آنچه باید در مورد استرس بدانید!!!
استرس بخش جدایی ناپذیر از زندگی انسان است که آسیب های جسمی و روانی به همراه دارد. یکی از عواملی که می تواند استرس را در زندگی انسان شدت بخشد، تغییراتی است که در زندگی پدید می آید. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
استرس اگر مدیریت نشود، می تواند بدترین آسیب ها را به بدن وارد کند.
تغییرات زندگی و استرس
روش دیگر برای بررسی ارتباط بین استرس و بیماری، مقایسه کردن پیامدهای سلامتی در ارتباط با تعدادی از تغییرات زندگی (یا رویدادهای زندگی) است که افراد تجربه می کنند. تغییرات زندگی استرس زا هستند زیرا بر افراد فشاری می آورند که نیازمند سازگاری است. .
پژوهشگران معلوم کرده اند افرادی که تعداد بیشتری تغییرات زندگی را تجربه می کنند بیشتر از آنهایی که زندگی شان کمتر پرحادثه است، دچار مشکلات سلامتی می شوند ( اسمیت و همکاران، ۱۹۹۰؛ استوارت و همکاران، ۱۹۹۴). اما هنگام تعبیر کردن این ارتباط ها باید احتیاط کنیم. از یک سو، روابط بین رویدادهای زندگی و مشکلات سلامت جسمانی در مجموع چندان مهم نیستند. از سوی دیگر، پژوهشگران متقاعد نشده اند که ارتباط های علیتی روشنی بین این دو وجود دارند. اجازه دهید چند محدودیت را در پژوهش مربوط به ارتباط بین مشکلات روزمره، تغییرات زندگی، و مشکلات سلامتی در نظر بگیریم.
پژوهشگران معلوم کرده اند افرادی که تعداد بیشتری تغییرات زندگی را تجربه می کنند بیشتر از آنهایی که زندگی شان کمتر پرحادثه است، دچار مشکلات سلامتی می شوند ( اسمیت و همکاران، ۱۹۹۰؛ استوارت و همکاران، ۱۹۹۴). اما هنگام تعبیر کردن این ارتباط ها باید احتیاط کنیم. از یک سو، روابط بین رویدادهای زندگی و مشکلات سلامت جسمانی در مجموع چندان مهم نیستند. از سوی دیگر، پژوهشگران متقاعد نشده اند که ارتباط های علیتی روشنی بین این دو وجود دارند. اجازه دهید چند محدودیت را در پژوهش مربوط به ارتباط بین مشکلات روزمره، تغییرات زندگی، و مشکلات سلامتی در نظر بگیریم.
1.شواهد همبستگی
ارتباط های بین تغییرات زندگی و بیماری به جای پژوهش آزمایشی بر پژوهش همبستگی استوار هستند. شاید به نظر منطقی برسد که مشکلات و تغییرات زندگی موجب اختلال ها می شوند اما این متغیرها به صورت آزمایشی دستکاری نشده اند و داده ها را می توان به صورت دیگری نیز توجیه کرد. یک توجیه احتمالی این است: افرادی که برای مشکلات جسمانی و روان شناختی آمادگی دارند با مشکلات بیشتری روبرو می شوند و تغییرات زندگی مهم تری را تجربه می کنند. برای مثال، اختلال های جسمانی ممکن است در مشکلات جنسی، جر و بحث با همسر، تغییرات در شرایط زندگی و عادت های شخصی، و تغییرات در عادت های خوابیدن دخالت داشته باشند.
2.تغییرات زندگی مثبت در برابر منفی
جنبه های دیگر پژوهش درباره رابطه بین تغییرات زندگی و بیماری نیز به چالش طلبیده شده اند. برای مثال، ممکن است لازم باشد تأثیرات مشکلات و تغییرات زندگی منفی را از تغییرات مثبت متمایز کنیم. به عبارت دیگر، تغییرات مثبت ممکن است استرس زا باشند، اما مشکلات آنها کمتر از تغییرات منفی هستند.
3.تفاوت های شخصیت
ما تفاوت های شخصیت را نیز باید به حساب آوریم. برای مثال، افراد دارای شخصیت متفاوت به صورت متفاوتی به استرس های زندگی پاسخ می دهند. افرادی که آسان گیر یا از لحاظ روان شناختی با استقامت هستند کمتر احتمال دارد که تحت استرس بیمار شوند.
4.ارزیابی شناختی
تأثیر استرس یک رویداد، معنی آن رویداد را برای فرد منعکس می کند. برای مثال، حاملگی بسته به اینکه آیا فرد بچه می خواهد و برای داشتن آن آمادگی دارد، می تواند تغییر زندگی مثبت یا منفی باشد. ما رویدادهای استرس زا را بر حسب خطر درک شده آنها، ارزش ها و هدف هایمان، عقایدمان در مورد توانایی کنار آمدن، حمایت اجتماعی، و غیره ارزیابی می کنیم. رویداد واحدی به کسی که توانایی کنار آمدن و حمایت بیشتری دارد کمتر از کسی که فاقد این امتیازات است فشار می آورد.
بنابراین، روابط بین تغییرات زندگی و سلامت جسمانی پیچیده است. با این حال، مشکلات و تغییرات زندگی به سازگاری نیاز دارند. آگاه بودن از مشکلات و تغییرات زندگی و نحوه ای که بر ما تأثیر می گذارند، عاقلانه است.
در مواقع استرس، صرفا با نوشتن درباره منابع استرس در زندگی خود بهتر می توانیم از سلامتی خویش محافظت کنیم. شواهد حکایت دارند که نوشتن درباره رویدادهای استرس زا می تواند نشانه های جسمانی را کاهش دهد و عملکرد سیستم ایمنی را بهبود بخشد ( پن بیکر، ۲۰۰۴؛ شیز و همکاران، ۲۰۰۴؛ اسلون و مارکس، ۲۰۰۴). حتی اگر نوشتن درباره استرس های زندگی، سلامتی جسمانی شما را بهبود ببخشد، اما به کاهش تأثیرات روانشناختی استرس روزمره کمک می کند.
بنابراین، روابط بین تغییرات زندگی و سلامت جسمانی پیچیده است. با این حال، مشکلات و تغییرات زندگی به سازگاری نیاز دارند. آگاه بودن از مشکلات و تغییرات زندگی و نحوه ای که بر ما تأثیر می گذارند، عاقلانه است.
در مواقع استرس، صرفا با نوشتن درباره منابع استرس در زندگی خود بهتر می توانیم از سلامتی خویش محافظت کنیم. شواهد حکایت دارند که نوشتن درباره رویدادهای استرس زا می تواند نشانه های جسمانی را کاهش دهد و عملکرد سیستم ایمنی را بهبود بخشد ( پن بیکر، ۲۰۰۴؛ شیز و همکاران، ۲۰۰۴؛ اسلون و مارکس، ۲۰۰۴). حتی اگر نوشتن درباره استرس های زندگی، سلامتی جسمانی شما را بهبود ببخشد، اما به کاهش تأثیرات روانشناختی استرس روزمره کمک می کند.
عوامل روانشناختی در مشکلات سلامت جسمانی
ممکن است تصور کنیم که مشکلات ذهن و بدن، یعنی بیماری روانی و بیماری جسمانی، بیانگر دو زمینه کاملا جداگانه هستند. اما در واقع، فعالیت های ذهن و بدن خیلی بیشتر از آنچه در ابتدا ممکن است به نظر برسد، در هم تنیده هستند. در فصل ۸، نقش عوامل زیستی در الگوهای رفتار نابهنجار را که اختلال های روانی با بیماری های روانی نامیده می شوند، بررسی خواهیم کرد. اما عوامل روان شناختی در تعداد زیادی از اختلال های جسمانی نقش دارند. در این قسمت، نقش عوامل روان شناختی را در دو بیماری مهلک بررسی می کنیم - بیماری قلبی و سرطان. اما ابتدا روی ابعاد روان شناختی دو مشکل جسمانی رایج یعنی سردردها و نشانگان پیش از قاعدگی تمرکز خواهیم کرد.
در حالی که مشکلات سلامت جسمانی که در این قسمت بررسی می کنیم اختلال های جسمانی هستند، اما عوامل روان شناختی در شناختن و درمان کردن آنها نقش مهمی دارند.
در حالی که مشکلات سلامت جسمانی که در این قسمت بررسی می کنیم اختلال های جسمانی هستند، اما عوامل روان شناختی در شناختن و درمان کردن آنها نقش مهمی دارند.
سردردها
سردردها از جمله شایع ترین بیماری های جسمانی مرتبط با استرس هستند. تقریبا ۲۰ درصد افراد در ایالات متحده از سردردهای شدید رنج می برند. دو سردرد بسیار شایع، سردرد تنش عضلانی و سردرد میگرنی هستند.
سردرد تنش عضلانی
شایع ترین نوع سردرد، سردرد تنش عضلانی است. در مدت دو مرحله اول نشانگان انطباق عمومی، عضلات شانه ها، گردن، پیشانی، و سر منقبض می شوند. استرس مستمر می تواند به انقباض مداوم این عضلات منجر شود و سردردهای تنش عضلانی را ایجاد کند. عوامل روان شناختی، مانند گرایش به فاجعه آمیز کردن رویدادها نیز می توانند موجب سردرد تنشی شوند. فاجعه آمیز کردن، رویدادی روان شناختی است اما بر بدن تأثیر دارد، نظیر اینکه باعث می شود عضلات گردن، شانه ها و پیشانی تنیده شوند. سردردهای تنشی معمولا به صورت تدریجی ایجاد می شوند. این نوع سردردها اغلب با درد خفیف و یکنواخت در دو طرف سر و احساس گرفتگی در سرتاسر سر مشخص می شوند (گورمن و پارک، ۲۰۰۲).
سردرد میگرنی
استرس در نوعی سردرد به نام سردرد میگرنی که از هر ۱۰ آمریکایی یک نفر را تحت تأثیر قرار می دهد (تقریبا ۲۸ میلیون نفر) نقش دارد. سردردهای میگرنی، سردردهای انقباضی و تپش دار هستند که معمولا یک طرف سر را تحت تأثیر قرار می دهند. این سردردها ممکن است به مدت چند ساعت یا حتی چند روز دوام داشته باشند. اختلال های حسی و حرکتی اغلب قبل از درد واقع می شوند؛ «پیش درآمد» هشداردهنده ممکن است مشکلات بینایی و ادراک بوهای غیر عادی را در بر داشته باشد. سردردهای میگرنی اغلب با حساسیت نسبت به نور، بی اشتهایی، تهوع، استفراغ، اختلال های حسی و حرکتی مانند عدم تعادل و تغییراتی در محلق همراه هستند. فنون تصویربرداری از مغز نشان می دهند که وقتی چیزی موجب میگرن می شود، نورون ها در پشت سر به صورت امواجی شلیک می کنند که در بالای سر و بعد به سمت پایین تا ساقه مغز، محل تعدادی از مراکز درد در مغز، امتداد می یابند.
مکانیزم های علیتی میگرن پیچیده هستند و کاملا شناخته نشده اند ( گورمن و پارک، ۲۰۰۲). به نظر می رسد که این مکانیزم ها با تغییراتی در جریان خون در مغز ارتباط دارند که به نوبه خود ممکن است تحت تأنیر بی نظمی های انتقال دهنده عصبی سروتونین قرار داشته باشند. انتقال دهنده های عصبی پیک های شیمیایی در سیستم عصبی هستند. عوامل متعددی که موجب میگرن می شوند عبارتند از: استرس، نوسانات هورمونی، تغییرات در فشار جو، قرار گرفتن در معرض نورهای درخشان، گرده، مصرف برخی داروها، بلعیدن مواد شیمیایی خاص مثل مونو سدیم گلوتامیت ( که برای غنی کردن مژه مورد استفاده قرار می گیرد) و حتی شکلات و پنیر عمل آمده ( مالویهیل، ۲۰۰۰).
پاسخ های رفتاری به سردردها نیز می توانند در کنار آمدن نقش داشته باشند. برای مثال، پژوهشگران در یک تحقیق معلوم کردند زنانی که دچار سردردهای میگرنی منظم می شدند، در مقایسه با زنانی که دچار آن نمی شدند، بیشتر از خود عیب جویی می کردند، به احتمال بیشتری استرس و درد را فاجعه آمیز می کردند، و به احتمال کمتری هنگامی که تحت استرس بودند در صدد حمایت اجتماعی بر می آمدند (هاسینگر و همکاران، ۱۹۹۹). با اینکه این یافته از نوع همبستگی است، اما حکایت دارد که ما نادانسته خود را در یک چرخه معیوب گرفتار می کنیم. میگرن با انواع دیگر سردردهای عودکننده، عوامل استرس مهمی هستند که می توانند باعث شوند موقعیت خود را فاجعه آمیز کنیم، خود را سرزنش کرده یا از خود عیب جویی کنیم، یا از تعامل های اجتماعی کناره گیری کنیم یا نتوانیم از حمایت اجتماعی موجود استفاده کنیم. با انجام این کار ممکن است درد و ناراحتی هیجانی خود را بدتر کنیم.
مکانیزم های علیتی میگرن پیچیده هستند و کاملا شناخته نشده اند ( گورمن و پارک، ۲۰۰۲). به نظر می رسد که این مکانیزم ها با تغییراتی در جریان خون در مغز ارتباط دارند که به نوبه خود ممکن است تحت تأنیر بی نظمی های انتقال دهنده عصبی سروتونین قرار داشته باشند. انتقال دهنده های عصبی پیک های شیمیایی در سیستم عصبی هستند. عوامل متعددی که موجب میگرن می شوند عبارتند از: استرس، نوسانات هورمونی، تغییرات در فشار جو، قرار گرفتن در معرض نورهای درخشان، گرده، مصرف برخی داروها، بلعیدن مواد شیمیایی خاص مثل مونو سدیم گلوتامیت ( که برای غنی کردن مژه مورد استفاده قرار می گیرد) و حتی شکلات و پنیر عمل آمده ( مالویهیل، ۲۰۰۰).
پاسخ های رفتاری به سردردها نیز می توانند در کنار آمدن نقش داشته باشند. برای مثال، پژوهشگران در یک تحقیق معلوم کردند زنانی که دچار سردردهای میگرنی منظم می شدند، در مقایسه با زنانی که دچار آن نمی شدند، بیشتر از خود عیب جویی می کردند، به احتمال بیشتری استرس و درد را فاجعه آمیز می کردند، و به احتمال کمتری هنگامی که تحت استرس بودند در صدد حمایت اجتماعی بر می آمدند (هاسینگر و همکاران، ۱۹۹۹). با اینکه این یافته از نوع همبستگی است، اما حکایت دارد که ما نادانسته خود را در یک چرخه معیوب گرفتار می کنیم. میگرن با انواع دیگر سردردهای عودکننده، عوامل استرس مهمی هستند که می توانند باعث شوند موقعیت خود را فاجعه آمیز کنیم، خود را سرزنش کرده یا از خود عیب جویی کنیم، یا از تعامل های اجتماعی کناره گیری کنیم یا نتوانیم از حمایت اجتماعی موجود استفاده کنیم. با انجام این کار ممکن است درد و ناراحتی هیجانی خود را بدتر کنیم.
درمان سردرد
برای مبارزه با سردرد، از آسپیرین، آستامینوفن، ایبوپروفن، و چند داروی تجویزی دیگر استفاده می شود. برخی داروها تولید هورمون هایی به نام پروستاگلاندین ها را که به انتقال پیام های درد به مغز کمک می کنند، مهار می نمایند. داروهای تجویزی جدیدتر، مانند داروهایی که به تنظیم سطوح سروتونین در مغز کمک می کنند، می توانند از میگرن پیشگیری کنند. روش های رفتاری، مانند آموزش آرمیدگی و آموزش بازخورد زیستی نیز می توانند مفید واقع شوند. افرادی که نسبت به مونو سدیم گلوتامیت یا شراب قرمز حساس هستند، می توانند غذاهای بدون مونو سدیم گلوتامیت و شراب سفید مصرف کنند. افراد همچنین با مشخص کردن آغازگرهای حملات، مانند شکلات یا چراغ های فلورسنت و تا حد امکان، اجتناب کردن از آنها، می توانند کنترل بهتری بر سردردهای میگرنی کسب کنند (گورمن و پارک، ۲۰۰۲).
نویسنده: جفری نوید و اسپنسر راتوس
منبع: کتاب «بهداشت روانی»
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}