نقد و بررسی فیلم پرتقال خونی

جمعه، 3 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد و بررسی فیلم پرتقال خونی
کارگردان: سیروس الوندبازیگران: فریبرز عرب نیا، حامد بهداد، نیوشا ضیغمی، زیبا بروفه، ویشکا آسایش و ... والا رادمنش ( فریبزر عرب نیا ) مهندسی خوش پوش و ثروتمند است که در آستانه جدایی از همسرش مرجان ( ویشکا آسایش ) قرار دارد. والا که به دلیل مشکلات با همسرش دچار نوعی بدبینی به زنان شده ، روزی در خیابان به خانمی به نام ترمه ( نیوشا ضیفمی ) برخورد می کند که ماشین اش خراب شده و چند نفر اراذل هم مزاحم او شده اند!. همانطور که انتظار خواهید داشت، والا وارد معرکه شده و باعث می شود که شرایط موجود به حالت عادی برگردد. سپس والا ترمه را به شرکتش دعوت می کند و از کارگرش می خواهد تا نگاهی به ماشین این خانم بیندازد و مشکلش را برطرف کند. در این میان ترمه متوجه می شود که شرکتِ مهندس والا نیاز به یک آرشیتکت دارد و او هم که دستی در اینکار دارد، درخواست می کند تا در این شرکت مشغول به کار شود. درخواست او مورد موافقت قرار می گیرد اما مدتی نگذشته که ترمه بجای کار احساس می کند که عاشق والا شده اما این در حالی است که عکاسی به نام سیاوش ( حامد بهداد ) هم به تازگی عاشق ترمه شده و... اشکالات ریز ندارد بلکه همه اشکالاتش بزرگ و توی چشم هست!. اینکه از اول فیلم تا به انتهارشاهد مجموعه اتفاقات بی ربط به یکدیگر باشیم، واقعاً اعصاب خرد کن است. در فیلم موقعیت هایی پیش می آید که هیچگونه دلیلی برای آنها ذکر نمی شود. از جمله اینکه این سرکار ترمه خانم برای چی اصلاً باید ماشین اش در خیابان خراب شود؟! شاید به من بگوئید که :« خب ماشین هست دیگرخراب می شود! » اما در اواسط فیلم وقتی می بینیم که ترمه یک ساعت 6 میلیون تومانی ناقابل ! به والا هدیه می دهد، به این فکر می افتیم که آیا این خانم نمی توانست چند میلیون پول ناقابل که برایش پول خرد به حساب می آید را صرف خرید یک ماشین سالم و نه قراضه کند!؟4 شخصیت ترمه یکی از غیر واقعی ترین شخصیت های تاریخ سینمای ایران است که تابحال دیده ام. این خانم یک نقاش بسیار ماهر است که تابلوهایش را هرکجا که بگذارد به سرعت باد به فروش می رود؛ آن هم با قیمتی نجومی!. در ادامه او برای اینکه کمی مخش استراحت کند، عازم جزیره کیش می شود و در آنجا هم اتفاقاً یک نمایشگاه نقاشی می زند ( اینکه چگونه به این سرعت مجوز گرفته و اینکار را انجام داده بماند! ) که با استقبال مواجه می شود. این در حالی است که این خانم بدون هرگونه زحمتی توانسته در یک شرکت و درست و حسابی استخدام شود و اتفاقاً نظر مهندس ثروتمند شرکت را هم به خود جلب کند و... « ترمه خوش شانس » بهترین عنوانی هست که می توانم به او بدهم!. اسپانسرهای فیلم ظاهراً از کیش هستند و در آنجا کسب و کار دارند. به همین جهت فیلم در لحظاتی سر از کیش در می آورد که اصلاً ربطی به داستان ندارد. اینکه در جریان یک مثلث عشقی، خانم یکدفعه به سرش بزند که برود کیش آب و هوا عوض کند، اتفاقی است که فقط در سینمای ایران می افتد. من عاشق نحوه کار کردن ترمه هم هستم! هر وقت بخواهد می آید و هر وقت هم که نخواهد نمی آید!. متاسفانه هنوز یاد نگرفته ایم که در ساخت فیلم به موارد حاشیه ایی هم توجه داشته باشیم و تمرکزمان را تنها بر روی شخصیت های فیلم نگذاریم؛ هرچند این فیلم به این مورد دوم هم توجه نکرده است. فیلم یک شخصیت عجیب و غریب به نام سیاوش هم دارد که « حامد بهداد » آن را ایفا می کند. سیاوش در لحظاتی، به سبک فیلمفارسی شروع ب5ه گفتن این جملات که : « از بچگی کار می کرده تا خرج خانواده اش را بدهد » بر زبان می آورد تا احساس همدردی تماشاگر را برای خودش بخرد. اما زمانی که تماشاگر متوجه می شود هزینه اقامت سنگین سرکار خانم ترمه را در جزیره کیش ایشان پرداخت کرده ( اینکه با کدام منطق چنین کاری را انجام داده را من نمی دانم! ) از ته دل می خندد!. شخصیت والا هم که « فریبزر عرب نیا » آن را ایفا می کند هیچ منطقی در پرداختش به کار نرفته. در اوایل فیلم به ما گفته می شود که او دل خوشی از زنان ندارد و رفتارهایش هم همین را نشان می دهد اما در اواخر فیلم که می فهمیم او سیاوش را برای زیر نظر داشتن ترمه اجیر کرده بود، یک علامت سوال بزرگ در جلوی دیدمان شکل می گیرد که " والا " با آن ژست ضد زن ، چگونه می تواند چنین تصمیمی گرفته باشد!؟ متاسفانه روند اتفاقات فیلم به قدری ساده و غیراصولی نوشته شده است که حتی گره گشایی در فصل پایانی فیلم هم هیچ هیجانی در تماشاگر ایجاد نمی کند. شخصیت سیاوش در کل مدت زمان حضورش در فیلم به حدی اغراق آمیز رفتار می کند که هر کسی به راحتی می تواند حدس بزند که کاسه ایی زیر نیم کاسه قرار دارد. سالهاست که سینمای ایران را دنبال می کنم اما هنوز نفهمیده ام که چرا در فیلمها ، شخصیت های زن که اتفاقاً آدمهایی با موقعیت اجتماعی مناسبی هستند، در یک نگاه و بدون هرگونه برخوردی، عاشق بازیگر نقش اول مرد می شوند!. شاید لازم باشد من هم مدتی در خیابان ها پرسه بزنم تا شاید یک خانمی که ماشین اش خراب شده را پیدا کنم! « سیروس الوند » در همان دوران دهه ی 70 گیر افتاده و حالا حالاها هم به نظر نمی رسد که بتواند از آن خارج شود. اینکه وسط خیابان ماشین خانم خراب شود و یکی بیاد درستش کند و بعد هم که گل و بلبل!، موضوعی است6 که سالهاست جایش را به روابط معقول تر داده است. اما فیلم هرچقدر که از لحاظ سینمایی حرفی برای گفتن ندارد، در بحث لباس و مد فاخر است! در فیلم چه شخصیت های مرد و چه زن، در هر سکانس لباسی متفاوت بر تن دارند که احتمالاً مورد پسند خانمها قرار خواهد گرفت. « فریبزر عرب نیا » هم با آن ستاره ایی که در دهه ی 70 شمسی سراغ داشتم، فاصله های بسیاری دارد. به نظرم « عرب نیا » هنوز نتوانسته خودش را با جریان سینمای مدرن ایران وفق دهد به همین جهت هم برای تماشاگر امروز سینمای ایران قابل باور نیست. جنس بازی « عرب نیا » کماکان همان نگاه های خیره دهه ی هفتادی اش است. « حامد بهداد » که اینروزها معمولاً نامش را را در 3 از 5 فیلم به اکران درآمده می بینیم، همانی است که ماه ها بر پرده سینماها می بینیم. اصولاً بهداد در بازیهایش کمترین تغییر پذیری ممکن را دارد و صادقانه بگویم به جز در مواردی، اصلاً نمی توانم فرم بازی اش را قبول کنم. البته این را هم فراموش نکنید که شخصیت سیاوش چیزی هم ندارد که « بهداد » بخواهد به خاطرش به آب و آتش بزند. فیلم در دقایق ابتدایی خود سکانسی دارد که در آن صورت ترمه کثیف شده است. این کثیفی به قدری غیرحرفه ایی انجام گرفته که تماشاگر را به خنده وا می دارد. من شخصاً نمی توانم با سینمای « الوند » ارتباطی برقرار کنم. « الوند » هنوز نتوانسته سینمای مدرن را درک کند و برای مخاطبان حرفه ایی سینما فیلم بسازد. « پرتقال خونی » تنها تلاشی است برای اینکه چرخه این سینما بگردد که اتفاقاً این کار را هم به خوبی انجام نگرفته است. وقتی خودِ « الوند » در مصاحبه ایی عنوان کرده بود که « پرتغال خونی » بهترین فیلمش نیست، دیگر چه انتظاری می توانید از این فیلم داشته باشید ؟! منبع:MovieMag.IR


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.