هوش هیجانی از مجموعه ای از مهارت ها تشکیل شده است و اکثر آنها را می توان از طریق آموزش و پرورش بهبود بخشید.
 

هوش هیجانی و آموزش و پرورش

 نظام آموزشی، یکی از انواع نظام های اجتماعی است که به جرأت می توان گفت عمده ترین، اساسی ترین و کلیدی ترین نظام اجتماعی است. آموزش و پرورش و آموزش عالی به عنوان یک مفهوم و ابزار عام در قالب نظام آموزشی هر جامعه مصداق پیدا کرده و از مؤلفه های عمده خصوصیات ملی محسوب می شوند.
 

نظریه های جدید در آموزش و پرورش

چنانچه طبق نظریه های معاصر، در حیطه اقتصاد، آموزش و پرورش و آموزش عالی نقش اساسی در ساختار و معادله رشد پایدار کشورها را ایفا می نمایند. مطالعات انجام شده نیز نشان داده اند که بین رشد اقتصادی و توسعه آموزش و پرورش، به خصوص در سطوح دبیرستانی و دانشگاهی، همبستگی و رابطه مستقیمی وجود دارد و فقر اقتصادی و فقر آموزش و پرورش به یکدیگر پیوسته اند.
 
امروزه، مدیریت آموزشی، برای جبران نزول کیفی آموزش و پرورش ناشی از توجه به مشکلات کمی، یک الزام است و ابعاد وسیع و پیچیدگی وظایف آموزشی، به مدیرانی با عمق نظر، بینش، انعطاف پذیری و مجهز به دانش مدیریت نیاز دارد. با توجه به نتایج بررسی ها و مطالعات به نظر می رسد که هوش هیجانی مدیران، به عنوان یک عامل واسطه ای و سازمان دهنده، می تواند موجب بهبود عملکرد هر سازمانی، از جمله آموزش و پرورش شود.
 

مهارت در مولفه های هوش هیجانی

ایجاد مهارت در مؤلفه های هوش هیجانی و به کارگیری این مهارت ها از جمله خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه در محیط آموزش و پرورش، ایجاد پیشرفت شغلی و تعهد سازمانی، مقابله با بحران ها و استرس های شغلی و در نتیجه، ارتقای سلامت روانی مدیران، شناسایی رابطه بین هوش هیجانی و خصوصیات جمعیت شناختی مدیران از نظر سطح معناداری با عدم معناداری و استفاده از نتایج مؤثر آن از سوی سازمان آموزش و پرورش جهت انتخاب مدیران و برنامه ریزی جهت ارتقای سطح هوش هیجانی مدیران و در نهایت، ارتقای میزان موفقیت سازمانی و الگوبرداری سایر سازمانهای آموزشی، از دیگر فواید استفاده از هوش هیجانی می باشد.
 
در اوایل ۱۹۹۰، از مدارس خواسته شد کودکان را اجتماعی و مسئولیت پذیر تربیت کنند. برای این منظور، مجموعه ای از مهارت ها، از جمله مهارت برای مشارکت گروهی، تصمیم گیری و آگاهی اجتماعی، شناسایی شدند که به کودکان اجازه می داد به عنوان دانش آموز و شهروند در جهان حرکت کنند. این کار، سرآغازی شد تا دانش نظری و پژوهشی با چشم انداز طراحی شده برخوردار از حمایت قوی در هم بیامیزد و در وارد ساختن اندیشه های نو به جریان اصلی آموزش و پرورش کمک کند.
 

مهارت های تشکیل دهنده هوش هیجانی

هوش هیجانی از مجموعه ای از مهارت ها تشکیل شده است و اکثر آنها را می توان از طریق آموزش و پرورش بهبود بخشید. به این ترتیب، تعجبی ندارد که به مدارس باید به عنوان نخستین جایگاه ارتقای هوش هیجانی، توجه کنیم، گلمن، مدارس را تنها مکانی می داند که اجتماع برای نواقص کودکان از لحاظ شایستگی هیجانی و اجتماعی می توانند به آن روی آورند. به هر حال، یادگیری مهارت های هیجانی در خانه شروع می شود و کودکان در وضعیت های آغازین هیجانی به مدرسه وارد می شوند. بنابراین، مدارس با چالش تدریس و همین طور اصلاح مهارت های هیجانی کودکان روبه رو هستند. این چالش می تواند با تزریق باسوادی هیجانی به برنامه استاندارد و همین طور ایجاد جو تحصیلی همراه باشد که تحول و کاربست مهارت های هیجانی را شکوفا می سازند.
 
به خاطر اینکه اکثر کودکان به مدرسه می روند، تمرکز تلاش ها در مورد ارتقای شایستگی اجتماعی و پیشگیری از رفتارهای مسئله دار، معنادار است. مدارس، همچنین، جایگاهی آرمانی برای پیشگیری است، زیرا پژوهش نشان می دهد که پیشرفت تحصیلی پایین، عامل عمده خطرپذیری برای هجوم رفتارهای مسئله دار مثل سوء مصرف مواد و بزهکاری است. بنابراین، تلاش های پیشگیرانه مدرسه مدار می توانند از رشد رفتارهای مسئله دار جلوگیری کنند و سلامت روانی را بالا ببرند.
 

نقش مدارس در افزایش هوش هیجانی

اگرچه می دانیم که نقش مدارس در پیشگیری از رفتارهای مسئله دار و ارتقای سلامت روانی به چه میزان مهماند، گستره چنین تلاش هایی بسیار متنوع است. شش نوع برنامه مدرسه ای برای کودکان سن ابتدایی و نوجوانان شناسایی شده اند: (الف) راهبردهای سازمانی سطح مدرسه، (ب) ساختار و جو کلاس درس، (پ) برنامه های افزایش شایستگی اجتماعی، (ت) برنامه های پیشگیری هدفدار، (ث) برنامه های جامع ( آموزش و سلامت و (ج) راهبردهای چند مؤلفه ای.
 
هدف راهبردهای سازمانی سطح مدرسه کمک به ایجاد روابط مشترک و بارور بین امانت داران اصلی در مدرسه (یعنی مدیران، آموزگاران، والدین و دانش آموزان) است. این روابط می توانند در هنگاهنگ سازی تلاش های پیگیرانه، به مدرسه کمک کنند و برای یادگیری و ارتقای سلامت روانی، جوی هدایتگر به وجود آورند. وقتی به زمینه هایی مانند سیگار کشیدن و مصرف سایر مواد پرداخته می شود، این روابط اهمیت خاص پیدا می کنند. برنامه رشد مدرسه ای جیمر کامر، و پروژه اقدام مثبت از طریق آموزش و پرورش کل نگر (PATHE)۲، نمونه هایی از راهبردهای طراحی و تحول سازمانی سطح مدرسه ای هماهنگ شده، امیدبخش هستند.
 
برنامه های پیشگیری که بر ساختار وجود کلاس درس تمرکز دارند، در پی بالا بردن عملکرد آموزشگاهی و رفتار اجتماعی دانش آموزان هستند. این برنامه ها سعی دارند با افزایش فرصت های کلاس درس برای مشارکت فعال در یادگیری و پرورش و روابط حمایتی با ما بزرگسالان و همسالان به این هدف برسند. موفقیت برای همه (SFA)'، نمونه ای از چنین برنامه ای، بر ارائه برنامه آموزش با کیفیت عالی، سنجش مکرر کودکان برای اطمینان از پیشرفت کافی و همکاری با والدین تأکید دارد. پروژه رشد کودک، پروژه رشد اجتماعی بستل و پروژه محیط انتقالی مدرسه، نمونه های دیگری از برنامه های پیشگیری موفق در سطح سازمانی مدرسه هستند.
 
ادامه دارد...
 
منبع: هوش هیجانی (مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)،  رمضان حسن زاده و سیدمرتضی ساداتی کیا، صص 90-93، دانژه، تهران، اول، 1390