0

درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

 
mostafa199455
mostafa199455
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 235
محل سکونت : البرز

درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب 10)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118)
وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام 63-64)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83 )
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)
پس کجا می روی؟ (تکویر 26)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48 )
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3) برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر 28-29)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را مثل : بابا و مامان و پدربزرگ و مامان بزرگ

چهارشنبه 3 خرداد 1391  5:25 PM
تشکرات از این پست
nikbakht88 Roya_golpayegani iman_karbala architect0811 omegaa
Roya_golpayegani
Roya_golpayegani
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : تهران

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

ممنونم...

 

به شنیدن چنین درد دلی از خداوند بی نهایت نیاز داشتم....

 

شرمسار شدم ......

 

یاالله

الله

چهارشنبه 3 خرداد 1391  10:39 PM
تشکرات از این پست
architect0811
architect0811
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 6050
محل سکونت : همدان

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

خدایا کمکم کن حتی یکی از تپشهای قلبم بایاد غیر تو نزند

 

 

جمعه 5 خرداد 1391  5:35 PM
تشکرات از این پست
architect0811
architect0811
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 6050
محل سکونت : همدان

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

خیلی لذت بردم ممنون

گفتم:خدایا از همه دلگیرم.گفت حتی از من؟

گفتم خدایا دلم را ربودند.گفت:پیش از من؟

گفتم خدایا چقدر دوری.گفت تو یا من؟

گفتم خدایا تنهاترینم.گفت پس من؟

گفتم نگران آینده ام.گفت نه به اندازه من

گفتم خدایا دوست دارم.گفت بیشتر ار من؟

گفتم خدایا اینقدر نگو من

گفت:تو یا من؟

 

 

 

جمعه 5 خرداد 1391  5:50 PM
تشکرات از این پست
mostafa199455
mostafa199455
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 235
محل سکونت : البرز

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

دوستان عزیز بیاین این پست رو نگه داریم هرکی هر مطلب اینطوری داره بذاره توی این پست با تشکر

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را مثل : بابا و مامان و پدربزرگ و مامان بزرگ

جمعه 12 خرداد 1391  10:57 AM
تشکرات از این پست
mostafa199455
mostafa199455
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 235
محل سکونت : البرز

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

بارالهـــــــــــــــــا!

در پیشگاه تو ایستاده ام،

و دست هایم را به سوی تو بلند کرده ام،

آگاهم که در بندگی ات کوتاهی نموده و در فرمانبری ات سستی کرده ام،

اگر راه حیا را می پیمودم از خواستن و دعا کردن می ترسیدم...

ولــــــــــــــــــــی...

پروردگـــــــــارم!

آنگاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا می خوانی،

و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده می دهی،

برای پیروی ندایت آمدم،

و به مهربانی های مهربانترین مهربانان پنــــــــــــــاه آوردم،

و بوسیله برترین زن، و فرزندانش، که پیشوایان و جانشینان اویند،

و به تمامی فرشتگانی که به وسیلۀ اینان به تو روی می کنند،

و در شفاعت نزد تو، آنان را که خاصان درگاه تو اند، وسیله قرار می دهند،

به تو روی آورده ام،

پس برایشان درود فرست

و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار، و مرا از خاصان و دوستان قرار ده،

پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو می شود قرار دادم،

اگر با این همه، خواسته ام را رد کنی،

امیدهایم به تو به ناامیدی مبدل می گردد،

و آقایی که از بنده اش عیوبی دیده،

و از جوابش سر باز می زند،

وای بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرا نگیرد،

اگر مرا از درگاهت برانی،

پس به درگاه چه کسی روی کنم؟

امــــــــــــــــا...

اگر برای دعایم درهای قبول را گشوده،

و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانی،

چونان مالکی هستی که لطف و بخششی را آغاز کرده،

و دوست دارد آن را به انجام رساند،

و مولایی را مانی که لغزش بنده اش را نادیده انگاشته،

و به او رحم کرده است،

دراین حالت نمیدانم کدام نعمتت را شکر گذارم!

آیا آن هنگام که به فضل و بخششت از من خشنود شده و

گذشته هایم را به من ببخشایی؟

یا آنگاه که با آغاز کردن کرم و احسان، بر عفو و بخششت می افزایی؟

پروردگـــــــــارا!

خواسته ام در این جایگاه، یعنی جایگاه بنده فقیر ناامید،

آن است که:

گناهان گذشته ام را بیامرزی

و در باقیمانده عمرم،مرا از گناه باز داری ...


خدایـــــــــــم!

به درگاه تو دعا می کنم،

که در قلب منی،

در عبور از دنیــــــــــــــای رنــــــــــــــج،

راهــــــــــنمایم باش،

قلبم را به سوی تو می گیرم،

پس مرا به سوی خویشتن بخوان،

و راه لطف و رحمتت را نشانم ده،

خــــــــــــــــدایـــــ ــــــــا،

قلب من، تقدیر من و راهنمایم باش،

و مرا از قلمرو اشـــک و رنـــــــــج،

به ســـــــــلامــــــــــــ ــــــت عبور ده...

زندگی دفتری از خاطره هاست...

خدایا میدانم که تو مهربانترین در تک تک لحظات این دفتر، همراه منی،
از تو عاجزانه درخواست می کنم، دستان پرمهرت را در دستان سردم بار دیگر چنان
بفشار تا جانی دوباره یابم...

کوله باری از نگرانی را سالهاست بر شانه هایم به دوش میکشم،

معبودا!

آنان را از من بگیر و قلبم را از عشق و محبت خود سرشار گردان،


...آرامــــــــــــش را تنــــــــــها از تــــــــــــو آرامـــــــــبـخش

قــــــــلــــــبهـــــــ ــــــــا میخواهم...

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را مثل : بابا و مامان و پدربزرگ و مامان بزرگ

جمعه 12 خرداد 1391  10:59 AM
تشکرات از این پست
nikbakht88
nikbakht88
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 5887
محل سکونت : تمام ایران سرای من است

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

 

نقل قول mostafa199455

دوستان عزیز بیاین این پست رو نگه داریم هرکی هر مطلب اینطوری داره بذاره توی این پست با تشکر

 

سلام. کاربر گرامی ضمن تشکر از همکاری شما با این تالار.

تا زمانی که این تاپیک فعال بشد، مطمئن باشید، در قسمت ویژه باقی می ماند.

بابت انتقال مطالبتان به تاپیک آیا میدانستید هم بسیار تشکر می کنم.

 

موفق و سربلند باشید.

جمعه 12 خرداد 1391  4:16 PM
تشکرات از این پست
mansoure1373
mansoure1373
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 478
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست.

خیلی ناز بود.

امضا منصوره

یک شنبه 21 خرداد 1391  12:37 PM
تشکرات از این پست
mostafa199455
mostafa199455
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 235
محل سکونت : البرز

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره


گفتم: خسته‌ام   
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
     .:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
     .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.


گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
     .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.



گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
     .:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.



گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
     .:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.



گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
     .:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.


گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
     .:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.


گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...  اصلا چطور دلت میاد؟   
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
     .:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.


گفتم: دلم گرفته 
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
     .:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا  شاد باشن (یونس/58) ::.


گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله   
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
     .:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.


گفتم: خیلی چاکریم!   
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:

و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::.


گفتم:...
دیگه چیزی برای گفتن نداشتم.

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
     .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.


گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
     .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
     .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.


گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
     .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.


گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟     
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
     .:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.


گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
     .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳) ::.


گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
     .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.


گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
     .:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.


گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ...  توبه می‌کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
     .:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.


ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک     
گفتی: الیس الله بکاف عبده
     .:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.


گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی:

یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را مثل : بابا و مامان و پدربزرگ و مامان بزرگ

دوشنبه 22 خرداد 1391  10:11 PM
تشکرات از این پست
mostafa199455
mostafa199455
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 235
محل سکونت : البرز

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

من برگشتم ...


سلام خدا ...


ببخشيد بازم مزاحمت شدم


اين چند روز همش مزاحمم


که اميدوارم تا آخر عمر با اين که مزاحمم اما با تو باشم


آخه تو که مي دوني اين روز ها تنهام


دلم به تو خوشه عزيزدلم


تويي که يه عمر با کارام ناراحتت کردم و يه بارم به روي خودت نياوردي


در صورتي که حتي مامانمم که عزيزترينمه گاهي اوقات از دست کارام عصباني شده و ...


تو اين روز هاخودمو نگه داشتم که اشتباه نکنم


واي چقدر سخته خوب بودن


اونم در مقابل تو که در خوبي و پاکي همتا نداري


و بعد از اين مدتي که بايد بگذره حتما با لذت بيشتري به سمتت ميام


از حکمتت هيچي نمي‌دونم و شايد ...


بابا حرفاي قشنگي ميزنه. يکي از اون حرفا اينه :


" گريه ام دل خوش مي‌خواد " ...


واقعا بهش رسيدم. چه گريه و چه خنده


چند روز پيش با اينکه خيلي دلم غمگين و ناراحت بود گريه نمي‌خواستم، ‌و امروز حتي با شادترين آهنگ‌ها هم شاد نشدم


انگار اين آهنگاي شاد غمگين‌ترينند


وجود توئه که آرومم مي‌کنه


اما وقتي به ياد ميارم که دارم روي زمين زندگي مي‌کنم باز دلگير ميشم


نه اينکه خداي نکرده ناشکري کنم


نه ...


خودت بهتر از هر کسي مي دوني


اما آخه منم زميني‌ام . از زميني‌ها ...


کاش بتونم آسموني شم، تا ديگه زميني‌ها برام مهم نباشن و اينکه بخوام به خاطر زميني‌ها ناراحت بشم


اين تنهايي خيلي زيبا و دوست داشتنيه


چون با وجود تو پر ميشه


اينجا سکوته محضه. هيچي نيست جز وجود تو


دستتو رو شونه‌هام حس کردم و لرزيدم


اين همه گناه پشت سرم رو که مي‌بينم مي‌ترسم، اما همينکه به ياد تو مي‌افتم باز آرامشه که دلمو مي‌گيره


بهم کمک کن مثل هميشه


منو تو بغلت بگير و رهام نکن


دوستت دارم ...


تا هميشه‌اي باقي ...


سلام خدا ...


درو باز کن


من برگشتم ...

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را مثل : بابا و مامان و پدربزرگ و مامان بزرگ

دوشنبه 22 خرداد 1391  10:30 PM
تشکرات از این پست
mostafa199455
mostafa199455
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 235
محل سکونت : البرز

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

 



در روياهايم ديدم که با خدا گفت و گو مي کنم

 

خدا پرسيد : پس تو ميخواهی با من گفت و گو کنی ؟

 

من در پاسخش گفتم : اگر وقت داريد .

خدا خنديد :

وقت من بی نهايت است…………..

 

در ذهنت چيست که می خواهی از من بپرسی؟

 

پرسيدم : چه چيز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟

 

خدا پاسخ داد :کودکی شان.

 

اينکه آنها از کودکی شان خسته می  شوند.

عجله دارند که بزرگ شوند.

و بعد دوباره پس از مدت ها آرزو می کنند که کودک باشند.

………..اينکه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول بدست آورند

و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را بدست آورند.

اينکه با اضطراب به آينده می نگرند

و حال را فراموش می کنند

و بنابر اين نه در حال زندگی می کنند و نه در آينده.

اينکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گويی هرگز نمی ميرند

و به گونه ای می ميرند که گوِِِيی هرگز زندگی نکرده اند.

دست های خداوند دستانم را گرفت

برای مدتی سکوت کرديم

و من دوباره پرسيدم:

به عنوان يک پدر 

می خواهی کدام درس های زندگی را

فرزندانت بياموزند؟

 

او گفت : بيا موزند که آنها نمی توانند کسی را وادارکنند که عاشقشان باشد.

 

همه ی کاری که آنها می توانند بکنند اينست که

اجازه دهند که خودشان دوست داشته باشند.

بياموزند که درست نيست خودشان را با ديگران مقايسه کنند.

بياموزند که فقط چند ثانيه طول می کشد تا زخم های عمِيقی در قلب آنها که دوستشان داريم ای ايجاد کنِيم

اما سال ها طول می کشد که آن زخم ها را التيام بخشيم

بياموزند ثروتمند کسی نيست که بيشترين ها را دارد

کسی است که به کمترين ها نياز دارد.

بياموزند که آدم هايی هستند که آنها را دوست دارند

فقط نمی دانند جگونه احساساتشان را نشان دهند .

بياموزند دو نفر می توانند با هم به يک نقطه نگاه کنند  وآن را متفاوت ببينند.

بياموزند که فقط کافی نيست فقط آنها ديگران را ببخشند

بلکه آنها بايد خود را نيز ببخشند.

 

من با خضوع گفتم :

از شما به خاطر اين گفت و گو متشکرم.

 

آيا چيز ديگری هست که دوست داريد فرزندانتان بدانند؟

خداوند لبخند زد و گفت :

فقط اينکه بدانند من اينجا هستم.

هميشه.

 

 

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را مثل : بابا و مامان و پدربزرگ و مامان بزرگ

دوشنبه 22 خرداد 1391  10:36 PM
تشکرات از این پست
nikbakht88 architect0811
abbas1476
abbas1476
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 167
محل سکونت : البرز

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

با تشکر از شما دوست گرامی

مطلب تاثیرگذاری بود . من شخصا تمام بدنم وولی وولی رفت

(( خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من ... ور نه این دنیا که دیدیم خندیدن نداشت ))

پنج شنبه 25 خرداد 1391  10:18 AM
تشکرات از این پست
mostafa199455
mostafa199455
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 235
محل سکونت : البرز

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی،

حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،

از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،

 مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف

و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی

و به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی

و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی،

 بعد دیدمت که از جا پریدی، خیال کردم می خواهی چیزی را به من بگویی،

اما تو به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی.

تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم

که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،

شاید چون خجالت می کشیدی، سرت را به سوی من خم نکردی.

تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری،

بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟

در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی را جلوی آن می گذرانی،

 در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری،

 باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی،

شام خوردی و باز هم با من صحبتی نکردی.

موقع خواب، فکر می کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن که به اعضای خوانواده ات شب به خیر گفتی،

به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی، نمی دانم که چرا به من شب به خیر نگفتی،

 اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح به من سلام کردی؟!

احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام،

من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی،

 حتی دلم می خواهد به تو یاد دهم که چطور با دیگران صبور باشی،

 من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن،

یک دعا، یک فکر یا گوشه ای از قلبت که به سوی من آید، خیلی سخت است که مکالمه ای

یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود،

به امید آنکه شاید فردا کمی هم به من وقت بدهی.

آیا وقت داری که این نامه را برای دیگر عزیزانم بفرستی؟

 اگر نه، عیبی ندارد، من می فهمم و سعی می کنم راه دیگری بیابم،

من هرگز دست نخواهم کشید.

 دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی...

 

 

 

دوست و دوستدارت: خدا


یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را مثل : بابا و مامان و پدربزرگ و مامان بزرگ

یک شنبه 28 خرداد 1391  4:00 PM
تشکرات از این پست
nikbakht88
nikbakht88
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 5887
محل سکونت : تمام ایران سرای من است

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

 سلام.

کاربر گرامیmostafa199455

مطالب ارسالی شما تکراری بودند ضمن تشکر از شما، حذف گردیدند.

 

موفق باشید

یک شنبه 28 خرداد 1391  8:31 PM
تشکرات از این پست
nikbakht88
nikbakht88
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 5887
محل سکونت : تمام ایران سرای من است

پاسخ به:درد دل های خدا - ارزش یکبار خوندن رو داره

                                          تا کي به تمناي وصال تو يگانه

 
 

تا کي به تمناي وصال تو يگانه                                             اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد که سرآيد غم هجران تو يا نه                                      اي تيره غمت را دل عشاق نشانه

                                                     جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد                                          ديدم همه را پيش رخت راکع و ساجد

در ميکده رهبانم و در صومعه عابد                                      گه معتکف ديرم و گه ساکن مسجد

                                                     يعني که تو را مي‌طلبم خانه به خانه

روزي که برفتند حريفان پي هر کار                                       زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار

من يار طلب کردم و او جلوه‌گه يار                                          حاجي به ره کعبه و من طالب ديدار

                                                     او خانه همي جويد و من صاحب خانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تويي تو                                    هر جا که روم پرتو کاشانه تويي تو

در ميکده و دير که جانانه تويي تو                                          مقصود من از کعبه و بتخانه تويي تو

                                                       مقصود تويي، کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد                                پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد                                      يعني همه جا عکس رخ يار توان ديد

                                                       ديوانه منم، من که روم خانه به خانه

عاقل به قوانين خرد راه تو پويد                                          ديوانه برون از همه آئين تو جويد

تا غنچهء بشکفتهء اين باغ که بويد                                      هر کس به بهاني صفت حمد تو گويد

                                                       بلبل به غزل خواني و قُمري به ترانه

بيچاره بهايي که دلش زار غم توست                                   هر چند که عاصي است ز خيل خدم توست

اميد وي از عاطفت دم به دم توست                                      تقصير "خيالي" به اميد کرم توست

                                                      يعني که گنه را به از اين نيست بهانه

 

                                                                                                                                                  "شيخ بهايي"

دوشنبه 29 خرداد 1391  12:03 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها