یکی از علل بدخلقی کودکان، حسادت ایشان است. 
 

مقدمه

دانستن زبان کسی که با او گفتگو می کنید، اولین اصل در یک ارتباط است. از همین روی تا مادامی که نتوان به درک زبان شخص مقابل رسید، نمی توان ارتباطی را در این میان متوقع بود. این زبان شامل زبان گفتار و زبان بدن است.

والدین و مربیانی می توانند با یک کودک ارتباط خوب و کاملی برقرار کنند که بتوانند زبان او را به خوبی درک کرده و با زبان او نیز به گفتگو بپردازند. در غیر این صورت ممکن است شما به اشتباه کودک را به نادانی و ... متهم کنید. کودکان، دنیایی دارند که راه ارتباط با آن فهم زبان کودکی است.

پس اگر می خواهید ارتباط خوبی با کودک تان داشته باشید، باید زبان گفتار و زبان بدن او را به خوبی بشناسید.
 

علل کج خلقی در کودکان

شاید کج خلقی یکی از مهم ترین شکایت هایی است که خانواده ها به خصوص مادران از کودک خود دارند. بدین معنا که دائماً از کج خلقی و بدرفتاری او شکایت دارند. از اینکه او دائماً گریه می کند، از اینکه او دائماً وسایل خود را خراب می کند و از اینکه او دائماً با همسالان خود در هنگام بازی، دعوا می کند. آیا این کج خلقی دلایلی دارد یا نه؟ آیا کج خلقی کودک، نشانه ضعف اخلاقی او در بزرگسالی است؟ آیا این کج خلقی کودک درمان دارد یا نه و فقط باید با او مدارا کرد؟

اینها مجموعه سئوالاتی است که والدین و مربیان کودک ممکن است از یک مشاور کودک بپرسند. ما در این نوشتار به بیان یکی از این سئوالات خواهیم پرداخت و آن این است که علل عمده کج خلقی در کودکان چیست؟
 
1)جلب توجه والدین و اطرافیان
شاید عمده ترین دلیل کج خلقی در کودکان، جلب توجه است. کودکانی که در محیط های شلوغ زندگی می کنند و یا مورد کم توجهی والدین و مربیان خود قرار می گیرند، از همین روش برای جلب توجه دیگران استفاده می کنند. این حق یک کودک است که مورد توجه کافی و مناسب والدین و اطرافیان قرار بگیرد. توجه داشته باشید، کافی و مناسب. بعضی از والدین ممکن است به خاطر توجه بیش از حد به کودک، یک توقع کاذبی را در او آفریده اند که کودک احساس می کند، باید در همه جمع ها و نیز ساعت شبانه روز مورد توجه پدر و مادر و یا مربی قرار بگیرد. راه حل این مشکل با وقتی که والدین کم توجهی به کودک می کنند، فرق دارد. در اولی نیاز به تعدیل توجه از سوی والدین و مربیان است و در دومی افزایش توجه به کودک. گرچه دلیل هر دو مورد یکی است.

انسان ها در همه گروه های سنی نیاز به توجه و محبت از سوی اطرافیان خود دارند که اگر این امر تحقق پیدا نکند، می تواند خود را در قالب رفتارهای نابهنجاری همچون پرخاشگری، بدرفتاری با همسالان، بددهانی و نیز کج خلقی با دیگران خود را نشان دهد.

از همین روی خوب است والدین و مربیان خود را سنجیده تا درک کنند که آیا به اندازه کافی نسبت به فرزند خود و یا متربیان خود توجه دارند یا نه؟ آیا این توجه به او به اندازه و متعادل است یا در مورد آن افراط و تفریط دارند!
 
2)مالکیت چیزی که متعلق به او نیست
مالکیت، یکی از اموری است که کودکان از بدو دو یا سه سالگی می آموزند و دوست دارند مالکیت خود را بر اشیای پیرامون خود اثبات کنند. از همین روی در این سنین غالباً برای حفظ مالکیت خود بر اسباب بازی هایشان، با کودکان دیگر درگیر می شوند. در زمانی که این وسایل متعلق به خود ایشان است، به خاطر همراهی والدین و اطرافیان در به دست آوردن آن وسایل، درگیری زیادی لازم ندارد و کودک ممکن است به راحتی آنچه را که مالک هست را به دست آورد ولی سخن در جایی است که گروهی از همسالان با هم بازی می کنند و در این میان وسایلی وجود دارد که متعلق به خود کودک نیست.

کودکی که مالکیت دیگری را درک نکرده است، برای رسیدن به آن وسایل و اسباب بازی دیگران شروع به استفاده از رفتارهای نابهنجاری همچون پرخاشگری، دعوا، کج خلقی با کودکان دیگر می کند. در این مواقع برخی از والدین و مربیان به خاط ساکت کردن او وسایل دیگری را به او می دهند و یا ممکن است از کودک دیگر آن وسایل و اسباب بازی را گرفته و به کودک بدخلق بدهند تا به گفته خودشان آرام شود. شاید این یک راه حل باشد، ولی این یک راه حل موقت و زودگذر است که ممکن است منجر به زیاده خواهی های او چه در کودکی و چه در دیگر دوران های زندگی او شود. از همین روی باید به دنبال یافتن راه حل های منطقی و مناسب در این موضوع گشت.
 
شاید یکی از راه حل های مناسب در این مورد آموزش مهارت های درست اجتماعی به اوست. کودک باید بیاموزد در جامعه ای زندگی می کند و خواهد کرد که در این جامعه قوانینی حاکم است و باید نسبت به این قوانین حتی اگر باب میل او نیست، سر  تسلیم فرود آورد. کودک باید بیاموزد که زندگی اجتماعی چارچوب ها و قوانین خود را دارد که باید در هر زمان و مکانی خود را بدان ملزم بدارد. از همین روی در این مواقع می تواند جامعه پذیری و در نهایت فرهنگ پذیری را در کودک پرورش داد و زمینه  موفقیت های اجتماعی را در او رقم زد.
 
این درگیری ها فرصت های مناسبی برای آموزش و تربیت آنهاست، چرا که در این مواقع کودک یاد می گیرد، حل کردن منطقی تعارض ها بهترین راه برون رفت از مشکلات است نه راه حل های غیرمنطقی همچون کج خلقی و بدرفتاری با دیگران.