0

شیعه شدگان

 
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

شیعه شدگان

 

شیعه شدگان

 

 

ببرم پناه ز آتش چو شود عذاب بر پا                                                                   به محمد و علی و حسن و حسین و زهرا

 

افزايش چشمگير مذهب شيعه در جهان

«و قل جاء الحق و ذهق الباطل إنّ الباطل كان ذهوقاً؛ بگو حق آمد و باطل از میان رفت، بی‌تردید باطل نابود شدنی است». (سوره اسراء، آیه 81)

آخرين آمار که از سوي پايگاه الکترونيکي «ويکي پديا» انتشار يافته، حکايت از روند روبه رشد تعداد شيعيان در سراسر جهان دارد. اين روند به ويژه از سال 2005 ميلادي و پس از آن بعد از جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با رژيم اشغالگر قدس، سرعت بيشتري يافت.اين در حاليست که گسترش تعاليم اين مذهب در جهان باعث شده در بسياري از کشورهاي غربي نيز تشيع گسترش يابد. به رغم تبليغات گسترده دشمنان مذهب تشيع به ويژه وهابيت عليه اين مذهب و نيز مشکلات و ضعف‌هايي که در برنامه‌هاي تبليغي شيعيان وجود داشته، آمار شيعيان روز به روز در جهان رو به افزايش است.

طبق جديدترين آمار اين پايگاه الکترونيکي، حدود 90 درصد مردم ايران، 85 درصد مردم آذربايجان، 80 درصد مردم بحرين،
۶۵ درصد مردم عراق، اكثريت مردم لبنان (55 درصد)، 45 درصد مردم يمن، 35 درصد مردم پاكستان، ۳6 درصد مردم کويت، ۳6 درصد مردم قطر، 20 درصد مردم تركيه، 18 درصد مردم افغانستان، 17 درصد مردم سوريه، ۱۶ درصد مردم امارات متحده عربي و 10 درصد مردم هند را شيعيان تشکيل مي‌دهند.

البته ناگفته نماند به نظر مي رسد آمار ذكر شده كمي از حد واقعي پايين‌تر باشد. به عنوان مثال تعداد شيعيان عراق در آماري غير رسمي 70 درصد و تعداد شيعيان بحرين در آماري رسمي 85 درصد گزارش شده‌اند، ضمن اينكه در كشورمان نيز كه قطب كشورهاي شيعه جهان است، بعيد به نظر مي‌رسد تعداد شيعيان از 95 درصد پايين‌تر باشد. همچنين شواهد حاكي از اين است كه تعداد شيعيان افغانستان و سوريه نيز بسيار بيشتر از چيزي است كه در اين پايگاه الکترونيکي عنوان شده است.

شايان ذکر است در حال حاضر مطابق آمار رسمي، 15 درصد و مطابق آمار غيررسمي 20 درصد جمعيت عربستان را شيعيان تشكيل مي‌دهند، البته از لحاظ جغرافيايي 33 درصد سرزمين‌هاي اعراب سعودي در اختيار شيعيان است.

تعداد شيعيان در جهان اسلام به سرعت رو به افزايش است و مطابق با آمار غير رسمي از بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به طرز عجيبي افزايش يافته است. اكثريت مطلق شيعيان، "اثني عشري" (12 امامي) هستند و تعداد كل شيعيان در جهان اسلام نيز در حال حاضر 25 درصد است كه اين عدد نيز با نرخ قابل توجهي در حال ازدياد است.

شايان ذكر است كه آيت‌الله العظمي شيخ "جعفر سبحاني" نيز در مناظره مكتوبي كه با "سلمان العوده" از شيوخ منحرف وهابي داشته‌، به عدد 25 درصد اشاره نمود. طبيعي است يك عالم با اين عظمت در جهان اسلام هنگامي كه آماري ارائه مي‌دهد و يا مطلبي را بيان مي‌كند، با علم كامل اقدام به چنين كاري مي ورزد؛ به خصوص هنگامي كه طرف مقابل مناظره وي نيز با سكوت خود اين آمار را تاييد مي‌كند.

حضرت آيت‌الله العظمي بهجت نيز در يكي از بيانات چند سال پيش خود تعداد شيعيان را در جهان بيش از 400 ميليون نفر عنوان كرده بود.

به تمام اين مسائل بايد تقيه سني‌هاي شيعه شده را كه از ترس كشته شدن توسط وهابيون و سلفي‌هاي تندرو، شيعه شدن خود را پنهان مي‌كنند نيز افزود.

رشد چشمگير تشيع در جهان توسط وهابيون به خوبي احساس شده تا آنجا كه برخي از آنها در كتاب‌هاي خود به طور واضح به اين مساله اشاره كرده‌اند. دكتر "عصام العماد" فارغ‌التحصيل دانشگاه «امام محمد بن سعود» در رياض و شاگرد بن باز (مفتي اعظم و سابق عربستان سعودي) و امام جماعت يكي از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلغان وهابيت در يمن كه پيش از شيعه شدن كتابي نيز در اثبات كفر و شرك شيعه تحت عنوان «اصله بين الاثني عشريه و فرق الغلاة» نوشته بود، با آشنايي با يكي از جوان‌هاي شيعه، با فرهنگ نوراني تشيع آشنا شد و از فرقه ضاله وهابيت دست كشيد و به مذهب شيعه مشرف شد.

"عصام العماد" به همين مناسبت كتابي با عنوان «رحلتي من الوهابيه الي الاثني عشريه» تأليف نمود. وي در كتاب ديگر خود مي‌نويسد: با مطالعه كتاب‌هايي كه وهابيت در سال‌هاي اخير نوشته‌اند، به يقين در مي‌يابيم كه آنان احساس كرده‌اند كه تنها مذهب آينده، همان مذهب شيعه اماميه است.[1]

شيخ "عبدالله الغنيمان" از اساتيد وهابي دانشگاه «الجامعه الاسلاميه» مي‌گويد: وهابيون به يقين دريافته‌اند، تنها مذهبي كه در آينده، اهل سنت و وهابيت را به طرف خود جذب خواهد كرد، همان مذهب شيعه امامي است.[2]

شيخ "ربيع بن محمد" از نويسندگان بزرگ سعودي وهابي نيز در يكي از كتاب‌هاي خود مي‌نويسد: آنچه باعث فزوني شگفتي من شده اين است كه برخي از برادران وهابي و فرزندان شخصيت‌هاي علمي و دانشجويان مصري كه با ما در جلسات علمي شركت مي‌كردند و برادراني كه ما به آن‌ها حسن ظن داشتيم، اخيرا به سراغ اين مسير تازه (تشيع) را پيمودند و آن تحت تاثير انقلاب ايران بوده است.[3]

شيخ "محمد المغراوي" از ديگر نويسندگان سرشناس وهابي مي‌گويد: با گسترش مذهب تشيع در ميان جوان‌هاي مشرق زمين، بيم آن را دارم كه اين فرهنگ در ميان جوان‌هاي مغرب زمين نيز گسترده شود.[4]

دکتر "ناصر القفاري" استاد دانشگاه‌هاي مدينه در يكي از كتاب‌هاي خود مي‌نويسد: اخيرا تعداد زيادي از اهل سنت به طرف مذهب شيعه گرويده‌اند و اگر كسي كتاب «عنوان المجد في تاريخ البصره و نجد» را مطالعه كند به وحشت مي‌افتد كه چگونه برخي از قبايل عربي به صورت كامل، مذهب شيعه را پذيرفته‌اند.[5]

آري، وهابيت هنگامي كه ديد چگونه عقايد محكم شيعه با كمترين تبليغات مثبت و بيشترين تبليغات منفي همه حقيقت‌جويان را مجذوب خويش ساخته است، به گونه‌اي كه حتي كساني كه در اوج خفقان يعني در دانشگاههاي رياض فارغ التحصيل شده‌اند، به اين سو كشيده مي‌شوند، حربه خود را انتساب القابي چون مشرك و كافر به شيعيان قرار داد! و هنگامي كه ديد اين حربه نيز جواب نداد، دست به ترور و قتل و خونريزي زد! اين‌‌ها همه نشان‌گر گسترش جهاني و بي‌سابقه مذهب تشيع در جهان و به خصوص در جهان اسلام است. بي شک تعاليم و آموزه‌هاي اهل‌بيت(ع) و فقه پوياي اين مذهب باعث افزايش پيروان آن شده و به تبع آن مسووليت سنگيني را بر دوش شيعيان براي نشان دادن واقعيت‌ها و حقايق و مقابله با خرافات و خرافه‌ پرستي‌ها و در نهايت اعتلاي اين مذهب که با ظهور قائم آل محمد(ص) به کمال نهايي خود خواهد رسيد، به همراه خواهد داشت.

خداوند فرموده:« در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان صالح و شایسته ما به ارث خواهند برد.»

و همچنین فرمود: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرمود که  در زمین خلافت دهد، چنان که امت های صالح پیامبران گذشته را جانشینان خود ساخت و دین پسندیده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند. 

آیات شریفه قرآن نیز دلالت‏بر حقانیت وعده خدا وتخلف ناپذیز بودن آن دارند:

فاصبر ان وعدالله حق .شکیبا باش که وعده خدا حق است .

ان الله لایخلف المیعاد . به راستی که خدا خلف وعده نمی‏کند .

گرچه شب تاریک است اندکی صبر سحر نزدیک است.
 
1- المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهابيين، ص 178
2- همان 3- مقدمه كتاب «الشيعه الاماميه في ميزان الاسلام»، ص 5
4- مقدمه كتاب «من سب الصحابه و معاويه فامه هاويه»، ص 4
5- مقدمه كتاب «اصول مذهب الشيعه الاماميه الاثني عشريه»، ج 1، ص
۶

یک جوان اهل تسنن با حضور در بیت آیت الله سید عزالدین زنجانی به مذهب تشیع گروید.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بصیرت ، یاسر ریگی که پیش از این به مذهب حنفی اهل تسنن گرایش داشت ، پس از آشنایی با مذهب تشیع و کسب معرفت نسبت به آن٬ با حضور در محضر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله زنجانی به مذهب تشیع گروید .

حضرت آیت الله زنجانی در سخنانی ضمن تبریک به این جوان ایرانی ، به بیان احادیثی در خصوص فضائل و برتری شیعیان نسبت به سایر مذاهب و ویژگی های آنان پرداختند .

آیت الله زنجانی در ادامه شیوه صحیح نماز خواندن و انجام تکالیف دینی را به وی آموزش دادند .  

حتی وهابی ها هم شیعه می شوند!!!

موج گرایش جوانان وهابی به تشیع روز به روز پرخروش‌تر می‌شود. آگاهان موثق گفته‌اند دامنه‌ی این موج حتی به مکه و مدینه نیز رسیده و گروهی از جوانان این دو شهر پیروی از مکتب اهل بیت (ع) راپذیرفته‌اند.

آن‌ها از یک سو خشونت بی‌حساب و وحشتناک تندروان وهابی را در ریختن خون بی‌گناهان و از سوی دیگر محبت‌های بی‌دریغ پیروان اهل بیت  و دعوت به صلح و اتحاد را از سوی آنها می بینند و به حکم فطرت خدادادی خود تمایل به این مکتب پیدا می‌کنند.اضافه بر این، تحریم شدید مطالعه‌ی آثار علمای اهل بیت  سبب کنجکاوی بیشتر آن‌ها و روی آوردن به مکتبی می‌شود که آزادی در تحقیق را شعار خود قرار داده است.آن‌ها می‌بینند که در کتابخانه‌های وهابیان حتی یک کتاب از کتب علمای شیعه نیست در حالی که کتابخانه‌های شیعیان مملو از کتب فقهی،حدیثی و عقاید اهل سنت است.

این گرایش روزافزون جوانان وهابی، مفتیان تندروی سعودی را آن‌چنان خشمگین ساخته که هر روز فتوای جدیدی بر ضد شیعیان صادر می‌کنند که غالبا بر اساس تهمت‌ها و دروغ‌هاست، به گمان این‌که با این‌گونه فتاوا می‌توانند جلوی این موج بایستند، موجی که بر اثر حکومت باشکوه جمهوری اسلامی و قدرت‌نمایی شگفت‌انگیز حزب‌الله لبنان و توانایی شیعیان عراق بوجود آمده است.

استاد ادريس الحسينى، در كتاب خود «لقد شيعنى الحسين (بى شك حسين مرا شيعه گردانيد)» مى‏گويد: يك روز، يكى از نزديكانم از من پرسيد: چه باعث شد كه تشيع را انتخاب كنى؟ گفتم: آن كس، جدم حسين‏عليه‏السلام بود و ضايعه ناگوار شهادتش در روز عاشورا. گفت: چگونه؟ گفتم: هر گاه به ياد صحنه‏هاى دردناك آن روز مى‏افتم، نمى‏توانم آن اعمال فجيع را نتيجه انديشه‏هاى سالم و هدايت يافته بدانم و خون‏هاى پاك اهل‏بيت‏عليه‏السلام را كه بر ريگ‏هاى بيابان كربلا روان گرديد، همچون جريان آب‏هاى معمولى بپندارم. آن خون، خون بهترين و شريف‏ترين كسى بود كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله بارها درباره‏اش به مردم سفارش كرده بود...و چنين كسى نمى‏توانست بر باطل باشد و كشندگان او بر حق.

 

ليست شيعه شدگان؛ از علماي اهل تسنن


طبيب فلسطيني اسعد وحيد قاسم



او نيز بعد از مطالعات بسيار در رابطة با شيعه, تشيع را انتخاب نمود و از راه هاي مختلف در صدد اثبات حقانيت و نشر تشيع بر آمد و در اين راه سعي و كوشش فراوان نمود. در مصاحبه اي كه با او انجام گرفته مي گويد:

« به عقيدة من تشيع همان اسلام است و اسلام نيز همان تشيع.»او نيز تأليفاتي در دفاع از مذهب تشيع دارد كه از آن جمله مي توان به ازمة الخلافة و الامامة و آثارها المعاصرة اشاره كرد.



نـويـسـنـده اهـل سـوريـه سـيـد يـاسـيـن مـعـيوف البدرى



كه كتابى به نام يا ليت قومى يعلمون (ایکاش قوم من می دانستند)منتشر نموده است .

مـحـدث جـليل القدر ابو النضر محمد بن مسعود بن عياش



معروف به عياشى , او قبل از شيعه شـدن , از بـزرگـان عـلـمـاى اهـل سـنـت بوده , واكنون از بزرگان علماى شيعه اماميه است , او تفسيرى ماثور به نام تفسير عياشى دارد.

نويسنده معاصر, صائب عبد الحميد



شخصي عراقي است كه با سفر به ايران و تحقيقات فراوان, با عنايات خداوند مذهب اهل سنت را رها و تشيع را انتخاب نموده است.
او در بخشي از كتاب خود مي نويسد:
«
من اعتراف مي كنم بر نفس خود كه اگر رحمت پرور دگار و توفيقات او مرا شامل نمي شد, به طور حتم نفس معاندم مرا به زمين ميزد. اين امر نزديك بود وحتي يك بار نيز اتفاق افتاد. ولي خداوند مرا كمك نمود. با اطمينان خاطر به هوش آمدم در حالي كه خود را در وسط كشتي نجات مي يافتم , مشغول به آشاميدن آب گوارا شدم و الآن با تو از سايه هاي بهاري آن گلها سخن مي گويم.
بعد از اطلاع دوستانم از اين وضع همگي مرا رها نموده به من جفا كردند.
يكي از آنان كه از همه داناتر بود به من گفت: آيا مي داني كه چه كردي؟
گفتم: آري, تمسك كردم به مذهب امام جعفر صادق , فرزند محمد باقر, فرزند زين العابدين, فرزند سيد جوانان بهشت, فرزند سيد وصيين و سيدة زنان عالميان و فرزند سيد مرسلين.

او گفت: چرا اين گونه ما را رها كردي, و مي داني كه مردم در حقّ ما حرف ها مي زنند؟
گفتم: من آن چه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرموده مي گويم.
گفت چه مي گويي: گفتم: سخن رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را مي گويم كه فرمود:

من در ميان شما چيزهايي قرار مي دهم كه با تمسك به آنها بعد از من گمراه نمي شويد: كتاب خدا و عترتم , اهل بيتم» گفتار پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حق اهل بيتش كه فرمود: « اهل بيتم كشتي هاي نجات اند, كه هر كس بر آن ها سوار شود, نجات يابد



صائب عبد الحميد كتاب هايي را نيز در دفاع از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و تشيع نوشته كه برخي از آنها عبارتند از:
منهج في الانتماء المذهبي و ابن تيميه, حياته, عقائده و تاريخ الاسلام الثقافي و السياسي.

شيخ محمود ابوريه




دانشمند ونويسنده مصرى , كه داراى كتابها و نوآورى هاى فراوانى است , از جمله : اضواء على السنة المحمديه و كتاب ابوهريره شيخ المضيره

احمد حسين يعقوب




با خواندن ماجرای کربلا اشک از چشمان احمد حسین جاری شد و انقلابی عاطفی در وی پدید آمد و این آغازی بود برای

کنکاش فکری و مطالعات عمیق و دقیق کتاب ها وی منابع گوناگون را یکی پس از دیگری مو شکافانه قرائت،بررسی و تحلیل

نمود و پس از طی سیر و سلوک فکری خویش و دریافت حقیقت با خدای خویش پیمان بست که تا آخرین لحظات حیات خود

جایگاه اهل بیت علیهم السلام را پاس داشته و دیگران را به حقیقتی که او بدان دست یافته بود رهنمون باشد و به راستی

تا پایان عمر بر این پیمان وفادار باقی ماند.

اوكتابهاى النظام الـسـيـاسـى فـي الاسـلام , نـظـريه عدالة الصحابه و الخط

السياسيه لتوحيد الامة الاسلاميه را به نگارش در آورده است .

سيد ادريس حسينى از مغرب عربى



استاد ادريس الحسينى، در كتاب خود «لقد شيعنى الحسين (بى شك حسين مرا شيعه گردانيدمى‏گويد:

يك روز، يكى از نزديكانم از من پرسيد: چه باعث شد كه تشيع را انتخاب كنى؟
گفتم: آن كس، جدم حسين‏عليه‏السلام بود و ضايعه ناگوار شهادتش در روز عاشورا.

گفت: چگونه؟ گفتم:

هر گاه به ياد صحنه‏هاى دردناك آن روز مى‏افتم، نمى‏توانم آن اعمال فجيع را نتيجه انديشه‏هاى سالم و هدايت يافته بدانم و خون‏هاى پاك اهل‏بيت‏عليه‏السلام را كه بر ريگ‏هاى بيابان كربلا روان گرديد، همچون جريان آب‏هاى معمولى بپندارم. آن خون، خون بهترين و شريف‏ترين كسى بود كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله بارها درباره‏اش به مردم سفارش كرده بود...و چنين كسى نمى‏توانست بر باطل باشد و كشندگان او بر حق.



استاد مولف کتابهای لقد شیعنی الحسین,الخلافه المغتصبه و هکذا عرفت الشیعه می باشند.

سـعيد ايوب



داراى كتاب عقيدة المسيح الدجال , او در اول كتابش مى گويد: خود را هنگام تحقيق ديدم , كه چگونه سعى مى كنم حقايق را از زير آوار بيرون آورده , تا حقيقت در برابر چشم ها وعـقـل ها آشكار گردد .
اين آوار توسط اساتيد حقپوش , در طول تاريخ انسانيت بوجود آمده است ! هـنـگـامى كه تبر را به دست گرفته تا دريچه هاى گمراهى را از ميان بردارم , وسايل كافى براى انجام اين كار در اختيار داشتم
او كتاب معالم الفتن را در دو جلدنوشته است .

نويسنده مصرى صالح الوردانى



داراى كتابهاى : الخدعه رحلتى من السنة الى الشيعه حركة اهـل الـبـيـت (ع ) الـشيعة في مصرعقائد السنة وعقائد الشيعه التقارب والتباعد السيف والسياسة واهل السنة شعب اللّه المختار دفاع عن الرسول

شـيـخ عـبـداللّه نـاصـر از كنيا



او شيعه شد پس از آنكه از بزرگان شيوخ وهابيت بود, ايشان چـنـديـن كـتـاب در ايـن زمينه نوشته است مانند: الشيعة والقرآن , الشيعة والحديث , الشيعة والصحابه , الشيعة والتقيه والشيعة والامامة .

محمد عبدالحفيظ



نويسنده مصرى؛ مولف كتاب لماذا اناجعفرى

سيد على بدرى



دانـشمند, سخنور و مرد بحث ومناظره؛ او پس از شيعه شدن , خدمت بزرگى در نشر مذهب اهل بيت (ع )نموده است ,
او به دور جهان گشته ومناظره هاى متعددى بر پـاكـرده اسـت , وبـه دنبال آن كتاب بزرگى تحت عنوان

احسن المواهب في حقائق المذاهب


را نوشته كه بزودى به چاپ مى رسد.

دكتر عصام العماد



شيعه شدنش را هديه‌ي آسماني برشمرد و گفت: من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصيل بودم و با خود در اين انديشه بودم كه پس از قرن‌ها ارادات خالصانه نسبت به امام علي و امام حسين (ع) و ديگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عده‌اي موج مي‌زند و كهنه نشده است و از طرف ديگر نقدهاي شديد نسبت به امام علي (ع) و امام حسين(ع) را در مجالس علمي عربستان مشاهده مي‌كردم و مي‌ديدم ظلم‌هاي يزد و معاويه توجيه مي‌شود ولي به راحتي امامان شيعه نقد مي‌شوند

عبدالمجیدمحمد



فارغ التحصیل دانشگاه الازهر مصر.او در مورد علت شیعه شدنش می گوید:

دلايل متعددى وجود دارد و فردى كه به دنبال حقيقت است، بايد كتاب‏هاى اصيل تاريخى از قبيل تاريخ طبرى، الكامل ابن اثير، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد و محمد عبدُه و... را كه به وسيله بزرگان اهل تسنن نوشته شده است،
مطالعه كند.

علاوه بر اين يك دليل بسيار ساده وجود دارد و آن اين است كه در زبان عربى مى‏گويند:

«اهل البيت أدرى بما فى البيت؛ اهل خانه به آن چه در خانه است آگاه‏ترند
چنان كه صاحب خانه بهتر مى‏داند وسايل و ظروف خانه در كجا قرار دارد؛



اهل بيت نبوت«ع» هم به مسائل و احكام دين آگاه‏ترند؛
البته علماى ديگر هم مسائلى را مى‏دانند؛ ولى همانند اهل بيت«ع» آگاهى ندارند. دلايل بسيارى دارد كه در اين مجال كوتاه نمى‏گنجد.

محمد سعيد دحدوح



از دانشمندان و امام جمعه و جماعت اهل سنت‏حلب بود و پس از خواندن الغدير با پدرش محمد بشير و فرزندانشان و به گفته خودش بزرگان شهرستان حلب علنا شيعه شده و از مروجين مذهب شيعه جعفری شدند.

شيخ محمد شريف زاهدي



ايشان از علما و ائمه جمعه اهل سنت از بلوچستان ايران بودند كه بعد از تحقيق به مذهب اهل بيت(ع) تشرف يافتند.تشرف از زبان خود ايشان پخش از شبكه جهاني سلام بسیار جالبه توصیه میکنم حتما گوش کنید.

هاشم قطیط



از شیعه شدگان سوری می باشد او پنج جلد کتاب با عنوان المتحولون شرح حال ره یافتگان را تألیف نموده است.

دکتر احمد راسم النفیس



عالم سنی اهل کشور مصر بوده که به مذهب تشیع گرویده است.ايشان نويسنده‏اى پر كار و پر تلاش در موضوعات فرهنگى و مباحث دينى است و مجله‏اى بنام «النداء» را منتشر مى‏كند.
عناوين برخى رسالات و كتب ايشان به قرار زير است:

۱.الطريق الى مذهب اهل‏البيت عليهم السلام
2. على خطى الحسين عليه السلام
3. التحكيم، دراسة فى الفقه التاريخى للامة الاسلامية
4. الجماعات الدينية - محاولة استمساخ الامة الاسلامية
5. من اسس ثقافة العنف؟
6. شرح دعاء السحر للامام السجاد عليه السلام
7. الامام على و العدالة الاجتماعية (المؤتمر الدولى للامام على عليه السلام طهران، مارس 2001)
8. فقه التغيير بين السيد محمدباقر الصدر و السيد قطب، دراسة مقارنة
9. الشهيد الصدر و دينامية الصراع الاجتماعى 10. الامام المهدى المنتظر و خصوم مرحلة الظهور.

آقاى دكتر احمد راسم النفيس از نويسندگان نقاد و منتقد نشريات مصر است و با مقالات متنوع خود به پاسخ‏گويى شبهات و سؤالات مختلف درباره مذهب شيعه مى‏پردازد.
يكى از آثار برجسته ايشان كتاب «نفحات من السيرة‏» است كه در آن خلاصه‏اى از سيره رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اهل‏البيت عليهم السلام به نگارش درآمده است.

السید حمد الوکاع



مستبصر سوری است زندگینامه و چگونگی شیعه شدنش در این سایت به زبان عربی آمده :http://www.14masom.com/mostabsiron/f136.htm

شيخ صالح احمد


از علماي بزرگ نيجر؛
وي در خصوص گرايشش به مذهب تشيع مي گويد:پس از مطالعه كتب شيعيان به اين نتيجه رسيدم كه اصل اسلام در مذهب تشيع نهفته است.
شيخ صالح همه خانواده خود را شيعه كرده و در كشور خود نيز بيش از صد شاگرد دارد كه آنها را با تشيع آشنا ميكند.


شهيد محمداسلام زومك‌زهي



وي از چهره هاي مردمي بلوچ در ايران و از معتمدان منطقه سراوان(روستاي پشتكوه)به شمار مي‌رفت،
كه به همين دليل پس از تشرف وي به تشيع، نزديك به پنجاه نفر از اهالي اين روستا نيز مذهب شيعه را برگزيده بودند

تروريست‌ها در شامگاه 28 دي ماه،اين چهره مردمي و مظلوم شيعه بلوچ را،هنگامي كه به منزلش در روستاي «پشتكوه» مراجعت مي‌كرد، با شليك ده‌ها گلوله به شهادت رساندند.



محمد عبدالخالق مصري



وي در مورد چگونگي شيعه شدنش ميگويد:

در واقع سه تا دلیل هست که اول استدلالات سنی ها برای من در سن 18 سالگی قانع کننده نبود
مثلا اعتقاد دارند که همۀ اصحاب پیامبر خوب بودند و هیچ کس نمی تواند بپذیرد که 120 هزار صحابه همه دوست پیامبر بودند و این بر خلاف قرآن است

زیرا قرآن می گوید که برخی از مدعیان دوستی پیامبر منافق بودند.
آنها از نظر معنویت خیلی ضعیف هستند
آنها یک دعا یا یک نیایش ندارند.
آنها همیشه طرف دار ستمکاران در تاریخ یعنی زمان بنی امیه و بنی عباس بودند و آنها را توجیه می کنند
و من با آنها موافق نبودم و اینها برای من زمینه شد که بروم تحقیق کنم تا وقتی که به مکتب اهل بیت رو آوردم که این سه مشکل را در آنجا پیدا نکردم بلکه کاملا بر عکس سنی ها بود یعنی اعتقادات آنها منطقی بود.
مکتب خیلی پر معنویت است و مکتب ظلم ستیز است یعنی اهل بیت با ظلم مبارزه می کردند و فهمیدم که مکتب اهل بیت (ع) همان مکتب اسلام حقیقی است و برای من خیلی روشن شد و من و همسر و فرزندانم همه شیعه شدیم

شریف محمد علی حیدره



وي كه هم اكنون رهبر شيعيان سنگال است

در مورد تشرف به مذهب اهل بيت عليهمالسلام ميگويد:

پیش از این بر مذهب اهل سنّت و مالکی بوده ام.

البته من زمانی که کودک بودم نیز دور از مذهب اهل بیت علیهم السلام نبودم. مثلاً دیوان امام علی علیه السلام را من قبلاً در کودکی ندیده بودم، اما وقتی که سالها بعد این کتاب را دیدم، متوجه شدم که این اشعار را از کودکی حفظ هستم.

اما آشنایی من با اهل بیت علیهم السلام و مذهب شیعه با

انقلاب ایران و علاقمند شدن من به امام خمینی (ره) آغاز شد.



من از کوچکی تمامی انقلابات را پیگیری می کردم تا اینکه با انقلاب ایران و رهبر آن امام خمینی (ره) آشنا شدم و

سبب گرایش من به مذهب اهل بیت علیهم السلام شد. همه خانواده و کسانی که به من نزدیک هستند، می دانند

که من از 15 سال پیش به مذهب تشیّع گرویدم اما از طریق رسانه ها و به صورت عمومی دو الی چهار سال است

که مذهب خود را علناً اعلام کرده ام.

کتابهای منتشر شده ام عبارت اند از:

«حقایق روشن برای زندگی پیامبر اسلام» به زبان فرانسه و عربی و

کتاب دیگرم درباره عاشورا است به نام «آیا عاشورا روز جشن است یا روز اندوه» که این کتاب هم به زبان عربی و فرانسه چاپ شده است.


بانو مها



خانم «مها» فرزند «محمد» اهل استان اسماعيليه در كشور مصر است.

وي نزديك به يك سال در اتاق پالتاك عربي حاضر مي‌شد.

ايشان بعد از جلسات متعدد حضور و پس از مدت‌ها حضور مستمر و جدي ـ كه هر شب از اولين دقايق برنامه اتاق پالتاك تا پايان آن ادامه داشت ـ

در يكي از جلسات اعلام كرد كه

من بعد از تتبع بسيار و شنيدن كلام شيعيان و پيگيري بحث هاي انجام شده،حق را با مذهب تشيع مي دانم و خود را تابع اين مذهب قلمداد مي كنم،با اينكه قبلا هيچگونه دركي از اين مذهب نداشتم.
خانم مها چهل و هفت ساله و داراي شغل فرهنگي است.

دکتر حامد الگار



حجة الاسلام و المسلمین سید مجتبی موسوی لاری مي گويد:

یک مجموعه چهار جلدی اعتقادات از توحید، عدل، نبوت و امامت و معاد تألیف کرده‌ام که این کتاب در آمریکا به انگلیسی چاپ و منتشر شده است. این کتاب را دکتر «حامد الگار» ترجمه کرده است.

ترجمه الگار نیز خود داستان جالبی دارد. من این کتاب را به صورت سلسله مقالات در مجله سروش چاپ و منتشر کرده بودم.
پس از چاپ، تماس گرفتند که این کتاب ترجمه شود؛ چون مخاطب کتاب غربی‌ها و غیر مسلمانان بودند.

از این رو، مباحث جلد اول عقلی بود و روایت و آیه‌ای آورده نشد. البته، دوست داشتم که کتاب ترجمه شود.

به حامد الگار نامه‌ای نوشتم و خواستار ترجمه کتاب شدم که ایشان نپذیرفت ، اما با وساطت یکی از دوستان، الگار گفت کتاب را بفرستم تا آن را ببیند و اگر پسندید، آن را به برخی از شاگردان خود بدهد تا ترجمه کنند. ‌

کتاب را فرستادم. پس از مدتی دوست مشترکمان اعلام کرد که کتاب را پسندیده و حتی حاضر شده خودش آن را ترجمه ‌کند.

ایشان سه جلد را ترجمه و در آمریکا چاپ کرد. . البته ایشان بحث امامت را ترجمه نکرد ، بدین جهت خواستم تا این بخش را مانند بقیه مجلدات ترجمه کند، ولی نپذیرفت.

نامه‌ای برای ایشان نوشتم و گفتم هر شرطی دارید، می‌‌پذیرم. ایشان پذیرفت که بخش امامت را پس از دو سال دیگر ترجمه کند به شرطی که هر جا را نپسندید، ترجمه نکند .این شرط را ‌پذیرفتم.

به هرحال ، حامد الگار کتاب را ترجمه کرد و برخی مطالب را نپسندیده بود، ولی خودش حذف نکرده بود ؛ کتاب را چاپ کردیم و برای ایشان فرستادیم.

پس از دو سال نامه ای نوشت که مژده دهم من چند بار ترجمه خود را خواندم و هر بار که آن را خواندم، به مذهب شیعه نزدیک و از اهل سنت دورتر ‌شدم.

به کتاب‌های اهل سنت در این زمنیه نیز رجوع کردم و هرچه آن کتاب‌ها را می‌خواندم از اهل سنت دورتر شدم و از ماه رمضان تغییر مذهب داده و شیعه شده ام ،

و نوشته بود که این نامه را جایی منتشر نکنید؛ چون بنا ندارم که وارد اختلافات مذهبی شوم ؛ اگر این مسایل مطرح شود به اختلافات دامن زده می شود.

به هرحال ، مذهب ایشان در آمریکا برملا شد و افرادی فهمیدند که وی به مذهب تشیع روی آورده و همه او را به عنوان شیعه ‌شناختند.

به دنبال ایشان عده ای از دانشجویان و استادان دانشگاه نیز شیعه شدند. وی سپس در نامه ای نوشت

که هفته‌ای نمی‌گذرد جز این که از ایالات متحده آمریکا به من خبر می‌دهند عده‌ای از روشنفکران با مطالعه کتاب به مذهب تشیع علاقه‌مند شده و بدان ‌گرویده اند.

 

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

جمعه 13 آبان 1390  9:11 AM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:اثبات تشيع ازصحيح بخاري ومسلم

اثبات تشيع ازصحيح بخاري ومسلم

مذهب ما مذهب حضرت زهراست

دوستان خوبم پیشاپیش بزرگترین عید مسلمانان را به شما تیریک عرض می نمایم و از خداوند می خواهم شما را روز قیامت با امیر المومنین محشور نماید در باره مقاله زیر فوق العاده عجله ای نوشتم واگر کم و کاستی داشت پوزش می طلبم

بعد از همین جمعه منتظر انقلابی جدید در این وبلاگ باشید چون وقتم کاملا آزاد می شود "التماس دعا"

اين مقاله را كه هم اكنون مي نويسم در جواب آن آقايی كه مي گويد سني ها اسناد قوي تري نسبت به ما تشيع دارند حال من چند سوال دارم كه اگر كسي به اين پرسش هاي من پاسخي منطقي بدهد تشيع را رها مي كنم وسني مي شوم

یک سند از شیعه

مرحوم شيخ صدوق رحمت الله عليه در كتاب شريف كمال الدين و تمام النعمة ، مي‌نويسد :

سئل أبو محمد الحسن بن علي عليهما السلام وأنا عنده عن الخبر الذي روي عن آبائه عليهم السلام : " أن الأرض لا تخلو من حجة لله على خلقه إلي يوم القيامة وأن من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية " فقال عليه السلام : إن هذا حق كما أن النهار حق ، فقيل له : يا ابن رسول الله فمن الحجة والامام بعدك ؟ فقال ابني محمد ، هو الامام والحجة بعدي ، من مات ولم يعرفه مات ميتة جاهلية .

از امام حسن عسكري عليه السلام سؤال شد (در حالي كه من آن جا بودم ) در بارۀ  اين روايت كه از پدرانش نقل شده بود : « زمين هيچ‌گاه از حجت خدا بر خلق ، تا روز قيامت خالي نخواهد بود و اگر كسي بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است » امام حسن عسكري عليه السلام فرمود : اين سخن حقي است ؛ همان طور كه روز حق است . از ايشان سؤال شد : اي فرزند رسول خدا ! امام و حجت بعد از شما كيست ؟ فرمود : فرزندم محمد ، او امام و حجت بعد از من است . هر كس بميرد و او را نشناسد ، به مرگ جاهليت مرده است .

كمال الدين وتمام النعمة - الشيخ الصدوق - ص 409 – 410 و كفاية الأثر - الخزاز القمي - ص 296  و وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج 16 - ص 246 و مستدرك الوسائل - الميرزا النوري - ج 18 - ص 187 و ...

 وهمچنين همين حديث كه از پيغمبر اكرم نقل شده در كتب اهل سنت به صورتهاي مختلف آمده كه بيان مي شود

از كتاب‌هاي اهل سنت :

۱-مَنْ مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية .

هر كس بميرد و بر گردن او بيعت با امامي نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .

صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج3 ، ص1478و  السنن الكبرى ، البيهقي ، ج8 ، ص156 و مجمع الزوائد ، ج5 ،‌ ص218 و مشكاة المصابيح ، ج2 ، ص1088و  سلسلة الأحاديث الصحيحة ، ج2 ، ص715 .

۲-مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية.

هر كس بدون امام بميرد ، به مرگ جاهلي  مرده است .

مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 و مجمع الزوائد ،‌ الهيثمي ، ج5 ،‌ ص218 و مسند الطيالسي ، الطيالسي ، ص295 و الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان ج7 ، ص49 و حلية الأولياء  ، ج 3 ،‌ ص22  .

۳-مَنْ مات وليستْ عليه طاعة مات ميتة جاهلية .

هر كس بميرد و اطاعت از امامي بر گردن او واجب نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .

مجمع الزوائد، الهيثمي ، ج5 ، ص224 و كتاب السنة ، ج2 ،‌ ص489 .

 الباني بعد از نقل حديث مي‌گويد :

 إسناده حسن، ورجاله ثقات .

۴-مَنْ مات وليس عليه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلية .

هر كس بميرد و امام جماعتي نداشته باشد ، مرگ او مرگ جاهلي است .

المستدرك على الصحيحين ، ج1 ، ص150

حاكم نيشابوري بعد از نقل حديث مي‌گويد : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين. و ذهبي نيز آن را تأييد كرده است ، ج1 ، ص204 .

۵-من مات ليس عليه إمام فميتته جاهلية .

هر كس بميرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلي مرده است .

المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 10 ،‌ ص298و  المعجم الأوسط ،‌ ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232 و  مسند أبي يعلى، ج6 ، ص251 و كتاب السنة ، ابن أبي عاصم ، ج2 ،‌ص489 و  مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص224-225.

اهل سنت از طرفي اين روايات را نقل و صحت آن را تأييد كرده‌اند و از طرف ديگر عملاً هيچ امامي ندارند كه همگي بالإتفاق از او تبعيت كنند . و اين پارادوكسي است كه از حل آن عاجز مانده‌اند .

اگر هيچ روايت ديگري براي بطلان مذهب اهل سنت وجود نداشته باشد ، همين يك روايت كفايت مي‌كند .

حال سوال ما اين است وظيفه ما در قبال جانشين رسول خدا چيست جز تبعيت كردن از وي وبا او دست بيعت دادند .(حالاهرکسی که می خواهد باشد)

حضرت زهرا نه تنها با آن دو بيعت نكرد بلكه از آن دو نا راضي بود و تا هنگامي كه از دنيا رفت با آن دو (عمر وابوبكر )صحبت نكرد

 «فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْر، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ».

 صحيح البخارى: 4/42، ح 3093، كتاب فرض الخمس، ب 1 ـ باب فَرْضِ الْخُمُسِ .

 و نيز در روايت ديگري بخاري نقل مي‌كند :

 فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْر فِي ذَلِكَ - قَالَ - فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ .

 صحيح البخارى: 5/82، (ص 802 ح 4240) كتاب المغازى،  ب 38 ـ باب غَزْوَةُ خَيْبَرَ.

 صحيح مسلم: ج 5، ص 154، ح 4471، كتاب الجهاد والسير (المغازى )، ب 16 ـ باب قَوْلِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم، ج لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا فَهُوَ صَدَقَةٌ.

 و در روايت سوم مي‌نويسد :

 فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى مَاتَتْ .

 صحيح البخارى، ج 8، ص 3، ح 6726، كتاب الفرائض، ب 3 ـ باب قَوْلِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم  لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ .

 حال به من بگوييد اگر حضرت زهرا با ابوبكر بيعت نكرد پس بايستي به مرگ جاهليت مرده باشد  آيا كسي كه به مرگ جاهلي بميرد وارد بهشت مي شود ؟

 جواب:

- قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: فاطمه سيده نساء اهل الجنه:«حضرت زهرا سلام الله عليها سرور زنان اهل بهشت است.»

( المستدرك حاكم نيشابوري ج3 ص153) (مسند احمد حنبل حديث شماره 18153-18154)
(صحيح مسلم با روايت المسور حديث شماره 4482 الي 4485)

آيا كسي كه به مرگ جاهلي مرده است سرور زنان اهل بهشت مي شود؟ (امان از اين تهمت هاي ناروا )

وسوال مهمتر اينجاست كه:

خليفه وجانشين رسول خدا چه كسي بوده است كه حضرت زهرا با وي بيعت كرده است تا به مرگ جاهلي نميرد؟

 اگر بگوئيد با ابوبكر بيعت كرده است پاسخ شما خير است چون همانگونه  كه بزرگترين كتاب اهل تسنن مي گويد حضرت زهرا در حالي از دنيا رفت كه نه تنها با ابوبكر بيعت نكرد بلكه از او ناراضي بود واز اين دنيا رفت و با او صحبت نكرد تا پيامبر را ملاقات كند

حال مهمترين سوال اينكه حضرت زهرا با چه كسي بيعت كرده ؟

به غير از مولا امير المومنين

پس ما راهي را مي رويم كه حضرت زهرا رفته است

اين معني تشيع و پيرو بودن است

شما را قسم مي دهم به آن كسي كه مي پرستيد تعصب را كنار گذاشته و به مطالب گفته شده کمی فكركنيد

كساني كه دنبال حق وحقيقت هستند خداوند هم راه را به آنها نشان مي دهد و قضيه مثل روز روشن است كه حق با تشيع است ولي نمي دانم چرا بعضي ها نمي خواهند قبول كنند

 البته بایستی بگویم فقط کمی مطلب را باز کردم وفقط بخاطر اینکه تفرقه بین مسلمین ایجاد نشه وهمچنین کسانی که فکر می کنند مذهب شیعه حق نیست همین الان تکلیف خود را بدانند

 قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقين


 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم آذر 1387 ساعت 5:3  توسط روح الله عظامی  |  آرشيو نظرات

 

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

جمعه 13 آبان 1390  9:13 AM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به شبهات اهل سنت

 

پاسخ به شبهات اهل سنت

 

شیخ شیعه المجلسی می گوید: «روبرو ایستادن با قبر لازم است گر چه برخلاف جهت قبله باشد»، یعنی وقتی به زیارت ضریح های خود مى روند و دو رکعت نماز زیارت مى خوانند باید رو به قبر بخوانند گرچه قبله در سمت دیگری باشد!!

 

عجیب است در کتاب های خودشان از مسجد قرار دادن و قبله قرار دادن قبرها نهی شده است و این از ائمه اهل بیت روایت شده است، اما آنها می گویند ائمه این را از روی تقیه گفته اند، چنان که در هر چیزی که بر خلاف میل شان باشد می گویند ائمه تقیه می‌كرده اند!

 

به نظر شما تهمت زدن حرام است یا حلال ، پس چرا به مرحوم مجلسی تهمت می زنید و اگر حلال است دلیل خود را بیان کنید .

 

این برداشتی که شما از سخن ایشان کردید از سخنان ایشان فهمیده نمی شود و این ها از اضافات شما ست نه سخن ایشان .  در ان حدیث آمده که : « سپس نماز زیارت بخوان و نماز زیارت هشت رکعت یا شش یا چهار یا دو رکعت است . رویت را به سوی قبله و به طرف قبر می کنی و می گویی : ... »

 

اولا دلیلی نیست که بگوییم جمله ی « رویت را به سوی قبله ... می کنی » مربوط به قبله ی نماز باشد .

 

ثانیا اگر هم مربوط به قبله ی نماز باشد معنای جمله این است که رویت را بر طرف قبله کن در حالتی که قبر هم مقابل توست .

 

شیعه همواره حدیث غدیر و گفته پیامبر را تکرار می کنند که فرمود: «أذكركم الله في أهل بيتي». «شما را در مورد اهل بیت خود سفارش مى كنم» اما فراموش می کنند که اولین کسانی که با این وصیت نبوی مخالفت كرده اند خود شیعه هستند؛ زیرا با تعداد زیادی از اهل بیت دشمنی مى نمايند!

 

منظور از اهل بیت تمام خویشاوندان رسول اکرم نیست . همانگونه که در حدیث کساء آمده است : پیامبر اکرم پس از اینکه علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام ) در زیر کساء آمدند فرمود : اینها اهل بیت من هستند ...   سپس ام سلمه گفت : و من هم همراه آنها هستم ؟ پیامبر اکرم فرمودند : تو بر خوبی هستی ( یعنی جزء اهل بیت نیستی اما بر خیر هستی ) این حدیث در صواعق المحرقه ، فصل الاول من الباب الحادی عشر ، الآیه الاولی فی فضائل اهل البیت آمده است .

 

به شیعه گفته مى شود: اگر اصحاب نصّ خلافت علی را پنهان کردند فضایل او را نیز پنهان می کردند و چیزی در مورد فضائل علی روایت نمى كردند، و این بر خلاف واقعیت است، پس معلوم مى شود که اگر نص در مورد خلافت علی وجود می‌داشت اصحاب آن را نقل می کردند، چون که نص بر خلافت واقعه و رخداد بزرگی است و رخدادهای بزرگ باید خیلی معروف و مشهور شوند، و اگر اینگونه معروف و مشهور می بود موافق و مخالف آن را می دانستند.

 

اولا : در جاهای متعددی نص بر خلافت ذکر شده و معروف و مشهور هم هست : مثل حدیث غدیر و حدیث منزلت .

 

ثانیا : نص خلافت را در جاهایی که می توانستند از بین بردند چون بر ضد امیال آن ها بود . اما در مورد فضایل ،نقل فضائل برای آنها ضررهای مهمی نداشت . گرچه همان را هم تا توانستند پنهان کردند .

 

شیعیان روایت می کنند که حسن عسکری پدر امام منتظرشان فرمان داده که خبر امام مهدی از همه پنهان شود به جز از افراد مورد اعتماد. و از طرفی برخلاف این می گویند که هر کس امام را نشناسد او خدا را نشناخته، و کسی دیگر غیر از خدا را می‌پرستد! و اگر در این حالت بمیرد بر کفر و نفاق مرده است!

 

سپس چرا پدرش اينقدر متشدد بوده كه براى شيعه چنين چيزهاي سخت و دشوارى انتخاب كرده است؟!

 

برای جواب این سوال باید به چند نکته توجه کنیم :

 

1) اینکه خبر امام مهدی از همه پنهان شود منظور چیست ؟ منظور از این سخن این است که به خاطر جو آن زمان خبر تولد امام مهدی و محل اقامت ایشان مخفی بماند .

 

2) منظور از شناخت چیست ؟ مسلما منظور از شناخت ، دانستن مکان امام نیست بلکه شناخت به این است که بدانیم که خلیفه بعد از امام حسن عسکری ، امام مهدی علیهما السلام می باشند و دستورهایی که از ایشان می رسد عمل کنیم .

 

شیعیان می گویند که خداوند عمر مهدیشان را به خاطر آنها صدها سال طولانی کرده چون که همه مردم و بلکه تمام جهان هستی به او نیاز دارند!

 

به آنها می گوییم اگر خداوند عمر انسانی را به خاطر آن که مردم به او نیاز دارند طولانی می کرد عمر پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- را طولانی می نمود.

 

ما به کار خداوند نمی توانیم اعتراض کنیم .

 

شما بگویید : 1)  چرا عمر حضرت نوح حدود هزار سال بود اما عمر رسول اکرم شصت و سه سال ؟

 

2) چرا خداوند یک پیامبر را با عمر طولانی نفرستاد ؟ با اینکه می توانست پیامبری مثلا با عمر چند هزار یعنی از اول خلقت انسان تا قیامت بیافریند و هر از چندی دین جدید را بر همان رسول قبلی نازل می کرد .

 

بنا به مصالح قرار نبود رسول اکرم آخرین حجت خداوند بر روی زمین باشد و همانگونه که در صحیح مسلم آمده عالم تمام نمی شود تا زمانی که دوازده خلیفه بگذرند که همه ی آن ها از قریش هستند . پس از رحلت رسول اکرم یازده خلیفه گذشتند و خلیفه ی دوازدهم در زمانی بود که به دلیل خفقان از دیدگان مخفی شد . حالا کی این خلیفه ظهور کند ؟ جواب این است زمانی که مقدمات آماده باشد . و تا آماده شدن مقدمات باید ایشان زنده باشند تا پس از آماده شدن مقدمات ظهور کنند و عدل را در زمین گسترش دهند .

 

جعفر برادر حسن عسکری پدر امام غائب می گوید که برادرش فرزندی نداشته است شیعه سخن او را قبول نمى كنند. چون – به گفتة آنها – او معصوم نیست، و سپس ادعای عثمان بن سعید را که می گوید حسن فرزندی داشته است قبول می کنند با اینکه عثمان هم معصوم نیست! این تناقض چه توجیهی دارد؟!

 

اینکه شیعیان سخن عثمان را قبول کرده اند بخاطر عصمت او نبوده بلکه چون حرف او با احادیثی که به دست ما رسیده مطابقت داشته حرف او قبول شده . همانگونه که در ینابیع الموده اسم آن ها از قول پیامبر اکرم نقل شده .

 

علمای شیعه همواره بیان می کنند که انصار -رضی الله عنهم- دوستداران علی بوده اند و در جنگ صفین در لشکر علی قرار داشتند. به شیعه می گوییم: اگر چنین است چرا خلافت را به علی ندادند و خلافت را به ابوبکر سپردند؟! هرگز پاسخ قانع‌کننده‌ای ندارند. دیدگاه و نظر انصار و مهاجرین از نظر و دیدگاه‌های همه ما درست‌تر است؛ و این گروه مؤمن بین خلافت و بین ارتباط عاطفی با خویشاوندان پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- فرق می گذارند.

 

بنابراین مى بينيم که کتاب های شیعه که انصار را می ستایند و دوشادوش ایستادن آنها را در کنار علی در جنگ صفین تمجید می کنند، همین کتاب ها آنها را مرتد می نامند و می گویند در واقع سقیفه به عقب باز گشتند و مرتد شدند!

 

با ترازو و مقیاس عجیبی اصحاب رسول خدا مورد سنجش و ارزیابی قرار می گیرند، اگر در کاری از کارها با علی باشند بهترین مردم خواهند بود، و اگر در کنار مخالفان علی باشند یا بهتر بگوییم در جهتی که علي مى خواهند نباشند مرتد و منفعت طلب و منافق هستند!

 

اگر بگویند ما به خاطر آن به ارتداد و بازگشت به عقب آنها حکم کردیم چون که نص خلافت علی را انکار کردند، به آنها می گوییم آیا مگر شیعه اثنا عشری نمی گویند که حدیث غدیر متواتر است، و صدها صحابه آن را روایت كرده اند؟ پس کجا آن را انکار کردند؟

 

وقتی من با زبان خودم می گویم که پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- به علی گفت: «هر کس من مولا و دوست او هستم علی مولا و دوست اوست»، کجا نص را انکار كرده ام؟!

 

اگر بگویند که آنها معنی و مفهوم نص را انکار کردند، به شیعه گفته مى شود: چه کسی گفته که تفسیری که شما از این حدیث ارائه می دهید حق و درست است؟! آیا شما از اصحاب پیامبر خدا که در آن وقت بودند و با گوشهای خودشان حدیث را شنیدند عاقل‌تر هستید و بهتر می فهمید؟! یا اینکه شما زبان عربی را از آنها بهتر می فهمید بنابراین چیزی از حدیث فهمیده اند که آنها آن را نفهمیده اند!.

 

اتفاقا ما هم همین را می گوییم ، انهایی که حق علی علیه السلام را غصب کردند همه ی اینها را می دانستند و با اینکه به این چیزها علم داشتند به خاطر دنیاطلبیشان همه ی آنها را نادیده گرفتند و هر حدیثی را به طوری توجیه کردند .

 

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

جمعه 13 آبان 1390  9:15 AM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به شبهات اهل سنت

 

پاسخ به شبهات اهل سنت

 

شیعه می گویند که هزاران صحابه در غدیر خم حضور داشتند، و همه شنیدند که پیامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- علی را به عنوان جانشین خود بعد از وفاتش تعیین کرد؛ اگر چنین است پس چرا از هزاران صحابه یکی نیامد و به خاطر غصب شدن حق علی اعتراض نکرد، حتی عمار بن یاسر و مقداد بن عمرو و سلمان فارسی -رضي الله عنهم- چیزی نگفتند و یکی از اینها نیامد و نگفت: ای ابوبکر! چرا خلافت را از علی غصب می کنی و حال آن که می‌ دانی که پیامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- در غدیر خم چه گفت؟!.

 

عدم نقل دلیل بر عدم نیست . طبیعی است که طرفداران یک شخص چیزهایی که بر ضد او است را نقل نمی کنند .

 

اما در کتب شیعه که طرفدار ابوبکر نیستند آمده که دوازده نفر از صحابه به مسجد آمدند و به خلافت ابوبکر اعتراض کردند .

 

چرا وقتی پیامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- قبل از وفاتش خواست که برای اصحاب چیزی بنویسد که هرگز بعد از او گمراه نشوند، علی چیزی نگفت، با اینکه او آن مرد شجاعی است که از هیچ کس جز خدا هراسی ندارد؟! و همچنین می دانست که هر کس حق را نگوید شیطان لالی است!!

 

هدف شما از اين سوال چيست ؟

 

آيا مي خواهيد فضائل علي عليه السلام را كه خودتان هم قبول داريد انكار كنيد

 

يا مي خواهيد صحت اين حديث را رد كنيد كه در صحيح بخاري بارها اين حديث ذكر شده .

 

وقتی علی -رضی الله عنه- می دانست که خداوند او را خلیفه کرده پس چرا با ابوبکر و عمر و عثمان -رضي الله عنهم- بیعت کرد؟!

 

اگر بگویید قدرت و توانایی نداشت، پس کسی که قدرت ندارد صلاحیت امامت را ندارد، چون فقط کسی می تواند امام باشد که توانایی به دوش گرفتن بار امامت را داشته باشد.

 

و اگر بگویید امام توانایی داشت اما او خودش از توانایی اش استفاده نکرد، پس این خیانت است و خائن نمی تواند امام باشد! و برای رهبری مردم نمى توان به او اعتماد کرد. و امام علی از خیانت و ... پاک است حاشا بر او كه خائن باشد.

 

پس پاسخ شما اگر پاسخ درستی دارید چیست؟

 

پیامبر اکرم چرا از مکه به مدینه هجرت فرمود . اگر قدرت نداشت پس کسی که قدرت ندارد صلاحیت پیامبری ندارد . و اگر قدرت داشت پس این خیانت به مردم مکه است و خائن نمی تواند پیامبر و خلیفه باشد.

 

وقتی علی -رضی الله عنه- زمام امور را به دست گرفت با خلفای راشدین پیش از خود ابراز مخالفت نکرد، و برای مردم قرآنی دیگر نیاورد، و هیچ اعتراضی بر آنها ننمود بلکه به تواتر از او ثابت است که بالای منبر می گفت: «خير هذه الأمة بعد نبيها أبو بكر وعمر». «بهترین فرد این امت بعد از پیامبر ابوبکر است»، و همچنین امام علی وقتی به حکومت رسید ازدواج موقت را رواج نداد، و فدک را باز نگرداند، و حج تمتع را واجب نگرداند، و «حي على خير العمل» را به اذان اضافه نکرد و «الصلاة خير من النوم» را از اذان حذف نکرد.

 

پس اگر ابوبکر و عمر رضي الله عنهما- چنان که شما می گویید کافر بودند، چرا امام علی وقتی قدرت به دستش بود، کافر بودن آنها را اعلام نکرد؟ و نگفت که اینها خلافت را غصب كرده اند؟! بلکه برعکس او ابوبکر و عمر -رضي الله عنهما- را ستود و تمجید کرد.

 

پس شما باید همان کاری را بکنید که امام علی کرده است، یا اینکه باید بگویید که علی به امت خیانت کرد و قضیه را برای امت بیان ننمود. و علی از چنین چیزی پاک است!

 

اولا : حدیث « خیر هذه الامه بعد نبیها ابوبکر و عمر » صحیح نیست چه رسد به متواتر . و علی علیه السلام  طبق حدیثی که در صحیح مسلم نقل شده ابوبکر و عمر را دروغ گو و گناهکار و پیمانشکن و خائن می دانستند . ( صحیح مسلم ، کتاب الجهاد و السیر ، باب حکم الفیء )

 

ثانیا : علت اینکه چنین مواردی در زمان خلافت علی علیه السلام رواج پیدا نکرده این است که تا حد زیادی علی علیه السلام قادر نبود که این سنت های غلط را از بین ببرد و همانطور که در احادیث آمده در چنین مخالفت هایی با سنت ابوبکر و عمر علی علیه السلام با اعتراض شدید مردم روبرو می شدند . مثل به جماعت خواندن نماز تراویح که زمانی که علی علیه السلام از آن نهی کرد صدای مردم به وا سنّتا عمراه بلند شد .

 

 

 

شیعیان می گویند که خلفای راشدین کافر بوده ‌اند، پس چگونه خداوند آنها را یاری کرد و کشورها را به دست آنها فتح نمود، و اسلام در زمان آنها با قدرت بود، و در هیچ زمانی اسلام به اندازه ای که در دوران آنها قدرتمند بوده است، قدرت نداشته است.

 

آیا چنین چیزی با سنت الهی که کفار و منافقین را شکست مى دهد تطابق دارد؟!

 

و در مقابل می ‌بینیم که در دوران کسی که شما او را معصوم می ‌دانید و ولایت و حکومت او را مرحمتی برای مردم قرار می دهید، دچار تفرقه گردید و با همدیگر به کار زار پرداخت، تا آن که دشمنان به اسلام و مسلمین چشم طمع دوختند، پس ولایت و حکومت معصوم کدام رحمت را برای امت به ارمغان آورد؟!

 

اولا : قدرت داشتن دلیل بر حقانیت نیست . آیا در زمان صدر اسلام ، اسلام قوی تر بود یا کفر ؟ آیا می توانیم بگوییم چون بت پرستی در آن زمان قوی تر بوده پس بر حق است . آیا امریکا بر حق است که قدرت مند ترین کشور جهان است .

 

ثانیا : خلفای راشدین با شمشیر کشور گشایی کردند و از اوضاع خود کشور اسلام غافل بودند . وقتی علی علیه السلام به خلافت رسید با کشوری گسترده روبرو بود که پر است سنن غلط بود . آیا انسان عاقل در آن زمان کدام کار را انتخاب می کرد ؟ ادامه ی کشور گشایی را یا رسیدگی به دشمنان داخلی و مبارزه با سنت های غلط ؟

 

شیعه می گویند که معاویه -رضی الله عنه- کافر بوده است، سپس ما مى بينيم که الحسن بن علی -رضي الله عنهما- که به گفتة شیعه امام معصوم است با معاویه صلح کرد و از خلافت دست کشید، پس شیعه باید بگویند که الحسن به نفع یک کافر از خلافت کناره گیری کرده است، و این با عصمت او متضاد است! و یا اینکه باید بپذیرند که معاویه مسلمان بوده است!

 

فرض کنید شما مسلمانان ده نفر هستید و دشمنان  شما هزار نفر . در صورتی که جنگ کنید همه ی شما نابود می شوید و اسلام از بین میرود .

 

حالا اگر شما صلح کردید من می توانم بگویم که شما به نفع دشمنانتان کار کرده اید ؟ هرگز نمی توانم چنین حرفی بزنم . شما در حقیقت به خودتان نفع رساندید و به دشمنان ضرر . چون دشمنانتان در صورت جنگ نفع زیادی می بردند و حریفشان را کلا نابود می کردند .

 

شیعه ادعا می کنند که اصحاب پیامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- بعد از وفات او مرتد شده‌ اند و برگشتند، پرسش این است که آیا اصحاب پیامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- قبل از وفات پیامبر «شیعه اثنا عشری بودند» سپس بعد از مرگ پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم- سنّی شدند؟

 

یا اینکه قبل وفات پیامبر سنّی بودند سپس شیعه شدند؟

 

چون منقلب شدن و برگشتن یعنی منتقل شدن از یک حالت به حالتی دیگر .....؟!

 

ان هایی که برگشتند تا قبل فوت رسول خدا بر حق بودند . اما از ادامه ی راه منحرف شدند .

 

سوال شما مثل این است که من بپرسم که قبل از اینکه ائمه ی اربعه ی شما متولد شوند مسلمانان بر چه مذهبی

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

جمعه 13 آبان 1390  9:18 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها