عبدالقار مراغه ای
ملیت : ایرانی
-
قرن : 9
منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
عبدالقار مراغهاى ملقب به «حافظ» و «گوینده»، موسیقىدان معروف ایرانى (837 ه.ق) وى در آغاز در خدمت سلطان احمد جلایر در بغداد و مورد لطف وى بود چندانكه شاه او را «یا عزیز» خطاب مىكرد، سپس در سلك مصاحبان و ملازمان «میرزا میرانشاه» قرار گرفت. در سال 802 چون بكرات امیرتیمور شنیده بود كه میرانشاه همواره به شراب و صحبت ساقیان سیم اندام به سر مىبرد و از مملكتدارى فارغ است، حكم كرد كه ندما و ملازمان وى را جمله بر دار كشند و استاد «قطبالدین نایى» و «حبیب عودى» و «عبدالقادر» از آن جمله بودند، كه هر سه در فن موسیقى و ادوار شهرت بسزا داشتند. دو تن اول را به دار كشیدند، ولى عبدالقادر مجالى یافت و بگریخت و چندى پنهان بود، تا پس از مدتى كه در مجالس قلندران صرف كرد، نزدیك بارگاه تیمور آمد و به آواز بلند قرآن خواندن آغاز كرد و مورد عفو قرار گرفت. عبدالقادر مراغهاى پس از فوت امیر تیمور به ملازمت شاهرخ درآمد و از او نیز مهربانیها دید. وى در انواع فضایل و از جمله در علم موسیقى و ادوار كامل بود و چنانكه گفتهاند هیچ یك از ابناء زمان به پاى او نمىرسید. در علوم قرائت و شعر و كتابت و خط زحمات بسیار كشیده به كمال رسید. عبدالقادر كتابى دربارهى موسیقى به نام «مقاصدالالحان» نوشته و در كتاب دیگرى به نام «كنزالالحان» نوشته بود و در آخر آن نغمات موسیقى را كه خود ساخته با خطى مخصوص تحریر كرده بوده ولى از كل این كتاب متأسفانه اثرى در دست نیست (كارنامهى بزرگان ایران 27 -305).
(839 / 838 / 837 -754 ق)، موسیقیدان، شاعر و خطاط. معروف به عبدالقادر گوینده و عودى. پدرش، غیبى، از فضلا و موسیقیدانانى بود كه در اغلب علوم دست داشت. عبدالقادر در مراغه به دنیا آمد. ولى ابتدا به تحصیل صرف و نحو و معانى و بیان همت گماشت و قرآن را حفظ كرد و چون به علم ریاضى و فن موسیقى بیش از دیگر علوم توجه داشت، به مطالعهى كتابهاى این رشته پرداخت و از تعالیم پدرش در این زمینه بهرهمند شد. پس از مدتى در استنباط اوزان و استخراج الحان و تألیف نقرات و اختراع نغمات و ساختن تصنیف مهارت یافت و پرآوازهترین موسیقىدان و موسیقىشناس عصر خود شد. او در جوانى از مراغه به تبریز رفت و مورد توجه شیخ اویس قرار گرفت و در دربار فرزندش، سلطان حسین جلایر، مقام و منزلت یافت. پس از تسخیر آذربایجان به دست امیر تیمور، وى به بغداد، نزد سلطان احمد جلایر، رفت و بعد از فتح بغداد، امیر تیمور او و گروهى از صنعتگران و هنرمندان را روانهى سمرقند كرد. عبدالقادر پس از 800 ق به تبریز بازگشت و در سلك ندیمان و نوازندگان دربار میرانشاه درآمد و دوباره از آنجا به بغداد رفت. وقتى كه امیر تیمور دیگر بار بغداد را به تصرف درآورد، او را زندانى كرد و فرمان قتلش را صادر نمود، اما او جان سالم به در برد. وى پس از مرگ تیمور (807 ق) مدتى در سمرقند، در دربار سلطان خلیل بود و سپس به دربار شاهرخ پیوست. عبدالقادر تا آخر عمر در هرات و در دربار شاهرخ زیست و در حالى كه بیش از هشتاد سال داشت، به مرض طاعون درگذشت.او احتمالا آخرین موسیقیدان بزرگ ایران است كه در علم و عمل موسیقى و داشتن قریحه و هنر تألیف و ساختن آهنگ و تصنیف استادى بىمانند بود. آواز را خوش مىخواند و عود را نیكو مىنواخت و به همین سبب خط را خوب مىنوشت. عبدالقادر را مىتوان در ردیف صفىالدین ارموى دانست. از تألیفات متعدد و پرارزش وى: «جامع الالحان»، كه در 816 ق براى فرزندش نورالدین عبدالرحمان تألیف و تنظیم كرده است؛ «مقاصد الالحان»، كتابى است مفید و مختصر در علم و عمل موسیقى قدیم ایران، با یك مقدمه و دوازده باب و چند فصل؛ «كنز الالحان فى علم الادوار» كه اثرى از این كتاب در دست نیست؛ «شرح ادوار»، كه شرحى است بر «الادوار فى حل الاوتار» صفىالدین ارموى.[1]
مراغهاى ملقب به «حافظ » و «گوینده»، موسیقىدان معروف ایرانى (ف. 837 ه.ق.) وى در آغاز در خدمت سلطان احمد جلایر در بغداد و مورد لطف وى بود چندانكه شاه او را «یار عزیز» خطاب مىكرد. سپس در سلك مصاحبان و ملازمان «میرزا میرانشاه » قرار گرفت. در سال 802 چون به كرات امیر تیمور شنیده بود كه میرانشاه همواره به شرب شراب و صحبت ساقیان سیماندام و در مجلس موسیقى به سر میبرد و از مملكت دارى فارغ است، حكم كرد كه ندما و ملازمان وى را جمله بر دار كشند و استاد «قطبالدین نایى» و «حبیب عودى» و «عبدالقادر» از آن جمله بودند، كه هر سه در فن موسیقى و ادوار شهرت بسزا داشتند. دو تن اول را به دار كشیدند، ولى عبدالقادر مجالى یافت و بگریخت و چندى نهان بود، تا پس از مدتى كه در مجالس قلندران صرف وقت كرد، نزدیك بارگاه تیمور آمد و به آواز بلند قرآن خواندن آغاز كرد و مورد عفو قرار گرفت. عبدالقادر پس از فوت امیر تیمور به ملازمت شاهرخ درآمد و از او نیز مهربانیها دید. وى در انواع فضایل و از جمله در علم موسیقى و ادوار كامل بود، و چنانكه گفتهاند هیچ یك از ابناء زمان به پاى او نمىرسید. در علوم قرائت و شعر و كتابت و خط زحمات بسیار كشیده به كمال رسید. عبدالقادر كتاب خود «مقاصد الالحان» را كه در موسیقى نوشته به نام سلطان مراد دوم پادشاه عثمانى اتحاف كرد و از سمرقند به آسیاى صغیر رفت و در سال 836 كتاب را بدو تقدیم نمود. وى در پایان حیات نزد شاهرخ تیمورى میزیست و كتاب «جامع الالحان» را در سال 818 به وى تقدیم داشت. كتاب دیگرى در شرح «كتاب الادوار» صفىالدین نوشته (ظاهرا این آخرین تألیف اوست). از نوشتههاى او چنین بر مىآید كه وى كتابى به نام«كنز الالحان» نوشته بوده و در آخر آن نغمات موسیقى را كه خود ساخته با خطى مخصوص تحریر كرده بوده، ولى از این كتاب اثرى در دست نیست (كارنامه بزرگان ایران 7 -305).
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}