سينماي پس از انقلاب در يك تقسيم بندي كلي به چند گروه مي رسد؛ البته اين چندگانگي در طول سال هاي پس از انقلاب در مقاطعي پررنگ تر و در سال هايي فرسوده تر بوده است، اما شاكله اصلي سينما از اين چند حالت، تقريباً خارج نبوده است...
 
 
 
 سينماي پس از انقلاب در يك تقسيم بندي كلي به چند گروه مي رسد؛ البته اين چندگانگي در طول سال هاي پس از انقلاب در مقاطعي پررنگ تر و در سال هايي فرسوده تر بوده است، اما شاكله اصلي سينما از اين چند حالت، تقريباً خارج نبوده است.
 
گروهي ادامه دهنده همان سنت سيئه سينماي بيش از انقلاب و در اصطلاح، معروف به «فيلمفارسي» بودند و هستند؛ سينمايي مبتذل ساز كه صرفاً سطحي ترين علايق و خواسته هاي مخاطب عام را در نظر مي گيرد و در پي ارضاي آن است.
 
المان هاي اين سينما، ستاره سازي، داستان هاي دم دستي و استفاده از جذابيت هاي قشري و بي مايگي در ساختار و محتواست كه البته نقطه اصلي و محور اين سينما هم گيشه است و درآمد.
 
خيلي جالب و عجيب است كه اين نوع سينما در هر برهه و حكومتي و در هر دوراني با تمام مختصات متفاوت ادوار مختلف تاريخي به حيات خود ادامه داده است!
 
دسته ديگر كه در اصطلاح به فيلم هاي جشنواره اي معروف شده اند و هستند، فيلم هايي را شامل مي شود كه صرفاً براي آن طرف آب ساخته مي شوند.
 
عموماً به تصوير كشيدن چهره اي تاريك و زشت و نكبت بار از جامعه انقلابي شانيت اين فيلم هاست و اساساً حيات آنها بر اين اساس و طبق اين مناط شكل مي گيرد و ادامه مي يابد.
 
بي آنكه مبتلا به تئوري توهم توطئه باشيم منصفانه موظفيم وجود اين سينما را خاطرنشان كنيم.
 
سينماي جشنواره اي كارنامه اي تاريك و غيرقابل دفاع از خود باقي گذاشته اند.
 
كساني كه براي به دست آوردن شهرت، موقعيت و ثروت از عرق ملي خود مي گذرند و به نوعي وطن فروشي رو مي آورند؛ واقعيت تلخي كه حتي توانست چهره جذاب و دوست داشتني هنر سينما را براي خيل عظيمي از مردم و هنرمندان مكدر و مشوه سازد.
 
نياز به ساده انديشي بسيار دارد كه كسي معتقد باشد جشنواره هاي خارجي، سياسي نيستند و سياست زده؛ نگاهي به آمار فيلم هايي كه طي سه دهه گذشته در عموم جشنواره هاي خارجي حائز رتبه و اهميت شده اند خود گواه اين مدعاست، گرچه مطلق گرايي در اين وادي، خطاي بزرگي است.
 

نبايد فراموش كنيم كه بسياري از كارهاي زيبا و انساني و دوست داشتني كارگردان نام آشناي سينماي ايران، مجيد مجيدي هم موفق به جوايزي بي شماري از همين جشنواره هاي خارجي شده اند كه در جاي خود قابل تحليل و بررسي است.
 
دسته ديگر از فيلم ها، به نوعي خنثي سازي و بيهوده درايي مبتلايند؛ فيلم هايي كه نه چندان مبتذلند كه فيلمفارسي بناميمشان و نه در آن طرف آب، خريداري دارند، فيلم هايي كه با نوعي بي هويتي ساخته مي شوند، به نمايش در مي آيند و ... همين! بخش قابل توجهي از توليدات سينماي ايران از اين دسته بوده و هست.
 
گروه ديگر از فيلم ها كه عنوان سفارشي را يدك مي كشند فيلم هايي هستند كه بنا بر مقتضيات و نيازها و امكانات و بعضاً زد و بندهاي نهادها و ادارات و تشكيلات مختلف، با عناوين و به اغراض و دلايل مختلف با اهداف گوناگون توليد مي شوند.
 
از جمله اين اهداف كه بسيار هم فراگير و عادي و اپيدمي است يكي هم بالا بردن بيلان كاري آن مراكز است؛ مثلاً ميليون ها تومان صرف ساخت فيلمي مثل «پرچم هاي قلعه كاوه» مي شود و بعد در اكران به صورت فاجعه آميزي شكست مي خورد و به تاريخ مي پيوندد يا حجم بالاي توليدات سينمايي و تلويزيوني سفارشي است كه حاصل چنداني به لحاظ هنري و ماندگاري در پي ندارد.
 
گروه ديگري كه حيات جدي سينماي انقلاب بدان وابسته است - بسان نهالي نوپا و نحيف- سينمايي است كه با حفظ روحيه انقلابي و رويكردهاي اسلامي اش هم به سينما نزديك مي شود و از هم ماهيت ديني اش فاصله نمي گيرد؛ سينمايي كه آن را مي توان به معناي كامل و دقيق كلمه، متعهد ناميد و دانست.
 
سينماي متعهد از ابتذال دور است، نمي تواند سفارشي باشد و جانمايه اش با شبكه هاي و معادلات رايج، چندان سرسازگاري ندارد؛ چرا كه اهل تكاپو، نقد و سازندگي است در عين حال خريداري هم در آن سوي آبها ندارد؛ چرا كه متعلق به متن و بطن روحيه مردم اينجاست، پس ديني است و انقلابي، به همين لحاظ به آرمان «نه شرقي و نه غربي» وفادار است.
 
اين سينما نه اهل خنثي بودن است و نه اهل بيهودگي و بطالت؛ چرا كه حياتش در جريان داشتن است و رفتن و نه، ماندن و درجا زدن.
 
اگر بنا باشد آرمان هاي اسلام و انقلاب در فضاي سينماي كشور تنفس و جريان جدي و بيدار و ماندگار داشته باشد چاره اي جز رويكرد متعهدانه در سينما نيست؛ رويكردي كه در عين مظلوميت و غربت، جوانه هاي شكوفا و زيباي آن را بارها ديده ايم و بارهاي ديگر هم به نظاره خواهيم نشست.
 محمدرضا محقق
/1001