بیشتر احساس‌های بد نتیجه تفکر غیر منطقی انسان است.
 
چکیده : عقاید و باورهای ما چشم‌انداز منحصربه‌فرد ما از جهان را خلق می‌کنند، و باورهای ما از طریق افکار خودآیند منفی بر احساسات مان تأثیر می‌گذارد؛ در واقع بیشتر احساس‌های بد نتیجه این افکار تحریفی یا غیر منطقی هستند.

تعداد کلمات 1300 /  تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه



چگونگی رشد و توسعه باورها

باورهای شما از کلیه چیزهایی که از بدو تولد شنیده‌اید، آنچه دیده‌اید و احساس کرده‌اید بر مبنای تجربه محدود شما از زندگی پیرامون خودتان، دیگران و دنیا تعمیم‌یافته است. به طور خلاصه تصوراتی که شما از خودتان خلق کرده‌اید بر اساس نظرات افراد دیگر یا آن چیزی است که خودتان دریافته‌اید که هستید.
در ابتدا باورهایمان براساس تعاملات ما با والدین، معلم و دیگر هم  زیستان ما بوده است. مسئله این است که وقتی ما کوچک بودیم این توانایی عقلانی را نداشتیم که چیزهایی که می‌شنویم زیر سؤال ببریم و بنابراین ما آن‌ها را همان گونه درست پنداشته و می‌پذیرفتیم.
همان‌گونه که رشد می‌کنیم و گذر عمر را تجربه می‌کنیم به ساختن تصویر ذهنی از خودمان ادامه می‌دهیم و تلاش می‌کنیم تصویر ذهنی اولیه و باورهای مان را تقویت نماییم. ما همواره در جستجوی شواهدی هستیم که از باورهای اولیه‌مان حمایت می‌کنند و اغلب به شواهدی که باورهایمان را نقض کرده یا زیر سؤال می‌برند بی‌توجهیم.
بانویی را تصور کنید که از ابتدای تولد همواره والدینش او را زیباترین و باهوش‌ترین معرفی کرده‌اند در حقیقت شاید براستی واقعیت این‌گونه نباشد اما آنچه مهم است این است که در ذهن این بانو باور به زیباترین و باهوش‌ترین فرد بودن زنده مانده است؛ بنابراین او در تمام زندگی تلاش می‌کنند زیباترین و باهوش‌ترین باشد. در مقابل فردی را تصور کنید که از کودکی همواره والدینش اشتباهات او را پررنگ کرده و نقاط قوتش را نادیده گرفته‌اند و لقب بی‌عرضه چیزی بوده که او همیشه می‌شنیده است. مسلم است که او در تمام زندگی تلاش می‌کند بی‌عرضه باشد.
بسیاری از افراد عادت دارند همه‌چیزهای مثبتی که مردم به آن‌ها می‌گویند را نادیده بگیرند و انتخاب می‌کنند که تمرکزشان بر روی نظرات منفی هر چند جزیی و انگشت‌شمار باشد، زیرا با باورهای غیر منطقی آن‌ها درباره خودشان سازگار است. بسیاری از ما همواره شواهدی را که در تضاد با باورهایمان است نادیده می‌گیریم.
عقاید و باورهای ما چشم‌انداز منحصربه‌فرد ما از جهان را خلق می‌کنند و به همان‌گونه ما باورهایمان را از طریق فیلترهایی که به‌وسیله آن جهان را می‌بینیم رشد و توسعه می‌دهیم، فیلترهایی که چشم ما را بر روی سایر فرصت­ ها و حقایق می‌بندند. آن‌ها مانند شقی یکپارچه سبب می‌شوند که نتوانیم واقعیت‌ها رابینیم چه رسد به این‌که اجازه سؤال پرسیدن از آن‌ها را داشته باشیم. به یاد داشته باشید که ادراک شما ازآنچه درست است، مشابه چیزی که دقیقاً درست باشد نیست.
 

تفکر غیرمنطقی

چگونه باورهای ما بر افکار و احساسات مان تأثیر می‌گذارد؟ زمان مناسبی است که شما را با آنچه به آن افکار خود آیند منفی[1] گفته می‌شود آشنا سازیم. این افکار اغلب فقط در زیر سطح تفکر آگاهانه قرار دارند و با سرعت از ذهن ما عبور می‌کنند به‌طوری‌که حتی به‌سختی از آن‌ها آگاه هستیم. آن‌ها یک نوع گفتگوی درونی ایجاد می‌کنند، مخصوصاً وقتی ما در موقعیت‌های خاصی هستیم جریان ویژه‌ای را راه‌اندازی می‌کنند. این افکار به ندرت براساس واقعیت‌اند. آن‌ها همواره غیر منطقی‌اند و محصول تحریف فکرند. آن‌ها غیر سودمند و آسیب‌رسان هستند و در برابر بررسی موشکافانه پایدار نمی‌مانند. در واقع بیشتر احساس‌های بد نتیجه این افکار تحریفی یا غیر منطقی هستند. همه ما در حدی بیشتر یا کمتر این افکار غیر منطقی راداریم. افکار منطقی باید: منطقی، تجربی (حقیقت ثابت‌شده)، واقع‌بین و قابل انعطاف باشند.
بنابراین خود تفکر نیست که سبب به وجود آمدن مسئله می‌شود، بلکه معنایی که فکر برای ما دارد یعنی تفسیرمان از فکرمان است که مسئله‌ساز است. برای مثال اگر شما نگران ارتکاب اشتباهی در محل کارتان باشید، معنای این فکر برای شما چیست؟ ممکن است شما شدیدأ از پیامدهای آن بترسید یا آن را به عنوان نشانه‌ای از بی‌کفایتی‌تان قلمداد کنید.
تا زمانی که یک کمال‌گرایید نمی‌توانید به معیارهای تان آرامش ببخشید و باورهای تان را تغییر دهید. البته این بدان معنا نیست که شما باید تمام استانداردهای خود را تغییر دهید، تنها لازم است آن‌ها را زیر سؤال ببرید تا تشخیص دهید کدام یک حقیقت ندارند و کدام یک از آن‌ها غیرواقعی هستند.
 

اهمیت تغییر عادات تفکر

ما می‌دانیم که افکارمان روی احساسات مان تأثیر می‌گذارد. اولین قدم این است که نسبت به افکارمان آگاهی بیشتری کسب نماییم و به خودمان یادآوری کنیم که می‌توانیم خلقمان را به وسیله جایگزین کردن تصاویر و افکاری که از قبل مثبت‌تر و دلگرم‌کننده‌تر بوده‌اند تغییر دهیم.
برخی از افراد به صورت مداوم در مقابل آنچه که به عنوان یک انسان سالم باید باشند می‌جنگند برای کسی که خودشان فکر می‌کنند باید باشند. آن‌ها نگران‌اند که اگر راحت‌تر و شادتر زندگی کنند دیگران تصور می‌کنند آسیب‌پذیر و ترسو هستند، شاید دیگران آن‌ها را دستکم بگیرند، تأییدشان نکنند یا آن‌ها را طرد کنند.
در واقع کاستی­ ها و شکست‌هایمان منابعی‌اند که در ابتدا باید با آن‌ها مواجهه شویم و آن‌ها را بپذیریم. گشادگی در برابر آن‌ها سبب می‌شود ترس‌هایمان از هم بپاشد. نگرانی ما را از خود دور می‌سازد، منجر به احساس تنهایی خواهد شد و شادابی را از ما می‌رباید. هیولای درون تان را صدا کنید و با او به گفتگو بنشینید، هیولای درون شما موجودیست که شما را می‌ترساند، از شما انتقاد می‌کند و سرکوبتان می‌کند. هیولای درون تان صدای کوچکی است که در دنیای شما اقدامات بزرگی را ایجاد کرده است، او شما را متوقف می‌کند و در موقعیت‌های چالش‌برانگیز فرمان توقف صادر می‌نماید. اگرچه شاید گاهی حق با او باشد. او را صدا بزنید و با او گفتگو کنید.
جسارتا شما با موجودی موذی در درون تان سروکار دارید، او درست زیر سطح تفکر آگاهانه شما کمین کرده است، در باورهایی بیمار ریشه دارد و پیوسته تلاش می‌کند آن‌ها را تقویت نماید و به آن‌ها قدرت بیشتری ببخشد. هراندازه شما آگاه تر شوید، او را به رسمیت بشناسید و با او چالش کنید، می‌توانید از قدرتش بکاهید. از او سؤال بپرسید و اعتبارش را بیازمایید، همواره آماده‌باشید، زیرا وقتی‌که شما فکرش را هم نمی‌کنید، به طور غیر منتظره‌ای به سراغتان می‌آید. این موجود وهمی هرگز به طور کامل از بین نمی‌رود ولیکن باکمی تلاش می‌توانیم ببینیم که صدایش و تأثیرش ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود.
 
کمال‌گرایان اغلب در مورد خودشان، دیگران و جهان افکار سخت‌گیرانه‌ای دارند؛ آن‌ها سختگیرند زیرا همه چیز را از طریق فیلتر خود شکاکی[2] نگاه می‌کنند و این سبب خواهد شد که همواره میزان زیادی از افکار خود انتقادگر به سراغشان بیاید؛ و ما می‌دانیم که خود انتقادگری همیشگی و غیر واقعی منجر به شکل‌گیری اعتمادبه‌نفس پایین خواهد شد.
- برخی از افکاری که سبب ایجاد احساس بد در انسان می‌شوند به شرح زیر طبقه‌بندی می‌شوند
1 - فاجعه سازی: اگر من در امتحان پذیرفته نشوم افتضاح خواهد بود. آیا اگر در امتحانی قبول نشوید، دنیا واقعاً نابود خواهد شد؟
۲- تحمل کم ناامیدی: کسانی که از این سبک تفکر رنج می‌برند به راحتی به وسیله دیگران ناامید می‌شوند و احتمالاً نمی‌توانند ناراحتی ناشی از ملامت و خستگی و یا منتظر ماندن و یا جنبه‌هایی از کارشان را تحمل کنند. این افراد احتمالاً با جمله‌ای مانند « نمی‌توانم تحمل‌کنم» به کرات مواجه خواهند شد.
3- اهانت کردن به خود یا دیگران: تحقیر کردن و یا برچسب زدن به خود و دیگران، انتقاد کردن از کل تمامیت یک فرد به‌جای رفتارش، مثلاً، چه آدم احمقی، یا این‌که او چه بی‌فایده است، البته هر شخصی در برخی زمینه‌ها مفید است و احتمالاً در بعضی زمینه‌ها بی‌فایده است، اما چگونه است که به یک فرد لقب بی‌فایده داده می‌شود؟!

منبع: کتاب «کمال‌گرایی»
نویسنده: زهرا سادات حاجی و دیگران

بیشتر بخوانید:
کمال ­گرایان؛ اهمیت تغییر عادات تفکر (بخش اول)
کمال‌گرایی؛ نگرانی و اضطراب (بخش اول)
کمال‌گرایی؛ نگرانی و اضطراب ( بخش دوم)
کمال­ گرایی؛ وسواس­ ها و اجبارها
تغییر تفکر- تغییر زندگی 
مثبت اندیشی یا تفکر مثبت

 
پی نوشت : 
[1].automatic negative thought
[2].self-doubting filter