لژیونرشدن یک فوتبالیست زن ایرانی شاید خیلی عجیب نباشد، در این سالها چند بازیکن در رشتههای مختلف به کشورهای دیگر رفتهاند، اما اینکه یک بازیکن 18 ساله در لیگ ترکیه که فوتبالی بهتر از ایران دارد، بازی کند، اتفاقی ویژه است.
واقعیت این است که من سالهای قبل هم پیشنهادهایی داشتم، ولی چون سنم کم بود و نمیتوانستم این پیشنهادها را بررسی کنم، اهمیتی به آنها نمیدادم، اما امسال که 18 ساله شدم، تصمیم گرفتم جدیتر به این موضوع نگاه کنم.
کسی هم کمک کرد که انتخاب درستی داشته باشی یا قرارداد خوبی ببندی؟
بله. من که چموخم کار را نمیدانستم. باشگاه ذوبآهن و شخص آقای آذری خیلی کمک کردند. بازیکنان خارجی زیادی برای ذوبآهن گرفتهاند و میدانستند که برای انتقال من چه کارهایی لازم است. خیلی از جاها کنارم بودند. حتی تلفنی هم که شده، کمک میکردند.قراردادی که بستهای، راضیکننده است؟
همه شرایطی که میخواستم مهیا شده. در فوتبال مردان هم سعی میکنند در سنهای بالاتر یک بازیکن را به کشورهای دیگر بفرستند. چون من سنم کم است، قراردادم را طوری بستهاند که اگر مشکلی پیش آمد، بتوانم راحت فسخ کنم.از نظر مالی چطور است؟
از پول حرف نزنیم بهتر است، اما مطمئنا همه چیز خیلی بهتر از ایران است. برای من که 4 سال برای ذوبآهن بازی کردم، خداحافظی از این تیم سخت بود، اما اینجا همه چیز بهتر از ایران است. تیم ما سال قبل در لیگ 10تیمی ترکیه سوم شد و امسال برای قهرمانی بسته شده. 6 بازیکن خارجی دارد؛ بازیکنانی از نیجریه، مقدونیه و رومانی. پارسال هم تا هفته آخر با بشیکتاش برای قهرمانی رقابت داشت. هدف تیم قهرمانی در این فصل و صعود به لیگ قهرمانان اروپاست.شما و بازیهایت را کجا دیده بودند؟
دقیقا نمیدانم. بازیهای ملی، کلیپهایی که پخش میشود و... من از 14 سالگی برای ذوبآهن بازی میکنم. از10 سالگی هم که فوتبالم را شروع کردهام، در تیمهای زیر 14 سال و زیر 16 سال و تیم جوانان بازی کردهام.در فوتبال ایران تو لقب خاصی داشتی؟
به من میگویند نیمار! راستش به نیمار خیلی علاقه دارم، ولی از کسی نخواستهام به من نیمار بگوید. بیشتر بهخاطر اینکه صورتم و بعضی از حرکتهایم شبیهاش است، این لقب را بهم دادهاند. الگوی من نیمار نیست، ولی اسم سنگینی روی من است. هرچقدر هم نیمار حاشیه داشته باشد، ولی بازیکن بزرگی است.چه پستی بازی میکردی و در ترکیه هم میتوانی در همان پست بازی کنی؟
من بازیکن دوپا هستم. هم هافبک راستم و هم چپ. اروپاییها بیشتر تیمهای قدرتی دارند، ولی من بیشتر سرعتیام. سعی میکنم در تمرینات خودم را به کادر فنی ثابت کنم.برخورد ترکها چطور است، بازیکن خارجی و بهخصوص بازیکنی را که از ایران آمده باشد، قبول دارند؟
روزهای اول استرس داشتم، اما مربی تیم علی آلانک و مدیر تیم برهان ایلماز خیلی حواسشان به من هست. مدام میپرسند مشکلی نداری، چیزی نیاز نداری. بازیکنان هم خیلی خوباند. من همیشه یک قرآن پیشم دارم و موقعی که استرس دارم، میخوانم. روزهای اول احتیاط میکردم که نبینند، اما وقتی فهمیدند من قرآن میخوانم، خیلی خوشحال شدند. 2 نفر از آنها گفتند برای ما قرآن بخوان. بعضیها میگفتند ما دوست داریم، ولی نمیتوانیم بخوانیم. 2 نفر هم مثل من قرآن میخوانند. احساس غربت نمیکنم از نظر فرهنگی به هم نزدیک هستیم.مشکل زبان نداری؟
روزهای اول سخت بود. دست و پا شکسته انگلیسی و ترکی حرف میزنم.برای خانواده سخت نیست دختر 18 سالهشان کشور دیگری زندگی کند؟
من فقط مادرم را دارم. ما از نظر مالی خانواده ضعیفی داریم. من همه کار برای مادرم میکنم و هدفم حل مشکلات خانوادهام است.تمرینات را شروع کردهای؟
2هفته است که ازمیرم. اینجا همه چیز با برنامه است. سطح تمرینات خیلی بالاست. خیلی فشار نمیآورند و پله به پله بازیکنان را آماده میکنند.با تمرینات ایران خیلی فرق میکند؟
خیلی. در ایران یک هفته مانده به مسابقات بعضی از تیمها بسته میشد. تاریخ لیگ را هم مدام جابهجا میکردند و تیمها نمیتوانستند برنامه داشته باشند.منبع: روزنامه همشهری