عنوان : درآمدي بر آسيب شناسي فرهنگ ايثار و شهادت
كلمات كليدي : فرهنگ ايثارگري، ضرورت آسيب شناسي در فرهنگ ايثارگري، نظريّه ها و روش ها در جرگة ايثارگري، مهم ترين موانع در ترويج فرهنگ ايثارگري.
نويسنده : اسداله جنت بوداغي , اشرف سرسخت جنتي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
<>
چكيده
اين مقاله، كوششي جهت تبيين و تشريح شاخصها و مؤلّفهها در جرگة ايثارگري و شهادت است. بدون شك، فرهنگ ايثارگري با همة عزّتمنديهايي كه با خود به همراه دارد، در يك برههاي به دلايل مختلف، قداست و جايگاه آن به بوتة فراموشي سپرده شد؛ امّا در يك طرفه العين روشها و منشهاي دولتمردان، رنگ ايثارگري به خود گرفت و روز به روز بر دامنة ارزشها و رشادتطلبيهاي طلايهداران كوي عزّت و شهادت افزوده گشت. در اين راستا، شناختن موانع در اين مكتب ارزشي كمتر از خود شهادتطلبي و ايثارگري نيست. ضرورت شناسايي آسيبهاي مختلف در جرگة ايثارگري منجر به دوام و بقا كوششها و تلاشهاي ايثاگران در عرصههاي مختلف ميشود. فرهنگ ايثارگري، شاخصهاي رفتاري مطلوب و ايدهآل دارد كه هر جامعهاي خواهان آن است. اين نوع فرهنگ را در مقام نشر نبايد از آن قشر خاصّي بدانيم؛ بلكه تا آنجا كه ممكن است مخاطبان آن بايد عموم مردم باشند. هرچند ايثارگران به صورت عمليّاتي قشر منحصر و محدودي هستند، فرهنگ ايثارگري مخاطب عام دارد. در اين مقاله از روش تحقيق ميداني و كتابخانهاي استفاده شده است كه به علّت محدوديّت از بخش ميداني آن صرف نظر نموديم. محقّقان با نگاه محقّقانه، قصد دارد تا با وانمود ساختن بخشي از آسيبها و موانع پيرامون ايثارگري و ارائه نظريّهها، راهكارها و پيشنهادها، گاميدر جهت شناسايي نقاط ضعف مربوط به فرايندها و شاخصهاي ايثارگري بردارد.
مقدّمه:
استوانههاي هر كشوري و پايههاي هر جامعهاي به پاك باختگان و طلايهداران عقيده و ايمان استوار است و آنچه زيربناست، معيارهاي ارزشي است. لذا كلّية اهداف و چارچوبها، سياستها و خطِّ مشيها بر اساس معيارهاي ارزشي تنظيم ميشوند. آن معيارهاي ارزشي كه درون ايثارگران تجلّي يافته است و آنان را به صورت افراد خود شكوفا درآورده است.
ايثارگران از ويژگيها و خصوصيّات خاصّي برخوردار هستند كه آنها را از ساير افراد متمايز ميكند. آنان خوراك را با دعا، ايمني را با اسحله، عشق و تعلّق را با دفاع از وطن و احترام را از ملّت و عزّت نَفْس را در رسيدن به اهداف گرانقدر اسلام ميدانستند و ميدانند. آنان، افرادي ساده، زنده، كامل، قاطع، عادل، منظّم، جامع و خودكفا تلقّي ميشوند. بدون ترديد عظمت ميهن اسلامي، استقرار حاكميّت نظام اسلامي و نهادهاي مدني اسلامي، مرهون تلاش، ايثارگراني است كه در عرصههاي مختلف دفاع و سازندگي، نقش اساسي آنها قابل انكار نيست. توجّه به نظريّهها و روشها در حيطة آسيبشناسي مربوط به ايثارگران موجب تثبيت ارزشها و بايدهاي ارزشي است. به هر حال شناختن آفتها و موانع و دفع آن در جرگة ايثارگري به مراتب كمتر از خود شهادت و ايثارگري نيست و با اين نگاه ميتوان فرهنگ ايثارگري را براي آيندگان ترسيم كرد.
تعاريف مختلف پيرامون ايثار و ايثارگري:
ايثار در معناي لغوي، شامل: بذل كردن، عطا كردن، ديگري را بر خود ترجيح دادن و مقدم داشتن ديگران و ترجيح دادن آنان بر خود در كل امور ميباشد (فرهنگ فارسي، دكتر محمّد معين) ايثارگري در واقع صفت عالية انسانهايي است كه از مرحلة خود به دلايل ارزشي عبور ميكنند و رفتارهاي متناسب با آن را بروز ميدهند. دلايل ارزشي ايثارگري ميتواند دلايل متفاوتي از قبيل اهداف ديني و يا انساني باشد.
از ديدگاه روانشناسي، ايثارگري ميتواند نوعي معناجويي يا معناخواهي تلقّّي گردد: دكتر ويكتور فرانكل معتقد است، انسان اساساً موجودي معناطلب است و اصلاحيّات او در معناجويي او خلاصه ميشود (ر. ك. انسان در جستجوي معني ـ دكترويكتور فرانكل)
در معناي مصطلح و عرف در بين ما، ايثارگر به كسي گفته ميشود كه به خاطر ارزشهاي ديني، ملّي و انساني فعّاليّتهاي جهادي داشته است.
از آنجايي ايثارگري كه حامل پيامهايي همچون دينباوري، انساندوستي، شهامت، رشادت، از خود گذشتگي، عزّت و عظمت است، در بين ما تقدّس پيدا كرده و ما از اين كه افرادي ايثارگر را در بين خودمان داريم احساس امنيّت، غرور و بالندگي ميكنيم.
لازم به ذكر است كه صفت ايثارگري در سطح زندگي اجتماعي نيز تبلور پيدا ميكند و كاركردهاي مثبتي دارد و باعث ايجاد همبستگيهاي اجتماعي و انسجام جامعه است و مناسب نيست كه اين وجه آن ناديده گرفته شود.
ارزش و اهمّيّت ايثار
در اسلام ايثار في النفسه داراي ارزش نيست؛ بلكه آنچه به آن ارزش ميدهد جهت و هدف ايثار است كه در كدام جهت و براي چه هدفي باشد. در همة فرهنگها، ايثار وجود دارد. مهم، ماهيّت و محتواي عمل است نه صورت عمل. در اين زمينه امام خميني (ره) ميفرمايند: «شما جان خودتان را فدا ميكنيد، و بسيار اشخاص هم هستند كه در راههاي انحرافي باز هم اين كار را ميكنند. صورت عمل، يك صورت است؛ لكن معني دو تا و محتوا دو تاست. ميزان محتواي عمل است، نه صورت عمل.»
جلوة ايثار
جلوة ايثار، تجلّي ايمان در رفتار و عمل انسان ايثارگر است كه براي رسيدن به كوي دوست با شعار الله اكبر به تطهير روح و دل ميپردازد، تا به مقام محمود دست مييابد و مورد خطاب حضرت دوست قرار ميگيرد كه، فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي[1]. آنچه امروز از جلوة ايثار در جامعة ما پرتو افكنده شده، همه تجلّي نسيم عشق كاروان مستان در هجرت از زندگي عالم ادني و جهان سفلي به وادي ايمن و ملكوت اعلا است. تاختن بر طاغوت و فروكشيدن آن از اريكة قدرت، دفاع از مستضعفين و تاختن بر مستكبرين، همه بهانهاي براي شكستن زندان تن و پرواز و رهايي به سوي حق است. براي ديدن جلوههاي ايثار بايد از چشم و دل معلم ايثارگران به نظارة آن نشست.
با كدام قلم و بيان ميتوان از عزيزاني كه سنگرهاي جنگ را به محراب مسجد و معراج الي الله تبديل كردند، ثنا كرد. گيرم كه قلمفرسايان هنرمند بتوانند ميدانهاي شجاعت و دلاوري آنان و قدرت و جسارت فوقالعاده آنها را در زير آتش مسلسلها و توپها و تانكها ترسيم نمايند و نقّاشان و هنرپيشگان بتوانند پيروزيهاي هنرمندانه آنان را در آن شبهاي تار در مقابل موشكها و بمبافكنهاي دشمن غدّار و عبور از پيچ و خمهاي سيم خاردار و كوههاي سر به فلك كشيده و بيرون كشيدن دشمنان خدا از سنگرهاي بتوني و مجهّز را مجسم نمايند؛ لكن آن بُعد الهي عرفاني و آن جلوة معنوي رَبّاني كه جانها را به سوي خود پرواز ميدهد و آن قلبهاي ذوب شده در تجلّيات الهي را با چه قلم و چه هنر و چه بياني ميتوان ترسيم كرد؟
شناخت اهداف ايثارگران
ايثارگران، بزرگران راه حق كه بر دوش تعهّد سرخ خونين خويش رسالت پاسداري از اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلاميرا حمل ميكنند، شناخت اهداف آنها از مهمترين مباحث فرهنگي جامعه است كه ميتواند الگو و معياري براي ساماندهي فرهنگي قرار گيرد. اهداف همة ايثارگران در مكتب الهي چيزي جز رسيدن، به حق نيست. آنچه امروز در جامعه به عنوان اهداف ايثارگران مطرح است، همه ابزار و وسيله هستند نه هدف. سرنگوني طاغوت ايجاد حكومت اسلامي، دستيابي به آزادي، اجراي قانون اسلاميو دهها خواسته ديگر همه وسيله هستند براي رسيدن به هدف بالاتر، و آن راهيابي به كمال مطلق و جلال و جمال بينهايت است.
مدل اقتضايي «مديريّت شهود ـ شهادت عاليترين تجلّي عشق و كمال»
نمادها
|
|
|
ش = شكيبايي و هادتگزيني (صبراً نبي الكرم و...)
|
|
ت = تشويق وتنبيه منصفانه
|
هـ = هشياري و بصيرت
|
|
ج = جمالجويي و زيباييپرستي
|
ا = ايثارگري و از خود گذشتگي
|
|
ل = لحظه را غنيمت شمردن (فانتهزوا فرص الخير)
|
د = درستي و دادگري
|
|
ي = يادگيري دائمي و مستمر (اطلب العلم من المهد الي للحد)
|
ت = ترفيع و پيشرفت بر پاية لياقت و شايستگي
|
|
ع = عقلانيّت ارزشي و جوهري به جاي عقلانيّت ابزاري
|
ا = امر به معروف
|
|
ع = عالم بودن به زمان و علميكاركردن (العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس)
|
ل = لبيك گفتن به خواسته ولي امر
|
|
ش = شيفتة خدمتگزاري بودن
|
ي = يكپارچهسازي و وحدت آفريني
|
|
و = وفاداري به اهداف و مطيع امر مولي
|
ت = تقوي و پرهيزگاري (مخالفاً لهواه)
|
|
ك = كاشتن نهال ايمان در دل مردم
|
ر = رهايي از خود و رهبري بر مبناي عشق و عاطفه
|
|
م = مشورت (ان المشوره مباركه) و مسؤوليّتپذيري اجتماعي (بسيجي بودن)، مجاهدت و پايداري
|
ي = يكتاپرستي و الله محوري
|
|
ل = لقاءالله (انالله و انا اليه راجعون)
|
ن = نظم و تربيت ونهي از منكر
|
|
|
فرهنگ ايثارگري
صحنههاي پرشور و حماسي سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي و پس از آن دفاع مردانه و غرورآفرين جوانان مؤمن و ملّت انقلابي ايران، چه در خطوط مقدم نبرد و گرماگرم صحنههاي خون و آتش كه منجر به شهادت و جانبازي حماسهآفرينان شد، چه در شهرها و نقاط دوردستي كه وظيفة پشتيباني جنگ را بر عهده داشتند، همه و همه نشانههاي روشن و نويدبخشي از يك تحوّل عظيم فرهنگي داشت.
جلوههاي زيبا و پرشكوهي كه از اين پديدة اعجابانگيز فرهنگي به وسيلة جهادگران پرشور، سنگرسازان بيسنگر، بسيجيان دريادل و شجاع و خانوادههاي مؤمن و فداكار شهيدان و جانبازان و ايثارگران به نمايش گذاشته ميشد، بسي بالاتر و والاتر از مرتبة وجدان و حتّي تعقّل بشري بود. آنچه در اين سالهاي تلاش و مجاهد ديده ميشد، تنها با تعابيري مانند وظيفهشناسي، پركاري، احساس مسؤوليّت، تعهّد، فداكاري، نوآوري، مشورت ـ مشاركت ـ تلاش و اصطلاحاتي از اين دست قابل شرح و بيان نبود؛ بلكه چيزي فراتر از اينها لازم بود تا اين همه شورآفريني و اخلاص، مجاهدت شبانهروزي و انجام وظايف به بهترين شكل ممكن را تفسير كند، چيزي از مقولة «عشقي مقدّس و الهي» در ساية اين فرهنگ الهي، جوّي پديدار شده بود كه گويي به راستي قطعهاي بهشت خدا در زمين پديد آمده بود و گروهي از بندگان خوب خدا، ميهن خويش را بر بال ملائكه الله نشانده بودند و عطر و بوي دولت كريمة مهدي موعود (عج) بر مشام جانها ميپراكندند.
نگاهي دوباره به ايثارگري و جانبازي، و ايثارگراني كه بحمدالله اينك هم گوشهاي از آن در صحنههاي عظيم و غرورانگيز توسعه و سازندگي به وسيلة همان جهادگران و بسيجيان ديروز و سازندگان مصمّم و توانگر امروز خلق ميشود شاهديم، ميتواند ما را در اين تحوّل فرهنگي ياري كند و با ارائة الگوها و نمونههاي عيني تلاش مقدّس نسل جوان و پوياي انقلاب را در كسب جايگاه واقعي خود در جهان متمدّن و توسعهيافته و ارائة تمدّن نمونة اسلامي ما با موفقيّت بيشتري همراه سازد. برخي از مهمترين شاخصههاي فرهنگ ايثارگري را به قرار زير ميتوان خلاصه كرد:
1ـ تعهّد و پايبندي به اصول، آرمانها و ارزشهاي متعالي اسلام و انقلاب اسلامي.
2ـ پايبندي به انجام وظيفه براي كسب رضايت الهي در هر شرايطي.
3ـ بري بودن از تماميشائبههاي خدعه، فريب، نيرنگ، ريا، مسامحه و سهلانگاري.
4ـ اصالت انجام تكليف و مسؤوليّت بدون توجّه به عنوان، مقام و موقعيّت.
5ـ قناعت، سادهزيستي و بهرهبرداري بهينه به معني واقعي از تماميامكانات.
6ـ داشتن روحيّة تدبير، برنامهريزي، ابداع و ابتكار و تلاش براي برداشتن هر نوع مانعي با پشتكار و خلاقيّت تا جايي كه بسياري از ناممكنها در فرهنگ جهادي و بسيجي ممكن شد و حيرت و تعجّب جهانيان را برانگيخت.
7ـ فداركاري و مقدّم داشتن ديگران در بهرهمنديها و امتيازات.
8ـ وحدت فكري و عملي، انسجام و همبستگي و هدفمندي و آرمانگرايي.
9ـ اعتماد دو سويه ميان افراد نهادي.
10ـ پرهيز از تشريفات زائد و دست و پاگير و اصالت خدمت به خلق و جلب اعتماد و حمايت مردمي. اين ارزشها را كه ميتوان به عنوان مبنا و زيربناي فرهنگ ايثارگري تلقّي نمود بايد در تماميشوراها و دستگاهها الگو قرار داد تا به صورت كلمهاي براي ايثارگران و آحاد ملّت پيش رويشان قرار گيرد.
جايگاه معنوي و تأثيرات مثبت و شگفتانگيز عزيزان جانباز براي انقلاب بر كسي پوشيده نيست. آنان كه چون سدّي استوار در مقابل دشمنِ تا بُنِ دندان مسلّح ايران اسلامي، صف كشيدند و حافظان عقيده و ايمان و امّت و اسلام شدند و هر لحظه شهادت را برگزيدند و مردم، اسماعيلوار جان خود را به قربانگاه بردند.
اينك گرد و غبار جبهه فرو نشسته است و هياهوي جنگ خاموش شده است و انقلاب در حال بازسازي و توسعه است؛ امّا چه كسي جز جانبازان و ايثارگران ميتواند واژههاي «جهاد» و شهادت را احيا كند؟
فرهنگ ايثارگري با ارزشگذاري به مقام ايثارگران زنده ميماند؛ امّا بايد توجّه داشت كه ايجاد فرهنگ سالم و تحوّل در اخلاق و ارزشها و بهينهسازي فرهنگ ايثارگري، نيازمند همّت بلند و عزم راسخ و مشورت با بزرگان علم و دين و اخذ تصميم مطلوب ميباشد.
مهمترين ويژگيهاي ايثارگران
1. ادراكي بسيار كارآورتر از واقعيّتها: خود شكوفايان قادرند جهان پيرامون خود از جمله مردمان ديگر را به روشني و به عينيّت درك كنند.
2. پذيرش خود و ديگران: آنان ميتوانند ماهيّت و ضعفها و قوّتهاي خود را بدون اين كه كوششي براي جعل يا تحريف تصوّر خود انجام دهند، بپذيرند.
3. خودانگيختگي، سادگي و طبيعي بودن: رفتار آنان كاملاً باز، طبيعي و روشن است، عواطف خود را مخفي نميكنند يا وانمود نميكنند تا چيزي باشند كه نيستند، در رفتار خود غيرمتعارف نيستند.
4. تمركز روي مشكلات به جاي تمركز روي خود: آنان احساس ميكنند كه در زندگي خود مأموريّتي دارند: يعني كاري بيرون از خود و وراي خود كه بيشتر انرژي خود را صرف آن ميكنند و نيز تلاش خود را به آن اختصاص ميدهند: احساس تعهّد، وقف كردن خود به كار، حرفه و غيره.
5. نياز به داشتن استقلال و حريم خصوصي: آنان بيشتر به خود متّكي هستند. بنابراين كمتر به مردمان ديگر نياز دارند.
6. احساس قدرشناسي مداوم نسبت به پديدههاي جهان: آنان جهان اطراف خود را همواره با شگفتي و حرمت تجربه ميكنند، حتّي اشياي پيش پا افتاده نيز حسّ قَوي قدرشناسي را در آنان برميانگيزد، گويي آنان براي همه چيز ارزش قائلاند و هيچ چيز را بديهي تلقّي نميكنند.
7. تجربههاي متعالي و صوفيانه: خودشكوفاها، داراي لحظاتي از جذبه، حيرت و خوشي شديدند كه بيشباهت به تجربههاي عميق مذهبي نيست. در جريان چنين لحظاتي خود را فراموش ميكنند و از جهان مادّي فارغ ميشوند، احساس قدرت فوق العاده در خود ميكنند و خود را مطمئن و مصمّم ميبينند. مازلو ميگويد: «افراد متعالي، تجربههاي متعالي بيشتري دارند و اين تجربهها عمدتاً صوفيانه و مذهبيوار است. متعاليها همچنين بيشتر حالت تقدّس و شاعرانه دارند.»
8. علقه اجتماعي: مازلو مفهوم علقه اجتماعي را به كاربرد تا ميزان همحسّي و همدردي را كه افراد خودشكوفا براي بشريّت دارند، نشان دهد. آنان حسِّ همخوني، درك ديگران و تمايل به كمك به نوع بشر را قوياً دارا هستند.
9. روابط ميان فردي: دوستيهاي افراد خوشكوفا به مراتب عميقتر ازدوستيهاي مردم عادي است. مازلو همچنين دريافت كه خود شكوفايان غالباً مريداني پيدا ميكنند و در عينحال آنان به عنوان دوست، كساني را بر ميگزينند كه پختهتر و از نظر رواني سالمتر از ديگران باشند.
10. خلّاق بودن: آنان هميشه جزء هنرمندان و خلقكنندگان آثار هنري نبودند؛ امّا تقريباً همة آنان در جنبههاي از زندگي خود ابتكار واصالت نشان ميدادند. همچنين در فعّاليّتهاي خود انعطافپذير، خودانگيخته، روراست، متواضع و آمادة پذيرش خطاهاي خود هستند.
11. ساختار منشي دموكراتيك: آنان از نظر منش بسيار تحمّلكننده و پذيرندة همه كساند و هيچگونه پيش داوري اجتماعي، نژادي يا مذهبي نشان نميدهند.
12.مقاومت در برابر فرهنگ پذيري: آنان در برابر فشارهاي اجتماعي و فرهنگي كه وادار به فكر كردن در خط معيني ميكند، مقاومت ميكنند. آنها به وسيلة طبيعت دروني خودشان اداره و هدايت ميشوند.
وقتي كه به اين صفات نظر ميافكنيم ايثارگران كشورمان را در آن سطح مييابيم و چه نيكو است كه آن را افراد خودشكوفا بناميم. از داشتن خصوصيّاتي چون پذيرش ديگران، سادگي و خودانگيختگي، نياز به استقلال و احساس قدرشناسي كه به اسلام، جهان و خدا دارند. آنان با تجربههاي متعالي مذهبي كه شب تا به سحر شكرگزار پروردگار خويشاند تا حسِّ همدردي و همخوني، دوستيهاي عميق، انعطافپذيري، متواضع و مردم دوست بودن و ديگر خصوصيّاتي كه همة ما در اكثر موارد شاهد آن در افراد ايثارگر بودهايم، ايشان را سزاوار چنان لقبي ميسازد.
مهمترين نظريّهها جهت جلوگيري از آسيبهاي ايثارگري:
1ـ احياي مديريّت كارآرا و برنامهريز در نظام ايثارگري. 2ـ ايجاد نظام فرهنگي و ارزشي منطبق با ماهيّت ايراني و اسلاميو اصلاح روشها. 3ـ ترويج جامعهشناسي شهادت و تحقّق چشمانداز فرهنگ ايثارگري.
4ـ سنجش موقعيّت اجتماعي و فرهنگي جوانان به عنوان نسل جديد پيرامون ارزشها و آرمانهاي ايثارگري.
5ـ نهاد بند كردن فعّاليّتها در خصوص فرهنگ ايثار و ايثارگري
نمادها ومحتواي فرهنگ ايثارگري و شهادت
به طور كلّي فرهنگ ايثارگري در ميدانهاي عمومي، خصوصي، ملّي، انساني و ديني تبلور پيدا ميكند. براي شناسايي آسيبهاي ايثارگري ميتوان به ميزان محتواي فرهنگ ايثارگري و شهادت در جامعه توجّه كرد. از جمله: 1ـ فعّاليّتهاي آموخته شده و مشترك؛ نظير ايثاركردن و از جان گذشتن 2ـ افكار و انديشهها نظير شهادت در راه خدا و مقابله با كفر و جهاد. 3ـ محصولات اجتماعي و مشترك نظير لباسها، مقبرهها و گنبدهاي شهدا. 4ـ فنآوريها و ابزارهايي كه محصولات مادّي مربوط به شهادت و ايثارگري را ميسازند. 5ـ سازمان اجتماعي، نهادهايي نظير بنياد شهيد كه در اين زمينه فعّاليّت ميكنند. 6ـ ايدئولوژي، نظير ارزشها و باورهايي كه پشتوانه فرهنگ ايثارگري و شهادت است.
ضرورت آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري
فرهنگ از مؤلّفههايي تشكيل شده است كه هم بر جامعه تأثير گذاشته و هم تأثير ميپذيرد. كنش متقابل بين زير ساختهاي عناصر فرهنگي و جامعه منجر به نوپايي و پويايي فرهنگ ميشود. عوامل تأثيرگذار بر فرهنگ، گاهي اوقات، خودي، سازنده، جهتدار و مثبت است و گاهي اوقات هم بيگانه و منفي است. براي آن كه جهت و سمت و سوي فرهنگ شكل مناسب و مثبت به خود بگيرد عناصر سازنده آن بايد تقويت گردد و عناصر غيرسازنده آن بايد حذف و يا مقابله گردد. بر اساس روح زمان جريان فرهنگي جوامع تابع دين، زبان، عناصر ملّي و رويدادهاي مختلفي است كه در جامعه رخ ميدهد. همة اينها، باعث تبلور الگوهاي فرهنگي خاص ميشود. در جامعه ما، بعد از وقوع انقلاب اسلاميو همچنين، هشت سال تجربه جنگ، مجموعهاي از ارزشها و هنجارها در كنار هم قرار گرفته و فرهنگي تحت عنوان ايثارگري را معرّفي كرده است.
فرهنگ ايثارگري، مختص جامعه اسلامي ما نيست كه در هر كشوري سمبلها و نمادهاي ايثارگري وجود دارد و به دنبال آن مجموعهاي از ارزشهايي كه وابسته به آن سمبل هستند نيز يافت ميشود. آنچه كه فرهنگ ايثارگري جوامع مختلف از جمله جامعه ما را از ديگر جوامع متفاوت ميسازد، ديني و ملّي بودن است. در جامعة ما، فرهنگ ايثارگري به شدّت تحت تأثير تعاليم ديني، مُروّجان دين و جان باختگان ترويج دين است. از طرف ديگر از آنجايي كه ارزشهاي ديني تعلّق مكاني و زماني يافته است، همواره در كنار دين عناصر ملّي هم فرهنگساز گرديده است، به طوري كه همه افراد يك جامعه را وحدت و هويّت متّحدالشكلي ميدهد.
هويّت ديني و ملّي، دو زير ساخت اساسي فرهنگ ايثارگري در ايران است. البتّه بايد متذكّر شد كه اين دو ركن خود اساسيترين و پايدارترين اركان فرهنگ نيز به شمار ميآيد. به همان اندازه كه ديني بودن و ملّي بودن در ايجاد فرهنگ ايثارگري مهم و مثبت است به همان اندازه هم غير ديني بودن و غيرملّي بودن نيز براي اشاعه و تداوم فرهنگ ايثارگري مخرّب و ويرانگر است.
نكتة اساسي در ضرورت آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري، اين است كه به دليل افزايش تكنولوژي ارتباطات در دنياي امروز مواجهه فرهنگها با يكديگر امري طبيعي است. در بسياري از موارد به دليل اين ارتباطات عناصري از فرهنگهاي ديگر وارد جامعه ميشود كه به شدّت بر فرهنگ خودي تأثيرگذار است. به نظر ميرسد در برابر اين تبادل فرهنگي و يا به صورت دقيقتر هجوم فرهنگي، دو راه حل منطقي وجود دارد. راه حلِّ اوّل، غنيسازي فرهنگ خودي است. همان طور كه پيشتر گفته شد، هويّت ديني و ملّي از اركان مهم فرهنگ ما از جمله فرهنگ ايثارگري است. براي ثبات و اشاعة فرهنگ ايثارگري در درجة اوّل، محكم كردن و نيرو بخشيدن اركان آن بايد در صدر توجّه باشد. اولياي تعليم و تربيت و فرهنگ جامعه ما همواره بايد در صدد غنيسازي فهم ديني و شناخت ملّي باشند تا در برابر شناخت و فهم غيرخودي تاب تحمّل را داشته باشد.
البته از زاوية شناختشناسي دين و هويّت ملّي، آفاتي همواره ما را تهديد ميكند به برخي از آنها در صفحات بعد اشاره ميشود. تاريخ به نحو احسن بيان فوق را تصديق ميكند؛ براي مثال شكست مغول و هضم آن در فرهنگ ايران، نشاندهندة برتري اين عامل است.
نكتة اساسي ديگر در آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري بحث نظري پيرامون وجود يك يا چند فرهنگ است.
در گذشته، عقيده بر اين بود كه در جامعه، يك فرهنگ غالب بايد وجود داشته باشد و همه خردهفرهنگها بايد جذب و هضم آن شوند. اين روند اصطلاحاً جريان ديگ مذاب[2] نام دارد. (ولفولك1994) امّا امروزه اين ديدگان، مقبوليّت ندارد. به طريق غيرفرهنگي، ما قادر به ايجاد فرهنگ نيستيم. با توجّه به روح زمان و قدرتمندي ارتباطات تماس فرهنگي سهلالوصول است. از اين جهت در دنياي كنوني پذيرش «تنوّع فرهنگي»، مقبوليّت يافته است. به اين معني كه عرصههاي فرهنگي بايد متنوّع باشد كه البتّه چارهاي جز اين هم نيست. فرهنگها در كنار يكديگر در تضارب با هم قرار ميگيرند، در اين راستا فرهنگ غني، خود مقبوليّت خواهد يافت. اگر به روشهاي غيرفرهنگي بخواهيم فرهنگ خاص خودمان را اشاعه دهيم قطعاً ايجاد مقاومت فرهنگي خواهد شد. به عبارت ديگر يكي از راهحلهاي ديگر در ابقاي فرهنگ ايثارگري، وجود فرهنگي غير از آن است. بر اين اساس ديدگاه چند فرهنگي يك ايده و يك حركت اصلاحي است كه همة آحاد جامعه را در برميگيرد. نكتة خطرآفرين در آسيبشناسي فرهنگي ايثارگري، طرد يكسوية فرهنگ غيرخودي است. اگر روشهاي مقابله با فرهنگ غيرخودي مناسب نباشد نه تنها فرهنگ ايثارگري را اشاعه ندادهايم؛ بلكه به طور غيرمستقيم به اشاعه فرهنگ غيرخودي هم كمك نمودهايم.
با توجّه به مقدّمة فوق، اكنون به آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري پرداخته ميشود. البتّه اين مهم را از چند زاويه ميتوان بررسي كرد؛ امّا آنچه در اين نوشتار مدِّ نظر است، آسيبشناسي روانشناختي از فرهنگ ايثارگري است.
آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري و نظريّه اسناد
اسناد[3]، عبارت است از فرآيندي كه افراد به كار ميبرند تا رويدادها (يا رفتارها) را به عوامل زيربنايي آنها پيوند دهند (هايدر، 1958 به نقل از كريمي1373). در اينجا بحث نظري تئوري اسناد به هيچ وجه مدِّ نظر نيست؛ بلكه به مصاديق كاربردي آن در آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري اشاره ميشود. آگاهي از فرهنگ، متضمّن نوعي شناختشناسي است. شناخت از فرهنگ ايثارگري ميتواند با تكيه به نحوة اسناددهي انسانها درست و يا نادرست باشد. مصداق عملي فرهنگ ايثارگري چيزي جز رفتار اجتماعي نيست. نمونههايي از رفتار اجتماعي با هم تركيب ميشوند و فرهنگ ايثارگري را شكل ميدهند. قبل از شكلگيري چنين رفتاري، شناخت از آن رفتار شكل ميگيرد.
يكي از آفتهاي شناخت فرهنگ ايثارگري، ناهماهنگي شناختي است. همچنان كه بيشتر گفته شد، رفتار ايثارگرانه، متضمّن مضامين شناختي است تا زماني كه شناخت انسانها از اين رفتار متعارض نباشد، تداوم و اشاعة آن نيز وجود خواهد داشت؛ امّا اگر در فرآيند شكلگيري شناخت از رفتار، تعارض پيش آيد يا مدل مصاديق عملي آن با مضامين شناختي آن يكسان نباشد، جهت رسيدن به هماهنگي، انسانها تمايل به تغيير شناخت قبلي را خواهد داشت. در صحنة عمل وكاربردي، يكي از آفتهاي مهم فرهنگ ايثارگري، نشو رفتار غيرايثارگرانه در ايثارگران است؛ زيرا منجر به شناختي متعارض با شناخت قبلي ميشود. فرهنگ ايثارگري، عليرغم اين كه با گذشت زمان تغيير و تبديلهايي را ميگذراند به هيچ وجه نبايد استحالة كلّي و ذاتي يابد.
آفتشناختي ديگر در آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري، نوعي خطاي شناختي است. به اين معني كه ما تمايل داريم شكستهاي ديگران را به عوامل دروني آنها و موفّقيّتهاي آنها را به عوامل بيروني نسبت بدهيم. نكتة كاربردي اين بحث، اين است كه اولياي فرهنگي جامعه نبايد عوامل موقعيّتي را ناديده بگيرند. فرهنگ ايثارگري در ارتباط با رويدادهاي محيطي است. براي اينكه زنده و پويا باشد، قطعاً عوامل محيطي كه اين فرهنگ را احاطه ميكند بايد مورد توجّه باشد.
برجستهترين رفتارهاي فرهنگ ايثارگري بايد به خوبي تدارك يابد. اگر فرهنگ ايثارگري داراي مضامين مادّي و زودگذر باشد، همين به عنوان آفتي براي شناخت از فرهنگ ايثارگري بروز ميكند كه در ادبيّات روانشناسي، اصطلاحاً به آن سوگيري شناختي «برجستگي»[4] گفته ميشود. اين نوع سوگيري باعث ميشود كه ما برجستهترين محرّكها را مؤثّرترين نيز بدانيم، ا گر شياي، داراي حركت باشد يا رنگهاي چشمگيري داشته باشد، احتمالاً ما آن را عامل وقوع هر تغييري كه در محيط ايجاد ميشود، ميدانيم. زماني فرد ايثارگر، كسي بود كه اسلحه به دست ميگرفت و با دشمن مبارزه ميكرد و همين تصوير هم گوياي فرهنگ ايثارگري بوده است. اگر قرار باشد اين فرهنگ حفظ گردد، محرّكهاي برجستة آن نيز بايد حفظ گردد. البتّه محرّك اصلي فرهنگ ايثارگري، مبارزهطلبي و رشادت است؛ امّا سوگيري وقتي وارد ميشود كه برجستهترين محرّكها بر محرّكهاي اصلي كه علّت واقعي رفتار هستند و چندان برجسته نيستند، غلبه ميكنند و آنها را ميپوشانند. نكتة كاربردي اين بحث، اين است كه اولياي فرهنگي جامعه همواره بايد درصدد شناسايي محرّك رفتار ايثارگري باشند و همان را به عنوان نكتة برجسته قلمداد كنند. در غير اين صورت محرّكهاي برجستة غيرخودي و نامأنوس با فرهنگ ايثارگري جايگزين محرّك اصلي ميشود.
نحوة اسناددهي موفّقيّتها ميتواند بيروني و يا دروني باشد. شكّي نيست كه حفظ حريم اين كشور، مديون تلاش و ايثار ايثارگران است؛ امّا آنچه كه حافظ فرهنگ ايثارگري خواهد بود، خود آن فرهنگ است نه عوامل متغيّر بيروني در تحليل پيروزي و موفّقيّتهاي گذشته. نحوة اسناددهي بايد به عوامل دروني باشد نه عوامل بيروني؛ مثلاً، بايد به روحيّة فداكاري و ايثار اشاره كرد نه كميّت و تعدّد آنها. از واقعة عاشورا قبل از اين كه از امام حسين (ع) درس بگيريم، از حسيني بودن وي ميآموزيم و همين باعث اشاعه و گسترش فرهنگ ايثارگري كربلا گرديد.
با توجّه به مواردي كه گفته شد، شناختشناسي فرهنگ ايثارگري، اوّلين نكتة مهم در اشاعة آن فرهنگ است. زمينههاي شكلگيري شناخت بايد روشن و مستدل و همراه با پيامدهاي مطلوب باشد. بخش عمدة شناخت از طريق پيامدهاي رفتار ايثارگري شكل ميگيرد. به عبارت ديگر، پيامد رفتار ايثارگري مبناي اسناد ما خواهد بود. مردم سعي ميكنند از روي رفتار استنباط كنند كه آيا آن رفتار با آن ويژگي فرهنگي تطبيق ميكند يا نه. چون در صورت عدم مطابقت، عليرغم اين كه آن واژه را خواهيم داشت، مفاهيم در برگيرندة آن وجود نخواهد داشت. براي مثال امروز كمتر كسي از واژه استعمار، عمران و آبادي را برداشت ميكند؛ حال آن كه خود لغت چنين مفهوميرا القا ميكند. چرا چنين شده است؟ چون گذشت زمان نشان داده است كه پيامد رفتار عمراني با واژه استعمار مطابقت نداشته باشد[5].
با توجّه به مطابقت فوق، فرهنگسازي درست و بنيادين اساس ترويج فرهنگ ايثارگري است كه البتّّه خود اين فرآيند مانع آسيبهاي فرهنگي نيز خواهد بود. قطعاً يكي از نهادهاي مؤثّر در اين فرآيند نهاد شوراهاي اسلامياست.
با توجّه به وظايف و دستگاهها، بسياري از وظايف آنها در راستاي فرهنگسازي درست است. براي مثال مواد 2 و 4 و 5 و 25 از وظايف شوراي شهر به طور مستقيم و غيرمستقيم به فعّاليّتهاي فرهنگي اشاره دارد (حسيني نيك؛ 1377).
آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري و نفوذ اجتماعي
نفوذ اجتماعي[6] وقتي روي ميدهد كه اعمال يك فرد يا يك گروه، رفتار ديگران را تحت تأثير قرار ميدهد. به يك معني، اصطلاح نفوذ اجتماعي، كوششي است عمومي از سوي يك فرد يا يك گروه براي ايجاد تغيير در عقايد يا رفتارها فرهنگ ايثارگري به صورت رفتاري، نمودهاي عيني دارد آنچه كه از اين زاويه، مهم است شناسايي روشهاي تأثيرگذاري فرهنگ ايثارگري و نفوذ اجتماعي بيشتر آن است. يكي از ابزارهاي نفوذ فرهنگ ايثارگري، تغيير نگرش است. متولّيان جامعه به خصوص اعضاي شورا با توجّه به فراگير بودن آن در زمينة نگرش آحاد مردم ميتوانند گامهاي اساسي بردارند. نفوذ اجتماعي از طريق تغيير نگرش، عمدتاً بر ادراك كلامي مبتني است و عموماً فرض بر آن است كه رفتار انسان داراي مبناي شناختي است؛ همچنان كه در صفحات قبل هم صحبت شد، يكي از زمينههاي نشر فرهنگ ايثارگري، ايجاد شناخت بهتر و شناختشناسي زير ساختهاي آن است. متأسّفانه نگرشهايي كه در حال حاضر نسبت به فرهنگ ايثارگري وجود دارد، به جذّابيّت سالهاي گذشته نيست و مهمترين دليل آن، عدم ايجاد شناخت نگرش در مردم است.
يكي ديگر از ابزارهاي نفوذ فرهنگ ايثارگري، استفاده از استراتژيهاي قدرت است. استفاده از اين ابزار، هميشه همراه با موفقيّت نيست و ميزان خطاپذيري آن، بالاست. به همين دليل در آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري، بخشي از ناكارآمديها به دليلي استفادة نابجا از استراتژيهاي قدرت است؛ مثلاً، يكي از مصاديق استراتژيهاي قدرت، رفع نياز اقتصادي و مالي ايثارگران است. از همان ابتدا به دليل ظرافت خاص از اين استراتژي به خوبي استفاده نشد. هرچند به صورت مقطعي كارساز بود، به هيچ وجه در خدمت فرهنگ ايثارگري نبوده است. به طوري كه در جامعه اگر واژهاي همچون ايثارگر را مطرح كنيم، بلافاصله امتيازهاي مالي آن به ذهن تداعي ميشود نه تقدّم ديگري بر خويشتن و از خودگذشتگي. از طرف ديگر به ايثارگران همچنين قبولانديم كه تنها ابزار قدرشناسي آنها، رفع نيازمنديهاي اقتصادي است. حال آن كه درست، اين بود كه از همان ابتدا از اين استراتژي در جهت اعتلاي توانمنديهاي ايثارگران استفاده ميكرديم. ادارة ايثارگران و بنياد شهيد به عنوان يكي از منابع قدرت مستقيماً با ايثارگران در ارتباطند. نكتة مهمتر، اين كه بخشي عمدهاي از اعضاي بنياد شهيد، خود ايثارگرند. در نتيجه هم قادر به پيشگيري از آسيبهاي آينده هستند و هم اين كه خودشان از اين استراتژيهاي قدرت استفاده مطلوبتر را خواهند داشت.
يكي از عوامل ديگري كه در آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري مهم است، تأثير اكثريّت بر افراد ديگر و نفوذ اجتماعي است. امروزه اين واقعيّت علمي پذيرفته شده است كه ميزان نفوذ اجتماعي تابع كميّت افراد است. هرچه صاحبان يك رفتار تعداد بيشتري داشته باشند، ميزان نفوذ آنها هم بيشتر خواهد بود. بعد از ادغام ستاد ايثارگران و بنياد شهيد، فرصت بسيار مهمّي در اختيار جامعه قرار گرفت و آن اين كه جمع بسيار زيادي به طور مستقيم و غيرمستقيم در اختيار ايثارگري قرار گرفتند. اين افراد قبلاً هم در جامعه بودند؛ امّا بعد از ادغام آن دو اداره، هويّت بهتري يافتند. بنابراين تصميمگيريهايي كه اعضاي ايثارگر ميگيرند، اگردر يك زمان و به صورت متّحدالشّكل و در سطح كلان در جامعه مطرح گردد و قابليّت اجرايي پيدا كند، تلقّي اكثريّت از آنها خواهد شد. در نتيجه ميزان نفوذ اجتماعي هم بيشتر خواهد شد.
محدود كردن فرهنگ ايثارگري به قشر خاص، نكتة مهمّي است كه در آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري بايد مورد توجّه باشد.
فرهنگ ايثارگري، شاخصهاي رفتاري مطلوب و ايدهآل دارد كه هر جامعهاي خواهان آن است. اين نوع فرهنگ را در مقام نشر نبايد از آن قشر خاصّي بدانيم؛ بلكه تا آنجا كه ممكن است مخاطبان آن بايد عموم مردم باشند، هرچند ايثارگران به صورت عمليّاتي قشر منحصر و محدودي هستند، فرهنگ ايثارگري مخاطب عام دارد. هرچه ميزان تعلّق اين نوع فرهنگ را به افراد بيشتري نشر دهيم، به نفوذ اجتماعي آن هم افزودهايم.
در آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري، احساس فقدان كنترل يا درماندگي آموخته شد[7] جايگاه بس رفيعي را دارد. زماني كه متولّيان امور فرهنگي و يا ايثارگران جامعه چنين بپندارند كه هيچ هدايتي بر موجهاي فرهنگي جامعه ندارند، آثار مخرّب زيادي را خواهند ديد. رويكردهاي انسانگرايانه مربوط به رفتار اجتماعي غالباً بر اين فرض اتّكا دارند كه ما به عنوان موجود انساني، كنترلي تقريباً كامل بر رفتار خود داريم. متأسّفانه در جامعة كنوني اين تصوّر غلط در حال شكلگيري است كه هيچ كنترلي بر جريانهاي فرهنگي غير خودي نداريم و چه بخواهيم و چه نخواهيد بايد بپذيريم، حال آن كه واقع امر اين طور نيست. شوراها به عنوان يك نهاد مردمي فراگير اين احساس كنترل را ميتواند در جامعه ايجاد كند. عدم درماندگي نسبت به فرهنگ غيرخودي، خود باعث اشاعة فرهنگ ايثارگري ميشود.
آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري و نظريه انگيزش
انگيزش[8]عبارت است از چيزي كه در پاسخ به چرايي رفتار ميآيد. فرهنگ ايثارگري در برگيرنده يك سري رفتارهاي اجتماعي است كه انگيزههايي در آن نهفته است. انگيزههاي رفتار، متنوّع و گوناگون است. شواهد پژوهش نشان ميدهد كه انگيزههاي دروني و بيروني در تداوم و پايداري رفتار، مؤثّرتر است (گلاور[9] و برونينگ[10] ـ 1375) براي ثباتبخشي رفتار ايثارگري، عوامل برانگيزانندة آن بايد فراتر از عوامل مادّي و بيروني عمل كنند. يكي از نكات عمده در آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري، اين است كه فقط به عوامل مادّي و اقتصادي توجّه شده است. به خصوص در سالهاي اخير كه بسياري از عوامل انگيزشي غيرمادّي، كمرنگ شده است. يكي از وظايف اصلي بنياد شهيد به عنوان يك نهاد فراگير، قانوني و مردمي،توجّه به عوامل انگيزشي غيرمادّي در نشر رفتارهاي ايثارگري است. البتّه در مواردي ناگزير به استفاده از عوامل انگيزشي مادّي نيز هستيم؛ امّا بايد توجّه داشته باشيم كه رفع نيازهاي مادّي، ظرافتهاي خاصِّ خودش را دارد؛ زيرا اگر به صورت افراطي استفاده شود، در گامهاي بعدي ايجاد توقّع خواهد كرد كه عملاً برآوردن آن مقدور نخواهد بود و اگر هم كمتر از حدِّ معمول برآورده نشود، حقِّ ديگران ادا نخواهد شد. در بحث تأثير عوامل انگيزشي بر رفتار ايثارگري به برخي از عواملي كه دخيل هستند، در ذيل اشاره ميشود:
1. حفظ عزّت نَفْس ايثارگران در برآوردن عوامل انگيزش رفتار ايثارگري از هر نوع ابزاري كه استفاده ميشود در درجة اوّل عزّت نَفْس ايثارگران بايد در نظر باشد. ممكن است چنين برداشت شود كه كمكهاي اقتصادي و مالي، ضروريترين نوع مداخله در امور انگيزشي رفتار ايثارگري است؛ امّا واقع امر اين طور نيست؛ چون در صورت عدم اجراي مناسب آن به عزّت نَفْس فرد ايثارگر آسيب ميرسد و در نهايت باعث اين نتيجهگيري ميشود كه آيا از دست دادن سلامتي و يا تحمّل سالهاي پراسترس اسارت با دريافت وجوه مالي، جبرانپذير است.
در آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري، هر نوع اقدام انگيزشي بايد در خدمات فرهنگ ايثارگري باشد. ايثارگر، وابسته به زماني و مكان است در حالي كه ايثارگري محدوديّت زماني و مكاني ندارد. استفاده از ابزارهاي غلط ضمن اين كه در مواردي عزّت نَفْس ايثارگران را جريحهدار ميسازد، مانع اشاعة فرهنگ ايثارگري نيز ميشود.
2. پيوستگي خدماترساني به ايثارگران.
3. بيواسطه بودن خدماترساني به ايثارگران.
4. پيوسته بودن خدماترساني به ايثارگران.
5. ايجاد احساس كارآمدي در ايثارگران.
6. بهرهگيري از علايق ايثارگران.
موانع ترويج فرهنگ ايثارگري و شهادت
1. تفاوت عقايد اجتماعي و جامعه شناسي: مجموعه آرا و انديشههايي را كه دربارة اجتماع، عوامل و نهادهاي آن بيان شده است، عقايد اجتماعي مينامند. نظر به اين كه جامعهشناسي، علم است و هر علم، دادههاي خود را از طريق روش علمي به دست ميآورد، آنچه از طريق روشهاي علمي و تحقيق و بررسي در زمينة جامعهشناسي به دست آمده باشد، در زمرة علم جامعهشناسي قرار ميگيرد، و آن چه صرفاً بيان شده باشد؛ ولي به تحقيق درنيامده باشد، در زمرة عقايد اجتماعي قرار ميگيرد.
ضرورت بيان تفاوت فوق بدين خاطر است كه امروز، اهمّيّت جامعهشناسي به دليل كاربردهاي آن است. يكي از حوزههاي مهمِّ جامعهشناسي، فرهنگ است. در جامعهشناسي به عنوان يك علم، عقايدي در مورد فرهنگ بيان نميشود؛ بلكه بر اساس گردآوري دادههاي عيني ساز و كارهاي فرهنگي مشخّص ميگردد؛ قانون حاكم بر آن كشف ميشود و سپس به تعميق يا كمرنگ ساختن آن اقدام ميشود.
گرچه امروز دركشور ما فرهنگ ايثارگري و شهادت از اهمّيّت فوق العادهاي برخوردار شده است، صرفاً عقايدي در اين زمينه بيان شده است. بحث بر سر اين است كه آيا اين عقايد درست و يا نادرستند؛ ولي اينها عقايد شخصياند و عقايد شخصي در صورتي كه به آزمايش گذاشته شوند و تطابق آن با قاعده عموميّت و اكثريّت روشن شود، جزو حوزة شناختي قرار نميگيرد.
2. غفلت از روش علميدر حوزة فرهنگ شهادت و ايثارگري: جامعهشناسي براي پاسخگويي به پرسشهاي مهمّي كه در حوزة اجتماعي مطرح ميشوند، از روش علمي استفاده ميكند. در اين روش شرايط زير در نظر گرفته ميشود:
1. شواهد تحقيقپذير. تحقيق علميبه مشاهدات عيني و واقعي نياز دارد كه بتوان صحّت و سُقم آنها را آزمود. از آن جا كه شواهد تحقيقپذير براي هر گونه تحقيق علمي ضرورت دارند، بررسي مسايل گوناگون متافيزيكي مانند حدوث يا قدم عالم در تحقيق علمي جامعهشناسي جايي ندارد. 2. طرد حقايق مطلق. علم هيچ حقيقت مطلقي را برنميتابد و دانشمند هميشه بايد آماده آزمودن شواهد تازه باشد. حقيقت علميهميشه بايد پذيراي تجديد نظر باشد. 3. بيطرفي اخلاقي. علم به پرسشهاي راجع به واقعيّت پاسخ ميدهد؛ ولي نميتواند اثبات كند يك ارزش از ارزش ديگر بهتر است. ما به دنبال دانش هستيم؛ ولي اين ارزشهاي اجتماعياند كه در نهايت تعيين ميكنند كه دانش را چگونه بايد به كار بست. دانشمند به عنوان يك فرد از نظر اخلاقي بيطرف نيست؛ امّا در ضمن نبايد اجاره دهد كه ارزشهاي شخصياش برطرح و انجام تحقيق حرفهايش تأثير بگذارند. 4. عينيّت. جامعهشناس بايد دربارة موضوع مورد بررسياش نظر غيرشخصي و فارغ از موضعگيري داشته باشد. او بايد همه مشاهداتش را بدون موضعگيري ثبت كند. در اين كار بايد از پيشداوريها پرهيز كرد. 5. روشهاي بررسي دقيق و استاندارد شده. جامعهشناس بايد توصيفهاي درست و دقيقي از دادههاي تحت بررسي به دست دهد. بايد طرح منظّمي براي گردآوري دادهها در دست داشته باشد و روشهاي گردآوري دادههايش را بايد به دقّت مشخص كند. 6. مهارت حرفهاي. مشاهدات علمي بايد به وسيلة مشاهدهگران تعليمديده انجام گيرند؛ زيرا مشاهدهگر تعليمنديده، ممكن است مشاهداتش را درست بيان نكند. جامعهشناس در ارزيابي مشاهدات گزارش شده بايد سطح آموزش و پختگي مشاهدهگر و درجة تخصص و سوابق آموزشي او را درست بشناسد. 7. شرايط كنترل شده. يك تجربة علمي در صورتي ميتواند انجام گيرد كه همة متغيّرهاي مهم بهاستثناي يكي تحت كنترل باشد.(كوئن، ترجمة محسن ثلاثي، 372: 5 و 4).
3ـ ارتباط موانع
نظر به اين كه فرهنگ، مقولهاي جامعهشناختي است و جامعهشناسي نيز علم است، به موانع ترويج آن نيز بايد از ديد جامعهشناختي نگاه كرد. گرد هم جمع شدن، ابراز عقيده كردن و تشكيل كميته دادن براي تعريف فرهنگ ايثارگري و شهادت كار جامعهشناختي محسوب نميشود؛ گرچه همة اعضاي آن، جامعهشناس باشند، نظرات ممكن است بنيادهايي را براي اقدام فراهم كنند؛ امّا خودشان مستقيماً قابليّت كاربرد ندارند. همچنين آن نظرات ممكن است كار را پيچيدهتر كند. در اين مقاله نيز صرفاً براساس مقولههاي جامعهشناختي به موانع نگاه ميشود. به عهدة محقّقان است كه براساس نتايج تحقيقات خود، راهكارها و اقدامات عملي به دست دهند.
به طور كلّي، عدم استفاده از روش علمي، مهمترين مانع دانسته شده است. چون اطّلاعات موجود دربارة فرهنگ ايثارگري و شهادت بر اساس دادههاي عيني به دست آمده از روش علمي نيست، ترويج آن نيز چندان كارساز نخواهد بود. به دنبال آن، موانع فرهنگي مورد بحث قرار ميگيرد. فرهنگ علاوه بر اين كه ساية خود را بر سر همه موانع ديگر دارد، خود به تنهايي نيز مورد بحث قرار ميگيرد. عوامل ديگري كه بر فرهنگ تأثير ميگذارند، نيز تحت عنوان موانع سياسي، اقتصادي و اجتماعي مورد بحث قرار خواهد گرفت. در نمودار زير مفاهيم نهفته در فوق به همراه روابط آنها ترسيم شده است:
4ـ موانع فرهنگي
4ـ1ـ موانع ناشي از مشخصات فرهنگ: فرهنگ برخي مشخّصات دارد كه در عين حال كه ميتواند به ابقاي فرهنگ كمك كند، ممكن است در مقابل فرهنگي شدن عوامل جديد هم مقاومت كند. برخي از اين مشخّصات عبارتند از: 1. ارگانيك و فراارگانيك بودن فرهنگ[11]. فرهنگ ارگانيك بدين معني است كه فرهنگ به مردم وابسته است و بدون آنها معني ندارد. بنابراين يك عامل فرهنگي نظير ايثارگري و شهادت بدون آنها نميتواند وجود داشته باشد. فرهنگ فراارگانيك است بدين معني كه به يك نسل وابسته نيست. فراتر از نسلهاست و در طيِّ نسلهاي متمادي شكل ميگيرد، از اين رو ايثارگري و شهادت را نميتوان در مدّت كوتاهي به صورت فرهنگ درآورد. 2. فرهنگ آشكار و پنهان[12] است. خصوصيّات پنهان فرهنگ، تلاشهاي آگاهانه و عمدي را براي فرهنگي ساختن يك امر با مشكل مواجه ميسازد. مانند نگرش اصلي و واقعي مردم در مورد شهادت. 3. صريح و ضمني[13] بودن فرهنگ. فرهنگ ضمني، يكي از موانع بررسي علمي فرهنگ در حوزة جامعهشناختي است. مردم كم و بيش چيزهايي را مسلّم فرض ميكنند؛ امّا نميتوانند به آساني آن را تشريح كنند. مردم ممكن است ايثارگري و شهادت را امري مسلّم فرض كنند؛ امّا اگر بخواهيم آن را بررسي كنيم، ممكن است نتوانند آن را به درستي تشريح كنند. بنابراين اگر ما دادههايي از اين دست به دست آوريم، قابل اعتماد نخواهد بود. 4.آرماني و واقعي[14]بودن فرهنگ. يكي از عواملي كه باعث تغيير و تحوّل فرهنگي يا فروپاشي سيستميميشود، تفاوت بين فرهنگ آرماني و واقعي است. آنچه مردم كوچه و بازار فكر ميكنند و بدان عمل ميكنند، فرهنگ واقعي است و آنچه به طور رسمي و ايده آل بيان ميشود، فرهنگ آرماني است. در صورتي كه به طور مداوم بين اين دو فرهنگ فاصله وجود داشته باشد، همه چيز به نفع فرهنگ واقعي تمام خواهد شد. مردم نسبت به فرهنگ آرماني بياعتمادي خواهند شد. در صورتي كه فرهنگ ايثارگري و شهادت كه به شيوة ايده آل كه معمولاً از طرف دولت تبليغ ميشود، با آنچه مردم فكر و عمل ميكنند، تفاوت داشته باشد، ايثارگري و شهادت آرماني تعميق پيدا نخواهد كرد. 5. پايدار و هميشه و متغيّر[15] بودن فرهنگ. پايدار بودن برخي عوامل مانعي براي فرهنگي شدن عوامل جديد است. هميشه در حال تغيير بودن آن نيز عاملي براي جلوگيري از تعميق و ترويج عامل فرهنگي جديد است.
4ـ2ـ گوناگوني فرهنگي: گوناگوني فرهنگي نه تنها بين جوامع؛ بلكه در درون هر جامعه نيز وجود دارد. هرچند برخي جامعهها ممكن است ناهمگون تر از جوامع ديگر باشند، تقريباً در هر جامعه گروهها و افرادي وجود دارند كه به استناد قوميّت، زمينة اقتصادي اجتماعي، سن، جنس يا مذهب، اقليّت يا خرده فرهنگي را تشكيل ميدهند كه از گروه فرهنگي جامعه، قابل تمييز است.
چنين خُردهفرهنگهايي ميتوانند نفوذي نيرومند بر رفتارها، نگرشها و ارزشهاي اعضاي خود داشته باشند. (مائر[16] 1974 ؛ مائر و استالينگز[17] 1975).
به طور كلّي مردم تمايل دارند با كساني تعامل داشته باشند كه جهتگيري فرهنگي آنها با خودشان مشترك باشد، در حالي كه اين قضيه عمدتاً مربوط به ترجيح آنهاست؛ امّا اين قضيه نيز درست است كه ديگر گروههاي فرهنگي و جامعه بزرگتر اغلب اين الگوها را به آنان تحميل ميكنند.
گوناگوني فرهنگ در ايران يكي از موانع عمده براي گسترش و تعميق فرهنگ ايثارگري و شهادت (به ويژه به شيوة شيعي آن) است. فرهنگ ملّي، فرهنگ مذهبي، خُردهفرهنگهاي قومي، جغرافيايي، زباني و نژادي كه در ايران وجود دارد، به گونهاي عمل ميكند كه نميتوان ايثارگري و شهادت را به طور يكسان به صورت فرهنگ درآورد. بين فرهنگ ملّي و مذهبي تمايز وجود دارد. گرچه اين دو در طول تاريخ تأثير متقابلي بر يكديگر داشتهاند، برخي عناصر در هر كدام بر ديگري غلبه كرده است. در مناطقي از ايران، عليرغم تأكيد اسلام بر حجاب، پيرزنان متديّني وجود دارند كه به شيوة سنّتي حجاب دارند، به نحوي كه نيمي از موهاي آنان بيرون است. مذاهب و اديان مختلفي در ايران وجود دارد كه براي خود خُردهفرهنگهاي مختلفي دارند. بزرگترين آنها، سُنّي و شيعه هستند. اديان مسيحي، يهودي و زرتشتي نيز از اين قبيلاند. عرب، ترك، كرد، لر، بلوچ خُردهفرهنگهاي زباني و نژادي را تشكيل ميدهند. خُردهفرهنگهاي قوميديگري نيز وجود دارد. با توجّه به اين تنوّع چگونه ميتوان عاملي را به صورت همسان و يكسان فرهنگي ساخت.
4ـ3ـ همنوايي[18]: همنوايي فرهنگي بدين معني است كه فرد رفتاري همانند رفتار فرهنگ غالب انجام دهد. نشان دادن رفتار همنوا هميشه بازتاب پذيرش واقعي يك موضوع نيست. يك فرد ممكن است با عقايد گروه همنوايي كند، بدون اين كه معتقد باشد آن عقايد درستند. اگر اين فرد در موقعيّت ديگري قرار بگيرد، چه بسا به صورت كاملاً متفاوتي عمل كند. رفتار مقابل همنوايي كه به صورت تسليم شدن به فشار گروهي به ظهور ميرسد، چه خواهد بود؟ به دو طريق فرد عكس العمل نشان ميدهد. 1. استقلال رأي 2. ناهمنوايي يا ضد همنوايي[19] (كريمي1375: 69)، در ارتباط با ايثارگري و شهادت، در صورتي كه بخواهيم از شيوههاي همنواسازي استفاده كنيم، موفّق به تعميق و فرهنگي ساختن آنها نخواهيم شد. به دليل عنصر آگاهي كه بايد در ايثارگري و شهادت وجود داشته باشد، فرد ممكن است خود ديدگاه متفاوتي از ديدگاه رسمي به دست آورد. يا كلاً همنوا نشود و يا بدتر از آن به ضدّيّت با رفتار همنوا بپردازد. برخي شيوههاي همنواسازي در اين زمينه عبارتند از: مذهبي جلوه دادن، و اينكه هركسي همنوا شود.
نتيجهگيري
فرهنگ ايثارگري به عنوان نماد بارز ارزشها و حقيقتها تلقّي ميشود. شناسايي آسيبهاي مختلف در جرگة ايثارگري و شهادت و اتّخاذ تدابير مهم ملّي و فرهنگي در اين امر موجب دوام، تثبيت و بقاي حقايق ارزشي و حماسي ميگردد. اگر به دنبال چراغها، كليدها، افقها، اميدها و بايدهاي ملّي هستيم، ايثارگران را به عنوان پرچمدار عزّتمنديها و ارزشآفرينيها به آيندگان معرّفي مينماييم. كشورها، ملّتها و دولتها، زماني ميتواند راه سعادت و ترقّي را بپيمايد كه دايره المعارف ايثارگري شهيدان و جانبازان و آزادگان را به خوبي در جريدة فعّاليّتها تبلور سازد و با تأسّي از آن چشمانداز ايثارگريها را بر ملا نمايد. آري! توجّه به هنرمندان كوي عشق و ايثارگري موجب ارتقاي هويّتها در حيطة دين و ميهن ميشود. به طور كلّي موانع مهم در زمينة ايثارگري را در حوزة جامعهشناختي ميتوان مشاهده كرد. عدم استفاده از روش علمي با توجّه به اطّلاعات عيني و عملي در حوزة ايثارگري تا حدودي مسير استراتژيها و سياستها را به سمت موانع فرهنگي سوق داد و همزمان با پيشرفت علم و تكنولوژي نظريّهها و روشها به سمت و سوي ديگر تغيير يافت و اين امر خلايي را در پذيرش نسل جديد به همراه داشته است؛ امّا بايد اذعان داشت كه فرهنگ ايثارگري، تبلو آزاديها، ارزشآفرينيها، حماسهطلبيها و توسعهطلبيها تلقّي ميشود و عدم احياي روشهاي ايثارگري، موجب به بنبست رسيدن شكوفاييها و موفّقيّتها در محورهاي مختلف ميشود.
پيشنهادها
از آنجايي كه دستاندركاران كوي ايثارگري قصد دارند با تحقّق اين گونه فراخوانيها گامي در جهت تقويت بنية ايثارگري در ميان آحاد جامعه بردارند، جاي تقدير و تشكّر است. اين جانب مطالبي را به عنوان پيشنهاد مكتوب مينمايم. اميد است تحقّق عيني و عملي آن را شاهد باشيم.
1ـ تهيّه و طرّاحي نرمافزارها در جرگة ايثارگري و اهداي آن به دانشآموزان در مقاطع مختلف تحصيلي
2ـ ايجاد نمايشگاه بين المللي پيرامون جلوههاي ايثارگري
3ـ تشكيل ميزگردهاي تخصّصي پيرامون آسيبشناسي فرهنگ ايثارگري
4ـ تهيّه و تدوين سناريوي جنگ جهت بازگو كردن ارزشها و حماسهها
5ـ تهيّه و تدوين دايره المعارف جنگ و ايثارگري
6ـ ايجاد پايگاه اينترنتي پيرامون ايثار و ايثارگري
7ـ تأسيس پژوهشّسراي ايثارگري در مراكز آموزشي نيروهاي سه گانه نظامي
8ـ تأليف كتاب پيرامون عملياتها به صورت مجزّا
9ـ ترجمة مطالب مربوط به محاورات، قصّهها، پيامهاي ارزشي مربوط به فرهنگ ايثارگري به زبانهاي رسميدنيا
10ـ ترويج فرهنگ ايثارگري
11ـ تشويق و ترغيب ايثارگران اهل قلم به تأليف كتابهاي حماسي و ايثارگري
12ـ تهيّه و تدوين فصلنامهها، جملات و نشريّات پيرامون ايثار و ايثارگري
منابع و مآخذ:
1. كريمي، يوسف(1374)، روانشناسي شخصيّت، چاپ سوم، تهران: مركز چاپ و انتشارات پيام نور.
2. معدني، سعيد(1378)، بررسي روشهاي ترويج فرهنگ شهادت، بررسي روشهاي ترويج فرهنگ شهادت، تهران: معاونت پژوهشي و تبليغات بنيادشهيد انقلاب اسلامي.
3. تلر، جورج(1379)، انسانشناسي تربيتي، ترجمة آهنچيان و قائدي، تهران: آيين.
4. نيكلاس آبركرامين)1379)، فرهنگ جامعه شناسي، ترجمه حسن پويان، تهران: چاپخش.
5. بيرو، آلن(1366)، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمة باقر ساروخاني، تهران: انتشارات كيهان.
6. بنياد مستضعفين و جانبازان انقلاب اسلامي(1368)، طرح ايجاد پايگاه اطّلاعاتي جانبازان كلّ كشور.
[5]. اين بحث اشاره غيرمستقيم به نظريّة استنباط تطابقي در فرآيند اسناددهي افراد دارد.
[7]. Learned helplessness
[11]. Onganic and Supraorganic
[13]. Impicrt and Exoliat.
[15]. stable and always chahging.
[19]. Noncongormity And anticonformity