یکی از تغییرات سبک زندگی امروز جامعه، ورود زنان به عرصه های ورزشی و اماکنی تقریبا مردانه است. منظور از تقریبا مردانه این است که تا به حال هم عرفا در این مکان ها زنان حضور نمی یافتند و هم فضای مناسبی برای یک خانم متشخص نبوده است. دراین زمینه بحث های مختلفی شده است و زوایای مختلفی را مورد نقد و بررسی قرار داده اند اما آنچه قابل طرح است این است که چرا تاب و تحمل بعضی افراد در پذیرش نظری موافق یا مخالف این قدر کاهش پیدا کرده است. و به راحتی شخص مخالف را محکوم می کنند؟
این تحمل پذیرش حرف، فقط در نظر موافق یا مخالف هم جنس نبوده و در طول پیشرفت و رشد جامعه زنان هر وقت بحث پذیرش نظراتی خلاف میل زنان بود، معمولا روشنفکران یا بازیگران و یا بعضی تحصیل کرده ها با این مباحث که تقریبا رنگ و بوی دین و شرع داشت مخالف بودند، اما علت این مخالفت ها چه بوده و هست؟
الف: حقیقت یا منافع شخصی
قطعا انسان اگر بین خواسته خود و حقیقت مخیر شود به سختی می تواند پا روی خواسته های خود بگزارد و حقیقت را حاکم کند. این مسئله ای واقعی و ثابت در طول تاریخ بوده و از حضرت آدم تا امروز وسوسه و ترجیح منافع زود گذر دنیوی باعث دور شدن انسان از کمال و جایگاه حقیقی خود شده است. اینکه می گویند حقیقت را اگر چه تلخ بگویید و نگران همرنگ نشدن با جماعت نباشید و این یک رشدی است که انسان باید دنیال رسیدن به این رتبه و منزلت باشد و نگران نباشد که چه هجمه های بر علسه اش اتفاق می افتد.
به قول بزرگی سعی کنیم از «آنتنی فلو» فیلسوف بی خدای قرن بیستم انگلیسی کمتر نباشیم، چون ایشان در اواخر عمرش کتابی با عنوان «خدا هست» (1) نوشت و به وجود خداوند اعتراف کرد. پس سعی کنیم ما هم اگر به حقیقتی رسیدیم فارغ از در نظر گرفتن مناف شخصی یا جنسیتی، خود حقیقت را بپذیریم و با این پذیرش زمینه رشد و بالا رفتن آگاهی خود را محیا کنیم.
ب: تفکر برتری جنسیتی
یکی دیگر از دلایلی که معمولا مانع پذیرش نظر مخالف-درست یا غلط- می شود حس فمنیستی و یا مساوی کردن حقوق زن با مرد است که مثلا مگر فرق ما با مردان در چیست؟
باید در اینجا به یک حقیقت ثابت اشاره کنیم و آن تفاوت ساختاری و ماهیتی زن و مرد است که بر این اساس حقوق را برای این دو جنس متفاوت کرده است. البته این حرف جدید نیست و تا قبل از قرن بیستم اروپا، زن بسیار پایین تر از جایگاه اسلامی زن هم بوده است. شهید مطهری در این زمینه می گوید: «در اروپای قبل از قرن بیستم زن قانوناً و عملاً فاقد حقوق انسانی بود؛ نه حقوقی مساوی با مرد داشت و نه مشابه با او» (2) اما عده ای به دنبال تغییر این ساختار و ماهیت هستند البته نه صرفا با حضور زن در ورزشگاه، بلکه این مسئله تبلور این تفکر است و این افراط تا حدی شدت می گیرد که حتی اگر خانمی بگوید من از این حق داشته یا نداشته خوشم نمی آید، توسط هم جنسان خود تکفیر می شود و این خود مصیبتی است که فردی نمی تواند حرف خود را بیان کند.
ج: خود برتر بینی
چطور است وقتی خانمی امتیازی را برای خود نمی پسند محکوم می شود به اینکه نمی تواند برای دیگران تصمیم بگیرد و این در حالی است که ایشان نظر شخصی خود را بیان کرده و در مقابل فرد مخالف می تواند بگوید این حق زنان است و نباید از این حق گذشت. اگر فردی حق نفی حقی را ندارد، قطعا فردی هم نمی تواند حق را برای دیگران تجویز کند و گوشه ای از تناقضات موجود است. این دقیقا مشکل برخورد سلیقه ای ما در رفتار های اجتماعی و گاها برداشت های دینی است.
(1) سایت شبهه
(2) پایگاه جامع شهید مطهری
(2) پایگاه جامع شهید مطهری