خودفروشی یکی از آثار دنیاگرایی است. 
 

1.طغیان

قرآن کریم همان گونه که درباره کافران سخن از غرق شدن در گرداب خطاها دارد و می فرماید:«احاطت به خطیئته»[1] ، درباره منافقان نیز سخن از غوطه ور شدن در گرداب طغیان و کور دلی دارد و می فرماید : « فی طغیانهم یعمهون ».

در جنگ عقل و وهم اگر عقل به اسارت وهم در آمد ، وهم میدان دار صحنه ادراکی نفس می شود و مجاری ادراک صحیح را می بندد و چنین انسانی هرگز به اندیشه صحیح راه نخواهد یافت . اندیشه های باطل صفحه نفس او را پر می کند و انسان در طغیان این اندیشه های واهی با کوردلی حرکت می کند.[2]
 
کسی که خود را بی نیاز دانسته و احتیاجی در خود احساس نمی کند، چنین شخصی دیگر به خدا توجهی نکرده و خود را کافی در رفع حوائج خویش می پندارد ، خود را یکه و تنها می بیند و افق دیدش از دایره دنیا فراتر نخواهد رفت. چنین شخصی دنیا را برگزیده و آخرت را سراب می پندارد.[3]
  
خداوند در قرآن خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید :« تو کفار را به صراط مستقیم رهنمون می شوی ، و  اما  آنان که به جهان دیگر ایمان نمی آورند ، از راه راست روی برگردانی می کنند . و اگر ما بخواهیم آنها را با روشهای گوناگون بیدار نماییم ، باز بیدار نمی شوند . چنانکه به ایشان رحم کرده و مشکلات آنها را برطرف نماییم ( عوض اینکه ایمان بیاورند ) سرگردان و کور کورانه و متحیر در طغیان خود بیشتر فرو می روند و یا اینکه بخواهیم با عذاب دنیوی مختصری آنها را به خود بیاوریم باز از طغیان دست بر نمی دارند .»[4]
  
در احادیث برای «طغیان» عواملی ذکر شده است از جمله : سیری شکم[5]،  ترک نماز[6]، تبعیت از خواهش های نفسانی[7]  و...که همگی انسان را طالب دنیا می کند.
  

2- سستی

از جمله موانع کرامت سستی و بی ارادگی در اطاعت خدا و ارتباط با او است و خود ناشی از توجه بیش از حد به دنیاست. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر خود می فرماید:«وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ »[8]؛( آن چنان که مأمور شده اى استقامت نما، و از هوى و هوسهاى آنان پیروى مکن، و بگو: «به هر کتابى که خدا نازل کرده ایمان آورده ام و مأمورم در میان شما عدالت کنم.)

بسیاری در ابتدا با دین همراهی می کنند . ولی همین که آزمایش هایی پیش می آید و دین داری با سختی مواجه می شود، سست شده و از مبانی حقّ عقب نشینی می کنند و هر روز خاکریزی جدید را تحویل دشمن می دهند تا به جایی که از ایمان خود نیز به کلّی دست می کشند . به همین خاطر در آیات زیادی به استقامت سفارش شده است .
 
چنانکه در جایی دیگر می فرماید:«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُون»[9]؛( به یقین کسانى که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است. سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است.)
 
از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود :« به رسول الله (صلی الله علیه وآله) عرض کردم من را وصیّت و سفارشی فرما ! آن حضرت فرمود: بگو پروردگار من الله است سپس بر این گفته خود استقامت نما و در ادامه فرمود: بعد بگو توفیقی جز از خدا ندارم و بر او توکّل کرده ام و به سوی او می شتابم . پس حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) فرمود : گوارا باد علم تو را ای ابا الحسن . به یقین  با این نصیحت  کلّ علم را نوشیدی و علم در وجودت سرازیر گردید.»[10] یعنی استقامت در راه هدف و دین و آیین حقّ آنقدر با ارزش است که با تمسّک به آن انسان به تمام علم دست می یابد و آگاهی نصیبش می شود که سزاوار این چنین سخنانی می شود .
 
بنابراین می توان گفت ، تعالیم اسلامی براین نکته تأکید دارند که سستی در امور مانع ارتباط شایسته ی انسان با خدا شده و در نتیجه انسان را دل بسته ی ظواهر دنیوی کرده و از جایگاه ویژه ی خود دور کرده و موجبات از دست دادن کرامت نفس را فراهم می آورد.
  

 3-  خودفروشی

انسان اگر جایگاه خود را در نظام آفرینش نداند، شأن و مقام خود را پایین آورده، به دست خود، نرخ و بهای خویش را پایین خواهد آورد. امیرالمومنین(علیه السلام) پایین­ترین بهای انسان را بهشت دانسته، رضایت انسان به کمتر از آن را خسارت و فروختن خود به کمتر از قیمت واقعی می­داند: «إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا»[11].
 
خودفروشی یعنی خود را به دنیا فروختن؛ به مقام دنیا، ثروت دنیا، شهوت دنیا، مقام دنیا، لذت دنیا و ... که بد‌ترین خسارت است: «وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْیَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً وَ مِمَّا لَکَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضاً» [12]

پی نوشت:
[1]. سوره بقره (2)آیه 81.
[2]. جوادی آملی ، عبد الله، تفسیر تسنیم ،چاپ ششم ، قم ، اسراء، 1386ش ، ج 2 ، ص 291 .
[3]. سوره نازعات (79)آیات39-37.
. سوره مؤمنون (23)آیات75-73.
[5]. مجلسی ، محمّد باقر ، بحار الانوار، بیروت ، دار الوفاء ، 1404ق. ج 63 ، ص 336 .
[6]. همان ، ج 6 ، ص 64 .
[7]. همان ، ج 14 ، ص 326 .
[8]. سوره شوری(42) آیه 15.
[9]. سوره فصلت(41) آیه30.
[10]. مجلسی ، محمد باقر ، بحارالانوار، ج 40 ، ص 175 .
[11]. نهج البلاغه (ترجمه محسن فارسی)، ح456.
[12]. همان، خ32.