0

اشعار در مدح حضرت علی (ع)

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

اشعار در مدح حضرت علی (ع)

 


مدح_امیرالمومنین
یا_اسدالله_حیدر

لبهای قلم باز ، ز وصف تو کم آورد
در شأن خودت غیر خودت نیست سزاوار

هفتاد فلک ، سجده به پاهای تو رفتند
تسبیح سماوات شده ، حیدر کرار

دریای عجائب که حسن سازد و زینب
کلثوم و حسین ، گوهر نایاب ،به تکرار

با ناد علی ، هر گرهی لب بگشاید
این عین یقینست ، نه در سایه ی انکار

توحید و خدا ، در سکناتش به لب آید
این ریشه به حقانیت و عشق دهد بار

هرکس که خدا خواهد و وحدانیتش را
باید به علی رو بزند ، از سر اجبار

بر سفره ی او آدم و نوحست و سلیمان
جن و ملک و انس به این ریشه گرفتار

تسبیح علی یارب و، رب نام علی را
در خلقت عالم به یقین برده دوصد بار

خیبر شکن و خط شکن و نیزه شکن بود
اینگونه تجلی کند این تحفه ی دادار

هرکس که علی را به امامی نشناسد
ناچار بلغزد ز صراطش به دم نار

تا نام علی ورد زبان نیست نشاید
با نام علی باز شود عقده ی هر کار

شب طرفه ی زلفیست ، که افتاده به پایش
والیل ، که غیر از تو شهی نیست ، صداقرار

من مرتضوی ، فاطمی و زینبی هستم
من حیدریم ، این صفتم را بزنم جار

در آتش این عشق ، تب فاطمه میسوخت
در راه علی تحفه شد این ، در گهر بار

در مهلکه ی آتش و دیوار و در و بغض
باعشق علی ، بیعت خون داد به مسمار

توحید خدا معرکه در ، آتش و غم برد
رفتست به امداد علی با تن بیمار

در عشق شده غوطه ور از آتش نمرود
رفتست به خیبر شکنی باز ، على وار

ای مست قلم ، از چه نوشتی که کم آمد
از مدح علی ، بی مددش دست نگهدار

عالم که فدایی شده با عشق تو حیدر
در شأن خودت غیر خودت نیست سزاوار

نرگس غریبی

 

دوشنبه 15 آذر 1395  10:28 PM
تشکرات از این پست
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار در مدح حضرت علی (ع)

 

مدح_امیرالمومنین
یا_اسدالله_حیدر

ای که خورشید فلک تابه ابد بندۀ توست
آسمان باهمۀ قدر سرافکندۀ توست
درسپهر عظمت مهر فروزنده توئی
نورباران فلک از پرتو تابندۀ توست
نه همین خانۀ خود را به تو بخشید خدای
اختیار دوسرا در کف بخشنده توست
ابر رحمت به سرخلق اگر سایه فکند
بارش فیض حق از مقدم فرخندۀ توست
ای ز گل پاکتر ای عطر دل انگیز بهار
سبز و خرّم چمن از لطف شکر خندۀتوست
فیض بخشا ،نه در امروز که فردای جزا
دیدۀ عالمیان بر کف بخشندۀ توست
رهنوردان ولا را چه غم از رنج سفر
تا دلیل رهشان مهر درخشندۀ توست
پیروان تو اگر بوذر و سلمان بودند
وای برحال «وفائی» که سرافکندۀ توست

سید هاشم وفایی

 

 

دوشنبه 15 آذر 1395  10:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها