يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مهدی پیرمحمدی

مهدی پیرمحمدی
شهید مهدی پیر محمدی : فرمانده گردان ولی عصر(عج)(لشگر31عاشورا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) سال 1335 در زنجان ودر خانواده ای مذهبی و مستضعف متولد شد . او پنجمین فرزند و تنها پسر خانواده پیر محمدی بود . دوران کودکی مهدی به سادگی و بدون واقعه ای خاص گذشت . بیشتر اوقات او در خانه کنار مادر سپری می شد و گاهی اوقات هم برای تفریح و بازی به بیرون از خانه می رفت . در این ایام بیش از همه به مسابقه دو علاقه داشت . دوران تحصیل را با آموزش قرآن آغاز کرد . پدر ، فرزندش را به مکتبخانه فرستاد تا با آموختن قرآن ، روح ایمان و اعتقاد را در او تقویت نماید . جدیت مهدی در فراگیری قرآن باعث تشویق او در مسجد و هیئتهای مذهبی شد . نقی ارغوانی یکی از افراد مومن ومذهبی زنجان، مداد و دفتری به او هدیه داد و این ، مهدی را بیشتر تشویق کرد . پس از آموزش کامل قرآن به مدرسه رفت . او دوران ابتدایی را درسال 1342 در دبستان فرهنگ آغاز کرد و با وجود کمبود امکانات رفاهی درخانواده این دوره را با موفقیت پشت سر گذاشت . در سال 1347 دوره ی راهنمایی را در مدرسه شهید منتظری فعلی زنجان پی گرفت و با به پایان رساندن این مقطع ، در سال 1350 وارد هنرستان صنعتی این شهر شد . در این دوران مهدی علاوه بر تحصیل در رشته معماری به منظور کمک به معیشت خانواده ساعاتی از روز را در کنار پدر به ساختن جعبه می گذراند . عشق به ماد،پدرو اعضای خانواده ، مهربانی نسبت به خویشان و همسایگان ؛ رسیدگی به حال محرومان و حتی معتادین ، صبر و شکیبایی در برابر مشکلات ، رازپوشی و تنفر از دروغ و دروغگویی از جمله خصوصیات بارز مهدی به شمار می رفت . آشنایی و انس با قرآن و اسلام باعث شکل گیری شخصیت مذهبی و انقلابی در آغاز دوران جوانی در او شد.پیش از انقلاب با همفکری دوستانش و بنا به فرمان حضرت امام از رفتن به سربازی خود داری کرد و اوقات فراغت خود را با مطالعه کتب دکتر شریعتی و استاد مطهری و همچنین رفتن به مسجد و شرکت در هیئتهای مذهبی و نوحه خوانی می گذراند . نهضت اسلامی مردم ایران بر علیه حکومت پهلوی در سالهای 1356و 1357 وارد مرحله جدی وسختی شد.اوبا گروهی از دوستان به صف مردم انقلابی پیوست و عملیات انقلابی از قبیل حمله به ادارات و نظامیان رژیم شاه با فلاخن را اجرا کرد . به شعار نویسی در سطح شهر پرداخت واز انجام هر کاری برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی فروگذار نبود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی به همراه همان دوستان ، سپاه زنجان را تشکیل داد و با آغاز شورشهای ضد انقلاب در کردستان؛ حدود یک سال به مناطق جوانرود ، اشنویه ، بوکان و مهاباد رفت . با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های نبرد شد و تا آخرین لحظه دست از تلاش و کوشش بر نداشت . در تمام مدت فعالیت در سپاه و جبهه با داشتن مسئولیت و سمتهای مختلف هر گز سخنی از آنها به میان نمی آورد . با وجود تمایل زیاد والدین به ازدواج معتقد بود تا زمانی که جنگ ادامه داشته باشد تشکیل خانواده نخواهد داد . مهدی پیر محمدی در سمت فرماندهی ، فردی شجاع بود و به نظم و انضباط نیروهای تحت امر و برنامه ریزی در امور نظامی بسیار اهمیت می داد . در انتخاب نیروها همواره در پی افراد کار آمد ، زبده ، مومن و مخلص بود . به نظر او وجود نظم ، برنامه و انسجام بین نیروها باعث بالا رفتن کارایی آنها می شود و در این راه ، خود بیش از دیگران رعایت می کرد . از صدور مستقیم دستور به افراد تحت امر خود خوداری می کرد و در صورتی که با بی نظمی و یا مشکلی در بین نیروها مواجه می شد ، از بر خورد نامطلوب خود داری و به تذکری اکتفا می کرد و یا در صدد حل آن در می آمد . او همانند سایر فرماندهان دوران دفاع مقدس، اوقات فراغت کمی داشت و در صورت فراغت به قرائت قرآن و مفاتیح و عبادت می پرداخت . در بازگشت از جبهه ابتدا به ملاقات خانواده شهدا و دیدار اقوام و دوستان می رفت و در صورت لزوم در جهت حل مشکلات آنان اقدام می کرد . نسبت به افراد خانواده از جمله فرزندان خواهر مرحومه اش به خصوص دختر او توجه و عنایت خاصی دلاشت . در عملیات محرم ، شهید حسن باقری معاون اول و شهید ناصر اشتری معاون دوم مهدی بودند . پس از شناسایی منطقه عملیاتی ، به مهدی پیرمحمدی و تعدادی از بسییجیان دستور اعزام به محل داده شد . پس از طی مسافتی با نیروهای بعثی رو به رو شدند . مهدی پیر محمدی ابتدا اجازه شلیک به نیرو ها نمی داد ولی سر انجام به ناچار با نیروهای عراقی درگیر می شوند و به نیروهایش دستور می دهد توپهای جدید را به غنیمت بگیرند . با ادامه درگیری وقتی از نیروهای کمکی خبری نشد ، طی تماسی با فرمانده لشکر متوجه شد که از هدف تعیین شده پیشتر رفته و در حلقه محاصره دشمن افتاده اند . صبح روز بعد بدون آنکه توجه دشمن را جلب کنند اقدام به عقب نشینی کردند ولی در همین هنگام گلوله ای به پای مهدی اصابت کرد و او مجروح شد . مهدی محمدی طی چهار سال و نیم حضور در جبهه دو بار مجروح شد : یک بار از ناحیه سینه و سر و صورت و بار دیگر از ناحیه بالای زانو زخمی شد . بنا به گفته پدرش ، مهدی جهت معالجه به تهران انتقال یافت و پس از بهبودی نسبی طی دوران نقاهت به زیارت امام رضا(ع) رفت و بعد به زنجان بازگشت . پس از بهبودی ، در کنگره فرماندهان سپاه شرکت کرد و در قدردانی از زحماتش اورکتی به وی اهدا شد . این اورکت را به هنگام شهادت به تن داشت .پس از کنگره فرماندهان ، همراه با نیروهای اعزامی راهی جبهه شد . فرمانده لشکر ، مهدی پیر محمدی را فاقد توانایی لازم برای فرماندهی گردان می دانست ولی مخالفت حسن باقری با این نظر و حساسیت عملیات خیبر سبب شد که فرمانده لشکر ، وی را در سمت فرماندهی گردان ابقا کند .مهدی پیر محمدی در عملیات خیبر؛پس از رشادتهای بی شماری که در جای جای جبهه های دفاع از آزادگی واقتدار ایران اسلامی به یادگار گذاشته بود،پرواز کرد وتا عرش الهی صعود نمود.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.