یکی از علل شایع در پیدایی بیش فعالی، عوامل محیطی است. 
 

علل بیش فعالی

1-آسیب مغزی
هیچ گونه نشانه یا دلیلی که بتواند بیش فعالی را با آسیب کرتکس مغز ارتباط دهد، وجود ندارد (روتر، ۱۹۸۳). همچنین هیچ گونه مدرکی از اینکه اگر آسیبی به مغز وارد شود باعث فعالیت های بیش از اندازه می شود، در دست نیست. اگرچه امکان آسیب عمیق تر مغز در این زمینه می تواند موثر باشد، ولی هنوز تأیید نشده است.
 
تاکنون هیچ گونه علت عصب شناختی خاصی در این زمینه یافت نشده است. ما در مقابل کودکانی که رفتار بیش فعالی از خود نشان می دهند دارای یک بسامد بالایی از ناراحتی ها هستیم که شامل اختلال در تکلم، فلج ناقص و غیره است. در یک مقایسه با کودکان عقب مانده، نشانه هایی از فعالیت بیش از اندازه دیده شده است.
 
از آنجایی که آسیب های مغزی در میان این گروه از کودکان بیشتر از کودکان عادی است، این طور به نظر می رسد که این نوع رفتارها با وجود یک ناراحتی مغزی ارتباط داشته باشد، اما آسیب با ناراحتی مغزی شناخته شده ای وجود ندارد. و در ضمن همه کودکان با آسیب مغزی و ناراحتی دارای رفتارهای بیش فعال و زیاد نیستند.
 
2-علل و نقایص پیش از تولد و بعد از تولد
به طور کلی در مورد مشکلات رفتاری و فشار روانی دوران بارداری و مسئله تولد، زنجیره ارتباطی کمی وجود دارد. اما فقط یک مورد جدی در این رابطه وجود دارد. بحران های زایمان و چگونگی زایمان اثر بسیار کمی بر روی فعالیت های بیش از اندازه دارد ، مخصوصا که یکی از عامل ها سیگار کشیدن در دوران بارداری است. در ضمن تعداد ضربان کم قلب جنین در این زمینه نیز بسیار مهم است.
 
3-الگوی محیطی
عواملی که در محیط است به عنوان، نمایش و ارائه الگو، اثر ناچیزی روی رشد شناختی کودکان دارد (لنس داون و یول، 1986؛ هاروی و همکاران، ۱۹۸۴). و البته این امر ارتباط خاصی با بیش فعالی ندارد. اگرچه الگوی محیطی می تواند تأثیری در کودک داشته باشد، ولی تنها علت رفتار بیش فعالی و رشد آن نمی تواند باشد.
 
4-رژیم غذایی
رژیم غذایی در رفتار بیش فعالی کودک تأثیر دارد، ولی مکانیزم آن هنوز مشخص نشده است. در زمینه اصلی برای پژوهش درباره تأثیر رژیم غذایی بر رفتار وجود دارد:
  1.  ممکن است بعضی از کودکان به طور خاص مستعد مسمومیت در برابر افزودنی های رژیم غذایی باشند.
  2. بعضی از کودکان ممکن است به یک یا چند غذای مختلف از برنامه رژیم غذایی حساسیت داشته باشند. هر دو این زمینه پژوهش در بعضی موارد با نتایج مثبت رو به رو شده اند، اما نه در مورد همه کودکان بیش فعال (تیلور، ۱۹۸۴).
 
اول: تحقیقات فین گلد در اوایل دهه ۱۹۷۰ نشان داد که غذاهای حاوی رنگ های خوراکی، مخصوصا رنگ های زرد و قرمز و بعضی از مواد موجود در بعضی از میوه ها مثل زرد آلو، تمشک، گوجه فرنگی، خیار می تواند باعث اختلال رفتار در کودکان شود. او گزارش داد وقتی کودکان بیش فعال در رژیمی بدون سالیسیلات قرار داده شوند، ۳۰ درصد آنها بهبودی قابل ملاحظه ای می یابند (فین گلد، ۱۹۷۵). این تحقیق باعث شد که مطالعات گسترده زیادی برای اثبات و یا رد چنین یافته هایی انجام پذیرد، اما بعضی از مطالعات نتوانستند چنین یافته هایی را تأیید کنند (هارلی و همکاران، ۱۹۷۸، کانرز، ۱۹۷۰؛ متز وگیتلمن، ۱۹۸۱). ولی وقتی که نتایج این تحقیقات دقیق تر آزمون شدند، نتایج مثبت زیادی به دست آمد (وایز، ۱۹۸۲). در بعضی از مواد به خاطر افزوده شدن یک ماده یا حتی ترکیبی از مواد افزودنی در مورد کودکان مؤثر واقع نمی شود و بر طبق همین امر تعداد زیادی از کودکان که به آزمایش ها جواب مثبت و منفی می دادند، مشخص شدند؛ اما به طور کلی اکثر گزارش ها نشان دادند که اضافه کردن یک رژیم غذایی می تواند در رفتار بعضی از کودکان مؤثر باشد. در این زمینه جدا ساختن کودکان از طریق پاسخ مثبت آنها امکان پذیر است.
 
دوم: بررسی انجام شده در مورد واکنش حساسیت غذایی، نشان می دهد که اگر رژیم غذایی دستکاری شود، اثر مهمی روی رفتار کودکان بیش فعال می گذارد. ایگر و همکاران (۱۹۸۵)، 76 کودک بیش فعال را به مدت چهار هفته تحت رژیم غذایی قرار دادند. این رژیم غذایی بر اساس اختلاف بسیار جزئی با غذای اولیه کودک پی ریزی شد که به طور مرتب و طبق دستور دقیق و کنترل شده ای، غذاهای جدید اضانه می شد و این امر چندین هفته ادامه می یافت.
 
اولین رژیم غذایی شامل دو نوع گوشت (بره، مرغ)، دو نوع کاربوهیدرات (گوجه فرنگی و برنج)، دو نوع میوه (موز، سیب)، سبزیجات از هر نوع، آب، کلسیم، و ویتامین ها بود. هر هفته یک ماده غذایی جدید بر رژیم غذایی افزوده می شد و اگر چنانچه عکس العمل خاصی بروز داده نمی شد، جزء برنامه غذایی کودک محسوب می شد. رفتار کودکان هر روز به وسیله والدینشان ثبت می شد.
 
کودکانی که به ماده غذایی خاصی، عکس العمل خاص نشان می دادند از آنها خواسته می شد که در یک آزمایش دیگر شرکت کنند و یا آنها را به رژیم غذایی قبلی شان بر می گرداندند و یا اینکه ماده جدید را به وسیله کپسول به آنها می دادند.
 
این قسمت از بررسی ممکن بود ما را از پاره ای از اثرات دور نگهدارد. حتی اگر والدین و یا پژوهشگران از محتویات کپسول ها آگاه می شدند، تا پایان تحقیقات هیچ امکانی برای به دست آوردن نتیجه وجود نداشت. ۲۸ خانواده این مرحله دوم را اجرا کردند و همه به طور کامل تمام دوره را مورد بررسی قرار دادند تا زمانی که کودکان رفتار بهتری از خود نشان دادند.
غذاهایی که بیشتر موجب تغییر رفتار می شدند، اسید بنزوئیک و کارترازین بودند که معمولا به همراه یکدیگر هستند و کودکان به تنهایی نسبت به یکی از آنها عکس العمل نشان نمی دادند.
 
نویسنده: یو داگلاس
 
منبع: کتاب «اصلاح رفتار کودکان»