جهاد با کلمه و تصویر
جنگ، این سه حرفی پردرد خیلی وقت است که میتازد، قربانی میگیرد و انگار تلخیاش هیچوقت تمامی ندارد. این روزها کمتر پیش میآید که به دنیای اخبار سر بزنید و خبری از حمله، تهدید و زورگویی به گوشتان نخورد، گویی که این داستان قرار نیست روزی به پایان برسد. فلسطین، پاکستان، سوریه و دهها شهر و کشور دیگر در سراسر دنیا مدتهاست که قربانی خودخواهی زورگویانی شدند که با بیرحمی تمام چشم بر تمام انسانیت بستند و به جان مردمی افتادهاند که گناهی جز مظلومیت ندارند. در این بین حتما برای شما هم پیش آمده که با عکسها و تصاویر مختلفی که از این تلخیها منتشر میشود، روبهرو شوید و شاید حتی برای چند لحظه تحت تأثیر قرار بگیرید. اما کمتر پیش میآید که حواستان به پشتصحنه این تصاویر و گزارشها باشد؛ در صورتی که تکتک لحظههای ثبت شده مرهون حضور شجاعانه کسانی است که انگیزهای مهمتر از جانشان دارند و برای آن اسلحهای از جنس کلمهها و تصویر بهدست گرفتهاند و راهی پرخطرترین مناطق شدهاند. خالد صبارنه یکی از این چهرههاست؛ گزارشگر فلسطینی خبرگزاری صداوسیما که بهتازگی عکسی از درگیری یک سرباز اسرائیلی با او منتشر شد و خبرها حاکی از مورد ضرب و جرح قرار گرفتن او بودند. این درگیری بعد از نماز جمعه و تجمعی رخ داد که بهدنبال اعتراض به تخریب خانه فلسطینیها در قدس شکل گرفته بود؛ نبردی که در آن روزنامهنگاران و گزارشگران مورد حمله اسرائیلیها قرار گرفتند. صبارنه که سالهاست تجربه این درگیریها و حتی سختتر از آن را داشته، در گفتوگویی که داشتیم از آن روز و عشقی گفت که او را 20 سال است در این فضا نگه داشته است.
اول کمی از خودتان بگویید، این روزها ساکن فلسطین هستید؟
من خالد صبارنه، متولد الخلیل هستم و در حال حاضر در شهر راما... ساکنم. متاهلم و سه فرزند به نامهای مهدی، نارا و تالیا دارم.من در دانشگاه الخلیل(هبرون) زبان عربی را خواندم و بعد از آن گزارشگری به سبک رسانههای نوین را در دانشگاه القدس راما... ادامه دادم.
چه شد که با خبرگزاری صدا و سیما آشنا شدید و چندسال است که مشغول این حرفهاید؟
من در زمانهای مختلف پنج بار دستگیر و زندانی شدم. در این مدت در کل 14 سال را در زندانهای سرزمین اشغالی سپری کردم. روزنامهنگاری خود را با روزنامه الاستیقل جهاد اسلامی منتشرشده در غزه شروع کردم و در مدت اقامت در زندان «النقب الصحراوی» با خالد صادق، روزنامهنگاری که اهل غزه بود، آشنا شدم. بعد از آزادشدنمان از زندان در سال 2000 او به من پیشنهاد داد که با صدا و سیما کار کنم. از آن زمان بود که تا الان حدود 20 سال است که مشغول روزنامهنگاری و گزارشگری شدهام.در این سالها از شما گزارشهای مختلفی که اغلب آنها جانتان را به خطر میانداخت، منتشر شده است، چرا این فضا را برای گزارشگری انتخاب کردید و حاضر شدید به همه این خطرها تن دهید؟
در واقع، کار مطبوعات در فلسطین بسیار خطرناک توصیف میشود، چراکه آنجا روزنامهنگاران و افراد زیادی کشته، زخمی و دستگیر شدند. این که من چرا کار در این شرایط دشوار را انتخاب کردم هم دو دلیل دارد. اول آنکه من عاشق این کار هستم و در کنار تخصصی که در رسانههای اجتماعی جدید و دیجیتال دارم، این کار برای من نوعی سرگرمی است.دوم آن که من سالها یک فعال سیاسی و در این مدت در ردههای جهاد اسلامی هم فعال بودم. به همین دلیل من فکر میکنم که کار رسانهای و روزنامهنگاری علاوه بر آن که یک شغل تخصصی محسوب میشود، یک وظیفه ملی نیز هست.
این کار سراسر خطر و سختی است، اما کمی از این سختیها میگویید؟
در شروع کارمان در صدا و سیما من و دوستم خالد صادق با تنگناها و دشواریهای زیادی روبهرو شدیم و مورد آزار و اذیت قرار گرفتیم. من هم پیش از همکاری با تلویزیون ایران، مورد حمله سلفیها قرار میگرفتم. آنها ما را به تشیع متهم میکردند و مانند سایر اعضای جهاد اسلامی کافر میدانستند. حتی یکی از نشریههای آنها من و سایر همکارانم را متهم به مزدوری شیعیان کردند.تشکیلات خودگردان فلسطین هم در ابتدا از طریق سرویسهای امنیتی به ما سخت میگرفت و حالا که ما به عنوان مرجعی از ایران توصیف و با آن همراه شدهایم، از بسیاری چیزها محروممان کردند. بهخصوص آن که من زندانی بودم که آزاد شدم و اسرای آزاد شده نزد همین تشکیلات از مزایا و امتیازاتی برخوردار میشوند؛ در حالی که ما به خاطر همراهی با ایران از آن محروم شدیم.
در ابتدا همکاری با صدا و سیما، سالها پیش مشکل بود چون قبل از من تلویزیون ایران هیچ خبرنگاری در این منطقه نداشت. من اولین کسی بودم که با یک رسانه ایرانی کار کردم. این اتفاق اول عجیب بود و آزار و اذیتها هم تمامی نداشتند. بعضی از آنها میدانستند لوگویی که به همراه داشتم برای تلویزیون ایران است و عمدا ارتباطاتمان را محدود و قطع میکردند. من بارها دستگیر شدم، آنها هر دفعه در مورد ماهیت روابط از من میپرسیدند و میگفتند آیا این فقط یک کار رسانهای است یا بحث روابط دیگر و غیره مطرح است؟
شما به تازگی در قدس مورد ضرب و جرح قرار گرفتید، این اولین بار بود یا بازهم چنین تجربههایی دارید؟
این اولین بار نبود که مثل تجاوز اخیر به وادی الحمص به آن حمله میکنند. در این درگیریها من دوبار از ناحیه شکم زخمی شدم و آثار آن هنوز در شکمم هست، این اتفاق یک بار در «النبی صالح» و یک بار هم در «نابلس» رخ داد. علاوه بر اینها یک بار هم هر دو پایم در جبل الریسان آسیب دید و همانطور که گفتم بیشتر از چند بار حبس شدم و دو بار ماشینم را نابود کردند؛ یک بار در همان نبی صالح و بار دیگر در راه نابلس. اما توقیف و مشکلات ارتباطی و اینترنتی همیشه اتفاق میافتد و این موضوع برای اغلب روزنامهنگاران وجود دارد.از بین همه این اتفاقات تلخترین آنها که برای شما خیلی ناراحتکننده بود، کدام است؟
در حقیقت، سختترین تجربه من به خاطر کار روزنامهنگاری و گزارشگریام نبود، آنها خانه من و خانوادهام را تخریب کردند و سال 2002 همه اعضای خانوادهام را دستگیر کردند؛ مادرم که خدا او را رحمت کند، پدرم و برادرم به این دلیل دستگیر شدند که آنها من را به ارتباط با عملیات چریکی جهاد اسلامی که باعث کشته شدن سربازان اسرائیلی در الخلیل شده بود، متهم کردند.این یکی از بزرگترین عملیاتهای نیروی چریکی بود که به هلاکت 12 صهیونیست از ارتش اشغالگر منجر شد و این واقعه در جریان کار من با خبرگزاری صدا و سیما و همزمان با آن اتفاق افتاد.
در مورد حادثه اخیر در فلسطین به جز پلاتویی که داشتید، کمی از حس و فضایی که یکدفعه با آن روبهرو شدید، بگویید. عکسی در این باره از شما و سربازی که باخشم روبهرویتان ایستاده منتشر شده است، در آن لحظه چه اتفاقی داشت میافتاد؟
من با بیش از 15 روزنامهنگار در وادی الحمص حضور داشتم تا خبر تظاهرات معترضان به تخریب خانههای بیتالمقدس را پوشش دهیم. پس از پایان نماز، سربازان اسرائیلی بلافاصله به روزنامهنگاران حمله و تلاش کردند آنها را از این مکان بیرون کنند. آنها اقدام به شکستن پای یکی از دوستان روزنامهنگارمان کردند، در آن زمان با فریاد به سربازان گفتم شما نمیدانید روزنامهنگاری یعنی چه و رسانه چیست؟!آنها من را به زمین کوبیدند، بلند شدم و فریاد زدم شما قاتل و تروریست هستید و رسانهها آنچه را که اینجا اتفاق میافتد بهزودی منتقل خواهند کرد. همچنین به آنها گفتم عکس شکستن پای دوستمان توسط شما را گرفتهایم. سپس سربازی که صورتش در عکس آشکار بود، جلو آمد و من را تهدید کرد که یا آنجا را سریع ترک میکنم یا من را دستگیر خواهند کرد.
من این تهدید را نادیده گرفتم و به او گفتم من جزئی از این سرزمینم و تو کسی هستی که باید اینجا را ترک کنی.
او باز هم شروع به تهدید کرد و تلاش میکرد مرا تحت فشار قرار دهد، من هم با تمام توانم محکم ایستاده و به او گفتم دستگیرم کن و هر کاری که میخواهی انجام بده؛ ما بهزودی هرچه را در اینجا اتفاق افتاده، منتشر خواهیم کرد. بعد از گذشت دو دقیقه از نگاه کردن مستقیم به صورت او سرباز عقبنشینی کرد و دور شد.
در ادامه رهبرشان آمد و از من پرسید با چه کسی کار میکنی؟ به او گفتم که من یک روزنامهنگار فلسطینی هستم و با تلویزیون ایران کار میکنم.
او گفت: کارت روزنامهنگاری داری؟ پاسخ دادم بله. بعد هم پرسید چرا به سر سربازان فریاد زدی؟ من به او گفتم چون آنها با یک روزنامهنگار با خشونت غیرقابل قبول برخورد کرده و پای او را شکستند. بعد هم او گفت که این یک خطر برای سربازان محسوب میشود و پاسخ دادم که تنها خطر همان است که از هجوم آنها به خبرنگاران تصویربرداری شده و آنچه رخ داده، انتقال داده میشود.
تا به حال شده از گزارشگری در این حوزه پشیمان شوید و به فکر رها کردنش بیفتید؟
من فکر نکردم که چون این کار خطرناک است آن را رها کنم، پشیمان نیستم و به هر قیمتی وظیفه خود را انجام میدهم چون فکر میکنم کلمه و تصویر قویتر از گلوله باشد.اگر حرفی یا صحبتی باقی مانده، بفرمایید....
طبق تجربه همکاریای که با مطبوعات در سرزمینهای فلسطین اشغالی داشتم، آنها (اسرائیلیها) از رسانههایی که جنایاتشان را مستند و تصویر تروریسم علیه فلسطینیها را منتقل میکنند، وحشت دارند. زیرا اسرائیل خود را به عنوان یک کشور متمدن و انساندوست معرفی میکند، اما گروه جوابگو نبود آنها متمدن نیستند. برای همین تصور میکنم مستندسازی و رسانهای کردن جنایات رژیم صهیونیستی به منزله یک مقاومت است، اگر نگوییم بزرگترین مقاومت است.من فکر میکنم بسیاری از رسانهها که در فلسطین کار میکنند برای حفظ تصویر خوب از صهیونیستها، تصاویر مخدوششدهای را از جنایات رژیم اشغالی منتقل میکنند. اسرائیل به عنوان یک دولت کوچک شبکه ماهوارهای را برای اعراب به زبان عربی، برای روسها به زبان خود و همچنین برای انگلیسی و چینیزبانان ایجاد کرده است. همچنین رژیم صهیونیستی رسانههای عربی زیادی را در سرزمینهای فلسطین راهاندازی کردهاند. بیشترین توجه به رسانهها را در جهان صهیونیستها دارند زیرا آنها به اهمیت رسانه پی بردهاند. صهیونیستها رسانههایی به زبان عربی در کرانه باختری و بیتالمقدس راه انداختهاند که این رسانهها تصاویر بدبختی کشورهای عربی و اسلامی را منتشر میکنند تا اینگونه جلوه دهند که اسرائیل یک منطقه آباد در میانه کشورهای عقب افتاده عربی است. صهیونیستها در میان وقایعی که به بهار عربی مشهور شد توانستند بیشترین و بهترین بهرهبرداری را به سود خود از این رخدادها داشته باشند. به هر کسی که در محور مقاومت جایگاهی دارد میگویم رسانه قبل، حین و بعد از مبارزه قرار داد، زیرا رسانه قویترین سلاح است.
منبع: جام جم