نظری بر حاشیه و متن کارنامه گروه‌های چپ در ایران

شعار، خیانت و دیگر هیچ!

عمده جوانان و کارگرانی که جذب شعارهای زیبای حزب توده می‌شدند از وابستگی تام و تمام سران حزب به شوروی و سرسپردگی‌شان به کا.گ.ب «سازمان جاسوسی شوروی» خبر نداشتند. بلکه آنها حزب توده را حزبی مستقل می‌پنداشتند...
يکشنبه، 9 آذر 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شعار، خیانت و دیگر هیچ!
انوشه میرمرعشی: چند وقتی است که رسانه‌های ضدانقلاب با سوءاستفاده از وضعیت اقتصادی کشور و فشاری که به اقشار ضعیف و بدنه کارگری وارد می‌شود، اقدام به تطهیر گروه‌های چپ در ایران کرده و به تبلیغ مرام جنبش‌های نئومارکسیستی می‌پردازند. این رسانه‌ها سعی دارند در ابتدا با عدالت‌خواه و مبارز و ایثارگر نشان دادن رهبران گروه‌های چپ در ایران از آن‌ها قدیس بسازند و در مرحله بعد با مطرح کردن شعار‌های منسوخ گروه‌های نئومارکسیستی همچون «حمایت از کارگران و فقرا»، زمینه شورش و فتنه را در ایران اسلامی فراهم کنند.

اما آیا آن‌طور که رسانه‌های ضدانقلاب رهبران گروه‌های چپ در ایران را نشان می‌دهند، این افراد به واقع «فدایی وطن»، «مدافع واقعی مردم» و «طرفدار محرومان و کارگران» بوده‌اند؟ رجوع به اسناد و مدارک تاریخی باقی مانده از آن‌ها چه تصویری از گروه‌های چپ در ایران را پیش چشم مخاطب قرار می‌دهد؟ و آیا عملکرد آن‌ها را باید خدمت نامید یا خیانت؟ این‌ها سؤالاتی است که سعی شده در این مقاله به آن‌ها پاسخ داده شود.
 

تأسیس حزب با اجازه کا. گ. ب

«حزب توده ایران» اولین حزب سیاسی بود که بعد از شهریور ۱۳۲۰ ش؛ و رفتن رضا قلدر از ایران، پایه گذاشته شد. این حزب بعد از گرفتن اجازه و مجوز از رهبران حکومت شوروی در ایران تأسیس شد. رهبران و مؤسسان این حزب شامل ۵۳ نفر می‌شدند که همگی به نوعی از شاگردان و پیروان فکری دکتر تقی ارانی محسوب می‌شدند. دکتر ارانی از نظریه‌پردازان چپ و اندیشه مارکسیستی در ایران بود.

او توسط عوامل رضا پهلوی در سال ۱۳۱۸ ش؛ و در زندان کشته شد. در دهه ۳۰ شمسی شعار‌های زیبای حمایت از کارگر، کشاورز و رنجبر، محرومان و فقرا و عدالت‌خواهی آن‌قدر جذاب بود که دانش‌آموزان، دانشجویان، جوانان و البته کارگران بسیاری را به طرف حزب توده جذب می‌کرد. البته باید در نظر داشت که عمده جوانان و کارگرانی که جذب شعار‌های زیبای حزب توده می‌شدند از وابستگی تام و تمام سران حزب به شوروی و سرسپردگی‌شان به کا. گ. ب «سازمان جاسوسی شوروی» خبر نداشتند. بلکه آن‌ها حزب توده را حزبی مستقل می‌پنداشتند که در درجه اول اعتقادات مذهبی مردم ایران را قبول دارد و در درجه دوم بیگانه‌ستیز و ضداستعمار است، اما واقعیت دقیقاً برخلاف پندار آن‌ها بود.

شعار، خیانت و دیگر هیچ!

به این معنا که حزب توده، حزبی کاملاً وابسته به بیگانه بود و سران حزب، این سرسپردگی به بیگانه را کاملاً توجیه‌شده می‌دانستند و گرچه ریاکارانه سعی داشتند آن را از مردم عادی پنهان کنند ولی در درون خود اصلاً این وابستگی را عیب نمی‌دانستند. به طور مثال مریم فیروز (همسر نورالدین کیانوری) درباره فرمانبری حزب توده از شوروی می‌گوید: «شوروی در آن دوران به تمام احزاب دنیا کمک و راهنمایی می‌کرد. مکتب بزرگی بود که از امریکا تا هرجای دیگر علاقه‌مندانی داشت که از آن‌ها سرمشق می‌گرفتند... کمک یک چیز خیلی طبیعی بود. خیلی روشن است وقتی شما به کسی کمک می‌کنید شرط می‌گذارید، حق شما هم هست، شما پول بدهید او برود نوکر دیگری بشود؟ خیر می‌گوید توی این راه قدم بگذار، ما هم به شما کمک می‌کنیم.»(۱)

این مسئله حتی در جریان «نهضت ملی شدن صنعت نفت» خودش را بیشتر نشان داد. هم از آن جهت که روزنامه مردم- ارگان مطبوعاتی حزب توده- در مقاله‌ای به قلم «احسان طبری» دادن امتیاز بهره‌برداری از نفت شمال را به شوروی الزام سیاسی معرفی کرد و نوشت: «همان‌گونه که ما برای انگلستان در ایران منافعی قائل هستیم و علیه آن صحبت نمی‌کنیم، باید معترف باشیم که دولت شوروی هم از لحاظ امنیت خود در ایران منافع جدی دارد»(۲) و هم از جهت کارشکنی‌هایی که دانشجویان و جوانان طرفدار حزب توده در مسیر ملی کردن نفت ایجاد کردند. چنانچه «دکتر علی فیرحی» از فعالان دانشجویی دهه ۳۰ و از طرفداران حزب توده در خاطراتش می‌گوید: «دانشجویان عضو حزب توده از نظر کمی تعدادشان از سایر گروه‌ها بیشتر بود.

رفتن دانشجویان به سوی حزب توده به دلیل شور جوانی، ناآگاهی از مسائل پشت پرده حزب، نداشتن اطلاعات کافی از سابقه مبارزات آزادی‌خواهی خصوصاً در زمان مشروطیت و استبداد دوران سلطنت رضاشاه بود که خلأ فکری را در جامعه ایجاد کرده بود. حرف‌های تازه و شعار برابری حزب برای آن‌ها جاذبه زیادی داشت. مارکسیسم و داروینیسم در این زمان در همه محافل مورد بحث قرار می‌گرفت... در حالی که مسائل مذهبی در بین دانشجویان و روشنفکران خیلی مطرح نبود و این موضوعی است که همه می‌دانند... به هر حال من اعتراف می‌کنم که آن روز‌ها خیلی خام بودیم و با مسائل احساساتی برخورد می‌کردیم. حتی چند بار با نماینده‌های جبهه ملی ملاقات کردیم. آنان می‌گفتند موضوع نفت مطرح است و بهتر است مملکت آرام باشد، ما اصلاً متوجه این مسائل نبودیم، اما به تدریج و مدتی پس از تأسیس سازمان دانشجویان دانشگاه تهران، گرایش سیاسی رهبران این سازمان روشن شد...»(۳)
 

توطئه‌گری و حذف رقبای درون حزبی توسط رهبران حزب توده

یکی دیگر از نقاط سیاه کارنامه سیاسی رهبران حزب توده بعد از عدم استقلال و سرسپردگی‌شان به بیگانه، مسئله قدرت‌طلبی ایشان در درون حزب بود. این قدرت‌طلبی و جنگ قدرت را به وضوح می‌توان در کتاب خاطرات «ایرج اسکندری» و «نورالدین کیانوری» دو تن از اعضای مرکزی حزب توده دید، اما ردپای پرونده‌سازی و تصفیه‌های درون‌حزبی برای به قدرت رسیدن را می‌توان در لابه‌لای خاطرات اعضای رده پایین‌تر حزب هم به راحتی دنبال کرد. به طور مثال نجمی علوی- خواهر بزرگ علوی- در کتاب خاطراتش بیان می‌کند که بعد از شکست فرقه دموکرات در آذربایجان و فرار رهبران آن به شوروی «پرونده‌سازی باقراُف با دستیاری غلام یحیی دانشیان و جهانشاه‌لو برای غلامحسین بیگدلی و تبعید او به سیبری فقط به دلیل انتقاد از وضع موجود مهاجران در باکو انجام شد.»(۴)

شعار، خیانت و دیگر هیچ!
 

جاسوسخانه‌ای به اسم حزب توده

یکی دیگر از نقاط سیاه کارنامه سیاه توده‌ای‌ها مسئله جاسوسی آن‌ها از وطن برای «کا.گ.ب» بوده است. اما بهتر است برای درک عمق مشی این به اصطلاح طرفداران کارگران و رنجبران! در وطن‌فروشی ابتدا تعریف «جاسوسی» بیان شود.

از نگاه قانون، جاسوسی از جمله جرائمی است که در آن فرد جاسوس اطلاعات کشور خود اعم از نقشه، اسرار، اسناد فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، نظامی و... را به کشور رقیب یا متخاصم منتقل می‌کند یا عملی انجام می‌دهد که موجب ضربه زدن به منافع ملی با نقش‌آفرینی عناصر خارجی را فراهم کند.(۵) آن‌وقت عملکرد بسیاری از اعضای حزب توده دقیقاً بر اساس تعریف فوق جاسوسی بوده است. اقدامی که حتی در خاطرات اعضای اصلی این حزب به آن اعتراف شده است.

مثلاً انور خامه‌ای در کتاب خاطراتش به صراحت به مسئله جاسوسی در بخش‌های مختلف حزب توده اشاره می‌کند و می‌نویسد: «عبدالصمد کامبخش مسئول افسران ارتش حزب توده، ارتشیان را مجبور می‌کرد که از ارتش تجهیزات بدزدند و به آذربایجان و به پیشه‌وری و فرقه دموکراتش برسانند. همه اعضای حزب موظف بودند از محیط کار خود اسرار و اطلاعات را جمع کنند و در اختیار حزب بگذارند و حزب هم به شوروی خبر‌های مهم را می‌رساند.»(۶)
 

حزب توده در دوران دفاع مقدس

یکی از خیانت‌بارترین اقدامات حزب توده ایران علیه مردم، جاسوسی برای شوروی در زمان جنگ تحمیلی و دادن اطلاعات نظامی رزمندگان اسلام به آن‌ها بود. در رأس این اقدام خائنانه در حزب توده ناخدا بهرام افضلی فرمانده نیروی دریایی ارتش قرار داشت. بعد از دستگیری او و سایر رهبران حزب توده، اعترافات تکان‌دهنده آن‌ها درباره نحوه جاسوسی برای کشور شوروی و سازمان اطلاعات این کشور یعنی کا. گ. ب همگان را شوکه کرد.

آیت‌الله محمد ری‌شهری رئیس دادگاه ناخدا افضلی و سایر اعضای خائن حزب توده در کتاب خاطراتش به شکل مبسوط به صحبت‌های متهمان پرونده پرداخته و می‌نویسد: «با توجه به مجموعه ابهاماتی که در گفته‌های کیانوری و پرتوی مسئول سازمان مخفی حزب توده وجود داشت، از پرتوی خواستم به طور دقیق درباره نحوه ارتباط با افضلی با توجه به موقعیت شغلی او توضیح دهد... پرتوی اشاره کرد که دیدار‌ها به صورت هفتگی صورت می‌پذیرفت و در این جلسات درباره اطلاعات یا اخبار مختلف کسب شده در طول هفته به طور شفاهی توضیح داده می‌شد. پرتوی ادعا کرد سران تشکیلات مخفی از افضلی نمی‌خواستند اطلاعات خود را مکتوب سازد...

شعار، خیانت و دیگر هیچ!

همچنین «پرتوی» گفت اطلاعاتی که در سایر مسائل از «افضلی» اخذ می‌شد، شامل اطلاعات روز در ارتش و خارج از ارتش در سطح بالای کشور بود... ظاهراً «پرتوی» به توصیه مؤکد «کیانوری» اطلاعاتی را از «افضلی» برای حزب می‌گرفت تا از اوضاع کشور و موضع‌گیری‌ها و گرایش‌های شخصیت‌های تراز اول کشور آگاه شود و تحلیل‌های حاصل از این اطلاعات در داخل حزب استفاده شود و سپس به اتحاد جماهیر شوروی ارائه گردد.»(۷)

بعد از برگزاری دادگاه محاکمه رهبران حزب توده و از جمله ناخدا بهرام افضلی، دادستانی همزمان با اعترافات صریح اعضای حزب توده و بر مبنای اسناد و مدارک تکان‌دهنده‌ای که از توطئه‌ها و خیانت‌های حزب توده به دست آمد، انحلال حزب توده را اعلام کرد. همچنین به حکم دادگاه انقلاب اسلامی ارتش تعدادی از نظامیان نزدیک به حزب از جمله افضلی در روز ۶ اسفند ۱۳۶۲ ش. به‌جرم طراحی کودتا و جاسوسی برای دشمن (اتحاد جماهیر شوروی) اعدام شدند.
 

جنایتکارترین گروه چپ در ایران

دو گروه چپ دیگر در ایران که کارنامه بسیار ننگینی از خود در تاریخ به جا گذاشتند «حزب دموکرات کردستان» و گروهک «کومله» بودند. سابقه تشکیل «حزب دموکرات کردستان» به سال ۱۳۲۰ ش. برمی‌گردد. این حزب و رهبرانش همچون «قاسملو و غنی بلوریان» که گرایش کاملاً مارکسیستی داشتند، تحت حمایت کشور شوروی بوده و هدف از فعالیت‌های سیاسی حزبشان را کسب خودمختاری اعلام می‌کردند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی «حزب دموکرات کردستان» به رهبری عبدالرحمن قاسملو، دوباره فعالیت خود را به شکل رسمی آغاز کرد و هدف اصلی خود را همچنان خودمختاری کردستان قرار داد. در ضمن با مطرح شدن مسئله رفراندوم تعیین نوع حکومت، حزب دموکرات کردستان به تحریم همه‌پرسی رو آورد و اندکی بعد هم وارد فاز مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی و ارتکاب جنایت‌های بسیار علیه مردم شد.(۸)

اما تاریخچه تشکیل گروهک «کومله» هم به قبل از انقلاب برمی‌گشت. کومله یا حزب زحمتکشان کردستان، سازمانی به اصطلاح انقلابی بود که خود را مائوئیست- پیروان نظریات مائو رهبر کشور کمونیستی چین- می‌دانست ولی جالب است که این گروه در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با کمک انتلیجنت سرویس انگلستان به رهبری سیاسی صلاح‌الدین مهتدی و ملاسعید رسولی سازماندهی شد و با اینکه این حزب گرایشات مائوئیستی داشت، برای جذب مردم مسلمان کردستان که بسیار متدین و معتقد بوده و هستند از «شیخ عزالدین حسینی» که با جمهوری اسلامی مخالف بود، به عنوان رهبر مذهبی حزب استفاده تبلیغاتی می‌کرد.(۹)

قبل از انقلاب، رژیم جعلی اسرائیل و به ویژه سازمان اطلاعات آن یعنی موساد، با ایجاد رابطه با برخی از رهبران اکراد- به ویژه کومله- در ایران و عراق، از خواسته خودمختاری همه اکراد کشور‌های منطقه توسط این گروه حمایت می‌کرد. حکومت پهلوی و به ویژه ساواک هم به دلیل درخواستی که موساد از ساواک داشت با مأموران موساد در این منطقه، برای خودمختاری اکراد عراق و ضربه زدن به صدام، همکاری می‌کرد. (۱۰) اسناد جنایات اعضای این گروهک هم در حق مردم مناطق کردنشین، همچون کشتار دسته‌جمعی، شکنجه‌های قرون وسطایی اسرا، مثله کردن بدن مطهر شهدا و... در کتاب‌های بسیاری ثبت شده است.(۱۱)

شعار، خیانت و دیگر هیچ!
 

فدایی کدام خلق؟!

سازمان «چریک‌های فدایی خلق ایران» یکی از گروه‌های چپ منشعب از حزب توده بود. این گروه از ادغام دو گروه مارکسیست- لنینیست در فروردین ۱۳۵۰ تشکیل شد. گروه اول در سال ۱۳۴۲ توسط پنج دانشجوی دانشگاه تهران به نام‌های بیژن جزنی، عباس سورکی، علی‌اکبر صفایی‌فراهانی، و حمید اشرف به‌وجود آمد که معروف به گروه جزنی- ظریفی‌نیا بودند و گروه دوم متشکل از مسعود احمدزاده، امیرپرویز پویان و غفور حسن‌پور بود.

می‌توان ادعا کرد سازمان چریک‌های فدایی خلق قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران مبارزه با رژیم پهلوی به دلیل عقاید ملحدانه و دین‌ستیزانه اعضا به هیچ وجه مورد اقبال عموم مردم قرار نگرفت، اما پس از اوج‌گیری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) رهبران این سازمان در ابتدا راه نفی حرکت اسلامی مردم را در پیش گرفتند و در اعلامیه‌ای از مردم خواستند «در تظاهراتی که هیچ ثمری جز کشته شدن ندارد، شرکت نکنند»، اما وقتی در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی حمایت عظیم آحاد مردم ایران را از امام (ره) دیدند و عدم اقبال مردم را به شعارهایی، چون «پرولتاریای ایران متحد شوید» یا «نان، مسکن، آزادی» را مشاهده کردند، مجبور به سکوت و حمایت تلویحی از انقلاب اسلامی شدند.(۱۲)

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان برگزاری همه‌پرسی تعیین نوع حکومت و البته حمایت نزدیک به ۱۰۰ درصدی مردم ایران از «نظام جمهوری اسلامی» میان اعضای این سازمان اختلاف ایجاد شد و در نهایت به دو گروه تقسیم شدند: «گروه اکثریت» که با نفی نبرد مسلحانه، تاکتیک‌های سابق مانند نظامی‌گری را مورد انتقاد قرار دادند و استدلال کردند که باید توجه بیشتری به کار در میان توده نشان داد و مانند حزب توده خواستار موضع مسالمت‌آمیز در مقابل جمهوری اسلامی ایران بودند.

«گروه اقلیت» که توسط دو نفر از اعضای اصلی سازمان، به نام‌های اشرف دهقانی و محمد حرمتی‌پور رهبری می‌شد، راه مخالفت با جمهوری اسلامی را در پیش گرفتند. آن‌ها استدلال می‌کردند که جمهوری اسلامی متشکل از خرده بورژوا‌های سنتی [امام خمینی (ره) و اعضای شورای انقلاب]و بورژوا‌های تجاری [بازاریان و اعضای حزب جمهوری اسلامی]و بورژوازی صنعتی [بازرگان و بنی‌صدر]است و خواستار ایجاد یک شورای انقلابی مرکب از نمایندگان کارگران، دهقانان و سربازان به جای ترکیب شورای انقلاب اسلامی بودند.

بر اساس همین استدلال هم بود که گروه اقلیت شروع به ایجاد بلوا‌های تجزیه‌طلبانه در میان قومیت‌های گوناگون ایرانی کرد. از خلق ترکمن تا خلق بلوچ و... که همه این حرکت‌های به اصطلاح چریکی و انقلابی! به دلیل عدم حمایت مردم و رویارویی نهاد‌های انقلابی با حرکت‌های تجزیه‌طلبانه آن‌ها به شکست منجر شد. به طور مثال چریک‌های فدایی خلق(اقلیت)، با شعار ایجاد «ترکمن‌صحرای خودمختار»، زمینه درگیری با نیرو‌های پاسدار انقلاب و نهاد‌های انقلاب را فراهم کرد. آن‌ها در منطقه شایعه کردند که امام خمینی(ره) دستور قتل‌عام سنی‌ها را صادر کرده است. در روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۸ ش. دو گروه از راهپیمایان رودرروی هم قرار گرفتند؛ یک گروه، طرفداران مسلح سازمان چریک‌های فدایی خلق و گروه دوم، جمعیت هواداران نظام جمهوری اسلامی، شامل ترکمن‌ها و نیز مردم سنی و شیعه منطقه.

شعار، خیانت و دیگر هیچ!

در روز شنبه ۲۰ بهمن، جنگ برای تصرف نقاط حساس شهر گنبد، با تیراندازی به خودروی سپاه توسط فداییان خلق آغاز شد. با شدت گرفتن درگیری‌ها، ارتش در روز ۲۲ بهمن عملاً وارد جنگ شد؛ جنگی که با ایثارگری مردم انقلابی منطقه و کمک ارتش به شکست کامل چریک‌های فدایی خلق منجر شد(۱۳)، اما رهبران گروه اکثریت هم بعد از خرداد ۱۳۶۰ ش؛ و به دلیل همراهی با سازمان مجاهدین خلق و اعلام جنگ مسلحانه به جمهوری اسلامی و سپس شکست شورش‌شان، از ایران فرار کردند.

جالب است که نه تنها حزب توده، حزب دموکرات کردستان و کومله و حتی چریک‌های فدایی خلق، که سایر گروه‌های چپ هم در ایران پرونده‌ای سرشار از خیانت و جنایت در حق ایران و ایرانی دارند. کارنامه‌ای سیاه که به هیچ وجه نمی‌تواند برای جنبش‌های به اصطلاح کارگری نئومارکسیستی (از شاخه اهواز و تهران و تبریز گرفته تا شاخه‌های دانشجویی علم مارکسیستی) عقبه افتخارآمیز دست و پا کند و از قضا رسواکننده واقعیت همین امروز جنبش‌های به اصطلاح کارگری در داشتن سرسپردگی به بیگانگان و مزدوری اعضایشان برای آنهاست.

پی‌نوشت‌ها:
۱- مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، «خاطرات مریم فیروز» - فرمانفرمائیان-، انتشارات اطلاعات، چاپ سوم ۱۳۸۷ ش، ص ۷۱.
۲- جامی. ن، «گذشته چراغ راه آینده است»، انتشارات نیلوفر، چاپ ۱۳۷۱ ش، ص ۲۲۱.
۳- مصاحبه با دکتر علی فروحی، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره ۳۰، تابستان ۱۳۸۳، ص ۲۴۰ و ۲۴۶.
۴- احمدی، حمید، «ما هم در این خانه حقی داریم» -خاطرات نجمی علوی-، نشر اختران، چاپ سوم ۱۳۸۷ ش، ص ۱۲۱.
۵- ساریخانی، عادل، «جاسوسی و خیانت به کشور»، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، چاپ اول ۱۳۷۸ ش، ص ۳۰ تا ۳۲.
۶- خامه‌ای، انور، «پنجاه و سه نفر» - خاطرات انور خامه‌ای-، انتشارات هفته، چاپ اول ۱۳۶۲. ش، ص ۴۰.
۷- ری‌شهری، محمد، «خاطره‌ها» - نفوذی‌های حزب توده در نیرو‌های مسلح-، جلد دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ۱۳۹۳ ش، صفحات ۹۵ تا ۱۲۵.
۸- دادگستری جمهوری اسلامی ایران، «غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹- ظهور و سقوط ضدانقلاب»، تهران، ۱۳۶۴ ش، صفحات ۶۶ و ۶۷ - و احمدی حاجی‌کلایی، حبیب، «جریان‌شناسی چپ در ایران»، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۷. ش، صفحات ۲۶۳ و ۲۶۴ و ۴۲۶.
۹- غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹- ظهور و سقوط ضدانقلاب-، دادگستری جمهوری اسلامی ایران، چاپ ۱۳۶۴ ش، صفحات ۷۲ و ۷۳.
۱۰- تسفریر، الیعزر (آخرین نماینده اطلاعاتی موساد در ایران)، «شیطان کوچک، شیطان بزرگ»، چاپ شرکت کتاب (لس‌آنجلس)، ۲۰۰۷. م، صفحات ۲۶ و ۲۷ و ۷۹.
۱۱- برای اطلاع بیشتر درباره جنایات کومله و دموکرات در کردستان رجوع به کتاب «جنگ قبل از جنگ» - خاطرات جانباز امیرسرتیپ مصطفی گودینی-، به کوشش زینب عرفانیان، مؤسسه فرهنگی هنری جنات فکه، چاپ ۱۳۹۱ ش.
۱۲- صدرشیرازی، محمدعلی، «سازمان چریک‌های فدایی خلق»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۹۵ ش، ص ۲۰۳ و ۳۰۴.
۱۳- عراقی، مرضیه، مقاله «واکاوی جریانات و غائله‌های سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ ش.»، ماهنامه فرهنگ انقلاب اسلامی، شماره هفتم، سال اول، بهمن ۱۳۹۲ ش، ص ۱۲۲ تا ۱۴۰.

منبع: روزنامه جوان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
اخبار مرتبط