تکنیک 6 کلاه به ما می آموزد به یک موضوع از زوایای مختلف نگاه کنیم.
 
چکیده: کی از مشکلات مردم در تفکر یک بعدی بودن یا سطحی نگری ها است.اکثرا عادت کرده اند که مسائل را فقط از یک زاویه نگاه کنند.در همین خصوص برای آنکه بتوان از سطحی نگری ها فراتر رفته و یا بهتر بتوانیم از توانایی هایمان استفاده کنیم،می توان از روش 6 کلاه بهره جست. با ما همراه باشید تا در بخش دوم در مورد این تکنیک بیشتر بدانید.

تعداد کلمات 1685 / تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
 
 
این تکنیک بر اساس دو هدف اصلی طراحی‌شده است:
1. ساده کردن تفکر: از طریق محصور کردن اندیشه، برای این‌که انسان بتواند در هر زمان فقط به یک‌چیز فکر کند یا در یک حالت قرار گیرد. اندیشنده به‌جای توجه هم‌زمان به عواطف، منطق، اطلاعات، امید و خلاقیت می‌تواند جداگانه به هر یک آن‌ها بپردازد و بدین ترتیب تفکری ساده‌تر، دقیق‌تر، شفاف‌تر، سریع‌تر و اثربخش‌تر خواهد داشت.

2. فراهم کردن زمینه‌ برای به جریان انداختن تفکر (تغییر الگوهای ذهنی): همان‌طور که گفته شد اگر کسی در یک جلسه مرتب منفی‌بافی کند، می‌توان از او خواست کلاه‌سیاه خود را کنار بگذارد، به‌جایش از کلاه سبز یا زرد یا رنگ دیگری استفاده کند، بدین ترتیب بدون این‌که غرور و شخصیت‌ او را جریحه‌دار کرده باشیم‌، زمینه‌ای برای تغییر جهت و زاویه‌ی دید او فراهم می‌کنیم. درواقع کلاه‌ها در حکم نوعی تابلوی راهنما برای تغییر مسیر و روش‌ فکری هستند تا فرد بتواند بدین‌وسیله عواطف را از منطق و خلاقیت را از اطلاعات و مانند آن جدا کند.
 
 کلاه‌سفید: این کلاه برای ارائه یا درخواست واقعیت‌ها و ارقام به شیوه‌ای کاملاً خنثی (بی‌طرف)، عینی و بدون قضاوت یا نتیجه‌گیری به ‌کار می‌رود.
بنابراین اگر خواهان واقعیت‌ها و ارقام محض هستید، از طرف مقابل بخواهید با کلاه‌سفید جوابتان را بدهد و یا برعکس زمانی که می‌خواهید طرف مقابلتان متوجه شود که شما فقط قصد دارید واقعیت‌ها را بدون نظر شخصی و قضاوت ارائه کنید به او بگویید من الان با کلاه‌سفید صحبت ‌می‌کنم. به‌عنوان‌مثال اگر از کسی که کلاه‌سفید بر سر گذاشته بخواهید که نظرش را در مورد بیکاری بیان کند. بایستی جوابی نظیر این بشنوید: آمار فارغ‌التحصیلان بیکار بعد از گذشت شش ماه از زمان فارغ‌التحصیلی 000/120 نفر است بنابراین هر کس که با محصور کردن پرسش‌ها درصدد به دست آوردن اطلاعات محض است یقیناً کلاه‌سفید بر سر دارد. برای اطمینان از این‌که واقعاً دارید با کلاه‌سفید فکر می‌کنید یا نه سعی کنید متوجه شوید که آیا در حال جستجوی واقعیت‌ها هستید یا می‌خواهید قالبی برای عقیده‌تان بسازد. بدین‌وسیله به‌خوبی می‌توان تصور کرد که چرا اکثر سیاستمداران در مورداستفاده از کلاه‌سفید دچار مشکل می‌شوند.
 
کلاه سرخ: کلاه سرخ ابزار مناسبی است برای بیرون ریختن احساسات، هیجانات، استقرارها، حدس‌ها، درک‌های شهودی و اموری که احتیاج به استدلال نداشته باشد، باید توجه داشت که اگر در فرآیند تفکر و صحبت‌ها به این‌گونه امور توجهی نشود، آن‌ها در پس پرده، پنهان‌شده و به‌صورت مخفی بر تمام تفکر فرد و مذاکرات اثر می‌گذارند. فکر کردن با کلاه قرمز تقریباً نقطه‌ی مقابل فکر کردن با کلاه‌سفید است که کاملاً مبرا از رنگ‌های عاطفی و هیجانی و… است. به‌عنوان‌مثال وقتی از کسی جملات زیر را می‌شنوید مطمئن باشید که با کلاه قرمز فکر می‌کند. …. چرایش را نپرس.
 
  • من از این معامله خوشم نمی‌آید.
  • فکر کنم قیمت این زمین تا سه سال دیگر خیلی بالا بره.
 
برای فکر کردن با کلاه قرمز، احتیاجی به اثبات کردن، دلیل آوردن و استدلال نیست. بر اساس دیدگاه سنتی، عواطف فکر را آلوده می‌کند و متفکر خوب، کسی است که سرد و بی‌اعتنا باشد تا تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار نگیرد. بسیار گفته می‌شود که زنان بیشتر از آن عاطفی هستند که بتوانند متفکران خوبی باشند؛ اما بااین‌حال تصمیم خوب درنهایت باید عاطفی باشد. بر روی عبارت درنهایت به این دلیل تأکید می‌شود که در فرآیند تصمیم‌گیری پس از بررسی‌های خنثی، منطقی، بدون عاطفه یا قانونمند برای اخذ تصمیم قاطع، اثربخش، مفید، شجاعانه و سریع لازم است. درنهایت فرد تصمیم‌گیرنده با موضوع، ارتباط عاطفی برقرار کند. در انسان پیش‌زمینه‌های عاطفی نیرومندی از قبیل ترس، خشم، نفرت، سوءظن، حسد یا عشق وجود دارد که هر نوع ادراکی را محدود و تحت تأثیر قرار می‌دهد لذا یکی از اهداف استفاده از کلاه قرمز آشکارسازی این‌گونه پیش‌زمینه‌هاست تا عوارض اثرات بعدی آن مشخص و جلوگیری شود. کلاه سرخ، انگیزه‌ی کشف احساسات پنهان و دخیل در فکر را تحریک می‌کند و به فرد این امکان را می‌دهد که چنین احساساتی را به‌محض پدیدارشان، برملا سازد.
 
مثال‌های زیر به‌خوبی نشان می‌دهد که چطور می‌توان در جلسات و نشست‌ها ضمن استفاده از کلاه قرمز، خللی به موضوع یا فشاری به افراد وارد نکرد و هم‌زمان میزان ستیزه‌جویی افراد را کاهش داد.
 
  • آقای احمدی، عقیده کلاه سرخ من این است که شما هرگز به حرف کسی گوش نمی‌دهید.
  • من آنچه را می‌خواستم، گفتم و حالا می‌خواهم کلاه سرخم را ازسرم بردارم.
  • گمان می‌کنم مرا دوست نداری، از تو یک جواب کلاه سرخ می‌خواهم.
 
کلاه‌سیاه: تفکر کلاه‌سیاه تفکری منفی است اما غیر عاطفی. منفی گرایی عاطفی مثل مثبت‌اندیشی عاطفی نقش کلاه سرخ است. منظور از تفکر منفی ولی غیر عاطفی، تفکری منفی توأم با دلیل و استدلال است نه منفی گرایی احساسی صرف که مربوط به نقش کلاه سرخ است. کلاه‌سیاه نشان می‌دهد که چرا چیزی قابل‌اجرا نیست. او به مخاطره‌ها و خطرها اشاره می‌کند و آن‌ها را مشخص می‌کند. تفکر کلاه‌سیاه استدلال نیست بلکه تلاشی عینی برای جا دادن عنصرهای منفی در موضوع است. یکی از ارزش‌های این تکنیک، جدا کردن تفکر منفی عاطفی از تفکر منفی منطقی است. ازآنجایی‌که گرایش ذهن به امور منفی، فشار زیادی به فکر وارد می‌کند یک اندیشنده باید فرصت‌هایی برای منفی‌بافی‌های خود داشته باشد تا آن فشارها را خنثی کند. به همین منظور کلاه‌سیاه پیش‌بینی‌شده است.
کلاه سرخ: کلاه سرخ ابزار مناسبی است برای بیرون ریختن احساسات، هیجانات، استقرارها، حدس‌ها، درک‌های شهودی و اموری که احتیاج به استدلال نداشته باشد، باید توجه داشت که اگر در فرآیند تفکر و صحبت‌ها به این‌گونه امور توجهی نشود، آن‌ها در پس پرده، پنهان‌شده و به‌صورت مخفی بر تمام تفکر فرد و مذاکرات اثر می‌گذارند.

درواقع کلاه‌سیاه فرد را به‌طورغیر مستقیم وادار می‌کند تا به دو جنبه‌ی‌ مثبت و منفی موضوع توجه نماید و ناخودآگاه عنان منفی گرایی را رها کند. ممکن است این سؤال مطرح شود که اول کدام کلاه را باید به سر گذاشت. کلاه‌سیاه یا کلاه زرد را؟ درواقع سؤال این است که ابتدا باید تهدیدات را رفع کنیم یا فرصت‌ها را کشف کنیم؟ می‌توان استدلال کرد که در ابتدا همیشه باید کلاه‌سیاه را بگذاریم تا بدون صرف وقت زیاد، فوراً فکرهای بی‌فایده را کنار بگذاریم زیرا دیدن نقص‌های یک پیشنهاد، خیلی آسان‌تر از ملاحظه‌ی مزیت‌های آن است. ازاین‌رو اگر در مورد یک پیشنهاد، اول از کلاه‌سیاه استفاده کنیم، بعید است هیچ پیشرفتی داشته باشیم.

چون یک‌باره ذهن متوجه جهت منفی موضوع شده و دیگر دشوار است جنبه‌ی مثبت (فرصت‌ها) را ببیند. ازاین‌رو در پاسخ به سؤال مطرح‌شده بایستی گفت: توصیه‌ می‌شود ابتدا از کلاه زرد استفاده شود. بخصوص وقتی عقیده‌های نو و دگرگونی‌ها را بررسی می‌کنیم.
 
کلاه زرد: کلاه زرد بیانگر جنبه‌های مثبت و خوش‌بینانه است. دیدگاه کلاه زرد درست نقطه‌ی مقابل کلاه‌سیاه است و برعکس آن با ارزیابی‌های مثبت سروکار دارد. تفکر مثبت معجونی است از کنجکاوی، لذت و میل به عملی کردن چیزها. نباید فراموش کرد که تفکر مثبت یا منفی هم در اموری که برای آینده در نظر گرفته‌ایم و هم در اموری که قبلاً اتفاق افتاده است تأثیر می‌‌گذارد. اغلب افراد زمانی درباره‌ی فکری مثبت می‌اندیشند که در آن بلافاصله چیزی را به نفع خود تشخیص می‌دهند. لذا نفع شخصی شالوده‌ی اصلی و محرک مثبت‌اندیشی افراد منفی گراست. درحالی‌که تفکر مثبت با کلاه زرد منتظر رسیدن چنین انگیزه‌هایی نمی‌نشیند؛ به‌عبارت‌دیگر تفکر مثبت نتیجه‌ی مشاهده‌ی مزیت یک فکر یا پیش‌بینی موفقیت‌ آن نیست. بلکه اصولاً چون توجه چندانی به مسائل منفی ندارد، همیشه وضع موجود و آینده را مثبت می‌بیند؛ بنابراین منتظر رسیدن احساس خوشایندی از آینده نمی‌شود تا بعدازآن شروع به مثبت‌اندیشی کند. حتی بسیاری از مثبت اندی‌شان گزاره‌های منفی و تهدیدات را سریع به فرصت تبدیل می‌کنند. به‌طور خلاصه، کلاه زرد در حکم تلاشی سنجیده و آگاهانه برای مثبت فکر کردن است.
 

سؤالاتی که در مورد مثبت‌اندیشی مطرح می‌گردد از این قبیل‌اند:
 - خوش‌بینی در چه نقطه‌ای به حماقت، ایده‌های واهی و احمقانه تبدیل می‌شود؟
 - آیا تفکر با کلاه زرد نباید حد و اندازه‌ای داشته باشد؟
 - آیا هنگام تفکر با کلاه زرد، نباید احتمالات را در نظر گرفت؟
 
بنابراین حدومرز و شدت و حدت خوش‌بینی یا مثبت‌اندیشی بستگی به کنش، انگیزه‌ و امیدی دارد که از تعامل و دادوستدهای پیچیده و درونی بین اهداف، اراده، استعدادها، شرایط محیطی، تجربه فرد و غیره حاصل می‌شود. لذا فقط خود فرد می‌تواند میزان خوش‌بینی یا تفکر مثبت خود را ارزیابی یا تعدیل کند.
 
کلاه سبز: کلاه سبز بیانگر خلاقیت، نوآوری و ایده‌های نو است. کلاه سبز این امکان را به ما می‌دهد که وارد نقش خلاق شویم. درست همان‌طور که کلاه‌سفید ما را در نقش واقعیت یابی و کلاه زرد در نقش مثبت‌اندیشی، کلاه‌سیاه در نقش منفی و کلاه سرخ در نقش احساسی وارد می‌ساخت. درواقع به کلاه سبز بیش از هر کلاه دیگری نیاز داریم. با این کلاه می‌توان بسیاری اوقات برای تحریک ذهن خلاق دیگران، عمداً فکرهای غیرمنطقی بیان کنیم. این‌گونه افکار حتی اگر برانگیزاننده هم نباشند، برای پیشگیری از انجماد فکرهای منفی ناشی از کلاه‌سیاه لازم و مفیدند. همه‌ی‌ این فکرها تنها زیر کلاه سبز می‌تواند مطرح و حفظ شود. کلاه سبز را آگاهانه بر سر می‌گذارید و این بدان معناست که وقتتان را به تفکر خلاق عمدی اختصاص داده‌اید.
 
کلاه ‌آبی: بیانگر تنظیم و ساماندهی فرآیند برنامه‌ریزی برای تفکر و استفاده از کلاه‌های دیگر است. درواقع زمانی که با کلاه آبی فکر می‌کنیم به اصول موضوع فکر نمی‌کنیم، بلکه به سبک تفکری فکری می‌کنیم که برای مطالعه و پژوهش موضوع لازم است. برای روشن‌ شدن موضوع می‌توان گفت: کاری که یک رهبر ارکستر در مورد ارکستر می‌کند مثل کاری است که کلاه آبی با اندیشنده می‌کند. وقتی کلاه آبی بر سرمان می‌گذاریم به خودمان یا دیگران می‌گوییم که چه کسی چه کلاهی به سر بگذارد. کلاه آبی کلاه برنامه‌ریزی برای تفکر آدمی است. برنامه‌ی کلاه آبی می‌تواند به‌وسیله‌ی کسی که از پیش برای اداره‌ی جلسه تعیین‌شده است، اجرا شود و یا همچنین همه‌ی شرکت‌کنندگان می‌توانند در نقش کلاه آبی ظاهر شوند. درواقع کلاه آبی به تفکری که در جریان است توجه دارد. او وقت نگهداری است که مرحله‌های مختلف فکری و اولویت آن‌ها را تعیین می‌کند ولی درعین‌حال منتقدی است که آنچه روی می‌دهد را تماشا می‌کند. اندیشنده‌ی کلاه آبی، رانندگی نمی‌کند بلکه به رانندگان نگاه می‌کند و به مسیری توجه دارد که باید پیچیده شود. او کسی است که گزینه‌های ایجادشده را یادداشت و بحث‌های آشفته را شکل می‌دهد.
 
منبع: درسنامه مهارت های زندگی با رویکرد مهارت های دهگانه
نویسنده: گروه نویسندگان پورتال فرهنگی راسخون

بیشتر بخوانید :
روش «6 کلاه» راهی برای افزایش مهارت خلاقیت (بخش اول)
روش های آموختنی برای افزایش خلاقیت
مهارت تفکر خلاق
خلاقیت چیست؟
با این تمرینات، خلاقیت خود را پرورش دهید