اصلاح نگرش ها می تواند زمینه ساز کاهش سن ازدواج باشد. 
 

مقدمه

شاید در تحلیل موضوع افزایش سن ازدواج در جامعه ایرانی بهتر آن باشد که آن را در سه دسته علل مورد بررسی قرار داد. دسته ای از این علل مربوط به افزایش سن ازدواج دختران و دسته ای دیگر مربوط به افزایش سن ازدواج پسران و دسته ای دیگر از علل به گونه ای مشترک میان دختران و پسران است. اما از این روی که مجال کمی برای پرداختن به همه این علل است به یکی از مهم ترین علل یعنی ادامه تحصیل و حضور در مراکز آموزشی را مورد بررسی قرار می دهیم.
 

ادامه تحصیل

با بررسی بر روی اندیشه جوانان امروزی، و به خصوص دهه هفتاد و هشتاد، می توان این را به دست آورد که یکی از مهم ترین اهداف آنان رفتن به دانشگاه و ادامه تحصیل است. در اندیشه ایشان، این هدف از آن روی جزو اصلی ترین اهداف قرار گرفته است که رسیدن به بقیه اهداف همچون رسیدن به شغل مطلوب و داشتن یک زندگی پر رفاه، وابسته به گذراندن رشته خوبی در دانشگاه است. حال این مطلب درست است یا نیست، مجال دیگری را می طلبد ولی در کل این نظریه، یک نظریه حاکم بر اندیشه جوانان چند دهه اخیر در ایران است.
 

آمال و آرزوهای وابسته به دانشگاه

جوانانی که همه آرزوها و آمال خود را در رسیدن به دانشگاه می دانند، حاضر هستند بیشترین هزینه ها از عمر و ثروت والدین خویش را در این راه بدهند و در بهترین دانشگاه ها قبول شوند. از همین روی بسیاری از اولویت های زندگی به دست فراموشی سپرده می شود که از جمله این موارد ازدواج و تشکیل خانواده است.
 
وقتی دانشگاه رفتن به عنوان مهم ترین هدف قرار داده شود هر آنچه که مانع رسیدن به آن شود، باید به دست فراموشی سپرده شود و یا در اولویت های بعدی قرار بگیرد در حالیکه این یعنی از بین بردن اولویت ها و نیازهای اصلی خود و جامعه می باشد.
 
شاید برخی برای این معضل این راه حل را بیان کنند که با ورود جوان به دانشگاه و قبولی او در رشته مورد علاقه اش می توان برای ازدواجش اقدام کرد. ولی اینگونه نیست. بعد از آن مراحل دیگری باز مطرح می شود. شاید شما با خانواده هایی که فرزندان هایشان دانشجو هست صحبت کرده اید و بیان داشته اید که سن فرزند ایشان مناسب ازدواج است. در پاسخ این مطلب را بارها شنیده اید که بیان می دارند: «حالا فرصت برای ازدواج او هست، بگذارید درس هایش تمام شود، بعدش به سربازی برود و در نهایت یک شغل خوبی پیدا کند، بعد از آن برای ازدواجش فکری می کنیم.»
 

روی دیگر سکه ادامه تحصیل

این یک روی سکه است. هدف قرار دادن ورود به دانشگاه، امروزه باعث آن شده است که جوانان، بسیاری از مهارت هایی که لازمه زندگی ایشان است را نیاموخته و یا به درستی نیاموزند. یک زندگی مطلوب و ایده آل نیاز به دانستن و به کارگیری مهارت های متعددی است که باید آنها را به درستی آموخت و در زندگی به کار گرفت.
 
عدم داشتن این مهارت ها امروزه منجر به آن شده است که با نسلی رو به رو شویم که به راحتی با اندک اختلافی تن به جدایی از همسر خود و دیگران می دهند. در حالیکه در گذشته این گونه نبود. نسل امروز به اندازه ای که باید همراه با پیچیده شدن زندگی ای که در آن حضور دارد (دوران مدرن و پست مدرن)، رشد عقلانی نکرده است و نتوانسته است ابزار و مهارت های زندگی امروز را کسب کند.
 
وقتی که دانشگاه به عنوان آمال و آرزوها قرار گیرد، همه نیازها و اولویت ها وابسته به آن می شود. همه نیازها بر اساس آن شکل می گیرد و اولویت بندی می شود.
 

ادامه تحصیل در ادامه تحصیل

این پایان داستان نیست. کارشناسی امروزه نمی تواند پاسخگوی نیازهایی باشد که جوان دانشجو به خاطر آن وارد دانشگاه شده است. برای رسیدن به اهدافی که نام برده شد، لازم است یک جوان به مراتب بالاتر علمی برود. شاید بتواند پس از فارغ التحصیلی از کارشناسی ارشد به خواسته هایی که داشته است برسد و یا شاید نه، لازم است مرحله ای دیگر را طی کند و آن مقطع دکتراست.
 

عدم نیاز سنجی 

یکی دیگر از مسائل مطرح در این میان اینست که چقدر از این تعداد فارغ التحصیل مورد نیاز است؟ آیا به همین تعداد دانشجویی که در هر رشته مشغول به درس خواندن است ما نیاز داریم یا خیر؟ یا بخش قابل توجهی از این دانشجویان مورد نیاز است یا نه اصلا بخشی از آن هم نیاز جامعه نیست. بله، درست است. در بسیاری از رشته هایی که امروز در دانشگاه های ایران در حال آموزش هستند جامعه مخاطب (گروهی که این افراد را به کار بگیرد و حاضر باشم برای کار و خدماتی که ارائه می شود، هزینه ای پرداخت کند) و هدفی برای آن تعریف نشده است .
 

راه کار حل این مشکل

شاید یکی از راه حل ها برای این مسئله اجتماعی، دادن شناخت مناسب به جوانان است. امروزه برای این که اثبات کنیم دانشگاه محل رسیدن به آمال و آروزها نیست، دیگر به سختی دهه های گذشته نباشد. چرا که تجربه های دیگران و یک نگاه درست به جامعه کاری می توان این را دید که دانشگاه محل رسیدن به آروزها نیست. جوانی که به دنبال رسیدن به راه های درست در زندگی خویش است، لازم است از تجربیات دیگران استفاده کند.
 
شناخت درست علل و عوامل زمینه ساز رسیدن به موفقیت نیز راه دیگری است که باید طی نمود. پاسخ این سئوال بسیار مهم است که آیا همه افرادی که در زندگی خود موفق شده اند، دارای مدارک علمی بالا هستند؟ موفقیت علمی شاید اینگونه باشد ولی موفقیت زندگی اینگونه نیست. با یک نگاه به اطراف می بینیم که بسیاری از افراد موفقی هستند که با مدارک پائین علمی دارای یک زندگی مطلوب و آرامش بخشی هستند.