0

آغاز دومین مرحله عملیات بیت المقدس - بخش اول

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

آغاز دومین مرحله عملیات بیت المقدس - بخش اول

عکس مرحله  اول عملیات بیت المقدس و رسیدن گردان بلال به پشت جاده اهواز خرمشهر

بنام خدا

ادامه عملیات بیت المقدس - اسقرار در پشت جاده اهواز خرمشهر و شروع مرحله دوم عملیات به سمت شلمچه و مرزهای بین المللی

در پست قبلی (مرحله اول عملیات بیت المقدس تا آنجا را برایتان بیان کردم که گردان ما پس از اینکه ماموریت یافت در مرحله اول وارد جنگ شود حدود ساعت چهار صبح با عبور از پل ساخته شده بر روی رود کارون در حمایت از یکی از گردان ها که برای پیشروی با مشکل مواجه شده بود وارد دشت وسیعی شد و چون گردان قبلی مسافتی را پیشروی کرده بود به سرعت به سمت اهداف تعیین شده حرکت میکرد تا اینکه به لطف خدا بدون کمترین تلفات (فکر می کنم فقط چند مجروح داشتیم) با کمک گردان پیشرو قبلی توانستیم به سرعت خودمان را به هدف تعیین شده یعنی جاده اهواز خرمشهر برسانیم.البته همانگونه که قبلا هم گفتم گردان ما زیر نظر قرارگاه فتح از محور میانی به عملیات پرداختیم و از محور جنوبی قرارگاه نصر با عبور از رود کارون به سمت خرمشهر و از محور شمالی قرارگاه قدس با عبور از رودکرخه وارد نبرد شده بودند. مرتب از بی سیم ها گزارش پیشرفت قرارگاه ها شنیده می شد و نکته بسیار جالبی که در شروع عملیات  برای بنده پیش آمد این بود که وقتی که در قسمت پدافند منتظر بودیم تا واحد عمل کننده به هدف رسیده و بعد وارد محور عملیاتی شده و کار پدافند خط را بعهده بگیریم تا گردان عمل کننده بتواند استراحت کند متوجه شدم بی سیم چی قرارگاه در نزدیکی محا استقرار ما قرار دارد و مشغول گزارش گیری برای قرارگاه می باشد و عجیب بود که این بی سیم چی با گویش انارکی (لهجه محلی انارکی ) مشغول صحبت با عزیزان بی سیم چی آن طرف خط می باشد و با عنایت به اینکه بنده با این گویش خاص آشنائی کامل داشتم دائما در جریان مقدار پیشروی و یا زمین گیر شدن محورها قرار می گرفتم و این هم یکی دیگر از عنایات خداوند قادر متعال بود که بنده با این گویش محلی آشنا بودم و میتوانستم کمکی  برای بی سیم چی در صورت نیاز باشم . پس از مدت زمانی که از شروع عملیات و اعلام رمز عملیات توسط آیت الله شهید صدوقی سومین شهید محراب که برای عملیات به منطقه آمده بود گذشت با توجه به اینکه دشمن غافلگیر شده بود و وسعت عملیات بقدر زیاد بود که از تصور دشمن بعثی خارج بود و نیروهای عراقی انگیزه ای هم برای جنگ نداشتند و خصوصا بعضی از آنها منتظر حمله و عملیات از سوی ایران بودند تا بتوانند خود را تسلیم رزمندگان غیور ایرانی نمایند، مرتب خبر پیشروی و تسلیم شدن تعدادی از نیروهای عراقی از محورها بگوش میرسید و چون عملیات در ابتدای ساعات صبح شروع شده بودند و دستور بر این بود که در تاریکی برای جلوگیری از خطرات احتمالی اسیر نگیرند و سعی نمایند نیروهای مزدور عراقی را به درک فرستاده و پیشروی نمایند، لذا دائم سوال میکردند با آنهائیکه داوطلبانه خود را تسلیم کرده ایم چه باید بکنیم، تا اینکه دستور صادر گردید که آنهائیکه خودشان را تسلیم می کنند با انجام حفاظت مناسب به سمت پشت خطوط مقدم هدایت شوند و مبادا آنها را بکشند.و البته بعضی از محورهای ما هم که با آمادگی قبلی نیروی دشمن مواجه شده بودند ضمن دادن تلفات انسانی یعنی مجروح و شهید شدن تعدادی از نیروها زمین گیر شده بودند و نتوانسته بودند به اهداف خود برسند و بنده همه این مطالب را می شنیدم و اگر چه بسیار مایل بودم در عملیات باشم اما از آنجائیکه برنامه تعریف شده اجازه ورود ما به جنگ را صادر نکرده بود ، چاره ای جز تحمل و اطاعت از دستور مافوق خود نداشتیم. تا زمانیکه فرمان پیشروی ما برای حمایت از گردان زمین گیر شده  صادر گردید و ما پس از نبردی جانانه در دشتی مسطح با دشمن زبون بی انگیزه که زیر فشار گردان فبلی هم قرار گرفته بود مواجه شدیم و با گرفتن تعداد قابل توجهی اسیر خودمان را به هدف تعیین شده یعنی پشت جاده اهواز خرمشهر رساندیم.

همانگونه که در پست قبلی گفتم پاتک دشمن بعثی با توپ وتانک از ابتدای مستقر شدن ما در پشت جاده ادامه داشت اما با توجه با اینکه نیروهای آرپی جی زن ما با از خود گذشتگی براحتی تانکهای پیشرفته دشمن را شکار میکردند ، جرات جلو آمدن و نزدیک شدن به خط را نداشتند ولی از دور مرتب آتش بر روی خط میریختند که منجر به شهادت و مجروح شدن تعدادی از عزیزان ما شد.پس از مستقر شدن پیام رسید که محور های دیگر یعنی قرارگاه قدس به سختی توانسته خود را به اهداف تعیین شده نزدیک کنند اما ادامه عملیات و رسیدن به اهداف برای آنها به شب موکول گردید و محور نصر هم با توجه به آمادگی و تمرکز نیروی دشمن مجبور به این شد که زمین گیر شود تا اینکه مجددا شب هنگام ادامه عملیات را پی بگیرد(لازم بذکر است چون منطقه عملیا بصورت دشتی مسطح بود در روز نبرد با آنها که از امکانات خوبی هم برخوردار بودند، بسیار دشوار بود. نهایتا اتصال قرارگاه قدس با قرارگاه فتح روز دوم عملیات انجام شد و ارتباط قرارگاه نصر با این دوقرارگاه بدلیل وجود باتلاق هائی که در سر راه این قرارگاه بود و همچنین مقاومت بیش از حد دشمن تا چهار روز بعد از عملیات طول کشید و روز پنجم این اهداف هم تصرف شد و هر سه قرارگاه بهم پیوستند.در نتیجه عملیات این مرحله جاده اهواز خرمشهر از کیلومتر 68 تا 103 بطور کامل تصرف و در اختیار سپاه اسلام قرار گرفت.

با طرحی که تهیه شده بود تصمیم بر این شد که سریعا نیروهای ذخیره با نیروهای قرارگاه نصر جابجا شده و هر سه قرارگاه آماده عملیات شوند. در این مرحله آزاد سازی خرمشهر از دستور کار عملیات خارج و تصمیم گرفته شد که قرارگاه های فتح و نصر از جاده اهواز – خرمشهر به سمت مرز پیشروی کنند و قرارگاه قدس نیز ماموریت یافت تا به صورت محدود برای تصرف سرپل در جنوب کرخه کور اقدام نماید و سپس آن را گسترش دهد. لذا در عصر روز شانزدهم اردیبهشت اعلام گردید که در ساعات پایانی شب مرحله دوم عملیات آغاز خواهد شد و همه گردان های عمل کننده باید با امکانات لازم آماده عملیات باشند.

قبل از اینکه عملیات مرحله دوم را تشریح کنم لازم بود مطالبی از مدت اقامت و استقرار ما در پشت جاده اهواز خرمشهر(نزدیک به پنج روز) برایتان بگویم که در این مدت چه کشیدیم و چگونه در مقابل دشمن ایستادیم تا نتواند دورباره به این جاده استراتژی دسترسی پیدا کند و البته تعدادی از عزیزان خوب ما هم در این عملیات پدافندی جان خود را در راه وطن و دفاع از این مرزو بوم و برای امنیت ایران و ایرانیان سرفراز از دست دادند که بعلت طولانی شدن مطلب از ذکر نام آنها خوداری می کنم و اگر فرصتی شد در پست های بعدی دلاوریهای بعضی از آنها را بیان خواهم کرد.

بهرحال عملیات مرحله دوم بیت المقدس از ساعت 22.30 دقیقه روز شانزدهم اردیبهشت ماه سال 1361 با همان رمز یا علی ابن ابیطالب آغاز شد و گردان ما بعنوان گردان پیشرو و زیر نظر قرارگاه فتح از محور میانی به سمت مرزهای بین المللی حرکت کرد.

عکس فوق آماده شدن رزمندگان ساعاتی قبل از عملیات مرحله دوم  بیت المقدس را نشان میدهد

امیدوارم خداوند این توفیق را به بنده بدهد تا ادامه مطالب مربوط به این عملیات را در پست های بعدی برایتان بنویسم.انشاالله

http://rasekhoon.net/forum/thread/1043885/page1/ - خاطرات عملیات بیت المقدس

http://rasekhoon.net/forum/thread/1044666/page1/ - خاطرات دوران دفاع مقدس بخش دوم

http://rasekhoon.net/forum/thread/1044727/page1/ - خاطرات دوران دفاع مقدس بخش سوم

http://rasekhoon.net/forum/thread/1046177/page1/ -  خاطرات دوران دفاع مقدس بخش چهادم  

 

                  

چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394  6:23 PM
تشکرات از این پست
kordabadi mehdi0014
دسترسی سریع به انجمن ها