اختاپوس (آهوی پیشونی سفید)

يکشنبه، 14 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اختاپوس (آهوی پیشونی سفید)
کارگردان: سید جواد هاشمی نویسنده : سید جواد هاشمی بازیگران: محمدرضا شریفی نیا، امین حیایی، امین زندگانی، گوهر خیراندیش، نادر سلیمانی، نیلوفر خوش خلق، امیر غفارمنش، هومن حاجی عبداللهی، ترلان پروانه و... خلاصه داستان : آهوی پیشونی سفید که از دست سخت گیری های پدرش خسته شده، با فریب عجوزه راهی شهر آرزوها می شود و در آن جا با حوادثی رو به رو می شود که در انتظار او نشسته اند. سید جوادهاشمی که بیش تر او را با نقش رزمنده در ذهن داریم، نخستین تجربه نویسندگی و کارگردانی اش در سینما یک غافل گیری محض بود. او که تا پیش از این در 24 فیلم – که عمدتاً مضمون دفاع مقدس داشتند – ایفای نقش کرده بود، این بار سر از یک افسانه فولکور درآورد. عنوان بندی فیلم در ابتدا کاملا فانتزی و جذاب است و حال و هوای اثر را به خوبی تداعی می کند.هر چند بلافاصله پس از پایان عنوان بندی و شروع داستان، صدای هاشمی را می شنویم که به عنوان راوی انگار دوام نمی آورد و همه فیلم را در یک جمله لو می دهد: جنگ خیر و شر! و این که از ابتدای خلقت و دعوای بین هابیل و قابیل این جنگ برقرار بوده است. اما روی غلتک افتادن ماجرا آن قدر سریع و شیرین هست که این سوتی بی موقع راوی را فراموش کنیم. آهوی پیشونی سفید (با بازی خوب ترلان پروانه) به دل مخاطب می نشیند و باباسالار (با بازی محمدرضا شریفی نیا) به خوبی نمایان گر پدری بد اخلاق است که به در و دیوار گیر می دهد. عجوزه (با بازی درخشان امین زندگانی) هم به اندازه کافی ابزار فریب کاری و اغوا را در اختیار دارد. نامش طولانی است و به دلیل همین طولانی بودن به اختصار عجوزه نامیده می شود. شاید فقط کمی کج سلیقگی در نام اوست که به کار رفته؛ زیرا مطابق آن چه ما در فرهنگ شفاهی سراغ داریم، عجوزه معمولاً به پیرزن های جادوگر پلیدی اطلاق می شود که در فریب کاری چیزی کم ندارند، اما انتخاب این نام برای شخصتی که نه خیلی پیر است و نه البته یک زن، شاید خیلی پذیرفتنی نباشد. به کار گرفتن دیگر شخصیت های فرهنگ فولکور ایران زمین مثل خاله سوسکه و آقا موشه هم بسیار شیرین و گیرا از آب درآمده است. خوش سلیقگی در انتخاب زوج بازیگر (امین حیایی و نیلوفر خوش خلق) برای این داستان هم بر زیبایی آن افزوده و در بخش هایی از فیلم – مخصوصاً سکانس های پایانی – این رابطه تنگاتنگ دو بازیگر بر باور پذیری نماها می افزاید. گریم های سنگین، طراحی صحنه ها و لباس ها، زوایای دوربین و نماهای خاص از جمله دیگر نکات مثبت فیلم به شمار می آیند. البته نباید برخی کاستی ها را به ویژه در فیلم نامه از نظر دور داشت. مخصوصاً حضور چند ثانیه ای خود سیدجواد هاشمی با پوششی سفید و موها و ریش های بلند سپید – که اتفاقاً گریمش شباهت عجیبی به پروفسور دامبلدور در سری فیلم های هری پاتر دارد - اصلاً توجیهی نمی یابد. زیرا ما تنها از ظاهرش می توانیم حدس بزنیم که او نماد خیر است و غیر از آن هیچ نشانه ی دیگری به چشم نمی آید. این که او کیست، چگونه آقا موشه را می شناسد و چه طور راز رها کردن آهوهای اسیر را می داند تا به آقا موشه تئوری حمله بدهد، چاله های اساسی است که در فیلم نامه به چشم می آید. البته نباید به عنوان دیگر ضعف فیلم نامه از نظر دور داشت که در یک سوم میانی فیلم، کاملاً باباسالار به فراموشی سپرده می شود و در بخش های پایانی ناگهان سر و کله اش در ورودی شهر آروزها پیدا می شود. در پایان با در نظر گرفتن این که اساساً سینمای کودک و نوجوان گونه ای است مهجور و گیشه هم فروشش را به بینی تراش خورده سوپراستار خوش لباس گره زده، تلفیق دل نشین فرهنگ شفاهی با نمادها و نشانه های زندگی مدرن شهری می تواند اثری قابل قبول را به پرده آورد و آن طور که از نام این فیلم بر می آید، شاید بتوان منتظر دفترهای دیگری از این افسانه هم نشست و امید آن را داشت که در کنار توجه به عناصر بصری، فیلم نامه ای با چفت و بست بیش تر را شاهد باشیم. منبع:نقد فارسی


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.