0

هنرهای اسلامی

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی

قبله در معماری اسلامی

 

 

در جهان مذهبي جهت‌يابي در معابد و... وجود داشته ولي هيچ كجا توصيه شديدي همانند دين اسلام براي تدوين يك معماري بر اساس جهت‌يابي به سمت قبله را نمي‌بينيم، بخصوص در معماري مذهبي و بلاخص در كشورهاي اسلامي. اگر مساجد اسلامي را بخواهيم تقسيم‌بندي كنيم (اين تقسيم‌بندي معمولاً بر اساس قومي مي‌باشد) شامل: 1. مساجد عربي (آغاز در مسجد حضرت رسول) 2. مساجد ايراني 3. مساجد عثماني (تركي) مي‌باشد....

در جهان مذهبي جهت‌يابي در معابد و... وجود داشته ولي هيچ كجا توصيه شديدي همانند دين اسلام براي تدوين يك معماري بر اساس جهت‌يابي به سمت قبله را نمي‌بينيم، بخصوص در معماري مذهبي و بالخص در كشورهاي اسلامي. اگر مساجد اسلامي را بخواهيم تقسيم‌بندي كنيم (اين تقسيم‌بندي معمولاً بر اساس قومي مي‌باشد) شامل: 1. مساجد عربي (آغاز در مسجد حضرت رسول) 2. مساجد ايراني 3. مساجد عثماني (تركي) مي‌باشد

 

پلان تيپ اصلي مساجد عربي بصورت يكسري شبستان متحدالشكل مي‌باشد كه حياط را محصور مي‌كند ، كه از مسجد رسول شروع شده كه اصطلاحاً به آن جنگلي از ستون مي‌گويند كه سمتي كه در جهت قبله مي‌باشد، داراي ستون زياد و سه طرف ديگر كه حياط را محاط مي‌كند براي بسته شدن حياط مي‌باشد كه به آنها زياده مي‌نامند (زياده = اضافه شده به شبستان اصلي). سقفهاي اين نوع مساجد سقف‌هاي صاف مي‌باشد كه اين نوع ساخت و سادگي در ساخت مساجد تا قرون اوليه ادامه داشت كه اولين گروه مساجدي كه به تقليد از مسجد پيامبر ساخته شد مساجد كوفه، بصره و مسجد خصري در مصر مي‌باشد (نام قديم قاهره) مي‌باشد. بنابراين اين سه مسجد شبيه به مسجد رسول و با ستونهاي خشتي ساخته شده است (در زمان خلفاي عباسي).

 

تأكيد بر جهت قبله در مسجد حضرت رسول و مساجد اوليه شامل: 1. تعداد ستونهاي سمت قبله بيش از ستونهاي ديگر قسمتها است؛ 2. كشيدگي حياط به سمت قبله مي‌باشد (مسجد سامره، جامع اصفهان، جامع اردستان).

 

در مساجد اوليه ورودي‌هاي متعدد براي مسجد داريم، حتي ورودي‌هايي داريم كه به شبستان وارد مي‌شود، در اين حالت با توجه به موارد اصلي تأكيد بر قبله فرد وارد شده جهت يافتن قبله چگونه مي‌تواند عمل كند؟ اين ضعف در ورودي‌هاي شبستان اصلي مساجد در اوايل معماري اسلامي مشهود شد و معماران سعي بر آن شدند كه اين ضعف را رفع كنند. پس يكي از اشكال‌هاي مساجد اولية اسلامي ضعف در تأكيد بر جهت قبله مي‌باشد.

 

در معماري ايراني چگونه به مرور اين ضعف را رفع نمودند؟ معماران ايراني در طي تاريخ سعي بر رفع اين ايراد داشتند تا اينكه در زمان سلجوقي به اوج خود رسيد.

 

1.       بزرگ شدن ميانوار. دهانه‌ اصلي (دهانة مياني) شبستان و مقابل قبله عريض‌تر است. (مسجد جامع فهرج). (طبق گفتة مرحوم پيرنيا در مسجد فهرج، معمار ايراني ميانوار را عريض‌تر درست كرده‌ است، تا بار آرام آرام توسط تاقهاي كناري به ديوارهاي اطراف منتقل يابد)

2.       تاق گهواره‌اي در امتداد قبله مي‌باشد.

3.       استفاده از دهانه‌هاي فرد. معمار ايراني با الهام از معماري گذشته (سروستان، دامغان، كاخ آشور، تاق كسري) دهانة فرد را شناسايي كرده و در مساجد نيز دهانة مياني را بزرگتر گرفتند، تا به اين وسيله با بزرگتر كردن دهانة مياني (روش اول) تأكيد بر جهت قبله زياد شود.

4.       استفاده از ستون قوس‌دار (دامغان). به نظر مي‌آيد اين روش از مساجد مغربي الهام گرفته شده باشد. در دامغان تويزه‌ها از دو طرف اجرا نشده‌اند، يعني در دو امتداد تويزه زده شده است، بر خلاف معماري صفوي كه چهار تويزه بين ستونها اجرا شده است، با اين روش يك محور كشيده شده  (محور رو به قبله) و محور ديگر تضيف مي‌شود. اگر ما طبق گفته‌هاي پيرنيا، بزرگ شدن ميانوار را مسألة ساختاري بدانيم پس در دامغان چرا اين روش رعايت نشده است؟

5.       ساخت گنبدخانه و حذف چند ستون منتهي به قبله در شبستان (سلجوقي)، در اين حالت محل قبله با ديدن گنبد حتي از بيرون مسجد نيز تأكيد مي‌شد.

6.       ساخت ايوان منتهي به گنبدخانه (با الهام از نمونه‌هاي قبل از اسلام، پل دختر، فيروزآباد، دامغان، سروستان). از قرن پنجم اين ويژگي اضافه شد و تا به امروز نيز ادامه يافت.

7.       ساخت مساجد دو ايواني (مقابل ايوان گنبدخانه)، (با الهام از نمونه‌هاي دو ايواني در منطقة خراسان). در مسجد جامع اصفهان، اين كار به فاصلة زماني 20 سال از ساخت ايوان منتهي به گنبدخانه انجام گرفت، شايد يكي از دلايل اين كار در مسجد جامع اصفهان اتصال ورودي دوم به ميدان عتيق بوده (ميدان حكومتي ملك‌شاه)، و شايد هم مسير حركت ملك‌شاه بصورتي بود كه از ميدان عتيق وارد مي‌شد و با اين كار مي‌خواستند كه اين اتصال ره به قبله ايجاد كنند.

8.       ساخت مساجد چهارايواني (اضافه كردن دو ايوان شرقي و غربي). در مسجد جامع اصفهان ساخت ايوانهاي شاگرد و استاد. كه براي اولين بار با ساخت مسجد جامع زواره اتفاق مي‌افتد. مسجد جامع زواره اولين پلان كامل چهارايواني است. پس از زواره نيز مسجد جامع اردستان و مسجد جامع اصفهان به پلان چهارايواني تبديل شده است. از جهت فرم معماري، تناسبات ايوان و تزئينات ايوانها اين سه بنا مشابه هم مي‌باشد.

9.       ساخت منار و مناردوبل (سلجوقي و اوايل ايلخاني). نخستين مناره‌ها كه مناره‌هاي گرد هم هستند بصورت تكي ظاهر شدند. مناره از زمان وليد در معماري جهان اسلام ظاهر شد و مسجد جامع دمش هم به عنوان نقطة عطف معماري زمان وليد مي‌باشد، چون معماران بناهاي زمان وليد (چه مذهبي و چه غيرمذهبي) معماران مسيحي تازه مسلمان بودند، بنابراين اولين مناره‌هاي جهان اسلام از برجهاي كليسايي با مقطع مربع شكل گرفته است. كه اصالتاً رومني است و رومني‌ها نيز از اتروسكها گرفته بودند. (اتروسكها رومنها بيزانس‌ها امويان). دومين دسته از مناره‌هاي معماري اسلامي به تقليد از زيگوراتهاي بابلي ـ آشوري بصورت حلزوني مي‌باشد (منارة ابودلف، مسجد ابن‌طولون در مصر، مسجد شجره، مسجد نمايشگاه بين‌المللي تهران).

 

در مسجد جامع اصفهان تغييرات شماره‌هاي 5 به بعد را شاهد هستيم كه اين روند در معماري سلجوقي بدين ترتيب تكميل مي‌شود (شمارة 5 الي 8)، روشهاي گفته شده در بالا مربوط به 90% مساجد در ايران است و مساجد ناحية شمال‌غربي ايران و يا جنوب غربي ايران همچنان بصورت تخت و تير و ستوني است. در اسلام نيز تأكيد شده است كه مساجد بصورت تخت و حتي با سقف‌هاي چوبي و بوريا مي‌باشد، اين اعتقاد به دستور اسلام كاملاً مورد پيروي مساجد مغرب و اندلس مي‌باشد (قيروان، قرطبه، قراوين، سلطان‌حسن، شجره). در مناطقي نيز كه بارندگي داريم، سقفهاي چوبي تير و ستوني بصورت شيرواني است.

 

مساله‌اي كه در اينجا ذكر آن ضروري است، اين مي‌باشد كه معمولاً ايجاد شبستان ستوني را به مسجد پيامبر نسبت داده‌اند، در حالي كه وجود فضاهاي سرپوشيده با ستون از معماري هخامنشي وجود دارد، ولي مساله‌اي كه متفاوت با معماري هخامنشي است مردم‌واري در معماري مساجد اسلامي است..

 

 



قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  2:28 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی :ا مسجد؛ آغازگر معماری اسلامی


ا مسجد؛ آغازگر معماری اسلامی ا

معماری اسلامی با مسجد آغاز می‌شود؛ نه از این رو که اولین بنای ساخته شده در مدینه توسط مسلمانان و با هدایت پیامبر، مسجد بود، بلکه بدین دلیل که مسجد، تمامی کارکردهای معماری را در یک جا در خود دارد.

 

خبرگزاری شبستان: معماری اسلامی برگرفته از زبان قرآن است و عمق و غنای تمدن اسلام را با بهره‌گیری از روح معنویت نشان می‌دهد. این امر به گونه‌ای است که اعتقاد به توحید و ایمان به تعالیم اسلام به عنوان اندیشه زیبایی‌شناسی دین اسلام در معماری اسلامی تجلی می‌یابد. در تاریخ هنر، هیچ هنری به اندازه هنر اسلامی بحث‌انگیز و در عین حال متعالی و حیرت‌انگیز نبوده است. از یک سو نگاه عارفانه و شهودی هنرمندان اسلامی با تأسی به مبانی قرآنی و عرفانی و نیز مبتنی بر هندسه و ریاضیات، آثاری پدید آورده است که شگفت‌انگیز و بس زیبا و متعالی است و از سوی دیگر، نگاه فقهی و کلامی.
 
در معماری اسلامی حیاط، همیشه در مرکز بنا قرار می گیرد، کوشک در میان باغ خود نمایی می کند، ایوان در میان نما، "گنبد خانه" در وسط حجم، حوض در مرکز حیاط و فواره در میان حوض جای می گیرد. همه چیز از یک نقطه آغاز می شود و به سوی همان نقطه میل می کند. این اعتقاد "از اویی" و "به سوی اویی" که برخاسته از متن قرآن مجید است (انا لله و انا الیه راجعون) و کوشندگی باطنی انسان به جانب مبدا آفرینش و اشتیاق وافرش به سرور دیدار در همه تدابیر و تحرکات معمارمسلمان پیوسته حضور دارد. در معماری اسلامی، سیر هنر از باب وجه الرب است و نه وجه النفس. از این رو است که نام و امضای معمار در کار نیست و هرچه هست مستغرق در یاد محبوب ازل است.


قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  2:31 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی :ا مسجد؛ آغازگر معماری اسلامی


 

 

 

مسجد و آغاز معماری اسلامی

معماری اسلامی با مسجد آغاز می‌شود؛ نه از این رو که اولین بنای ساخته شده در مدینه توسط مسلمانان و با هدایت پیامبر، مسجد بود، بلکه بدین دلیل که مسجد، تمامی کارکردهای معماری را در یک جا در خود داشت. مسجد نه تنها محل عبادت، بلکه مکانی برای مدیریت تمامی اموری بود که مستقیم یا غیر مستقیم به دین ارتباط داشت و هم چنین محلی برای تعلیم و تربیت و حتی محلی برای آسایش مسافران و خورد و خوراک آنان بود.

تحولات زمان و دگرگونی‌های زمانه، تفاوت‌هایی در سبک و کارکرد بناهای دیگری چون مدارس، مقابر، کاخ‌ها و کاروانسراها را ایجاب می‌کرد، اما مسجد، بنا به الزام مذهبی در تمامی جغرافیای اسلامی، مهم‌ترین و اصیل‌ترین بنا محسوب می‌شد."آرتور آپهام پوپ"، در فصل سوم کتاب "معماری ایران" تحت عنوان "آغاز عصر اسلامی، هدف‌های نو "مسجد" را یک شهر خدا در دل شهر خاکی تعبیر می‌کند.

این بنا در کارکرد فیزیکی خود، مکانی است برای عبادت، اما در کارکرد متافیزیکی و تجلیات معنوی و عرفانی جلوه ی کلیه ی رمز و رازهای معماری اسلامی است.

 

 

 

محراب و آداب نیایش اسلامی

محوری‌ترین بخش در معماری مسجد، محراب است. این واژه در لغت به معنای محل جنگ و جهاد است و از دیدگاه راغب اصفهانی در المفردات محراب مسجد را از آن رو محراب می‌گویند که محل جنگ با شیطان و هوای نفس است.

از نظر فنی و نظری، محراب نمایانگر قلب مسجد و موقعیت دیوار رو به قبله است. اما محراب، نه تنها محل جهاد با نفس و وسوسه‌هایش که پناهگاهی امن و قرارگاهی برای سلوک جان و آسایش روح است و این، هنگامی است که قرآن، محراب را مفهومی فراتر از زاویه یا گوشه‌ای خاص (که مبین جهت قبله باشد) می‌داند.

برای دریافت مظهریت محراب در آداب نیایش اسلامی، باید ریشه آن را در قرآن کریم یافت. این واژه به تنهایی به مفهوم پناهگاه است. قرآن مجید بویژه این واژه را در توصیف نهان گاهی در معبد اورشلیم آورده است که در آن، مریم عذرا به انزوا گرفتن و دعا در آمد و فرشتگان به او روزی می‌رسانیدند.

هم چنین فرم معماری و جلوه‌های تزئینی محراب، خود بازتابی از حقیقت آسمانی و هویت روحانی آن است. در سوره نور، آیه 35، مقایسه میان محراب و مشکوه آشکار است و آن تأکیدی است بر این که چراغی را در زاویه نیایش آویزند. مقرنس، برجسته‌ترین تزئین محراب و در عین حال زیباترین، رازآمیزترین و پرشکوه‌ترین جنبه ی آن است.

قوس، اصل لایتجزای معماری مساجد است، سردر مسجد، ایوان‌های داخلی، گنبد محراب، شبستان‌ها و دیگر اجزا، بنا به کارکرد معنوی‌شان، دارای معماری مبتنی بر قوسند، ریشه‌یابی این واژه که فاصل میان متافیزیک مسجد با فیزیک آن است، خود دلیل دیگری بر تقریب ماده و معنا در معماری اسلامی است. معادل لاتینی قوس، دو لفظ Arch و Archi است. حضور این قوس در معماری مذهبی، قبل از ظهور اسلام در ایران و نیز معماری کلیسا (بویژه محراب آن)، در هنر، در صدر مسیحیت و بیزانس می‌تواند به نحوی بازتاب مفاهیم معنوی واژه ی Arch ، آرک و عرش باشد.

عرش، در تأویل عرفانی، همچون خانه‌ای تصور می‌شود که صدر آن را مقام رحمانیت حق تشکیل می‌دهد و به حکم آیه "الرحمن علی العرش استوی" (سوره طه، ایه ی 5)، در واقع عرش، "قلب" عالم است و از سوی دیگر مسجد است، زیرا کل موجودات در آن به عبادت حق مشغولند، چرا که یکی از معانی عرش، کلّ موجودات است.

 

 

محراب از نوآوری های نخستین معماری اسلامی است که منشاء آن هنوز مورد گفتگوست. اولین محراب در سال 24 هجری یعنی درست در زمان عثمان و دومین محراب در زمان عمروعاص در سال 53 هجری در مسجد النبی ساخته شدند.  محراب مقعر در سال 90 هجری وارد معماری اسلامی شد و آن زمانی بود که خلیفه زمان، عمر بن عبدالعزیز، بنایان قبطی را به منظور بازسازی مسجد النبی به مدینه فرا خواند. این بنایان تاقچه و دیوار فرو رفته ای را که در کلیساهای قبطی کار کرده بودند در دیوار قبله ایجاد کردند.

به طور کلی، محراب به عنوان نشانه ای برای تعیین جهت قبله شناخته می شود و در بناهای مختلف مانند مساجد، مدارس و آرامگاه ها ساخته می شود. محراب از لحاظ کالبدی، یک فرورفتگی در نماست که به صورت های مختلف از قبیل کادرسازی و متمایز کردن آن به وسیله رنگ و مصالح ، از بخشهای دیگر نما جدا می شود و چه بسا حکم زنده نگداشتن خاطره مکانی را دارد که حضرت محمد (ص) شخصا در آنجا به امامت نماز جماعت می پرداختند.

رسول اکرم از سال دوم هجری در مسجد قبا و مدینه، محراب به خصوصی نداشتند و به گمان قوی تنها محلی در دیوار قبله وجود داشت که ساده بود. هر بار که دیوار قبله را خراب می کردند و یا در مسجد نبوی توسعه ای صورت می دادند، این محراب عمق بیشتری می یافت تا در زمان عثمان شکل کاملی به خود گرفت. طرح اصلی محراب که از قرن سوم هجری به بعد رایج گردید، تقریبآ در تمام ادوار یکسان بود و تنها به کمک عوامل تزیینی تحول یافت. محراب در طول دوره های مختلف به شیوه های گوناگون تزیین شده است. محرابهای گچ بری شده با نقوش برجسته، استفاده از سفالهای لعابدار، استفاده از کاشی، آجرکاری و یا زمینه ای ساده از سنگ مرمر از شیوه های  مختلف تزیین محراب محسوب می شوند.


محراب مسجد سلطان حسن - قاهره - قرن هشتم هجری


محراب مسجد جامع اصفهان (محراب الجایتو) - اصفهان - 710 هجری




محراب مسجد جامع برسیان- اصفهان روستای برسیان - دوره سلجوقی




محراب مسجد شیخ لطف الله - اصفهان - قرن یازدهم هجری




محراب مسجد کبیر - سیلوان(ترکیه) - قرن هفتم هجری




محراب مسجد قرطبه - اسپانیا  - قرن چهارم هجری



قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  2:36 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی :ا مسجد؛ آغازگر معماری اسلامی

 

 
 
نور
کلیسای مسیحی از عنصر نور و تاریکی و ترکیب آن باسکوت، عالم موردنظر خودش را ابداع می کند؛ در حالی که هنر اسلامی بر تضاد دو عنصر نور و تاریکی همچون هنر مسیحی و هنر زرتشتی متمرکز نیست. اما از آنجا که این هنر با عالم ملکوت پیوندی ژرف دارد عنصر نور بسان نمادی از جلوه وجود مطلق تلقی می شود؛ از این منظر، نور، به عنوان مظهر وجود درفضای معماری اسلامی افشانده می شود. آینه کاری و بهره گیری از موزاییک ها و یا رنگ درخشنده طلایی و فیروزه ای برای گنبدها و تزیین نقوش و مقرنس ها، همه و همه بیانی از قاعده جلوه گری نور است.
 
رنگ، هم نشین نور
رنگ‌ها که از تابش نور حاصل می‌شوند، نماد تجلی وحدت در کثرت و وابستگی کثرت به وحدت هستد. هر رنگی نمادی از حالت و خود نور است، بی‌آن که به آن رنگ خاص محدود شود. رنگ سفید، نماد وجود مطلق است که خود، سرمنشأ هستی به حساب می‌اید.
در فرهنگ اسلامی ما رنگ ها نشانه هایی هستند از وجود ذات باریتعالی برای کسانی که نعمتها و آیات خداوند را یادآور می‌شوند و به آنها می اندیشند:
" و ماذأ لکم فی الارض مختلفا الوانه ، ان فی ذالک لایه لقوم یذکرون"(نحل13).
در آیات دیگری، رنگارنگی آفرینش های الهی نشانه هایی برای کسانی است که آگاهند ، دانایند و دانشمند. یادآور شدن نعمتهای الهی و اندیشیدن، نخستین گام های آگاهی و دانش است: « و من ایاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ، ان فی ذالک لایات للعالمین"(22).
نیز رنگ در کلام الهی مفهوم غیر مادی دارد: " الله و من احسن من الله صبغه ، و نحن له عابدون" (بقره-138).در این میان آبی و سبز بیش از رنگهای دیگر در منظر پسند معمهران مساجد قرار داشت.


قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  2:40 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی :ا مسجد؛ آغازگر معماری اسلامی

گنبد



یکی از نمادین ترین عناصر در معماری اسلامی است. حضرت محمد (ص) درتوصیف بخشی از معراج خود فرمود: "در آن شب که مرا از این کلبه غبری برگرفتند و بر گنبد خضرا بالا بردند، در آسمان چهارم، قبّه‌ای را تابان دیدم که به سان استبرق سبز می‌درخشید… ”.
پرهیز از شمایل گرایی در هنر و معماری اسلامی که امکان تجسم حضور الهی را در تصویر یا شمایل منتفی می سازد، خود عامل بسیار مهمی در تاکید بر اهمیت معنوی فضای تهی در ذهن و ضمیر مسلمانان است. فضای خالی از این راه و نیز به واسطه اصل توحید به عنصری قدسی تبدیل شده است. در این مقام خداوند و تجلیات زیبای او با هیچ مکان ، زمان یا شیی خاصی یگانه قلمداد نمی شود.
هرگز هیچ موضعی حاکی از تعارض یا بی اعتنایی یا تسلط بر محیط اطراف در کار نبوده است. این را در انحنای گنبد و اشکال سیال طاق ها، کنگره های خط افق و فرورفتگی و پیش آمدگی های دیوارها می توان دید که به بنا امکان تعادل در زیبایی با فضای دور و بر می دهد. حتی فضای درونی بنا و حیاط آن (مجازاً قلب بنا) گشوده به روی آسمان است و این نمودگار عروج قلب به سوی عالم بالاست.
با این همه، تزیین معماری تنها وسیله منعکس کردن توحید نیست، شکل بنا نیز حاوی زبان نمادین این توحید است. این معنی به بهترین نحو در انواع مختلف مساجد نمایان است. مثلا مسجد تک گنبدی که توجه آن معطوف به هندسه و معنی رمزی گنبد، تلاقی آسمان و زمین، است درحالی که مسجد چند ستونی برتکرار هماهنگ ستون و طاق متمرکز است تا تفکر را برای عبادت کنندگان موزون کند.
اگر گنبد را بنایی مقدس و مظهر روح کلی یاعرش اعظم بدانیم در این صورت ساقه یا گریوِ هشت ضلعی گنبد که زیر آن قرار گرفته رمزهشت فرشته حامل عرش است که خود با هشت جهت مطابقت دارد. بخش مکعب شکل بنا، مظهر همین جهان متداول و متعارف است که چهار رکن آن در چهار کنج بنا به عنوان اصول و مبادی در عین حال روحانی و جسمانی عناصر عالم محسوب می شوند. کل بنا از تعادل و وحدتی سخن به میان می آورد که انعکاس دهنده احدیت در نظام هستی است، از این رو شکل منظم بنا را می توان نماد بارزی از الوهیت نیز دانست.


قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  2:45 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی :ا مسجد؛ آغازگر معماری اسلامی

مناره


مناره یا جایگاهی که کلام خداوند در قالب اذان به گوش مردم می‌رسد، به معنای محل صدور نور است. نوری که مسیر تاریک انسان را در این جهان روشن می‌کند. پژواک کلمه نور به فضاها و اشکال معماری اسلامی قداست می‌بخشد و حس حضور پروردگار را در انسان زنده می‌کند به گونه‌ای که به هر سو روی می‌گرداند،‌ حضور الهی برای او محسوس است. همان طور که در قرآن آمده است: (فاینما تولوا، فثّم وجه الله).


قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  2:51 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی :ا مسجد؛ آغازگر معماری اسلامی

 

فضا

خلأ و تهی بودن، گرچه به تعبیری امری عدمی و سلبی است اما با این همه، حس حضور خداوند را در دل زنده می‌کند. هنگامی کسی وارد خانه سنتی می‌شود، همین تهی بودن و سادگی فضا، توجه را به سوی پروردگاری که به چشم نمی‌آید، جلب می‌کند.
آزمایش‌های انجام شده به کمک میکروسکوپ‌های الکترونی و فنون امروزی شباهت‌های خیره‌کننده‌ای بین نقش‌های هندسی معماری اسلامی و ساختار درونی و نظم ملکولی موجودات جاندار و بی‌جان را نشان می‌دهد. این نقوش از تجزیه و تحلیل ماده به سبک امروزی ناشی نشده بلکه پیامد شهود جهان مثالی، توسط اهل بصیرت و ژرف‌اندیشانی است که به صنعت‌‌گران آموختند چگونه نقش‌های جهان را بر سطوح کاشی و رخام‌های گچی پیاده کنند. این نقوش نشان این است که آنچه در پایین‌ترین سطوح قرار دارد، نمادی از عالی‌ترین سطح است.
 
ترتیب فضا در معماری مسجد دوجهت دارد
جهت افقی که آن را با مکه پیوند می دهد و جهت عمودی که آن رابه عالم بالا متصل می کند. جهت افقی به سوی قبله، نماینده اهمیت مکه به عنوان محراب مرکزی همه مسلمانان جهان است؛ واین جهت رامحل محراب نشان می دهد و شکل کلی بنای مسجد بر آن تأکید دارد. شبستان برگزاری نماز جماعت، مستطیلی است که ضلع بلند آن متوجه مکه است. مکه را نباید تنها مرکز جهان برای مسلمانان دانست، بلکه باید گفت که علاوه برآن ، نقطه ای است که در آن جا آسمان و زمین به هم می پیوندند.
جهت عمودی معماری مساجد را گنبد نشان می دهد. گنبد، یکی از نمادین ترین عناصر در معماری اسلامی است. گفته شد که حضرت محمد (ص) فرمود که در بخشی از معراج خود گنبدی دید ازصدف مروارید ، برچهارگوشه مربعی نهاده ، که برآن چهار بخش بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده بود. همچنین پیغمبر خبر از چهارجوی داد که از چهار جانب مربع روان بود: جویی از آب، جویی از شیر، جویی از عسل و جویی از شراب. این مکاشفه نه تنها نماینده مثال آسمانی هربنای گنبد داری است ، بلکه علاوه بر آن، مناسبت کلی معنی رمزی صورت معماری رابه عنوان بیان نظم جهان نشان می دهد.
هر گنبدی نیاز به چهار پایه دارد. این پایه مربع که موجب استواری بناست حاوی نوعی معنی رمزی است: به این معنی که صورت هندسی مربع ، نمودگارثبات و استواری زمین است.
میان پایه مربع شکل و نیمدایره خودگنبد ، یک سلسله اشکال هندسی وجوددارد ، همه آنها مبتنی برحالات مختلفی از هشت ضلعی است که به منزله اشکال انتقالی اند. اینها نماینده ساحتهایی از وجودند که میان قلمرو مادی و قلمرو روحانی جای دارند.
به عنوان مثال در مسجد امام اصفهان، معمار، فضایی سرشار از آرامش و توازن پدید آورده است. او در عین این که با چرخشی لطیف، مجموعه بنا را در سمت قبله همچون انسانی که با تمام وجود به جانب پروردگارش به نماز ایستاده قرار داده ، اما در اولین نگاهها به نظر چنان نمی آید که مسجد به جهت خاصی متمایل است. کل بنا در ورودی به سوی مقدس ترین جهت قبله می چرخد اما این چرخش مانع شکسته شدن فضاهای کامل درونی و فروپاشی توازن و بی جهتی فضاهای مسجد است.


قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  2:52 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی :ا مسجد؛ آغازگر معماری اسلامی

 

تفاوت های معماری اسلامی و ماسونی

هدف و نیت سازندگان و معماران با یکدیگر در تضاد هستند، معماری اسلامی با هدف و نیت الهی و ارتباط با نور مطلق شکل می گیرد اما معماری ماسونی با هدفی شیطانی و ارتباط با تاریکی مطلق شکل می گیرد. و همانطور که تحقیقات نشان داده حتی مولکولهای آب نیز نسبت به نیت انسانها واکنش می دهند چه رسد به روح لطیف آدمی، در معماری اسلامی خطوط خمیده (گنبد، محراب، مناره…) بوده و از شمایل نگاری پرهیز می شود و در عوض از آیات قرآنی بر بناها استفاده می شود اما در معماری ماسونی خطوط شکسته بوده (هرم، مثلث) و شمایل و نماد های خاصی در بناها به کار برده می شود، تلفیق نور در معماری اسلامی به گونه ای است که سعی شده بنا تا حد امکان پر نور (با استفاده از آینه کاری و …) باشد تا به نوعی تجلی گاه نور مطلق و افریدگار هستی باشد. اما در معماری ماسونی سعی شده نور و تاریکی در یکدیگر پیوند خورد که اشاره به ارتباط با اجنه و شیاطین است.
 رنگ های مورد استفاده در معماری اسلامی رنگ های شاد به ویژه آبی و سبز است که پیشتر خواص این رنگ ها ذکر شد. اما در معماری ماسونی رنگ خاصی مورد استفاده نیست و بیشتر از رنگ های تیره استفاده می شود.٫ فضا در معماری اسلامی به گونه ای است که فرد را به نوعی کشش و اشتیاق به عبادت خداوند سوق می دهد و آرامش خاصی را به همراه می آورد اما در معماری ماسونی اینگونه نیست. در واقع در معماری اسلامی فضا آکنده از انرژی های مثبت و رحمانی است اما در معماری ماسونی فضا مملو از انرژی های منفی و شیطانی است.


قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  2:54 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی :

 سازگاری اسلام و هنر

هنرهای زیبا

که گفت که در اسلام دین را با هنر سازگاری نیست؟ بر عکس، این هر دو با یکدیگر ملاقات می‌کنند و آن هم در مسجد. خدای اسلام – الله تعالی- نه فقط رحیم و حکیم است بلکه جمیل هم هست، و از همین رو چنانکه صوفیه می‌گویند، دوستدار جمال. یک نظر به بعضی مساجد کهن نشان می‌دهد که این بناهای باشکوه والا که به پیشگاه خداوند اهداء شده اند صرف نظر از قدس و نزهت معنوی که دارند از لحاظ یک مورخ نیز در خور آنند که گالریهای هنری اسلامی تلقی شوند.

 هنرمندان بی نام ناشناس این مساجد که تمام هستی خویش را وقف خدمت خداوند کرده بودند از همان شوق مقدسی گرم بوده‌اند که استادان عهد رنسانس را مشتعل می‌داشته است و از این رو مثل آنها با شوقی تمام می‌کوشیده‌اند تا بهترین تصوری را که از زیبائی می‌داشته‌اند در طی این آثار مقدس جلوه و تحقق بخشند. حقیقت آنست که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبائی را که در اطراف خویش می‌دید اگر آن را در خور عظمت و جلال خدا می‌یافت سعی می‌کرد تا بهنگام فرصت برای آن در مسجد جائی باز کند . بدینگونه، ستون را از آنچه در معابد بابل بود گرفت، مناره و محراب را از کلیسا اقتباس نمود و ایوان و طاق آن را از قصرهای سلطنتی ساسانیان تقلید نمود.

 

مسجد در عهد خلفا برای مسلمانان خیلی بیش از امروز اهمیت داشت زیرا تنها جای عبادت مسلمین بشمار نمی‌آمد. هم فوروم (forum )= (میدان خطابه در روم ) بود هم محکمۀ عدالت آنها، هم محل درس و تعلیم آنها بود هم حتی آکادمی آنها. در عهد پیغمبر مسجد جائی بود که مسلمانان آنجا جمع می‌شدند، پیغمبر در همانجا کارهای امت را حل و فصل می‌کرد .

قدیمترین مسجد که فاتحان مسلمان در محل بصره، کوفه و فسطاط بنا کردند نزدیک بود به دارالاماره. زیرا که مسجد تنها عبادتگاه قوم نبود محلی بود برای اجتماع عام. چنانکه نام آن جامع- نیز بدرستی از این امر حکایت دارد. در دوره های بعد اهل حدیث حلقه‌های  خود را در مسجد برپا می‌کردند، احکام شریعت در مسجد مسلمین تبیین می‌شد ، مجالس تفسیر قرآن در مسجد برپا می‌شد، متکلمان در مسجد حوزه بحث در عقاید منعقد می‌کردند، زهاد و صوفیه هم برای اعتکاف در مسجد خلوت می‌گزیدند. در مساجد حوزه هایی بود برای مقابله و تلاوت قرآن که درآنها تجوید و قرائت نیز تعلیم می‌شد چنانکه حلقه های اذکار- ذکر نام خدا- هم در مساجد تشکیل می‌یافت .

در بعضی مساجد مجموعه‌های حدیث – مخصوصاً صحیح بخاری و صحیح مسلم – قرائت و تعلیم می‌شد. در واقع، هم مکتب کلامی معتزله از مسجد بیرون آمد و هم مذهب اشاعره . بعلاوه، مسجد به اصطلاح امروز هم پارلمان شهر بود و هم تا حدی کلوب عالی آن. همچنین در موارد بسیاری غریبان و تازه واردان آنجا را مثل مهمان‌خانۀ شهر تلقی می‌کردند. این فواید گوناگون که از مسجد مورد انتظار بود سبب می‌شد که بنای مسجد، هم راحت باشد و هم سودمند. بدینگونه در این ابنیۀ عالی که اولین منزل پرواز روحانی انسان بشمار می‌آمد هنر معماری اسلامی مفهوم انتزاعی را با هدف انتفاعی در هم می‌آمیخت.

البته تنوع و اختلاف نژاد اقوامی که سرزمین آنها بوسیلۀ اسلام فتح شد از اسباب تنوع شیوۀ معماری در بین مسلمین بود. اولین معماران قدیم اسلامی برای آنکه تصوری را که از زیبائی داشته‌اند تحقق بخشند وسیلۀ دیگری نداشتند جز آنکه شیوۀ هنر قوم و کشور خود – ایران، بیزانس، شام، مصر و هند – را مورد استفاده قرار دهند اما البته اینگونه عناصر و اجزاء که از معماری قدیم اخذ می‌شد رفته رفته با هدفهای دین جدید تطبیق می‌گشت و در تحول معماری اسلامی تأثیر می‌بخشید. بدینگونه ، سبک معماری بیزانس که در مساجد دورۀ اموی رواج و نفوذ عمده داشت از همان وقتی که معماران سامرا- در عهد معتصم خلیفه – سبک روزگار ساسانیان را احیاء کردند جای خود را به شیوۀ معماری ساسانی داد و این شیوه چنانکه هرتسفلد نشان داده است بزودی در همه جا – فی المثل در خراسان، بحرین و حتی مصر- انتشار و رواج تمام یافت.

 در آغاز کار بسیاری از مساجد کهن بر جای معابد کهنه‌تر یا حتی بر بقایای قصرهای دیرینه ساخته می‌شد در مدائن قسمتی از ایوان کسری را سعدبن‌ابی‌وقاص تبدیل به مسجد کرد. مسعودی می‌گوید بسیاری از آتشکده‌های ایران هم تبدیل به مسجد شد. در شام و فلسطین نیز مکرر کلیساها را مسجد کردند و حتی در مصر تا زمان مأمون خلیفه کلیساهای قبطی تبدیل به مسجد می‌شد. کلیسای یوحنا که در دمشق تبدیل به مسجد اموی شد در ادوار قدیم‌تر معبدی بود که برای ژوپیتر بنا شده بود.

مساجد کهنسال اصطخر و قزوین بر روی بقایای آپادانه‌های ساسانی بنا شد. در حمص ، حماﺓ ، اورشلیم ، استنبول و آناطولی بسیاری کلیساها را مسجد کردند، در کابل و سند و دهلی هم مکرر معبد بت‌پرستان تبدیل به مسجد ضرورت داشت تا آن را با احتیاجات جدید منطبق کنند اما جامع سلطان محمد فاتح بنائی بود تازه ، منطبق با نیازهای جدید که در ساختن آن هم ذوق فطری و مکتسب فاتحان ترک جلوه داشت هم بقایائی از سنتهای معماری بیزانس. مسجد های عظیم دیگری هم این فاتحان عثمانی در بیزانس پدید آوردند که شیوۀ معماری ترکی و عثمانی رفته رفته از آن نشأت گرفت.

 مسجد جمعۀ اصفهان در عهد منصور عباسی بوجود آمد آنهم ظاهراً در جای یک آتشکدۀ قدیم. اما تغییرات متوالی و مستمری که پادشاهان ایران از ملکشاه سلجوقی تا شاه طهماسب اول و شاه عباس اول صفوی در آن پدید آوردند تدریجاً از آن بنای کهن، تیپ مسجد ایرانی را بوجود آورد . این تیپ خاص در بنای مسجد اصفهان به کمال رسید که آن را بی‌شک باید شاهکار معماری مذهبی در تمام تاریخ ایران خواند.

تحولاتی که در خلافت اسلامی و احوال امم و اقوام مسلمان پدید آمد در بنای مسجد البته تأثیر بارز داشت. سنتهای محلی هم بی‌شک در تحول اسلوب معماری اسلامی مؤثر بود. در یک دورۀ خاص نفوذ سبک ایران تقریباً در تمام خاور نزدیک منتشر شد. بعد از سقوط خلافت بغداد، در قسمت عمده‌ای از دنیای اسلام شیوۀ گنبددار ایرانی جای اسلوب معماری سابق را گرفت .

با آنکه شیوۀ هنر تزیینی ایرانی، نفوذ عمده‌ای در تمام اقطار اسلامی داشت ذوق و شیوۀ هریک از اقوام و امم باز خاصیت خود را حفظ کرد. این اوصاف و خواص که اسلوب مسجد سازی هر قومی را مشخص می‌کند غالباً مزایائی است که این اقوام در سراسر تاریخ و تمدن خود نیز آن را نشان داده‌اند . می‌توان گفت خاصیت معماری شام ثروت و غنای آنست، خاصیت معماری شبه قاره هند و پاکستان وفور و کثرت، خاصیت شیوۀ ترک و عثمانی قوت آنست و خاصیت شیوۀ ایرانی لطف  ظرافت آن.

از اینها گذشته، در بنای بسیاری از مساجد هنرهای مختلف بهم درآمیخته است: معماری در توازن اجزاء کوشیده است ، نقاشی به نقوش و الوان کاشی‌ها توجه کرده است ، خوشنویسی الواح و کتیبه ها را جلوه بخشیده است ، شعر موعظه‌ها و ماده تاریخ‌ها عرضه داشته است و موسیقی هم برای آنکه از دیگر هنرها باز نماند در صدای مؤذن و بانگ قاری و واعظ مجال جلوه گری یافته است.

حتی صنعت‌های دستی هم برای تکمیل و تزیین این مجموعۀ الهی به میدان آمده‌اند: فرشهای عالی، پرده های گرانبها ، قندیل‌های عظیم و درخشان ، منبت کاریها و ملییله دوزیها نیز در تکمیل زیبائی و عظمت مسجد نقش خود را ادا کرده‌اند. بدینگونه ، مظاهر گوناگون فرهنگ و هنر اسلامی در طی قرنهای دراز چنان در بنای مسجد مجال ظهور یافته است که امروز یک مورخ دقیق روشن بین می‌تواند تنها از مطالعۀ در مساجد تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خویش مجسم کند.

در طول نسل‌ها و قرون در فاصلۀ آفاق مختلف، هنر اسلامی ملجأی پاک‌تر و نمایشگاهی امن‌تر از مسجد نداشته است و اشتراک مساعی اقوام و امم مختلف اسلامی در تکمیل و تزیین مساجد با وجود حفظ خاصیتهای ملی و محلی نوعی جهان‌وطنی (cosmopolitisme ) را در معماری اسلامی سبب شده است که البته با تمدن و فرهنگ پر تسامح اسلامی مناسبت تمام دارد و بهرحال از مفاخر معنوی مسلمین بشمارست.

 

البته غیر از مسجد، ابنیه و آثار بسیار از تمدن اسلامی مانده است. نکته اینجاست که مسلمین این بناهای شگرف عالی را که طول زمانها – و عرض مکانها – بین آنها فاصلۀ بسیار و امکانات آنها هست روح و حیات واحد بخشیده‌اند. در حقیقت هم تفاوت مواد و مصالح در نقاط گوناگون، هم اختلاف ذوق و ثروت حامیان و بانیان این ابنیۀ هنری، و هم مدارج تربیت و ذوق معمار و کارفرما دست بهم می‌داد، تا سبک و شیوۀ معماری را در بلاد و قرون مختلف تعیین نماید. البته وحدت کلی این اسالیب مختلف را انکار نمی‌توان کرد و منشأ این وحدت تا حد زیادی حکومت اسلام است که گوئی همه جا ذوق و نبوغ نژادهای گوناگون کشورهای فتح شده را طی قرنهای دراز در خدمت خویش گرفته و هر یک را مکمل دیگری ساخته است و این وضعی است که پیش از فتح اسلامی کمتر در عالم نظیری داشته. تحت تأثیر همین عامل بود که صنعت اسلامی توانست از شکوه رؤیا انگیز قصر الحمراء در اسپانیا تا ظرافت بی‌مانند تاج محل در آگره  اختلاف نژادها را نادیده گیرد و زمان و مکان را در نوردد و نوعی جلوۀ ابدی و انسانی بیابد.

بدینگونه در معماری نیز – مثل علوم و فنون – مسلمین از ایرانی‌ها و رومی‌ها اقتباس کردند. اما وجود ابنیۀ بسیار عظیم در سراسر قلمرو پهناور اسلام حاکی است از قدرت و ذوق تلفیق در بین مسلمین. در این بناهای عظیم خیال انگیز ستونهای پر هیبت، طاقهای هلالی، مناره‌ها، گنبدها و مقرنس‌کاریها هر چند هیچیک کاملاً ابداع مسلمین نیست اما ترکیب و تلفیق آنها در ابنیۀ اسلامی حاکی از هماهنگی، عظمت و کمالی است که در تمدن و فرهنگ اسلامی تقریباً همه جا جلوه دارد.

ترکیب مجموعۀ همین عناصر است که ابنیۀ  اسلامی را در شام، در مصر، در هند، در اندلس، در عراق و در ایران همه جا قدرت و جلالی افسانه آمیز، می بخشد . همین مایه تناسب و هماهنگی است که قصر الحمراء را در غرناطه از ورای غبار قرنها هنوز چنان جلوه و شکوه داده است که گوئی به قول ویکتور هوگو شاعر فرانسوی آن را «جنی‌ها مثل یک رؤیا زراندود،و آگنده از آهنگ»ساخته‌اند. و یا بنای تاج محل را در آگره با چنان تناسبی از زیبائی و ظرافت سرشار کرد که هنوز یک مورخ امروز می‌تواند دربارۀ این رؤیای مرمرین که بیاد مرگ و زندگی یک ملکه مسلمان هند بنا شده است بگوید اگر زمانه عقل و هوش داشت شاید هرچه جز تاج محل بود منهدم می‌کرد و برای تیمار دل آدمی این نشان گرانمایۀ شرافت انسانی را برجای می‌نهاد.

 در اسپانیا سبک معماری متداول در شام و ایران به نام سبک مراکشی آوازه یافت. بعدها فاتحان نصاریٰ قسمتی از مساجد اندلس را کلیسا کردند، قلعه الکازار – شکل فرنگی شده القصر – که در اشبیلیه بوسیلۀ ابویوسف یعقوب بنا شد، مورد توجه و استفاده شارل پنجم و ایزابلا گشت . قصر الحمراء که مجموعه‌ای است زیبا از باغ ها، قصرها، حیاط‌ها و استخرها و ایوانهای رفیع و باشکوه کهن در غرناطه نمونه‌ای از افراط در تزیین و تجمل بعضی مسلمین را عرضه می‌داشت که عاقبت آن در همه جا همان کلام معروف است که شارل پنجم وقتی از ایوان یک عمارت الحمراء آنهمه جلال وعظمت از دست رفته را بدیدۀ عبرت دیده بود گفته بود بیچاره آنکه اینهمه را از دست داده است.

 در هند، این معماری باز چنان وحدت و اصالت خود را حفظ کرد که به گفته بعضی مورخان انسان وقتی بنای تاج محل را در هند می‌بیند، نه در ایران یا اندلس، دچار حیرت می‌شود، اما در واقع از حیرت وقتی بیرون می‌آید که متوجه می‌شود دیار اسلام است نه هند دارد نه اندلس، همه جای آن وحدت است – وحدت اسلامی. چنانکه قطب منار دهلی با دویست و پنجاه پا ارتفاع ، هنوز بعد از هفت قرن مقابله با طبیعت حکایت دارد از قدرت و عضمتی که اسلام در گذشته در سرزمین هندوان یافت- و گرچه گهگاه با خشونت وقساوت امثال قطب‌الدین‌ایبک همراه می‌شد.

هنر اسلامی نیز مثل فرهنگ آن، هم از حیث مواد تنوع داشت هم از جهت تکنیک. حتی نقاشی، مجسمه سازی، و موسیقی هم با آنکه با کراهت اگر نه با حرمت، تلقی می‌شدند در محیط تسامح آمیز اسلامی فرصتی با نشو و نمای خویش پیدا کردند. در واقع نه در نقاشی صورت، مسلمین فرصت قریحه نمائی داشتند، نه در نقاشی تفریحی. با اینهمه، بعضی در مینیاتور، غیر از یک عده هنرمند بی نام که آثارشان بی امضاست، از کمال‌الدین بهزاد می‌توان یاد کرد که میراث مکتب هرات را به دورۀ صفویه منتقل کرد.

خوشنویسی که در قدیم مخصوصاً با خط کوفی در معماری و سفال کاری یک هنر تزیینی بود بعدها با خط نستعلیق لطف و ظرافتی دیگر یافت و کتاب شعر یا نثر مصنوعی که با خط نستعلیق و مینیاتور و تذهیب و تجلید هنرمندانه آراسته می‌شد در صورتیکه در همه این رشته ها کمالی را عرضه می‌کرد یک مجموعه ارزنده از هنرهای ظریف می‌شد . در کتابت، تذهیب، و تجلید قرآن مخصوصاً گهگاه چنان ذوق و حوصله‌ای بکار می‌رفت که زیبائی بعضی از آنها قدس و عظمت مساجد اسلامی را مجسم می‌کرد.

 قالی های ظریف که نوعی از آن هنوز نام ایران را بلند آوازه می‌دارد در گذشته بقدری به لطف رنگ و نقش ممتاز بود که زیباترین آثار امروز در برابر آنها ناقص و بی اندام می‌نماید. تنوع بارزی که از حیث مواد، و از حیث تکنیک در آثار هنر اسلامی هست جالب است. انواع مواد از گچ، کاشی، مرمر، جواهر، خزف، بلور، و عاج در ابنیه و آثار گوناگون از برج، قصر، مسجد، مناره، و ایوان هست و رشته‌های مختلف هنر از معماری، خط مینیاتور، تذهیب، و صنایع دستی زندگی طبقات ثروتمند را ذوق و زیبائی می‌آگند. ظرافت و حوصله‌ای که در بعضی صنایع دستی مسلمین بکار می‌رفت لطف و کمال خاصی به آنها می‌داد . بعضی اسلحه و آلات جنگ، کارهای جواهرسازی و مرصع کاری ، ظروف سفالی و فلزی آنها که در موزه‌های مختلف هنوز باقی است مهارت صنعتی آنها را در این کارها نشان می دهد. کنده کاری بر روی عاج، ساختن انواع کاشی و آبگینه ، بافتن انواع فرش و سجاده وسیله‌ای بوده است برای تجلی یافتن ذوق و ظرافت قوم در صنایع دستی و خانگی .

حتی در موسیقی که زهد متعبدان سماع آن را برنمی‌تافت و طبایع جدی گهگاه آن را عبارت از لغو ناپسند می‌شمرد نیز تشویق خلفاء و امیران همراه با ذوق و علاقه عامه ، توسعه قابل ملاحظه‌ای پدید آورد.

کتاب الاغانی تألیف ابوالفرج اصفهانی(356-284 )که ذکر و ضبط اغانی مشهور آن زمانها برای او بهانه‌ای شده است. جهت ایجاد یک دائرﺓ المعارف بیست جلدی از شعر و ادب و تاریخ عرب، حاکی است از رواج و قبولی که موسیقی و غنا در مجلس خلفاء و امراء و  حتی بازرگانان و عامه داشت- مخصوصاً در دمشق، بغداد، و حتی مدینه. وجود ابراهیم بن مهدی، عمو و تا حدی رقیب و معارض مأمون در بین چند موسیقیدان مشهور شهر هزار و یک شب نشان می‌دهد که بغداد هارون و مأمون تا چه حد با موسیقی و آواز سرو کار داشته. غیر از وی نام ابراهیم موصلی، پسرش اسحق، و شاگرد او زریاب در موسیقی اوایل عهد عباسیان آوازۀ بلند داشت. همین زریاب بود که موسیقی عربی را در اسپانیا به دربار خلیفه عبدالرحمن ثانی برد و قرطبه را غرق در شور و آهنگ عراق کرد. سماع صوفیه و وجد و رقص آنها – با وجود نهی و کراهیت بعضی مشایخ – موسیقی و غنا را مخصوصاً در بین عامه انتشاری بیشتر داد. جنبۀ نظری موسیقی مخصوصاً نزد کندی، فارابی، اخوان الصفا، و ابن سینا مورد توجه شد که در این باب میراث علمی یونان را کمال و غنائی سرشار بخشیدند. مدخل فارابی در موسیقی معروف‌ترین تصنیفات قرون وسطی در موسیقی نظری است و اگر از تمام کتابهای موسیقی یونانی که باقی مانده است برتر نباشد فروتر نیست غیر از فارابی کسانی امثال ابن هیثم و عبدالمؤمن ارموی نیز در موسیقی نظری مطالعات مهم کرده‌اند. اما جالب است که آثار فارابی در این باب در نزد علماء موسیقی اروپا تا اواسط قرن هفدهم میلادی هنوز مورد رجوع بود در ایجاد بعضی آلات موسیقی و در استعمال علائم برای ضبط، تقدم موسیقیدانان اسلامی قابل ملاحظه است و هنوز در زبانهای اروپائی بعضی الفاظ هست که حاکی است از اخذ و اقتباس از موسیقی عهد اسلامی.



قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  5:06 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی


گوهري صدر نشين در گنجينه شاهكارهاي معماري اصفهان

 

 

معروف به: مسجد صدر، مسجد فتح الله

موقعيت: ضلع شرقي ميدان امام

سال تاسيس: 11 هجري قمري (دوره شاه عباس اول)

معمار: استاد محمد رضا اصفهاني

خطاط:علي رضا عباسي

ساخت اين مسجد 18 سال به طول انجاميد

از ويژگي هاي اين مسجد:

نداشتن صحن و مناره كه در تمامي مساجد اسلامي جزء لاينفك بنا است

چرخش 45 درجه اي كه از محور شمال به جنوب نسبت به محور قبله دارد

گنبد كم ارتفاع مسجد 

محراب بي بديل مسجد

كتيبه هاي نفيس و طره هاي سر در كه درون گلدان مرمرين جاي گرفته اند

 

 

در ضلع شرقی ميدان نقش جهان و روبروی کاخ عالی قاپو، مسجدی واقع شده که در دوران صفويه آن را مسجد صدر و فتح الله نيز می ناميدند.

طرح اين مسجد در زمانی که نقشه چهارباغ و باغ هزارجريب به مرحله اجراء درآمد ريخته شد و در دورانی که معماری صفويه به شکوفايی رسيده بود مورد بهره برداری قرار گرفت.

آنچه مسجد شيخ لطف الله را در عداد نمونه های بازار هنر ايرانی- اسلامی قرار می دهد اندازه کوچک و هماهنگی آن با بناهای اطراف ميدان است.

سردر زيبا و پرکار مسجد در سال 1012 به پايان رسيد اما بقيه مسجد و تزئينات کاشيکاری آن تا سال 1028 هجری بطول انجاميد.

کتيبه سردر که به خط ثلث بسيار زيبا با کاشی سفيد معرق بر زمينه لاجوردی نوشته شده سال 1012 و امضاء عليرضا عباسی خوشنويس برجسته عصر صفوی را نشان می دهد.

 

 

نکته ای که محققين و پژوهشگران و سياحان بر آن متفق القولند اختصاصی بودن مسجد شيخ لطف الله است. اين نکته را استثنائی بودن مسجد يعنی عدم صحن و مناره که در تمامی مساجد اسلامی جزء لاينفک بنا است تأييد می کند.

عدم وجود صحن و مناره در مسجد شيخ لطف الله باعث شده تا رواقی پوشيده از کاشيکاری زيبا و استادانه و پرکار فضای مسجد را به گنبد مربوط کند.

مسجد را شاه عباس اول به احترام و افتخار شيخ لطف الله جبل عاملی روحانی شيعه آن روزگار که از لبنان به ايران آمده بود ساخته است. تا به عبادت اهل حرم و خود وی اختصاص داشته باشد. مدرسه ای نيز در کنار مسجد برای تدريس اين دانشمند برجسته ساخته شد که امروز اثری از آن نيست.

شايد به همين دليل است که جهانگردان اروپائی عصر صفوی که هر بنائی را با کنجکاوی و موشکافی بازديد کرده اند کمتر از اين مسجد مطلب نوشته اند و فقط پيتر و دولاواله به توصيف آن پرداخته است. اوژن فلا ندن فرانسوی نيز در زمان قاجار درباره آن مطلب نوشته است. (يکی از سياحان خارجی معتقد است به دليل اختصاصی بودن مسجد کسی را به داخل راه نمیداده‌اند).

از ويژگیهای مسجد چرخش 45 درجه ای است که از محور شمال به جنوب نسبت به محور قبله دارد. اين گردش که در اصلاح معماران سنتی ايران «پاشنه» ناميده می شود چنان ماهرانه صورت گرفته که به هيچ روی توجه بيننده را جلب نمی کند.

اين چرخش باعث شده تا بازديد کننده پس از گذشتن از مدخل تاريک و بعد از عبور از راهرو طويل متصل به آن به فضای اصلی و محوطه زير گنبد وارد شود.

گنبد کم ارتفاع مسجد حاوی خطوط اسليمی است که به طرز باشکوهی بر زمينه خاکی رنگ گنبد گسترده شد، هماهنگی بی نظيری را در نقش و طرح و رنگ به نمايش می گذارد.

محراب بی بديل مسجد شيخ لطف الله که تاريخ 1028 و امضاء محمد رضا بن استاد حسين بنا اصفهانی را بر خود دارد از شاهکارهای معماری و هنر اسلامی ايرانی است که هر بيننده را به اعجاب و تحسين وامی دارد.

 

 

کتيبه خارجی گنبد به خط ثلث با کاشی سفيد معرق بر زمينه لاجوردی حاوی سوره های قرآن کريم است. خطوط کتيبه های داخل گنبد مسجد را عليرضا عباسی و خطاط ديگری که شهرت چندانی ندارد و نام او استاد باقر بنا است نوشته اند.

مضمون اين کتيبه ها آيات قرآنی و عبارت مذهبی است. علاوه بر آن خطوط بنائی با کاشی مشکی بر زمينه سفيد آيات قرآنی کتابت شده است.

در چهارگوشه داخل مسجد نيز بار ديگر آياتی با خط ثلث سفيد بر زمينه لاجوردی با کاشی سفيد معرق نوشته شده است. در ضلع شرقی و غربی مسجد شيخ لطف الله اشعاری به زبان عربی که آن هم به خط ثلث است نوشته شده که بنا به اظهار کارشناسان سراينده آنها شيخ بهائی است. خطاط اين کتيبه ها نيز باقر بنا است.

در جلو مسجد حوض 8 گوش بسيار زيبائی وجود داشته که پيوسته لبريز از آب بوده است. اين حوض را در اواخر دوره قاجار خراب کرده اند.

اگر چه اختصاصی بودن مسجد باعث شده که سياحان کمتری درباره آن مطلب بنويسند اما می توان ادعا کرد مسجد شيخ لطف الله در عداد آثار شاخص و مشهور عصر صفويه است.

وجود کتيبه های نفيس و طره های سردر که در درون گلدان مرمرين جای می گيرند آنچنان زيبائی جاودانه در ذهن يننده بيدار می کنند که اين يقين برای او حاصل می شود که معماری اين اثر الهامی بوده است. زيرا دارای حالت ويژه و منحصر بفرد نماز انسان با خداوند است

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  5:08 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی


تأثير هنر اسلامی بر آرت‌نوو و جنبش هنرها و صنايع

زهرا مهابادی

 

اشاره:


جنبش آرت‌نوو شيوه تزئيني حاكم بر هنرهاي تجسمي و كاربردي اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيستم اروپا است كه در رشته‌هاي مختلف معماري، دكوراسيون و تزئينات داخلي، گرافيك، تصويرسازي و نقاشي نمايانگر شد.
اين جنبش كه ابتدا در قالب شكل‌ها و نقشهاي گياهي مواج، اسليمي‌ها و منحني‌هاي پرپيچ و تاب، پديد آمده بود، در زمينه تزئينات و دكوراسيون داخلي و هنرهاي كاربردي از هنر مشرق‌زمين مخصوصاً هنر ايراني ـ اسلامي بهره بسيار گرفت.
تحقيق و جست‌وجو در مباني زيبايي‌شناسي تزئينات اسلامي و شناخت طرح‌هاي انتزاعي به منظور آراستن و تزئين اشيا و سطوح بناها، هنرمندان آرت‌نوو را به خود جلب كرد و تأثيرات بسياري بر آثار آنان گذاشت.
اساتيد بزرگي چون لوئيس كامفورت تيفاني،‌ فيليپ جوزف بوركارد، اميل گال، ويليام موريس و همفكرانش در جنبش هنر و صنايع انگلستان، بيشترين شيفتگي و تأثيرپذيري را به هنر غني و بي‌نظير اسلامي نشان داده‌اند.

آرت‌نوو

در انتهاي قرن نوزدهم و شروع قرن بيستم، اتفاقات خارق‌العاده‌ و استثنائي‌اي در هنرهاي تجسمي و كاربردي رخ داد. اين برهه تاريخي، دوران آميختگي هنرها و زماني بود كه هنرمندان در پي شيوه‌هاي تازه‌اي بودند كه در واقع واكنشي بود در برابر موج پيشرفت ملازم با صنعتي شدن. اين حركت كه با نام آرت نوو (1) معروف شد، با حضور پيروزمندانه‌اش در نمايشگاه جهاني پاريس 1900، تصاويري از پيكرهاي زنانه، شكل‌هاي گياهي پيچك‌وار و فرم‌هاي خطي را به همگان ارائه داد. (2) اين سبك تزئيني كه در مقابل هنر آكادميك مرسوم در سده نوزدهم، از بطن آزمايشگري‌هاي نقاشان، معماران، صنعتگران و طراحان سربرآورده بود، توانست در مدت كوتاهي آميختگي هنر و صنعت را در توليد اشيا و لوازم كاربردي و صنايع دستي منجر شود.
در واقع بخش عمده و بسيار مهمي از سبك آرت نوو در زمينه تزئينات، دكوراسيون داخلي، مبلمان، اثاثيه، صنايع دستي،‌ چاپ پارچه و رنگرزي نمود يافت. لذا هنرمندان اين جنبش علاوه بر آميختن رشته‌هاي مختلف هنري با يكديگر، مي‌كوشيدند هنري نو را پديد آورند و به همين منظور به بهره‌گيري از سبك‌هايي روي آورند كه كمتر شناخته شده و در نزد اعضاي آن روز آكادمي‌ها از رواج افتاده بودند. بدين ترتيب شكل‌ها يا شيوه‌هايي را كه با جست‌وجوي انتزاعي مبني بر حركت‌هاي خطي، سازگار بود، از هنر شرقي، قرون وسطايي و يا از گوتيك الهام گرفته و در آثار خود به كار بردند.(3)
نقدهاي بسياري توسط منتقدين در نمايشگاه جهاني 1900 در مورد نكات مثبت و منفي آرت نوو مطرح شد كه اثبات مي‌كرد آرت‌نوو يك سبك خودآگاه منحصر به فرد است. اين سبك در تاريخ طراحي اواخر قرن نوزده نقش مهمي را ايفا كرد؛ يعني درست در زماني كه معماري و هنرهاي دكوراتيو به تدريج به يك برنامه خشك و يكنواخت تاريخ‌گرا تنزل كرده و به تلفيق عجيب و غريب و ناخوشايندي از سبك‌هاي گذشته تبديل شده بودند.





نمايشگاه‌هاي بزرگ قرن نوزدهم تركيبات نامتجانس و ناهماهنگ از شيوه‌هاي رنسانس، ‌باروك و سبك‌هاي كلاسيك را نشان مي‌داد كه حاصل پريشاني و درهم آميختگي پيشرفت عصر صنعتي بود. (4) در اين ميان طراحان سبك آرت‌نوو براي درهم‌كوبيدن و متلاشي كردن اين تاريخ‌گرايي نا به جا و خلق سبكي مناسب زمان خود كه عصر سينما، تلفن و اتومبيل بود، برنامه‌ريزي كرده و با حفظ يك سري اصول سنتي، با ظرافت و زيبايي تمام، در به روز كردن محصولات و آثار خود كوشيدند. اين تغييرات، نتيجه يك دوره آبستني طولاني بود كه عمري كوتاه و زودگذر ولي درخشان داشت و عكس‌العمل و واكنشي در مقابل يك قرن تباه شده،‌ از لحاظ زيبايي‌شناسي، به حساب مي‌آمد. (5)
مراكز اوليه اين سبك، بروكسل در بلژيك، پاريس و نانسي در فرانسه، مونيخ در آلمان، وين در اتريش و گلاسكو در اسكاتلند بود و در هر يك از اين كشورها به يك نام مشهور شد: در فرانسه به نام آرت‌نوو كه اسم فروشگاه هنرهاي دكوراتيو و تزئيني زيگفرد بينگ (6) بود. در انگلستان با نام جنبش هنرها و صنايع دستي (7)، در ايتاليا به نام استيل ليبرتي (8)، در آلمان به نام يوگنت اشتيل (9)، در اسپانيا به مدرنيستا (10) و در اتريش به نام سبك انشعاب (11) شهرت يافت، كه همگي آن‌ها نام‌هايي براي يك جنبش جديد در آغاز يك قرن جديد، به حساب مي‌آمدند.
اما نبايد فراموش شود كه رشد و شكوفايي اين جنبش تا حد زيادي مديون هنر دكوراتيو شرقي و اسلوب زيبايي‌شناسي و تزئينات هنر اسلامي بوده است كه در آن زمان، مورد توجه دنياي غرب واقع شده بود.
شاخص‌ترين تأثيرپذيري از هنر اسلامي در زمينه دكوراسيون داخلي و صنايع دستي بود كه به بهترين وجه ممكن در آثار هنرمندان بزرگي چون كامفورت تيفاني (12) امريكايي و جوزف بروكارد (13) و اميل گال (14) فرانسوي ـ كه از بزرگترين شيشه‌كاران آن دوره هستند ـ و در آثار و محصولات جنبش هنر و صنايع انگلستان نمايان شد.

لوئيس كامفورت تيفاني

آثار لوئيس كامفورت تيفاني، مصداقي عالي از تأثيرات نقوش تزئيني اسلامي بر هنر آرت‌نوو به شمار مي‌رود. درك او از زيبايي و ايده‌هاي رايج زمانش دقيقاً با طراحي‌هاي او تلفيق شده است؛ او از جمله مبتكراني بود كه خلاقيت‌هايش، معياري جديد از زيبايي براي ساير هنرمندان معاصرش به شمار مي‌رفت.
هم‌زمان با شكل‌گيري اصول زيبايي‌شناسي آرت‌نوو كه ملهم از تصاوير خطي و مسطح ژاپني و استفاده از نقوش تزئيني و نمادهاي گياهي و جانوري بود، لوئيس كامفورت تيفاني شيوه شخصي خودش را يافت. اما در واقع استعداد او در كارش از يافته‌ها و منابعي بسيار غني در كودكي‌اش سرچشمه مي‌گرفت كه بسيار مؤثرتر از جريان‌هاي معاصرش بود. پدرش چارلز لوئيس تيفاني تاجر ثروتمند اشيا و عتيقه‌جات و صاحب معروف‌ترين فروشگاه كالاهاي لوكس و زينتي به نام Tiffany & Co در نيويورك بود كه به دليل وجود چترهاي آفتابي چيني و خميرهاي كاغذ ژاپني و ظرف‌هاي سفالي و بادبزن‌هاي زيبا، مشتريان طالب شگفتي و زيبايي را به خود جذب مي‌كرد. همچنين پدرش يك كارگاه بزرگ هنري داشت كه استاد نقره‌كار معروف ادوارد سي مور (15) در آن كار مي‌كرد.
ارتباط نزديك با اشياي عتيقه زيبا و آشنايي لوئيس با ادوارد سي مور كه يك كلكسيون با ارزش از اشيا و آثار شرقي داشت، باعث شد كه پسر جوان شيفته هنر شرق شود؛ به خصوص هنر ايراني ـ اسلامي كه استادش سي مور نيز به دليل اشكال هندسي ساده و طرح‌هاي پيچيده و باشكوهش آن را مي‌ستود و همواره از آن الهام مي‌گرفت (تصوير 13). كلكسيون سي مور، مجموعه‌اي غني از شيشه‌هاي قديمي شرقي بود؛ او با نشان دادن آنها به لوئيس و توضيح در مورد انواع هنرهاي شرقي، او را تشويق به مطالعه هنر غيراروپايي مي‌كرد. اين پيش‌زمينه‌هاي فكري و سفرهاي تيفاني به خاورميانه وبازديد از موزه‌هاي اروپايي باعث شد كه شيفتگي به شرق در وجود او بيشترشود. اين هنرمند امريكايي زماني وارد اروپا شد كه گرايش به سرزمين‌هاي شرقي و خاورميانه به اوج خود رسيده و باستان‌شناسان در يونان، مصر و فلسطين مشغول كاوش بودند و احساسات اروپايي تحت تأثير جذابيت‌هاي امپراطوري عثماني، بيابان‌هاي شمال آفريقا و فرهنگ و هنر اسلامي تهييج شده بود و گروهي از نقاشان نيز در پاريس به بازنمايي صحنه‌هاي شرقي مي‌پرداختند. از آنجا كه لوئيس تحصيلاتش را در زمينه نقاشي گذرانده بود و از كودكي نيز مجذوب صحنه‌هاي زيبا و شگفت‌انگيز شرق بود، طبيعتاً جذب اين شيوه نقاشي شد و در زمستان سال 1869/1868 در آتليه لئون بيلي (16) به مطالعه و نقاشي پرداخت. اما علاقه او به سفر باعث شد كه پاريس را ترك كرده و راهي اسپانيا شود. مساجد اسلامي و معماري مغربي اسپانيا تأثير شگرفي بر او گذاشت. پس از آن راهي شمال آفريقا شد. او به هر جا كه مي‌رفت از بناهاي اسلامي و نقوش كاشي‌ها و آجركاري‌ها و مشبك‌كاري‌ها طرح برمي‌داشت. او مجموعه‌اي زيبا از فرش‌هاي ايراني و شرقي نيز جمع‌آوري كرد كه بعدها در طراحي‌هاي داخلي براي خانه‌هاي ثروتمندان، به همراه اشيا و وسايل ديگري كه در نقوش و طرح‌هاي آنها از هنر اسلامي و عربي وام گرفته بود، به كار رفت (تصوير 11). به ويژه تأثير كاشي‌كاري‌ها و موزائيك‌ها و پنجره‌هاي رنگين مساجد جهان عرب بر او به حدي بود كه هيچ‌گاه از طراحي‌هاي داخلي‌اش دور نشدند. او از همان سال‌هاي اوليه كار حرفه‌اي‌اش، سبك دكوراسيون شرقي را در تزئينات داخلي به نمايش گذاشت و در كارهاي شخصي‌اش، اشتياق به هنر اسلامي را نشان داد (تصوير 17).
يك چراغ متعلق به قرن هشتم ه‍ . ق از مسجد سلطان حسن در مصر، نمونه‌اي سرشار از نقوش تزئيني است كه همواره الهام بخش او بود (تصوير 6). تيفاني در سفرهاي بعدي به اروپا و بازديد از موزه ويكتوريا و آلبرت لندن كه كلكسيوني جامع از اشياي عتيقه رومي و ايراني داشت، با پنجره‌‌هاي شيشه‌اي و جام‌هاي ايراني كه داراي خطوط روان و طرح‌هاي چشم‌نواز بود، مواجه شد و بسيار تحت تأثير قرارگرفت (تصوير 5). تيفاني، شيفته درخشندگي و شكل بدنه اين جام‌ها شد و طي سال‌هاي متمادي تلاش مي‌كرد به چنين جلوه‌هايي در كارهاي شيشه‌اي خود دست يابد (تصوير 3). او بزرگ‌ترين هنرمند و شيشه‌كار آمريكايي بود كه هنر اسلامي را به ساير هنرمندان آرت نووي هم‌عصر خود منتقل كرد. (17)





فيليپ جوزف بروكارد

فيليپ جوزف بروكارد، مرمت‌كننده اشيا و آثار هنري قديمي از جمله هنرمنداني بود كه در روند حرفه خود، مجذوب و شيفته چراغ‌هاي مساجد اسلامي شد و به همين دليل، تعدادي از آن‌ها را جمع‌آوري كرد و سال‌هاي متمادي به مطالعه شيوه‌ها و تكنيك‌هاي رايج ساخت شيشه پرداخت. آزمايش‌ها و تجربيات او بر دو مبنا انجام مي‌گرفت: يكي استفاده صحيح از لعاب‌هاي شيشه‌اي كه كاملاً به ظرف شيشه‌اي مي‌چسبيدند و ديگري مدت زمان دقيق لعاب‌كاري كه امكان شيشه‌اي شدن لعاب را بدون تغيير شكل بدنه ظرف فراهم مي‌كرد.
بروكارد، نمونه‌هاي كاملاً مشابهي از چراغ‌هاي مساجد ساخت و موتيف‌هاي تزئيني اسلامي و نوشته‌هاي قرآني را به كار گرفت. او همچنين تعدادي گلدان، كاسه و مشربه تزئين‌شده را كه با نقوش تزئيني و اسليمي‌هاي موج لعاب‌كاري شده بودند، طراحي و خلق كرد. لعاب‌كاري اين آثار، مات و براق و همواره توأم با تذهيب‌كاري بود. در ميان طرح‌هاي درخور توجه او، مجموعه‌اي از ظروف مزين به لعاب‌كاري و تذهيب وجود دارد كه همه سطوح آن‌ها از اسليمي‌ها و نقوش پيچ در پيچ وگل‌هاي ساده شده كوچك در فضاي مياني خطوط برجسته منقوش، پوشيده شده است (تصاوير 7، 9، 10) و در يكي از طرح‌هاي كوچكش، تصويري از يك سواركار عنان‌گسيخته را بازنمايي و لعاب‌كاري كرده است. بروكارد طي سال‌هاي متمادي در نمايشگاه‌هاي بين‌المللي پاريس و وين شركت كرد و به دليل شيوه خاص لعاب‌كاري و تزئيناتش برنده مدال‌ها و جوايز بسيار شد و بر شيشه‌كاران معروف ديگري چون اميل گال فرانسوي تأثير گذاشت.(18)

اميل گال

اميل گال، شيشه‌كار معروفي بود كه بسيار تحت تأثير نقوش و طراحي‌هاي تزئيني ژاپني قرار داشت. اما پس از آشنايي با آثار بروكارد در نمايشگاه بين‌المللي پاريس، شيفته لعاب‌كاري غني و تذهيب‌هاي اسلامي او شد و بي‌درنگ اين يافته‌ها را در جهت بازآفريني كارهايش به كار گرفت (تصوير 2). گلدان‌هاي ظريف مينياتوري ايراني بروكارد، مجدداً به وسيله گال و در تلفيق با سبك شخصي او اجرا شد (تصوير 12). گال با استفاده از اسيد هيدروفلوريدريك زمينه اسليمي‌ها و پيچش‌ها را گود مي‌كرد و با برجسته‌نمايي، نقوش را مهيج‌تر و زيباتر مي‌ساخت (تصوير 23). (19)

جنبش هنر و صنايع

اين جنبش كه در سال‌هاي آخر قرن نوزدهم با جنش آرت‌نوو آميخته شد و هنر جديدي را پايه‌گذاري كرد، را گروهي از پيشه‌وران، هنرمندان، طراحان و معماران اروپايي نيمه دوم قرن نوزدهم به وجود آوردند كه با هدفي مشترك و رها از هر قيد و بندي با يكديگر پيوند يافتند. تا با رجعت به صنايع دستي و ارتقاي مفاهيم هنرهاي كاربردي به رتبه هنرهاي زيبا، به اصلاح طراحي و نهايتاً اصلاح شرايط اجتماعي بپردازند. (20)
از آنجا كه اين هنرمندان در جست‌وجوي زباني بودند كه با آنچه در هنر آن زمان رايج بود، متفاوت باشد و براي تمدن اروپايي، تازه و نو به شمار رود، به مطالعه تزئينات زيبا و باشكوه هنرهاي اسلامي و به ويژه ايراني عصراسلامي پرداختند. هنر ايراني ـ اسلامي مي‌توانست به بهترين نحو، بيانگر تفكرات و انديشه‌هاي اخلاقي و معنوي آن‌ها در مقابله با سيطره روزافزون ماشين باشد.

ويليام موريس

ويليام موريس (21) سردمدار جنبش هنر و صنايع كه خود را قبل از هر چيز طراح نقش‌هاي تزئيني (22) مي‌‌دانست، به پژوهش و تحقق در آثار هنري تزئيني ايراني ـ اسلامي چون قالي، پارچه، منسوجات و ظروف سفالي روي آورد و شيفته شكوه، عظمت و زيبايي تزئينات ايراني به ويژه نقوش قالي‌ها شد. به نظر موريس، فرش‌هاي شرقي تنها پوشاننده مناسب براي كف اتاق بودند. به همين دليل او از اين فرش‌ها به عنوان كفپوش «خانه قرمز» (23) كه در 1860، طراحي دكوراسيون آن را به عهده گرفته بود، استفاده كرد. او به حراج خانه‌ها و كلكسيون‌هاي فرش‌هاي شرقي، مخصوصاً به موزه South Kensing Ton كه در 1870، پيشرفت زيادي در اين زمينه كرده بود، رفت و آمد مي‌كرد. او همچنين با جي‌اچ ميدلتون (24) كه باستان‌شناس و متخصص فرش بود، معاشرت داشت. (25)
در آن زمان، فرش‌هاي ايراني به تعداد بسيار زياد به وسيله بازرگانان تبريزي وارد غرب مي‌شد. در همين ارتباط، موريس در 13 آوريل 1877 در نامه‌اي به دوستش توماس واردل (26) نوشت: «من ديروز يك قطعه فرش قديمي ايراني متعلق به زمان شاه عباس را ديدم كه مرا بسيار شگفت‌زده كرد؛ من تا به حال هيچ ايده‌اي شبيه آنچه در اعجاز اين فرش‌ها وجود دارد، نداشته‌ام.» (27)
اين هيجان و شگفت‌زدگي باعث شد كه موريس سال‌هاي متمادي به طراحي نقوش فرش بپردازد. فرش‌هاي هامر اسميت (28) او شباهت زيادي به طرح‌هاي شرقي دارد؛ گرچه تأكيد مي‌كرد كه مي‌خواهد آنها به وضوح حاصل افكار غربي و مدرن باشند (29). (تصوير 20)
او در سال 1893 درباره فرش نفيس مقبره شيخ صفي‌الدين اردبيلي كه در موزه ويكتوريا و آلبرت نگهداري مي‌شود (تصوير 15)، چنين گفت: «اين فرش يك نمونه استثنايي است، با زيبايي منطقي و منظم كه ارائه‌دهنده اصول طراحي فرش ايراني است.»
از نمونه كارهاي كاغذ ديواري موريس، مي‌توان به طرح كاغذ سقفي ايراني اشاره كرد كه به طور واضحي گوياي نقوش تزئيني ايراني است (30) (تصوير 18).





اوئن جونز

اوئن جونز (31) يكي از معروف‌ترين هنرمنداني است كه تفكرات و طرح‌هايش به ويژه در زمينه نقش‌مايه‌ها و تزئينات، الهام بخش طراحان و هنرمندان جنبش هنر و صنايع بوده است. او در كتاب ارزشمند خود به نام (دستور زبان تزئين) (32)، نقش‌مايه‌ها و تزئينات ملل شرق، به ويژه تزئينات اسلامي را به تصوير كشيد و نظريات خود را در باب اصول زيباشناسانه تزئين ـ كه عمدتاً برگرفته از قوانين شكل‌گيري تزئينات اسلامي بود ـ در سي و هفت اصل برشمرد.

ويليام دمورگن

ويليام دمورگن (33) (1917 – 1839) يكي از بزرگ‌ترين و معروف‌ترين هنرمندان نهضت هنر و صنايع و از دوستان ويليام موريس بود كه بسيار تحت تاثير سفالگري ايراني قرار داشت. او سبك خود را «سبك پارسي» (34) مي‌ناميد و از رنگ‌هاي سفال‌هاي ايزنيق تركيه (35) استفاده مي‌كرد. (36) همچنين درخشندگي و تابناكي رمزآميز موجود در كاشي‌هاي ايراني، مهم‌ترين منبع و سرچشمه الهام آثار او بودند. بيشترين نقوش و تزئينات به كار رفته در آثار دمورگن متشكل از گل‌هاي ميخك، سنبل، لاله و نيز برگ‌هاي گياهان است كه از نقوش موسوم به ايزنيق الهام گرفته است. اگر به گلدان سفيد و قرمز او با نقش گل ميخك بر زمينه سفيد توجه شود، مشخص خواهد شد كه تا چه حد تحت تأثير موتيف‌هاي تزئيني ايراني و تركي است (37) (تصاوير 16 و 19) همچنين بشقابي با تصوير يك غزال كه بين سال‌هاي 1882 و 1888 با طراحي او و در كارگاه وي در مرتون (38) ساخته شده، به خوبي تأثيرپذيري وي از موريس و طرح‌‌هاي ايراني را نشان مي‌دهد. در اين اثر ترسيم تزئيني و جسورانه درختي كه در پشت پيكر حيوان آمده و امواج آب در پس‌زمينه‌ ماهي‌ها، به صورت شگفت‌آوري ابتكاري و در عين حال الهام گرفته از هنر ايراني است (39) (تصوير 21) ويليام دمورگن علاوه بر طراحي ظروف سفالين به كاشيكاري نيز مي‌پرداخت. در يك كاشيكاري متعلق به دمورگن كه از 48 قطعه ساخته شده، از رنگ‌هاي ايراني به كمال استفاده شده است؛ فيروزه‌اي، آبي تيره، سبز پسته‌اي و سبز روشن (تصوير 22). همچنين بايد گفت كه بعضي از رنگ‌ها و برخي از عناصر تزئيني اين كاشيكاري از سفال‌هاي ايزنيق تركيه الهام گرفته‌اند. تركيب درخشاني از طاووس‌هاي بزرگ در برابر شاخه‌هاي ميخك و گياهان ديگر، نمونه‌اي از دميدن روح تزئيني نقوش اسلامي به وسيله دمورگن در آثار آرت نوو است. (40)

كريستوفر درسر

كريستوفر درسر (41) (1904ـ 1834) نيز از سرشناس‌ترين طراحان منسوب به جنبش هنر و صنايع است كه خلاقيت و ابتكار خارق‌العاده‌اش او را به سوي نوآوري در طراحي ظروف فلزي، سفالينه‌ها و شيشه‌ها به ويژه با الهام از شيشه‌‌گري و هنر ايراني رهنمون ساخت. شكل طبيعي و فرم گلدان شيشه‌اي زردرنگ درسر با نمونه‌هاي شيشه‌ ايراني برابري مي‌كند (42) (تصوير 4). درسر يك گياه‌شناس برجسته نيز بود كه به قوانين هندسي موجود در طبيعت و كليه ساختارهاي خلق شده بر مبناي اصول هندسي علاقه ويژه‌اي داشت. از اين رو در برابر طرح‌ها و نقوش اسلامي احترام و شيفتگي خاصي از خود نشان مي‌داد.
او در كتاب خود به نام «اصول طراحي تزئيني» (43) (1873) ستايش خويش را از طرح‌هاي ايراني چنين بيان مي‌كند: «من تزئيني به زيبايي، ظرافت و در هم پيچيدگي تزئينات ايراني سراغ ندارم.» (44)

آرتور لثنبي ليبرتي

آرتور لثنبي ليبرتي (45) (1917ـ 1843) را مي‌توان مهم‌ترين شخصيت جنبش هنر و صنايع در نيمه دوم قرن نوزدهم ناميد كه معروفترين مؤسسه تجاري لندن را به منظور معرفي آثار هنري شرق، پايه‌گذاري كرد. (46) وي كه اهميت ويژه‌اي براي احياي آثار هنري شرق قائل بود، مؤسسات هنري انگليسي را تشويق مي‌كرد تا ضوابط، معيارها و فنون موجود در اين آثار ـ به ويژه فنون رنگرزي ايراني ـ را به درستي مورد پژوهش و بررسي قرار دهند.
ليبرتي، برخلاف موريس، اهميت فراواني براي روند توليد ماشيني قائل بود؛ چرا كه از اين طريق امكان تهيه منسوجات ارزان‌قيمتي فراهم مي‌شد كه از طراحي خوب برخوردار بودند و در عين حال مي‌توانستند در دسترس بخش وسيعي از اقشار مختلف مردم قرار گيرند. (47)
بدين ترتيب، شركت تجارتي ليبرتي كه بيشتر به طراحي، ساخت، تهيه وتوزيع كاغذ ديواري و مبلمان، با ويژگي‌هاي برگرفته از هنر اسلامي مي‌پرداخت، نقش ارزنده‌اي در جلب توجه همگان به توليدات شرقي ايفا نمود.

نتيجه

هنر مشرق‌زمين با برخورداري از پيشينه باشكوه تاريخي، غناي فرهنگي و زيبايي‌شناسي كم‌نظير خود، همواره علاقه و كشش غربي‌ها را به خود جلب كرده است.
در اواخر قرن نوزدهم در پي شكل‌گيري جنبش آرت‌نوو و در راستاي به هم پيوستگي هنر و صنعت در اروپا، گرايش به هنر تزئيني اسلامي كه براي بيان حقايق معنوي به وجود آمده بود، بيشتر شد.
هنرمندان اين جنبش با تحقيق در اصول هنري اسلامي و احياي مباني موجود در هنرهاي تزئيني جهان اسلام، آثاري آفريدند كه به لحاظ نوع كاربرد نقوش و استفاده از رنگ‌هاي درخشان و تابناك گاه به رقابت با آثار مشابه اسلامي برمي‌خيزند.

پي‌نوشت‌ها:

1- Art Nouveau
2ـ آرناسن، يورواردور هاروارد، تاريخ هنر نوين، ترجمه محمدتقي فرامرزي، ص 75
3ـ همان، ص 77
4- Escritt, Stephen, Art Nouveau, p.7
5- Ibid
6- Siegfried Bing
7- Art Crafts Movement
8- Stile Liberty
9- Jugent Stil
10- Modernista
11- Secession Style
12- Louis Comfort Tiffany
13- Philippe Joseph Brocard
14- Emile Galle
15- Edward C moore
16- Leon Bailly
17- TIFFANY, PP. 8.21 17-Paul, Tessa, LOUIS COMFORT
18- Art Deco, PP. 50.51 18-Arwas, Victor, Glass, Art Nouveau to
19- Ibid
20ـ گامبريج، ارنست، تاريخ هنر، ترجمه علي رامين، ص 523
21- William Morris
22- Pattern Designer
23- Red House
24- J.H Middleton
25- Obsession, P.178 25-Sweetman, John, The Oriental
26- Thomas Wardle
27- Ibid, P. 178
28- Hammer smith
29ـ پوزنر، پيشگامان طراحي مدرن، ترجمه فرخ اصالت، ص 50
30- Ibid, P.178
31- Owen Jones
32- Grammar of Ornament
33- William Demorgan
34- Persian Style
35- Turkish Iسanik
36- Sweetman, P.183
37- Ibid, P. 146
38- Merton
39ـ پوزنر، همان، ص 56
40- Ibid, P. 184
41- Christopher Dresser
42- Ibid. P.186
43- Principles of Decorative Design
44- Ibid
45- Arthur Lasenby Liberty
46- Ibid
47- Ibid. P. 188

منابع:

ـ آرناسن، يورواردور رهاروارد، تاريخ هنرنوين، ترجمه محمدتقي فرامرزي، انتشارات نگاه 1374، چاپ دوم
ـ پوزنر، نيكولاس،‌ پيشگامان طراحي مدرن، ترجمه فرخ اصالت، انتشارات دانشگاه تهران، 1364
ـ گامبريج، ارنست، تاريخ هنر، ترجمه علي رامين، نشر ني، 1379، چاپ اول
Arwas, Victor, Glass, Art Nouveau to Art Deco, Academy Editions, London, 1987
Escritt, Stephen, Art Nouveau, Phaidon, London, 2000
Paul, Tessa, LOUIS COMFORT TIFFANY, Tinger Books International, London, 1987
Sweetman, John. The Oriental Obsession: Islamic Inspiration in British and American Art and Architecture 1500 – 1920, Cambridge University press, areat Britain, 1988.

 


قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  5:10 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی

آشنایی با معماری و تزئینات اسلامی

 هنر معماری اسلامی از لحاظ زیبائی و تناسب به حدی در دنیای قدیم (آسیا، افریقا و اروپا) تاُثیر کرده که تا مدتها معماران مسیحی تحت تاُثیر اصول آن بوده و از قوانین تزئینات داخلی آن در کلیساهای و ابنیه خود استفاده می‌کرده‌اند. مطالعه در این رشته که بتدریج قسمتهای مختلف آن از نظر خوانندگان عزیز خواهد گذشت ما را به فلسفه نقوش و تزئینات اسلامی که در بناها و شهرهای مختلف شرق و غرب به چشم می‌خورد آشنا می‌سازد.
البته تاریخ معماری اسلامی و تزئینات داخلی و هنرهای مختلف آن در کشورهای مختلف اسلامی جهان مورد بحث قرار خواهد گرفت و تاُثیر آن روی ابنیه مسیحی بعد از اسلام بدقت بررسی می شود. دانشمندان فن آثار و ابنیه اروپائی را که از قدیم باقی مانده چندان که باید مورد دقت قرار نداده‌اند و در راه تدوین تاریخچه و توصیف عمارات الحمراء وبعضی مساجد مصر بیت المقدس بذل توجه نموده‌اند. در صورتی که برای مطالعه در اصول ساختن شهرهای مختلف کشور ما و سایر کشورهای اسلامی لازم است ابتدا قسمتهای مختلفی را که یک شهر اسلامی بدان احتیاج دارد از قبیل: مساجد، خانه‌ها، قصور، بازارها، حمام‌ها و گورستانها و طرز شهرسازی از لحاظ تناسب، و همچنین وضع جغرافیائی و کیفیت استفاده از مواد مختلفی که در هر منطقه برای ساختمانها یافت می‌شود مورد بررسی قرار داد.
نمونه‌ای از شهرهای اسلامی ـ پس از اینکه پرچم اسلامی به اهتزاز درآمد در پیرامون کعبه ( خانه خدا ) که در دوران پیش از اسلام بتکده بزرگ اعراب بدوی بود خانه‌هائی ساخته شد.
زایرینی که از فر‌سنگها راه برای زیارت می آمدند برای سکونت احتیاج به مکانی مناسب داشتند و از این روی کاروانسراهای متعددی ساخته شد. این کاروانسراها محوطه هائی مربع شکل حیاط مانند داشتند که در وسط آن آب انبارهائی رو پوشیده قرار داشت. دور تا دور این محوطه صفه‌هائی می ساختند که از سطح حیاط بالاتر بود و در هائی به حجره‌های کوچک داشت که محل استراحت زایر‌ین و مسافران بود. در پشت این اطاقها و در سراسر چهار گوش حیاط، دالانی سرپوشیده قرار داشت که محل اطراق شترها و قاطرهای کاروان بشمار می‌رفت. پس از کاروانسراها خانه های کوچکی بودند که با چوپ و گل دو طبقه می ساختند که بجای مسافر خانه های امروز مورد اجاره زایرین قرار می‌گرفت.
پس از آن قصر حاکم شهر و دیوان خانه بود که به دیوارهای سفید کنگره دار محصور شده و درب قطور و دروازه مانندی داشت که همیشه نگهبانان و شرطه‌ها بر آن پاس می‌داند. داخل قصر بدو قسمت تقسیم شده بود که هر یک دری جداگانه به خارج داشت.
این دو قسمت عبارت بود از قسمت بیرونی که محل جلوس شیخ حاکم و یاران او بود. در این قسمت تالاری وسیع با پنجره‌ها و بادگیر های مشبک قرار داشت، که پیوسته گذرگاه بادهای صحرائی بود. در اطراف ساختمان، ایوانهای وسیع سر پوشیده قرار داشت که به طارمی های ظریف مشبکی منتهی می گشت و پنجره‌ها و درهای ساختمان به این ایوانها باز می شد. این ایوانها برای خنک نگاه داشتن تالار‌ها نقش بزرگی بازی می کرد، این بادگیرها که از یک طرف به داخل زیر زمین و سرداب و طالارها راه داشت از طرف دیگر تا بام خانه‌ها، به صورت برجی با کاشیهای مشبک که به رنگهای لاجوردی و آبی و زرد ساخته شده بالا میرفت.
این بادگیرها از یک طرف هوای گرم را از حفرهای پر پیچ و خمی می گذرانید تا وقتی که به سردابها و تالارها می‌پیچید بسیار خنک باشد و از طرفی هوای دم کرده را از زیر زمین‌ها به بالا می‌برد. اطاقهای دیگری هم در اطراف تالار دیوان خانه وجود داشت که عبارت بود از تالاری مجلل و اطاقهای کوچک دیگر که برای پذیرائی و استراحت مهمانان شیخ اختصاص داده شده بود و همچنین قراول‌خانه که محل استراحت قراولها و انبار اسلحه آنها بود. در قسمت دیگر قصر که در پشت ساختمان بیرونی قرار داشت اندرونی بود. در قسمت اندرونی تالارهای مجلل و وسیع و همچنین اطاقهای کوچک و با انواع توری‌ها و پارچه‌ها زینت یافته بود قرار داشت.
زیرزمینهای اندرون که محل استراحت روزانه شیخ بود دیوارها با کاشی کاریهای معرق به رنگهای آبی و لاجوردی و بنفش و سبز و سیاه که مجموعه آنها با خطوط و سطوح هندسی یا اسلیمی و خطائی به نظر می‌رسید تزئین شده بود و نور کمی را که از پنچرهای بالا به درون می تابید مانند نور ماه بسیار کمرنگ و رؤیائی منعکس می‌کرد.
در میان سردابها حوض‌خانه‌های بسیار زیبا بشکل کثیر الاضلاعهای هشت گوش بنا می‌کردند.
حوض‌ها با کاشی های فیروزه ای و فواره‌ها که منبع های آب آن در بالای بام یا تپه های مجاور شهر قرار داشت به بالا جستن می‌کرد و به فضا خنکی مطبوعی می‌بخشید. در چهار طرف از هشت گوش اطراف حوض سکوهائی از سنگ مرمر به اطاقهای هلالی شکل که برروی ستونهائی نارنجی از گل پخته با لعاب فیروزه ای رنگ قرار داشت بچشم می‌خورد. در داخل صفه‌ها که با بوریاهای بسیار ظریف بافته شده بود بالش هائی نرم از مخمل قرار داشت که محل نشستن حرم شیخ و سوگلی‌ها بود که در آنجا آزادی کاملی داشتند.
البته ساختمان حرمسرا با درختهای موز و نخل خرما که برگهای پهنی داشت و دیگر درختان و گلهای مناطق گرمسیر از نظرها پنهان می‌شد و پنجره‌ها به شیشه های رنگینی مزین بود که نور را چون منشوری تجزیه می کرد و به درون تالارها می‌پراکند.
پس از قصر حاکم ساختمان خانه‌ها، دکانها و بازارهای شهر قابل ذکر است. البته در محوطه های وسیعی در کنار حصار شهر در روزهای معینی از هفته از اطراف و اکناف و حتی از شهرهای دیگر بازرگانان و کشاورزان کالاها و محصولات و مصنوعات خود را در دکانهائی که با چوب و تخته و پارچه از آفتاب محفوظ بوده است عرضه می نمودند.
گاهی برای انواع و اقسام تفنن و بازیها مانند جنگ خروسها یا سر شاخ شدن گاوها گاهی هم برای تردستی‌ها و شعبده بازیها مکانهائی با چوب بشکل سکو می‌ساختند که دور تا دور آن مردم می ایستادند و با پرداخت مختصر پولی سرگرم می شدند. البته در این بازارها شعرای قصیده سرا چکامه های خود را می خواندند و شیوا ترین آنها را بر پوست آهو می نگاشتند و بشکل لوله طوماری از دکه‌ها می‌آویختند و جوائز هنگفتی که از طرف مردم جمع شده بود به فصیح‌ترین شعرا اعطا می‌گردید.
این نوع بازارها فقط در روزهای معینی از هفته برپا بود و در روزهای دیگر آن را جمع می‌کردند ولی بازارهای سرپوشیده که نمونه هائی از آن هنوز در بعضی از شهر های شرق باقی مانده ساخته شده بود. این بازارها به اطاقهای ضربی بر روی خیابانی پیچ در پیچ ساخته می‌شد و در انتهای هر اطاق گنبدی شکل، سوراخ گردی وجود داشت که نور را به داخل بازار می‌پراکند. در دو طرف بازار حجره های بازرگانان طوری ساخته شده بود که از سطح کف معبر قریب یک متر بلند تر بود بنحوی که کالاها کاملاً دیده می‌شد .طریقه ساختن طاقهای ضربی بدین قرار است که روی چهار پی مربع شکل که تا ارتفاع ۴ الی ۶ متر بالا رفته بود پل ضرب در را به صورتی که آجر روی یک سوم از آجر زیری جلو آمده‌تر باشد به وسیله آهک و ساروج بالا می‌برند پس از خشک شدن با آجرهای خطائی قسمتهای باز سقف را تیغه می کنند .
البته در یک بازار تعداد طاقها به وسعت بازار بستگی داشت افزایش و بزرگی دهانه هر دکان نیز به اندازه دهانه یک طاق وابسته بود. با در نظر گرفتن گرمی هوا در این شهرها البته وجود سقف‌های ضربی و قوس‌دار بازار به تلطیف و خنکی هوا کمک مؤثری می‌کرد.
▪ حمام‌ها: حمام های شهرهای اسلامی اگر چه تحت تاُثیر حمام های رومی محوطه بسیار بزرگی بود که بزرگان و مردم اغلب امور بازرگانی و سیاسی خود را در آن حل و فصل میکردند ولی مشخصات دیگری هم داشت که ذیلاً به آن اشاره می کنیم: [۱۶] حمامها از یک رخت کن و یک گرم‌خانه و یک قسمت سرد خانه تشکیل می شد. سرد خانه یک محوطه کثیرالاضلاع هشت گوش با گنبدی که در بالای آن شیشه‌ها یا سنگهای مرمر، نوری زرد و مات از خود می‌گذرانید و محوطه حمام را روشن می‌ساخت. حوض و حوضچه هائی با فواره در وسط این محوطه وجود داشت و سکوهائی برای رخت کنی در اطراف قرار گرفته بود.
دالانهائی این قسمت را به محوطه گرم خانه منتهی می‌کرد در آن جا سکوهای سنگی برای شستشو و همچنین حوض های آب گرم وجود داشت این حوض‌ها توسط دیگهای بزرگ چدنی که تون نامیده می‌شد گرم می‌گشت. نور حمامها معمولاً از بالای طاقی هائی که با شیشه یا سنگ مرمر پوشیده شده بود تأمین می‌گشت.
در ضمن چاههای دهانه گشاد و عمیقی در کنار حمام وجود داشت که به وسیله گاو و مشکهای بزرگ پیوسته آب را از اعماق زمین برا ی گرم شدن و استفاده در حمامها می‌کشید. حوضهای بزرگ استخر مانند (چاله حوض) که از آب سرد پر شده بود برای شنا ضمن استحمام ساخته می‌شد.
▪ مساجد: هر شهری یک مسجد بزرگ به نام مسجد جامع داشت که در اعیاد مذهبی مانند عید قربان می بایست امام جمعه در پیشاپیش اهالی شهر در آن به نماز بایستند. و پس از آن مساجد کوچکتری هم بودند که در هر محله‌ای وجود داشت.
▪ ساختمان یک مسجد از قسمتهای زیر تشکیل می شد‌:
از درب ورودی که بسیار بزرگ ساخته شده بود به محوطه که سقا خانه‌ای سنگی در وسط آن قرار گرفته وارد می‌شدند و دو دالان در طرفین این محوطه قرار داشت که به صحن مسجد منتهی می‌شد. صحن از یک حیاط مستطیل یا مربعی شکل وسیع که در وسط آن حوض وسیعی برای وضوی مؤمنین ساخته شده بود تشکیل می‌یافت.
سکوئی برای نماز جماعت از سنگ در جلو پیشخوان مسجد قرار داشت. در ضلع جنوبی، شبستانی که گنبد بزرگ مسجد بر روی آن مستقر گشته قرار گرفته و در دو طرف دیگر محوطه های سر پوشیده وسیعی با طاقهای ضربی و ستونهای کوتاه سنگی که کف آن از گلیم یا بوریا پوشیده شده و برای اقامت و بیتوته مسافرین و رهگذران و سیاحان و زائرین اختصاص داده شده بود. هر مسجد بزرگ یک یا چند مدرسه در کنار خود داشت. این بناها که مخصوص طلاب علوم دینی است از حجره های کوچکی مشبکی به خارج داشت و در جلو آنها ایوانی بود که با یک یا چند پله به محوطه حیاط مدرسه وارد می‌شد.
حجره‌ها محل بیتوته شاگردان و پله‌ها محل بحث طلاب بود. هزینه ساختمان این مدارس از محل اوقاف مجامع مذهبی است.
شهرها اصولاً روی تپه‌ها بنا می‌شده است.
دیگر از امکنه مورد لزوم یک شهر ساختمان بقاع و تکایا و گورستانها بود که معمولاً‌ در اطراف امام زاده‌ها و بقاع بزرگان مذهبی بنا می‌شده است.
معمولاً سنگ قبر مقدسین اسلامی به وسیله معجرها و پرده‌ها پوشیده می‌شده است.
بقاع و گورستانهای مردم در خارج و اطراف شهر قرار دارد. این منظره قسمتهائی از یک شهر اسلامی بود.
در مقاله آینده درباره سبک معماری و تزیینات ساختمانی که در یک شهر اسلامی بدان اشاره شد در کشورهای مختلف و زمانهای تاریخی گوناگون بحث خواهیم کرد.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  5:13 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی

بحثي در باب هنر اسلامي

 

 چيستا يثربي

مينياتوري‌ با صحنه‌ي‌ حماسي‌، نبرد قهرمانان‌ ايراني‌ را در شاهنامه‌ به‌ تصوير كشيده‌ است‌. وقتي‌ دقيق‌تر نگاه‌ مي‌كنيم‌، جنبه‌هاي‌ ديگري‌ از تصوير برايمان‌ آشكار مي‌شود. گويي‌ براي‌ اين‌ حكايت‌ رزمي‌، تعبيري‌ عرفاني‌ پيدا مي‌كنيم‌ و عالمي‌ مثالي‌ را ماوراي‌ عالم‌ جسماني‌ احساس‌ مي‌كنيم‌. آن‌ سوي‌ صحنه‌هاي‌ نبرد حماسي‌، گويي‌ «اسرار صغير» مخاطب‌ را براي‌ درك‌ «اسرار كبير» آماده‌ مي‌سازد.

بخش‌هايي‌ از قرآن‌ مجيد با فرم‌ها و اشكال‌ گياهي‌، استيليزه‌ و يا اسليمي‌ خوشنويسي‌ شده‌ است‌. اگر بيش‌تر دقت‌ كنيم‌، متوجه‌ مي‌شويم‌ كلمات‌ و حروفي‌ كه‌ تجسم‌ آيات‌ قرآني‌ را نشان‌ مي‌دهند، خود بخشي‌ مستقل‌ و قدرتمند پيدا كرده‌اند و از طريق‌ شكل‌ و قالب‌ بصري‌ خويش‌، «كيفيت‌ الهي‌» را تجسم‌ بخشيده‌اند. گويي‌ حروف‌ الفباي‌ مقدس‌ با خصايص‌ و ويژگي‌هاي‌ پروردگار ارتباط‌ نزديكي‌ دارد.

به‌ يكي‌ از مساجد اسلامي‌ وارد مي‌شويم‌، نقوش‌ دروني‌ معبرهاي‌ طاقدار مسجد تحت‌تأثير بازتاب‌ نور، فضايي‌ قدسي‌ را متجلي‌ مي‌كند. ظرافت‌ ستون‌ها و درخشش‌ سقف‌ها با كاشي‌كاري‌هاي‌ سبز و آبي‌رنگ‌، چشم‌ را خيره‌ مي‌كند. گويي‌ در اين‌ مكان‌ همه‌چيز به‌ نور بدل‌ مي‌شود و نور به‌ نوبه‌ي‌ خود، به‌ بلور مبدل‌ مي‌شود. فضاي‌ مسجد به‌ گونه‌اي‌ طراحي‌ شده‌ است‌ كه‌ با ورود به‌ آن‌، به‌ نحوي‌ ملموس‌، حضور الهي‌ را احساس‌ مي‌كنيم‌. گويي‌ پرتو نور حقيقت‌ بر همه‌ چيز متجلي‌ شده‌ است‌.

***

مفهوم‌ رمزي‌ جنبه‌هاي‌ مختلف‌ هنر اسلامي‌ با جنبه‌هاي‌ معنويت‌ اسلام‌ ارتباط‌ نزديك‌ دارد و همين‌ معنويت‌ توحيدي‌ است‌ كه‌ خلق‌ معماري‌ قدسي‌ اسلامي‌ را كه‌ يكي‌ از اصلي‌ترين‌ هنرهاي‌ اسلامي‌ است‌، ممكن‌ مي‌سازد. خوشنويسي‌، معماري‌، نقاشي‌، مينياتور، سفالگري‌ و تعزيه‌ همگي‌ شاخه‌هاي‌ مختلف‌ هنر اسلامي‌اند كه‌ به‌ شيوه‌اي‌ بي‌واسطه‌ از روحانيت‌ اسلامي‌ سرچشمه‌ مي‌گيرند.

ذات‌ فرافردي‌ هنر اسلامي‌ مي‌تواند صرفاً بر اساس‌ شهود يا خلاقيت‌ فردي‌ تجلي‌ پيدا كند. اين‌ ذات‌ به‌ نحوي‌ در تفكر و جهان‌بيني‌ اسلام‌ ريشه‌ دارد. هنرمند مسلمان‌ به‌ هر كجا كه‌ بنگرد، جلوه‌اي‌ از حقيقت‌ را مي‌يابد. گويي‌ شيوه‌ي‌ زيستن‌ او مصداق‌ همان‌ آيه‌ي‌ معروف‌ است‌ كه‌ مي‌گويد: «پس‌ به‌ هر طرف‌ رو كنيد، به‌ سوي‌ خدا روآورده‌ايد.» (بقره‌، 115)

از مهم‌ترين‌ ويژگي‌هاي‌ هنر اسلامي‌، «حكمتي‌» است‌ كه‌ در وراي‌ آن‌ نهفته‌ است‌. اين‌ حكمت‌ سرشت‌ الهي‌ انسان‌ را جلوه‌گر مي‌سازد، نه‌ اين‌ كه‌ پنهانش‌ كند. شايد اگر بخواهيم‌ چند ويژگي‌ مشخص‌ را براي‌ هنر اسلامي‌ برشماريم‌، با نگاهي‌ به‌ انواع‌ هنرهاي‌ اسلامي‌، به‌ ويژگي‌هاي‌ مشترك‌ زير برسيم‌:

1ـ هنر اسلامي‌ از اصل‌ وحدت‌ و انسجام‌ ريشه‌ مي‌گيرد و بينشي‌ كامل‌ و مجموعه‌نگر بر آن‌ حاكم‌ است‌ و تمام‌ انواع‌ آن‌، پيوند نزديكي‌ با اعمال‌ مذهبي‌ و راز آشنايي‌ دارد و از جنبه‌هاي‌ رمزي‌ و روحاني‌ برخوردار است‌.

2ـ هنر اسلامي‌، در هر شكل‌ خود، جنبه‌اي‌ از دين‌ است‌ كه‌ ذهن‌ انسان‌ را به‌ جست‌وجو و پرسش‌ وامي‌دارد؛ اما خود، پاسخ‌ نهايي‌ را به‌ او ارائه‌ نمي‌كند. گويي‌ قصد ايجاد انگيزه‌ و حركت‌ در مخاطب‌ را دارد، اما خود از ارائه‌ي‌ كامل‌ترين‌ پاسخ‌ پرهيز مي‌كند، چرا كه‌ مخاطب‌، خود بايد كامل‌ترين‌ پاسخ‌ را بيابد. هنر اسلامي‌ تنها به‌ مخاطب‌ خود ياري‌ مي‌رساند تا حقايق‌ الهي‌ را در ساحت‌ مادي‌ تجربه‌ كند و سوار بر بال‌هاي‌ زيبايي‌، به‌ سوي‌ جايگاه‌ اصلي‌ خود كه‌ همانا «قرب‌ الهي‌» است‌، حركت‌ كند.

به‌ يكي‌ از مساجد اسلامي‌ وارد مي‌شويم‌، نقوش‌ دروني‌ معبرهاي‌ طاقدار مسجد تحت‌تأثير بازتاب‌ نور، فضايي‌ قدسي‌ را متجلي‌ مي‌كند. ظرافت‌ ستون‌ها و درخشش‌ سقف‌ها با كاشي‌كاري‌هاي‌ سبز و آبي‌رنگ‌، چشم‌ را خيره‌ مي‌كند. گويي‌ در اين‌ مكان‌ همه‌چيز به‌ نور بدل‌ مي‌شود و نور به‌ نوبه‌ي‌ خود، به‌ بلور مبدل‌ مي‌شود. فضاي‌ مسجد به‌ گونه‌اي‌ طراحي‌ شده‌ است‌ كه‌ با ورود به‌ آن‌، به‌ نحوي‌ ملموس‌، حضور الهي‌ را احساس‌ مي‌كنيم‌. گويي‌ پرتو نور حقيقت‌ بر همه‌ چيز متجلي‌ شده‌ است‌.

3ـ هنر اسلامي‌، مانند همه‌ي‌ انواع‌ هنرهاي‌ مقدس‌، به‌نوعي‌ واجد سادگي‌ و خصوصيت‌ «تهي‌بودن‌» است‌ كه‌ عرفا از آن‌ با نام‌ «فقر معنوي‌» ياد مي‌كنند. اين‌ فقر معنوي‌ به‌ نحوي‌ با مفهوم‌ ازلي‌ و ابدي‌ پيوند دارد و حاصل‌ آن‌ خلق‌ هنر بي‌زمان‌ يا فرازمان‌ است‌. شايد به‌ همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ هنوز پس‌ از گذشت‌ سال‌ها، آثار عارفان‌ بزرگ‌ اسلام‌ چون‌ مولانا، عطار و خواجه‌ عبدالله‌ انصاري‌ به‌ نيازهاي‌ روحي‌ مخاطبان‌ خود پاسخ‌ مي‌دهد، زيرا اين‌ آثار در عين‌ سادگي‌، پيوند ريشه‌داري‌ با نيازهاي‌ معنوي‌ انسان‌ دارد.

4ـ هنر اسلامي‌ از «بطن‌ وحي‌» برخاسته‌ است‌. اگر هنر مقدس‌ باشد، لازمه‌ي‌ آن‌ وحي‌ است‌. اما هنرمند اسلامي‌ براي‌ اين‌كه‌ اثر هنري‌ بيافريند، بايد واجد حالتي‌ از صدق‌ و اخلاص‌ باشد تا بتواند با روح‌ وحي‌ ارتباط‌ داشته‌ باشد. هنرمند اسلامي‌ براي‌ اين‌كه‌ كمالي‌ را تجسم‌ بخشد و يك‌ اثر هنري‌ بيافريند، نخست‌ بايد خود در راه‌ كمال‌ قدم‌ بردارد وگرنه‌ نمي‌تواند هنر مقدس‌ بيافريند؛ هنري‌ كه‌ در آن‌، حضور و قرب‌ حق‌ باشد و ديدنش‌ انسان‌ را به‌ ياد خدابيندازد.

5 ـ هنر اسلامي‌، مانند همه‌ي‌ هنرها، با عنصر «زيبايي‌» آميخته‌ است‌. بزرگي‌ گفته‌ است‌ زيبايي‌ آميخته‌اي‌ از حقيقت‌ و شادي‌ است‌؛ زيبايي‌ مظهر حقيقت‌ مطلق‌ است‌ و حقيقت‌ خداست‌؛ خداوند عين‌ سرور و ابتهاج‌ است‌. پس‌ هر زيبايي‌ لازمه‌اش‌ يك‌ نوع‌ بهجت‌ و سرور روحي‌ است‌ و اوج‌ زيبايي‌ در هنر اسلامي‌ رسيدن‌ به‌ احساسي‌ از قرب‌ الهي‌ است‌ كه‌ بالاترين‌ و متعالي‌ترين‌ وجه‌ سرور و جذبه‌ را براي‌ انسان‌ به‌ ارمغان‌ مي‌آورد.

6ـ از ديگر ويژگي‌هاي‌ هنر اسلامي‌ نمادگرايي‌ (سمبوليسم‌) يا رمز و تمثيل‌ است‌. رمز و نماد همچون‌ آينه‌ي‌ شفافي‌ است‌ كه‌ حقايق‌ عالم‌ ملكوت‌ را جلوه‌گر مي‌سازد. قرآن‌ مجيد نيز بر رمز و نماد و تمثيل‌ استوار است‌. خداوند در قرآن‌ نخست‌ براي‌ ما مثالي‌ مي‌زند و سپس‌ با آن‌ مثال‌، يك‌ قاعده‌ يا اصل‌ وجودي‌ را برايمان‌ تبيين‌ مي‌كند. خواننده‌ از معناي‌ ظاهري‌ مثل‌ها، به‌ معناي‌ حقيقي‌ آن‌ها رسوخ‌ مي‌كند. نمادگرايي‌ اساس‌ هنر مقدس‌ است‌ چرا كه‌ در هنر مقدس‌، هر رمز نشانه‌ي‌ يك‌ حقيقت‌ برتر است‌. اين‌ رمزها و نمادها وضعي‌ و قراردادي‌ نيست‌، بلكه‌ يك‌ امر حقيقي‌ و وجودي‌ است‌. نمادهاي‌ ديني‌ در عين‌ اين‌كه‌ در يك‌ صورت‌ ظاهر شده‌ است‌، راه‌ به‌ بي‌نهايت‌ دارد.

***

هرچند بسياري‌ از صاحب‌نظران‌ درباره‌ي‌ ويژگي‌هاي‌ مشترك‌ هنرهاي‌ اسلامي‌ هم‌عقيده‌اند، ولي‌ نبايد از ياد برد كه‌ هنر محصول‌ تقابل‌ انسان‌ با هستي‌ است‌. به‌ همين‌ دليل‌ از بدو تشكيل‌ جوامع‌ اوليه‌، هنر در انجام‌ مراسم‌ و مناسك‌، نيايش‌ها و آيين‌ها به‌تدريج‌ جاي‌ خود را باز كرد و به‌اين‌ترتيب‌، جزء جدايي‌ناپذير زندگي‌ انسان‌ شد. بنابراين‌، هنر در همه‌ي‌ اديان‌ به‌ شكلي‌ خاص‌ نمود يافته‌ است‌. هنر اديان‌ مختلف‌، جلوه‌هاي‌ تبلور انديشه‌هاي‌ متفاوت‌ اما ديني‌ محسوب‌ مي‌شوند.

در اين‌ ميان‌، هنر اسلامي‌ واجد يك‌ ويژگي‌ منحصربه‌فرد است‌ و آن‌ ويژگي‌ توحيدي‌ آن‌ است‌. در همه‌ي‌ جلوه‌هاي‌ هنر اسلامي‌، حركت‌ دروني‌ اشيا به‌ سوي‌ بالا و حقيقتي‌ وراي‌ اين‌ جهان‌ است‌ و تمام‌ مراتب‌ وجود در عالم‌ هستي‌ به‌ نحوي‌ به‌ پروردگار يكتا مربوط‌ مي‌شوند. كاربرد فضاي‌ خالي‌ در هنر اسلامي‌، يكي‌ از مهم‌ترين‌ ثمرات‌ مستقيم‌ اصل‌ متافيزيكي‌ توحيد است‌. توحيد، به‌ گونه‌اي‌ صريح‌ و موجز، در كلمه‌ي‌ شهادت‌ يعني‌ «لااله‌الاالله‌» متجلي‌ است‌. اين‌ اصل‌ يكي‌ از عميق‌ترين‌ رموز متافيزيك‌ و واجد جنبه‌ها و سطوح‌ معنايي‌ متفاوت‌ است‌. اولين‌ آن‌ها تأكيد بر سرشت‌ گذرا و غيراصيل‌ «هرچه‌ به‌ جز خدا» يا «ماسوي‌الله‌» يا همان‌ كلّ نظام‌ خلقت‌ است‌ كه‌ در اين‌ ميان‌، عالم‌ ماده‌ از ساير عوالم‌ ناپايدارتر است‌.

دومين‌ سطح‌ معنايي‌ شهادتين‌ بر غيريت‌ و متفاوت‌بودن‌ حقيقت‌ مطلق‌ تأكيد مي‌كند، يعني‌ اين‌كه‌ خداوند كاملاً وراي‌ تمام‌ چيزهايي‌ قرار دارد كه‌ ذهن‌ و حواس‌ معمولي‌، به‌ مفهوم‌ رايج‌ كلمه‌، آن‌ها را «واقعيت‌» مي‌شناسد. اگر اشيا را به‌ مفهوم‌ متداول‌ تلقي‌ كنيم‌، آن‌گاه‌ خلأ، يعني‌ آن‌چه‌ از اشيا تهي‌ است‌، به‌ صورت‌ پژواك‌ حضور خداوند در نظام‌ هستي‌ جلوه‌گر مي‌شود. زيرا از طريق‌ نفي‌ «اشياء»، درواقع‌ به‌ آن‌چه‌ وراي‌ همه‌ي‌ چيزهاست‌، اشاره‌ دارد. بنابراين‌، فضاي‌ خالي‌ مظهر تعالي‌ پروردگار و حضور او در تمام‌ اشيا است‌. اين‌ اصل‌ اساسي‌ متافيزيك‌ كه‌ بر پايه‌ي‌ توحيد و شهادت‌ استوار است‌، عميقاً بر نقش‌ مهمي‌ دلالت‌ مي‌كند كه‌ فضاي‌ خالي‌ در هنر اسلامي‌ ايفا مي‌كند و اهميت‌ معنوي‌ آن‌ در هنر و معماري‌ قابل‌ بررسي‌ است‌. فضاي‌ خالي‌، اثر محدودكننده‌ي‌ فضاي‌ كيهاني‌ بر انسان‌ را حذف‌ مي‌كند و از آن‌جا كه‌ حجاب‌ جسم‌ برداشته‌ مي‌شود، نور الهي‌ به‌ درون‌ مي‌تابد. پس‌ فضاي‌ خالي‌ باعث‌ مي‌شود كه‌ موجود پذيراي‌ نور الهي‌ شود.

هنر اسلامي‌ به‌نوعي‌ همه‌ي‌ هستي‌، شعر، وزن‌، تناسب‌، قدرت‌ و افسون‌ خود را از انديشه‌ي‌ توحيدي‌ مي‌گيرد. اما موضوع‌ آن‌ چيست‌؟ آيا هنر اسلامي‌ صرفاً به‌ موضوع‌هاي‌ مطرح‌شده‌ در دين‌ اسلام‌ محدود مي‌شود؟ آيا هنر را مي‌توان‌ صرفاً از آن‌ جهت‌ كه‌ موضوعي‌ اسلامي‌ را انتخاب‌ كرده‌ است‌، هنر اسلامي‌ خواند؟ پاسخ‌، منفي‌ است‌. تنها موضوع‌ هنر نيست‌ كه‌ اسلامي‌ بودن‌ آن‌ را مشخص‌ مي‌كند، بلكه‌ ساختار، شيوه‌ي‌ بيان‌ و صورت‌ آن‌ نيز بايد با دين‌ اسلام‌ هماهنگي‌ داشته‌ باشد؛ يعني‌ تجلي‌ وحدت‌ را در ساحت‌ كثرت‌ به‌ نمايش‌ بگذارد. شايد بسياري‌ از شاعران‌ مسلمان‌ و عارف‌مسلك‌ ايراني‌، همچون‌ مولوي‌ و عطار، به‌ بهترين‌ وجه‌ تجلي‌ وحدت‌ را در ساحت‌ كثرت‌ به‌ نمايش‌ گذاشته‌ باشند. براي‌ مثال‌، شعر مولانا ثمره‌ي‌ شهود روحاني‌ اوست‌؛ نوعي‌ برانگيختگي‌ و بيداري‌ كه‌ با تحولي‌ در روح‌ آغاز مي‌شود و «به‌ تحول‌ كيمياگرانه‌» مي‌انجامد. شعر مولانا وسيله‌اي‌ براي‌ بيان‌ حقيقت‌ است‌ و از اين‌ جهت‌ به‌ منطق‌ (لوگوس‌) شباهت‌ دارد. در جاي‌جاي‌ مثنوي‌ معنوي‌، مولانا براين‌ حقيقت‌ پاي‌ مي‌فشارد كه‌ شاعر نيست‌ و سرودن‌ شعر امري‌ اختياري‌ و دست‌ او نيست‌.

قافيه‌ انديشم‌ و دلدار من‌ گويدم‌ منديش‌ جز ديدار من‌

حرف‌ چه‌ بود تا تو انديشي‌ از آن‌ حرف‌ چه‌ بود خار ديوار رزان‌

حرف‌ و صوت‌ و گفت‌ را برهم‌ زنم‌ تا كه‌ بي‌ اين‌ هر سه‌ از تو دم‌ زنم‌

سرودن‌ اين‌گونه‌ شعر، به‌ نوعي‌ بيان‌ حقيقت‌ است‌ كه‌ معرفت‌ حاصل‌ از آن‌ باعث‌ دگرگوني‌ هستي‌ آدمي‌ مي‌شود. اين‌ همان‌ عرفان‌ يا متافيزيك‌ سنتي‌ است‌ كه‌ در آن‌ منطق‌ و شعر به‌ هم‌ مي‌رسند و يا به‌ قول‌ لئوتولستوي‌، نويسنده‌ي‌ روسي‌، نوعي‌ «اشراق‌ ادبي‌» است‌ كه‌ در آن‌ «احساس‌ عشق‌ به‌ خداوند» تجلي‌ يافته‌ است‌. همين‌ اتفاق‌ در نمايش‌هاي‌ مذهبي‌ـ آييني‌ نيز رخ‌ مي‌دهد. اگرچه‌ همواره‌ ميان‌ تئاتر و ديانت‌ ارتباط‌ تنگاتنگي‌ وجود داشته‌ و از نگاه‌ بسياري‌ از نظريه‌پردازان‌، تئاتر منشعب‌ از مراسم‌ ديني‌ و آيين‌واره‌هاي‌ نيايشي‌ است‌، اما در نمايش‌هاي‌ مذهبي‌ـ آييني‌ كه‌ اوج‌ آن‌ در تعزيه‌ نمود دارد، انسان‌ با نيروهاي‌ غيبي‌، جهان‌ ملكوت‌ و ناخودآگاه‌ و دنياي‌ رمزوراز و به‌ عبارت‌ بهتر، با عالم‌ قُدسي‌ سروكار دارد. عنصر اصلي‌ نمايش‌ آييني‌ اسلامي‌، جوهره‌ي‌ روحانيت‌ است‌، چرا كه‌ اين‌ نوع‌ نمايش‌ به‌ دنبال‌ تزكيه‌ي‌ تماشاگر، تعالي‌ روح‌ او و نشان‌دادن‌ حقايق‌ بزرگ‌ و ازلي‌ است‌. اين‌ نوع‌ نمايش‌ بيش‌ از آن‌كه‌ سرگرمي‌ و تفريح‌ باشد، نوعي‌ عبادت‌ و وظيفه‌ محسوب‌ مي‌شود. «زيستن‌ حياتي‌ است‌ مشترك‌ براي‌ وحدت‌ بيش‌تر جمع‌ بر اساس‌ ايده‌اي‌ مقدس‌».

به‌ همين‌ دليل‌، در نمايش‌هاي‌ آييني‌ نيز مانند اشعار مولانا يا معماري‌ اسلامي‌، هنرمند خود را خالق‌ نمي‌داند، بلكه‌ تنها خود را واسطه‌ي‌ فيض‌ مي‌داند و خالق‌ اصلي‌ را خدايي‌ مي‌داند كه‌ همه‌ چيز از آنِ اوست‌. هدف‌ غايي‌ همه‌ي‌ نمايش‌هاي‌ آييني‌ تزكيه‌ و تخليه‌ي‌ رواني‌ و درنتيجه‌ رسيدن‌ به‌ يك‌ آگاهي‌ برتر است‌. اين‌ اتفاق‌ در بهترين‌ شكل‌ خود در مراسم‌ نمايشي‌ تعزيه‌ رخ‌ مي‌دهد. در تعزيه‌، مقصود تماشاگر صرفاً تماشا كردن‌ نيست‌، بلكه‌ شركت‌كردن‌ در يك‌ مراسم‌ عبادي‌ـ آييني‌ است‌. تماشاگر تعزيه‌ از بيرون‌ به‌ آن‌ نمي‌نگرد، از درون‌ با آن‌ يكي‌ مي‌شود. تماشاگر به‌راستي‌ مي‌داند كه‌ در دل‌ خلاقيتي‌ حاضر است‌ كه‌ بر مبناي‌ ارزش‌هاي‌ اخلاقي‌ـ ايماني‌ يك‌ جامعه‌ي‌ يك‌دست‌ و داراي‌ وحدت‌ و يگانگي‌ شكل‌ گرفته‌ است‌. او مي‌داند كه‌ قرار نيست‌ پيامي‌ را بگيرد و يا انتقال‌ دهد، بلكه‌ هدف‌ اين‌ است‌ تا با شركت‌ در يك‌ واقعه‌، زنگار از آينه‌ي‌ روحش‌ بزدايد، اشك‌ بريزد و آرام‌ شود. تماشاگر در اين‌ نمايش‌واره‌، به‌ سكوت‌ و تمركز نيازمند است‌ نه‌ به‌ هشياري‌ عقل‌ يا واكنش‌ حسي‌. اين‌ احساسي‌ است‌ كه‌ انسان‌ در زمان‌ انجام‌ نيايش‌ دارد. اين‌گونه‌ نمايش‌ها، تماشاگر را به‌ نوعي‌ «امنيت‌ رواني‌» مي‌رساند و به‌ او آرامش‌ فكر و جلاي‌ روح‌ مي‌بخشد. در اين‌ نوع‌ آثار نمايشي‌، تلاش‌ انسان‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ اسطوره‌ها نيز مشاهده‌ مي‌شود، گويي‌ همه‌چيز در زمان‌ اسطوره‌ و در زمان‌ بدايت‌ هر چيز رخ‌ مي‌دهد.

اين‌ نوع‌ هنر به‌ نحوي‌ به‌ تصوف‌ شباهت‌ دارد. تصوف‌ راهي‌ است‌ براي‌ دسترسي‌ به‌ آن‌ سكوت‌ و آرامشي‌ كه‌ در مركز هستي‌ انسان‌ نهفته‌ است‌؛ سكوتي‌ كه‌ زيباترين‌ موسيقي‌هاست‌ و تنها توسط‌ حكيم‌ يا صوفي‌ شنيده‌ مي‌شود و آرامشي‌ كه‌ منشأ هرگونه‌ فعاليت‌ و تحرك‌ معني‌دار است‌ و سرچشمه‌ي‌ حيات‌ و مبدأ هستي‌ انسان‌ است‌. همان‌گونه‌ كه‌ تصوف‌ براي‌ بيان‌ حقيقت‌ خود مي‌تواند از هر وسيله‌ي‌ مشروع‌ سود جويد، هنر اسلامي‌ نيز براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ آرامش‌ و سكون‌ الهي‌، مي‌تواند از محمل‌هاي‌ مختلف‌ بهره‌ گيرد. اين‌جاست‌ كه‌ هنر اسلامي‌ به‌ صورت‌ روي‌ مي‌آورد.

صورت‌، حجاب‌ عالم‌ معناست‌ ولي‌ درعين‌حال‌ نماد عالم‌ قدسي‌ و وسيله‌اي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ است‌. هنر بدون‌ حمايت‌ ماده‌ و صورت‌، نمي‌تواند به‌ عالم‌ قدسي‌ راه‌ يابد. اما اين‌ صورت‌ و حجاب‌ بايد آن‌چنان‌ زيبا و صيقل‌يافته‌ بيان‌ شود كه‌ چون‌ آيينه‌اي‌ زيبايي‌هاي‌ عالم‌ معنا و ملكوت‌ را بازتاب‌ دهد. اين‌ صورت‌ مي‌تواند يك‌ حركت‌ در آيين‌ نمايشي‌، يك‌ شكل‌ هندسي‌ در معماري‌، طرحي‌ يا اسليمي‌ در نقاشي‌ و خطاطي‌ و يا نوايي‌ در موسيقي‌ باشد. هر چه‌ باشد، هنر نيز چون‌ تصوف‌ مي‌تواند از همه‌ي‌ امكانات‌ صورت‌ استفاده‌ كند و تأثير عميق‌ خود را بر روح‌ انساني‌ برجا گذارد. به‌همين‌ دليل‌، هنر اسلامي‌ از اسرار الهي‌ است‌. روح‌ آدمي‌ از عالم‌ قدسي‌ سرچشمه‌ مي‌گيرد و توسط‌ طلسم‌ و افسون‌ هنر دوباره‌ با اين‌ عالم‌ معنا پيوند مي‌يابد. تمام‌ كوشش‌هاي‌ هنرمندان‌ اسلامي‌ براي‌ نيل‌ به‌ كمال‌ و رسيدن‌ به‌ اين‌ لحظه‌ي‌ عظيم‌ كشف‌ و پيوند ميان‌ صورت‌ و معناست‌... هنر اسلامي‌ مَركبي‌ براي‌ انسان‌ است‌ تا با آن‌ به‌ اوج‌ عالم‌ پهناور وجد و شادي‌ الهي‌ پرواز كند. آغاز آن‌ هنر است‌؛ اما پايانش‌، احساس‌ عروج‌ معنوي‌ است‌ كه‌ به‌راستي‌ پاياني‌ براي‌ آن‌ نمي‌توان‌ قائل‌ شد.

از اين‌ جهت‌، رابطه‌ي‌ هنر اسلامي‌ و تصوف‌ رابطه‌اي‌ حقيقي‌ است‌. سالك‌ و هنرمند هر دو براي‌ رسيدن‌ به‌ حق‌، مراحل‌ وصول‌ مختلفي‌ را طي‌ مي‌كنند: 1) مرحله‌ي‌ فيض‌، كه‌ در آن‌ بايد جنبه‌اي‌ خاص‌ از نفس‌ انسان‌ ببرد؛ 2) مرحله‌ي‌ بسط‌، كه‌ در آن‌ وجهي‌ از نفس‌ انسان‌ انبساط‌ مي‌يابد و وجود انسان‌ از حدود خود گذشته‌، همه‌ي‌ عالم‌ را در برمي‌گيرد؛ 3) مرحله‌ي‌ آخر وجد و سرور و شوق‌ الهي‌ است‌ كه‌ از آن‌ با عنوان‌ «ابتهاج‌» ياد مي‌كنيم‌. در اين‌ مرحله‌، هنرمند يا سالك‌ به‌ مقام‌ فنا و بقا نائل‌ مي‌شود و از تمام‌ احوال‌ و مقامات‌ ديگر مي‌گذرد و به‌ مشاهده‌ي‌ چهره‌ي‌ يار راستين‌ توفيق‌ مي‌يابد و از تماشاي‌ اين‌ چهره‌، چنان‌ درگير وجد مي‌شود كه‌ گويي‌ تمام‌ مراسم‌ سير و سلوك‌ را به‌ شبي‌ پيموده‌ است‌. اين‌ همان‌ احساسي‌ است‌ كه‌ مولانا و عطار در كنار صوفيان‌ مسلمان‌، به‌خوبي‌ آن‌ را تجربه‌ كرده‌اند. اين‌ شهود و وجد راز ماندگاري‌ هنري‌ اسلامي‌ است‌. در اين‌جاست‌ كه‌ ديگر كلام‌، صوت‌، خطوط‌ و آوا جنبه‌هايي‌ از واقعيت‌ جهان‌ مادي‌ نيستند، بلكه‌ چون‌ سلسله‌مراتب‌ هستي‌، به‌ واقعيتي‌ ماورايي‌ دلالت‌ دارند. آن‌ها به‌ اين‌ عالم‌ مثالي‌ تعلق‌ دارند، اما اشاره‌ي‌ آن‌ها به‌ معناي‌ ديگر است‌.

اين‌ همان‌ اتفاقي‌ است‌ كه‌ در مينياتور اسلامي‌ و به‌ويژه‌ مينياتور ايراني‌ رخ‌ مي‌دهد. حتي‌ قالي‌ ايراني‌ به‌ منزله‌ي‌ تذكاري‌ است‌ از واقعيتي‌ كه‌ ماوراي‌ محيط‌ دنيوي‌ و مادي‌ حيات‌ روزانه‌ي‌ بشري‌ قرار دارد. بنابراين‌، اگر هنر در مفهوم‌ عامش‌ قصد دارد كه‌ انسان‌ را به‌ درك‌ عميق‌تري‌ از واقعيت‌هاي‌ ملموس‌ زندگي‌ برساند و او را با شادي‌ها و لذت‌هاي‌ زيستن‌ آشنا كند، هنر اسلامي‌ تا آن‌جا براي‌ او وجد و سرور و زيبايي‌ به‌ ارمغان‌ مي‌آورد كه‌ خود، پرنده‌وار و بال‌زنان‌ به‌ سوي‌ اصل‌ اين‌ مثال‌ها و سايه‌ها و به‌ سوي‌ خورشيد حقيقت‌ به‌ پرواز درآيد. اين‌جا ديگر هنرمند نيست‌ كه‌ مخاطب‌ خود را هدايت‌ مي‌كند، بلكه‌ غريزه‌ي‌ خداجويي‌، كمال‌طلبي‌ و احساس‌ و نياز مذهبي‌ مخاطب‌ است‌ كه‌ او را به‌ جلو مي‌برد. در اين‌جا، ديگر روح‌ طالب‌ زيبايي‌ مطلق‌ و عشق‌ حقيقي‌ است‌ و از آن‌جا كه‌ هنر اسلامي‌ هرگز ادعاي‌ كمال‌ ندارد و تنها شمه‌اي‌ از زيبايي‌ و حقيقت‌ را به‌ او نشان‌ داده‌ است‌، روح‌ تشنه‌ بال‌زنان‌ به‌ سوي‌ مبدأ و اصل‌ اين‌ زيبايي‌ پرواز مي‌كند. شايد راز و رمز داستان‌ سيمرغ‌ عطار در منطق‌الطير بيان‌ همين‌ حقيقت‌ باشد كه‌ سيمرغ‌ حقيقي‌، گوهر وجود انساني‌ است‌ كه‌ به‌ سوي‌ قرب‌ الهي‌ در حركت‌ و پرواز است‌.

به‌ همين‌ دليل‌، هنر اسلامي‌ نمي‌خواهد مخاطب‌ خود را به‌ نهايت‌ كمال‌ و زيبايي‌ برساند، زيرا قصد گسترش‌ احساس‌ پرواز او را دارد. كمال‌ و غايت‌ نهايي‌ در جاي‌ ديگر است‌، جايي‌ كه‌ اين‌ هنر و صورت‌، تنها اشارتي‌ مختصر به‌ آن‌ است‌. وجد نهايي‌ نه‌ از اين‌ هنر، كه‌ از شوق‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ سوي‌ اين‌ صورت‌ (صوت‌، نقاشي‌، معماري‌، نمايش‌ و...) ناشي‌ مي‌شود. هنر اسلامي‌ قصد پنهان‌ كردن‌ چيزي‌ را ندارد، بلكه‌ قصد فاش‌ كردن‌ ذات‌ الهي‌ انسان‌ را دارد. به‌ همين‌ دليل‌، مخاطب‌ هنر اسلامي‌ از سادگي‌ و طهارت‌ اين‌ هنر ناگهان‌ به‌ خود مي‌آيد و امتداد اين‌ هنر را در وجود خود مي‌يابد. گويي‌ با نگاه‌ خود، خالق‌ اين‌ هنر است‌ و گويي‌ اثر هنري‌ با تمام‌ «خالي‌بودن‌ و سادگي‌»، او را وامي‌دارد كه‌ به‌ لحظه‌ي‌ شوق‌، لحظه‌اي‌ ماوراي‌ صورت‌، كلمات‌ و آواها دست‌ يابد. اين‌جاست‌ كه‌ هنر اسلامي‌ حتي‌ از عبادت‌ تأثيرگذارتر مي‌شود، زيرا با بهره‌گيري‌ از نياز زيبايي‌شناسي‌ انسان‌، او را به‌ سرچشمه‌ و مبدأ همه‌ي‌ زيبايي‌ها مي‌رساند و به‌ قول‌ خواجه‌ حافظ‌:

ما در پياله‌ عكس‌ رخ‌ يار ديده‌ايم‌ اي‌ بي‌خبر ز لذت‌ شرب‌ مدام‌ ما

هرگز نميرد آن‌ كه‌ دلش‌ زنده‌ شد به‌ عشق‌ ثبت‌ است‌ در جريده‌ي‌ عالم‌ دوام‌ ما

 

منابع:

اعواني‌، غلامرضا، حكمت‌ و هنر معنوي‌ (تهران‌: نشر گروس‌، 1375).

ستاري‌، جلال‌، نماد و نمايش‌ (تهران‌: توس‌، 1374).

فصلنامه‌ي‌ هنر ، (پاييز 73)، ش‌26.

نصر، سيدحسين‌، هنر و معنويت‌ اسلامي‌ ، ترجمه‌ي‌ رحيم‌ قاسميان‌ (تهران‌: دفتر مطالعات‌ ديني‌ هنر، 1375).

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  5:19 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی


معماری اسلامی، ابداع زیبایی در راستای حفظ ارزش‌های انسانی است




تلاش بسیاری از مسلمانان اولیه در ارائه «شهر اسلامی» به عنوان یک دیدگاه پخته معماری، دخیل بود و اساس این مکتب بر «زیبایی» بنیان نهاده شده؛ یعنی هدف معماری اسلامی، ایجاد و ابداع زیبایی در راستای حفظ ارزش‌های انسانی است و این هدف در طول تاریخ، باعث استمرار و ارتباط این مکتب با دیگر اندیشه‌ها شده است.

«علی بن مبارک» نویسنده و پزوهشگر تونسی: سخن گفتن در باب تعیین بنیان‌گذار هنر معماری اسلامی مشکل است و به‌طور کلی هنرهای اسلامی، نتیجه کوشش دسته جمعی و صادرات فرهنگی انبوهی است که مجموعه‌ای از فرهنگ‌ها، ملت‌ها، هنرمندان، اندیشمندان و حتی سیاستمداران طی مراحل زمانی در به شکوفایی آن مشارکت داشته‌اند.

این پژوهشگر تونسی، هنر معماری اسلامی را دستاورد فرهنگ اسلامی و مشارکت همه ملت‌های مسلمان دانست و در توضیح آن افزود: این مشارکت، متجلی در تجربه‌هایی است که باعث تبلور هنر معماری اسلامی شده‌اند.

عضو «انجمن پژوهش‌های تمدن و اندیشه تونس» نظر خود در مورد این مطلب را که معماری اسلامی یا دینی آلوده به عنصر احساسات و تعصب یا دیدگاه‌های عرفانی یا صوفی‌گری است این‌گونه بیان کرد: این مطلب به نوعی دین اسلام را مورد هجوم قرار می‌دهد و بیان کننده این پندار غلط است که اسلام مانع شکوفایی هنرها می‌شود.

هنر معماری اسلامی تونس تلفیقی از معماری اندلس، مغرب و مشرق جهان اسلام است

وی با تأکید بر این‌که اندیشه صوفی، جزئی از فرهنگ اسلامی است، اظهار کرد: به جرأت می‌توان گفت که باب تمدن معماری اسلامی، به روی تمامی فرهنگ‌ها گشوده شده است، مثلاً هنر معماری اسلامی تونس تلفیقی از معماری اندلس، مغرب و مشرق جهان اسلام است که بر روابط متقابل تأکید و سرشار از زندگی و عشق به آن است و این مطلب با بررسی تاریخ معماری اسلامی به وضوح نمایان می‌شود.

وی در ادامه توضیح داد: تمدن اسلام، تمدنی ایستا نیست و در طول تاریخ پویابودن خود را ثابت نموده و از بدو پیدایش، پذیرای فرهنگ‌های مختلف شده است، تقسیم‌بندی و نام‌گذاری هنر معماری اسلامی به مکتب‌های مختلف نشان‌دهنده تأثیر چشمگیر فرهنگ و هنر اسلامی است.

بن مبارک، تأثیرگذاری جوامع مختلف اسلامی بر روی یکدیگر در درون فرهنگ اسلام را از دیگر خصوصیات برجسته تمدن اسلامی دانست و افزود: در این زمینه به عنوان نمونه، می‌توان تأثیر هنر معماری اندلس را بر مغرب جهان اسلام ذکر کرد.

عضو شورای عمومی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی اظهار کرد: در مسأله تأثیرپذیری فرهنگ اسلام از دیگر فرهنگ‌ها اشکالی وارد نیست و حتی بالعکس این تأثیرپذیری درون فرهنگی، نمایان‌گر قدرت اندیشه و فرهنگ اسلامی است که تمدن‌هایی با فرهنگ‌های مختلف را درون خود جمع نموده و همسو ساخته است و این قدرت در به ارمغان‌‌‌‌آوردن هنری نوین از تلفیق این تمدن‌ها نمود پیدا کرده، هنری که دارای هویتی یگانه به نام هنر اسلامی است، در عین حال هویت ذاتی تمام این تمدن‌های مختلف حفظ شده است.

بن مبارک با بیان این مطلب که هنر معماری اسلامی بزرگ‌ترین دستاورد این تأثیرپذیری مثبت است، «قصر الحمرا» در اندلس را معجزه‌ای بی‌نظیر در این زمینه خواند و گفت: این طرح که تاکنون هم، معماران در چگونگی ساخت آن حیرانند تلفیقی از ابعاد معماری‌های مختلف اندلسی، مغربی، مشرقی، صوفی و بیابانی است که هر کدام از این فرهنگ‌ها با وجود این تلفیق، جهانی‌بینی خاص خویش را حفظ نموده‌اند.

بن مبارک در پاسخ به پرسش خبرنگار ایکنا که آیا معماری اسلامی صرفاً باید الهام گرفته از هنر اسلامی باشد، بیان کرد: فرهنگ اسلامی در طول تاریخ تمدن اسلام، مجموعه‌ای از ویژگی‌های هنری فرهنگ‌های دیگر را همچون فرهنگ یونانی، چینی و هندی اخذ و در خود درونی ساخته است بنابراین نمی‌توان فرهنگ اسلامی را جدا از فرهنگ‌های دیگر دانست.

وی در ادامه یادآور شد که ضروری نیست که هنر معماری اسلامی دارای هویتی صرفاً اسلامی باشد و همچنین اخذ ویژگی‌های فرهنگ‌های دیگر به معنای پذیرفتن هویت آن‌ها نیست و از جمله دستاوردهای پذیرا شدن فرهنگ و تمدن‌های مختلف، کسب نیروی مضاعف و نیز امتیاز برقراری ارتباط با دیگران است.

وی با تأکید بر ضرورت اندیشیدن به ارتباط متقابل هنر معماری اسلامی با ملت‌ها و تمدن‌های دیگر اظهار کرد: هنگام مشاهده بنایی با صبغه‌ اسلامی، آسیایی و یا آفریقایی در سرزمین‌های دیگر، بعد انسانی این ارتباط به طور واضح نمایان می‌شود.

وی با اشاره به خطر نابودی فرهنگ‌های درون‌گرا و محصور در خویش، گفت: ویژگی ارتباط انسانی میان تمدن‌های مختلف سبب جاودانگی فرهنگ و تمدن‌ها است.

عضو انجمن پژوهش‌های تمدن واندیشه تونس:
اصطلاح مدینه فاضله که ناظر به بعد فلسفی و عرفانی مفهوم شهر است تا بعد معماری آن و در حقیقت مدینه فاضله شهری اخلاق‌گرا و در پی برقراری فضیلت‌های اخلاقی است

بن مبارک در توضیح اصطلاح «مدینه فاضله» خاطر نشان کرد: اصطلاح «مدینه فاضله» که ناظر به بعد فلسفی و عرفانی مفهوم شهر است تا بعد معماری آن، پیش از «فارابی»، «ابن سینا» و دیگر اندیشمندان اسلامی، توسط «افلاطون» مطرح گردید و این اصطلاح ناظر به بعد فلسفی و عرفانی است، در حقیقت مدینه فاضله شهری اخلاق‌گرا و در پی برقراری فضیلت‌های اخلاقی است.

عضو هیأت تحریریه مجله «دراسات اندلسیه» تونس، برقرای ارتباط بین دو اصطلاح «مدینه فاضله» و «شهر اسلامی» را سخت خواند و دلیل نظر خویش را اینگونه بیان کرد: طرفداران اصطلاح مدینه فاضله، بیشتر به فضیلت و پاکی اخلاقی این شهر در ابعاد سیاسی و رهبری آن، نظر داشته و کمتر واقعیت عینی و اجتماعی شهر را در نظر گرفته‌اند، در حالی‌که ویژگی‌های معماری و شهرسازی امری محسوس، واقعی و عینی است که شامل تلاش‌های مهندس، معمار، طراح و حتی سرمایه‌گذاران و مشوقان این معمار است و تمام این ویژگی‌های عینی شهر، جدا از ابعاد فکری و اخلاقی مطرح شده در مدینه فاضله است.

محقق و مؤلف تونسی با اشاره به این‌که شهرسازی اسلامی، دارای نظامی پیچیده است و نمی‌توان آن را محدود به یک دیدگاه همچون دیدگاه اخلاقی مدینه فاضله نمود، گفت: در ارائه «شهر اسلامی» به عنوان یک دیدگاه پخته معماری، تلاش بسیاری از مسلمانان اولیه دخیل بود و اساس این مکتب بر «زیبایی» بنیان نهاده شده، یعنی هدف معماری اسلامی، ایجاد و ابداع زیبایی به شرط حفظ ارزش‌های انسانی است و این هدف در طول تاریخ، باعث استمرار و ارتباط این مکتب با دیگر اندیشه‌ها شده است.

وی معماری اسلامی را نتیجه سه مقدمه دانست: «پیش زمینه علمی»، که این مکتب را به صورت نظری ارائه داده، «پیش زمینه نوآوری و ابداع»، موهبتی که معمار آن را داراست، و این دو مقدمه زمینه‌ساز دستاوردهایی می‌شود که در زمینه هندسی تجلی پیدا می‌کنند و این سه مورد، همدیگر را در جهت ایجاد طرح‌های نو در معماری می‌پوشانند، طرح‌هایی که هماهنگ با فرهنگ اسلامی و پاسخ‌گوی نیازهای آن است.

وی تعیین یک شهر را به عنوان نمونه شهر اسلامی مشکل دانست و بیان کرد: برای مشخص نمودن نمونه یک شهر اسلامی باید به دنبال مقیاس‌های هندسی ویژه شهر اسلامی باشیم، در حالی‌که یافتن مقیاس‌های هماهنگ و واحد درون معماری سرزمین‌های اسلامی دشوار است.

«تنوع» صفت برجسته معماری اسلامی است

وی که معتقد است، «تنوع» صفت برجسته معماری اسلامی است، گفت: به عنوان نمونه، مکتب معماری «بغداد»، مکتبی برجسته و در عین حال متفاوت از مکتب معماری ریشه‌دار «قیروان» است و به همین صورت می‌توان تمام مکاتب معماری اسلامی را نام برد که به خاطر زیبا و برجسته بودن تمام آن‌ها، نمی‌توان دنبال مقیاس‌های دقیقی بود که طبق آن مقیاس‌ها، برخی از معماری‌ها را اسلامی‌تر و زیباتر از دیگر معماری‌ها خواند.

وی در ادامه افزود: امروزه شهرهای برجسته و زیبایی را از نظر معماری در جهان اسلام مشاهده می‌کنیم که پاسخ‌گوی شرایط فرهنگی ـ منطقه‌ای است که در آنجا سازماندهی شده‌اند، مثلاً درک معماری شهرهایی همچون «اصفهان» و «تبریز» در ایران به دلیل چارچوب ویژه فرهنگی آن منطقه برای کسانی که خارج از این چارچوب زندگی می‌کنند، مشکل است اما با وجود این، چارچوب فرهنگی این منطقه معماری چشم‌نوازی را ایجاد نموده که درون مجموعه معماری اسلامی قرار می‌گیرد.

علی بن مبارک در پایان «بغداد»، «بصره»، «آنکارا»، «اصفهان»، «قاهره« و «قیروان» را به عنوان نمونه‌های برجسته معماری اسلامی دانست.

*علی بن مبارک، دانشجوی دکتری دانشگاه تونس، عضو گروه تحقیقاتی «گفت‌وگوی فرهنگ‌ها» در دانشکده علوم انسانی و اجتماعی تونس، عضو هیأت تحریریه مجله «دراسات اندلسیه» تونس، عضو «انجمن پژوهش‌های تمدن و اندیشه» تونس و عضو شورای عمومی «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» است.


قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  5:22 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هنرهای اسلامی

هنر اسلامي و تهذيب نفس




در هنر اسلامي هنرمند واقعيت يا حقيقتي را بازآفريني مي كند كه در واقع مي گويد اين چشمان من است كه زيبايي را مي بيند در آ فرينش هنري نمي توان نقش هنرمند را ناديده گرفت لكن تمام سعي هنرمند اين است كه ما را با كمالات آشنا سازد و جلوه هاي كمال الهي را بنماياند. آن هنر (هنر اسلامي) هنري است كه نفس را تهذيب مي كند هنري كه دل را مطمئن مي سازد. هنري كه به انسان قدرت خواندن مظاهر هستي را مي دهد و عكس هاي غيب و حق را منعكس مي سازد. ما اگر بتوانيم هنر را به مبدا اصلي خود برگردانيم و خصوصيات فلسفي و زيبايي آن را نشان دهيم، آنگاه پاسخ هاي ژرفي براي انسان ها يافته ايم، براي خودمان يا انسان هاي ديگر خارج از كشور. در اين صورت ما به آنها وسيله اي تقديم مي كنيم تا بتوانند خودشان را درك كنند و همچنين واقعيات و حقايق را با هنر مي توان راه صحيح زيستن را آموخت.
    نياز انسان براي شناخت حق و وصول به آن، خود آفريننده و ايجاد كننده هنر است. اين نياز را روح هنرمند درك مي كند و سپس آن را به چشم و دست خود منتقل مي نمايد و در كاغذ، كتاب و تابلو منعكس مي سازد. هنر يك زبان باطني و داخلي است كه به واسطه آن آدم ها و روح هاي حساس و سبكبال باهم صحبت مي كنند، پس اگر كسي در دورترين نقطه عالم براي نياز خود در پي پاسخي باشد، ممكن است اين حاجت توسط هنرمندي در آن طرف دنيا برآورده شود.
    در برخي از هنرها مثلادر موسيقي و بويژه در موسيقي ما مسئله حلال و حرام مطرح است.
    البته هيچ كس نمي گويد شنيدن صداهاي طبيعي مانند آواي پرندگان يا زمزمه جويبار و يا حتي بعضي از آلات موسيقي حرام است. با اين وجود در حلال بودن تمامي انواع موسيقي نظرهاي مخالف وجود دارد وما مي دانيم كه برخي از انواع موسيقي روي اعصاب و روان آدمي و در جامعه تاثيرات منفي دارد. اين دوگانگي در همه چيز موجود است. همين گل قشنگ خار هم دارد. اما نادان كسي است كه فرق گل و خار را نداند. عارف هيچ گاه از طرف خارها آ سيبي نمي بيند، چون مي تواند انگشتان خود را به دقت حركت دهد و گل را از ميان خارها بردارد بدون اينكه حتي يك خار به دست او بخورد. اين امر در هنر هم صادق است. انسان پاكدل و پاك گوش و چشم اگر در دنياي پر از آواز حرام بنشيند، گوشش نمي شنود و اعتباري براي آوازهاي مفسده آور قائل نمي گردد در حالي كه اگر يك آهنگ پاك به سمع او برسد او بيدار مي شود و آن را مي شنود و به دنبال آن تمايل مي يابد بايد دل و گوشمان را پاك كنيم. آن موقع مي توانيم موسيقي دل ها را كه بالاترين موسيقي است و انسان را به خداوند دعوت مي نمايد (كمال مطلق) يعني همان زيبايي مطلق بشنويم و هنرمان را منطبق با آن نماييم ما نبايد از خارها بترسيم، از شر و پستي هراس نداشته باشيم چرا كه هنر آنها را شامل نمي شود بلكه اين امتحان است، آدم بايد از آن امتحان به خوبي گذر كند. نبايد از اين شر بترسد يا بلرزد بلكه با دل قوي بايد آن را برطرف سازد.
    هنرهاي اسلامي شامل معماري، خطاطي، تزئين و زيباسازي و ... است كه نفس را تهذيب مي كند و به چشمها آرامش مي بخشد. هنر شعر و روايت نويسي در اسلام هست كه همين گونه تاثيرات را دارد علاوه بر اينكه به صورت صريحي درك والايي از زيبايي عقل و كمال را به شنونده مي دهد و او را بيدار مي نمايد و هنر ديني منبع وسيعي از انديشه و تفكر است كه توليدات آن مي تواند نجات بخش بشر بوده و او را به آرمان هاي والاو مقدس فطري و عقلي خويش نزديك سازد.
    
    علي محمدي تودشكي
    
 روزنامه رسالت، شماره 6464 به تاريخ 9/4/87، صفحه 18 (انديشه)

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
یک شنبه 22 خرداد 1390  5:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها