0

كشف حجاب رضاخاني، طناب دار خاندان پهلوي

 
ahmadfeiz
ahmadfeiz
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 20214
محل سکونت : تهران

كشف حجاب رضاخاني، طناب دار خاندان پهلوي

به مناسبت سالروز قيام مسجد گوهرشاد (2)

مهاجرت آيت الله حسين قمي به تهران
درباره مهاجرت آيت الله قمي به تهران اقوال گوناگوني گفته شده است. صاحب حديقه الرضويه مي نويسد: «مرحوم آيت الله قمي با اينكه فوق العاده متاثر در اجراء احكام شرعي بود، در عين حال به هيچ وجه حاضر نبود برخلاف امنيت رفتاري كند و يا اظهاري نمايد كه منجر به آشوب گردد. به بيان و نصايح مراجعين را اسكات مي نمود تا آنكه شخصاً اقدام نمايد بلكه اعليحضرت شاهنشاه فقيد و مركز تجديدنظر دستور فرمايند. بدين مناسبت آقايان پاكروان «استاندار» و اسدي «نايب التوليه» را در دارالضيافه آستان قدس ملاقات و اظهار فرمود:من مناسب نمي دانم فعلا در مشهد اين امر اجرا شود مردم را مخالف موضوع ديده و فهميده ام شما دو نفر به شاه عرض كنيد چرا مي خواهيد ما را مستهلك در تنصر فرمايند مگر لباس ديگر نمي توان درست نمود و پوشيد؟ آن دو نفر در جواب اظهار داشتند ما نمي توانيم و جرأت هم نمي كنيم اين مطلب را به شاه گزارش كنيم، چاره اي نيست بايد امر مبارك به موقع اجرا گذارده شود.» اما عذر و بهانه تراشي استاندار و نايب التوليه باعث شد تا ايشان به فكر ملاقات با شاه بيفتد. و يا اينكه آيت الله شيرازي كه در اين زمان در مشهد مقيم بوده است، ادعا مي كند كه روزي در جلسه اي كه در منزل آيت الله قمي به همين مناسبت برقرار بوده، به ايشان گفته است، كه شاه گوشش از اين تلگرافها پربوده پس شما بايد براي موثر واقع شدن اعتراض خود به تهران مسافرت و قضيه عدم اجراي كشف حجاب را از شاه خواستار شويد. لذا ايشان هم اين پيشنهاد را پذيرفته و در عزيمت بر تهران مصمم شده اند. درهرحال اين مباحث كه چه عللي آيت الله قمي را بر آن داشته تا به تهران سفر كند و يا اينكه اين فكر ابتدا از سوي چه كسي پيشنهاد شده، از ارزش اقدام ايشان به هيچ عنوان نمي كاهد.
آيت الله براي مذاكره با رضاخان به همراه دو فرزندش حاج مهدي و حاج حسن به تهران سفر كرد. قبل از حركت، از ايشان درباره نحوه عملكرد و اينكه در ملاقات با شاه چه خواهد كرد سؤال شد و ايشان در جواب بيان كردند: «اول اصرار و التماس مي كنم كه از برنامه هاي ضدديني و اسلامي خود دست بردارد و اگر موافقت نكرد دست او را مي بوسم و اگر باز هم موافقت نكرد خفه اش مي كنم» ايشان در تصميم خود قاطع بود به طوري كه قبل از عزيمتش به تهران در حوزه تدريس خود بيان كرد كه اگر جلوگيري از اين عمل خلاف مذهب، منوط به كشته شدن ده هزار نفر كه در راس آنها خودش هم باشد قرار گيرد بازهم ارزش دارد.
آيت الله قمي پيش از حركت جهت تاثيرگذار بودن اقدامش از سيدعبدالله شيرازي مي خواهند تا براي تاثير گذاري بيشتر عزيمتش به تهران، تلگراف هايي براي مردم شيراز و اصفهان ارسال كند تا ضمن آگاه ساختن آنها از حركت خود، به هنگام ورودش به تهران، از او تجليل كنند و لذا از نظر رواني هم به هدف وي كمك كنند. سانسور تلگرافها دراين زمان، شيرازي را مجبور ساخت به ناچار نامه هايي دراين باب به علماي اين دو شهر ارسال كند. هرچند اقدامات علماي دو شهر مذكور در حمايت از آيت الله قمي زماني صورت يافت كه حادثه گوهرشاد اتفاق افتاده بود.
پس از حركت آيت الله قمي از مشهد، تجار، اصناف و طبقات مختلف با ارسال تلگرافي به شاه، حمايت خود را از مرجعشان اعلام مي دارند.
با ورود آيت الله قمي به تهران، ايشان در باغ سراج الملك شهرري اقامت كرد. با آگاهي يافتن علما و مردم تهران سيل جمعيت براي ديدار و ملاقات با ايشان به سوي اقامتگاه ايشان سرازير گرديد. اين امر باعث نگراني رژيم شده، لذا باغ را محاصره و از ملاقات مردم با وي جلوگيري به عمل آورد و حتي به اطرافيان او اجازه بيرون رفتن هم نمي داد. آقاي فقيه يكي از اسباط مرحوم حاج آقا احمد قمي برادر آيت الله قمي بيان مي كند كه در مدت اقامت يكماهه ايشان در باغ از جمله كارهاي وي تدريس به سه نفر از همراهانش بوده است. در اين مدت عده اي از علما به آيت الله عبدالكريم حائري پيشنهاد كردند كه اقدامي دراين راستا انجام دهد. لذا هرچند در آغاز جواب منفي داد اما پس از مذاكره شيخ محمدتقي اشرافي با ايشان، وي طي تلگرافي تند به دولت، اقدامات آنها را خلاف احكام مسلم اسلام و قانون اساسي دانست.
از سويي ديگر رضاخان كه حضور و فعاليت آيت الله قمي در تهران را باعث بيداري توده هاي مردم مي دانست، محمود جم، نخست وزير خود را خدمت ايشان فرستاد تا درباره علت آمدن آيت الله قمي به تهران با او مذاكره نمايد. آيت الله قمي با فرستاده رضاخان بسيار سرد برخورد كرد، لذا ترفندهاي رژيم براي بازگرداندن قمي به مشهد ناكام ماند.
درهرحال با وجود آنكه آيت الله قمي از جايگاه ويژه اي ميان علما برخوردار بود و مرجع تقليد بيشتر مردم خطه خراسان ايشان بودند از حركت و موقعيت ايشان چندان استفاده نگرديد و ايشان پس از اقامت يكماهه، در اوايل جمادي الاولي 1354ه.ق به عتبات تبعيد گرديدند.
عملكرد روحانيون مشهد پس از مهاجرت آيت الله قمي به تهران
به دنبال سفر آيت الله قمي به تهران، علماي مشهد تصميم گرفتند تا باتشكيل جلساتي پيرامون مسايل و اوضاع سياسي كشور با يكديگر به تبادل نظر بپردازند. دراين راستا آيت الله شيرازي ضمن تماس با ديگر علماي مشهد از جمله محمدآقازاده، سيديونس اردبيلي، آشتياني، نهاوندي، حاج آقابزرگ شاهرودي، حاج سيدهاشم نجف آبادي، شيخ هاشم قزويني و سيدعلي سيستاني توافق مي كنند تا اين جلسات به طور مدام در منزل سيديونس اردبيلي برگزار گردد. از سويي ديگر با اطلاع يافتن مردم از محاصره شدن قمي در تهران، جوش و خروش بيشتري در مشهد به وجود آمد، بطوري كه اجتماعات مردم در اطراف مراجع و خطبا بيشتر گرديد. تجمع مردم در منزل اردبيلي و كمبود جا باعث شد كه گاه اين اعتراضات به مسجد گوهرشاد هم منتقل گردد. دراين اعتصابات گويندگان مذهبي در تحصن مسجد گوهرشاد از جمله شيخ مهدي واعظ، شيخ عباس علي محقق، شيخ علي اكبر مدقق و شيخ محمد قوچاني هم با سخنان خود مردم را تحريك مي كنند.
ورود شيخ محمد تقي بهلول به مشهد
و آغاز درگيري مردم با رژيم
شيخ تقي پسر نظام الدين معروف به بهلول كه در اين زمان در شهرستان فردوس بودند پس از سخنراني و تحريك مردم عليه رژيم از سوي شهرباني محل مورد تعقيب قرار گرفته و ضمن فرار از آنجا به مشهد وارد مي شوند. درباره ورود وي به مشهد اقوال گوناگوني وجود دارد در نقلي او به دعوت علما به مشهد وارد شد و در نقلي ديگر گفته شده اسدي نايب التوليه، براي فهماندن اين مسئله به رضاخان كه اجراي كشف حجاب هنوز در مشهد به صلاح نيست از بهلول دعوت كرد به مشهد بيايد. اما بهلول خود مدعي است كه پس از ملاقات با يكي از افرادي كه از مشهد به قاين برگشته بود اطلاع يافتن از قضاياي به وقوع پيوسته، به مشهد آمده است.
بهلول عصر روز چهارشنبه، 17تيرماه 1314 به مشهد وارد شد و پس از مراجعه به منزل آيت الله قمي از محاصره ايشان در شهرري اطلاع يافت. او سپس به حرم امام رضا(ع) آمد و پس از سخناني كوتاه دستگير و در اتاقي محبوس گرديد. با اطلاع يافتن نواب احتشام رضوي از خدام حرم كه تا حدودي در وعظ هم دستي داشت، به يكباره كلاه پهلوي را از سر برداشته ضمن پاره كردن آن، مردم را به رها ساختن بهلول از چنگ مأمورين فرا مي خواند. با آزادشدن بهلول از چنگ دولتيان، وي طي سخناني مردم را به آرامش دعوت كرده، بيان مي كند: «من گفتم شما نبايست اين گونه عمل كنيد بلكه اگر نزد رئيس شهرباني و يا استاندار رفته و خواهش مي كرديد كه من را آزاد سازد، اين گونه مي شد اما كار از كار گذشته و ما نبايد نرمي نشان دهيم بايد پايمردي كرده و مقاومت كنيم يا حاج آقا حسين قمي را از زندان آزادكرده و احكام اسلامي را جاري كنيم يا همه كشته شويم» او در اين سخنراني از مردم خواست به خانه هاي خود رفته، ضمن فراهم كردن مايحتاج خانواده هايشان براي يك هفته و يا بيشتر، با اسلحه به مسجد بازگردند. در همين سخنراني بود كه بهلول از مردم دعوت كرد تا شب جمعه درمسجد گردهم آيند.
درشب جمعه اتفاق خاصي نمي افتد چنانچه بهلول در ايوان مصلي صحن نو منبر رفته و با كمك نواب احتشام رضوي سخنراني مي كند و در ضمن به ايرج مطبوعي فرمانده لشكر مشهد كه قصد مذاكره با او را دارد جواب رد مي دهد. با اذان صبح روز جمعه
(19/4/1314 ش) نظاميان مسجد گوهرشاد را محاصره و از پيوستن مردمي كه قصد ورود به مسجد را داشتند، جلوگيري به عمل مي آورند. اين مسئله باعث درگيري بين مردم و مأمورين و لذا كشته و زخمي شدن تعدادي مي گردد. درباره كشته شدگان حادثه اقوال مختلفي وجود دارد. در نقلي 40 نفر مجروح و 15 نفر مقتول و در نقلي ديگر 8 كشته و 20 نفر مجروح مي گردند. براساس گزارشي كه به اسدي دادند مقتولين و مجروحين را 150 تن اعلام كردند. بنا به اظهار بهلول پس از حمله مأمورين به مردم 22 نفر كشته و 67 نفر زخمي شدند و در عين حال آنها هم تعداد ي تفنگ ازسربازان به غنيمت گرفتند. بهلول در ادامه مي افزايد كه خيانت احتشام رضوي كه مسئول مراقبت از يكي از درهاي مسجد گوهرشاد بوده است، باعث ورود سربازان به داخل مسجد و قتل عام مردم گرديده است.
مذاكره عده اي از دولتيان و روحانيون با بهلول
اوضاع متشنج مشهد همچنان ادامه مي يابد. پس از گذشت مدتي به بهلول خبر مي دهند هيئتي مركب از هشت نفر از جانب حكومت قصد ملاقات با ايشان را دارند. بهلول ملاقات آنها را مي پذيرد .او ، خود درباره مذاكرات صورت گرفته و سخناني كه بين آنها رد و بدل شده، چنين اظهار مي كند: «نزد هيئتي كه در آن اتاق منتظر بودند رفتم. چهار نفر آنان روحاني و بقيه كلاه به سر بودند. يكي از روحانيون، فرزند بزرگ مرحوم آخوند خراساني بود. ديگري شيخ مرتضي آشتياني و دونفر ديگرشان را نمي شناختم فكر مي كنم از علماي تهران و حامي رضاشاه بودند. اما آن چهارنفر ديگر به ترتيب اسدي، پاكروان، سرهنگ نوايي و سرلشكري كه فرمانده نيروي ارتش خراسان بود، ولي اسم او را نمي دانستم...» بهلول مي افزايد كه آقازاده پسرآخوند اقدامات خود را به خاطر برهم زدن آرامش و امنيت تخطئه كرده و ديگران هم سخنان او را تأييد و از او خواسته اند تا به اينگونه اقدامات پايان بخشد. بهلول درخاطرات خود به توافق خود با رژيم اشاره، بيان مي دارد كه با رژيم در موارد ذيل به توافق رسيده است:
1- مسجد و اطراف آن در اختيار ما باشد و هيچ يك از عوامل رژيم بدون اجازه ما وارد اين محوطه نشوند.
2- ما در امور شهر دخالت نكنيم. آنها نيز كسي از طرفداران ما را بازداشت نكنند.
3-نيروهاي ما بتوانند براي انجام امور شخصي با آزادي كامل البته بدون سلاح تردد نمايند.
4- نيروهاي ما به ادارات دولتي وارد نشوند.
5-اجازه دهند كشته ها را دفن كرده و مجروحين را پانسمان كنيم.
تلگراف علما به رضاشاه و دستور وي مبني بر سركوب مردم
دراين زمان ديگر علماي مشهد كه شاهد حمله نظاميان به حرم و مسجد گوهرشاد و قتل عام مردم بودند، درصدد چاره جويي برآمدند. لذا هشت تن از آنها از جمله: سيديونس اردبيلي، شيخ هاشم قزويني، سيدهاشم نجف آبادي، سيد عبدالله شيرازي، سيدعلي اكبر خوئي، حاج ميرزا حبيب ملكي، سيدعلي سيستاني، شيح آقا بزرگ شاهرودي و شيخ مرتضي آشتياني، طي تلگرافي به رضاشاه و شرح وقايع اتفاق افتاده درمشهد، از او خواستار توقف بي حجابي مي شوند.
رضاشاه بي تفاوت به اخبار مشهد به مأموران نظامي دستور داد تا مردم و جماعت متحصن در حرم امام رضا(ع) را متفرق سازند. پس از پاسخ ايرج مطبوعي فرمانده لشكر مشهد به رضاخان مبني بر حفظ آرامش و به كاربردن سياست جهت تفرق مردم، رضاشاه سرتيپ البرز را به مشهد فرستاده، به او دستور مي دهد تا سربازان وارد صحن حرم شده درصورت لزوم تيراندازي هم نمايند. روز شنبه سرگردي ازسوي رژيم براي مذاكره با بهلول به مسجد گوهرشاد آمده، ضمن مذاكره با بهلول به توافق نمي رسند و متحصنين همچنان بر خواسته هاي خود اصرار مي ورزند. خواسته هاي آنها عبارت بود از: 1-وصول خبر از حاج حسين قمي كه چندي پيش به تهران رفته بود 2- مراجعت شيخ غلامرضا طبسي و شمس نيشابوري به مشهد كه توسط شهرباني به نيشابور تبعيد شده بودند. از عصر روز شنبه حوادث درمشهد اوج مي گيرد و چند دسته از مردم روستاهاي نزديك مشهد با سلاح هاي سرد از قبيل بيل، تبر، داس و... به ياري مردم مشهد مي شتابند. به نقلي آنها توسط اسدي به مشهد آورده مي شوند. اما صدرالاشراف در خاطرات خود اين مسئله را تكذيب كرده است. پس از ختم شدن كار بدين جا، بعضي از علماي مشهد براي جلوگيري از قتل عام و خونريزي درحرم به تكاپو مي افتند. شيخ مرتضي آشتياني نزد اسدي رفته و ضمن گفت وگو با وي، از او مي خواهد كه اوضاع با آرامش خاتمه يابد. آيت الله حسين فقيه سبزواري و نهاوندي هم در همان شب يكشنبه نزد پاكروان رفته و از او مي خواهند تا اقدامات لازم را براي بازگرداندن آرامش به شهر انجام دهد. دراين ديدار آنها قول مي دهند تا مردم را به سرعت متفرق سازند. هرچند پاكروان سخنان آنها را نمي پذيرد. اما اسدي كه از دستور كشتار مردم توسط رضاخان آگاه بود درپي ملاقات آشتياني با او، درصدد برآمد كه از قتل عام مردم جلوگيري بعمل آورد، لذا به دروغ به علماي متحصن در حرم پيغام مي فرستد كه پاسخ تلگراف آنها به رضاخان از مركز رسيده و بدين ترتيب تعدادي از آنها را به دارالتوليه مي كشاند تا بلكه اوضاع آرام شود.
با وجود اين تمهيدات، نظاميان صبح يكشنبه مورخه 21 تيرماه 1314ه.ش با يورش به متحصنين در حرم به سركوب آنها مي پردازند لذا پس از مدتي مقاومت مردم در مقابل تجهيزات نيروهاي رژيم شكسته و آنها قتل و عام مي گردند. با شروع حمله و كشتار جمعي از مردم، بهلول به همراه تعدادي از همراهان خود از دري كه به سوي بازار راه داشته خارج و پس از استراحت كوتاهي در منزل يكي از اشخاص، به صورت پياده از مرز به سوي افغانستان خارج مي گردد.
تعداد كشته و زخمي شدگان
قيام گوهرشاد
عمق فاجعه بسيار شديد بود، به طوري كه اجساد كشته ها و زخمي ها را با كاميون هاي بزرگ از شهر خارج و در گودال بزرگي دفن كردند و حتي بعضي بدين ترتيب زنده به گور شدند. بعضي از منابع تعداد مقتولين و مجروحين را بالغ بر 850 نفر ذكر كرده، شدت كشتار را به حدي دانسته اند كه چون مأموران نمي توانستند در مدت زمان كوتاهي خونها را از روي ديوارها پاك كنند لذا بالاجبار آجرها را كنده و به جاي آن با آجرهاي كوچكي آن را بازسازي كرده اند. سيدمحمدعلي شوشتري كه خود ناظر وقايع بوده تعداد كشته ها را 1670نفر ذكر مي كند. شوشتري بيان مي كند كه آقاي ديهيمي رياست مالي مشهد از قول كربلائي تقي، تحصيلدار ماليات نقل كرده كه چون ديهيمي از كربلائي تقي از تعداد مقتولين سؤال نموده است، او در جواب گفته: «از عده مستحضر نشدم ولي كاميون و اتومبيل هايي كه جنازه را حمل مي كرد شمرده يادداشت كردم تعداد 56كاميون بود كه در اغلب اين كاميون ها صداي ناله هاي زخمي ها هم شنيده مي شد كه التماس مي نمودند براي رضاي خدا ما زنده ايم.»
دستگيري عاملين قيام
با سركوبي متحصنين در مسجد گوهرشاد، دستگيري مسببان قيام آغاز شد و رژيم نزديك به 1100نفر را دستگير كرد و چون علما را عاملين اصلي قيام مي دانستند، در وهله اول شروع به بازداشت آنها كردند. بعضي از علما از جمله محمدتقي بهلول، شيخ مهدي واعظ، شيخ محمدعلي اردبيلي و شيخ علي اكبر مدقق خراساني موفق به فرار گشتند، اما با اين حال عده زيادي هم بازداشت شدند. اسامي دستگير شدگان مطابق آنچه در كتاب حديقه الرضويه ذكر گرديده از اين قرار است: ميرزا علي اكبر خويي، ميرزا مسيح شاه چراغي، حاج شيخ عباس علي محقق، شيخ محمد صاحب الزماني، شيخ اسماعيل تائب، كاتب خاقان، شيخ حسين اردبيلي، نواب احتشام و حاج شيخ احمد بهار بودند. مولف كتاب قيام گوهرشاد، روحانيوني را كه در نهضت خراسان شركت داشته و بازداشت گرديده اند و يا خود را مخفي ساخته و در موقعيت مناسب ايران را به سوي نجف ترك كرده اند، 33 نفر ذكر كرده است. در اين ميان تعدادي از علما چون ميرزا محمدآقازاده، شيخ هاشم قزويني، سيدهاشم نجف آبادي، سيديونس اردبيلي و... هم تبعيد شدند. «يكي از نتايج نهضت اين شد كه همه كساني را كه در جريان نهضت طومارهايي را امضاء كرده بودند مثل مرحوم شيخ هاشم قزويني و مرحوم شيخ هاشم نجف آبادي... را تبعيد كردند يا به زندان فرستادند. مرحوم آقازاده را بعد از مدتي به يزد تبعيد كردند، بعد بردند تهران تا آخر همانجا بود كه گفته مي شد او را به شهادت رساندند. مرحوم شيخ هاشم را به قزوين تبعيد كردند.»
پس از قيام گوهرشاد رضاخان محدوديتهاي زيادي را براي علما بوجود آورد به طوري كه بعضي از علما بارها به تهران فراخوانده شده و مورد بازجويي قرار گرفتند و يا با اجيركردن افرادي زندگي شخصي آنها زيرنظر قرار داده مي شد. تبليغات منفي رژيم پهلوي براي منزوي كردن علما و روحانيت حتي افراد عادي جامعه را هم تحت تاثير قرارداده بود چنانچه شيخ هاشم قزويني در خاطرات خود درباره جو نامساعد جامعه و نگاه منفي آنها به قشر روحانيت پس از قيام گوهرشاد اين چنين بيان مي كند. «يك موقع كه ما را باز احضار كردند تهران با اهانت افسرها روبرو شدم چند روزي در تهران بودم بعد من را رها كردند، بنا شد برگردم به مشهد، وقتي خواستم برگردم هر گاراژي كه رفتم به من بليط نمي دادند،مي گفتند ما به شيخ بليط نمي دهيم. ماشين مان خراب مي شود. آخرين بار به يك گاراژ ديگري رفتم و به او گفتم آقا ماشين براي مشهد داريد؟ اول گفت بله داريم ولي به شما نمي دهيم. من عبايم را كشيدم سرم داشتم مي رفتم يك دفعه دلش سوخت صدا زد گفت بيا آقا شيخ بيا مي دانم كه ماشين مان خراب مي شود، ولي ديگر دلم سوخت. من بليط گرفتم رفتم داخل ماشين تا چشم افراد به من افتاد ديدم همه شروع كردند با هم پچ پچ كردن كه اين آخوند را آوردند سوار ماشين مي شود و ماشين خراب خواهد شد... اين زخم زبانها و اين ناهنجاريها الي ماشاءالله بود.»
با سركوبي قيام گوهرشاد و دستگيري عاملين قيام، محمود جم وزير داخله طي صدور اعلاميه اي بهلول را طغيانگر و عامل اين ناامني دانسته، از متحصنين به مشتي اراذل و اوباش ياد مي كند كه تحت تاثير سخنان شيخ بهلول قرار گرفته و ابتدا آنها به سوي ماموران حمله و ماموران مجبور به استفاده از اسلحه شده اند.
به اين ترتيب قيام گوهرشاد به پايان رسيد و در مرحله اي ديگر علما و روحانيت مشهد وظيفه خود را ايفا كردند. بي شك رهبري اين قيام را روحانيت برعهده داشتند چنانچه امام بارها در سخنراني هاي خود چون از قيام گوهرشاد ياد مي كند عاملان اين قيام بر ضد رژيم را سلسله جليله علما از جمله آيات عظام سيديونس اردبيلي، حاج حسين قمي و محمد آقازاده دانسته، از آنها به نيكي ياد مي كند.
د) نتايج قيام مسجد گوهرشاد
قيام مسجد گوهرشاد دوبازتاب قابل تامل داشت؛
1) براي هميشه بر مشروعيت خاندان پهلوي خط بطلان كشيد و به عنوان نقطه اوج مبارزات مردم بر ضد حكومت رضاخاني تلقي مي شود كه تا سقوط پهلوي اول و دوم، اين مبارزه هم چنان ادامه پيدا مي كند.
2) به مردم ايران ثابت كرد كه مدرنيته موردنظر غرب و ترقي غربي، هرگز با اعتقادات و ديانت آن ها سر سازگاري ندارد. اين تفكر موجب تقويت پايگاه روحانيت شيعي به عنوان نهاد متولي ديانت مردم شد. قيام مسجد گوهرشاد اگرچه به ظاهر شكست خورد ولي افق هاي جديدي از مبارزه ديني تحت نظارت مرجعيت شيعي را براي مردم ايران بازكرد.
تأكيد بر ارزش هاي ديني خصوصا مسئله حجاب در روند مبارزه از جمله تأثيرات قيام مسجد گوهرشاد است كه نمونه اي از آن برگرفته از كتاب رسول جعفريان ذكر مي شود:
«در 16 شهريور 1357 زماني كه جمعيت تظاهركننده در خيابان حركت مي كرد خانم كياكاتوزيان همسر آقاي حاج سيدجوادي، آب و بيسكويت به زنان باحجاب مي داد، اما آنان از گرفتن آن خودداري كردند، با اين استدلال كه او بي حجاب است. اعتراض خانم كاتوزيان به اين كه نبايد ما راه خود را از يكديگر جدا كنيم، سودي نبخشيد و تظاهركنندگان متدين راه خود را از افراد بي حجاب جدا كردند، حتي اگر آنان مدعي مبارزه با پهلوي بودند. اين نكته اي است كه در خاطرات اين خانم با عنوان «از سپيده تا شام» (ص 44) آمده است.»
3) كشف حجاب رضاخاني به شكل گيري نهضت رساله نويسي علما در باب حجاب انجاميد، صدها رساله پيرامون اين موضوع، آثار، دلايل و شبهات پيرامون آن توسط علما نوشته شد كه نتيجه آن تبديل حجاب از يك رفتار ديني به يك گفتمان فكري بود.
اكنون در پرتو انقلاب اسلامي ايران، بحث حجاب به بحثي زنده در ميان مسائل مربوط به زنان تبديل شده و امروزه به يكي از نمادهاي مبارزه با استكبار غرب تبديل شده است كه حتي نمايش جدي اي در ميان زنان تحصيل كرده و روشنفكري كه در مبارزات بيداري اسلامي در منطقه شركت مي كنند دارد.
اكنون قيام مسجد گوهرشاد پيروز شده است، زيرا در ايران دختران و زنان باحجاب در تمامي عرصه هاي سياسي، علمي فرهنگي و خانوادگي فعاليت شايسته اي دارند. يكي از اصلي ترين دلايل رأي آوردن نخست وزير تركيه، قرار گرفتن همسر باحجابش در كنار وي است و حجاب بانوان به يكي از اصلي ترين نمادهاي مبارزه با رژيم هاي ديكتاتور منطقه و استكبار جهاني تبديل شده است

پیامبر (ص): صبر اگر به بیقراری رسید دعا مستجاب می شود.

عزیز ما قرنهاست که چشم انتظار به ما دارد!

چهارشنبه 29 تیر 1390  12:48 AM
تشکرات از این پست
mardedarya405
mardedarya405
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 662
محل سکونت : سیستان وبلوچستان

پاسخ به:كشف حجاب رضاخاني، طناب دار خاندان پهلوي

 رضاخان هم از آتاترك تقليد كرد وگرنه خودش كه عقل درست و حسابي نداشت

چهارشنبه 29 تیر 1390  1:06 AM
تشکرات از این پست
mardedarya405
mardedarya405
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 662
محل سکونت : سیستان وبلوچستان

پاسخ به:كشف حجاب رضاخاني، طناب دار خاندان پهلوي

 بهشت زیر پای مادران است ، این جمله نشان دهنده مقام مادر و البته زن در جامعه و تربیت نسل آینده است که می بینیم به زوال می رود.

سه شنبه 4 مرداد 1390  10:40 AM
تشکرات از این پست
mardedarya405
mardedarya405
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 662
محل سکونت : سیستان وبلوچستان

پاسخ به:كشف حجاب رضاخاني، طناب دار خاندان پهلوي

 در واقع بی توجهی به ارزش های دینی و اهمال در آموزش اصول و مبانی دینی در کشور ما از جمله مواردی است که طی دراز مدت آسیب های عمده اجتماعی و روحی و روانی را به جای می گذارد. امری که بسیاری از خانواده ها و اولیای آموزشی در مدارس از دقت و توجه عمیق به آن سرباز می زنند، شاید به علت الگوهای جدید برخی کارشناسان تربیتی مبنی بر سهل گرفتن اعتقادات و وظایف دینی بر نوجوانان و جوانان باشد تا مانع از دل زدگی آنان شود.

سه شنبه 4 مرداد 1390  10:43 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها