افراد دنیاگرا، افرادی هستند که تمام زندگی خود را محدود به دنیای مادی می دانند. 
 

1-خودفروشی

برخی انسان­ها آن­قدر شأن و منزلت خود را پایین می­آورند که وجود خود را که اعجوبه آفرینش بوده و جهان با این عظمت پیش­در­آمد آفرینش این مخلوق شگفت­انگیز می­باشد، به پست­ترین و کم­ارزش­ترین چیزهای دنیوی می­فروشندو کرامت نفس خویش را خدشه دار می سازند. امیر مؤمنان(علیه السلام) چنین آدم­هایی را احمق­ترین انسان­ها می­داند: «مِنَ النّاسِ مَن یَبیعُ نَفسَهُ بِالدَّراهِم وَ الدَّنانیرِ وَ مِنَ النّاسِ مَن یَبیعُ نَفسَهُ بِأَحقَرِ الأَشیاءِ وَ أَهوَنِهَا ...وَ هؤلاءِ فِی الحَقیقَةِ أَحمَقُ النّاسِ» [1]؛( برخی از مردم کسانی هستند که خودشان را به درهم و دینار می فروشند و برخی هم خود را به پست ترین اشیاء ها و هواهای (دنیوی) می فروشند و در حقیقت این دسته از مردم احمق ترین انسان ها می باشند.)
 

2-  لذت­ گرایی

یکی دیگر از آثار دنیاطلبی، لذت­ گرایی در دنیا و فراموش کردن هدف متعالی انسانی خود می­باشد. مکتب فکری لذت­گرایی معتقد است انسان هر چیزی و هر کاری را براساس لذت و لذت‌گرایی برمی‌گزیند که آغاز و فرجام زندگی سعادتمندانه به­شمار می‌رود. [2] در واقع انسان صرفاً به­دنبال لذت‌های دنیوی است.  
در این مکتب، انسان رسالتی جز لذت بردن از دنیا ندارد و از انسان دارای کمالات و فضایل و انسانی که اهل ایثار، شهامت، گذشت، جود، سخاوت و کرم باشد، خبری نیست؛ از انسانی که با استفاده از عمر محدود دنیوی خود، بتواند به اوج انسانیت رسیده و تجلی و نمایان­گر صفات کمال الهی باشد، خبری نیست؛ تنها با انسانی سر و کار داریم که هیچ همّ و غمی جز فکر کردن به لذت و شهوت و خوش­گذرانی و عیش دنیوی ندارد.
 
  درنگاه امیرالمومنین (علیه السلام) ، لذتی که آتش و عذاب درپی داشته باشد، اصلاً لذت محسوب   نمی شود؛ در واقع هر لذتی کمتر از لذت بهشتی، پست و کم­ارزش تلقی می­شود: «مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ کُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَةٌ.»[3]
 
با توجه به این کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) لذت گرایی انسان را شیفته ی دنیا کرده و مظاهر دنیوی انسان را به جایگاهی می رساند که دیگر ارزش های وجودی خویش را نشناخته و کرامت نفس خویش را از دست می دهد.
 

3-  زندگی حیوانی

زندگی برخی انسان­ها با یک زندگی حیوانی تناسب بیشتری دارد؛ یعنی همان اهداف و اغراضی را دنبال می‌کنند که حیوانات به­دنبال آن هستند. انسانی که تمام همت و تلاش او برخورداری از لذت‌های غریزی صرف، مثل خوردن و آشامیدن باشد: «یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعام»[4] ؛زندگی او یک زندگی حیوانی بیش نبوده و با کرامت انسانی فرسنگ­ها فاصله دارد.

امام ‌خمینی(رحمه الله علیه)، انسان را در بدو آفرینش، حیوان بالفعل می‌داند که به اداره شهوت و غضب خود می‌پردازد و اگر تحت تربیت مربی و معلمی قرار نگیرد، یک حیوان عجیب و غریبی خواهد شد که در مقام حیوانیت، از همه قوی‌تر و کامل‌تر خواهد شد و جز پیروی از هوای نفس، شأن دیگری نداشته و هیچ کدام از اخلاق فاضله و اعمال صالحه در او بروز نخواهد کرد؛ بلکه فطرت الهی او نیز خاموش گردیده، تمام مراتب حق، زیر پای هواهای نفسانی پایمان گردیده و در عالم آخرت، خود را جز حیوان یا شیطان، چیز دیگری نیابد و از انسان و انسانیت یادی نکند.[5]
 
انسان‌هایی که هدفی جز تأمین نیازهای غریزی و حیوانی خویش ندارند، هزاران سال هم در دنیا زندگی کنند، ذره‌ای از مقام انسانیت و کرامت انسانی را درک نخواهند کرد و هرچه بیشتر عمر کنند، به حیوانیت نزدیک‌تر خواهند شد؛ زیرا تمام وجود انسان را در حیوانیت و نیازهای حیوانی خلاصه کرده‌اند. در واقع به تعبیر شهید مطهری، دچار مسخ روحی و معنوی شده و تبدیل به حیوانی گشته­اند که در عالم حیوانی، به آن بدی و کثافت وجود نداشته باشد: «بَلْ هُمْ أَضَل»[6] .به اعتقاد وی، اگر خصایص اخلاقی و روانی یک انسان، خصایص اخلاقی یک درنده گردد، چنین شخصی روحش حقیقتاً مسخ و تبدیل به یک حیوان شده است.[7]
 

4-  نگاه استقلالی به دنیا

نگاه به دنیا مانند نگاه به آینه است؛ گاهی انسان به­صورت مستقل به آینه نگاه می‌کند و کار با مرآتیت و نشانگر بودن آن ندارد. ممکن است در این نگاه، توجه معطوف به جنس شیشه آینه، کیفیت آن، تزئینات اطراف آن و ... شود. در این نگاه، اصلاً توجه به تصویر خود در آینه نداریم؛ چراکه نگاه‌های مستقل به خود آینه، ما را از نگاه‌های دیگر منصرف می‌کند.
 
اما اگر توجه ما معطوف به مرآتیت و حکایت‌گری آینه شود، دیگر از نگاه استقلالی به آن غافل خواهیم بود. دنیا نیز چنین ویژگی‌ای دارد؛ بعضی‌ها نگاه­هاشان به آن، نگاه به یک پدیده مستقل بوده و تمام توجه آنها به خود دنیا و امورات آن معطوف است. چنین افرادی از ابزار و وسیله بودن دنیا برای اهداف متعالی غافل خواهند بود. افرادی هم هستند که برای دنیا شأن مستقلی قائل نبوده و تمام شئون آن را ابزار و وسیله برای یک هدف بالا و والا می‌دانند.
 
پس اگر دنیا و امورات آن به­گونه‌ای باشد که انسان را به خود مشغول و از هدف اصلی انسان که رسیدن به جایگاه رفیع کرامت انسانی است، بازدارد و به آن به دیده یک هدف نگریسته شود، چنین دنیایی نه­تنها موجب رشد انسان نبوده، بلکه آسیب‌رسان و سد راه پیشرفت و تعالی انسانی می‌باشد؛ اما اگر وسیله و ابزاری برای رسیدن به کرامت ویژه انسانی باشد، بسیار پسندیده و مطلوب است و لحظه لحظه آن، فرصتی برای رسیدن به هدف عالی انسانی است.

پی نوشت:
[1]. محمد خوانساری ، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ،قم ،  کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1304ش.ج20،ص173
[2]. احمد رهنمایی، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، چاپ دوم ،قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1388ش.ص208
[3]. نهج البلاغه (ترجمه محسن فارسی)، ح387.
[4]. سوره محمد (47)آیه12.
[5]. روح الله خمینی ، همان کتاب ، صص169-168.
[6].سوره اعراف (7)آیه179.
[7]. ­­مطهری،  مرتضی، انسان کامل، چاپ سوم، تهران، صدرا، 1385ش.صص25-24.