نقطه آغاز قناعت کجاست؟
انسان ها برای رفع نیازهای معقول خود در راههای معقول و شرعی تا هرجا که خواستند میتوانند جلو بروند اما وقتی به اسراف و گناه و نافرمانی خداوند و ظلم به دیگران و حتی شکل دادن طبقه ای از اشراف رسید باید در همان حد شرعی و عقلی و عرفی بمانند، قناعت کنند و پا را آنطرفی که حرص و خلاف شرع و ایجاد سنت های مذموم آغاز میشود نگذارند. حال برای آنکه بخواهیم مردم را با یک تعرف درست به سمت قناعت توصیه کنیم باید به این حدود هم توجه کنیم؛
برای فهم این مطلب باید ابتدا قناعت را توضیح بدهیم. «قناعت» یکی از بهترین، بابرکتترین و پرثمرترین صفات انسانی است. صفتی که میتواند آسایش و آرامش و همچنین سعادت دنیوی و آخروی را به ارمغان بیاورد. قرآن و روایات چند معنا برای قناعت آوردهاند، اعتماد به خدا و راضی بودن از نعمات خدا، بسنده کردن به زوری مقرر، بینیاز بودن از مردم، از کسی چیزی نخواستن و تکیه به توان خود، حسرت نخوردن برای نداشتهها، اندازه نگاهداشتن، حرص نزدن و... که در خصوص هرکدام آیاتی از قرآن را میتوان ذکر کرد.
حضرت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) مىفرماید: «شرفى برتر از اسلام و عزّتى عزیزتر از تقوا و پناهگاهى استوارتر از ورع و شفیعى رهانندهتر از توبه و گنجى بىنیاز کنندهتر از قناعت نیست.»(نهجالبلاغه، ح371) این بینیازی گنجی است که هم مکنت میآورد هم شکوه و هم عزت که انسانهای فهیم آنرا بهتر از جایگاه بالای مادی اما بدون عزت میدانند.
شاید برخی تصور کنند که دین اسلام میگوید هیچکاری انجام نده تا نیازمند نشوی و اگر نیاز بهچیزی داشتی از آن بگذرد تا لازم به درخواست از کسی نباشد و غیره، در حالیکه باتوجه به آیه31 سوره اعراف که میفرماید: «کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا، إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»؛ باید آنرا طوری دیگر معنا کرد. خداوند خودش انسان را نیازمند احتیاجاتی در زندگی آفریده است که انسانها باید برای بهدست آوردن آن تلاش کنند.
آنجا که دچار افراط میشوند و میخواهد بیشتر از نیاز خود داشته باشند خداوند امر به قناعت فرموده است. این بیشتر داشتن هم در ثروت است، هم در مقام و جایگاه سیاسی اجتماعی و هم در نعمات مادی میتواند وجود داشته باشد. رفع نیازمندی انسان تاجایی ادامه پیدا میکند که آفاتی را بهوجود نیاورد. یعنی اگر بخواهیم حد و سقفی برای پایان تامین نیازمندیها و شروع «قناعت» تعیین کنیم آنجایی را باید معین کنیم که از آن بهبعد وارد حیطه اسراف، طمع، حرص و پا گذاشتن روی حقوق خدا و خلق خدا میشویم.
انسان ها برای رفع نیازهای معقول خود در راههای معقول و شرعی تا هرجا که خواستند میتوانند جلو بروند اما وقتی به اسراف و گناه و نافرمانی خداوند و ظلم به دیگران و حتی شکل دادن طبقه ای از اشراف رسید باید در همان حد شرعی و عقلی و عرفی بمانند، قناعت کنند و پا را آنطرفی که حرص و خلاف شرع و ایجاد سنت های مذموم آغاز میشود نگذارند. حال برای آنکه بخواهیم مردم را با یک تعرف درست به سمت قناعت توصیه کنیم باید به این حدود هم توجه کنیم زیرا عقلا نمیتوان کسی را که برای رفع نیاز خود تلاش میکند یا اصلا چیزی ندارد که با آن زندگی کند را به قناعت توصیه کرد زیرا آنجا اصلا قناعت معنا پیدا نمیکند. به طور مثال کسی که نان و آب برای خوردن ندارد و خانه ای برای زندگی کردن را نمی توان توصیه به قناعت کرد.
این مهم در مورد دولت ها نیز صادق است. آنها باید تعادل در تولید، مصرف، عرضه، تقاضا، تامین مایحتاج اولیه و امنیت را ایجاد کنند و آنوقت مردم را توصیه به قناعت یا عدم اسراف کنند. حکومت ها نقش سازماندهی هستند به مادیات و معنویات نه فقط معنویات. مادیات مایحتاج زندگی است و معنویات اخلاق در جامعه است مانند عدم اسراف، قناعت، رعایت حقوق هم نوع، مشارکت در تامین امنیت و... است.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}