هوش هیجانی، چهار زمینه را در بر می گیرد: خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه.
 

80 درصد موفقیت ها

گلمن، اظهار می دارد که هوش شناختی در بهترین شرایط، تنها ۲۰ درصد از موفقیت ها را باعث می شود و ۸۰ درصد آن به عوامل دیگری وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیت ها در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهند.
 
در واقع، هوش هیجانی، عدم موفقیت افراد با ضریب هوش بالا و همچنین موفقیت غیر منتظره افراد با هوش متوسط را تعیین می کند، یعنی افرادی با هوش عمومی متوسط و هوش هیجانی بالا، خیلی موفق تر از کسانی هستند که هوش عمومی بالا و هوش هیجانی پایین دارند.
 
پس، هوش هیجانی، پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرس ها می باشد. هوش هیجانی، ترکیب عاطفه با شناخت و هیجان با هوش است. بنابراین، هوش هیجانی، توانایی به کارگیری هیجان ها به منظور کمک به حل مشکلات و داشتن زندگی اثربخش تر است.
 

هوش هیجانی+ هوش شناختی

هوش هیجانی، بدون هوش شناختی یا هوش شناختی بدون هوش هیجانی، فقط بخشی از راه حل است. عقل همیشه باید با دل همراه باشد تا کاربردی مؤثر داشته باشد. هوش هیجانی، یعنی داشتن مهارت هایی برای شناخت خود و آگاهی از افکار، عواطف، احساسات و پیوستگی رفتاری، هوش هیجانی به آن دسته از مهارت ها اطلاق می شود که برای ارزیابی مجدد و هدایت به کار می برید تا باعث تغییر ماهوی و توانایی های شما برای تعالی، توسعه، هدایت و ایجاد احساس مثبت از زندگی شود.
 
احساسات انسانی، جنبه های پیچیده ای دارد. نتایج تحقیقات نشان دهنده هشت محور عمده احساسات، یعنی: ترس، شعف، مقبولیت، خشم، افسوس، نفرت، حیرت و توقع است. البته همه ما در زندگی روزانه، ده ها و گاهی صدها نوع از این احساسات را تجربه می کنیم و گاهی می توانیم این احساسات را کنترل یا سرکوب نماییم، علت بروز تعارضات نیز از همین جا سرچشمه می گیرد.
 

شخصیت= عقل و هیجان

به عبارتی، می توان گفت شخصیت افراد ترکیب درستی از عقل و هیجان است و معمولا سمبل عقل، بهره هوشی (IQ) و سمبل دل، هوش هیجانی (EQ) است. کلمن در کتاب هوش هیجانی خود به نقل از سالووی، توصیف مبنایی خود از هوش هیجانی را درباره استعدادهای فردی در پنج توانایی اصلی تشریح می نماید:
 
  1. شناخت عواطف شخصی: خودآگاهی، تشخیص هر احساسی به همان گونه که بروز می نماید. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش روان شناختی و ادراک خویشتن. ناتوانی در تشخیص احساسات راستین، ما را سردرگم می کند. افرادی که در مورد احساسات خود اطمینان و قطعیت دارند، بهتر می توانند زندگی خود را هدایت کنند.
  2. به کارگیری درست هیجان ها: قدرت تنظیم احساسات خود، توانایی است که بر حس خود آگاهی متکی می باشد. افرادی که از لحاظ این توانایی ضعف دارند، دایما با احساس ناامیدی و افسردگی دست به گریبان هستند، در حالی که افراد با مهارت بالا در این زمینه، با سرعت بسیار بیشتری قادرند ناملایمات را پشت سر بگذارند.
  3. برانگیختن خود : افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده می گیرند، بسیار مولد و اثربخش خواهند بود. برای عطف توجه، برانگیختن شخصی، تسلط به نفس خود و برای خلاق بودن لازم است سکان رهبری هیجان ها را در دست گرفت. توانایی دستیابی به مرحله غرق شدن در کار، انجام فعالیت های چشمگیر را میسر می گرداند.
  4. شناخت عواطف دیگران: همدلی، توانایی دیگری که بر خود آگاهی عاطفی متکی است، اساس مهارت مردم است. کسانی که از همدلی بالایی برخوردارند، به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته های دیگران است، توجه بیشتری نشان می دهند. این توان، آنها را در حرفه های تدریس، مدیریت و فروش، که مستلزم مراقبت و توجه به دیگران است، موفق می سازد.
  5. حفظ ارتباط ها: بخش عمده ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. این موارد توانایی هایی هستند که محبوبیت، رهبری و اثربخشی بین فردی را تقویت می کنند. این افراد در هرآنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران باز می گردد، به خوبی عمل می کنند؛ آنان، ستاره های اجتماعی هستند.
 
توصیف گلمن از هوش هیجانی، که در طول سال ها تحول یافته است، چهار زمینه را در بر می گیرد: خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه. وی بیست قابلیت مشخص ارایه می دهد که در قالب این چهار زمینه جای می گیرند. رویکردهای عملی، هوش هیجانی را بیشتر با توانایی های ذهنی تعریف می کند تا معنی وسیع قابلیت های اجتماعی.
 
در زمینه سازمان های توسعه منابع انسانی نیز این مفهوم به کار گرفته شده است تا مهارت های مهمی را که در محیط کار، غیر از قابلیت های تخصصی مربوط به شغل لازم است، معین نماید (کاروسو، مایر و سالووی، ۲۰۰۲، چرنیس و گلمن، ۲۰۰۱). با پیشرفت تحقیقات در مورد هیجان ها، مفهوم هوش هیجانی به تکامل خود ادامه می دهد ( سالووی و فلدمن بارت، ۲۰۰۲).
 
نویسندگان: رمضان حسن زاده و سیدمرتضی ساداتی کیا
 
منبع: کتاب «هوش هیجانی» (مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)