حبیبه حقّ(1)
تو ای حبیبه حق جلوه از خدا داری
که سوی خویش همه چشم ماسوی داری
به چرخ حشمت و اجلال بیشتر از مهر
به پیش دیده اهل صفا ضیا داری
تو آشنا نشوی گر چه به کسی از قدر
ولیک در همه عالم تو آشنا داری
به زائرین حریم خود ای ستوده خصال
نظر ز راه محبّت جُدا جُدا داری
به یک نگاه مِس قلب ما طلا سازی
تویی که با نظر خویش کیمیا داری
به هر که می نگرم جانب تو روی آرد
تو خود نظر مگر از لُطف سوی ما داری
از آن که دختر موسی ابن جعفری بخدا
کنند مدح تو گر تا به حشر جا داری
پاورقی
1 ـ لمعات عشق ، حیدر معجزه ، ص106 .
صفحه87
درّ پربهاء(1)
بالد بر آسمان ز شرف آسمان قم
ساید بر آستان تو سر آسمان قم
درگاه تو است مرکز دارالفنون علم
طلاّب دین کواکبی از کهکشان قم
در پیشگاه حضرت معصومه صبح و شام
بیزد گُهر ، مَدْرَسِ گوهرفشان قم
سبقت ز ساکنان حریم خدا برند
از راه دوستی علی عارفان قم
چون پای اهل علم بر این خاک می رسد
ای دل به جان ببوس تو هم خاکدان قم
ای دُرّ پُر بها به قم گشته ای مکین
کردی ز خلد باز دری در مکان قم
سر عاکفان کعبه یزدان به جان نهند
بر آستان قدس ملک پاسبان قم
الفاظ در معانی مدح تو قاصر است
ای نازنین که جسم تو باشد روان قم
آید اگر خلیل پیمبر در آن حرم
نبوَد شگفت گر شود از عاکفان قم
چشم دلم ز گرد ضریح تو روشن است
آری چو توتیا بود این ارمغان قم
پاورقی
1 ـ لمعات عشق ، ص118 .
صفحه88
جمال و کمال فاطمی (علیها السلام)(1)
خاک قم گشته مقدّس از جلال فاطمه
نوباران گشته این شهر از جمال فاطمه
گر چه شهر قم شده گنجینه علم و ادب
قطره ای باشد ز دریای کمال فاطمه
تابش شمع و چراغ و کهربای نورها
باشد از نقد جمال بی مثال فاطمه
صافی آیینه ایوان نیکو منظرش
گوشه ای از صافی قلب زلال فاطمه
عطر آگین گشته گر این بارگاه جنّتی
این نسیمی است از عبیر بی همال فاطمه
بر سر ما سایه افکن از کرامت ای بتول
شد سعید آن کس که بُد اندر ظلال فاطمه
آفت دلها غم است بر درگه معصومه ام
حرمت من حرمت عزّ و جلال فاطمه
یارب از غم ها مرا برهان هم از افسردگی
عفو کن ما را به قلب پر ملال فاطمه
کبریا از درگهش کس را نکرده ناامید
خاصّه آنکو داشت پشتیبان مثال فاطمه
پاورقی
1 ـ گنجینه دانشمندان ، ج1 ، ص17 .
صفحه89
ریحانه رسول(1)
رواق دختر موسی بن جعفر است این جا
حریم فاطمه بنت پیمبر است این جا
در بهشت برین گر طلب کنی به خدا
ببوس با ادب آن را که آن در است این جا
زمین قم به مثل چون صدف بود آری
وجود حضرت معصومه گوهر است این جا
ببند عقد نماز اندرین مقام رفیع
که جای گفتن الله اکبر است این جا
مخوان به خلد برینم زکوی او واعظ
برای من ز دو صد خلد برتر است این جا
حبیبه حق و ریحانه رسول و علی
یگانه دختر زهرای اطهر است این جا
ببوس از سر صدق و صفا ضریحش را
که مورد نظر حیِّ داود است این جا
مسیح زنده شود در حریم این بانو
عجب ز فیض دمش روح پرور است این جا
ز یُمنِ موکبِ اجلالِ فاطمه بنگر
که دُرّ تاج سر هفت کشور است این جا
فروغ روضه او پر تو افکن است به مهر
چرا که مطلع خورشید انور است این جا
پاورقی
1 ـ لمعات عشق ، ص58 ، دیوان حیدر معجزه .
صفحه90
اگر بدیده ادراک بنگری بینی
که مهر و ماه هم از ذرّه کمتر است این جا
از آن شدند سلاطین مقیم در کویش
که خاک درگه او زیب افسر است این جا
کند بدرگه او سجده صبحدم خورشید
که از فروغ ولایت منوّر است این جا
اگر تجلّی حق بینی از در و دیوار
عجب مدار که دخت پیمبر است این جا
تبارک الله از این روضه بلند رواق
که از تصوّر و از وصف برتر است این جا
برو طهارت دل کن بیا به روضه او
که جای مردم پاک و مطهر است این جا
از آن پناه به کوی تو آرم ای بانو
که فیض روح ز لطفت میسّر است این جا
مرا که نام بود حیدر آمدم به درت
چرا که نور دو چشمان حیدر است این جا
زمین قم شده روشن از آن به غیب و شهود
که نور حق به جمالت برابر است این جا
ز آفتاب قیامت غمی نخواهد بود
مرا که سایه لطف تو بر سر است این جا
سزد که « معجزه » قم همچنان بهشت بود
چرا که دختر موسی بن جعفر است این جا
صفحه91
بارگاه رفیع فاطمی(1)
این بارگه که چرخ بر رفعتش گم است
فخر البقاع بقعه معصومه قم است
فخر البُقاع نیست که فخر البَقا بود
این بارگه که چرخ بر رفعتش گم است
با خاک درگهش خضر اندر گه نماز
کاری که فرض عین شمارد تیمّم است
سنگ حریم او فلک النّجم عالم است
ریگ سرای او مَلِک العرش انجم است
سقای او چو آب زند گَردِ ساحتش
از رشک با سرشک قرین چشم قلزم است
در التماس بارقه گنبدش هنوز
در طور روح موسی اندر تکلّم است
از رشک خشتهای زر اندود او مدام
داغی چو شمس بر دل این هفت طارم است
هی پا نهاده زائر او بر پر ملک
بس از ملک به طوف حریمش تهاجم است
پاورقی
1 ـ از تاج الشّعراء جیحون ، زندگانی حضرت معصومه(علیها السلام) ، ص86 .
صفحه92
حق دارد این مکان زند ار ، دم ز ، لامکان
کو را یگانه گوهر سلطان هفتم است
اخت رضا و دختر موسی که حشمتش
مستور از عفاف ز چشم توهّم است
هم در حسب بزرگ اب اندر پی اب است
هم در نسب سترکْ اُم اندر پی اُم است
آن کعبه است مرقد فرقد عُلوِّ او
کز پیل حادثات مصون از تهدم است
یا بضعة البتول و یا مهجة الرّسول
ای آنکه رتبه تو ورای توهّم است
از اشتیاق سجده بر خال چهر تو
آدم هنوز روی دلش سوی گندم است
دانند اگر ز آدم و حوا مؤخرت
من گویمت بر آدم و حوّا تقدّم است
زیرا که جز ثمر نبود مقصد از درخت
وان شاخ و برگش ارچه بود عود و هیزم است
ابلیس را که چنگ ندامت گلو فشرد
بر درگهت امید علاج تندم است
صفحه93
مردم زیارت تو کنند از پی بهشت
وین خود دلیل بر عدم عقل مردم است
زیرا که جز زیارت کویت بهشت نیست
ور هست درب کوی تو آن را تصمم است
با صدق تو صباح دوم را بدون کذب
بر خویش خنده آید و جای تبسّم است
کی شِبْهِ مَریمت کنم از پاک دامنی
کالوده اش ز نفحه روح القدس کم است
آن جا که عصمت تو زند کوس دور باش
پای وجود روح قدس در عدم گم است
گردون به پیش محمل فَرَّت جنیبتی است
کز آفتاب کوی زرش زیور دم است
ذلی که از پی تو بود عین عزّت است
خاری که در ره تو خلد به ز ، قا قُم است
ای بانوی حرم سوی جیحون نظاره ای
کز انقلاب دهر ، همی در تلاطم است
مویم اگر چه شد به معاصی سپید لیک
رویم منه سیاه که دور از ترحم است
صفحه94
روح ایمان(1)
ولای حضرت معصومه راحت جانست
به چشم مردم آگاه روح ایمانست
کسی به دعوی ایمان خود بود صادق
که پیرو نبی و تابع امامان است
چو اهل بیت نبی گوهران بی مثلند
بهایشان ز شرف فوق درک انسانست
به هر گلی که ز باغ رسالت است و علی
هر آنکه دل ندهد خوار نزد یزدانست
چه جای آن که نباشد محبّ معصومه
که او به چرخ ولا اختر درخشانست
به خاک پای تو ای بنت موسی جعفر
که توتیای ضیابخش اهل عرفانست
اگر حبیبه حق خوانمت از آن باشد
که بر مقام تو عارف خدای سبحانست
پاورقی
1 ـ لمعات عشق ، ص102 .
صفحه95
شافع یوم المعاد(1)
یا رب این خلد برین یا جنة المأواستی
یا همایون بارگاه بضعه موساستی
این مهین بانو که در برج شرافت اختری است
نسل پاک و زاده انسیة الحوراستی
فاطمه اخت الرّضا ، سلطان دین ، روحی فداه
خاک درگاه تو از عرش علا اعلاستی
ملجأ اهل زمان و شافع یوم المعاد
خواهر سلطان دین و ثانی زهراستی
مرقد نورانیش گویا ریاض جنّت است
تربت پاکش ز مشک و عنبر ساراستی
گو بیاید تا به بیند این همایون بارگاه
آنکه منکر بر وجود جنّت دنیاستی
حضرت ناطق بحق صادق چنین فرموده است
در جزای زائر او جنة المأواستی
ای مهین بانوی کاخ عصمت ، ای مایه وجود
ای که خاک درگهت رشک دم عیساستی
حق ام و اب اگر مانع نبودی گفتمی
هم ز خیل خادمانت آدم و حوّاستی
پاورقی
1 ـ از سید محمدرضا خادم ، زندگانی حضرت معصومه(علیها السلام) ، ص100 .
صفحه96
طالب دنیا به قم چون طیر اندر مجلس است
ظالم اندر دشت قم چون ملح در دریاستی
هر که از روی خلوص آرد به درگاه تو روی
خوشدل از دنیا و فارغ از غم عقباستی
عقل در احصاء قدرش قاصر است و پا به گل
گرچه چون لقمان دهر و بوعلی سیناستی
خطه قم شد ز یمن مقدمش رشک جنان
در صفا دار الخلود و از شرف غبراستی
چون بدیدی این بنا را عقل گفتی کاسمان
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
بضعه موسی(1)
آتش موسی عیان از سینه سیناستی
یا که زرّین بارگاه بضعه موساستی
بضعه موسی بن جعفر فاطمه کز روی قدر
خاک درگاهش عبیر طره حوراستی
نوگلی رنگین ز طرف گلشن یاسین بود
آیتی روشن ز صدر نامه طاهاستی
پرتوی از آفتاب اصطفای مصطفی
زهره ای از آسمان عصمت زهراستی
پاورقی
1 ـ زندگانی حضرت معصومه ، سیدمهدی صحفی ، ص102 ، شعر از فتحعلی خان صبا . ( این اشعار دور گنبد حضرت نوشته شده است ) .
صفحه97
صحن او را هست اقصی پایه عزّت چنان
کز شرف مسجود سقف مسجد اقصاستی
پستی از صحن حریمش را به پاطاق حرم
کین مکان عزت و آن مسکن غبراستی
گلِ گلشن فاطمی(1)
ز باد حوادث گلی از پیمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)
در این خاک عنبرفشان آرمیده
یکی لاله از لاله زار ولایت
به گلزار قم بین چسان آرمیده
گل گلشن فاطمی بین که چونان
ز دست قضا نوجوان آرمیده
در این بارگاه رفیع دل افروز
نهان زیب تاج کیان آرمیده
در این ارض اقدس یکی گوهر پاک
به تقدیر چرخ زمان آرمیده
درخشان مهی دخت موسی بن جعفر
کزو کشوری در امان آرمیده
جبین سا به خاک درش هان که بی شک
در این بقعه جان جهان آرمیده
پاورقی
1 ـ همان ، ص89 ، قصیده فاضل ارجمند آقای دوانی .
صفحه98
بگرد حریمش بسان کبوتر
هزاران ز روحانیان آرمیده
به پیرامن مشعل پرفروغش
شهان و دو صد عالمان آرمیده
به فردوسیان گو به قم اندر آیند
که زینت ده حوریان آرمیده
کمال و شرف ، علم و جاه و جلالت
به هر سوی این آستان آرمیده
به هر جا که گامی نهی با تأمل
فسرده تنی شادمان آرمیده
قدمها به آرامی این جا فرو نه
که در این زمین گلرخان آرمیده
به عبرت نظر کن که بینی در این جا
هزاران سر و سروران آرمیده
هزاران گل و بلبل و سرو و سوسن
دو صد نرگس و ارغوان آرمیده
خوش آنان که در قم همی جان سپارند
خوش آن کو در این گل مکان آرمیده
خوش آن روزگاری که در قم گذشت
خوشا حال آن که شبان آرمیده
چه غم دارد از روز محشر ( دوانی )
که در ظلِّ این سایبان آرمیده
صفحه99
7- ترجمه و معنار شعر زیر را بنویسدید
یا رب این خلد برین یا جنة المأواستی
یا همایون بارگاه بضعه موساستی
این مهین بانو که در برج شرافت اختری است
نسل پاک و زاده انسیة الحوراستی