کودک نه ساله، دارای تحرک شخصی و جنب و جوش فردی است.
 

نه سالگی

سن ۹ سالگی، سنی است که نه می توان او را کودک دانست نه نوجوان. ۹ سالگی سنی است که در حد وسط قرار دارد و در این سن است که کودک از دبستان به سوی پایان تحصیلات متوسطه سوق داده می شود و در زمان همین حد وسط است که جهت گیری های مجدد و خاصی به وقوع می پیوندد. گرایش های رفتاری ۸ سالگی به نحوه بسیار مشخصی حفظ شده و کودک خود را بهتر کنترل می کند. وی شکل جدیدی از استقلال را کسب می کند که عمیقا روابطش را با خانواده ، مدرسه ، همکلاسی ها و به طور کلی فرهنگ عمومی وی را تغییر می دهد ولی این تغییرات به قدری آهسته رخ می دهد که والدین و مربیان غالبأ متوجه آن نمی شوند و در نتیجه از اهمیت آن اطلاعی پیدا نمی کنند و فقط تغییرات روحی و روانی است که هم برای کودک و هم برای جامعه ای که در آن زندگی می کند قابل ملاحظه بوده و شایسته دقت و توجه بیشتری است.
 

[تحرک های کودک نه ساله]

از جمله ویژگی های این سن تحرک شخصی و جنب و جوش فردی است، و نیز این سن به منزله کلیدی است که امکان گام برداشتن کودک ۹ ساله را به سوی سن بلوغ فراهم می آورد. مهارت او در عمل کردن به افکار ابتکاری اش با انجام کوچکترین دستوری که اطرافیانش می دهند، بیش از پیش افزایش می یابد. این مسأله به صورت یک نمونه و الگو موجب سرگرمی و تحرک بیشتر وی در خانه نسبت به مدرسه می شود. از طرف دیگر وی به حدی مجذوب محیط می شود که چنان می نماید که زمان کافی برای انجام تکالیف روزمره خود ندارد و از اینکه صحبتش را قطع کنند، متنفر است. برای مثال: در حالی که مشغول انجام یکی از تکالیفش باشد، می تواند مکث کند ، برود مدادش را بتراشد و کارش را دوباره از سر بگیرد بدون اینکه وقتی را هدر بدهد یا برای انجام این کار دستوری به او داده شود.
او همیشه قادر به این است که از لحظات فراغتش استفاده کند و در آن مدت فعالیت مفیدی انجام دهد. او می تواند ۲ یا ۳ ساعت متوالی با میکروسکوپ خودکار کند و دوست دارد مهارتش را بیازماید و حتی خودش بر این مسأله اصرار و پافشاری می کند.
 

[تفاوت های کودک 8 ساله و 9 ساله]

برای مقایسه، یک بچه ۸ ساله وابستگی بیشتری به پشتیبانی اطرافیان، فشار گروهی و تحریکات بزرگترها دارد. بچه ۸ ساله برای تکالیف مشکل، دقت و وسواس بیشتری به خرج می دهد ولی به همان نسبت انرژی خود را سریع هدر می دهد، اما بچه 9 ساله قادر است که انرژی خویشتن را ذخیره کرده و به دفعات تکالیف خود را مرور کند. لازمه این مسأله رسیدن وی به حد کمال در تمامی واکنشه ای رفتاری می باشد.
اگر کودک آنقدر خوب تربیت شده باشد که حاضر به از بین بردن تمامی مشکلات موجود خود باشد، به هیچ وجه جای تعجب نیست. سن ۹ سالگی برای تکمیل استعدادهایش در مطالب پایه ، و چهار عمل اصلی در حساب و دیگر استعدادهای بسیار مناسب است. کودک 9 ساله از کامل کردن مهارت های خود آنقدر خوشش می آید که دوست دارد دائما یک کار را انجام بدهد. مثلا عمل پرتاب کردن تیرهای کوچک و یا عمل تقسیم بر یک عدد را بارها تکرار کند.
زمانی که به او یک مسأله مهم داده می شود، مثلا دنبال کردن یک مسیر پر پیچ و خم بر روی یک صفحه کاغذ با مداد ، غالبا با لحنی مردانه و حالتی متفکرانه با قدری اضطراب و تردید به شما یادآوری می کند که در انجام کارهای هوشی و ذهنی دیگر یک بچه نیست، او می گوید (و البته این یک ویژگی است) : «اجازه بدهید که به آن فکر کنم ، همیشه باید با فکر کردن شروع کنم». او دوست دارد که از قبل، پیش بینی و سپس برنامه ریزی کند. اگر آن مسأله ، پیچیده و مبهم باشد، او تقاضا می کند که مراحل تدریجی آن را برایش توضیح دهند. سپس هنگامی که در مسائل با عدم موفقیت روبرو می شود، نشان می دهد که قادر است خویشتن را مورد قضاوت قرار دهد. در این شاید کمی به «خود کم بینی» گرایش داشته باشد، و به همین جهت می گوید: «من زیاد باهوش نیستم... باید بروم آنچه را که نمی دانم پیدا کنم... کمی احمق هستم اینطور نیست؟».

[قدرت قضاوت]

باید یادآوری کرد که این قدرت قضاوت هرگز محدود به خودش نمی شود، بلکه در مورد افراد دیگر نیز صدق می کند. وی توانایی قابل توجهی در انتقادات اجتماعی و حتی انتقاد از خود دارد و در اینجا، شما نیز توانایی کافی در جستجوی دلایل واکنش «خود توجیهی» را به آن بیفزائید و از همین مسأله می توان فهمید که چرا کودک ۹ ساله غالبا می خواهد بر روی ما، اثر یک وکیل جدی و امین را داشته باشد و این نکته فقط مستلزم شخصیت کامل شده وی می باشد، هرچند که سرمایه اخلاقی و علمی مستحکم باشد. او همیشه در سطح منطقه رشدی قرار دارد که نه ثابت است و نه پایدار ، و این ساختار نسبت به چگونگی ساختارهای آموزشی اش تأثیر پذیر می باشد و این مسأله در ابراز نارضایتی ها و شکایاتش و همچنین در خلق و خوی و اخلاق بی ثباتش نمودار می شود.
وی گاهی کمرو، زمانی نترس و بی باک و گاهی خوشحال و وقتی عبوس است.
«کم روئی» او می تواند در ارتباط با تجدید دوستی با معلم و مربی خود باشد. او می تواند از اینکه پای تابلوی کلاس برده شود تا شعری را از حفظ بخواهد متنفر باشد. گهگاه «در ابرها» «در کره ماه» و «در مه» سیر می کند، غالبا احتیاج دارد که بعضی کلمات را به او تلقین کند، بنابراین عذرخواهی می کند و می گوید: « وای، چقدر حافظه من بد است». نشانه های بسیار سطحی بی دقتی و حواس پرتی احتمالا ناشی از حوادث جدید در زندگی روانی اش می باشد که در حاشیه «رشد» وی رخ می دهدا
وقتی که به ما گفته می شود او حالت یک وکیل را دارد، ما به طور پنهانی نمی خواهیم که روحش به مسائل مادی پایبند شود.
 
 
منبع: کتاب روان شناسی کودک
نویسنده: آرنولدژسل، اف-ال ایلگ