عبدالرحیم مجتهد زنجانی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : گنجینه دانشمندان (جلد پنجم)
عبدالرحیم مجتهد متولد سال 1282 قمرى اصلا طارمى و در ماهان طارم سفلى متولد شده و مرحوم والدش ملا محمد از فضلاء آن حدود بوده است كه رسالهاى راجع به اختیارات و خواص ایام به قلم وى موجود است.
مرحوم میرزا عبداللَّه دومین فرزند ایشان در اوائل بلوغ براى تكمیل ادبیات عربى و خط بهیدج كه دهى در هشت فرسخى زنجانست و آن روز عدهاى رجال علمى و مخصوصاً ادبى داشته مسافرت نموده و پیش مرحوم آقا میرزا علىاصغر كه از فضلاء بوده تلمذ نموده و با تكمیل رشته ادبیات و خط و متون متوسطه در سن 18 سالگى به نجف اشرف عزیمت نموده و مدتى در درس مرحوم آیتاللَّه حاج شیخ حسن ممقانى و آیتاللَّه حاج میرزا حبیباللَّه رشتى حاضر شده
و سپس به سامره رفته و در مجلس درس مرحوم آیتاللَّه العظمى میرزا محمدحسن شیرازى استفاده كردهاند و در واقعه توتون و تنباكو در سامرا حضور داشته.
و چون به واسطه ریاست عمومى و بىنظیر میرزاى مرحوم حوزه درسشان نامنظم شده بود. و از طرفى آوازه و شهرت علمى مرحوم آخوند خراسانى در افواه افتاده دوباره به نجف مراجعت و تا پایان اقامتشان در نجف منحصراً به درس آن مرحوم حاضر شده و با مرحوم آیتاللَّه اصفهانى و قمى و آیتاللَّه حایرى یزدى و عراقى همدوره و رابطه نزدیك داشته و تقریرات درس اصول مرحوم آخوند خراسانى را پیش از تألیف كفایةالاصول نوشته و نظریات خود را نیز اضافه كرده بودند كه هنگام عزیمت به طرف ایران مرحوم آقا ضیاءالدین عراقى كه از نظریات و افكار و منقح بودن مطالب آن اعجاب داشته گرفته و به نظر مرحوم خراسانى رسانده بود و استاد بزرگوار پس از مطالعه مباحث آن تحسین و توصیف اجازه اجتهاد بنام ایشان با خط خود نوشته و تاریخ آن كه 1312 قمریست موجود مىباشد.
معظم له در سال 1314 قمرى به ایران مراجعت و در زنجان اقامت نموده و موقعیت محلى و درس و بحث و قضاوت اوقات ایشان را مىگیرد
و پس از چندى كه مشروطیت پیش بیاید و آیات بزرگ حوزه مقدسه نجف حكم به لزوم انعقاد مجلس شوراء ملى و تشكیل حكومت مشروطه مىكنند ایشان به خاطر تأیید فرمان مراجع بزرگ و جلوگیرى از تعدیات و مفاسد استبداد وارد مبارزه مىشوند و جبهه طرفداران مشروطیت با ورود و موقعیت ایشان مستحكم مىگردد.
و ایشان در عین حال اشتغال به درس و بحث فقه و اصول و اقامه جماعت و قضاوت شرعیه داشته و نسبت به قضاوت در زنجان تعین داشتند.
و داراى حافظه قوى و تقریرى جامع و كامل بودند كه در سنین هفتاد سالگى تمام قواعد ادبى از نحو و صرف را كه مقارن بلوغ به آنها اشتغال داشته و بعداً متاركه شده بود همه را در صفحه ذهن و ضمیر خود حاضر داشت و محاكماتى كه در زمانهاى قبل اتفاق افتاده بود از اظهارات متداعیین و حكم صادره از نظرشان محو نمىشد.
تقریر ایشان طورى بود كه وقتى مطلبى را بیان مىكردند واقعیت آن در نظر مستمع مجسم مىگردید از این رو موعظه ایشان بسیار بلیغ و خطابه ایشان كه هر سال در ماه مبارك رمضان منبر مىرفتند بسیار رسا و گیرنده بود ایشان گاهى در نجف اشرف نیز هنگام تحصیل منبر مىرفتند كه میانه طلاب افصح فصحاء نامیده شده بودند و بالاخره مرحوم مامقانى بزرگ ایشان را از منبر فتن منع نموده و امر كرده بودند كه چون امارات وصول به مراتب عالیه علم و فقاهت از شما نمایانست اشتغال شما به منبر فعلا حرام مىباشد.
مطالب منبرشان كه مخصوص ماه رمضان بود نوعاً اصول اعتقادات به مبانى كلامى بوده كه عدهاى از فضلا یادداشت مىكردند مباحثى را از مسائل توحید و نبوت و امامت استدلالى نوشته كه قسمتى باقى و برخى مفقود شده است.
آثار علمى ایشان در فقه از اینقرار است.
1- كتاب قضا و شهادات.
2- شرحى بر صلوة از منظومه مرحوم علامه بحرالعلوم.
3- تقریرات اصول مرحوم آخوند خراسانى كه مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله عقلیه.
4- حواشى بر رساله عملیه مرحوم آیتاللَّه میرزا محمدتقى شیرازى تا باب خمس از آثار قلمى ایشان حاشیه مرحوم آخوند خراسانى بر رسائل كه آن موقع چاپ نشده بود و تعادل و تراجیح آن را با خط خود از روى نسخه مؤلف استنساخ نمودهاند.
آن مرحوم به واسطه تعینى كه میانه فضلاء نجف داشتند عدهاى از معاریف پیش ایشان تلمذ نمودهاند از جمله مرحوم آیتاللَّه حاج شیخ عبداللَّه مامقانى (صاحب رجال) و مرحوم آیتاللَّه حاج شیخ محمدحسین برادر كوچك آیتاللَّه حاج آقا نجفى اصفهانى و خواب عجیبى كه مرحوم شیخ محمدحسین دیده بوسیله ایشان تعبیر و بعدها تحقق پیدا كرده است.
به طورى كه ایشان نقل نمودند كه مرحوم شیخ محمدحسین مزبور روزى سر درس حاضر شده و اظهار مىدارند كه دیشب من خواب عجیبى دیدم و مىخواهم آن را تعبیر كنى.
من مدتى به مولاى متقیان على (ع) متوسل بودم كه توجه فرمایند زودتر به رتبه اجتهاد به رسم دیشب آن حضرت را در خواب دیدم و باز حاجت خود را به حضورش عرضه داشتم به من فرمود (شیخ برو آدم شو) پس از بیدار شدن كلام امام (ع) مرا مأیوس ساخت و چنان پندارم كه درس برایم فایده ندارد گفتم نه بلكه مطلب بعكس است اگر تو صلاحیت نداشتى امام تو را امر نمىفرمود به آدم شدن. معلوم مىشود تو صلاحیت دارى و حائز رتبه آدمیت خواهى شد.
حقیقت اینست اجتهاد كه عبارت از تحقیق و استنباط احكام فرعیه از ادله است منهاى معنویت تفاوتى با تحقیق در علوم طبیعى ندارد و احكام استنباط شده جز به خاطر عمل و كسب تقوى و معنویت نیست و مایه انسانیت حقیقى همان معنویت مىباشد پس مقصود امام (ع) این بوده كه از من مطالبه مقدمه را نموده و از ذىالمقدمه غفلت دارى.
عجب اینست كه این تعبیر موافق بواقع تحقق یافت و مرحوم شیخ به طورى كه در ترجمه حالش ضبط كردهاند به مراتب كمالات معنوى و زهد و عرفان نائل آمده و حائز مقاماتى گردیده است.
بارى آن مرحوم پنجاه و یكسال در زنجان به درس و بحث و افتاو مراجعات مردم و قضاوت اشتغال داشت و نسبت به عظمت جامعه اسلام و تشیع بسیار علاقه داشت و دو دفعه از ایشان درخواست شده كه رساله عملیه به چاپ دهند كه عدهاى علاقمند به تقلید ایشان مىباشند در جواب گفته بودند كه من اگر چه در نجف با مراجع زمان خود در مرتبه علمى برابر بودم و استاد آنها را به من ترجیح نمىداد اما بعداً آنها در حوزه باقى ماندند و من به زنجان آمده و تا حدى متاركه نمودم اضافه بر این حوزه نجف را نباید از مركزیت انداخت.
تاریخ وفات ایشان ماه صفر سال 1365 ق است كه در آن وقت آذربایجان و زنجان تحت اشغال قواى شوروى بود و حكومت توده پیشهورى در تبریز برقرار شده بود و قواى روس و فدائیان توده زنجان را در تصرف داشتند و با وفات ایشان كه قهرا انبوه جمعیت به سوى منزل ایشان در خیابان پهلوى زنجان هجوم نمود روسها گمان كرده بودند كه اهالى قصد قیام و اغتشاش دارند و مىخواهند بر علیه فدائیان حكومت پوشالى اقداماتى نمایند لذا دستور داده بودند ستونهاى موجود از ارتش در اطراف شهر مستقر شده و شهر را در محاصره گرفته بودند بعداً به آنان فهمانیده بودند كه سوء قصدى در كار نیست و ازدحام جمعیت براى تشیع یك روحانى بزرگ است كه وفات نمودهاند
الحاصل ایشان در سن هشتاد و سه سالگى داعى حق را لبیك گفتند. و آن مرحوم در بعضى از علوم غریبه از جمله جفر جامع اطلاع كامل داشتند و یكى دو مورد از اوضاع آینده استفسار و بجواب نائل كه صورت عمل به طور مجمل موجود است. و نیز نسبت به امام غایب عجلاللَّهفرجه اخلاص فوقالعاده داشته و از دعاء ندبه در روزهاى جمعه غفلت نمىكردند. در مرض موت ایشان اطرافیان كه از ایشان پرستارى مىكردند چندین دفعه حالت عجیبى مشاهده نمودند كه ایشان با كبر سن و شدت بیمارى كه غالباً در حال بیهوشى بودند و قادر به حركت نبودند گاهى به خود آمده و به پرستار خود دستور مىداد كه مرا بلند كنید با زحمت بلندش مىكردند و به قبله ایستاده و لباسهاى خود را مرتب مىكرد و پس از یك دقیقه یا كمتر مىگفتند بخوابانید و در حال قیام مثل اینكه در حضور شخص بزرگوارى از اولیاء هستند.
و این حال از دو روز قبل از وفاتشان چندین دفعه تكرار شد و در سن هفتاد و سه سالگى كه مبتلا به مرض تیفوئیته گردیده بودند درست ده سال پیش از وفات در حال میان خواب و بیدارى شخصى را دیده بودند كه از اطاق داخلى وارد اطاق ایشان گردید و نشست و خیار نوبرى از جیب خود بیرون آورد و با چاقو خطى بخیار كشید و خط دوم را بر آن عمود كرد كه قدرى خط اولى را بریده و تجاوز نمود و گفت این عمر شماست و شما در سن 83 سالگى فوت خواهید كرد و این مكاشفه تحقق پیدا كرد.
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}