدريج شروع به محو شدن شد.

• برنامه تلويزيوني شبكه BBC به نام پانوراما در تاريخ 27 اكتبر 1986 به نام «اسرار سامرا» (Secrets of Samarra’) باعث خدشه‌دار شدن سري بودن برنامه زيستي- شيميايي عراق شد.

• مدير اصلي و اوليه مجتمع بنام ژنرال نيزار (Nizar) كنار گذاشته شد و ژنرال الشاهين (Al Shahin) كه در آن زمان مامور اداره اطلاعات و نفر دوم موسسه الحسن بود جاي او را گرفت.

.

• مجتمع سامرا وابسته به وزارت صنايع شد

در سال 1988 تحقيقات و توليد دچار تغييرات استراتژيكي شد. عليرغم تغييرات استراتژيكي در سال 1988 عراق ديدگاه خود را در مورد برنامه زيستي- شيميايي خود را حفظ كرد و ديدگاه كلي نگهداري منابع به صورت توليد مواد صنعتي و بي‌خطر در زمان صلح و امكان سريع تغيير محصول به CBW تحت شرايط جنگي بود.

• طول سالهاي 90-1988 توليد گازهاي شيميايي (cw) را متوقف كرده در رابطه با تحقيق و ساخت، غني‌سازي و پايداري مواد CW تمركز كرد.

• فلسفه توقف توليد چنين بود: مواد شيميايي (cw) توليد شده در الموتان در طي سالهاي قبل داراي ناخالصيهاي بسيار بوده كه باعث ناپايداري مواد و در نتيجه مشكل بودن انبار كردن آنها مي‌گشت.

• احتياج به مواد ميكروبي شيميايي بصورت قابل توجهي كم شده و منابع كمتر از آنچه شد كه براي توليد محدود مورد نياز بود.

• منابع و عوامل توليد به طرف توليدات غيرنظامي مانند شامپو و غيره تغيير جهت دادند.

• الموتان همچنان توانايي خود در تحقيقات و ساخت CBW را ادامه داد.

 

به دليل ايجاد خود كفايي و به حداقل رساندن احتياج به منابع خارجي و پنهان كردن برنامه CBW در پوسته يك برنامه تجاري قانوني ، مدير مجتمع فائز (Faiz)، در اواسط دهه 1980 شروع به خريد، توليد و ساخت منابع جديد در خارج از مجتمع كرد. اين امكانات نسل پيشرفته‌تري بودند كه توانايي انجام تحقيقات گسترده را نيز دارا بوده‌اند.

• احتياج به مواد اوليه خارجي برنامه شيميايي را بسيار آسيب‌پذير كرده بود و خودكفايي در توليد مواد اوليه مورد نياز اولويت اصلي برنامه شد.

برنامه ميكروبيولوژيكي هميشه يك قدم عقب‌تر از برنامه شيميايي بود اما همراه با برنامه پيشنهادي بسيار جالب پروفسور ناصر الهنداوي، و دكتر ميكروبيولوژي ريهاب رشيد تاها سرعت بيشتري پيدا كرد. دكتر تاها جهت رهبري برنامه جديد ميكروبيولوژيكي پروژه 922 استخدام شده بود. تحقيق در سال 1987 در الموتان شروع شد اما در 1987 به سلمان پاك منتقل شد.

• سازمان ايالتي فناوري صنعتي دكتر تاها را براي دنبال كردن برنامهBW استخدام كرد.

• در سال 1985 يك آزمايشگاه در الموتان به وسائل، ابزار و دانشمندان لازم جهت توليد باسيلوانتركسيز عامل اصلي توليد تركيب آنتركس (سياه زخم) و سم بوتولينوم شد.

• در بهار 1987 برنامه توليد BW به سالمان پاك منتقل شد و بدنبال آن تغيير در رهبري الموتان انجام گرفت. مدير جديد الموتان ژنرال شاهين اعتقاد داشت كه برنامه BW با برنامه CW تداخل پيدا كرده بود.

• برنامه BW تحت كنترل الموتان باقي ماند اگر چه امكان آن تغيير پيدا كرده بود.

• بعضي از عوامل ميكروشيميايي الموتان طبقه‌بندي شده و به مكانهاي ديگري منتقل شده‌اند. الموتان شروع به بهينه سازي مواد شيميايي تجاري همراه با تجهيزات لازم زيستي و داروئي جهت پنهان كردن برنامهCBW كرد.

• آزمايشگاه آكواركف

• فلوجه 3/2/1(هابانيه 1/2/3)

• انستيتوسرم و واكسن (SVI) در ال‌اميريه

• صنايع داروسازي سامرا

احساس خطر از طرف دولت اسرائيل دولت عراق را بر اين داشت كه در فرودين (April)1990 تمامي منابع كارخانه الموتان را بطور كامل به توليد سلاح شيميايي (CW) اختصاص دهد. تهاجم عراق به كويت در همان سال باعث واكنش بين‌المللي در مورد عراق شد و آمريكا با يك حمله هوايي باعث متوقف شدن فعاليتهاي الموتان شد و بازگشت به ظرفيت توليد همانند آنچه الموتان در جنگ ايران – عراق داشت كاري بسيار مشكل و خطرناك مي‌نمود. الموتان ديگر قادر نشد كه بعد از جنگ به آن ظرفيت توليد دست يابد.

• در سال 1990، مقدار توليد گاز خردل يك سوم، سارين يك سوم و VX نيز دوسوم حداكثر توليد قبلي آنها بود. (جدول- 1) پروژه 922 ظرفيت توليد را در اين بخش ذكر كرده است.

• در (2 آپريل 1990) 14 فروردين 1990 صدام حسين اعلام كرد كه همانند ايالات متحده و روسيه داراي گازهاي دوگانه (Brinary Agents) بوده و آمده استفاده آنها بر عليه اسرائيل در صورت حمله هسته‌اي اسرائيل به تاسيسات عراق بود.

• الموتان در فرودين 1990 اقدام به پركردن كلاهكهاي موشكهاي آل‌حسين با سارين و تركيبات آن و سپس با Brinary agents كرد.

• توليدات بعد از مرداد 1990 شتاب بيشتري پيدا كرد.

• به دستور MIC در اواخر دهه 1990 كليه مدارك از الموتان به پناهگاهاي متعددي در MSE منتقل شد.

• توليد در الموتان در آذر 1990 متوقف و منابع تحقيقاتي آن مشغول تحقيق در مورد سيستم‌هاي مختلف جهت پخش نمودن CW كه عراق به مقدار عظيمي در ذخيره داشت شدند. همچنين الموتان قسمتي از منابع خود را جهت محافظت از منابع فوق در صورت شروع بمباران هوايي كه انتظار آن مي‌رفت تخصيص داد.

 

مجتمع توليد سلاحهاي شيميايي الموتان قبل و بعد از عمليات توفان صحرا

توانايي الموتان جهت توليد سلاح شيميايي با اولين جنگ خليج‌فارس پايان يافت و به دنبال آن قطنامه هاي سازمان ملل اين توانايي را از دولت عراق گرفت. تأسيسات متحرك فلوجه (آسيب‌ديده در طول جنگ خليج‌فارس اما توسط UNSCOM نابود نشده) تعمير شدند. البته تأسيسات فلوجه I با كاربري دوگانه هنوز فعال نبود. بيشتر تاسيسات الموتان در طول جنگ خليج بمباران شدند (توفان صحرا) كه منجر به نابودي ظرفيت توليد سلاح شيميايي عراق شد اما مقادير بسيار زيادي از سلاحهاي شيميايي و تركيبات ميكروبيولوژيكي باقي ماندند.

• آزمايشگاهها و مناطق توليد بعد از بمباران جنگ خليج‌فارس در زير نشان داده شده‌اند. تاسيساتي كه درون مربع قرار ندارند جهت فريب دادن و داخل مربع واقعي مي‌باشند. (شكل 2)

• بعد از بمباران توفان صحرا، سقف قسمت تحقيق الموتان فرو ريخته و توان تحقيقاتي آن را نابود كرد. قسمت نگهداري حيوانات باقي ماند.

• در طول بمباران توفان صحرا واحد آماده‌سازي بمب نابود شد. قسمت پشتيباني مهندسي و شيميايي، انبار ذخيره مواد، انبار مواد شيميايي و مكان نگهداري مواد اوليه جهت توليد CW در اواخر 1991 بمباران نشدند ولي بدليل همجواري با واحد پشتيباني مهندسي كمي صدمه ديدند.

• قسمت توليد مواد اوليه و توليد محصول در الموتان بطور كامل در طول بمباران توفان صحرا نابود شد. بخشي از كارخانه كه براي توليد گاز خردل و ذخيره آن بود باقي ماند. قسمت توليد VX و از اعصاب تابون (Tabun) غيرفعال شدند. ساختمانهائي كه جهت گول زدن دشمن (Decoy) ساخته شده بودند باقي ماندند. (شكل 3)

• كارخانه‌هاي پيلوت (pilot plants) كه شامل محفظه تنفس ، آزمايشگاه كنترل كيفيت به همراه 2 بخش توليد بود يا صدمه‌اي نديد و يا دچار صدمه بسيار جزيي شد كه آنها را فعال باقي گذاشت. قسمت توليد سارين مورد اصابت قرار گرفت اما نابود نشد.

• كارخانه نمونه شامل 3 منطقه توليد اصلي بوده‌اند. پيلوت شماره 1 جهت توليد DMMPو D4. پيلوت دوم جهت توليدDMMPوMPC. پيليوت سوم جهت توليد DMMP و MPT و سارين.

• در قسمت شمال شرقي اين ناحيه از كارخانه آزمايشگاه كنترل كيفيت آن قرار گرفته است كه در طول توفان صحرا مورد اصابت قرار نگرفته و كاملاً سالم بود.

• در اين قسمت مجتمع محفظه تنفسي قرار گرفته بود. يك پست حفاظتي و تعدادي ساختمان كه ارتباطي با توليد نداشته‌اند در قسمت شمالي مجتمع قرار گرفته بوده‌اند هيچكدام از اين قسمتها در طول توفان صحرا مورد اصابت قرار نگرفته‌اند (شكل4)

• قسمت آماده‌سازي مهمات و مكاني كه مواد شيميايي ميكروبي درون مهمات قرار گرفته‌اند در حدود 3 كيلومتري جنوب شرقي مجتمع الموتان قرار گرفته كه دور از دسترس بودن آن به دليل حداقل رسيدن تلفات در صورت حادثه در طول بارگيري مي‌بود كه به هيچكدام از اين تاسيسات در طول توفان صحرا صدمه‌‌اي وارد نشد. (شكل4)

• در قسمت شمال شرقي، واحد پركردن شامپو نيز قرار گرفته. قسمت پركردن مهمات صدمه جدي ديده و كل اين عمليات (پركردن) به جزء دو واحد آن كه واحد پركردن شامپو در شمال شرقي مجتمع بوده‌اند غيرفعال شده بود.

پناهگاههايي به شكل صليب در شكل (5) نشان داده شده‌اند (بعد از عمليات توفان صحرا) در كلّ اين قسمت 30 پناهگاه ضد بمب وجود دارد. پناهگاههاي انبار CW شامل 8 پناهگاه صليبي (شكل 5) شكل پوشيده شده از خاك و 6 سنگر نمايشي مي‌باشد. بمباران جنگ خليج بطور كامل يك پناهگاه انبار CW را نابود كرده و باعث نابودي 2 پناهگاه ديگر نيز شد.

 

 

موسسه دولتي الموتان بعد از جنگ خليج‌فارس

از سال 1992 تا سال 1994 مامورين نابودي مواد شيميايي سازمان ملل (CDG) بر عمليات نابودي سلاحهاي CBW عراق نظارت داشتند. قسمتي از تأسيسات به مجتمعي براي نابودي CW منتقل شدند. يك كوره سوزاندن مواد در تابستان 1992 ساخته شد كه هدف از آن نابودي گاز خردل موجود در مركز پركردن مهمات بود كليه مواد شيميايي موجود در عراق پس از جمع‌آوري بايد در الموتان نابود مي‌شدند. (شكل6) تصوير 6 بعد از انتقال كوره سوزاندن مواد گرفته شده. (چند ضلعي نامنظم سمت راست)

• در بين سالهاي 1994-1992 اين مجتمع براي جمع‌آوري اوليه و نابودي مواد CW مواد اوليه آنها و تجهيزات فن‌آوري آنها استفاده شد.

• در بين سالهاي 1994-1992 مامورين نابودي سلاحهاي شيميايي بر نابودي 000/30 قطعه، 000/480 ليتر و بيشتر 2 ميليون ليتر مواد اوليه توليد نظارت داشتند. بيشتر ماشين آلات و تجهيزات توسط عراق نابود و به عنوان مواد زائد فروخته شد.

• دستگاههايي كه بعد از عمليات توفان صحرا سالم مانده بودند توسط سازمان ملل نشانه‌گذاري شد. اما سازمان ملل توانائي تأييد كردن اين موضوع كه آيا تمام تجهيزات تهيه شده براي MSE نابود و يا نشانه‌گذاري شده‌اند يا خير را دارا نمي باشد.

• تعداد 2 عدد از پناهگاههاي صليبي شكل فقط پلمپ شدند كه دليل آن وجود موادي بود كه نابودي آنها بدليل فوق‌العاده سمي و خطرناك بودن آنها ممكن نبود.

• پناهگاههايي كه توسط نيروهاي متحد بمباران شده بودند پس از فروريزي نشاندهنده مقدار زيادي تجهيزات مرتبط با CW و مهمات حامل آنها بود كه توسط عراق اعلام نشده بود. در طي 10 سال آينده بعضي از اين ساختمانها توسط دولت عراق كاملاً نابود شد كه تأئيد نهايي و دقيق نابودي هميشه تحت نظارت سازمانهاي مرتبط نبوده.

بعد از سال 1994، توليد پروژه 922 در الموتان (كارخانه سلاحهاي شيميايي الموتان) متوقف شده بود اما يك مسئله امنيتي باقي بود. 2 عدد از پناهگاههاي انبار سلاحهاي شيميايي كه شامل بزرگترين ذخيره اعلام شده اين موارد و مهمات پر شده از آنها و مواد شيميايي خطرناك CW در رابطه با توليد CW بود هنوز باقي بود. ناحيه اطراف اين اماكن تبديل به محل انباشت زباله برنامه CBW گذشته عراق شد.

• تعداد 2 عدد از پناهگاههاي صدمه ديده كه براي دور از دسترس قرار دادن مواد منفجره شيميايي (CW)، مواد شيميايي توليد آنها و مواد خطرناك ديگر با قرار گرفتن اين مواد در داخل آنها پمپ شدند.

• مواد درون اين پناهگاهها بطور كامل به UN گزارش داده نشدند. محيط داخل اين پناهگاهها بدليل بمباران‌هاي ODS، آتش‌‌سوزي مواد خارج شده از مهمات و صدمه فيزيكي به مهمات شامل CW بسيار خطرناك است.

• سازمان NMD كه از جزئيات حفاظتي ضعيفي بهره‌ مي‌برد اين پناهگاهها را تحت نظر دارد.

 

در بين سالهاي 41991992-، OIF عراق از سازمان ملل تقاضاي انتقال و تغيير مكان بعضي از اين تجهيزات را خواستار شد. تجزيه و تحليل تصاوير يه دست آمده گوياي اين است كه در اوائل 1977 عراق بسياري از ساختمانهاي تحقيق و توليد را از زير خاك خارج كرده بود و تا اوائل سال 2000 بيشتر ساختمانهاي الموتان را كاملاً نابود كرده و فقط قسمت جنوبي كه شامل ذخيره مواد شيميايي و بعضي از لوازم در ارتباط با CW بود باقي مانده بود.

• قبل از OIF، عراق ساختمان‌ها و متعلقات آنها را از قسمت شمالي، ذخيره مواد اوليه انتقال داد و تجهيزات واقع در قسمت جنوبي الموتان توسط افراد ناشناس در بين ماههاي آپريل و ژوئن 2003 منتقل شده‌اند.

در مدت زمان 2002 تا OIF عراق بعضي از ساختمانها و تجهيزات آنها را منتقل كرد. اين فعاليت‌ها احتمالاً تحت نظارت WMD نبوده‌اند.

اكثريت تجهيزات شامل محيطهاي آزمايشگاهي، كارخانه هاي نمونه (Pilot plant)، محل توليد، محصول نهايي بمب و تجهيزات پشتيباني مهندسي جهت مجهز كردن مهمات به CBWها قبل از OIF از زير خاك خارج شده بودند. (شكل8) نشاندهنده قسمت اداري يكي از ساختمانها مي‌باشد كه قبل از OIF از خاك خارج شده بود. يك ساختمان تا بعد از سال 1994 دست نخورده باقي مانده بود اما بقيه ساختمانهاي مديريتي تا سال 1994 تخريب شده بودند. تا سال 1990 قبل از OIF تنها ساختماني كه توسط عراقي نابود نشد قسمت نگهداري حيوانات بود.

 

شرايط نابودسازي سلاحهاي شيميايي (cw) از نظر سازمان ملل

طبق قوانين سازمان ملل تجهيزات سلاحهاي شيميايي زماني نابود شده كه 3 شرط زير برقرار باشد.

1) تجهيزات بطور دائم و كاملاً به وسيله عراقي‌ها غيرقابل استفاده شده و سپس سند آن در سازمان ملل به ثبت رسيده باشد (پس از بازرسي نهايي)

2) وسيله مورد نظر نشانه‌گذاري شده (از طرف UN)، اجزاي آن جداسازي شده، و توسط عراق تحت نظارت سازمان ملل براي موارد ديگر صنعتي- تجاري كه از طرف سازمان ملل قانوني شناخته شده مورد استفاده قرار مي‌گرفته.

3) ساختمانها و تجهيزاتي كه توسط نيروهاي متحد بمباران شده بوده‌اند براي استفاده شيميايي نبايستي كه مورد استفاده قرار مي‌گرفته‌اند.

مهم: سازمان ملل قادر به تأئيد غيرقابل استفاده بودن بعضي از تجهيزاتي كه بر اثر بمباران‌ها مدفون شده بودند نبوده. طبق نظر سازمان ملل مكان بمباران شده براي فن‌آوري سلاحهاي شيميايي غيرقابل استفاده تشخيص داده شد اما قادر يه تائيد اين نكته نبوده كه آيا تجهيزات آن مكان نيز نابود شده و غيرقابل استفاده بوده‌اند.

نيروهاي عراقي كليه ساختمانهاي موجود جهت فن‌آوري CBW كه شامل آزمايشگاههاي سلاحهاي بيولوژيكي و سموم، آزمايشگاه تحقيق در مورد گاز خردل و تجهيزات توليد سارين را نابود كرده و نه تنها ساختمانها كاملاً نابوده شده بلكه زير ساخت ساختمان نيز تخليه و به مكان ديگري منتقل شده است. اين عمليات تخريب از نظر زماني پس از اينكه ناظران به مناطق ديگري فرستاده شده بوده‌اند انجام شد و هيچگونه نظارت بين‌المللي بر آن نبود.

ساختمانها و تجهيزات توليد تابون نيز به روش بالا توسط عراقيها بطور يك‌جانبه تحت هيچگونه نظارتي نابود شدند و روش فوق كه شامل تخريب و انتقال كامل نه تنها تجهيزات ساختمانهاي توليد سلاحهاي اعصاب بلكه زيرساخت ساختمانها و خاكهاي سطحي اطراف ساختمانها به مكان نامشخص ديگري بود اعمال شد. قسمت‌هايي از ساختمان و تجهيزات توليد VX با شن پر شد و اين ساختمان توسط عراق نابود نشد اما تجهيزات موجود در آن به طور كامل به مكاني ديگر منتقل شد.

(شكل 11) پيلوت كارخانه گاز اعصاب مي‌باشد اين ساختمان داراي زيرساخت كاملاً تقويت شده با بتون مسلح بوده كه پس از بازرسي توسط ODS پلمپ شده. آزمايشگاههاي كنترل كيفيت و تجهيزات تنفسي آن هنوز باقي مانده‌اند كارخانه و تجهيزات بمباران شده توليد سارين (گاز اعصاب) از زير خاك بيرون آورده شده و تمامي قسمتهايي كه از بتون مسلح نبوده‌اند به طور كامل تخريب شده و به مكاني ديگر انتقال داده شده‌اند.

الموتان پس از چندين تغيير نام، بالاخره كمپاني الطريق نام گرفت پس از سال 1994، مجتمع توليد و نگهداري سلاحهاي شيميايي سامرا و تمامي اجزا متحرك آن شامل تغييرات كليدي استراتژيك در رابطه با توليد و تحقيق و بعضي از منابع آن جهت بازسازي تاسيسات متحرك مورد استفاده قرار گرفت.

اما الموتان كه همان كارخانه توليد و نگهداري سلاح شيميايي سامرا مي‌باشد تقريباً كاملاً تعطيل شد و هيچگونه فعاليتي در آن صورت نگرفت.

• اعضاء اصلي مجتمع به مشاغل ديگري مشغول شدند.

• تعداد زيادي (اكثريت) افراد متخصص و دانشمندان كليدي الموتان در سازمان دولتي الطريق مشغول به كار شدند.

• چندين اعضاي كليدي الموتان بعنوان كارمند و يا مشاور NMD مشغول به كار شدند.

• مدير كل الموتان بعنوان يكي از مديران راهبردي الطريق مشغول به كار شد.

 

آيا الموتان دوباره براي توليد CBW مورد استفاده قرار گرفت؟

ISG يك سري تحقيقات انجام داده كه طبق آن به اين نتيجه رسيده كه سازمان ملل نمي‌تواند بدون شك و به طور روشن مشخص كند كه آيا مواد و تجهيزات شيميايي قديمي پس از آخرين بازرسي سازمان مورد تعرض سرقت و غيره قرار گرفته‌اند يا خير. اين موضوع با استناد به سرقت‌‌هايي كه از اين مكانها و تخريب آنها بدون نظارت سازمان و فقط توسط دولت عراق به طور يك جانبه صورت گرفته بسيار پيچيده‌تر شده است.

• بازرسي مجدد و مقايسه عكسهاي قديمي و تحليل آنها غيرقابل استفاده بودن اين مكانها را به دليل بمباران‌ها و شرايط تخريب تجهيزات طبق اصول UNSCOM تائيد مي‌كند. مدارك ذكر شده همچنين تائيد مي‌كند كه اين مكانها براي توليد سلاح ديگر مورد استفاده قرار نگرفته و هيچ فن‌آوري و توليدي نيز انجام نشده است.

• اعضاي هيئت بازرسي وجود ساختمان جديد و فعاليتهاي جديد به جزء آنهائيكه توسط دولت عراق اعلام شده را تائيد مي‌كند. بنظر مي‌رسد كه ساختمانها كاملاً خالي و بلا استفاده مانده‌اند.

• تعدادي ماشين آلات كه قبلاً براي توليد CW استفاده شده‌اند بدون علامت‌گذاري سازمان ملل پيدا شده‌اند و ISG قادر به تشخيص نيست كه آيا اين تجهيزات از سال 1994 مورد استفاده قرار گرفته‌اند و يا هدف توليد دوباره بوده كه بنا به دلايلي توليد انجام نشده است.

• سيستم علامت‌گذاري استفاده شده توسط UN داراي كارآيي كافي نبوده و با در نظر گرفتن غيبت بارزسين سازمان بين سالهاي 2002-1998 عراق هيچگونه كوششي در جهت نگهداري علامتها در شرايط مناسب انجام نداده.

• گستردگي سرقت تجهيزات كه به دلايل متعددي از محل‌هاي مختلف ناپديد گشته‌اند تشخيص تاريخ دقيق اين اعمال را غيرممكن ساخته و سازمان قادر به تأيين اين نكته نيست كه ايا آنها قبل از سال 1994 ناپديد شده‌اند يا بعد از آن و آيا اين تجهيزات غيرقابل دسترسي براي توليد دوباره CW بعد از سال 1994 و يا براي موارد صلح‌طلبانه مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

• تحقيقات ISG نشاندهنده اين حقيقت است كه مكانهاي نگهداري هنوز بسيار خطرناك هستند و ظرفها و در مخازن نگهداري مواد شيميايي خطرناك ناشناخته علايم زنگ‌زدگي و نشت ديده مي‌شود.

• پناهگاههاي نگهداري اصلي جهت پلمپ و دوباره پلمپ شدن برنامه‌ريزي شده‌اند.

• انبارهاي بزرگ مهمات شيميايي در اين مكانها هنوز نگهداري مي‌شوند كه خطرناكترين آنها پس از اعلام به UN در اين مكانها پلمپ شده‌اند. اگر چه مهمات و مواد شيميايي موجود در پناهگاهها به UN اعلام شده اما هنوز توسط UN تائيد نشده‌اند. اين مكانها براي شهروندان و فروشندگان بازار سياه خطر جدي به شمار مي‌آيند.

• تعداد 11 پناهگاه صليبي شكل مورد بازرسي قرار گرفتند كه تعدادي خالي بوده‌اند. بعضي از اين پناهگاهها هنوز داراي مقادير زيادي مهمات شيميايي پر نشده، مهمات متعارف، ظروف حمل يك تني، وسائل از رده خارج شده تحت نظارت UNSCOM(فرض بر اين است!) و مواد شيميايي صنعتي بسيار خطرناك است. اين نوع پناهگاهها استفاده دوگانه‌اي داشته‌اند بدين معنا كه براي ذخيره سلاحهاي متعارف نيز مورد برداشت قرار مي‌گرفته‌اند. شكل (12) يكي از اين پناهگاهها را نشان مي‌دهد.

• مواد درون 2 عدد از اين پناهگاههاي صليبي شكل در عمليات بمباران توفان صحرا به شدت آسيب ديدند كه به دليل خطرات ناشي از آنها اين 2 پناهگاه فقط پلمپ شدند.

UNSCOM نگاهي به مواد درون اين پناهگاهها داشته اما بدليل خطرات آنها تهيه موجودي آنها ممكن نشد.

UNSCOM به دقت اطلاعات داده شده توسط دولت عراق اطمينان كرده و پس از مطالعه مقدار مهمات و موجودي اين 2 پناهگاه را كه توسط عراق اعلام شده را واقع‌بينانه تحليل كرده.

• طبق نتايج به دست آمده از آزمايش‌هاي انجام شده توسط ارتش وجود تجهيزات و مواد توليد CW در اين پناهگاههاي صليبي شكل تائيد شده كه با در نظر گرفتن كيفيت ظروف نگهداري و شرايط نگهداري سلاح شيميايي غير متعارف و سلاحهاي متعارف بعد از 1994 امري بديعي بنظر مي‌رسد.

 

• اعضاي تيم بازرسي، در محل سابق نابودي CW كه توسط UNSCOM انجام مي‌شده و يك سنگر با شيب بسيار تند و طول بيشتر از 75 متر مي‌باشد ظرف صدمه ديده ذخيره و نگهداري مواد شيميايي را روئت كردند.

• سيلندرها و بقاياي ظروف نگهداري CW و مواد اوليه آن بطور واضح در 12 محل دفن ديده شده‌اند. 100 سنگر ديگر بنظر مي‌رسيد كه به طور ناقصي پر شده بوده‌اند و هيچگونه ظرف و يا بقايايي ديده نشده و وجود مواد شيميايي خطرناك نيز تائيد نشد. 2 سنگري كه حاوي سيلندرهاي 55 گالوني همراه با بقاياي فلزي بودند احتمالاً بقاياي سوزاندن مواد بوده‌اند و آلودگي CW كشف نشد اما اين گالونها بايد پوشيده شوند.

• آزمايشگاه‌هايي كه توسط سيمان مسلح ساخته شده‌اند. كارخانه پيلوت و قسمت حيوانات قبل از OIF پلمپ شده بوده‌اند اما پس از نمونه‌برداري وجود مواد CW و يا امكاناتي كه براي توليد CW بكار رود تائيد نشد. البته ورود غيرمجاز دزدان به اين مكانها تائيد شده.

• كليه تجهيزات (آزمايشگاهي، كارخانه پيلوت، درون پناهگاه و قسمت نگهداري حيوانات) بازرسي شد و اگر چه طبق قطعنامه سازمان ملل اين وسايل و مكانها پلمپ بوده‌اند و تمامي آنها مورد تعرض قرار گرفته‌اند. بازرسي دقيق نشان داده كه مواد و تجهيزات از اين مكانها خارج شده‌اند. اما مقدار سرقت و جابجايي به حدي زياد است كه نمي‌توان به طور مشخص تعيين كرد كه آيا دولت عراق اين تجهيزات را بعد از سال 1998 در زماني كه تحريم بوده جابجا كرده و يا اين دزدي‌ها بعد از OIF انجام شد.

• قفلهاي درهاي فلزي بريده شده و در سيمان يا آجر حفره‌اي براي عبور انسان ساخته شد.

• شكل 13 نشان دهنده چگونگي عبور اشخاص مي‌باشد. بقايايي كه در سمت راست راهرو ديده مي‌شود احتمالاً متعلق به اشيايي است كه از سنگر به بيرون منتقل شده. تعداد زيادي سيلندر كه حامل مواد شيميايي گاز خردل بوده درون پناهگاه نگهداري مي‌شوند. اين روش با سيستم نابودي CBW عراق كه سوزاندن اين مواد و تجهيزات آن بود مطابقت دارد.

• صدها سيلندرهاي بزرگ ذخيره از اوايل سال 1990 كه برنامه نابودي در جريان بود باقي مانده. اين سيلندرها حاوي مواد شيميايي بوده‌اند كه مي‌بايستي نابود مي‌شده‌اند و بقيه سيلندرها حاوي موادي بوده‌اند كه بوسيله آب و مواد قليايي (آهك) خنثي شده‌اند. مقداري ماده قليايي كه رنگ سفيدي دارد و خشك شده روي بدنه سيلندر ديده مي‌شود (شكل 14). اين ماده نمونه برداري نشد. اين مدارك همخواني كاملي با برنامه نابودي سلاحهاي كشتار جمعي توسط عراق كه جمع‌آوري و سوزاندن چنين سلاحهاي بود دارد.

• تيم بازرسي تعداد بسيار زيادي كپسول مشكوك كه پمپ‌هاي دستي قرمز و سفيدي به آنها متصل بود و محتواي آنها تخليه شده بود را مورد آزمايش قرار داد. تجزيه مواد داخل كپسول‌ها مشخص كرد كه آنها حامل مواد نفتي (نوعي سوخت نفتي) بوده‌اند. طيق نظر سيستم بازرسي (ISG) چنين به نظر مي‌رسد كه اين سوخت جهت كوره سوزاندن گاز خردل استفاده شده است و بدليل اينكه سوخت با گاز خردل در تماس بوده براي محيط زيست خطرناك تشخيص داده شده و پس از قرار دادن آن در سيلندرهاي فلزي در پناهگاه فوق همراه با مواد آلوده ديگر انبار شده است. تيم بازرسي (ISG) كارخانه‌هاي اوليه‌اي را كه زير زمين ساخته شده بود را نيز مورد بازرسي قرار داد. اين كارخانه‌ها توسط سارقين مورد دستبرد قرار گرفته و يكي از واحدهاي رآكتور آن بنظر مشكوك آمد.

• اين راكتور بايد توسطUNSCOM نابود مي‌شده است. زير ساخت كارخانه كه رآكتور جهت فعاليت به آن احتياج داشته مفقود و رآكتور غير قابل استفاده شده.

• اين راكتور از مواد بازيافتي سيلندرهاي 2 تني انبار گاز خردل شبيه به آنچه در شكل 14 ديده مي‌شود ساخته شده است (شكل15)

تيم بازرسي تشخيص داده كه آزمايشگاه، قسمت توليد و نگهداري حيوانات مورد سرقت قرار گرفته و قادر به فعاليت نمي‌باشد. براي چندمين بار دستگاههايي كه مي‌بايستي توسط سازمان ملل نابود مي‌شده‌اند در اينجا پيدا شدند.

• قفسهاي نگهداري حيوانات در اطراف پراكنده شده‌اند. بعضي از قفسها به نظر مي‌رسد براي نگهداري سگها جهت آزمايش كارآيي CBW توليد شده مورد استفاده قرار مي‌گرفته‌اند. علي‌رغم اينكه دولت عراق اعلام كرده بود كه از ميمونها جهت آزمايشات كارآيي CBWها استفاده نكرده است، فاصله ميله قفسها و ساختار آنها بطور مطمئن نشان‌دهنده استفاده از ميمونها جهت كارآيي CBW است. خطوط و خراشيدگي‌هاي روي ديوار احتمالاً متعلق به ميمونها مي‌باشد.

• يك محفظه تنفس CBW در اين محل ديده مي‌شود. اگر چه بنظر مي‌رسد احتمالاً اين محفظه جهت انسان ساخته نشده است اما به اندازه كافي بزرگ است كه بتوان در آن از انسان جهت تست مواد استفاده كرد. همچنين در اين محفظه قفسهايي براي نگهداري حيوانات تعبيه شده است. (شكل 16)

مهم: مدركي دال بر استفاده انسان جهت آزمايش CBW بدست نيامده اين تجهيزات مي‌بايستي كه قبلاً توسطUNSCOM نابود و نابودي آنها تائيد مي‌شد.

تيم بازرسي چندين راكتور كه جداره‌اي دروني آنها با لايه‌اي شيشه‌اي پوشيده شده است را كشف كرده كه بازمانده از برنامه CBW عراق بوده. بعضي از اين تجهيزات توسط UN نشانه‌گذاري شده اما بعضي‌ها هيچگونه علامتي دال بر بازرسي توسط UN را ندارند. ناهماهنگي در روش‌هاي نابودي تجهيزات اين احتمال را به وجود آورده كه اجزا اين تجهيزات پس از جداسازي براي توليد رآكتورهاي ديگر مورد استفاده قرار گرفته باشد.جالب‌ترين موضوع راكتور شكل 17 مي‌باشد كه نه تنها توسط تيمهاي بازرسي قبلي علامت‌گذاري نشده بلكه جداره شيشه‌اي دروني آن به جزء چند شكستگي جزئي كاملاً سالم مي‌باشد.

• جداره دروني اين راكتور احتمالاً توسط سارقين كه بدون داشتن امكانات مناسب جهت انتقال آن اقدام كرده‌اند شكسته است. نكته بسيار مهم اين است كه هيچگونه مدرك و يا سابقه‌اي كه اين راكتور از كجا آمده و از زمان ترك مامورين بازرسي قبلي كجا بوده است موجود نيست.

 

 

دلايل متعددي كه احتمالاً قادر باشد علامت‌گذاري نشدن بعضي از تجهيزات را توجيه كند موجود مي‌باشد؛

• تجهيزات فوق در طي عمليات توفان صحرا نابود شده‌اند و بنابراين علامت‌گذاري نشده‌اند.

• تجهيزات توسطUNSCOM نابود و علامتگذاري شده‌اند كه بعداً علامتها برداشته شده‌اند.

• تجهيزات علامت‌گذاري شده احتمالاً به مكان ديگري براي استفاده دوگانه منتقل شده‌اند.

• تجهيزات به دليل بمباران عمليات توفان صحرا مدفون شده بوده‌اند و بنابراين توسط UNSCOM علامت‌گذاري نشدند اما پس از چندين سال و ترك مامورين بازرسي OIF آنها يا توسط سارقين و يا دولت عراق از زير خاك بيرون آورده شده‌اند.

چنين به نظر مي‌رسد كه بعضي از اين راكتورها براي نابودي به اين مكان منتقل شده اند و برخي ديگر از راكتورها در تاسيساتي نصب بوده‌اند كه امكان انتقال آنها ميسر نبوده در همان مكان نابود شده‌اند.

مكان انباشت صدها قطعه مهمات غير قابل انفجار كه جهت پر شدن از CW و BW ساخته شده بوده‌اند مورد بازرسي قرار گرفت و كلاهك‌ها و سخت‌افزارها جانبي براي برنز (Brass) و فلزات بازيافتي هنوز مورد سرقت قرار مي‌گيرند. سخت آفزارهاي قديمي كه طبق موافقت و تحت نظارت سازمان ملل نابود شده‌اند همراه با قطعات سخت‌افزاري متعلق به سلاحهاي شيميايي كه مورد تائيد آزمايش كنترل كيفيت قرار نگرفته بودند در اين مكان انباشت زباله ديده مي‌شوند. (شكل 18)

• صدها قطعه بدنه و باله انتهائي بمب‌ها و سلاحهاي شيميايي در اين مكان پراكنده است (شكل 18 بالا- چپ)

• بمب‌هاي شيميايي نابود شده در اوائل دهه 1990 (شكل 18- بالا- سمت راست)

• مهمات شيميايي غيرقابل انفجار و كلاهكهاي معيوب شيميايي خالي (شكل 18 – پايي- چپ)

• مهمات كه مواد درون آنها تخليه شده و قسمتهاي برنجي آنان توسط سارقين به سرقت رفته است (شكل 18- پايين-راست)

(ISG) ناظران صدها قوطي خالي كه درون آنها را با فلز و يا مواد پليمري جهت پركردن مهمات شيميايي آبندي كرده بوده‌اند را كشف كرده (شكل 19- چپ قوطي فلزيSAKAR-30 و شكل 19 راست قوطي پليمري SAKAR-30 ) كه درون قوطي فلزي قرار مي‌گرفته را نشان مي‌دهد. تصويري از قوطي ديگري كه جهت كامل شدن كلاهك استفاده مي‌شده موجود نيست.

تيم ناظران چندين سنگر عميق در نزديك محل مشاهده كرده. بنظر مي‌رسد اين سنگرها براي نابودي راكت‌هاي شيميايي مورد استفاده قرار مي‌گرفته است.

بنظر مي‌رسد كه در ساخت بعضي از اين سنگرها طراحي خاصي لحاظ شده كه بستگي به مورد استفاده آنها داشته و بعضي از اين سنگرها داراي كف آجري مي‌باشند (شكل 20)

در پايان عمليات نابودي CBW سنگرها زير خاك مدفون شده بوده‌اند اما مشخص نيست كه قسمتي از سنگرها توسط سارقين از زير خاك بيرون آورده شده‌اند يا اصلاً مدفون نشده بوده‌اند.

• تعداد 2 سنگر حاوي بشكه‌هاي زنگ زده‌اي بود. نمونه‌برداري از قوطي‌هاي صدمه ديده و آبي كه اطراف آنها بود وجود مواد CW را تائيد نكرد.

• مجتمع الموتان هسته مركزي توليد و تحقيق سلاحهاي شيميايي و ميكروبيولوژيكي عراق بود و در اوج توليد خود درطي اواخر 1980 و اوايل 1990 ميليون‌ها بشكه CBW توليد كرد كه به عراق اين توانايي را داد كه در مقابل تعداد عظيم رزمندگان ايران اسلامي مقامت كند. مجتمع الموتان بعد از 2 جنگ، تحريم‌هاي مختلف و نظارت UNSCOMبه يك محل آلوده كه مواد و تجهيزات آلوده به CBW خطرناك درون پناهگاههاي زيرزميني مدفون گشته‌اند تبديل شده است و زمينهاي اطراف اين مجتمع با مساحت km2 100 بدليل آلودگي‌هاي مختلف غير قابل استفاده شده‌اند و در سال 1998 مجتمع الطريق (Al Tariq State Establishment) از خاكستر الموتان برخاست.

 

عنوان: سلاح هاي شيميايي عراق در الموتانا Al Muthana

عنوان اصلي: Al Muthana Chemical Weapons Complex – Iraq s chemical warfair program- Annex B

تاريخ انتشار: 23 آوريل 2007

منبع: آژانس مركزي اطلاعات ايالات متحده آمريكا - CIA

مترجم: فرشاد سيارپور

تاريخ ترجمه: اسفند 1387


یک شنبه 26 دی 1389  12:36 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : كودك و جنگ در فضاي شعر عربي معاصر
مترجم : فرشته فرضي
نويسنده : احمد فضل شبلول
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
شعر كودك را مي توان به سه قسمت كلي تقسيم كرد:
نوع اول، شعري كه در مورد كودكان گفته شده، و ايشان را مورد خطاب
قرار مي دهد. نمونه اين نوع را مي توان در پايان يكي از قصائد نزار قباني با نام يادداشت هايي بر دفترش شكست »مشاهده كرد«
اي كودكان
از اقيانوس تا خليج
شما خوشه هاي آرزوئيد
شما نسلي هستيد كه زنجيرها را در هم خواهيد داشت
و افيون را در سرهاي ما خواهيد كشت
و اوهام را
اي كودكان
شما بي آلايشيد
و منزهيد چون شبنم چون برف و پاكيد چون برف
اي كودكان
از نسل ناكام ما هيچ نخوانيد
ما شكست خوردگانيم
و چون پوست خربزه حقير و بي مقداريم
ما كهنه ايم، كهنه، چون كفش
اخبار ما را نخوانيد
به دنبال ردپاي ما نباشيد
افكار ما را نپذيريد
ما نسل تهوع و سفليس و سرفه ايم
ما نسل دروغ و فريبيم
اي كودكان
اي قطره هاي باران بهاري
اي خوشه هاي آرزو
شما بذر باروري در زندگي بي حاصل ماييد
و شما نسلي هستيد كه ياس را در هم خواهيد شكست
مي گويد: اين سه قصيده را» سه قصيده فرزندان سنگ« اما نزار قباني در موردفرزندان سنگ با دست هاي كوچك، لاغر و خونين شان نگاشته اند، من ننوشته ام. بلكه آنان كساني هستند كه نوشتند، تاليف كردند و خون دادند، و آناناند كه امر كردند تااطاعت كردم و تشويقم كردند تا فرياد زدم. شاعر در آغاز اين قصيده مي گويد:
به دنيا روشنايي بخشيدند...
با آنكه جز سنگ چيزي نداشتند
چون چلچراغ نور افشاني كردند،
و چون خبري خوش پيش آمدند
مقاومت كردند، منفجر كردند، به سعادت رسيدند
و ما برجاي مانديم چون خرس هاي قطبي
كه بدن هايشان ضد گرما عايق كاري شده است
سپس نزار قباني با شرط بندي بر آينده، فرزندان سنگ را مخاطب قرار داده
مي گويد:
اين عصر يهودي يك توهم است
فرو مي پاشد اگر يقين داشته باشيم
ولي نزار در قسمت اعظم اين سه قصيده به گفتن سخناني انتقام جويانه عليه حقيقت زندگي عرب مي پردازد و فقط يك چهارم قصيده را به سخن گفتن در مورد كودكان اختصاص مي دهد.
اي فرزندان من...
اي كودكان عراق
تقدير اين بود
كه بياييد همزمان با آدمك هاي پست
آنگاه كه حسابمان در شمار شكست خوردگان صفر مي شود
و تاريخ نگاشته شده بر پيشاني ها تباه مي شود
و جنگ يرموك و حصين به فراموشي سپرده مي شود
اي كودكان عراقي
اندلسي ديگر در افق مي دمد
نوع دوم : شعري است كه براي كودكان گفته شده است. نمونه آن شعر احمد سويلم است:
در مدرسه ام يك گروه ميهن پرستانه براي كار تشكيل داده ايم
كه اخبار روزانه را منتشر مي كند
تا همه بدانند
دشمنان بشريت چه مي كنند
با انسان
همين طو ر شعر احمد زرزور:
اي ستاره شامگاهان
اي شيريني نور و روشنايي
قصيده من داستاني است
با آغازي اندوهبار
خانه ام را از دست داده ام
و در بيابان گم شده ام
اشغالگران پست
وخائنان بي مقدار
سرزمينم را زير سلطه گرفتنه اند
و در باديه هايش سكني گزيده اند
نوع سوم: شعري كه توسط شاعران ساده سرا گفته شده است. هر چند اين اشعاربراي كودكان سروده نمي شود. ولي هنگامي كه ما با دقت به آن مي نگريم، مي بينيم قسمتي از اين قصائد يا برخي از ابيات آن خطاب به كودكان است. البته برخي واژه هاكه شايد براي كودكان سخت باشد، نياز به شرحي ساده دارد. از خلال اين شرح ساده مي توانيم به كودك كمك كنيم تا اندوخته لغوي خويش را بارور سازد. ولي اين امرنبايد با مبالغه همراه باشد. چرا كه در اين صورت متن شعري تبديل به رمزي لغوي مي شود كه كودك را از بهره بردن از شعر و زيبايي هاي آن باز مي دارد.
نوع اول، ويژگي ها يا زيبايي هاي شعري را دارد كه خطاب به بزرگان گفته
مي شود،يعني شعري كه به طور كلي خطاب به كودكان سروده نشده باشد. از اين ويژگي ها تركيب، شكلي، زبان دور از فهم كودكان، رمز و اشاره، ارجاعات تاريخي،ماسك و نقاب و ساير فن آوري هاي شعري را مي توان مثال زد كه فهم و اهداف ورمز هاي آن بيشتر اوقات بدون راهنما يا معلم براي كودكان دشوار است.
اما نوع دوم داراي ويژگي ها و زيبائي هاي شعري است كه براي كودكان سروده شده است. نويسنده پيشتر با بحث و بررسي بيش از 500 متن شعري مخصوص كودكان، به تعدادي از ين زيبائي ها دست يافته، كه آن را در كتاب خود» زيبائي هاي متن شعري براي كودكان«ذكر كرده است كه براي نمونه مي توان به اين خصوصيات اشاره كرد:
به كارگيري تصويرهاي ساده شعري با واژه هاي سبك و آسان ، استفاده فراوان ازعناصر موسيقي داخلي و خارجي، در چارچوب قصيده سنتي يا قصيده با تعداد اركان ثابت و معين، استفاده از بحرهاي ساده و به كارگيري رنگ هايي كه موجب ايجاد حس شادي و دلگرمي در دنياي قصيده مي شود. اين رنگ ها همچنين وظيفه رشد دادن حس بينايي كودك را بر عهده دارد. به خصوص رنگ هاي اصلي(قرمز، آبي و زرد) باترسيم صورت زيباي شعري براي وطن، كشور و مردم، به منظور ايجاد يا گسترش روح اطمينان و خوش بيني و همكاري و صداقت و محبت و اميد در دل ها به كار مي رود.
از ديگر خصوصيات اين نوع شعر آن است كه به مقدار محدود و كمي از فعل امرو نصيحت و ارشاد استفاده مي كند. زيرا كودك ذاتاً لجباز است و رفتار با او به نوعي نرمي و زيركي نياز دارد. در حالي كه فعل هاي امر مستقيم گاهي نتيجه معكوس مي دهد.اين نوع متن شعري مخصوص كودكان، زيبايي هاي ديگري نيز دارد كه در كتاب (فوق)به آن اشاره شده است.
بسياري از شعراي معاصر عرب چه در قصائدي كه براي كودكان سروده اند و يا آنهارا مورد خطاب قرار داده اند، از جنگ سخن گفته اند. اين تحقيق به انوع اين اشعار به اضافه نوع سومي كه در مورد آن سخن گفته ايم مي پردازد، نويسنده اين كار را از طريق بررسي ديدگاه شاعران عرب معاصر به جنگ هاي اين دوره انجام مي دهد. اگر كشتارو قتل در شمار جرايم جنگي است امروزه زشت ترين جرايم جنگ و اشغال توسط اسرائيل و عليه كودكان فلسطيني انجام مي گيرد.
در قوانين بين المللي مخصوص حقوق كودكان و آنچه در ماده 83 قانون آمده،
مي بينيم:
-1 دولت هاي طرف جنگ متعهدند به مواد قوانين انساني و بين المللي وضع شده
در جنگ هاي مسلحانه كه به كودك مربوط مي شود، احترام بگذارند و ضامن احترام به اين قوانين باشند.
2 -دولت هاي طرف جنگ، براساس پايبندي به قوانين انساني و بين المللي وظيفه دارند در مورد حمايت از غير نظاميان در درگيري هاي مسلحانه همه تدابير ممكن عملي را براي تضمين حمايت و محافظت از كودكان درگير با جنگ هاي مسلحانه بكاربگيرند.
-3 براساس آموزش هاي نظامي(اسرائيلي)، شليك گلوله R.maggبه كودكان وشليك گلوله پلاستيكي به زنان و كودكان ممنوع است. يعني حكومت اشغالگر- خود- مسئوليت اجراي مفاد اين تفاهم نامه را در سرزمين هاي اشغالي برعهده دارد.
حكومت اشغالگر اسرائيل مواد تفاهم نامه حقوق كودكان را زير پا گذاشته است. از جمله اين مواد، ماده 6/2قانون است كه مي گويد: دولت هاي طرف جنگ تاآخرين حد ممكن وظيفه حفظ و رشد كودكان را برعهده دارند. ولي خلاف آموزش هاي نظامي علني اسرائيل كه به قسمتي از آن اشاره شد و همين طور خلاف نقص قوانين بين المللي، برخي از رسانه هاي اسرائيلي، اعترافاتي ازسربازان و افسران ارتش اشغالگران پخش كرده اند كه از آموزش هاي حقيقي نظامي در مورد شليك گلوله به خصوص عليه كودكان فلسطيني پرده برمي دارد. براساس قوانين بين المللي كودك كسي است كه كمتر از 18 سال سن داشته باشد. ولي از ديدگاه آموزش هاي ارتش اسرائيل كودكان(فلسطيني) كساني هستند كه كمتر از 12 سال سن
دارند. ولي با اين وجود حتي نوزادان نيز از گلوله هاي رژيم اشغالگر اسرائيل در امان نبوده اند.
همانطور كه اخبار تلويزيون، خبرگزاري هاي جهاني،شبكه هاي اينترنتي و آمار شهداي فلسطين نشان مي دهد، بيش از 30 درصد شهداكودكان هستند. بي شك ديدن تصاوير خشني چون شليك گلوله، بمباران منازل،
بدن هاي تكه تكه و اجساد شهدا در خيابان ها، محله ها و ميادين آثار رواني، عاطفي،اجتماعي و نشانه هاي عدم ثبات رواني را در كودكان برجاي مي گذارد كه نمونه آن ادرار غير ارادي، كابوس هاي وحشتناك، احساس ترس دايم، و ديگر نشانه هاي عميق رواني است كه برخي از شاعران، همانطور كه خواهيم ديد، آن را در قصايدشان به تصوير كشيده اند.
دكتر»جمال الرفاعي«در مقاله اي به عنوان »ادبيات كودك اسرائيلي« كه از مركزهماهنگي و پيگيري زايد در كشور امارات منتشر شده، تاثير ادبيات را بر نژاد اسرائيلي مورد بررسي قرارداده است. اين تحقيقات بيانگر آن است كه شعر و قصه در ادبيات اسرائيل براي كودك اسرائيلي به نحوي سازماندهي شده است كه وجود او را به تودها ي از نژاد پرستي و بيزاري تبديل مي كند و مي كوشد از طريق متن هاي دراماتيكي كه كودك با آن زندگي مي كند و تحت نفوذ و سيطره كامل آن قرار مي گيرد، اسطوره ها و ادعاهاي دروغين را به حقايقي تاثير گذار بر روح و روان كودك تبديل كند. اين مقاله با هدف كشف پايه و اساس ادبيات كودك اسرائيلي، رويكردها و اهداف آن ازارزش هايي كه جامعه اسرائيل سعي دارد آن را در وجود فرزندان خود كاشته و بارورسازد، به ارايه تحليل مي پردازد. اين تحليل تأكيد مي كند كه ادبيات كودك اسرائيلي به منظور افزايش وابستگي كودك به يهود و صهيونيسم، تربيت سياسي او را اساس كارخود قرار مي دهد. ويژگي تاريخي به روايت مفاهيم خاص در اين نوع از ادب غلبه دارد. همچنين اين ادبيات مي كوشد تا (هوشياري (آگاهي ديني يهودي را نزد كودكانافزايش دهد.
اگر جنبش فرزندان سنگ را در فلسطين نوعي جنگ نامتوازن به شمار آوريم كه مانيز به خاطر وجود اين پهلونان كوچك و رنج هاي روحي و جسمي شان، به نوعي با آنهازندگي مي كنيم، متون شعري هولناكي را مي توانيم در اين زمينه بيابيم. در اينجا فقط به ديوان سه جلدي شهيد محمد الدره كه در سال 2001 توسط مدرسه جائزه عبدالعزيرسعود بابطين در نوآوري و خلاقيت شعري چاپ شده و شامل815قصيده مي باشد اشاره مي كنيم.از جمله اين اشعارقصيده اي است بانام»نامه اي از شهيد محمد الدره به جهان« از شاعر اردوني سليم احمد حسن كه در مطلع آن مي گويد:
من كودكي فلسطيني ام
و اين افتخار مرا بس است
اما سهم و اسم پدرم
و نام خانوادگي ام به من ربطي ندارد
و نمي خواهم رمز باشم
يا تيتر خبرها
چون من ده ها تن شهيد شده اند
و هزاران نفر زخمي
و بسيار ديگر همين راه را مي پيمايند
كه در شمار به ميليون مي رسند
فداي قدس
فداي مسجد الاقصي
فداي سرزمين زيتون و انجير
اكنون آنچه را كه خلاصه گفتيم به تفضيل بيان مي كنيم:
احمد سويلم با قصيده » فلسطين عربي « كه آن در كتابي شيك و رنگارنگ براي كودكان دوره راهنمايي سروده ، به اين كودكان نگاهي شاعرانه بخشيده است. اين كتاب شامل قصيده اي طولاني با نقاشي هاي رنگارنگ و گويا است كه توسط نقاش هنرهاي تجسمي، عبدالعالي طراحي شده است. قصيده شامل مجموعه اي از نامه هاي منظوم است. گروهي از كودكان كه قصد آگاه كردن دوستان و هم كلاسي هايشان در مدرسه را دارند، اين نامه ها را براي فلسطيني هاي صاحب حق و براي همه عاقلان دنيا مي فرستند تا از خواب غفلت برخيزند و رو در روي باطل بايستند. سپس نامه اي خطاب به يهوديان مي فرستند و مي گويند:
اين تاريخ ملت است
كه نقش بزرگواري بر آن حك شده
اي دشمنان انسان
اگر شما امت برگزيده خداوند هستيد
پس ما كيستيم؟
به اين دروغ پايان دهيد
از خواب غفلت برخيزيد
در ما جز اراده آزادگان نمي يابيد
از پرچم هاي باطل برافراشته برمعبدشان
خون شهيدان مي چكد
ستاره داوود از شما بيزاري مي جويد
و موسي(ع)نيز در توراتش
ما پلك برهم نخواهيم نهاد،
و در گاهي كه به حق برمي داريم ،
ترديد نخواهيم كرد
حتي اگر به قيمت خون باشد.
همچنين اين كودكان در نامه اي كه ضمن قصيده براي خداوند متعال مي فرستند ،مي گويند:
پروردگارا، گام هايتان را مبارك گردان
به خاطر برادراني كه
از گلوله باران دشمن رنج بردند.
و به اين ترتيب، دو طرف فرستنده و گيرنده يا دو طرف جنگ (عرب –اسرائيل)
شكل مي گيرد. چيزي كه آشكارا بر فهم اين كودك ازايجاد مساله فلسطين دلالت مي كند، مضمون همه نامه هايي است كه آنان با خود داشته، يا ارسال مي كنند اين نامه هادر قالب شعري منظوم با قافيه هاي متنوع سروده شده، به طوري كه با سن كودكاني كه شاعر براي آنان مي نويسد، همخواني كامل دارد. امتياز خاص اين نوع شعري آن است كه مي توان آ ن را به شكل نمايش نامه در آورد، يا درسالن تئاتر مدرسه در جشن فلسطين اجرا كرد.
احمد زر زور درديوان »آوازي براي كودك فلسطيني«از زبان عربي فصيح، آسان وگويايي استفاده مي كند كه مناسب سن 15 تا 10 بالاتر است. كودك در اين سن به خوبي اشارات و رمزهاي آشكارچون غاصب، پست و خيانتكار، بي مقدار و بي مايه رابه خوبي مي فهمد، كلماتي كه امثال آن در بيشتر قصائد تكرار مي شود مانند:
اشرار آمدند
بوي خوش و خانه را غارت كردند
مغول و تاتار
دشمنان مسجدالاقصي
بشريت را كشتند
جنگجويان ...
شاعر در قصايد خود به عناصر طبيعت كه رمز طهارت، دست نخوردگي، زندگي وپاكي و سرشت سالم انساني است، به خوبي استفاده مي كند، واژه ها نزد او مجموعه ايرا تشكيل مي دهد كه به شعر يك فيض انساني زيبا، ضد همه عناصر فريب، خيانت وغضب مي بخشد. اين جاست كه خواننده با قضيه عدالت انس مي گيرد و كودكي كه اين قصيده براي او فرستاده مي شود به كودك فلسطيني حق مي دهد با آرامش و امنيت در وطن خود زندگي كند. مثلاً شاعر مي گويد:
بر ديوار خيمه ام
تصويري رنگارنگ دارم
از تپه اي سبز
و يك قلعه و منازه و تصويري از خانه مان با درب قديمي اش
ستارگان برايمان آواز خواندند برايمان بر پشت بام هايش
چه بسيار چشم برهم ننهادي پدر
و قرآن خواندي
و مادر برايمان آرزو مي كرد، بهترين روزگاران را
كودكان فلسطيني و همه كودكان عرب حق دارند از شنيدن داستان هاي
مادربزرگ ها در مورد جادوگر بدجنس و شبحي كه پرواز مي كند و مادرمان كه غول بود و ... سرباز زند، چرا كه اين كودكان ، مشتاق شنيدن داستان هاي ديگري هستند.داستان هايي مورد علاقه اين كودكان است كه حكايات قهرماني و شجاعتي كه هم اكنون در سرزمين اشغالي فلسطين اتفاق مي افتد، و داستان خون هايي كه به خاطر بازپس گرفتن سرزمين هاي غصب شد ريخته مي شود، در آن جريان داشته باشد. داستان هايي چون داستان محمد الدره و ايمان حجو. چرا كه اين حكايات جزئي جدايي ناپذير ازحقيقت زندگي انسان عرب فلسطين و پر از حكايات قهرماني است كه از نظر محتوا وشگفت انگيزي فراتر از داستان سندباد و شاطر حسن و الهه زيبايي است. از اين ديدگاه داستان زرزور »داستان جديدي براي شامگاهان « است در كنار جشن طبيعت در قصايدديوان و همگام با طبيعت جشن ديگري نيز هست با نام جشن سنگ. با وجود اين كه سنگ جزيي جدايي ناپذير از طبيعت به شمار مي آيد، توسط قهرمانان انتفاضه ، داراي دلالت هايي خاص و افسوني شگفت شده است. شاعر مي گويد:
در خيابان سنگي دارم
و در مشتم سنگي دارم
كه دود از آن برنمي خيزد
و صداي گلوله ندارد
اگر يكي از اين سنگ ها به قاتلان بشريت اصابت كند
او را نمي كشد
آن گونه كه هر روز يكي از دوستان من
مي ميرند.
محمد منذرلطفي شاعر سوري در ديوان »ماه براي كودكان آواز مي خواند« در مورد فرزندان سنگ و اولين جنبششان در سال چهارم مي گويد:
ما فرزندان سنگيم... ما مايه افتخار عربي
ما پرچم انقلاب را بر دوش كشيده ايم و گلوله شليك كرده ايم
چه كسي ما را ديده كه با سلاح حق به دشمن غاصب سنگ مي زنيم
گويي كسي ما را نديد كه در هر ميدان قدرت او را به مبارزه مي طلبيم
ما از شب هاي زخم سر برآورده ايم و براي سپيده سرود مي خوانيم
ما امروز شوريديم و به متجاوز سنگ زده ايم
و با وجود ظلم با دشمنان تمدن را به مبارزه برخاسته ا يم
برخي شاعران به ترسيم رويايي كه كودكان بعد براي بزرگسالي در سرمي پرورانندو تصوير آرزوهاي آنان بعد از پايان درس و وارد شدن به ميدان كار دارند، پرداخته اند. بيشتر اين كودكان در پاسخ به سوال از آرزوهايشان و يا شغلي كه دوست دارند درآن انجام وظيفه كنند، مي گويند: دوست دارند افسر يا سربازي باشند كه از وطن دفاع مي كند شاعر عبدالمنعم عواد در قصيده اي براي كودكان ». با عنوان چه آرزويي داري«؟ در ديوان» چشمان سپيد« اين مسئله را ترسيم كرده است. او از زبان كودكان مي گويد :
اي كودكان، من آرزو مي كنم سربازي شوم
مانند پهلوانان به كشورم خدمت كنم و غم را از سينه ها بزدايم
سربازآزاده شجاع است
چه هنگام هجوم چه هنگام حمله.
ابراهيم شعراوي دراپراي » مدال « به تكريم سربازان مي پردازد.بعداز آنكه همه شغل ها به نمايش گذاشته مي شود و صاحبان هر شغلي(آهنگر، كشاورز، نجارو...)با افتخار براي دستيابي به مدال مي كوشند، همه بر سر اين كه سرباز صاحب اصلي مدال است، به توافق مي رسند. زيرا او نجات دهنده و مايه اميد براي غلبه بردشمن است. اگر سرباز از كشور دفاع نمي كرد، صاحبان مشاغل ديگر نمي توانستندبا آرامش به دنبال كسب و كار بروند. بنابراين همه با چشم احترام و تقدير به سربازمي نگرند كه حكيمانه موجب صلح ميان صاحبان مشاغل ديگرند. بنابراين برايش آواز مي خوانند:
مدالت را برگير اي پهلوان
تو نجات بخش و مايه اميدي
بعد از آن اپرا براي كودكان تعريف مي كند كه همه مشاغل ، هر چه كه باشد تا زماني كه به نفع بشريت و در خدمت وطن و براي سلامت آن مي كوشد، شريف است.

منبع: فصلنامه فرهنگي و پژوهشي شاهد انديشه/ شماره 1


یک شنبه 26 دی 1389  12:37 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : نقد و بررسي حقوقي قانون 1998 ايالات متحده در خصوص اجراي ملي كنوانسيون سلاح هاي شيميايي
منابع : سايت قربانيان شيميايي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

مقدمه:

   قانون 21 اكتبر 1998 (29 مهر 1377) ايالات متحده در خصوص اجراي ملي كنوانسيون سلاحهاي شيميايي (كه از اين پس به اختصار«كنوانسيون» خوانده مي‌شود) در راستاي اجراي تعهد مقرر در بند 1 ماده 7 كنوانسيون به تصويب رسيد. اجراي ملي كنوانسيون به ويژه از طريق وضع قوانين و مقررات مربوط به جنبه‌هاي اداري، گمركي، اقتصادي، صنعتي و از همه مهمتر، بعد كيفري تخلف از مفاد آن، تكليفي است كه بر عهده هر يك از دولت‌هاي عضو كنوانسيون از جمله كشورما مستقر است.

    ولي اداي آن منوط به رعايت ضوابطي است كه در كنوانسيون در اين خصوص و يا در مورد ساير مسائل ديگر مقرر شده است. بنابراين، انجام يك يا چند تعهد از مجموع دوازده تعهد كلي مقرر در كنوانسيون توسط دولت‌هاي عضو به هيچ وحه بهانه‌اي براي نقض ديگر مفاد آن به دست نمي‌دهد.

اين مقاله در پي آن است كه مفاد قانون مزبور را از ديدگاه حقوق بين الملل سلاح‌هاي شيميايي با تكيه  بر مفاد كنوانيسون مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار دهد و مشخص نمايد كه آيا قانون مزبور با مفاد كنوانسيون مطابقت دارد يا خير؟

   در كنوانسيون سلاح‌هاي شيميايي مورخ 13 ژانويه 1992 پاريس (به عنوان مهمترين و جامع ترين دستاورد تلاش‌هاي جامعه بين المللي  در روند خلع سلاح عمومي و كامل)، اجراي ملي به اتخاذ مجموعه اقدامات لازم، متناسب با سيستم حقوقي كشور، به منظور انجام و اجراي تعهدات دوازده گانه مندرج در اين كنوانسيون اطلاق مي‌شود.

 بر اساس ماده 7، هر دولت عضو مكلف است كه مطابق با فرايندي كه در قانون اساسي آن مقرر شده است (براساس سيستم حقوق داخلي خود)، كليه اقدامات لازم را براي اجراي كنوانسيون در قلمرو تحت صلاحيت يا كنترل خويش انجام دهد. ضرورت اين اقدامات كه به اقدامات و تدابير اجراي ملي كنوانسيون موسوم است به اين نكته برمي‌گردد كه اصولا تعهدات مقرر در معاهدات بين المللي متوجه و خطاب به دولت‌ها، و نه اعضاي جمعيت آنهاست. به همين دليل، براي اين كه تعهدات مقرر در كنوانسيون سلاح هاي شيميايي بتواند بر افراد واقع در قلمرو تحت صلاحيت يا كنترل آنها اعمال شود به ايجاد قوانين و مقررات داخلي نياز است. در اين قوانين معمولاً مفاد كنوانسيون به زباني كه براي عموم افراد تحت شمول آن قابل فهم باشد، بازگو مي‌شود و جزئيات ممنوعيت‌ها و كنترل و نظارت بر مواد شيميايي و تجهيزات مرتبط با آنها مشخص مي‌گردد. عدم پايبندي به تدبير مذكور و به عبارت بهتر، عدم تصويب قانون براي اجراي يك تعهد بين المللي خاص يا عدم وضع قوانيني كه لازمه زندگي بين المللي است از موجبات تحقق مسئوليت بين المللي كشور خواهد بود.

 از سوي ديگر، اگر يك دولت با عدم وضع قوانين و مقررات مقتضي، مانع توليد، توسعه، انباشت، انتقال و اكتساب سلاح‌هاي شيميايي در حدود منع شده در كنوانسيون نگردد، انجام فعاليت‌هاي مذكور توسط افراد واقع در يك كشور، خود زمينه‌اي خواهد بود كه «اسباب مسئوليت بين المللي دولت را فراهم مي‌نمايد».

در كنار قوانين و مقررات اداري، گمركي، اقتصادي، صنعتي، بهداشتي  و نظاير آن، قوانين جزايي از اهميت فزاينده‌اي برخوردار است. در قوانين اخير، فعل و ترك فعل‌هايي كه قانون گذاري ملي در خصوص سلاح‌هاي شيميايي جرم و مستوجب مجازات مي داند،‌پيش بيني مي‌گردد و با تدابير ارعاب آميز، بازدارنده و تنبيهي (مجازات‌ها)، اجراي مفاد آن تضمين مي‌گردد.

   تدوين كنندگان كنوانسيون از نقش مهم قواعد جزايي در تامين اهداف و مقاصد اجراي ملي به خوبي واقف بوده‌اند. به همين دليل در بند 1 ماده 7 به صراحت، وضع قوانين جزايي را از تعهدات مجالس قانون گذاري دولت‌هاي عضو دانسته‌اند.

    قوانين جزايي مذكور بايد بر دو اصل سرزميني بودن و شخصي بودن صلاحيت مراجع قضايي ملي متكي باشد. به بيان ديگر، بايد كليه جرايم مرتبط با سلاح هاي شيميايي كه در قلمرو تحت صلاحيت يا كنترل دولت توسط اتباع يا بيگانگان ارتكاب يافته است را در برگيرد و علاوه بر آن، جرايم مشابهي را كه در خارج از قلمرو تحت صلاحيت يا كنترل دولت توسط اتباع صورت گرفته است نيز تحت پوشش قرار دهد. مورد اخير، بر مبناي اصل شخصي بودن صلاحيت استوار است، اين اصل كه مكمل اصل صلاحيت سرزميني است، در جهت بلا عقاب ماندن جرايم با توسل مجرم به خروج از مرزهاي ملي پايه گذاري شده است.

قانون 21 اكتبر 1998 ايالات متحده موسوم به قانون اجراي ملي كنوانسيون سلاح‌هاي شيميايي، در راستاي پايبندي به تعهد مندرج در بند 1 ماده 7 كنوانسيون، تصويب شده است.

به رغم ممنوعيت اعلام شرط و تحفظ در ماده 22 كنوانسيون،‌‌ امريكا شروط متعددي را به تصويب كنگره رساند كه با وجود مخالفت جامعه بين المللي، هم چنان بر آنها اصرار مي‌ورزد. بررسي حقوقي قانون اجراي ملي 1998 ايالات متحده به ويژه از دو جهت مفيد مي‌باشد:

اولاً: جمهوري اسلامي ايران از جمله كشورهاي فعال در زمينه خلع سلاح شيميايي و قرباني كاربرد گسترده اين سلاح هاست و حق دارد به نوبه خود به دفاع از تماميت تعهدات كشورها براساس آن كنوانسيون و افشاي تخلفات حقوقي ساير كشورهاي عضو (به ويژه امريكا همواره با به حق جلوه دادن عملكردهاي خويش، ايران و برخي كشورهاي ديگر را طرفدار تروريسم و در صدد دستيابي به توانمندي سلاح هاي كشتار جمعي تعبير مي‌كند) مبادرت ورزد و با استفاده از سازوكارهاي ناشي از سازمان منع سلاح‌هاي شيميايي زمينه اقدام جمعي عليه نقض كنوانسيون را فراهم سازد.

ثانياً از آن جا كه قواعد حقوقي بين المللي در عمل، ترجمان وضعيت قدرت در روابط بين المللي هستند، چاره‌اي نيست جز آن كه ما نيز در صورت ضرورت و اقتضاي منافع و امنيت ملي ازيافته‌ها و آموزه‌هاي حقوقي براي دستيابي به منافع خويش استفاده نماييم. از اين رو، اگر ايالات متحده يا هر كشور ديگر در حوزه مسائل خلع سلاح شيميايي، حقوقي فراسوي آن چه در كنوانسيون آمده را براي خويش قايل شود، ما نيز بر مبناي اصل برابر حقوقي دولت‌ها بايد بتوانيم  از حقوق مذكور بهره‌مند شويم. نقد حقوقي قانون 1998 اجراي ملي كنوانسيون در ايالات متحده، زمينه‌هاي اين امر را فراهم خواهد ساخت براي اين كار، پنج مورد مهم اين قانون كه به رژيم حقوقي بازرسي و تاييد و حفاظت از اطلاعات محرمانه مربوط مي‌شوند، جداگانه تجزيه و تحليل مي‌شوند.

 

1ـ‌ ممنوعيت خروح نمونه‌ها از قلمرو ايالات متحده جهت تجزيه

به موجب بندهاي 45، 52، و 53 بخش 2 ضميمه بازرسي و تاييد(يعني ضميمه دوم كنوانسيون) بازرسان حق دارند در مقام بازرسي عادي و اتهامي از تاسيسات بازرسي شونده، هر گونه موضوعي (اعم از خاك، آب، هوا، فاضلاب و غيره) را با رعايت محدوده بازرسي نمونه‌برداري كنند. در امر نمونه برداري، اصل بر اين است كه بازرسان نمي‌توانند راسا به نمونه برداري اقدام نمايند. اين امر ظاهرا به لحاظ سلب ابتكار عمل از بازرسان و افزايش كنترل دولت عضو بازرسي شونده بر مراحل و اقدامات بازرسي است و با توجه به اين كه نمونه‌هاي اخذ شده پس از تجزيه، در تعيين تكليف و تصميم راجع به پايبندي يا عدم پايبندي دولت عضو بازرسي شونده واقدامات اجرايي ناشي از عدم پايبندي نقش اساسي دارد، دولت‌ها ترجيح داده‌اند كه امر نمونه برداري به خود آنها محول شود تا احتمالا مداخله و سوء رفتار بازرسان در اين امر حساس، به حداقل ممكن كاهش يابد. شايد ملاحظات ايمني و بهداشت بازرسان نيز در اين زمينه موثر بوده باشد، چرا كه نمونه برداري، در برخي از موارد، منوط به داشتن تجهيزات مخصوص و لباسهاي حفاظتي است و بازرسان اغلب حاضر نيستند با نمونه برداري، بهداشت و سلامت خود را به خطر اندازند. البته در اين صورت، هرگونه نمونه برداري بايد در حضور بازرسان انجام گيرد. فلسفه اين حضور نيز مشخص و بديهي است.

علي رغم اصل انجام نمونه برداري توسط نماينده دولت عضو بازرسي شونده (يكي از اعضاي تيم همراه) يا نماينده تاسيسات بازرسي شونده، اين حق براي دولت عضو بازرسي شونده و صاحب تاسيسات مقرر شده است كه در صورت تمايل مي توانند امر نمونه برداري را به بازرسان تفويض نمايند.

براي اين كه پايبندي يا عدم پايبندي دولت عضو بازرسي شونده به مفاد كنوانسيون  معلوم شود، نمونه‌ها بايد تجزيه گردند تجزيه نمونه‌ها به دو طريق، در محل و خارج از محل صورت مي گيرد. با وجود تلاش برخي كشورها براي تفسير مقررات مربوط به تجزيه نمونه‌ها (مبني بر اين كه تجزيه در محل اصل بوده و مقدم است) هيچ گونه قرينه‌اي براي حمايت از اين تفسير در كنوانسيون وجود ندارد. در واقع، انتخاب طريق تجزيه به بازرسان واگذار شده است.البته اين امر، اگر چه زمينه موفقيت بيشتر بازرسان در انجام وظايفشان را فراهم مي‌كند، امكان تباني با نمايندگان دولت بازرسي شوند را نيز افزايش مي‌دهد. به هر حال، اگر تيم بازرسي امكان تجزيه نمونه‌ها (يعني امكانات و تجهيزات تجزيه، جو صداقت وامنيت و ايمني و غيره) را در محل احراز نكرد، مي‌تواند نمونه‌ها را جهت تجزيه خارج از محل به آزمايشگاه‌هاي منتخب سازمان منع سلاح‌هاي شيميايي ارسال دارد.

در بازرسي از تاسيسات مربوط به مواد شيميايي جدول 3، DOC و  PSFاين نمونه‌ها صرفا در يك آزمايشگاه، و در ساير موارد، حداقل در دو آزمايشگاه منتخب تجزيه مي‌گردند. (بند 58 بخش 2، بند 22 بخش 8، بند 19 بخش 9 ضميمه بازرسي و تاييد).

خوزه موريسيو بوستاني،‌ مديركل سازمان منع سلاح‌هاي شيميايي در 16 نوامبر 1998 در نطق افتتاحيه سومين اجلاس كنفرانس دول عضو، براساس معيارهايي كه به وسيله اجلاس نخست كنفرانس دول عضو براي آزمايشگاه‌هاي منتخب مقرر شده بود (توزيع جغرافيايي، وضعيت تكنولوژي و...) هفت آزمايشگاه منتخب رامعرفي نمود كه در كشورهاي كره جنوبي، چين ، فنلاند، هلند ، سوئد، سوئيس وايالات متحده قرار دارند.

ايالات متحده به جهت حفاظت از اطلاعات محرمانه مربوط به امنيت و منافع ملي و به ويژه اطلاعات و اسرار تجاري وصنعتي خود مايل نيست نمونه هايي كه از اين كشور اخذ شده است، براي تجزيه از قلمرو و ايالات متحده خارج گردد.

اصرار ايالات متحده در حفاظت از اطلاعات و اسرار صنعتي و تجاري وي از آنجا آشكار مي‌شود كه اين كشور با وجود اين كه در همان ابتدا لازم الاجرا شدن كنوانسيون اظهارنامه‌هاي مربوط به صنايع و تاسيسات نظامي خود را به دبيرخانه فني سازمان ارسال نمود، تاكنون از ارسال اظهار نام هاي مربوط به صنايع و تاسيسات غير نظامي خود خودداري ورزيده و اين همان عاملي است كه رقباي اروپايي (كه به ارسال اظهارنامه‌هاي صنايع غير نظامي اقدام كرده‌اند) را نگران كرده است.

البته ايالات متحده عقيده ندارد كه تجزيه نمونه‌هاي برداشته شده در اين كشور، حتماً در محل صورت گيرد، بلكه با اميد و تكيه بر اين كه يكي از آزمايشگاه هاي منتخب سازماني در اين كشور مستقر است سعي  دارد كه نمونه‌هاي مربوط به اين كشور، صرفاً در اين آزمايشگاه تجزيه گردند تا به زعم خود هم تجزيه خارج از محل سرعت گرفته و هم اسرار و اطلاعات اين كشور محافظت شده‌ باشد سابقه موضوع اين كشور مبني بر ممنوعيت خروج نمونه‌ها از قلمرو آن، به شرط 18 بر مي‌گردد كه مجلس سناي اين كشور در 12 آوريل 1997 ضمن تصويب كنوانسيون مقرر نمود. در ميان 28 شرط ايالات متحده، اين شرط مهمترين مانع  در اجراي موثر كنوانسيون تلقي گرديد.

اين امر در مورد تاسيسات مربوط به مواد شيميايي جدول3 DOC و  PSF(يعني بخش‌هاي 8 و 9 ضميمه بازرسي و تاييد كنوانسيون كه ارجاع نمونه‌ها به يك آزمايشگاه منتخب را كافي می داند)، ممكن است مشروع تلقي شود، ولي در ساير موارد، به موجب بند 58 بخش 2 ضميمه بازرسي و تاييد، نمونه‌ها بايد حداقل در دو آزمايشگاه منتخب تجزيه گردند.

البته در مورد مواد شيميايي جدول 3DOC و PSFهم، قانون اجراي ملي ايالات متحده به نوعيف سازمان ممنوعيت سلاح‌هاي شيميايي را مجبور خواهد ساخت كه آزمايشگاه منتخب براي تجزيه نمونه‌هاي مربوط به بازرسي از آن تاسيسات صرفاً  آزمايشگاه منتخب مستقر در ايالات متحده باشد.

البته برخي عقيده دارند كه ايالات متحده هرگز به اعمال اين مقرره نياز پيدا نخواهد كرد، چرا كه با فشار ونفوذ ناشي از تامين قسمت اعظم بودجه و توان مالي سازمان هم چنين تكنولوژي و فن آوري برتر مستقر در تاسيسات بازرسي شونده اين احتمال كمتر به ذهن مي‌رسد كه نمونه‌اي جهت تجزيه از تاسيسات آن خارج شود. از سوي ديگر،‌ چه بسا ايالات متحده در آينده‌اي نزديك با تاسيس و تجهيز آزمايشگاهي ديگر در اين كشور و وادار ساختن مدير كل سازمان در به رسميت شناختن آن به عنوان يكي ديگر از آزمايشگاه‌هاي منتخب، اين امكان را فراهم كند كه نمونه‌هاي مربوط به اين كشور در دو آزمايشگاه منتخب خويش گردد و هر گونه تعارض اين مسئله باكنوانسيون نيز رفع گردد. شايد عدم عكس العمل جدي اتحاديه اروپا و ساير دولت‌هاي مهم كنوانسيون هم ناشي از اعتقاد آنان به نظر فوق باشد.

2ـ عدم پذيرش بازرسي به دليل امنيت و منافع ملي

در كنوانسيون آمده است كه دولت عضو بازرسي شونده بايد تاسيسات توليد، ذخيره سازي و انهدام سلاحهاي شيميايي و مواد شيميايي جدول سه گانه DOC و  PSF را در معرض رژيم بازرسي و تاييد قرار دهد. در بازرسيهاي عادي، اعم از اوليه و بعدي، مدير كل سازمان بايد قبل از رسيدن برنامه‌یيزي شده تيم بازرسي به نقطه ورود، دولت عضو بازرسي شونده را از قصد سازمان مبني بر انجام بازرسي مطلع سازد. دولت عضو بازرسي شونده (كه عموما مرجع ملي ايفاگر اين نقش است) نيز بايد حداكثر ظرف يك ساعت پس از وصول اطلاعيه مذكور، دبيرخانه فني را كتباً از وصول آن آگاه نمايد و به محض اطلاع از رسيدن تيم بازرسي به نقطه ورود اقدامات لازم را براي ورود آنها به سرزمين و قلمر و خويش به عمل آورد (بندهاي 31 و 34 بخش 2 ضميمه بازرسي و تاييد). بنابراين «دركنوانسيون، بازرسيهاي عادي و اتهامي نه تنها از تاسيسات نظامي، بلكه از تاسيسات تجاري و غير نظامي استفاده كننده از مواد شيميايي نظير كارخانه‌هاي داروسازي، توليد آفت كشها و توليد مواد بهداشتي،‌ اجباري و الزامي است».

در كنوانسيون،‌ هيچ گونه حقي مبني بر عدم پذيرش بازرسي براي دولت عضو بازرسي شونده پيش بيني نشده و حتي فرض اين حق، نقض غرض است. بازرسي و تاييد، يكي از تدابير و مكانيزم‌هاي اجرايي كنوانسيون است و اگر قرار باشد كه انجام بازرسي در جهت ثبوت رعايت يا عدم رعايت مفاد كنوانسيون به اختيار و اراده دولت بازرسي شونده مبتني گردد، بازرسي با فلسفه وجود خود در تضاد خواهد بود. بنا براين،‌ اثر بخشي ضمانت اجرا منوط به اين است كه بازرسي، حتي به رغم اكراه دولت عضو بازرسي شونده صورت پذيرد.

در بازرسي‌هاي اتهامي نيز وضع به همين منوال است ودلت عضو بازرسي شونده مكلف به پذيرش بازرسي و تيم بازرسي است.

امنيت و منافع ملي مفاهيم تعريف نشده و مبهمي هستند كه در اوضاع و احوال مختلف از آنها تعبيرهاي گوناگوني صورت مي‌گيرد و برگرفته از مفهوم كلي‌تر «حاكميت» هستند. اين نهاد اكنون در حقوق بين الملل ازمفهوم سنتي «حاكميت مطلق» فاصله گرفته و مفهومي جديد يافته است و روز به روز، قواعد محدوديت كننده ان افزايش مي‌يابد. با توجه به اين مفهوم جديد، توسل به مباني و منافع ملي و داخلي براي توجيه جلوگيري يا ممانعت از اجراي رژيم يك معاهده چندجانبه عام و قانون ساز پذيرفتني نيست. بنابراين تصميم كنگره مبني براين كه «اگر بازرسي از هرگونه تاسيسات موجود در ايالات متحده خطري عليه امنيت و منافع ملي اين كشور ايجاد كند، رئيس جمهوري اختيار نفي بازرسي دارد»، مخالف مفاد كنوانسيون و عاملي در جهت تصعيف آن خواهد بود.

3ـ محدوديت تعداد بازرسي‌ها از تاسيسات ايالات متحده

در بخشي از اين قانون آمده است: «تاسيسات مربوط به مواد شيميايي جداول 2، و 3، DOC و  PSF نبايد در يك سال تقويمي، بيش از يك بار مورد بازرسي عادي قرارگيرند و بازرسي از تاسيسات مربوط به مواد شيميايي جدول 3، DOC و  PSF موجب نخواهد شد كه شمار بازرسي‌هاي عادي از ايالات متحده از 20 بازرسي در يك  سال تقويمي فراتر رود».

فراز نخست اين مقرره با بند 22 بخش 7، بند 15 بخش 8 و بند 12 بخش 9 ضميمه بازرسي و تاييد مغاير دارد. چرا كه حداكثر دوبار بازرسي عادي در هر سال تقويمي از تاسيسات جداول 2، 3 DOC و  PSF را به «يك بار» كاهش مي‌دهد. فراز اخير نيز به صورت مبهم تنظيم شده و در مطابقت يا عدم مطابقت با كنوانسيون ترديد ايجاد مي‌كند به موجب بند 16 بخش 8 ضميمه بازرسي  و تاييد، براي كاهش هزينه‌هاي تحميلي ناشي از بازرسي از اين تاسيسات،‌ دو ضابطه تعيين كدره كه عبارتند از:

1ـ حداكثر 3 به علاوه 5 درصد كل تاسيسات جدول 3،DOC و  PSF اعلام شده؛

2ـ حداكثر 20 بازرسي

ايالات متحده نيز ظاهراً ضابطه دوم را برگزيده است، ولي بايد توجه داشت كه اين محدوديت فقط منحصر به تاسيسات جدول3، DOC و  PSFاست. ليكن عبارت «بازرسي‌هاي عادي» مذكور در جمله «بازرسي‌هاي عادي از تاسيسات حدول 3، DOC و  PSFموجب نخواهد شد كه شمار بازرسي‌هاي عادي از ايالات متحده از دو بازرسي در سال فراتر رود» به صورت مطلق آمده و معلوم نيست كه مقصود، بازرسي‌هاي عادي از تاسيسات جدول 3، DOC و  PSF است يا بازرسي‌هاي عادي از كل تاسيسات مشمول بازرسي. اگر مقصود اين قانون، بازرسي‌هاي عادي از كل تاسيسات ايالات متحده باشد بي‌شك اين امر مغاير نص صريح كنوانسيون خواهد بود (در اين خصوص به بند 3 ماده 4، بندهاي 3 و 6 ماده 5 و بندهاي 2 تا 6 كنوانسيون و بند 22 بخش 7، بندهاي 15 و 16 بخش 8 و بند 12 بخش 9 ضميمه بازرسي و تاييد مراجعه شود).

 

4ـ مشروعيت افشاي اطلاعات توسط قوه مجريه

از مهمترين نگراني‌هاي اكثر قريب به اتفاق كشورهاي عضو كنوانسيون اين بوده است كه اطلاعات محرمانه تجاري يا امنيت ملي آنها كه در اظهار نامه ها يا گزارش‌هاي بازرسي درج شده است افشا و به دست ساير كشورها بيفند. براي رفع اين نگراني و در جهت ايجاد و تقويت اعتماد دولت‌هاي عضو به رژيم ناشي از كنوانسيون،‌ سعي شده است كه تدابير لازم جهت حفاظت از اين اطلاعات و جلوگيري از افشاي آنها پيش بيني شود، كه ضميمه دوم كنوانسيون (تحت عنوان ضميمه امور محرمانه) و سياست سازمان ممنوعيت سلاح هاي شيميايي در امور محرمانه از جمله مهمترين اين تدابير است.

بند 4 ضميمه امور محرمانه اشعار مي‌داد:هردولت عضو بايد با اطلاعاتي كه از سوي سازمان دريافت مي‌كند متناسب با سطح طبقه بندي آنها رفتار نمايد.

بنابراين، اگر اطلاعاتي از سوي سازمان در دسترس يك دولت عضو (معمولاً دريافت كننده اطلاعات و اسناد از سازمان مرجع ملي آن دولت است) قرار مي‌گيرد محرمانه باشد، دولت مذكور نبايد آن اطلاعات را فاش نمايد، زيرا انتشار و افشاي اين اطلاعات مغاير وصف محرمانه بودن آنهاست. برهمين مبنا، اين حق براي دبيرخانه فني پيش بيني شده است تا از دولت عضو دريافت كننده اطلاعات درخواست نمايد كه جزئيات مربوط به نحوه رفتار با اطلاعات مذكور را براي دبيرخانه فني ارسال نمايد.

با اين حال، قانون اجراي ملي ايالات متحده مقرر مي‌دارد كه: اگر قوه مجريه تشخيص دهد كه افشاي اطلاعاتي كه طبق اين قانون ياكنوانسيون به دست آورده يا در اختيار آن قرار گرفته است، موافق با منافع ملي است، مي‌تواند به افشاي آنها مبادرت ورزد. در حالي كه (همان طور كه در بند زير خواهد آمد) حساسيت نسبت به حفاظت از اطلاعات محرمانه مربوط به دولت به حدي است كه حتي اگر كاركنان دبيرخانه به اين امر اقدام كنند، آنها را مستوجب مجازات براساس قانون خود اعلام كرده است. اين وضعيت مغاير اصل برابر دولت‌ها و به منزله تلاش براي برتر جلوه دادن وضعيت حقوقي اين كشور نسبت به ساير اعضاي كنوانسيون است.

 

5- شمول مقررات كيفري افشاي اطلاعات محرمانه نسبت به كاركنان دبيرخانه فني

در قانون اجراي ملي ايالات متحده آمده است: «هريك از كاركنان فعلي يا قبلي دولت يا دستگاههاي دولتي كه به دليل رابطه استخدامي با وضعيت رسمي خود اطلاعات محرمانه ايالات متحده را در دسترسي يا اختيار داشته باشد و با علم به اين كه افشا و انتشار آنها ممنوع است عمداً به هر طريق، اطلاعات مذكور را به عموم يا هر شخص غير ذيصلاح منتقل نمايد، حسب مورد به جريمه نقدي، حبس يا هر دو محكوم و اموال وي مصادره خواهد شد. مقررات اين ماده نسبت به مستخدمين و كاركنان دبيرخانه فني نيز مجري خواهد بود».

به موجب شق الف بند 11 بخش 2 ضميمه بازرسي و تاييد، اعضاي تيم بازرسي از تعرض ناپذيري يا مصونيت شخصي نمايندگان سياسي (به نحو مقرر در ماده 29 كنوانسيون روابط سياسي وين) برخوردار خواهند بود. ماده 29 كنوانسيون وين نيز حاكي است كه شخص مامور سياسي مصون است و به هيچ عنوان نمي‌توان او را مورد توقيف يا بازداشت قرار داد. كشور پذيرنده با وي رفتار محترمانه‌اي كه در شان اوست خواهد داشت و اقدامات لازم را براي ممانعت از وارد آمدن لطمه به شخص و آزادي و حيثيت او اتخاذ خواهد كرد.

در بحث «صلاحيت قانوني» اصل بر درون مرزي بودن يا سرزميني بودن قوانين است. به عبارت ديگر، اصل بر اين است كه قوانين هر كشور بر محدوده مرزهاي آن كشور اعمال مي‌گردد. از اين اصل دو نتيجه حاصل مي‌شود كه چارچوب اعمال آن را مشخص مي‌سازد. اولا، قوانين هر كشور فقط بر محدوده مرزهاي آن كشور اعمال مي‌شود و اثري به خارج ندارد. ثانياً، قوانين هر كشور به تمام افراد، اشخاص و موضوعات داخل در قلمرو سرزميني آن كشور اعمال مي‌گردد و مسئله تابعيت و اقامتگاه مانع اين صلاحيت نخواهد بود. هر دو نتيجه مذكور داراي استثناهايي هستند كه مصونيت، مهمترين استثنا بر نتيجه دوم محسوب مي‌شود.

جداي از تعاريف مختلف راجع به مصونيت، مي‌توان گفت كه مصونيت مكانيزم و نهادي حقوقي است كه جهت فراهم شدن امكان حسن انجام وظايف دارنده آن (به دور از قيد و بندهاي ناشي از قوانين ومقررات دولت ميزبان)، از شمول قوانين و مقررات مذكور بر فرد دارنده اين وصف، جلوگيري به عمل مي‌آورد. همان طور كه پروفسور براون‌لي مي‌گويد: سازمانهاي بين المللي (نيز) براي ايفاي نقش و عملكرد موثر به حداقل خاصي از آزادي و امنيت حقوقي براي داراييها، مقرر وساير تاسيسات و نيز كاركنان خود و نمايندگان دولت‌هاي عضو آن سازمان نياز دارد. مبناي اعطا و بهره مندي از اين مصونيت نه منفعت شخصي بلكه حسن انجام وظايف محوله و نيز وضعيت نمايندگي است كه بند 11 بخش 2 ضميمه بازرسي و تاييد نيز به آن تصريح دارد.

با ملاحظه بندهاي 48 تا 51 ماده 8 كنوانسيون و بندهاي 10 تا 15 بخش 2 ضميمه بازرسي و تاييد چنين استنباط مي‌شود كه اعضاي تيم بازرسي كه در واقع اصطلاح كاركنان دبيرخانه فني نيز بر آنها مصداق دارد از دو دسته مصونيت برخوردارند: نخست، مصونيت در طول انجام فعاليت‌هاي بازرسي و تاييد، و دسته دوم، مصونيت در خارج از مورد بازرسي و تاييد مصونيت‌‌هاي دسته‌ اول همان است كه در بندهاي 10 تا 14 بخش 2 ضميمه بازرسي و تاييد آمده است. البته اين مصونيت‌ها با پايان بازرسي خاتمه نمي‌يابد، بلكه از نظر اقداماتي كه در طي مدت بازرسي انجام داده‌اند تا پايان عمر و براي هميشه از مصونيت برخوردارند و نمي‌توان آنها را به جهت اقداماتي كه طي مدت بازرسي انجام داده‌اند مورد تعقيب و مواخذه قرار داد. اما مصونيت‌هاي دسته دوم به همراه مصونيت بقيه كاركنان دبيرخانه كاملا مشخص نيست و كنوانسيون با تصريح به اين كه اين افراد «بايد از مصونيت‌هاي لازم براي انجام مستقل وظايفشان در ارتباط با سازمان برخوردار باشند». مقرر كرده است كه مصاديق اين مصونيت‌ها بايد درقالب موافقت‌نامه‌هايي بين سازمان و دولت‌هاي عضو معين شود.

در باب مصونيت و مزايا، در سازمان‌هاي بين المللي معمول است كه سه سند مشخص كننده اين مصونيت و مزايا است:

1ـ سند تاسيس سازمان؛

2ـ موافقتنامه چند جانبه مصونيت و مزاياي كارگزاران سازمان و نمايندگان دولت‌هاي عضو نزد سازمان؛

3ـ موافقتنامه مقرر بين سازمان و دولت محل استقرار سازمان.

مسئله قانون حاكم بر تعقيب، محاكمه و مجازات افشاي اطلاعات محرمانه يكي از مسائل حل نشده كنوانسيون است كه بحث و مذاكره راجع به آن هنوز به نتيجه قطعي نرسيده است و معمولا قانون دولت مقر سازمان (هلند)، قانون ملي (قانون دولت زيان ديده يا دولت متبوع متخلف) پيشنهاد مي‌شود. ولي ايالات متحده در اين موقعيت پيش دستي كرده و قانون ملي خود را حاكم دانسته است.

بديهي است كه براساس حقوق بين الملل روابط ديپلماتيك وحقوق سازمان‌هاي بين المللي، ايالات متحده نمي‌تواند به بهانه افشاي فعلي يا قبلي اطلاعات محرمانه اين كشور، اعضاي تيم بازرسي را تحت پيگرد قرار دهد، چرا كه اين امر با بند 11 بخش 2ضميه بازرسي و تاييد و ماده 21 كنوانسيون روابط سياسي وين مغايرت دارد.

با وجود  آن كه هنوز مصونيت و مزاياي كاركنان دبيرخانه كاملا مشخص نشده است، بعيد به نظر مي‌رسد كه به هنگام انعقاد موافقتنامه‌هاي مصونيت و مزايا، كاركنان از افشاي اطلاعات محرمانه مصون گردند، چرا كه مصونيت آنها، «در حدود وظايف محوله و به منظور حسن انجام آن» مي‌باشد. بنابر اين، تصميم ايالات متحده به حاكميت قانون ملي، حداقل تا زمان تعيين تكليف نهايي مسئله حل نشده «قانون حاكم برمجازات نقض مقررات حفاظت اطلاعات محرمانه»، خلا موجود در سيستم حقوقي اين كشور پيرامون اين امر را مرتفع مي‌سازد. اما مسئله‌اي كه در قانون ايالات متحده مشخص نشده، مرجع تشخيص نقض مقررات مربوط به اطلاعات محرمانه است. براساس كنوانسيون، اين امر به خاطر مصونيت اصولي كاركنان و استصحاب آن در موارد ترديد در بقاي آن، تنها هنگامي خواهد بود كه كميسيون امور محرمانه مندرج در ضميمه سوم كنوانيسون، نقض و تخلف از مقررات مذكور را احراز نمايد. در اين صورت، مديركل مصونيت وي راسلب نموده و امكان محاكمه مجازات وي را فراهم مي‌كند در حالي كه از ظاهر قانون ايالات متحده برنمي‌آيد كه تشخيص نقض امورمحرمانه، در چارچوب سازمان صورت گيرد، بلكه با تكيه بر مسئله حاكميت، تلاش كرده تا احاله و اناطه يك امر داخلي،‌ آنهم صلاحيت قضايي، به تصميم يك مرجع بين المللي منتفي گردد.

 

نتيجه گيري:

قانون 21 اكتبر 1998 ايالات متحده از پنج جهت عمده با مفاد كنوانسيون سلاح‌هاي شيميايي مغايرت دارد :

الف ـ خروج نمونه‌هاي اخذ شده از مواضع مختلف خاك، هوا، آب و نظاير آن ازقلمرو ايالات متحد منع شده است. در حالي كه براساس نص صريح بند 55 بخش 2 ضميمه بازرسي و تاييد، تجزيه نمونه‌ها به شيوه «در محل» يا «خارج از محل» امري اختياري و تابع نظر تيم بازرسي و بسته به امكانات و شرايط مختلف حاكم بر بازرسي و دولت عضو بازرسي شونده است.

ب ـ پذيرش بازرسي،‌ اعم از عادي و اتهامي، از سوي دولت عضو بازرسي شونده، حالت آمره داشته و دولت عضو بازرسي شونده به هيچ وجه نمي‌تواند با دستاويز قرار دادن مسايلي نظير منافع ملي، سيستم حقوق داخلي، امنيت ملي و نظاير آن در روند انجام بازرسي مذكور مانع ايجاد نمايد. بنابراين، بازرسي‌هايي كه تحت نظارت و هدايت سازمان (اعم از عادي يا اتهامي) از دولت‌هاي عضو صورت مي‌گيرد، ‌سازوكار نظارتي بين المللي مبتني بر حقوق قرار دادي است كه دولت‌هاي عضو نمي‌توانند از تعهدي كه قبلا بنا به رضاي خويش مقرر كرده‌اند، شانه خالي  كنند. ولي قانون 1998 ايالات متحده، اين حق را به رئيس جمهور اين كشور اعطا كرده است كه با استناد به امنيت و منافع ملي و در صورتي كه انجام بازرسي را خطري براي امنيت و منافع ملي كشور خود تشخيص دهد، از انجام آن جلوگيري كند. منوط بودن تحقق اهداف و مقاصد كنوانسيون به انجام بازرسي‌هاي تاييد پايبندي دولت‌ها تا حدي است كه دولت‌هاي معتقد به ضرورت خلع سلاح شيميايي به هيچ وجه نبايد در مقابل اين نقض آشكار كنوانسيون از سوي ايالات متحده سكوت يا چشم پوشي نمايند.

ج ـ در كنوانسيون مناسب تعداد بازرسي‌هاي عادي با وضعيت دولت‌هاي عضو و نوع تاسيسات مشمول بازرسي مد نظر قرار گرفته است تا هم سازوكار نظارتي كنوانسيون به نحو صحيح اعمال گشته و هزينه‌هاي بازريس منابع مالي سازمان را با مشكل مواجه نسازد و هم عدالت در اعمال سازوكار مذكور مراعات گشته و وضعيت متفاوت دولت‌هاي عضو از نظر صنايع شيميايي مد نظر واقع شود. بديهي است كه بازرسي‌هاي اتهامي از قاعده فوق تبعيت نمي‌كنند.

به همين دليل، يكي از تدابير مقرر در ضميمه بازرسي و تاييد اين است كه تعداد بازرسي‌هاي عادي از تاسيسات جداول 2، 3 و تاسيسات DOC و  PSFيك دولت عضو در فاصله زماني يك سال تقويمي، بايد حداكثر دو بازرسي باشد.

همچنين مجموع بازرسي‌هاي عادي از تاسيسات جدول 3، DOC و  PSF يا حداكثر 20 بازرسي و يا حداكثر 3 به علاوه 5 درصد كل تاسيسات جداول 2، 3 و DOC و  PSF اعلام شده خواهد بود. قانون ايالات متحده، اولا تعداد بازرسي‌هاي عادي از تاسيسات 2، 3DOC و  PSF را به يك بازرسي تقليل داده است، ثانيا ضابطه حداكثر 20 بازرسي يا حداكثر 3 به علاوه 5 درصد كل تاسيسات اعلام شده را كه در بند 16 بخش 8 و بند 13 بخش 9 ضميمه بازرسي و تاييد كنوانسيون محدود به جداول 3، DOC و  PSF است، به كل تاسيسات مشمول بازرسي تعميم و تسري داده اشت.

د ـ در كنوانسيون سعي شده است اطلاعات محرمانه كه يكي از مواضع مهم حساسيت دولت‌هاي عضو و مبناي نگراني آنها ست، مورد حفاظت قرار گيرد. در همين راستا، دولت‌هاي عضو ملكف شده‌اند كه اگر اطلاعات دريافتي از سازمان، بنا به اعلام خود سازمان، داراي طبقه بندي محرمانه يا خيلي محرمانه باشد، برحفاظت و جلوگير از افشاي آنها اقدام ورزد. در قانون ايالات متحده به قوه مجريه اختيار داده شده است تا با لحاظ منافع ايالات متحده، اطلاعات مشمول طبقه بندي را كه طبق كنوانسيون دريافت كرده است افشا سازد.

هـ ـ مساله صلاحيت محاكمه و مجازات نقض مقررات كنوانسيون ومصوبات سازمان در خصوص حفاظت از اطلاعات محرمانه توسط كاركنان دبيرخانه فني يكي از مسائل حل نشده كنوانسيون است. اصولا كاركنان سازمان از مصونيت برخوردارند و اتهامات مربوط به افشاي اطلاعات محرمانه توسط آنها، به دولتهاي ادعا كننده عضو، اختيار محاكمه و مجازات آنها را نمي‌دهد، بلكه مسئله نقض اطلاعات محرمانه نخست بايد در كميسيون امور محرمانه سازمان مورد بررسي قرار گيرد. در صورتي كه كميسيون مذكور حكم به ارتكاب نقض قواعد مذكور از سوي يك كارمند دبيرخانه فني را صادر نمايد، مدير كل سازمان مي‌تواند مصونيت وي را سلب نمايد، ولي در مورد اين كه در صورت سلب مصونيت، كدام كشور عضو حق محاكمه و مجازات كارمند متخلف را دارند، هنوز توافقي حاصل نشده است. اين حال، قانون ايالات متحده، بدون توجه به مسئله مصونيت‌ها و مزاياي كاركنان دبيرخانه فني اعلام كرده است كه اگر اين كاركنان، كه به دليل رابطه استخدامي يا وضعيت رسمي و شغلي خود اطلاعات محرمانه ايالات متحده را در اختيار دارند، اطلاعات مذكور را عالماً و عامداً به عموم يا هر شخص غير صلاحيت دار منتل سازند، تابع صلاحيت دادگاههاي اين كشور بوده و طبق قانون مورد مجازات واقع خواهند شد.

نويسنده: جمشید ممتاز - دانشجوي دكتري حقوق بين الملل دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران- دی ماه 1385

 

منابع و يادداشتها:

 

1ـ البته برخي عقيده دارند كه خلع سلاح يك رهيافت ايده‌آليستي و غير عملي است. نگاه كنيد به: ابو محمد عسگر خاني، سيري در نظريه‌هاي بازدارندگي و كنترل تسليحات هسته‌اي،‌ مجله سياست دفاعي، (شماره 25؛ زمستان 1377)، صفحه‌هاي 48 ـ19 در نقد عقيده بالا نگاه كنيد به: جمشيد ممتاز، حقوق بين الملل سلاحهاي كشتار جمعي، ترجمه و تحقيق امير حسين رنجبريان (تهران: دادگستر، 13745) صفحه 73 و هم چنين،

Legality of the threat or Use of Nuclear Weapons; Advisory Opinion, Declaration of Judge Ferrar Bravo, ICJ Rep, 1996,pp.60-64.

2ـ نگاه كنيده به :

Barry Kellman, er. al., Manual For National Implemrntation of Chemical Weapons Convention, (OPCW, 1998), 2 nd ed.

3ـ كارو دومينيك،‌ حقوق بين الملل در عمل،‌ ترجمه و تحقيق مصطفي تقي زاده انصاري،‌ (تهران: توس، 1378) صفحه 361.

4ـ ابراهيم بيگ زاده، جزوه حقوق بين الملل عمومي ، (مجتمع آموزش عالي قم، 1372)، صفحه 352.

Robert Bledsoe and Boleslaw Boczek, The Int. Law Dictionary, (Oxford, Clio press Ltd., 1987), pp.103- 106.

7 ـ كنوانسيون سلاح‌هاي شيميايي همانند اكثريت معاهدات چند جانبه داراي ضمايمي است كه نكات و جزئيات تخصصي وفني مواد كنوانسيون را بيان مي‌كند. ضمايم سه گانه كنوانسيون به ترتيب عبارتنداند از: ضميمه مواد شيميايي، بازرسي و  تاييد و امور محرمانه.

8ـ بازرسي اتهامي، آن نوع بازرسي است كه مقدمه‌ انجام آن، در خواست اتهامي يك دولت عضو مبني بر انجام بازرسي از ديگر دولت عضو كنوانسيون باشد. هر دولت عضو حق دارد در صورتي كه دلايل و مدارك قانع كننده‌اي در خصوص فعاليت خلاف كنوانسيون از سوي يك دولت عضو در دست داشته باشد، از مديركل سازمان ممنوعيت سلاح‌هاي شيميايي (OPCW) در خواست كند كه از آن كشور بازرسي اتهامي به عمل آيد. بندهاي 8 تا 25 ماده 9 كنوانسيون و نيز بخش 10 ضميمه بازرسي و تاييد آن، به اين مسئله اختصاص دارد.

در مقابل،‌ بازرسي عادي، آن نوع بازرسي است كه مقدمه انجام آن نه در خواست اتهام يك دولت عضو بلكه اظهارنامه‌هاي ارسالي خود آن دولت باشد. بنابراين در انجام اين بازرس هيچ گونه اتهامي از سوي دولت‌هاي ديگرمطرح نيست هر دولت عضو مكلف است ظرف يك ماه پس از لازم الاجرا شدن  كنوانسيون نسبت به آن كشور، در خصوص هر تاسيسات توليد، انباشت و انهدام سلاح‌هاي شيميايي و تاسيسات توليد مواد شيميايي جداول 1، 2، 3 سلاح‌هاي شيميايي، سلاح‌هاي شيميايي قديمي و رها شده، عوامل كنترل شورش اظهارنامه‌اي حاوي مشخصات آنها و موارد ديگر مندرج در كنوانسيون تهيه، تنظيم و به دبيرخانه فني ارسال نمايد.

متعاقب دريافت اظهار نامه‌هاي مذكور، بازرسيهايي از آن تاسيسات به عمل خواهد آمد. نخستين بازرسي را بازرسي اوليه يا Intitial Inspection و ساير بازرسي‌هاي عادي را كه حداكثر سالي دوبار از هر تاسيسات خواهد بود، بازرسي بعديInspection Sequent  گويند. هريك از اين بازرسيها داراي اهداف و رژيم حقوقي خاص خود است.

9ـ اقدامات اجرايي مربوط به نگراني، در خصوص پايبندي يا موارد عدم پايبندي به كنوانسيون در محدوده OPCW عبارتند از اقداماتي است كه در چارچوب شوراي اجرايي (بندهاي 35 و 36 ماده 8 كنوانسيون) و در قالب كنفرانس‌هاي دولت‌هاي عضو (ماده 12 كنوانسيون) صورت مي‌گيرد.

10 ـ On – Site Analysis با تجربه در محل عبارتست از انجام كليه مراحل تجزيه در محدوده تاسيسات بازرسي شونده بدون آن كه هيچ كدام از مراحل آن از محدوده تاسيسات مذكور خارج گردد.

11ـ Off - Site Analysis  يا تجزبه در خارج از محل عبارتست از انجام كليه مراحل تجزيه در آزمايشگاه منتخب OPCW اعم از اين كه اين آزمايشگاه در قلمرو دولت بازرسي شونده باشد يا خارج از آن. اين آزمايشگاههاي منتخب داراي تجهيزات پيشرفته آزمايشگاهي و جزيي از نظام بازرسي و تاييد OPCW هستند در حال حاضر 7 آزمايشگاه هستند كه به وسيله مديركل اين سازمان تعيين و در نطق افتتاحيه ايشان در سومين اجلاس كنفرانس دولتهاي عضو (16 نوامبر 1998) اعلام گرديد. توزيع جغرافيايي اين آزمايشگاهها عبارت از:

دو آزمايشگاه در آسيا (چين و كره جنوبي)،‌ يك آزمايشگاه در آمريكا (ايالات متحده) و چهار آزمايشگاه دراروپا (فنلاند، هلند، سوئد، سوئيس).

Gordon Amy, Implication of the US Resolution of Ratification, The CBW Conyention Bulletin, No 38, (Dec. 1997), p.4.

13ـ خوزه موريسيو بوستاني، ديپلمات برزيلي و دومين مديركل OPCW است كه در حال حاضر نيز مديريت دبيرخانه و رياست سازمان را برعهده دارد. مدت مديركلي وي براي يك دوره 4 ساله ديگر تمديد شد.

14ـ كنفرانس كشورهاي عضو در كنار شوراي اجرايي و دبير خانه فني، اركان سه گانه OPCW هستند. كنفرانس، ركن عام و فراگير سازمان و از اين نظر قابل قياس با مجمع عمومي سازمان ملل متحد است و كليه دولت‌هاي عضو هر كدام ب ايك نماينده در آن حضور دارند. نمايندگان دولت‌هاي عضو در كنفرانس مي‌توانند معاونين و مشاوريني همراه داشته باشند. لازم به ذكر است كه نشست اول تا پنجم كنفرانس به ترتيب 20 الي 23 مي 1997 (30 ارديبهشت الي 2 خرداد 1376)، 10 الي 5 دسامبر 97 (10 الي 14 آذر 76) 16 الي 20 نوامبر 98 (25 الي 29 آبان 1377)، 28 ژوئن الي 2 ژوئيه 99 (7 الي 11 تير 77)، 15 الي 19 مي 2000 (26 الي 30 ارديبهشت 79)،‌ بوده است و زمانبدي اجلاس ششم و هفتم كنفرانس به ترتيب 14 الي 18 مي 2001 (24 الي 28 ارديبهشت 80) 9 و 13 الي 17 مي 2002 (23 الي 2 ارديبهشت 81) تعيين شده‌ است. براي آشنايي بيشتر با كنفرانس،‌ تك به بندهاي 4 و بندهاي 9 تا 23 ماده 12 كنوانسيون.

15 ـ Declarationسندي است كه به طور جداگانه در خصوص هر تاسيسات توليد، انهدام و انباشت سلاح‌هاي شيميايي، عوامل كنترل اغتشاش، سلاح‌هاي شيميايي قديمي يا رها شده، تاسيسات توليد مواد شيميايي جداول 1، 2، 3  يا PSF DOC توسط دولت عضو كنوانسيون كه مالك آن بوده يا در قلمرو تحت صلاحيت آن دولت باشد تنظيم و به دبيرخانه فني OPCW ارسال شود. اين اظهار نامه‌ها بايد حاوي كليه اطلاعات مشخص كننده آن تاسيسات از قبيل نام، مشخصات و نشاني تاسيسات و صاحب آن، نوع فعاليت تاسيسات و ... باشد جهت آشنايي بيشتر به بخش‌هاي IX,VIII,VII,VI,V,IV ضميمه بازرسي و تاييد كنوانسيون مراجعه شود.

Gordon, op.cit., p.6.

Discrete Organic chemical  يا مواد شيميايي آلي مجزا.

18- Phosphorous, Sulfur or Fluorine

19ـ اين امر ياد آور نقش مشاركت‌هاي مالي در تصميم گيري‌هايي است كه در سطح سازمانهاي بين المللي صورت مي‌گيرد و يكي از معضلات و موانع جدي پيشرفت و اقدامات موثر سازمانهاي بين المللي است كه آنها را به ابزار دست دولت‌هاي متمول و سرمايه دار تبديل مي‌كند.

20 ـ گاهي اين زمانبندي مشكل آفرين مي‌شود. به علت تفاوت زمانبندي مقر سازمان يعني لاهه هلند با پايتخت كشورهاي عضو، برخي كشورهاي عضو هستند كه در ساعات كاري سازمان، آنها در شب يا اوقات غير اداري به سر مي‌برند و از آنجا كه اغلب اين كشورها از مرجع ملي (بند 4 ماده 7 كنوانسيون) شبانه روزي برخوردار نيستند و اين امر نيز توسط كنوانسيون تكليف شناخته نشده است، لزوم رعايت مدت زماني يك ساعت پس از دريافت اطلاعيه مذكور در اعلام وصول براي اين كشورها مشكل ساز مي‌باشد.

21- Special NGO Committee For Disarmament, Disarmament: The Unfinshed Disarmament Agenda, (UN public Informationd Department, 1995 ), p.3.

22  ـ Law – Making Treaties يا معاهدات قانون ساز در مقابل معاهدات قراردادي يا Contract – Treaties قرار دارند و به معاهداتي اطلاق مي‌شوند كه موضوع آن عام و فراگير بوده وبه دو يا چند دولت خاص محدود نمي‌شود. اين معاهدات از نظر قلمرو اجرا نيز داراي عموميت هستند و نسبت به تمام دولت‌ها حتي دولتهايي كه در انعقاد آن مشاركت نداشته‌اند، لازم الاجرا مي‌باشند. اين معاهدات، تدوين قواعد عرفي يا معاهداتي هستند كه پس از مدتي، حالات عرفي عام پيدا كرده‌اند، مانند معاهدات چهارگانه 1949 ژنو در خصوص حقوق مخاصمانه مسلحانه.

23ـ Inviolablity قسمتي از مفهوم كلي مصونيت است و به اين معني است كه جسم و جان و تماميت جسماني و وراني شخص از هرگونه تعرض در امان است. بر اين اساس، حبس، شكنجه و نظاير آن ممنوع است.

24ـ مصونيت‌ها و مزاياي سازمانهاي بين المللي از كنوانسيون 1948 مصونيت‌ها و مزاياي ملل متحد و كارگزاران آن آغاز مي‌شود. تحول حقوقي سازمانهاي بين المللي نشان مي‌دهد كه جامعه بين المللي با توجه به نقش روز افزون اين تابعان جديد حقوق بين الملل در حيات جامعه بين المللي، مصونيتها و مزايايي بيشتر از كنوانسيون 1948 را ضروري دانسته و از اين رو، در كنوانسيون سلاحهاي شيميايي و معاهدات خلع سلاح پس از آن تظير معاهده منع جامع آزمايش‌هاي هسته‌اي CTBT مصونيت و مزاياي ديپلماتيك را كه به مراتب كامل‌تر و گسترده تر از مصونيت‌ها و مزاياي شغلي است به اعضاي تيم‌هاي بازرسي اعطا كرده است.

25- Brownlie Ian, Principles of Public Int. Law, (1990), 4th ed., pp.684-685.

26- براي آشنايي بيشتر نك به: محمدرضا ضيايي بيگدلي، حقوق بين الملل عمومي، (گنج دانش)، چاپ

27ـ جمشيد ممتاز، يادداشتهاي كلاسي درس حقوق سازمان‌هاي بين المللي (دانشكده حقوقي و علوم سياسي دانشگاه تهران، سال تحصيلي 78_ 77)

28ـ براساس قواعد حقوق بين الملل، هر دولت عضو يك معاهده بين المللي مكلف است كه در پرتو و مطابق با قواعد معاهده مذكور و اقدامات و تدابير داخلي لازم براي فراهم ساختن پايبندي آن دولت به تعهدات مندرج در آن معاهده را اتخاذ نمايد. شكل و محتواي اين تدابير ممكن است از دولتي به دولت ديگر متفاوت باشد. اما نتيجه آنها بايستي مشترك باشد يعني اين كه دولت عضو را به پايبندي به تعهدات بين المللي قادر سازد.

Rautenbach John National Implementation of the CWC, Regional seminar on the CWC and its National Implementation, (Tehran, 1996), P.85

 

منبع: سایت قربانیان شیمیایی


یک شنبه 26 دی 1389  12:37 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : مديريت تبليغات (بررسي اصول تبليغ و شناسايي شيوه هاي موثر تبليغي در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت)
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مقدمه:
با نگاهي به تاريخ روابط بشري و موضوع به انقياد كشيدن انسانها براي بهره گيري از توان و استعداد آنان در مي يابيم كه دير زماني از شلاق به عنوان ابزاري براي به اطاعت درآوردن و مجبور نمودن انسانها براي انجام عملي خاص استفاده مي شد.
با گذشت زمان و ناكارآمد شدن شلاق و خشونت به ناچار حاكمان و استثمارگران به شيوه هاي ظريف تري روي آوردند تا بتوانند همچنان به مقاصد خود برسند.شيوه هاي ملايم تري مانند اجير نمودن در برابر غذا و مكان و...
به تدريج پرداخت دستمزد و مبادله پول جاي شلاق و تنبيهات بدني را گرفت و ترازوي تعامل نيز كمي به سمت عدالت و به نفع بردگان و استثمار شوندگان متمايل گرديد. با ورود به عصر صنعتي و پيدايش كارخانه ها،روابط به شكل كارگر و كارفرمايي تغيير يافت و اتحاديه هاي كارگري نقش موثرتري در دفاع از حقوق كارگران ايفا نمودند. ليكن موضوع بهره گيري از توان ديگران با شيوه پرداخت دستمزد همچنان وجود دارد و نوعي از برده داري نامحسوس مشاهده مي شود،با اين تفاوت كه دايره استثمار از يك فرد يا گروه فراتر رفته و بتدريج داراي ابعادي جهاني مي شود. اصطلاح جهاني شدن يا جهاني نمودن را بطور مرتب مي شنويم و نظام سرمايه داري مي رود تا با شيوه هاي بسيار ماهرانه و هنرمندانه تبليغي بر بستر فناوري هاي نوين اطلاعاتي و ارتباطاتي كه علم و دانش بشري در اختيار وي قرار داده، سلطه خود را فراگير نمايد. و در اين ميان كساني كه نتوانند از شيوه هاي مؤثر و كارامد و مبتني بر روشهاي علمي استفاده كنند، به ناچار مي بايست ميدان را به نفع رقيباني كه به اين ابزار و فنون مجهزند واگذار نمايند. رقيباني كه تنها در صدد گسست فرهنگي و ايجاد فاصله ميان نسلهاي جديد با نسلهاي گذشته براي فراموش نمودن ارزشهاي فرهنگي هر ملت و كشور هستند تا بتوانند فرهنگ فردگرايي و سودپرستي راكه خصلت نظام سرمايه داري است، حاكم نمايند. اين فرايند كه توسط كشورهاي برخوردار از فناوري هاي پيشرفته و آگاه به شيوه هاي بسيار موثر و عملي اجرا مي شود، تهديدي جدي براي فرهنگ غني اسلامي ايراني و فرهنگ غني ايثار و شهادت است. اگر نتوانيم همپاي آنان از همان ابزار و شيوه ها براي تبليغ ارزشهاي فرهنگي خود استفاده نماييم، ديري نخواهد پاييد كه اثري از فرهنگ ايثار و شهادت باقي نخواهد ماند و انسانيت در پاي سياست هاي كشورهاي مبتني بر نظام سرمايه داري قرباني خواهد شد وبه تدريج شاهد مسخ شدن انسانها خواهيم بود. انسانهايي كه در دور باطل مصرف وتوليد گرفتارند و در تلاش و تكاپويند تا فقط و فقط مصرف كننده باشند و نه چيز ديگر.
(لازم به ذكر است با مطالعه دقيق رفتارهاي تبليغي در رسانه هاي جمهوري اسلامي ايران بخصوص صدا و سيما چيزي جز تبليغ روحيه مصرف گرايي و رفاه طلبي و همان ايده هاي نظام سرمايه داري مشاهده نمي شود. و رسانه ملي ما به عنوان اجير بي مزد و مواجب نظام سرمايه داري بدل شده است. كه البته خود حاصل سياستهاي غلط كشور در چندين سال گذشته بخصوص سياست هاي دوران سازندگي و تعديل اقتصادي است و خود بررسي مفصلي را مي طلبد كه در حوصله اين مقال نمي گنجد).
اميد است بتوانيم در برابر امواجي كه به درون خصوصي ترين بخشهاي زندگي ما وارد شده و معني مرزها و ديوارها را تغيير داده و كودكان و زنان و مردان ما را هدف قرار داده و ارزشهاي والاي اسلامي وايراني را كمرنگ نموده و مي نمايد، ذره اي هشياري داده و به همگان يادآوري نماييم
مديريت تبليغات و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
در جهان امروز، تغييرات مداوم و بنيادي در همه عرصه ها در جريان است كه رقابت را بسيار متلاطم و پيچيده مي سازد. اين تغيير و تحولات خواه و ناخواه تاثيري بر حيات جوامع و سازمان هاي انساني باقي گذاشته و نيازمند اداره و بهره برداري مناسـب به شيوه اي علمي و تجربي هستند. يكي از راهكارها و شيوه هاي موثر مواجهه با تغييرات محيطي و حركت در جهت افزايش رشد و توسعه و كمك به ايجاد مزيت رقابتي پايدار، مفهوم و رويكرد «مديريت تبليغات»مي باشد.
هر يك از ما، از صبح زود كه از خواب بيدار مي شويم تا زماني كه چشم فرو مي بنديم، در معرض امواج پيام هاي گوناگون تبليغاتي و شستشوي كامل فكري به منظور آگاهي، اگر گذري بر تصميمات و رفتار خود داشته باشيم، متوجه خواهيم شد كه تأثير تبليغات مختلف بر رفتار ما تا چه اندازه وسيع مي باشد.
با در نظر گرفتن تأثيرات فوق الذكر، پي به اهميت فرايند تبليغ و ترويج برده و لزوم آگاهي از الفباي آن به منظور به كارگيري آن در امور خدماتي فرهنگي و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت براي ما بيشتر آشكار مي شود.
در ابتدا مروري بر سير تاريخي وسايل تبليغاتي از آغاز تا كنون مي افكنيم:
وسايل تبليغات از آغاز تا امروز
با بررسي تمدن بشر از ابتدا تا امروز، مشاهده مي كنيم كه تحولات ارتباطي جوامع در سه دوره متوالي صورت گرفته است و هر دوره تحت تسلط واسطه اي ارتباطي قرار داشته است؛
وسايل تبليغات در دوره اول (قبل از چاپ )
در اين دوره تبليغات به شكل سنتي بود و عموماً، از نمادها و نشانه هاي خاص استفاده مي شد. به عنوان مثال ، بافت معماري بازار، رنگ مغازه ها و... نشان از فروش كالا يا ارايه خدمت خاصي را داشت .بازار آهنگرها، بازار مسگرها، بازار پارچه فروش ها و... هر يك در مكاني خاص و با بافت معماري خاص شكل مي گرفت و مردم براي خريد كالاي مورد نياز خود به آن مكان كه چندين مغازه كنار هم بود،مراجعه مي كردند.
بازار روز ـ شنبه بازار، يكشنبه بازار... ـ شكل ديگر تبليغات در اين عصر بوده است . هنوز هم دربخش هايي از كشور، بازارهايي از اين نوع تشكيل مي شود. از روش هاي ديگر تبليغات اين دوره " جارزن " بوده است . به اين ترتيب كه تعدادي " نوچه " يا" جارزن " به تبليغ موضوع مورد تبليغ مي پرداختند.
وسايل تبليغات در دوره دوم (نوشتار)
با اختراع چاپ ـ نوشتار ـ خود به خود وسايل تبليغات هم تغيير مي كند. ابتدا تبليغات درروزنامه ها رواج مي يابد. روزنامه وقايع اتفاقيه ، اولين روزنامه اي است كه در ايران به چاپ رسيدو به تدريج روزنامه هاي ديگري به چاپ رسيدند و تا امروزكه باتعددوتنوع انواع روزنامه،هفته نامه،ماهنامه، فصلنامه، سالنامه و... روبرو هستيم كه هريك با جهت گيري خاص خود به شفيع مي پردازد.
با گسترش چاپ ، بروشور، تراكت ، پوستر و ساير وسايل ، تبليغات چاپي نيز مورد استفاده قرارمي گيرد. در همين دوره ، استفاده از تابلوهاي محيطي ، به ويژه نئون براي تبليغات رواج مي يابد.
وسايل تبليغات در دوره سوم (الكترونيك )
استفاده از وسايل ارتباط جمعي مثل راديو، تلويزيون و سينما براي تبليغات در اين مرحله رواج مي يابد و به موازات آن ، چاپ رنگي ، تابلوهاي شهري ، تابلوهاي الكترونيكي ، وسايل حمل و نقل ،مكآن هاي عمومي و... نيز به عنوان رسانه هاي تبليغاتي مورد استفاده تبليغات گران قرار مي گيرند. اين روند امروزه با گسترش شبكه هاي راديو و تلويزيوني جهاني و اينترنت ابعاد تازه اي به خود گرفته است .
وسايل تبليغاتي كه با عنوان وسايل ارتباط جمعي در ايران ومي توانند تبليغ فرهنگ ايثار وشهادت با شدت وضعف مورد استفاده قرار گيرند. عبارتنداز:
مجله ها، شامل :
الف ) مجله هاي عمومي مانند اطلاعات هفتگي ، خانواده و...
ب ) مجله هاي صنفي مانند پزشكي ، كشاورزي و...
ج ) مجله هاي تجاري و فني و حرفه اي مانند اطاق بازرگاني
د) مجله هاي علمي مانند رسانه
هـ) مجله هاي راهنما مانند كتاب زرد، كتاب راهنما تلفن (118)
روزنامه ها، شامل :
الف) روزنامه هاي پرتيراژ و سراسري
ب) روزنامه هاي محلي
ج ) روزنامه هاي با زبان غير رسمي مانند تهران تايمز، كيهان عربي
راديو
الف) شبكه سراسري
ب ) شبكه استاني
ج ) شبكه هاي صنفي يا تخصصي مثل راديو جوان ، ورزش ، قرآن
د) شبكه هاي برون مرزي
تلويزيون
الف ) شبكه هاي سراسري
ب ) شبكه هاي تخصصي
ج ) شبكه خبر
د) شبكه هاي استاني
هـ) شبكه هاي برون مرزي
سينما
انتشارات ، مانند:
1. بروشور
2. كتابچه ، كاتالوگ شامل : مشخصات كالا و خدمات
3. پوستر
4. تقويم
5. كارت پستي
6. دفاتر يادداشت و تلفن و مخارج روزانه
7. گزارش هاي ماهيانه اطلاعاتي ـ عملكردي
8. آگهي هاي دستي
9. دعوتنامه
10. برنامه مدرسه ، كار و...
11. نامه مستقيم
12. انتشارات متفرقه ـ بليط هواپيما، اتوبوس ، قطار
تبليغات محيطي مانند:
1. تابلوهاي شهري ـ بيل برد، تابلو اعلانات
2. تابلوهاي الكترونيكي
3. تابلوهاي نئون ـ سردرب مغازه
4. وسايل حمل و نقل
5. ايستگاه هاي وسايل حمل و نقل ـ مترو ـ فرودگاه
6. ورزشگاه
7. جاده ها
8. محل خريد كالا، داخل مغازه ، فروشگاههاي بزرگ (شهروند، سپه ، رفاه )
9. ويترين مغازه
10. نصب برچسب ها
11. ديوارها
12. پلاكاردها
تبليغات روي كالاها:
ـ نمايش كالا
ـ تخفيف در قيمت
ـ جايزه به صورت مستقيم
ـ قرعه كشي به وسيله كوپن هاي جايزه دار
تبليغ مخصوص :
در اين تبليغ روي تعدادي از وسايل و لوازم مصرفي ، پيام بسيار كوتاهي نوشته و براي عده اي از مخاطبين فرستاده مي شود.
ارزش اين كالاها زياد نيست . اين كالاها شامل اقلام زير است :
الف ) اشياء زينتي كه معمولا چندان گران نيستند، مانند: مداد، قلم خودنويس ، كليد، جاسوئيچي ، ساعت ، خودكار و...
ب ) تقويم هاي روميزي ، ديواري ، جيبي و سررسيد.
ج ) هديه براي مديران سطوح عاليرتبه مديريتي، دانشگاهيان و انديشمندان. اين گونه هدايا معمولا با ساير هدايا فرق دارد. اين هدايا، اولا قيمت بالاتري دارند، ثانياً پيام تبليغي روي آن ها نوشته نمي شود.
ساير وسايل
1. سرمايه گذاري براي ساخت مساجد، بنياد خيريه ، مدرسه ، بيمارستان ، هتل ، خوابگاه دانشجويي ،پارك هاي عمومي و معرفي موضوع مورد تبليغ.
2. برگزاري مراسم ، جشن ها و مجالس در مناسبت هاي مختلف ، ملي ، مذهبي ، منطقه اي و تبليغ موضوعات مرتبط با فرهنگ ايثار، جهاد وشهادت .
3. افراد معروف ; شخصيت هاي علمي ، فرهنگي ، هنري ، ورزشي مي توانند در تبليغ فرهنگ ايثاروشهادت مؤثرباشند.
4. تلفن ; پيام هاي تلفني قبل از مكالمه .
5. پست ; از طريق ارسال نامه هاي مستقيم ، جزوه هاي فروش ، نشريه كاتولوگ .
6. اينترنت و شبكه هاي گويا.
فعاليت هاي تبليغي و عوامل موثر بر تبليغات:
به مجموعه فعاليت هاي اطلاع رساني، ترغيب و اثرگذاري مرتبط به هم به منظور دستيابي به برنامه سازمان اطلاق مي گردد.
اين ابزار به دليل افزايش فاصله فيزيكي بين سازمان و جامعه هدف و بالتبع مشكلات ارتباطاتي ناشي از آن از سويي، و رقابت شديد بين منابع گوناگون مربوط به يك حوزه اهميت والايي يافته است.
مبناي اصلي برنامه هاي تبليغاتي
مبناي اصلي برنامه هاي تبليغاتي، همانا برقراي و بهبود ارتباط با جامعه هدف مي باشد. فرايند ارتباطات، كوششي است ديداري، شنيداري، گفتاري و نوشتاري و حركتي براي تفهيم و تفهم و اثرپذيري كه با آن پيامي را از طريق كانالي براي گيرنده پيام مي فرستيم تا در ايده، نظر يا نوعي اطلاعات با او سهيم شويم.
عناصر ارتباطات شامل پيام، فرستنده پيام، وسيله و كانال پيام و گيرنده پيام مي باشد.به عبارتي ديگر، در فرايند ارتباطات بايستي تعيين نماييم كه چه پيامي، با چه هدفي و چرا، از چه كانالي و با چه وسيله اي، در چه زمان و مكاني و براي چه كسي ارسال شود.
مديريت تبليغات فرهنگ ايثار وشهادت موظف است كه مؤثرترين تركيب تبليغي را براي ارائه مطلوب اين فرهنگ تعيين نمايد. لذا براي گام برداشتن در مسير تبليغات، ابتدا بايستي با عناصر اصلي تبليغ و ابزار و رسانه هاي تبليغاتي آشنا و در نهايت با عوامل مؤثر بر تبليغات آشنا شويم:
عوامل مؤثر:
1. ميزان پول در دسترس: تعيين نحوه استفاده، اثر و برتري
2. چگونگي و ماهيت جامعه هدف: تعيين حوزه جغرافيايي، ميزان تمركز و نوع گيرندگان پيام
3. ماهيت پيام
4. رسانه پيام
تبليغات و آگهي(Advertising):
تبليغات و آگهي، ارتباط و معرفي غير شخصي ايده ها به وسيله مسئول شناخته شده در قبال دريافت وجه مي باشد، به عبارتي ديگررساندن پيام، شناساندن امري به ديگران يا امري را خوب يا بد وانمود كردن است و پيام هاي ديداري و گفتاري را شامل مي شود كه براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت از طرف يك منبع به وسيله كانال هاي تبليغي به گروه هاي خاص يا به كل جامعه منتقل و به ازاي آن پول پرداخت مي شود.
از جمله دلايل و نتايج بهره گيري از تكنيك هاي تبليغات و آگهي شامل موارد زير مي باشد:
 افزايش وظايف سازمان متناسب با تغييرات درساختاربه صورت كمي و كيفي درفعاليهاي تبليغي در شرايط رقابتي و تغييرات در جامعه هدف
 آموزش از راه تكرار
 ايجاد پشتوانه فرهنگي براي غني سازي فرهنگ اسلامي ايراني
 انگيزش منابع انساني به منظور بازتوليد و فراگير نمودن ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه.
انتخاب وسايل تبليغات
باتوجه به تعداد و گوناگوني وسايل تبليغاتي ، كاربرد، تأثيرگذاري و هزينه هاي آن ، مسلماً مرحله انتخاب وسيله چندان كار آساني نيست . هر چند در تبليغات ، انتخاب وسيله فقط يكي از مشكلات است .بلكه طرح تبليغاتي ، نوع پيام، مخاطب ، انگيزه هاي مخاطبين و... نيز در اين مسأله سهيم هستند.
به طوركلي وقتي موضوع انتخاب وسيله تبليغاتي مطرح مي شود اين امر،شامل سه مرحله تصميم گيري است :
مرحله اول ، شامل انتخاب وسيله ، در يك سطح كلي است . به عنوان مثال : تبليغ كننده از ميان دهها وسيله تبليغاتي مثل روزنامه ، مجله ، تلويزيون ، سينما، انواع انتشارات و... كدام وسيله را برگزيند؟
مرحله دوم ، شامل تصميم گيري درخصوص طبقه مشخصي از نوع وسيله انتخاب شده است ، بايدمشخص شود كه نشريه هاي صبح يا عصر يا هر دو، كدام روزنامه ، ورزشي ، سياسي و... بايد برگزيره شود.
مرحله سوم ، عبارت است از مشخص كردن نوع خاص وسيله تبليغاتي ، به عنوان مثال اگر مجله زنان است ، براي تبليغ فرهنگ ايثار وشهادت مشخص كردن نشريه مورد نظرضروري است . مثلا بايد تعيين شودكدام مجله موردنظر است .
اين سه مرحله بيانگر پيچيدگي انتخاب وسيله درتبليغ فرهنگ ايثار وشهادت است است ، اما نمي تواند استراتژي كلي باشد، چرا كه بايد عوامل ديگر و كاربردي تري در را تصميم گيري مدنظرقرارگيرد.
تصميم گيري براي انتخاب وسيله تبليغ
تصميم گيري در مورد انتخاب وسيله ، با طرح ريزي تبليغاتي ارتباط مستقيم دارد.طرح ريزي وسيله تبليغاتي نيز در اكثر مؤسسات از چهار اصل پيروي مي كند;
1. تعيين استراتژي : هر سازمان توسط مديران ارشد خود، سياست و به تبع آن اهداف تبليغاتي و ترويجي را تعيين مي كند.
2. تهيه طرح تبليغات : عمليات اجرايي يك آگهي تبليغاتي در اين مرحله آغاز مي شود.
3. انتخاب وسيله تبليغ
4. تعيين وسيله تبليغ و نوع و طبقه آن
چنانچه اين چهار مرحله انجام شود، مي توان طرح كلي وسيله تبليغ را ارايه كرد. اما قبل از همه اينها تبليغ كننده براي طرح ريزي وسيله تبليغ نيازمند اطلاعات است . منابع تهيه اطلاعات مورد نيازطرح وسيله تبليغات را مي توان موارد زير برشمرد:
1. گزارش ها و اطلاعات پژوهشهاي موجود موجود
2. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
3. سازمان صدا و سيما
4. كانون هاي تبليغاتي
وقتيكه سازمان ، طرح تبليغ و اطلاعات مورد لزوم در زمينه ترويج فرهنگ ايثار و شهادت را تهيه كرد، بايد نوع وسيله تبليغ را مشخص كند. به نظر مي رسد باتوجه به تنوع وسايل تبليغاتي ، اين كار از پيچيده ترين مراحل تبليغات باشد ; مرحله اي بسيار مهم در تبليغات كه عموماً كمتر مورد توجه قرار مي گيرد. يكي از دلايل مهم بي توجهي، نبودن ضابطه صحيح در اين زمينه است . هر چند براي تعيين ضوابطي در اين راه ، باز هم دشواري انتخاب وجود دارد.متغيرهايي از قضاوت شخصي ، تجربه و مهارت ، مقايسه ها و... همه و همه ، در اين مهم دخيلند،اما باز هم نمي توان فرمول كلي پيشنهاد كرد، ليكن برخي عوامل كه مورد پيشنهاد بيشتر مؤسسات ومحققان اين رشته است ، توضيح داده مي شود:
1. بودجه تبليغات :
انتخاب وسيله تبليغاتي تا اندازه معيني بستگي به مقدار و اندازه بودجه تبليغ سازمان بنياد شهيد وامورايثارگران دارد، زيرا تعدادي از وسايل تبليغاتي به علت گراني ممكن است در قالب اعتبار پيش بيني شده قرار نگيرد. اما با توجه به اثربخشي بيشتر برخي رسانه ها، علي رغم هزينه بالاي استفاده از آن، انتخاب آن ابزار با لحاظ اهميت خبر و اولويتهاي اخبار مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت كه از اهداف كلان سازمان ناشي مي شود، قابل دستيابي است.
2. ويژگي هاي مخاطبين و جامعه هدف :
تعداد مخاطب در هر تبليغ ارتباط مستقيمي با انتخاب وسيله دارد. اگر موضوعي ، مخاطب عام دارد، تلويزيون وسيله خوبي است . ولي چنانچه همان موضوع تعداد محدود و مشخصي مخاطب داشته باشد، بايد وسيله ديگر، مثلا" بروشور" انتخاب شود. اگر مخاطبان در حد يك جمع باشند، برگزاري همايش يا نمايشگاه ، پاسخگوي تبليغات خواهد بود. همچنين جنس ، سن ،تحصيلات و ساير ويژگي هاي فردي ، اقتصادي و اجتماعي مصرف كنندگان در انتخاب وسيله مؤثر است .براي افراد كم سواد نمي توان از روزنامه و وسايل چاپي استفاده كرد. همان طور كه براي افراد تحصيل كرده نبايد خيلي به تلويزيون اتكا داشت .
3. فعاليت رقبا:
در عرصه فرهنگي، كشور ما با تهاجمي روبروست كه به تهاجم فرهنگي مصطلح شده است و قطعا رقباي ما در اين عرصه سرمايه گذاري بسياري نموده اند و با تمام توان در اين عرصه فعاليت مي نمايند و ناهشياري نسبت به اين امر مي تواند صدمات جبران ناپذيري وارد نمايد. فعاليت رقبا بايد مرتباّ زيرنظرگرفته شده تا بتوان به موقع مكانيسمهاي
به منظور مقابله با تهاجم فرهنگي موجود و بالتبع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت توجه به انتخاب وسايل تبليغات به همراه توجه و مراقبت از رقيب موضوع مهمي است كه بايد از آن استفاده كرد.در اين شگرد نكات زير قابل توجه است :
الف ) بايد وسيله اي را انتخاب كرد كه سريع تر بتوان به مخاطبيني كه در معرض تبليغ رقيب قرار دارند، دسترسي پيدا كرد.
ب ) بايد وسيله اي مورد استفاده قرار گيرد كه رقيب نتوانسته است از آن استفاده كند.
4. پوشش :
تعداد شنوندگان يا مخاطباني را كه يك وسيله ارتباطي مي تواند در برگيرد، ويژگي پوشش مي ناميم . اگر هدف مبلغ در ارايه يك پيام مرتبط با ترويج فرهنگ ايثار و شهادت ، پوشش كل جامعه در يك زمان معين باشد، در آن صورت راديو و تلويزيون در اولويت قرار مي گيرد و چنانچه فقط بخواهند با گروه هاي خاصي از جامعه ارتباط برقرار كند، نوع وسيله بايد تغيير كند.
5. تكرار:
تكرار به معني تعداد و دفعاتي است كه تبليغ كننده به گيرندگان پيام خاصي مي توانددسترسي پيدا كند. در انتخاب وسيله تبليغ در انعكاس پيام مرتبط با ترويج فرهنگ ايثار و شهادت اگر، زيادي تكرار دفعات تبليغ موردنظر باشد و پوشش كمتري مدنظر قرار گيرد، انتخاب وسيله دشوار مي شود روبرو شدن مكرر با يك آگهي به كسب اهداف چندگانه به شيوه اي كم هزينه كمك مي كند. پس تلويزيون ، راديو و حتي روزنامه مي تواند وسيله خوبي باشد.
6. پيوستگي :
عامل ديگري كه در انتخاب نوع وسيله تبليغات بايد مورد توجه قرار گيرد، عبارت است از طول مدت زماني كه قرار است آگهي تبليغاتي و ترويجي فرهنگ ايثار و شهادت منتشر شود. در چنين شرايطي تبليغات محيطي مناسب است . براي موضوعاتي كه تبليغ آن ها مرتباً تكرار مي شود، اين نوع وسيله تبليغ ضروري است .
7. انعطاف پذيري :
قدرت تطبيق پذيري وسيله تبليغ براي انعكاس پيام هاي ترويجي فرهنگ ايثار و شهادت، نسبت به نيازهاي خصوصي و تغييرات سريع و آني تبليغ كننده را، ويژگي انعطاف پذيري مي نامند. بعضي موضوعات انعطاف پذيري وسيله تبليغ را حتماً لازم دارند. روزنامه ها در اين حال وسيله مناسبي به شمار مي روند، همان طور كه از مجله به ويژه فصلنامه نمي توان استفاده كرد.
8. زمان تبليغات :
رابطه مستقيمي بين زمان در اختيار مبلغ و وسيله تبليغ براي انعكاس پيام مرتبط با ترويج فرهنگ ايثار و شهادت وجود دارد. چنانچه زمان كمي در اختيارباشد، بايد وسايلي كه به طور آني روي مخاطب اثر مي گذارند، مورد استفاده قرار گيرند. مثلا در اين حالت نمي توان فيلم بلند يا سريال ساخت ، همين طور تبليغات محيطي مؤثر نيستند. به عنوان مثال در تبليغ موضوعاتي كه عامل زمان از اهميت زيادي برخوردار است (مانند مناسبتها)، بايد از رسآن هاي استفاده كرد كه پيام را سريع تر به مخاطب برساند.
9. هزينه آگهي به ازاي هزار نفر:
يكي از عوامل مؤثر در انتخاب وسيله انتشار پيامهاي تبليغي و ترويجي فرهنگ ايثار و شهادت، هزينه انتشار آگهي است . هزينه موردنظر عبارت است از هزينه اي كه براي رساندن پيام به هر نفر براي مؤسسه تمام خواهد شد. اگر تعداد مخاطبان كم است ، تبليغ از تلويزيون ، هزينه را به ازاي هزار نفر افزايش مي دهد. لذابايد وسيله ديگري انتخاب شود.
10. پذيرش :
در مورد انتخاب نوع وسيله انتشار پيام ترويجي فرهنگ ايثار و شهادت، بايستي به عامل پذيرش از سوي وسيله و مخاطب توجه داشت .زيرا برخي وسايل از قبول بعضي تبليغات خودداري مي كنند. همچنين مردم هم تبليغ از هر وسيله رانمي پذيرند.
همچنين مردم ، تحت شرايط فرهنگي خاص راضي نيستند تبليغات وسايل خاص به خانه آنان راه پيداكند. به عنوان مثال برخي هنوز توانايي برقراري ارتباط اينترنتي را نداشته و يا حتي از ورود ويديو، كامپيوتر و دسترسي به اينترنت به دليل ترس از اثرات مخرب آن به محيط زندگي خود جلوگيري مي نمايند.
11. اعتبار وسيله :
پاره اي از وسايل تبليغاتي در ارائه پيام هاي ترويجي فرهنگ ايثار و شهادت داراي موقعيت و پرستيژ خاص در اجتماع هستند و چنانچه آگهي ازطريق آن وسيله منتشر شود، با توجه به جايگاه آن وسيله در نزد مردم ممكن است به افزايش يا كاهش اثر آن پيام بيانجامد. لذا در انتخاب نوع وسيله تبليغاتي بايستي به اعتبار وسيله نيز توجه ويژه اي نمود.
12. اثر پيام و تبليغ ترويجي فرهنگ ايثار و شهادت:
اگر تأثيرگذاري بر مخاطبين پيام ترويجي فرهنگ ايثار و شهادت، نيازمند پيام متوالي است ، راديو، روزنامه ومجله ممكن است مناسب باشد. اما اگر همان پيام با رنگ و صدا موجب جلب توجه مخاطب مي شود،تلويزيون مؤثر است . اگر هدف رساندن پيام به افراد خاص تحت هر شرايطي است ، پست مناسب تر به نظر مي رسد.
13. سياست سازمان يا مؤسسه در زمينه ترويج فرهنگ ايثار و شهادت:
در برخي اوقات صرف نظر از تأثيرگذاري يك وسيله در ارائه پيام ترويجي فرهنگ ايثار و شهادت، بايد به سياست و خط مشي مؤسسه يا سازمان توجه كرد. به عنوان مثال ممكن است هدف يك سازمان ، سرمايه گذاري در امور خيريه يامساجد باشد يا كمك به روزنامه ها و ساير رسانه ها به عنوان هدف تبليغاتي سازمان تعيين شده باشد.در اين حالت ، انتخاب وسيله تابع شرايط علمي گفته شده نمي شود.
نكات لازم در اجراي برنامه تبليغي و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت:
1. تعيين اهداف بلند مدت در راستاي القاء مفاهيم مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت
2. تعيين تناسب كفايت بودجه براي دستيابي به اهداف معين شده
3. حداكثر كارايي هزينه اي رسانه ها و برنامه هاي انتخابي براي ارتباط مستمر با جامعه هدف(خصوصاً نسل حاضر)
4. انتقال اثربخش مطلوب مورد نظر از طريق متن و محتواي پيامهاي برگرفته از وصايا و خاطرات بازمانده از شهدا
5. اندازه گيري تحقق اهداف تعيين شده به طور ادواري به وسيله تكنيك هاي علمي ارزيابي و گزارش دهي مستمر آن به مخاطبين عمومي
6. نظر سنجي موردي در مورد فكر و طرز تلقي مردم و نهادهاي عمومي در مورد برنامه هاي تبليغاتي و اطلاع رساني مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت
7. انتخاب رسانه اي كه از تناسب و اثربخشي بيشتري در آگاهي، ترغيب و يادآوري گيرندگان پيام برخوردار باشد.
8. تناسب علمي و تجربي نيروهاي واحد تبليغات با فعاليت هاي حوزه
9. بهره گيري از انواع اقلام تبليغاتي به ميزان كفايت و اثربخش(از جمله ارائه نمونه، جايزه، نمايش و مسابقه) به منظور جلب افكار عمومي و جايگاه يابي مفاهيم مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت در اذهان عمومي
10. استفاده كافي از ابزار مستقيم بر خط(On line)از طريق ايجاد سايت هاي اينترنتي و پايگاه داده هاي مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت و به روز رساني مستمر اين سايتها در ارائه خدمات تبليغاتي و اطلاع رساني بهينه در اين زمينه
فهرست منابع و مأخذ:
1. پراتكانيس ، آنتوني و اليوت آرنسون . عصر تبليغات ، ترجمه دكتر كاووس سيد امامي و محمدصادق عباسي ، انتشارات سروش ، تهران ، 1379.
2. الله ياري ، مجتبي . ويژگي ها و تفاوت هاي رسآن هاي در تبليغات بازرگاني ، مجموعه مقالات نخستين همايش و نمايشگاه " صنعت تبليغات ايران "، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاداسلامي ، 1379.
3. متولي ، كاظم . روابط عمومي و تبليغات ، انتشارات بهجت ، 1372.
4. سلاحي ، عزيز و تكيه ، عباس . تبليغات بازرگاني ، انتشارات مدرسه عالي بازرگاني ، 1351.
5. مسعودي ، جليل . آگهي هاي تجارتي و روش هاي آن ، نشر مدرسه عالي بازرگاني ، 1349.
6. ايرانمنش ، محمد. جزوه درسي : بازاريابي ، مركز آموزش مخابرات ايران ، 1380.
7. فصلنامه رسانه ، سال 9، ش 4، زمستان 77.
8. محسنيان راد، مهدي . جزوه درسي : جامعه شناسي تبليغات ، دانشگاه عللامه طباطبايي ، دانشكده علوم اجتماعي ، 1375.

نويسنده: سيد مستجاد حسيني.... . كارشناس ارشد جامعه شناسي و مدير گروه بررسي و ارزشيابي اداره كل مطالعات و تحقيقات بنياد شهيد و امور ايثارگران
موسي احمدي..... . كارشناس ارشد مديريت بازرگاني و مدير گروه پژوهشهاي كاربردي اداره كل مطالعات و تحقيقات بنياد شهيد و امور ايثارگران


یک شنبه 26 دی 1389  12:37 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : اثرات كبدي گازخردل در شهداي جنگ تحميلي و مقايسه آن با گروه كنترل
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

مقدمه : به دنبال جذب پوستي و مخاطي خردل گوگردي اثر روي اندام هاي داخلي از جمله مغز استخوان و بيضه ها شروع مي شود. تاكنون اثر هيستو پاتولوژيك خردل روي كبد بررسي نشده است. در اين مقاله يافته هاي هيستو پاتولوژيك كبد شهيدان بررسي و با يافته هيستو پاتولوژيك كبد شاهدان مقايسه مي شود.

حجم نمونه : 64 از رزمندگان سالهاي 1362ـ1367 كه 62 نفر مذكر و دو نفر مونت با سن متوسط 23 سال (5 سال تا 38 سال) تحت بررسي قرار گرفتند. مدت زمان آلودگي تا شهادت حدود يك ماه است.

مخدوش كننده ها : در هيچكدام از دو گروه شهيدان و شاهدان، داروهاي هاپوتوكسيك مصر نشده است :

روش كار : بلافاصله پس از شهادت نكروپسي كبد انجام شده كه پس از Fix در فرمالين و embed در پارافين و Section با ميكروتوم و رنگاميزي با HandE توسط ميكروسكپ نوري بررسي شدند. شاهدان از لحاظ تعداد و جنس و سن با شهيدان مشابه بودند. نتيجه : يافته هاي شهيدان به ترتيب فراواني عبارت بودند از احتقان سينوسوئيد (51 نفر)، نكروز سانترال (7 نفر) استحاله چربي (5 نفر)، نوترونيلي سينوسوئيد و هموراژ سانترال و هپاتيت كانديدا، گرانولوم سل، كارسينوما هپاتوسلوي (هر كدام 1 مورد). يافته شاهدان به ترتيب فراواني عبارت بودند از احتقان سينوسوئيد (36 نفر)، نكروز سانترال (15 نفر)، استحاله چربي (12 نفر).

بحث : پاتوفيزيولوژي يافته هاي فوق يعني احتقان سينوسوئيد ناشي از نزع روان، نكروز سانترال ناشي از هيپوكسي، استحاله چربي ناشي از سوء تغذيه و نوتروفيلي سينوسوئيد ناشي از Neutrophilc Sepsis و هموراژ سانترال ناشي از Veno – occlvsive disease،‌ هپاتيت كانديدا ناشي از سركوب ايمني گرانولوم سل و كارسينيوم هپاتوسلولري بصورت Coincidental و ارتباط اين يافته ها با شهادت مجروحان مورد بحث قرار مي گيرد.

 

نويسنده: دكتر حسين الياسي؛ دانشگاه علوم پزشكي شهيد دكتر بهشتي، بيمارستان طالقاني بخش داخلي

 

منبع: سایت قربانیان سلاحهای شیمیایی


یک شنبه 26 دی 1389  12:38 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها