يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

عبدالرحیم مجتهد زنجانی

عبدالرحیم مجتهد زنجانی
عبدالرحیم مجتهد متولد سال 1282 قمرى اصلا طارمى و در ماهان طارم سفلى متولد شده و مرحوم والدش ملا محمد از فضلاء آن حدود بوده است كه رساله‏اى راجع به اختیارات و خواص ایام به قلم وى موجود است. مرحوم میرزا عبداللَّه دومین فرزند ایشان در اوائل بلوغ براى تكمیل ادبیات عربى و خط بهیدج كه دهى در هشت فرسخى زنجانست و آن روز عده‏اى رجال علمى و مخصوصاً ادبى داشته مسافرت نموده و پیش مرحوم آقا میرزا على‏اصغر كه از فضلاء بوده تلمذ نموده و با تكمیل رشته ادبیات و خط و متون متوسطه در سن 18 سالگى به نجف اشرف عزیمت نموده و مدتى در درس مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ حسن ممقانى و آیت‏اللَّه حاج میرزا حبیب‏اللَّه رشتى حاضر شده و سپس به سامره رفته و در مجلس درس مرحوم آیت‏اللَّه العظمى میرزا محمدحسن شیرازى استفاده كرده‏اند و در واقعه توتون و تنباكو در سامرا حضور داشته. و چون به واسطه ریاست عمومى و بى‏نظیر میرزاى مرحوم حوزه درسشان نامنظم شده بود. و از طرفى آوازه و شهرت علمى مرحوم آخوند خراسانى در افواه افتاده دوباره به نجف مراجعت و تا پایان اقامتشان در نجف منحصراً به درس آن مرحوم حاضر شده و با مرحوم آیت‏اللَّه اصفهانى و قمى و آیت‏اللَّه حایرى یزدى و عراقى هم‏دوره و رابطه نزدیك داشته و تقریرات درس اصول مرحوم آخوند خراسانى را پیش از تألیف كفایةالاصول نوشته و نظریات خود را نیز اضافه كرده بودند كه هنگام عزیمت به طرف ایران مرحوم آقا ضیاءالدین عراقى كه از نظریات و افكار و منقح بودن مطالب آن اعجاب داشته گرفته و به نظر مرحوم خراسانى رسانده بود و استاد بزرگوار پس از مطالعه مباحث آن تحسین و توصیف اجازه اجتهاد بنام ایشان با خط خود نوشته و تاریخ آن كه 1312 قمریست موجود مى‏باشد. معظم له در سال 1314 قمرى به ایران مراجعت و در زنجان اقامت نموده و موقعیت محلى و درس و بحث و قضاوت اوقات ایشان را مى‏گیرد و پس از چندى كه مشروطیت پیش بیاید و آیات بزرگ حوزه مقدسه نجف حكم به لزوم انعقاد مجلس شوراء ملى و تشكیل حكومت مشروطه مى‏كنند ایشان به خاطر تأیید فرمان مراجع بزرگ و جلوگیرى از تعدیات و مفاسد استبداد وارد مبارزه مى‏شوند و جبهه طرفداران مشروطیت با ورود و موقعیت ایشان مستحكم مى‏گردد. و ایشان در عین حال اشتغال به درس و بحث فقه و اصول و اقامه جماعت و قضاوت شرعیه داشته و نسبت به قضاوت در زنجان تعین داشتند. و داراى حافظه قوى و تقریرى جامع و كامل بودند كه در سنین هفتاد سالگى تمام قواعد ادبى از نحو و صرف را كه مقارن بلوغ به آنها اشتغال داشته و بعداً متاركه شده بود همه را در صفحه ذهن و ضمیر خود حاضر داشت و محاكماتى كه در زمانهاى قبل اتفاق افتاده بود از اظهارات متداعیین و حكم صادره از نظرشان محو نمى‏شد. تقریر ایشان طورى بود كه وقتى مطلبى را بیان مى‏كردند واقعیت آن در نظر مستمع مجسم مى‏گردید از این رو موعظه ایشان بسیار بلیغ و خطابه ایشان كه هر سال در ماه مبارك رمضان منبر مى‏رفتند بسیار رسا و گیرنده بود ایشان گاهى در نجف اشرف نیز هنگام تحصیل منبر مى‏رفتند كه میانه طلاب افصح فصحاء نامیده شده بودند و بالاخره مرحوم مامقانى بزرگ ایشان را از منبر فتن منع نموده و امر كرده بودند كه چون امارات وصول به مراتب عالیه علم و فقاهت از شما نمایانست اشتغال شما به منبر فعلا حرام مى‏باشد. مطالب منبرشان كه مخصوص ماه رمضان بود نوعاً اصول اعتقادات به مبانى كلامى بوده كه عده‏اى از فضلا یادداشت مى‏كردند مباحثى را از مسائل توحید و نبوت و امامت استدلالى نوشته كه قسمتى باقى و برخى مفقود شده است. آثار علمى ایشان در فقه از اینقرار است. 1- كتاب قضا و شهادات. 2- شرحى بر صلوة از منظومه مرحوم علامه بحرالعلوم. 3- تقریرات اصول مرحوم آخوند خراسانى كه مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله عقلیه. 4- حواشى بر رساله عملیه مرحوم آیت‏اللَّه میرزا محمدتقى شیرازى تا باب خمس از آثار قلمى ایشان حاشیه مرحوم آخوند خراسانى بر رسائل كه آن موقع چاپ نشده بود و تعادل و تراجیح آن را با خط خود از روى نسخه مؤلف استنساخ نموده‏اند. آن مرحوم به واسطه تعینى كه میانه فضلاء نجف داشتند عده‏اى از معاریف پیش ایشان تلمذ نموده‏اند از جمله مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ عبداللَّه مامقانى (صاحب رجال) و مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ محمدحسین برادر كوچك آیت‏اللَّه حاج آقا نجفى اصفهانى و خواب عجیبى كه مرحوم شیخ محمدحسین دیده بوسیله ایشان تعبیر و بعدها تحقق پیدا كرده است. به طورى كه ایشان نقل نمودند كه مرحوم شیخ محمدحسین مزبور روزى سر درس حاضر شده و اظهار مى‏دارند كه دیشب من خواب عجیبى دیدم و مى‏خواهم آن را تعبیر كنى. من مدتى به مولاى متقیان على (ع) متوسل بودم كه توجه فرمایند زودتر به رتبه اجتهاد به رسم دیشب آن حضرت را در خواب دیدم و باز حاجت خود را به حضورش عرضه داشتم به من فرمود (شیخ برو آدم شو) پس از بیدار شدن كلام امام (ع) مرا مأیوس ساخت و چنان پندارم كه درس برایم فایده ندارد گفتم نه بلكه مطلب بعكس است اگر تو صلاحیت نداشتى امام تو را امر نمى‏فرمود به آدم شدن. معلوم مى‏شود تو صلاحیت دارى و حائز رتبه آدمیت خواهى شد. حقیقت اینست اجتهاد كه عبارت از تحقیق و استنباط احكام فرعیه از ادله است منهاى معنویت تفاوتى با تحقیق در علوم طبیعى ندارد و احكام استنباط شده جز به خاطر عمل و كسب تقوى و معنویت نیست و مایه انسانیت حقیقى همان معنویت مى‏باشد پس مقصود امام (ع) این بوده كه از من مطالبه مقدمه را نموده و از ذى‏المقدمه غفلت دارى. عجب اینست كه این تعبیر موافق بواقع تحقق یافت و مرحوم شیخ به طورى كه در ترجمه حالش ضبط كرده‏اند به مراتب كمالات معنوى و زهد و عرفان نائل آمده و حائز مقاماتى گردیده است. بارى آن مرحوم پنجاه و یكسال در زنجان به درس و بحث و افتاو مراجعات مردم و قضاوت اشتغال داشت و نسبت به عظمت جامعه اسلام و تشیع بسیار علاقه داشت و دو دفعه از ایشان درخواست شده كه رساله عملیه به چاپ دهند كه عده‏اى علاقمند به تقلید ایشان مى‏باشند در جواب گفته بودند كه من اگر چه در نجف با مراجع زمان خود در مرتبه علمى برابر بودم و استاد آنها را به من ترجیح نمى‏داد اما بعداً آنها در حوزه باقى ماندند و من به زنجان آمده و تا حدى متاركه نمودم اضافه بر این حوزه نجف را نباید از مركزیت انداخت. تاریخ وفات ایشان ماه صفر سال 1365 ق است كه در آن وقت آذربایجان و زنجان تحت اشغال قواى شوروى بود و حكومت توده پیشه‏ورى در تبریز برقرار شده بود و قواى روس و فدائیان توده زنجان را در تصرف داشتند و با وفات ایشان كه قهرا انبوه جمعیت به سوى منزل ایشان در خیابان پهلوى زنجان هجوم نمود روسها گمان كرده بودند كه اهالى قصد قیام و اغتشاش دارند و مى‏خواهند بر علیه فدائیان حكومت پوشالى اقداماتى نمایند لذا دستور داده بودند ستونهاى موجود از ارتش در اطراف شهر مستقر شده و شهر را در محاصره گرفته بودند بعداً به آنان فهمانیده بودند كه سوء قصدى در كار نیست و ازدحام جمعیت براى تشیع یك روحانى بزرگ است كه وفات نموده‏اند الحاصل ایشان در سن هشتاد و سه سالگى داعى حق را لبیك گفتند. و آن مرحوم در بعضى از علوم غریبه از جمله جفر جامع اطلاع كامل داشتند و یكى دو مورد از اوضاع آینده استفسار و بجواب نائل كه صورت عمل به طور مجمل موجود است. و نیز نسبت به امام غایب عجل‏اللَّه‏فرجه اخلاص فوق‏العاده داشته و از دعاء ندبه در روزهاى جمعه غفلت نمى‏كردند. در مرض موت ایشان اطرافیان كه از ایشان پرستارى مى‏كردند چندین دفعه حالت عجیبى مشاهده نمودند كه ایشان با كبر سن و شدت بیمارى كه غالباً در حال بیهوشى بودند و قادر به حركت نبودند گاهى به خود آمده و به پرستار خود دستور مى‏داد كه مرا بلند كنید با زحمت بلندش مى‏كردند و به قبله ایستاده و لباسهاى خود را مرتب مى‏كرد و پس از یك دقیقه یا كمتر مى‏گفتند بخوابانید و در حال قیام مثل اینكه در حضور شخص بزرگوارى از اولیاء هستند. و این حال از دو روز قبل از وفاتشان چندین دفعه تكرار شد و در سن هفتاد و سه سالگى كه مبتلا به مرض تیفوئیته گردیده بودند درست ده سال پیش از وفات در حال میان خواب و بیدارى شخصى را دیده بودند كه از اطاق داخلى وارد اطاق ایشان گردید و نشست و خیار نوبرى از جیب خود بیرون آورد و با چاقو خطى بخیار كشید و خط دوم را بر آن عمود كرد كه قدرى خط اولى را بریده و تجاوز نمود و گفت این عمر شماست و شما در سن 83 سالگى فوت خواهید كرد و این مكاشفه تحقق پیدا كرد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.