سخاوت و بخشش امام حسن مجتبی (علیه السلام)
یکی از درس هایی که می توان از سیره عملی امام مجتبی(علیه السلام) فرا گرفت درس سخاوت و بخشش است. پرداختن به این بعد از ابعاد شخصیتی حضرت مجتبی(علیه السلام) از آن جهت موضوعیت دارد که گسترش مسئله سخاوت و نهادینه کردن آن، گذشته از اینکه روح بلند مهرورزی را در جامعه رشد می دهد، باعث رفع مشکلات اقتصادی و مالی در جامعه نیز خواهد شد. در این مطلب با گوشه ای از سخاوت و بخشش امام حسن مجتبی (علیه السلام) آشنا خواهیم شد.
تمام معصومین(ع) در سخاوت مانند سایر فضیلت های اخلاقی سرآمد تمام انسانها بوده و هستند.
مقدمه
بی تردید اگر روح سخاوت و بخشندگی در جامعه رواج پیدا کند و مردم از صفت زشت و ناپسند بخل خود را پاک کنند، امید تازه ای در جامعه دمیده و بسیاری از مشکلات روحی و روانی برطرف خواهد شد؛ زیرا جامعه ای که مردمش بخشنده باشند، در حق هم ظلم نکرده، حقوق یکدیگر را پایمال نخواهند کرد و در غم هم شریک شده و برای رفع گرفتاری های یکدیگر زحمت خواهند کشید؛ اما مردم جامعه ای که دچار سرطان بخل شده باشند، به طور قطع در رعایت حقوق یکدیگر کوششی نکرده، همواره برای جمع کردن ثروت بیش تر بر یکدیگر سبقت خواهند گرفت.
خدای متعال در قرآن کریم به انسان بخیل وعدۀ عذاب داده و بخل را به عنوان یکی از بدترین دردهای روحی انسان ها معرفی کرده است: «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ یبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ منْ فضْلِهِ هوَ خَیراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لِلَّهِ میراثُ السماواتِ وَ الْأَرْض وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ»[1]؛ «کسانی که بخل می ورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمی کنند، گمان نکنند این کار به سود آنهاست؛ بلکه برای آنها شرّ است. به زودی در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به گردن شان می افکنند، و میراث آسمان ها و زمین از آن خداست؛ و خداوند از آنچه انجام می دهید، آگاه است.»
در روایات زیادی از سخاوت و شخص سخی تمجید شده است. به عنوان نمونه رسول خدا می فرمایند: «>السَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ قَرِیبٌ مِنَ الْجَنَّةِ بَعِیدٌ مِنَ النَّارِ وَ الْبخِیلُ بعِیدٌ مِنَ اللَّهِ بَعِیدٌ مِنَ النَّاسِ بَعِیدٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِیبٌ مِنَ النَّارِ وَ الْجاهِلُ السخِبیُّ أَحبُّ إِلَی اللَّهِ مِنَ الْعَابِدِ الْبَخِیل؛[2] بخشنده و سخی به خدا، مردم و بهشت نزدیک و از آتش دور است و بخیل از خدا، مردم و بهشت دور و به آتش (دوزخ) نزدیک و جاهل سخی نزد خدا از عابد بخیل برتر است.»
تمام معصومین(ع) در سخاوت مانند سایر فضیلت های اخلاقی سرآمد تمام انسانها بوده و هستند. خدای متعال می فرماید: «وَ یؤْثِرُونَ عَلی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کان بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[3]؛ «و آنها را بر خود مقدم می دارند، هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند. کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند، رستگارانند!» در شأن نزول این آیۀ شریفه نقل شده است: مردی به رسول خدا(ص) اظهار گرسنگی کرد. حضرت شخصی را فرستاد تا از منزل یکی از همسرانش غذایی بیاورد؛ اما غذایی یافت نشد، پس فرمود: کیست که امشب این مرد را میهمان کند؟ در این لحظه امیرمؤمنان(ع) عرض کرد: من او را میهمان می کنم.
امام به منزل آمد و از همسر بزرگوارش پرسید: آیا غذایی داریم تا مرد گرسنه ای را سیر کنیم؟ حضرت فاطمه(ع) عرض کرد: غذای کمی که بچه ها بخورند، موجود است؛ اما میهمان را مقدم می داریم. هنگامی که سفرۀ غذا پهن شد، امیرمؤمنان چراغ را خاموش و وانمود کرد که در حال خوردن غذاست. حضرت این کار را به این جهت انجام داد تا آن مرد گرسنه از او شرم نکند و به خاطر کمبود غذا خجالت نکشد و سیر غذا بخورد. میهمان با خاطری آسوده غذایش را خورد تا سیر شد.
رسول خدا(ص) فردای آن شب بعد از نماز، وقتی به امیرمؤمنان (ع) نگاه کرد، قطرات اشک از چشم ها بر محاسن مبارکش جاری شد و فرمود: ای اباالحسن! دیشب خداوند از عمل شما راضی شد و این آیه را نازل فرمود: «وَ یؤثِرُونَ علی انفُسِهِم وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة»؛ «دیگران را بر خویش مقدم می دارند، اگرچه خود تنگدست و گرسنه باشند.»[4]
در روایتی ابن عباس از قول رسول خدا(ص) نقل کرده است که حضرت فرمودند: «>أَنَا أَدِیبُ اللَّهِ وَ عَلِی أَدِیبِی أَمَرَنِی رَبی بالسَّخَاءِ وَ الْبرِّ وَ نَهَانِی عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ وَ مَا شَی ءٌ أَبغَضَ إِلَی اللَّه عزَّ وَ جلَّ منَ الْبخْلِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ إِنَّهُ لَیفْسِدُ الْعَمَلَ کمَا یفْسِدُ الطِّینُ الْعَسَل؛[5] من تأدیب شدۀ خدایم و علی تأدیب شدۀ من است. پروردگار مرا به سخاوت و نیکی کردن امر فرمود و از بخل و جفا کردن نهی نمود؛ هیچ چیز نزد خدای متعال مبغوض تر از بخل و بد اخلاقی نیست؛ به درستی که بخل و بداخلاقی عمل را فاسد می کنند، همان گونه که خاک عسل را فاسد می کند.»
خدای متعال در قرآن کریم به انسان بخیل وعدۀ عذاب داده و بخل را به عنوان یکی از بدترین دردهای روحی انسان ها معرفی کرده است: «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ یبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ منْ فضْلِهِ هوَ خَیراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لِلَّهِ میراثُ السماواتِ وَ الْأَرْض وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ»[1]؛ «کسانی که بخل می ورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمی کنند، گمان نکنند این کار به سود آنهاست؛ بلکه برای آنها شرّ است. به زودی در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به گردن شان می افکنند، و میراث آسمان ها و زمین از آن خداست؛ و خداوند از آنچه انجام می دهید، آگاه است.»
در روایات زیادی از سخاوت و شخص سخی تمجید شده است. به عنوان نمونه رسول خدا می فرمایند: «>السَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ قَرِیبٌ مِنَ الْجَنَّةِ بَعِیدٌ مِنَ النَّارِ وَ الْبخِیلُ بعِیدٌ مِنَ اللَّهِ بَعِیدٌ مِنَ النَّاسِ بَعِیدٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِیبٌ مِنَ النَّارِ وَ الْجاهِلُ السخِبیُّ أَحبُّ إِلَی اللَّهِ مِنَ الْعَابِدِ الْبَخِیل؛[2] بخشنده و سخی به خدا، مردم و بهشت نزدیک و از آتش دور است و بخیل از خدا، مردم و بهشت دور و به آتش (دوزخ) نزدیک و جاهل سخی نزد خدا از عابد بخیل برتر است.»
تمام معصومین(ع) در سخاوت مانند سایر فضیلت های اخلاقی سرآمد تمام انسانها بوده و هستند. خدای متعال می فرماید: «وَ یؤْثِرُونَ عَلی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کان بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[3]؛ «و آنها را بر خود مقدم می دارند، هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند. کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند، رستگارانند!» در شأن نزول این آیۀ شریفه نقل شده است: مردی به رسول خدا(ص) اظهار گرسنگی کرد. حضرت شخصی را فرستاد تا از منزل یکی از همسرانش غذایی بیاورد؛ اما غذایی یافت نشد، پس فرمود: کیست که امشب این مرد را میهمان کند؟ در این لحظه امیرمؤمنان(ع) عرض کرد: من او را میهمان می کنم.
امام به منزل آمد و از همسر بزرگوارش پرسید: آیا غذایی داریم تا مرد گرسنه ای را سیر کنیم؟ حضرت فاطمه(ع) عرض کرد: غذای کمی که بچه ها بخورند، موجود است؛ اما میهمان را مقدم می داریم. هنگامی که سفرۀ غذا پهن شد، امیرمؤمنان چراغ را خاموش و وانمود کرد که در حال خوردن غذاست. حضرت این کار را به این جهت انجام داد تا آن مرد گرسنه از او شرم نکند و به خاطر کمبود غذا خجالت نکشد و سیر غذا بخورد. میهمان با خاطری آسوده غذایش را خورد تا سیر شد.
رسول خدا(ص) فردای آن شب بعد از نماز، وقتی به امیرمؤمنان (ع) نگاه کرد، قطرات اشک از چشم ها بر محاسن مبارکش جاری شد و فرمود: ای اباالحسن! دیشب خداوند از عمل شما راضی شد و این آیه را نازل فرمود: «وَ یؤثِرُونَ علی انفُسِهِم وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة»؛ «دیگران را بر خویش مقدم می دارند، اگرچه خود تنگدست و گرسنه باشند.»[4]
در روایتی ابن عباس از قول رسول خدا(ص) نقل کرده است که حضرت فرمودند: «>أَنَا أَدِیبُ اللَّهِ وَ عَلِی أَدِیبِی أَمَرَنِی رَبی بالسَّخَاءِ وَ الْبرِّ وَ نَهَانِی عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ وَ مَا شَی ءٌ أَبغَضَ إِلَی اللَّه عزَّ وَ جلَّ منَ الْبخْلِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ إِنَّهُ لَیفْسِدُ الْعَمَلَ کمَا یفْسِدُ الطِّینُ الْعَسَل؛[5] من تأدیب شدۀ خدایم و علی تأدیب شدۀ من است. پروردگار مرا به سخاوت و نیکی کردن امر فرمود و از بخل و جفا کردن نهی نمود؛ هیچ چیز نزد خدای متعال مبغوض تر از بخل و بد اخلاقی نیست؛ به درستی که بخل و بداخلاقی عمل را فاسد می کنند، همان گونه که خاک عسل را فاسد می کند.»
سخاوت و بخشش امام حسن مجتبی (علیه السلام)
1. سخاوت امام حسن (ع)
ابوهارون می گوید: به اتفاق جمعی از حجاج وارد مدینه شدیم. گفتیم خوب است خدمت امام حسن (ع) برسیم. شرفیاب حضور حضرت شدیم و گزارشی از سفر خود به ایشان عرض کردیم. پس از خداحافظی، امام برای هر کدام از ما چهار صد سکه فرستاد. ما به فرستادۀ حضرت گفتیم: ما که نیازی نداریم. فرستاده اش گفت: احسان امام را رد نکنید.
ما خود دوباره خدمت حضرت رسیدیم و عرض کردیم: وضع مالی ما خوب است و نیازی به پول هایی که فرستادید، نداریم. حضرت فرمود: مرحمتی مرا باز نگردانید و من اگر بدین حال نبودم و مشکل مالی نداشتم، این مقدار برای شما کم بود؛ اما به شما هدیه ای دادم و این اخلاق را از حضرت حق آموخته ام که چون روز عرفه می رسد، می گوید: بندگانم پریشان نزد من آمده و خواستار رحمت من هستند، من شما را گواه می گیرم که نیکوکاران شان را بخشیدم و شفاعت نیکوکاران را دربارۀ بدکاران پذیرفتم.[6]
ما خود دوباره خدمت حضرت رسیدیم و عرض کردیم: وضع مالی ما خوب است و نیازی به پول هایی که فرستادید، نداریم. حضرت فرمود: مرحمتی مرا باز نگردانید و من اگر بدین حال نبودم و مشکل مالی نداشتم، این مقدار برای شما کم بود؛ اما به شما هدیه ای دادم و این اخلاق را از حضرت حق آموخته ام که چون روز عرفه می رسد، می گوید: بندگانم پریشان نزد من آمده و خواستار رحمت من هستند، من شما را گواه می گیرم که نیکوکاران شان را بخشیدم و شفاعت نیکوکاران را دربارۀ بدکاران پذیرفتم.[6]
2. حفظ آبروی سائلین
یکی از ضرورت های ارزشمند اخلاقی، حفظ آبرو و شخصیت نیازمندان و درخواست کنندگان است. روزی شخصی خواست تا حاجتش را به امام حسن(ع) بیان کند، امام فرمودند: خواسته ات را بنویس و بیاور. وقتی او نامه اش را نوشت و تحویل داد، حضرت دو برابر آنچه را نوشته بود، به او عطا کرد. حاضران عرض کردند: چه نامۀ پر برکتی بود، حضرت فرمودند: «بِرکتُها عَلَینا اعْظَمُ حینَ جَعَلَنا لِلْمَعْروفِ اهلًا اما عَلِمْتَ انَّ الْمَعْروفَ ما کانَ ابْتِداءً مِنْ غَیرِ مَسْأَلَةٍ؛[7] برکت آن برای ما بیش تر است؛ چراکه ما را جایگاه و صاحب نیکی دانسته و به امید بخشش به سوی ما آمده است. آیا نمی دانی نیکی آن است که پیشاپیش، بدون درخواست انجام شود؟»
3. بردۀ سخاوتمند
روزی امام حسن(ع) از کنار باغ های مدینه می گذشت، دید غلام سیاهی قرص نانی را برای نهار خود آورده؛ ولی یک لقمه خود خورد و لقمه ای به سگی که کنارش بود، داد. امام از او پرسید: چرا نصف طعام را به سگ دادی؟ عرض کرد: خجالت کشیدم که او به من نگاه کند و من تنها غذا بخورم.
امام پرسیدند: غلام که هستی؟ گفت: ابان بن عثمان. حضرت پرسید: باغ مال کیست؟ گفت: از همان شخص. حضرت فرمود: تو را سوگند می دهم که همین جا بمانی تا من برگردم. حضرت رفت و غلام و باغ را از صاحبش خرید و برگشت و به غلام فرمود: من تو را خریدم. غلام گفت: در خدمت تان هستم. حضرت فرمود: «وَ قَدْ اشْتَرَیتُ الْحائِطَ و انْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ و الْحائطُ هبَةٌ مِنّی الَیک؛ باغ را خریدم و تو در راه خدا آزاد هستی و باغ هم هدیه ای است از من به تو.»[8]
همچنین نقل شده است که روزی امام حسن (ع) هنگام غذا خوردن، لقمه ای می خورد و لقمه ای پیش سگی که نزد ایشان بود، می انداخت. مردی گفت: ای پسر رسول خدا! آیا اجازه می دهید این سگ را از اینجا دور کنم؟ حضرت فرمود: «>دَعْهُ انِّی لَأَسْتَحْی مِنَ اللّهِ تعالی انْ یکونَ ذو روحٍ ینْظُرُ وَجْهی و انَا آکلٌ ثُمَّ لا اطْعِمُهُ؛ رهایش کن! من از خدای بزرگ شرم می کنم که جانداری به صورتم نگاه کند و من در حال خوردن باشم و به او غذا ندهم.»[9]
امام پرسیدند: غلام که هستی؟ گفت: ابان بن عثمان. حضرت پرسید: باغ مال کیست؟ گفت: از همان شخص. حضرت فرمود: تو را سوگند می دهم که همین جا بمانی تا من برگردم. حضرت رفت و غلام و باغ را از صاحبش خرید و برگشت و به غلام فرمود: من تو را خریدم. غلام گفت: در خدمت تان هستم. حضرت فرمود: «وَ قَدْ اشْتَرَیتُ الْحائِطَ و انْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ و الْحائطُ هبَةٌ مِنّی الَیک؛ باغ را خریدم و تو در راه خدا آزاد هستی و باغ هم هدیه ای است از من به تو.»[8]
همچنین نقل شده است که روزی امام حسن (ع) هنگام غذا خوردن، لقمه ای می خورد و لقمه ای پیش سگی که نزد ایشان بود، می انداخت. مردی گفت: ای پسر رسول خدا! آیا اجازه می دهید این سگ را از اینجا دور کنم؟ حضرت فرمود: «>دَعْهُ انِّی لَأَسْتَحْی مِنَ اللّهِ تعالی انْ یکونَ ذو روحٍ ینْظُرُ وَجْهی و انَا آکلٌ ثُمَّ لا اطْعِمُهُ؛ رهایش کن! من از خدای بزرگ شرم می کنم که جانداری به صورتم نگاه کند و من در حال خوردن باشم و به او غذا ندهم.»[9]
4. نهایت سخاوت
در کتاب «ارشاد القلوب» دیلمی آمده است: کسی از امام حسن(ع) کمک خواست، امام پنجاه هزار درهم به او عطا کرد. آن شخص کارگری آورد که آن پول ها را ببرد. امام کرایۀ آن کارگر را نیز پرداخت کرد و فرمود: «>تَمامُ الْمُرُءَةِ اعْطاءُ الْمأجِرَةِ لِحَمْلِ الصَّدقَةِ؛[10] تمام و کمال مردانگی پرداخت کرایۀ حمل صدقه است.»[11]
پی نوشت ها:
[1] آل عمران/ 180.
[2] ارشاد القلوب، ج 1، ص 136.
[3] حشر/ 9.
[4] بحار الانوار، ج 41، ص 34، ح 6.
[5] همان، ج 16، ص 231.
[6] تاریخ دمشق، ابی القاسم علی بن الحسن بن عساکر، دار الفکر، بیروت، 1416 ق، ص 151، ح 254.
[7] احقاق الحق، ج 11، ص 147.
[8] همان، ج 19، ص 343.
[9] ریاض الابرار فی مناقب الائمة الاطهار، نعمت الله جزائری، نشر التاریخ العربی، بیروت، 1427ق، ج 1، ص 116.
[10] ارشاد القلوب، ج 1، ص 270.
[11] همان.
پی نوشت ها:
[1] آل عمران/ 180.
[2] ارشاد القلوب، ج 1، ص 136.
[3] حشر/ 9.
[4] بحار الانوار، ج 41، ص 34، ح 6.
[5] همان، ج 16، ص 231.
[6] تاریخ دمشق، ابی القاسم علی بن الحسن بن عساکر، دار الفکر، بیروت، 1416 ق، ص 151، ح 254.
[7] احقاق الحق، ج 11، ص 147.
[8] همان، ج 19، ص 343.
[9] ریاض الابرار فی مناقب الائمة الاطهار، نعمت الله جزائری، نشر التاریخ العربی، بیروت، 1427ق، ج 1، ص 116.
[10] ارشاد القلوب، ج 1، ص 270.
[11] همان.
منبع : مبلغان » اردیبهشت و خرداد 1397 - شماره 227 , ظهیری، علی اصغر
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}