0

شعر ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 
kordabadi
kordabadi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 3073
محل سکونت : مازندران

شعر ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود

ماه ،روز اول ذی القعده کامل می شود

 

بارها سر در میارد از شب میلاد تو

تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود

 

گوئیا شان نزولش می شود ایران ما

هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل می شود

 

پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم"

چشم ایران چون که مشهدگشت-قم ؛دل می شود

 

خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست

حضرت معصومه زینب را معادل می شود

 

هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است

هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود

 

هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود

هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود

 

هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد

هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل می شود

 

رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب

شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود

 

درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند

"شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود

 

اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت

پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود

 

هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد

صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود

 

گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست

گوشه ای از لطف معلوم تو"فاضل"می شود

 

تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست

پس من ِهمسایه ات رانیز شامل می شود

 

مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن

دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود

خوشا دردی که درمانش تو باشی

             خوشا راهی که پایانش تو باشی             

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی  

پنج شنبه 14 مرداد 1395  4:50 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh 13321342
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعر ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 


:diamond_shape_with_a_dot_inside:ياحضرت معصومه(س):diamond_shape_with_a_dot_inside:

زينبِ_امام_رضا(ع
شعر_ولادت_حضرت_معصومه(س)


لحظه ها لحظه هاي رويايي
چشمها چشمه هاي دريايي
ابرهاي بهار ميبارد
قلب هاي پُر خروش و شيدايي
آسمان محو تابش خورشيد
چه طلوعي چه صبح زيبايي
دفتر باد لابه لاي چمن
گرم نقاشي و گُل آرايي
و تو اي قبله ي دلِ مريم
روي دستِ مسيح مي آيي

منّت خويش بر سرم بگذار
روي چشمم بيا قدم بگذار

از دلِ خانواده ي ياسين
آمدي اي كريمه ترين
جاي تو آسمان و عرش خداست
لطف كردي آمدي به زمين
پيش ِ پايت عجب شلوغ شده
سائلان صف كشيده اند ببين
همه ي باغها براي شما
هرچه خواهي بيا و ميوه بچين
من دعا ميكنم تورا به خدا
دست بالا ببر بگو آمين

كاش گَردَم فداي معصومه
جان دهم زير پاي معصومه

مِهر رويِ تو محور خورشيد
نام تو نقش دفتر خورشيد
در افق هاي روشن فردا
سايه ي توست بر سر خورشيد
دختر نجمه ، اي مليكه ي نور
بانويِ ماه ، خواهر خورشيد
هركه خواهد ببيندت گيرد
آينه در برابر خورشيد
قبر تو قبر مادر سادات
كعبه ي ديده ي تر ِ خورشيد

عقل ها مانده اند حيرانت
پدرت گفته جان به قربانت

هرچه داريم از خدا داريم
نعمتِ عشق از شما داريم
تا تو هستي شفيعه ي محشر
غم نداريم چون تورا داريم
در تمام جهان بگردي نيست
مثل اين كشوري كه ما داريم
ما به لطف صفاي مقدمتان
دو حرم مثل كربلا داريم
اين طرف قم كه خاكِ تربت توست
آن طرف مشهدالرضا داريم

تو و آقا كه جانِ ايرانيد
از ازل صاحبانِ ايرانيد

دل به دريا زدي خطر كردي
مثل زينب تو هم سفر كردي
در بلنداي عاشقي بانو
از سر ِقله ها گذر كردي
هر بلايي كه بر سرت آمد
باز هم سينه را سپر كردي
همرهانِ تورا همه كشتند
روز و شب به غُصه سر كردي
از غم ِ دوري برادرها
رختِ داغ و عزا به بر كردي

لاله از باغ بي كسي چيدي
كِي ولي روي نيزه گل ديدي

گرچه قلبت هزار بار شكست
كِي دگر بر سر تو سنگ نشست
كِي به نامحرمان اسير شدي
كِي به دست تو خصم سلسله بست
كِي سر ِ دلبر ِ تورا بردند
در بر ِ يك شراب خوار ه ي مست
دشمنت حمله كرد اما تو
معجر و چادرت نرفت ز دست
با همه غربتت بگو آيا
خارجي زاده ات كسي خواندست؟

گرچه بر شانه بار غم بُُردي
سيلي و تازيانه كِي خوردي؟

(علي صالحي)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

یک شنبه 24 مرداد 1395  11:16 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh kordabadi
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعر ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

:diamond_shape_with_a_dot_inside:ياحضرت معصومه(س):diamond_shape_with_a_dot_inside:


:ballot_box_with_check:شعر_ولادت_حضرت_معصومه(س)

 


سائل لطف نوشتند بني آدم را
سر ِ اين سفره نشاندند همه عالم را
صبح فردا عجبي نيست اگر بنشانند
يك طرف آسيه و يك طرفت مريم را
حس ِ معراج نشينيِ من اين است فقط
گوشه اي از حرمت پهن كنم بالم را
در ضريحت شرف آدميت ريخته اند
پس محال است كه آدم نكند آدم را
همه بالفعل مسيح اند اگر پخش كنند
نفس ِ دختر موسايِ مسيحا دم را
مثل يك عرش براي تو حرم ساخته اند
كاش ميشد حرم حضرت زهرا هم را

با گدايي حرم فخر به دنيا داريم
هرچه داريم از اين دختر موسي داريم

قصد كردي بكِشي و بكِشاني همه را
تا به معراج ِ بلندت برساني همه را
ريشه هاي دلِ ما رشته اي از چادر توست
چادرت را بتكان تا بتكاني همه را
به خدا ذره اي از خانمي ات كم نشود
چه براني همه را و چه بخواني همه را
تربت پاي تو بودن چه به ما مي آيد
پس چه بهتر سر راهت بنشاني همه را
يك دو قرباني ما نيست برازنده ي تو
وقت آن است بيايي بستاني همه را

بشكند گر سر عشاق فداي سر تو
همه ي ما به فداي نخي از معجر تو

ما گداييم همه وقت نظر داشتنت
خاك پاييم همه وقت گذر داشتنت
آمدي مردم ايران به نوايي برسند
ورنه جز اينكه بهانه ست سفر داشتنت
علم شد تربت سجاده ي بيت النّورت
حوزه ي علميه شد لطف سحر داشتنت
يك نفس در جگرت سوخت و شد روح الله
بركت داشت چقدر ، آهِ جگر داشتنت
فتنه اي آمد و چون فاطمه جمعش كردي
اي به قربان تو و سينه سپر داشتنت

در طريقت نفس از پا كه بيفتد خوب است
سير معراج به اينجا كه بيفتد خوب است

گاه بابا سخنش را به تو تنها ميگفت
چون نبي گرچه علي داشت به زهرا ميگفت
جايگاه تو چنان در نظرش بالا بود
جاي آن داشت به تو اُمِّ ابيها ميگفت
دست خطِ تو كه ميديد فقط مي بوسيد
تا كه يادِ تو مي افتاد "فداها" ميگفت
خبر از عصمت بي چون و چرايت ميداد
هر امامي كه مقامات شما را ميگفت
عمه ي كرب و بلا در تو تجلي كرده
بايد اين آينه را زينب كبري ميگفت

بر روي چشم همه جاي شما محفوظ است
احترام تو در اين شهر خدا محفوظ است

مطمئن باش در اين شهر پريشان نشوي
بي برادر نشوي پاره گريبان نشوي
مطمئن باش كسي سنگ نمي اندازد
از عبورت ز سر كوچه پشيمان نشوي
محملت بر روي چشم همگان جا دارد
به خدا مورد آزار مغيلان نشوي
آن قدر پوشيه و حله سرت ميريزند
زير يك معجر پاره شده پنهان نشوي
زيور آلات تورا مردم اينجا نبرند
وسط خيمه ي آتش زده حيران نشوي

محملت شعله ور از واژه ي غارت نشود
حَرمت بسته به زنجير اسارت نشود

(علي اكبر لطيفيان)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

یک شنبه 24 مرداد 1395  11:17 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh kordabadi
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعر ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

:diamond_shape_with_a_dot_inside:ياحضرت معصومه(س):diamond_shape_with_a_dot_inside:

:ballot_box_with_check:شعر_ولادت_حضرت_معصومه(س)

تب باران گرفته چشمانم
مست باران ترانه می خوانم
بنویسید عبد معصومه
بنویسید غرق بارانم
بنویسید شیعه ی مولا
نوکری از تبار سلمانم
گاه پای ضریح معصومه
گاه پای ضریح سلطانم
و به لطف کرامت بی بی
سر این سفره باز مهمانم
من اگر بی قرار می چرخم
مست طعم لذید سوهانم
شب لبخند آسمانی هاست
شب بانوی مهربانی هاست
شده ام بار، بار معصومه
میثم روی دار معصومه
بی صدا حرف می زند امشب
نوکری از تبار معصومه
شوق بالای سر به سر دارم
شده ام بی قرار معصومه
در سرم فکر و ذکر دیگر نیست
تا که هستم کنار معصومه
و به قم اعتبار بخشیده
به خدا اعتبار معصومه
ماند حسرت به دل، به سر نرسید
عاقبت انتظار معصومه
به سرم هست شور معصومه
غرق نورم به نور معصومه
*ربنا بعد ربنا* آمد
نور، توحید، اهدنا آمد
همنشین فرشته های خدا
سفره دار ستاره ها آمد
با قدم های او بهشت آمد
با نفس های او خدا آمد
آسمان غرق نور سلطان شد
خواهر حضرت رضا آمد
هر کسی رفت سمت بیت النور
از در خانه مبتلا آمد
مفتخر شد به منصب شاهی
در این خانه هر گدا آمد
در این خانه نوکری خوب است
با فقیران برابری خوب است
سحر آورده، کوثر آورده
نفحاتی معطر آورده
به میان رواق آینه ها
چلچراغی منور آورده
از حوالی کوچه های خدا
بوی موسی بن جعفر آورده
نذر دیدار با امام رضا
چند تایی کبوتر آورده
شده از ریشه های چادر او
حاجت هر کسی بر آورده
و خدا هم به قم، نه معصومه
بلکه زهرای دیگر آورده
به نفس های قم کرم دادند
و به زهرای آن حرم دادند
هست بال و پر ولی الله
اول و آخر ولی الله
هست هم عمه ی ولی الله
هست هم خواهر ولی الله
هست زهرای دیگر این قوم
هست او دختر ولی الله
تاج روی سر پدر، دختر
هست تاج سر ولی الله
مادری کرده او برای رضا
بوده پس مادر ولی الله
همه ی عمر غرق برکت را
بوده در محضر ولی الله
درس خوانده به پای این منبر
پدر او فدای این دختر

وحید محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

یک شنبه 24 مرداد 1395  11:19 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh kordabadi
دسترسی سریع به انجمن ها