کتاب همنام گلهای بهاری

پنجشنبه، 10 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کتاب همنام گلهای بهاری

نگاهی نو به زندگی و شخصیت پیامبر(ص)
برنده جایزه کتاب سال حوزه علمیه قم


این کتاب که با نثری روان و قابل فهم و کاربردی به خصوصیات اخلاقی پیامبر (ص) و توصیه های آن حضرت در زمینه های مختلف پرداخته است، با استفاده از منابع معتبر شیعی و اهل سنت گردآوری شده است. موضوعات متنوع این کتاب علاقمندان به پیامبر را با ویژگیهای انسان کامل آشنا می کنند.


مولف: حسین سیدی   |   ناشر : دفتر نشر معارف
قطع: پالتویی    |    سال نشر: 1393
چاپ سی و ششم     |   تعداد صفحات: 240




کتاب همنام گلهای بهاری

 

کتاب همنام گلهای بهاری

 

قسمتهایی از کتاب


آراستگي
مي‌فرمود: لباس‌هاي خود را بشوييد؛ موهاي خود را كوتاه كنيد؛ مسواك بزنيد؛ آراسته و پاكيزه باشيد؛ زيرا يهوديان چنين نكردند و زنانشان زناكار شدند .

به آينه يا آب مي‌نگريست و موهايش را شانه مي‌زد .

افزون بر آراستگي براي همسرانش، براي دوستانش نيز خود را مي‌آراست .

عايشه مي‌گويد: ديدم در پيالة آبي كه در خانه بود خود را مي‌نگرد و موهايش را مرتب مي‌كند و مي‌خواهد نزد دوستانش برود. بدو گفتم: پدر و مادرم فدايت باد! تو پيامبر و بهترين آفريده هستي، به آب مي‌نگري و خود را مي‌آرايي؟

حضرت فرمود: خداوند دوست دارد هرگاه بنده‌اي نزد دوستانش مي‌رود، خود را بيارايد .

تن‌پوش خود را نيكو كنيد؛ لوازم خود را سامان دهيد؛ آن‌‌چنان كه در ميان مردم به سانِ خال، آشكار باشيد .

خوردن
عايشه مي‌گويد: «شكم پيامبر (ص) هرگز سير نشد.» منظور عايشه، « آكندن شكم از غذاست»؛ به گونة مردمان عادي كه بر سر سفره‌هاي رنگين تا به حلقوم مي‌خوردند و معده را سنگين كنند. اين چنين خوردني، بدن را مي‌فرسايد، بي‌حالي و خواب‌آلودگي و تنبلي مي‌آورد، حال نيايش را از آدمي مي‌ربايد و ...

خوش‌بويي
اگر كسي از راهي كه او گذشته بود مي‌گذشت، از بوي خوش باقي مانده در فضا مي‌فهميد رسول گرامي از آن‌جا عبور كرده است. اگر بر سر كودكي دست مي‌كشيد، بوي خوش دستش بر موي كودك مي‌ماند. عطري را كه بدو هديه مي‌دادند رد نمي‌كرد .

مي‌فرمود: بهترين بندگان خدا آنهايي هستند كه... خوش‌بويند .

در خانه
در خانه‌اش، خجول‌تر از دوشيزگان بود؛ از اهل خانه نه غذايي مي‌طلبيد و نه علاقه‌اش به خوردني‌ها را ابراز مي‌كرد. اگر غذايش مي‌دادند مي‌خورد؛ آنچه مي‌دادند مي‌پذيرفت؛ و آنچه نوشيدني مي‌دادند مي‌نوشيد؛ چه بسا خود براي خوردن و نوشيدن برمي‌خاست .

در خدمت كارهاي خانه بود و در تكه تكه كردن گوشت با اهل خانه همكاري مي‌كرد .

بيشتر دوخت و دوز مي‌كرد .

چون به منزل مي‌آمد، وقت خود را به سه قسمت تقسيم مي‌كرد: بخشي براي خدا؛ بخشي براي خانواده و بخشي براي خود .

آن ساعت را كه به خود اختصاص داده بود، بين خود و مردم تقسيم مي‌كرد . ابتدا خواص را به حضور مي‌پذيرفت، و بعد هم با عموم ملاقات داشت. در نتيجه، آن ساعت هم كه خاص خود آن بزرگوار بود، در اختيار ياران و اصحابش قرار مي‌گرفت .

درِ خانه را خود باز مي‌كرد. گوسفندان را نيز مي‌دوشيد .

به خانواده‌‍اش غذاي خوب مي‌داد .

راه رفتن
با يارانش كه راه مي‌‌رفت، اصحاب پيشاپيش او مي‌رفتند و او در پيِ آن‌ها. مي‌فرمود: پشت سرم را براي فرشتگان بگذاريد .

خوشش نمي‌آمد ديگران پشت سرش حركت كنند؛ اما دو طرف او راه مي‌رفتند .

چون راه مي‌رفت، به اين طرف و آن طرف نگاه نمي‌كرد .

وقتي راه مي‌رفت، گام‌هايش را محكم از زمين برمي‌داشت ‍]مانند برخي نمي‌خُراميد ].

با وقار گام برمي‌داشت. قدم‌هايش كشيده و سريع بود؛ بدون اين كه شتابي در رفتنش مشاهده شود ... .

بردباري
بزرگترين شاگردش ـ امام علي (ع) ـ او را « بردبارترينِ مردمان» معرفي مي‌كند؛ زيرا محمد پيشواست و بردباري براي رهبر، امري ضروري است؛ آن هم رهبري كه رنج جهل ميلياردها انسان عصر خود و سده‌هاي بعد را بر دوش خويش تاب مي‌آورد. آن حضرت بردبارترين مردمان بود .

انس مي‌گويد: ده سال خدمتش را كردم؛ نه هرگز دشنامم داد و نه كتكم زد؛ نه مرا از خود رانْد و نه به رويم اخم كرد. گاه در كاري كه دستور فرموده بود سستي مي‌كردم، سرزنش نمي‌كرد و اگر كسي از خاندانش نكوهشم مي‌كرد، مي‌فرمود: رهايش كنيد. اگر مي‌توانست انجام مي‌داد .

مي‌فرمود: آدمي با بردباري به مقام انسان روزه‌داري مي‌رسد كه شب‌ها را به عبادت مي‌گذراند .

عبدالله، پسر مسعود، مي‌گويد: پيامبر سفارش فرموده بود : كسي از شما نزد من از يارانم بدگويي نكند؛ دوست دارم با دلي بي‌دغدغه از نزد شما بروم. روزي مالي نزدش آوردند. آن را تقسيم كرد. شيندم دو نفر با هم صحبت مي‌كنند . يكي از آنان به ديگري مي‌گويد: قسم به خداوند، نيت محمد از اين تقسيم، خدا و روز رستاخيز نبود !

نزد پيامبر رفتم و گفتم: شما فرمودي كسي از يارانم بدگويي به من نرسانَد، [اما] من شنيدم فلاني و فلاني چنين حرفي زدند .

رخساره‌اش سرخ شد و فرمود: رهايش كن. حضرت موسي بيش از اين‌ها آزار ديد، اما تاب آورْد !

بزرگواري
بزرگوارترين فرد قبيلة خود بود .

امام علي (ع) در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: پس به پيامبر پاكيزه ... اقتدا كن كه ... ماية فخر و بزرگي است، براي كسي كه خواهان بزرگواري است .

هرگز به خاطر خودش از كسي انتقام نگرفت .

با نوشيدني افطار مي‌كرد و غذاي سحرش هم نوشيدني بود .

انس مي‌گويد: پيامبر گاهي شربتي مي‌خورْد كه هم افطارش محسوب مي‌شد و هم سحرش. چه بسا آن نوشيدني شير بود و يا شربتي كه در آن نان خيسانده مي‌شد. شبي آن را براي رسول خدا مهيا كردم. پيامبر دير كرد. گمان كردم منزل يكي از دوستانش دعوت است. آن را خوردم. پس از ساعتي پيامبر آمد. از بعضي همراهانش پرسيدم جايي افطار كرده يا دعوت بوده است. گفتند: نه افطار كرده و نه جايي دعوت بوده است. آن شب را به گونه‌اي گذراندم كه فقط خدا مي‌داند؛ از اين اندوه كه پيامبر آن شربت را بخواهد. اما او آن شب را گرسنه خوابيد و گرسنه [روز بعد] روزه گرفت. تا اين لحظه نيز دربارة آن سخني نگفته و چيزي نپرسيده است .

حق‌گرايي
در شادماني و خشم، جز حق نمي‌گفت .

حق را اِعمال مي‌كرد، گرچه [در ظاهر] به ضرر خودش يا دوستانش بود .

هنگامي كه در اقليت قرار داشت و وارد شدن حتي يك نيرو در اردوگاهش سرنوشت‌ساز بود، از او خواستند از مشركان براي سركوب مشركان ديگر ياري جويد، نپذيرفت و فرمود: از مشرك كمك نمي‌طلبم .

به يارانش توصيه مي‌كرد: سخن حق را از هر كه شنيدي بپذير، گرچه دشمن بيگانه باشد؛ و ناحق را از هر كس شنيدي نپذير، گرچه دوست نزديك[ات] باشد .

اگر پاي حقي در ميان مي‌آمد، ديگر كسي را نمي‌شناخت و احدي را ياراي ايستادگي در مقابل آن عزيز نبود، تا آن كه آن حق را ياري كند .

بر دستة شمشيرش نوشته شده بود: ... حق را بگو، گرچه [در ظاهر] به زيان تو باشد .

فروتني
امام علي (ع) فروتني او را چنين بازگو مي‌كند :

محبوبم محمد (ص)، پاي شتر را خود مي‌بست، خود به حيوانات علف مي‌داد، با دستش گوسفند را مي‌دوشيد و بر لباس و كفش وصله مي‌زد. يارانش جلوي پايش برنمي‌خاستند؛ زيرا مي‌دانستند اين كار را دوست نمي‌دارد .

چيزي را كه از بازار مي‌خريد، خود به خانه مي‌آورد. مي‌فرمود: از فروتني آن است كه آدمي خرسند باشد [و نه ناگزير] كه [اگر لازم شد] پايين مجلس بنشيند و به هر كسي مي‌رسد سلام كند .

مي‌فرمود: پنج رفتار است كه تا هنگام مرگ آنها را ترك نخواهم كرد: غذا خوردن روي زمين [مفروش]، سوار الاغ بي‌پالان شدن، بز را با دست خود دوشيدن و به بچه‌ها سلام كردن ... .

هر گاه سواره ره مي‌سپرد، اجازه نمي‌داد كسي پياده همراهش بيايد. مي‌خواست او نيز سوار شود، اگر نمي‌پذيرفت مي‌فرمود: جلوتر برو و در جايي كه مي‌خواهي منتظر باش. من نزد تو مي‌آيم .

مي‌فرمود: كسي فروتني نكرد، جز آن كه خداوند او را بالا بُرد .

همواره مي‌فرمود: اي مردم! مرا برتر از مرتبه‌ام ندانيد؛ پروردگار پيش از آن كه مرا پيامبر قرار دهد، بنده ساخته است .

مسلمان و يهودي‌اي به يكديگر دشنام مي‌دادند. مسلمان گفت: [قسم] به كسي كه محمد (ص) را بر جهانيان برگزيد. يهودي گفت: [قسم] به كسي كه موسي را بر جهانيان برگزيد .

مسلمان بر سر خشم آمد و به يهودي سيلي زد. يهودي نزد پيامبر آمد و او را از ماجرا باخبر كرد. حضرت، مسلمان را فراخواند و ماجرا را از او پرسيد . مسلمان به سيلي زدنش اعتراف كرد. پيامبر (ص) فرمود :

مرا بر موسي (ع) برتري ندهيد. مردم در رستاخيز بيهوش مي‌شوند. من نخستين كسي هستم كه به هوش مي‌آيم. پس موسي را مي‌بينم كه كنارة عرش را گرفته است. نمي‌دانم آيا او جزء افرادي است كه بيهوش شدند و پيش از من به هوش آمده است، يا از كساني است كه خداوند او را از بيهوش شدن معاف كرده است .

روزي براي شست‌وشوي خود بر سر چاهي رفت. «حذيفه» پسر « يمان» لباس او را نگه داشت و او را از چشم مردم پوشاند تا شست‌وشويش به پايان رسيد. سپس حذيفه مشغول شست‌وشو شد. پيامبر (ص) لباس او را نگه داشت و او را از چشم مردم پوشاند. حذيفه نپذيرفت و گفت: پدر و مادرم به فدايت، اي فرستادة خدا! اين كار را نكن .

حضرت از پس دادن لباس سرباز زد و فرمود :

هيچ‌گاه دو نفر با هم همنشين نشدند، جز آن كه كسي كه با دوستش مهربان‌تر است، نزد پروردگار محبوب‌تر است .

هر كسي كه نعمتي دارد، در معرض حسادت است؛ جز فروتن .

مي‌فرمود: در ستودن من از اندازه تجاوز مكنيد؛ آن چنان كه مسيحيان در مورد عيسي (ع) كردند. همانا كه بندة خدايم. دربارة من بگوييد: بنده و رسول خدا .



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.