0

نماز در اتاق ژنرال

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

نماز در اتاق ژنرال
دوشنبه 10 آبان 1395  11:33 AM

نماز در اتاق ژنرال

 

http://s6.picofile.com/file/8183971242/aidn_fhfhdd.jpg
 
دوره خلبانی من در آمریکا تمام شده بود و بهترین نمرات را در امتحانات پروازی به دست آورده بودم، ولی به دلیل گزارش هایی که در پرونده ام وجود داشت، گواهی نامه خلبانی ام صادر نمی شد. سرانجام روزی به دفتر رئیس دانشگاه که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او آخرین فردی بود که بایستی در مورد قبولی یا ردّ شدنم در خلبانی، نظر می داد. پرسش هایی کرد که من پاسخ دادم. از سؤال های ژنرال بر می آمد که میانه خوبی با من ندارد. ناگهان دَرِ اتاق به صدا در آمد و منشی ژنرال وارد شد و پس از احترام، از او خواست تا برای کار مهمی از اتاق خارج شود. با رفتن ژنرال، مدتی در اتاق تنها ماندم، به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم: ای کاش در این جا نبودم و می توانستم نمازم را در اول وقت بخوانم.

انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. اندیشیدم که هیچ کاری مهم تر از نماز نیست و با خود گفتم: خوب است نمازم را همین جا بخوانم. به گوشه ای از اتاق ژنرال رفتم و روزنامه ای را برداشتم و روی زمین پهن کردم. مُهرم را از جیبم در آوردم و مشغول خواندن نماز شدم. در همین حال ژنرال وارد اتاق شد. با خود گفتم: چه کنم؟ نمازم را ادامه دهم و یا آن را قطع کنم؟ تصمیم گرفتم نماز را ادامه دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و از ژنرال به دلیل این که معطّل شده بود، عذرخواهی کردم.

ژنرال پس از چند لحظه سکوت، از من پرسید: چه می کردی؟! گفتم عبادت می کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: دین اسلام به ما مسلمانان دستور می دهد که در ساعت های خاصی از شبانه روز، با خداوند مناجات کنیم و نام این عبادت، نماز است.

ژنرال نگاه عمیقی به من کرد و گفت: پس این گزارش هایی که در پرونده ات نوشته اند برای همین کارهایت بوده است؟ گفتم: شاید. نمی دانم خداوند با این نماز چه اثری در دل او گذاشت که قلم خودنویسش را برداشت و گواهی نامه خلبانی مرا امضا کرد.

آن روز به اولین جای خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من داده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها