کارکردهای حمایتی خانواده (بخش اول)

خانواده در کنار کارکردهای مهمی که دارد، کارکرد حمایتی نیز دارد که به گونه ای موجب آرام بخش بودن نهاد خانواده نسبت به دیگر نهادهای اجتماعی است. در این نوشتار به کارکردهای سه گانه حمایتی خانواده اشاره خواهد شد.
پنجشنبه، 13 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدروح الله حسین پور
موارد بیشتر برای شما
کارکردهای حمایتی خانواده (بخش اول)
کارکردهای خانواده را نمی توان در هیچ نهاد اجتماعی دیگر یافت.
 
چکیده: خانواده در کنار کارکردهای مهمی که دارد، کارکرد حمایتی نیز دارد که به گونه ای موجب آرام بخش بودن نهاد خانواده نسبت به دیگر نهادهای اجتماعی است. در این نوشتار به کارکردهای سه گانه حمایتی خانواده اشاره خواهد شد.

تعداد کلمات 2067 / تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه 

کارکردهای حمایتی خانواده

مقدمه

نهاد خانواده انواعی از حمایت ها را برای اعضای خود فراهم می آورد که مهم ترین آنها عبارت اند از: حمایت معنوی، حمایت عاطفی و حمایت معیشتی.هر یک از این انواع نیز بسته به اینکه در روابط میان همسران، روابط والدین و فرزندان، با روابط میان خویشاوندان تحقق یابند، به چند قسم قابل تقسیم اند.

حمایت معنوی
یکی از کارکردهای مورد انتظار از خانواده در دیدگاه اسلام، همیاری و حمایت معنوی اعضای خانواده از یکدیگر است. شاید در هیچ متن جامعه شناسی خانواده به این کارکرد اشاره نشده باشد و این بی توجهی به دلیل آن است که محققان این رشته اصولاً بر کارکردهای بالفعل خانواده متمرکز می شوند، نه کارکردهای بالقوه یا مورد انتظار، در حالی که حتی در جوامع اسلامی نمی توان خانواده های فراوانی را شناسایی کرد که این کارکرد را تحقق بخشیده باشند، چه رسد به جوامع غربی که جوامعی نسبتا معنویت زدایی شده هستند.
به هر حال، اولیای دین در راستای گسترش فرهنگ دینی در جامعه، عنایت ویژه ای نسبت به این کارکرد داشته اند. در برخی روایات به این نکته اشاره شده که از ویژگی های همسر مناسب آن است که همسرش را در بندگی و اطاعت خداوند و انجام وظایف دینی یاری برساند[1] و مشابه همین تعبیر را در جمله امیرمؤمنان علی (علیه السلام) مشاهده می کنیم که در ستایش از حضرت زهرا(سلام الله علیها) در صبح اولین روز پس از ازدواجشان به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرضه میدارد: وی [فاطمه] خوب یاوری بر طاعت خداست».[2]

حمایت عاطفی

الف) حمایت عاطفی در روابط همسران

به باور بسیاری از جامعه شناسان، با توجه به اینکه نهاد خانواده در جوامع صنعتی معاصر بسیاری از کارکردهای پیشین خود را از دست داده، ارضای نیازهای عاطفی مهم ترین کارکردی است که می تواند بقای خانواده را در این جوامع تبیین کند. روشن است که حمایت عاطفی در محیط های دیگری مانند محیط های شغلی با آموزشی نیز کم و بیش یافت می شود، اما بیشتر افراد، رضایت بخش ترین روابط شخصی خود را با همسران، والدین، فرزندان یا دیگر بستگان می یابند. معمولاً افراد امنیت جسمی و روحی را در خانواده جستجو می کنند و خانه را پناهگاهی در برابر کشمکش ها و درگیری های دنیای بیرون می دانند. حتی بسیاری از کسانی که به دلیل نیافتن امنیت و خشنودی لازم به طلاق روی می آورند، بار دیگر خانواده جدیدی را برای دستیابی به آن هدف تشکیل می دهند.[3]
جامعه شناسان در تبیین این مسئله که چرا در جوامع صنعتی کارکرد حمایت عاطفی از میان دیگر کارکردهای خانواده، اهمیتی منحصر به فرد بافته است، معمولاً به دو دسته از عوامل ساختاری و فرهنگی، اشاره می کنند. مقصود از عوامل ساختاری، عواملی مانند زندگی در شهرهای صنعتی است که باعث انزوای نسبی خانواده زن و شوهری شده اند. برخلاف جوامعی که در آنها خانواده زن و شوهری درون شبکه وسیع تری از روابط خویشاوندی و همسایگی قرار می گیرد، در جوامع صنعتی، خانواده تقریبا تنها منبعی است که بیشترین درگیری عاطفی را برای بسیاری از بزرگسالان فراهم می آورد. به سبب سست شدن شبکه های خویشاوندی و همسایگی، همسر شخص على القاعده به صورت تنها دوست و همدم او و تنها کسی که می تواند بیشترین وقت را با وی بگذراند، در می آید.
 

عوامل فرهنگی 

عوامل فرهنگی نیز به تغییر نگرش عمومی نسبت به ازدواج اشاره دارند. در جوامعی مانند آمریکا، نگرش غالب این است که ازدواج باید بر پایه کشش عاطفی و عشق متقابل میان دو زوج استوار باشد و میزان بالای طلاق در این جوامع، دلیل بر اهمیت این کارکرد به عنوان مبنای ازدواج است؛ یعنی از آنجا که اساس ازدواج، عشق و محبت است، با زوال آن می توان در انتظار از هم گسیختگی ازدواج بود. این در حال است که در جوامع دیگری که کارکردهای دیگر خانواده از اهمیت بیشتری برخوردارند، حتی در صورتی که همسران سطح بالایی از رضایت خاطر را تجربه نکنند، احتمال تداوم پیوند ازدواج زیاد است.[4]
با این حال، نگاه واقع بینانه به خانواده معاصر، جنبه های تاریک حیات خانوادگی به ویژه نزاع ها و تنش های زناشویی را نیز نمایان می سازد که بیشتر از سوی دیدگاه های انتقادی مورد توجه قرار گرفته است. در نتیجه تغییرات وسیع اجتماعی و رشد ارزش های فردگرایانه، بسیاری امور که پیش تر مورد توافق بودند، به کانون اختلاف ها و مشاجره های میان همسران جوان مبدل شده اند.
 

یک نمونه

 برای مثال، با توجه به میزان بالای اشتغال زنان، نسبت زنانی که از شوهران خود انتظار مشارکت در کارهای خانه را دارند، افزایش چشمگیری یافته است. افزون بر آن، اشتغال زنان اوضاع و احوال جدیدی را به وجود آورده است که هنجاری در خصوص آنها در میان نیست؛ مثلا زن و شوهری که هر دو حقوق دریافت می کنند، چه بسا در مورد اینکه دارایی خانواده چگونه باید تقسیم یا مصرف شود، با یکدیگر به نزاع می پردازند.
تبیین ابعادی از تنش های خانوادگی که نابرابری جنسی را منعکس می نمایند، به طور خاص از سوی نویسندگان فمینیست پیگیری شده است. به گفته آن اوکلی:
به سبب تمایز شدید بین حیات مردان و زنان، تنش در درون ساختار ازدواج استحکام می یابد. اغراق نیست اگر گفته شود: «بگومگو» برای خانواده امروزی، حکم یک نهاد را بیا کرده است. «بگومگو» عبارت از ابراز نارضایتی توسط هر دو همسر به شکل آیینی است؛ اما سرخوردگی های زن در اغلب موارد، عامل فعال کننده است. ناخشنودی های وی بزرگ ترند؛ در حالی که شوهر محروم از رضایت مندی عاطفی، به ممنوعیت خود از صمیمیت موجود در روابط نزدیک خانوادگی اعتراض می کند، زن محروم از «شخص بودن» علیه اسارت کامل خود معترض است: «کاری نمی توانم بکنم... کجا می توانم بروم؟[5]
فمینیست ها در تبین این واقعیت که زندگی خانوادگی در سطح متفاوت از حمایت عاطفی را برای مرد و زن به بار می آورد، افزون بر عواملی مانند نابرابری در تقسیم کار و توزیع قدرت میان مردان و زنان، به هنجارهای فرهنگی دوگانه ای استناد می کنند که ارضای نیازهای عاطفی شریک زندگی را حق شوهر و وظیفه زن معرفی می کنند.[6]
در دیدگاه اسلام، آرامش روانی حاصل از ازدواج و مهر و مودت میان زن و شوهر از نشانه های الهی به شمار آمده است که ممکن است به این حقیقت اشاره داشته باشد که رابطه زناشویی برخلاف دیگر روابط اجتماعی (شغلی، تجاری، آموزشی و...) دربردارنده عاملی وحدت بخش و انسجام دهنده است که تداوم رابطه را به رغم تضادها و اختلاف منافع و علقه های زن و شوهر، تضمین می کند. با وجود این، تردیدی نیست که تجلی این نشانه الهی و فعلیت یافتن آثار آن در زندگی خانوادگی و درنتیجه، بهره مند شدن زن و شوهر از حمایت عاطفی همدیگر، منوط به فقدان پاره ای از موانع است که به مهم ترین آنها اشاره می کنیم.

کارکردهای حمایتی خانواده

آزادی های جنسی

یکی از موانع مهم، آزادی های جنسی است. درواقع، یکی از علل اصلی ممنوعیت روابط جنسی با غیر همسر و نیز تأکید بر حجاب و کاهش اختلاط زن و مرد در اسلام، زمینه سازی برای ایجاد خانواده های مبتنی بر محبت و صمیمیت است. استاد مطهری (ره) در این باره اظهار می دارد:
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی، عامل خوشبخت کردن او به شمار برود، در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه، کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.[7]
دومین مانع دستیابی افراد به محبت و حمایت عاطفی در خانه، بحران معناست، بحرانی که غرب به دلیل فاصله گرفتن از باورها و ارزش های دینی، بدان گرفتار شده است. تناقض میان آزادی شخصی و امنیت عاطفی، میان استقلال و مسئولیت، میان تنها برای خود بودن و برای دیگران بودن[8] که برای زنان و مردان متجدد امروزی پیش آمده و در بسیاری موارد، آنان را به رویارویی و خصومت با یکدیگر کشانده است، جز با تعریف مجدد اهداف و آرمان های زندگی با تکیه بر تعالیم دینی، قابل رفع نخواهد بود.
اسلام براساس جهان بینی خود اصولاً ارزش های برتر را ارزش های اخلاقی و معنوی می داند و می کوشد افراد، خانواده ها و جامعه را در مسیر این ارزش ها قرار دهد؛ اما ارزش های مادی و دنیوی نه به عنوان ارزش های اصلی و غایی، بلکه به صورت فرعی و در طول ارزش های معنوی لحاظ شده اند. طبعا افرادی که با چنین نگرشی پرورش می یابند، هیچگاه از اینکه نتوانند ارزش های دنیوی ای مانند آسایش مادی، آزادی، استقلال و ارضای عاطفی و جنسی را به شکل کامل به دست آورند، احساس شکست و ناکامی نمی کنند. بر این اساس، می توان فراهم شدن زمینه محبت و حمایت عاطفی متقابل میان زن و شوهر را بازتاب این امر در سطح خانواده دانست.
 

ضعف ایمان و اخلاق

ضعف ایمان و اخلاق، مانع دیگری است که کارکرد حمایت عاطفی در خانواده را با مشکل روبه رو می سازد. از منظر انسان شناسی دینی و عرفانی به دلیل آنکه انسان در فطرت خود شیفته کمال و جمال مطلق است، بالطبع نسبت به همه کمال ها و زیبایی ها، به ویژه اعمال و اخلاق نیک، عشق می ورزد و برعکس، از بدی ها و زشتی ها بیزار است. بدین جهت، خلق وخوی نیکو به طور طبیعی باعث جلب محبت دیگران می شود و قرآن کریم به همین حقیقت اشاره دارد، آنجا که می فرماید: «همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می دهند، خداوند رحمان محبتی در دل ها نسبت به آنان قرار می دهد.»[9] این در حالی است که برحسب بعضی روایات معتبر، ایمان و کردار نیک باعث افزایش محبت خود شخص مؤمن و نیکوکار نسبت به دیگران می شود. امام صادق(علیه السلام) در روایتی که از ایشان نقل شده به طور خاص به این نکته اشاره دارند که افزایش ایمان و باور مذهبی مرد باعث ازدیاد محبت او نسبت به زن می گردد.[10]
از این گذشته، مهر و محبت اصیل و پایدار، منوط به تحقق مجموعه ای از پیش شرط های اخلاقی مانند صداقت، امانت داری، وفاداری، احترام و خیرخواهی است که فقدان یا ضعف هر یک از آنها در یک طرف رابطه، می تواند تزلزل عاطفی طرف مقابل را در پی داشته باشد. بنابراین، ضعف ایمان و اخلاق به جهت آثار منفی اش در رفتار فرد، با کاهش کارکرد عاطفی خانواده ارتباطی مستقیم دارد و یافته های علمی و حتی تجربیات روزمره افراد نیز به خوبی این همبستگی را تأیید می کنند.
گذشته از موانع یادشده، مهارت نداشتن در برقراری ارتباط صمیمی با دیگران نیز نقش قابل توجهی در برآورده نشدن نیازهای عاطفی اعضای خانواده ایفا می کند که تقویت مهارت های ارتباطی از راه آموزش های عمومی با بهره گیری از امکانات رسانه های جمعی، مدارس، مراکز مشاوره و... می تواند در رفع این مانع بسیار مؤثر باشد.
گفتنی است که توجه خاص اسلام به ارضای نیازهای عاطفی همسران به وسیله شوهران، بیانگر رویکرد غیر جنسیتی و بلکه جانبداری اسلام از زنان در زمینه حمایت عاطفی است.
از میان شواهد فراوان این مطلب می توان به سفارش مردان به معاشرت شایسته با همسران،[11] معرفی عفو و گذشت شوهر از خطای همسر به عنوان یکی از حقوق زن بر مرد،[12] توصیه به ابراز کلامی محبت به همسر،[13] سفارش شوهر به حفظ آراستگی و زینت ظاهری در برابر همسر[14] و بر تن کردن لباس زیبا به خاطر او [15] اشاره کرد.
 
منبع: کتاب «جامعه شناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی»
نوشته: حسین بستان (نجفی)
 

بیشتر بخوانید :
نقش خویشاوندان در تحکیم خانواده
خانواده، مهمترین رکن اجتماعی
خانواده و راهبردهای کاربردی
خانواده امروز و آسیب های آن



پی نوشت :
[1] . مجلسی، بحارالانوار، ج 14، ص 14 و 24.
[2] .همان، ج 43، ص 117.
[3] .Almquist et al., Sociality: Women, Men and Society, p.347.
[4] . Stokes, Introduction te Sociology, pp. 295-294
[5]. Oakley. Woman's work: The Housewife, Past and Present. p.64.
 .[6]لنگر من و برنلی، نظریه فمینیستی معاصرة ، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ص ۴۷۶.
[7] . مطهری: مجموعه آثار، (ج۱۹): مسئله حجاب، ، ص ۲۳۷ و ۴۳۸.
[8] . هلر، «زنان، جامعه مدنی و دولت، جنس دوم، ص۶۰.
[9] . سوره مریم، آیه 96.
[10] . حرعاملی، وسایل الشیعه، ج 14، ص 9.
[11] . نساء، 19.
[12] . پیشین، ج 14، ص 118 و 121.
[13] . همان، ص 10.
[14] . همان، ص 183، ج 1، ص 339.
[15] .همان، ج 3، ص 336 و 358.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.