مهدی نصیری در دومین جلسه درس‌گفتار «نقد فلسفه یونان» :

فلسفه یونانی خلاف عقلانیت است / اولین ناقد ارسطو شاگرد امام صادق(علیه السلام) است

مدیرمسئول فصلنامه معرفتی و اعتقادی سمات، فلسفه یونانی که در اسلام آمده را خلاف عقلانیت، تعقل و آموزه‌های عقلی و نقلی قرآن به شمار آورد.
دوشنبه، 4 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه یونانی خلاف عقلانیت است / اولین ناقد ارسطو شاگرد امام صادق(علیه السلام) است

مدیرمسئول فصلنامه معرفتی و اعتقادی سمات، فلسفه یونانی که در اسلام آمده را خلاف عقلانیت، تعقل و آموزه‌های عقلی و نقلی قرآن به شمار آورد.
 
به گزارش راسخون به نقل از فارس، دومین جلسه درس‌گفتار مهدی نصیری، مدیر مسئول فصلنامه اعتقادی - معرفتی سمات با مبحث «نقد فلسفه یونان» صبح امروز در مؤسسه فرهنگی ـ هنری روزگار نو برگزار شد.
 
*مؤمن با تمسک به قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) وظیفه‌اش را انجام می‌دهد
 
در ابتدای بحث نصیری با ارایه مقدماتی از مباحث جلسه گذشته عنوان کرد: در جلسه پیش به وظیفه‌مان به عنوان شیعه اشاره کردیم که با تمسّک به قرآن و اهل بیت صورت می‌گیرد، بدین معنا که ما موظفیم بر اساس توصیه رسول‌الله(ص) معارف خود را اعم از جهان‌شناسی، انسان‌شناسی، خداشناسی و ... از قرآن و اهل بیت اتخاذ کنیم. قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) در فهم به علم متصل‌اند. ما ده‌ها روایت داریم که تفسیر قرآن و کشف معانی آن منوط به مراجعه به اهل بیت است. اما دراین مسیر سه حجاب «مدرنیته»، «فلسفه» و «عرفان» وجود دارد.
 
وی در ادامه افزود: زمانی که می‌خواهیم فلسفه را نقد کنیم باید بگوییم تصور از فلسفه چیست؟ برخی تا نام فلسفه می‌آید به عقل و تدبر و استدلال می‌پردازند، اما آیا این اهل تعقل بودن خلاف قرآن و اهل بیت است؟ قطعاً این نیست، ما معتقدیم موانع حقیقی تعقل و عقلانیت، وحی، انبیاء و قرآن و اهل بیت نیستند و هیچ مکتبی در قرآن اندازه انبیاء مدافع عقلانیت نبوده است.
 
*فلسفه یونان خلاف عقلانیت است / صرف استدلالی بودن به معنای عقلانیت نیست

 
نصیری با تأکید صریح بر اینکه فلسفه یونانی که در اسلام آمده خلاف عقلانیت و تعقل و آموزه‌های عقلی و نقلی قرآن است، اظهار داشت: فلسفه استدلالی هست اما استدلال اعم از تعقل و عقلانیت است و هر استدلالی مبتنی بر عقلانیت نیست ما یک امری را عقلانی می‌دانیم که شرط اول آن منطق با واقع باشد و گر نه جهل است، پس صرف اینکه یک مرامی صبغه استدلالی دارد به معنای عقلانی بودنش نیست.
 
وی در نقد مبانی عرفانی گفت: مقصود از عرفانی که می‌خواهیم نقد کنیم همان حجاب مراجعه به اهل بیت (علیهم السلام) است. معارف ناب و عالی عرفانی، توحید و سلوک معنوی نیست بلکه معارف عالیه و ناب که انسان‌ساز است در متن قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) موجود است پس چه نیازی است که مسلمان برای گرفتن چنین معارفی به یونان مراجعه کنند؟ امروز بنیان این عرفان اسلامی به تعالیم افلوطین یونانی استوار است که مورخان گفتند اصلاً اهل دیانت نبوده است. اگر کسی دنبال چنین معارفی است باید به قرآن و اهل بیت مراجعه کند، خود قرآن، ادعیه، صحیفه سجادیه، دعای شعبانیه، زیارت امام حسین و ... سرشار از چنین معارفی است.
 
* اولین تهاجم فرهنگی از دوران بنی‌امیه و بنی‌عباس آغاز شد

 
نصیری با اشاره به اینکه خوشبختانه عموم فلاسفه مسلم معترف‌اند که این متاع و کالاً از یونان اقتباس شده، اظهار داشت: اگر به بسیاری کتب فلسفی نگاه شود، می‌بینیم همه آنها سخن افلاطون و ارسطوست، حتی ملاصدرا یک فرازی در اسفار ارایه داده و در آن چنان به فلاسفه یونان خطاب کرده که انگار خطاب در زیارت جامعه کبیره است و جالب این است که مرحوم علامه طباطبایی و علامه مصباح یزدی به این مسأله تصریح کردند که بنی‌امیه و بنی‌عباس به قصد ایجاد دکانی در مقابل اهل بیت به ترجمه متون یونانی پرداختند، دقیقاً مثل تهاجم فرهنگی امروز غرب و باید بگویم اولین تهاجم فرهنگی از دوران بنی‌امیه و بنی‌عباس با ترجمه متون یونانی به عالم اسلام شروع می‌شود.
 
وی با اشاره به اینکه وقتی بحث نقد فلسفه و عرفان می‌شود ذهن به سمت بزرگان فلسفی و عرفانی می‌روند و اینکه چطور می‌شود این افراد اشتباه کرده باشند، گفت: در بسیاری مسایل اصولی تقلید روا نیست و نمی‌توان به صرف بزرگی افراد مباحث را از آنها قبول کرد چرا که به ما توصیه شده که رجال را به حق بشناسیم نه حق را به رجال. البته این مسأله متداول است که شما گاهی حرفی را به استناد قرآن می‌گویید و بعد از چند بزرگ نقل‌ قول می‌آورید اما آنها نمی‌توانند مبنای حجیت باشند ضمن اینکه اگر هم قرار است پای بزرگان به میان بیاید در دو طرف بزرگان هستند چرا که ما در عالم تشیع عالمان مخالف و موافق داریم که باید موافقان را در نظر بگیریم.
 
*اولین ناقد ارسطو، هشام بن حکم از شاگردان برجسته امام صادق (علیه السلام) است
 
نصیری با بیان اینکه بحث نقد مبانی فلسفی و عرفانی از زمان خود ائمه آغاز شده بنابراین بحث تازه‌ای نیست، افزود: بسیاری روایات ناظر بر دو مبنای عرفانی و فلسفی است مثلاً وقتی گفته می‌شود «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» این رد نظریه وحدت وجود است یا در سوره توحید «لم یلد» می‌خوانیم، این ناظر بر نظریه صدور عالم از ذات الهی است.
 
وی با اشاره به اینکه در متون تاریخی شیعی اولین ناقد ارسطو، هشام بن حکم متکلم شیعی و شاگرد امام صادق (علیهم السلام) اظهار داشت: حتی در تاریخ هست که وزیر هارون‌الرشید نزد هارون گفت که این هشام با فلسفه مخالف است بعد از او فضل بن شاذان از اصحاب سه امام بوده که در متون تاریخ به نقد فلسفه پرداخته تا به علمایی چون مرحوم صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، علامه حلی حتی خواجه نصیر طوسی و ... می‌رسیم.
 
نصیری با اشاره به انواع و اقسام فلسفه مشایی، اشراقی، حکمت متعالیه و ... گفت: این سه مهم با هم تفاوت‌های اساسی  ندارند صرفاً در پردازش و به کارگیری اصطلاحات با هم متفاوت‌اند. مثلاً در فلسفه صدرا تعبیر به وجود و در سهروردی به نور است، البته تفاوت‌هایی هم بوده منتها مهم اینست که آیا ما قایل به آفرینش عالم از عدم یا قایل به یگانگی خالق و مخلوق هستیم؟ اگر نظر اول را داشته باشیم متکلم می‌شویم ولی اگر معتقد به این باشیم که عالم و هستی مسبوق ماده اولیه بوده و خلق از عدم امکان ندارد، نظر فلاسفه مطرح می‌شود. پس هر کس قایل به «خلق لا من شیء» نباشد در دایره‌ای خارج از مبانی دینی می‌شود و به فلسفه و عرفان می‌رسد.
 
*برخی بزرگان را ثابت می‌کنم که فیلسوف نیستند
 
وی با بیان اینکه معتقد است بزرگان ما اصولاً دو جنبه دارند که یکی جنبه قرآنی و اهل بیت (علیهم السلام) و دیگری نیز یک حیث درسی که اهمان عرفان است، توضیح داد: پس برخی از اینها حتی اگر خود را فیلسوف بدانند نیز من ثابت می‌کنم که نیستند. اما ما معتقدیم این بزرگان در خیلی اعمال نه فیلسوف‌اند نه عارف اگر چه ممکن است در برخی رساله‌ها این حرف‌ها را زده باشند.
 
نصیری اظهار داشت: معلمان ثانی مدرسه قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)، انبیاء هستند و معلمان فلسفه همان ارسطو و فارابی هستند، افزود: چطور می‌شود یک مسلمان معلم اولش را ارسطو بداند؟ متون درسی مدرسه قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) خود قرآن و البته مکتب انبیاء پیشین هم هست و در روزگار ما صحیفه قرآن، متون حدیث و روایت اما متون درس فلسفه، صحبت‌های افلاطون و ارسطو است، همینطور مسایلی که این دو مدرسه مثل هستی‌شناسی، خداشناسی و ... مطرح می‌کنند نیز متفاوت است.
 
*پرسش و پاسخ درباره علل توجه فلاسفه مسلمان به یونان
 
وی با طرح یک سؤال که چرا فیلسوفان مسلمان با وجود قرآن و روایات باید به سراغ فلاسفه یونان بروند، مگر این آیین چه چیزی کم دارد چرا که هیچ سند قابل اعتنایی برای اینکه این افراد موحد هستند یا خیر وجود ندارد، گفت: یک پاسخ این است که فلسفه یونان حاوی معارف و مطالبی است که اینها را ما در قرآن و اهل بیت پیدا نمی‌کنیم. البته این پاسخ را به زبان نمی‌آورند چرا که عملاً نقصان دین را اعتراف می‌کنند و این منطقی نیست. پاسخ دوم این است که خیر ما باور نداریم که قرآن و اهل بیت (علیه السلام) چیزی کم دارند اما معتقدیم ما برای فهم بسیاری مسایل ائمه نیاز به فلسفه یونان داریم که این هم باز به نقصان دین اعتراف دارد.
 
نصیری در ادامه افزود: پاسخ سوم این است که ما فلسفه را باید بیاموزیم برای اینکه بدون آموزش آن به شبهات احتمالی نمی‌توانیم پاسخ دهیم ،مثل شبهات ماتریالیسها و ... این هم اثبات نقصان دین است چرا که نشان می‌دهد دین ما ابزار دفاع از خود ندارد. مگر صدر اسلام ما شبهه نداشتیم چطور با دین آن را رفع می‌کردیم؟ اما پاسخ چهارم این است که عده‌ای معتقدند فلسفه محصول عقلانیت است و به مباحثی رسیده‌اند و ما سراغ محصول عقلانیت آنها رفتیم که این را ما ثابت می‌کنیم، بسیاری مسایل عرفانی و فلسفی ضد عقل است و ثانیاً این عقلانیت که آنها گفتند راجع به توحید است و آیا این مباحث باز در قرآن و  اهل بیت پیدا نمی‌شود.
/2759/



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.